کتاب نکاح

کتاب نکاح 

‏نکاح از مستحبات مؤکد است و آنچه در تشویق بر آن و در مذمت بر ترک آن وارد‏‎ ‎‏شده از نظر کثرت، قابل شمارش نیست؛ پس از مولای ما امام باقر ‏‏علیه السلام‏‏ است که فرمود:‏‎ ‎‏«حضرت رسول ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ فرمود: بنایی در اسلام بنا نشده که در نزد خدای عزّوجلّ‏‎ ‎‏محبوب تر از ازدواج نمودن باشد». و از مولای ما امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ است: «دو رکعت نمازی‏‎ ‎‏که شخص متزوّج می خواند از هفتاد رکعتی که شخص عزب می خواند بهتر است». و نیز‏‎ ‎‏از امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏است که فرمود: «پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏فرموده است فرومایه ترین مرده های شما‏‎ ‎‏عزب ها هستند». و در خبر دیگر از پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏است: «اکثر اهل آتش عزب ها هستند». و‏‎ ‎‏سزاوار نیست که فقر و احتیاج مانع از ازدواج باشد، بعد از آن که خدای عزّوجلّ وعده داده‏‎ ‎‏است که غنی می سازد و گشایش (در زندگی) می بخشد به فرموده اش ـ عز من قائل ـ : «اگر‏‎ ‎‏فقیر باشند خداوند ایشان را از فضلش غنی می سازد». که از پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ است: «کسی که‏‎ ‎‏ازدواج را به خاطر ترس از احتیاج ترک نماید تحقیقاً به خدای عزّوجلّ گمان بد‏‎ ‎‏برده است».‏

‏و از چیزهایی که مناسب است بر مقاصد این کتاب مقدم شود چند امر است: بعضی از‏‎ ‎‏آن ها مربوط است به این که چه کسی سزاوار است تا برای ازدواج اختیار شود و چه کسی‏‎ ‎‏سزاوار نیست؛ و بعضی از آن ها در آداب عقد است؛ و بعضی از آن ها در آداب خلوت با‏‎ ‎‏زوجه می باشد؛ و بعضی از آن ها ملحقاتی است که مناسب اینجا می باشند. و این ها در‏‎ ‎‏ضمن مسائلی ذکر می شوند.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 253
مسأله 1 ـ ‏از چیزهایی که سزاوار است که انسان به آن اهتمام بورزد، این است که در‏‎ ‎‏صفات کسی که می خواهد با او ازدواج نماید، دقت کند، که از پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏است: «برای‏‎ ‎‏نطفه هایتان اختیار کنید پس به درستی که دایی یکی از همخواب ها است». و در خبر دیگر‏‎ ‎‏است: «برای نطفه های خود اختیار کنید پس به درستی که فرزندان شبیه دایی ها می باشند».‏‎ ‎‏و از مولای ما امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ است که برای بعضی از اصحابش در وقتی که گفت: «تصمیم‏‎ ‎‏گرفته ام ازدواج نمایم» فرمود: «ببین نفست را کجا قرار می دهی و چه کسی را در مالت‏‎ ‎‏شریک می نمایی و چه کسی را بر دین و سرّت مطلع می کنی، پس اگر ناچاری که ازدواج‏‎ ‎‏نمایی، بکری را بگیر که به خیر و حسن خلق انتساب دارد». و نیز از امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏است:‏‎ ‎‏«به درستی زن گردن بند است، پس ببین چه گردن بندی به گردن می اندازی و برای زن‏‎ ‎‏معادلی نیست؛ نه برای شایستۀ آن ها و نه برای بد آن ها، اما شایستۀ آن ها پس عدل آن ها‏‎ ‎‏طلا و نقره نیست و او از طلا و نقره بهتر است و اما بد آن ها عدل آنان خاک نیست و خاک‏‎ ‎‏از آن ها بهتر است». و همان طور که برای مرد سزاوار است که دقت کند چه کسی را برای‏‎ ‎‏ازدواج اختیار می نماید همچنین برای زن و اولیای او هم سزاوار است که نسبت به مرد‏‎ ‎‏دقت نمایند، که از مولای ما امام رضا ‏‏علیه السلام‏‏از پدرانش از پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ است که فرمود:‏‎ ‎‏«نکاح، بندگی است؛ پس اگر یکی از شما دخترش را به نکاح داد تحقیقاً او را بنده قرار‏‎ ‎‏داده است، پس هر کدام شما ببیند که دختر گرامی اش را بندۀ چه کسی قرار می دهد».‏

مسأله 2 ـ ‏سزاوار است که در انتخاب زن، تنها به جمال و مال او نگاه نشود، که از‏‎ ‎‏پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ است: «کسی که زنی را ازدواج کند که فقط برای جمالش با او ازدواج می کند‏‎ ‎‏آنچه را که دوست دارد در او نمی یابد و کسی که با زنی فقط به جهت مالش ازدواج کند‏‎ ‎‏خدا او را به همان واگذار می کند، پس بر شما باد به صاحب دین». بلکه باید زنی را اختیار‏‎ ‎‏کند که دارای صفات شریف و شایسته باشد که در اخبار، مدح او آمده است و صفات بد را‏‎ ‎‏نداشته باشد که احادیث به مذمّت او ناطقند. و جامع ترین خبر در این زمینه آن است که از‏‎ ‎‏پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ وارد شده که فرمود: «بهترین زنان شما زنی است که اولادآور و مهربان و‏‎ ‎‏عفیف باشد و در بین اهل خودش عزیز باشد و نسبت به شوهرش ذلیل و متواضع باشد و‏‎ ‎‏جمالش را بر شوهر آشکار نماید و بر غیر او، محفوظ باشد؛ زنی که حرف شوهر را‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 254
‏می شنود و امر او را اطاعت می کند ـ تا این که فرمود: ـ هرآینه خبر بدهم به شما از بدترین‏‎ ‎‏زنانتان؟ (او زنی است که) در بین اهلش ذلیل باشد، با شوهر غیر متواضع باشد و نازا و‏‎ ‎‏دارای کینه باشد، زنی که از زشتی پرهیز نمی کند؛ وقتی شوهرش غایب می شود جمالش را‏‎ ‎‏آشکار می کند وقتی که شوهرش حاضر است محفوظ می شود؛ حرف او را نمی شنود و امر‏‎ ‎‏او را اطاعت نمی کند و اگر شوهرش با او خلوت کند مانع می شود؛ مانند مرکبی که‏‎ ‎‏سواریش سخت است و سواری نمی دهد؛ عذری را از شوهرش نمی پذیرد و گناهی را از‏‎ ‎‏او نمی گذرد». و در خبر دیگر از پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ است: «بر شما باد به پرهیز و اجتناب از‏‎ ‎‏خضراء دمن، گفته شد یا رسول الله خضراء دمن چیست؟ فرمود: زن زیبا که در جای بدی‏‎ ‎‏پرورش یافته».‏

مسأله 3 ـ ‏ازدواج با زن زناکار و زنی که از زنا تولد یافته و ازدواج شخص، با قابله خود‏‎ ‎‏یا دختر قابله اش مکروه است.‏

مسأله 4 ـ ‏سزاوار نیست که زن شوهری را انتخاب کند که بدخلق، مخنّث، فاسق و‏‎ ‎‏شارب الخمر باشد.‏

مسأله 5 ـ ‏مستحب است که در عقد شاهد گرفته شود و آن را اعلان نمایند و پیش از‏‎ ‎‏عقد، خطبه خوانده شود، و کامل ترین خطبه آن است که بر حمد خدا و صلوات و درود بر‏‎ ‎‏پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ و ائمه معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏و شهادتین و سفارش به تقوی و دعا برای زن و شوهر‏‎ ‎‏مشتمل باشد. و حمد خدا و صلوات بر محمّد و آلش، کفایت می کند، بلکه حمد تنها‏‎ ‎‏کفایت می کند. و مستحب است که شب واقع شود. و واقع ساختن آن در وقتی که قمر در‏‎ ‎‏برج عقرب است و در هنگام محاق (اواخر ماه قمری) و در یکی از روزهای نحس هر ماه‏‎ ‎‏که در زبان ها به «کوامل» ماه شهرت یافته اند مکروه می باشد. و «کوامل» هفت تا می باشد:‏‎ ‎‏سوم و پنجم و سیزدهم و شانزدهم و بیست و یکم و بیست و چهارم و بیست و پنجم.‏

مسأله 6 ـ ‏مستحب است که زفاف در شب باشد و در شب زفاف یا روز آن ولیمه‏‎ ‎‏مستحب می باشد، به درستی که ولیمه از سنن مرسلین است و از پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ است که:‏‎ ‎‏«ولیمه نیست مگر در پنج چیز: در عرس یا خرس یا عذار یا وکار یا رکاز» یعنی در‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 255
‏عروسی یا در ولادت فرزند یا در ختنه نمودن او یا در خریدن خانه یا در برگشت از مکه.‏‎ ‎‏و فقط یک روز یا دو روز مستحب است، نه بیشتر، برای آن که از پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏روایت است‏‎ ‎‏که: «ولیمه در روز اول حق و در دو روز کرامت است و سه روز ولیمه دادن ریا و سمعه‏‎ ‎‏است». و سزاوار است که مؤمنین برای ولیمه دعوت شوند و برای آن ها مستحب است که‏‎ ‎‏آن را اجابت نمایند و از ولیمه بخورند، اگرچه دعوت شده روزۀ مستحبی داشته باشد. و‏‎ ‎‏سزاوار است که دعوت صاحب دعوت، هم اغنیاء و هم فقرا را شامل شود و دعوت را‏‎ ‎‏مخصوص اغنیا قرار ندهد؛ پس از پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏است که: «بدترین ولیمه ها ولیمه ای است‏‎ ‎‏که اغنیا به آن دعوت شوند ولی فقرا به آن دعوت نشوند».‏

مسأله 7 ـ ‏برای کسی که می خواهد در شب زفاف یا روز آن به زن دخول نماید‏‎ ‎‏مستحب است که دو رکعت نماز بخواند سپس بعد از آن به آنچه که از حضرات‏‎ ‎‏معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏وارد شده دعا کند و هر دو با طهارت باشند. و مستحب است که در حالی‏‎ ‎‏که رو به قبله است دستش را روی پیشانی عروس بگذارد و بگوید: «خدایا! بر اساس‏‎ ‎‏کتاب تو با او ازدواج کردم و او را به عنوان امانت تو گرفتم و فرج او را با کلمات تو حلال‏‎ ‎‏نمودم، پس اگر در رحم او چیزی قرار دادی، پس او را مسلمان و از نظر خلقت سالم قرار‏‎ ‎‏بده و او را بهره و نصیب شیطان قرار مده».‏

مسأله 8 ـ ‏برای خلوت کردن با زن مطلقا ولو در غیر زفاف، آدابی است که بعضی از‏‎ ‎‏آن ها مستحب و بعضی مکروه می باشد.‏

‏اما آداب مستحب آن: از جملۀ آن ها این است که: در وقت جماع نام خدا را ببرد؛ زیرا‏‎ ‎‏بردن نام خدا، از شرک شیطان نگاه می دارد، از امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ است: «وقتی یکی از شما نزد‏‎ ‎‏زنش می رود پس یاد کند خدا را و اگر این کار را نکرد و از او فرزندی بود نصیب شیطان‏‎ ‎‏است». و در معنای این خبر اخبار زیادی است. و از جملۀ آن ها این است که: از خدای‏‎ ‎‏تعالی بخواهد که به او فرزندی باتقوا و مبارک و پاک و پسر و مستوی الخلقه روزی نماید.‏‎ ‎‏و از جملۀ آن ها این است که: با وضو باشد مخصوصاً اگر زن حامله باشد.‏

‏و اما آداب مکروه آن: پس جماع در شب خسوف ماه و روز کسوف خورشید و روز‏‎ ‎‏وزیدن باد سیاه و زرد و زلزله و در وقت غروب آفتاب تا شفق برود و بعد از طلوع سپیده‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 256
‏تا طلوع آفتاب و در هنگام محاق و در شب اول هر ماه غیر از ماه رمضان و در شب نیمۀ‏‎ ‎‏هر ماه و در شب چهارشنبه و در شب عید قربان و عید فطر مکروه است. و جماع در شب‏‎ ‎‏دوشنبه و سه شنبه و پنجشنبه و جمعه و روز پنجشنبه در وقت ظهر و روز جمعه بعد از‏‎ ‎‏عصر مستحب است. و جماع در مسافرت در صورتی که آبی نداشته باشد که با آن غسل‏‎ ‎‏کند و جماع در حالی که لخت است و بعد از احتلام قبل از غسل کردن، مکروه است. البته‏‎ ‎‏چند دفعه جماع کردن ـ بدون آن که غسلی بین آن ها انجام دهد ـ اشکالی ندارد پس‏‎ ‎‏غسلش را آخر همه انجام می دهد، لیکن شستن عورت و وضو گرفتن در هر مرتبه،‏‎ ‎‏مستحب است. و مکروه است که در وقت جماع کردن کسی نزد او باشد که به او نگاه‏‎ ‎‏می کند حتی پسر بچه و دختر بچه. و رو به قبله و پشت به قبله جماع نمودن و در کشتی و‏‎ ‎‏سخن گفتن به غیر ذکر خدا در وقت جماع مکروه است. و جماع نمودن در حالی که مرد‏‎ ‎‏یا زن حنا بسته باشد و در وقت پر بودن معده از غذا مکروه است، که از امام صادق ‏‏علیه السلام‏‎ ‎‏است: «سه چیز بدن را خراب می کنند و چه بسا به قتل می رسانند: حمام رفتن با پر بودن‏‎ ‎‏معده، جماع در وقت پر بودن معده و نکاح با عجوزه ها»، و ایستاده جماع نمودن و زیر‏‎ ‎‏آسمان و زیر درختی که میوه می دهد، مکروه است. و یکی بودن دستمال مرد و زن مکروه‏‎ ‎‏است، بلکه باید هر کدام از آن ها دستمال جداگانه داشته باشند و با یک دستمال خود را‏‎ ‎‏پاک نکنند که شهوت بر شهوت واقع شود، چون در خبر است که این کار بین آن ها‏‎ ‎‏عداوت می آورد.‏

مسأله 9 ـ ‏تعجیل در شوهر دادن دختر و محفوظ نمودن او به واسطۀ شوهر در وقت‏‎ ‎‏بلوغ او، مستحب است، که از امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ است: «از سعادت مرد این است که دخترش‏‎ ‎‏در خانۀ او حیض نبیند». و در خبر است: «به درستی که دختران بکر به منزلۀ میوۀ روی‏‎ ‎‏درخت می باشند، اگر میوه ها رسیدند و چیده نشدند آفتاب آن ها را خراب می کند و باد‏‎ ‎‏آن ها را روی زمین می اندازد و چنینند دختران باکره در وقتی که می رسند به آنچه که زن ها‏‎ ‎‏رسیده اند پس برای آن ها دوایی نیست مگر شوهر نمودن». و مستحب است خواستگاری‏‎ ‎‏که خلق و دین و امانتش مورد رضایت است و عفیف و صاحب گشایش در زندگی است،‏‎ ‎‏جواب رد به او داده نشود و به شرافت حسب و بلندی نسب نگاه نشود؛ حضرت علی ‏‏علیه السلام‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 257
‏از پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ نقل می کند که فرمود: «وقتی کسی پیش شما آمد که خلق و دینش مورد‏‎ ‎‏رضایت شما بود به ازدواج او در بیاورید» حضرت علی ‏‏علیه السلام‏‏می فرماید: گفتم: ای پیامبر‏‎ ‎‏خدا حتی اگر آن شخص نسبش پست باشد؟» پیامبر فرمود: «هرگاه کسی که دین و اخلاق‏‎ ‎‏او را می پسندید نزد شما آمد به ازدواج او درآورید، که اگر چنین نکردید فتنه در زمین و‏‎ ‎‏فساد بزرگی می شود».‏

مسأله 10 ـ ‏سعی در تزویج و شفاعت (واسطه شدن) در آن و راضی نمودن دو طرف،‏‎ ‎‏مستحب است. از امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏نقل شده است که امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏فرمود: «افضل‏‎ ‎‏شفاعت ها این است که در نکاح بین دو نفر شفاعت کنی تا آن که خدا بین آن ها جمع‏‎ ‎‏نماید». و از امام کاظم ‏‏علیه السلام‏‏است که فرمود: «سه نفرند که در روز قیامت زیر سایۀ عرش‏‎ ‎‏خدا هستند روزی که هیچ سایه ای غیر از سایۀ خدا نیست: مردی که برادر مسلمانش را به‏‎ ‎‏ازدواج برساند یا به او خدمت کند یا سرّی را برایش کتمان نماید». و از پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ است:‏‎ ‎‏«کسی که در ازدواج بین دو مؤمن کاری کند که خداوند بین آن ها جمع نماید خداوند هزار‏‎ ‎‏حورالعین را به ازدواج او درمی آورد که هر حوری در قصری از درّ و یاقوت است و برای‏‎ ‎‏هر قدمی که او در آن برداشته یا هر کلمه ای که به آن تکلم نموده، عمل یک سال است که‏‎ ‎‏شب هایش را (به عبادت) برخاسته و روزهایش را روزه گرفته است. و کسی که در جدایی‏‎ ‎‏بین زن و شوهرش تلاش کند غضب و لعنت خدا در دنیا و آخرت بر او می باشد و بر خدا‏‎ ‎‏حق است که او را به هزار سنگ بزرگ از آتش سنگسار نماید. و کسی که در فساد بین آن ها‏‎ ‎‏قدم بردارد ولی به جدایی نکشد، در دنیا و آخرت در سخط خدای عزّوجلّ و لعنت او‏‎ ‎‏می باشد و بر او حرام می شود که به وجه خداوند نظر کند». ‏

مسأله 11 ـ ‏بنابر مشهور اقوی، وطی (نزدیکی) در دُبُر (پشت) زوجه با کراهت شدید‏‎ ‎‏جایز است؛ ولی احتیاط (مستحب) ترک آن است، خصوصاً اگر زن راضی نباشد.‏

مسأله 12 ـ ‏نزدیکی با زوجه قبل از تمام شدن نُه سال جایز نیست ـ نکاحش دائمی‏‎ ‎‏باشد یا منقطع ـ و اما سایر لذت ها مانند لمس نمودن با شهوت و بغل گرفتن و تفخیذ او‏‎ ‎‏حتی در شیرخوار، اشکالی ندارد. و اگر با او قبل از نُه سالگی نزدیکی کند و او را افضا‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 258
‏ننماید بنابر اقوی چیزی بر او نیست مگر گناه. و اگر او را افضا کند؛ به این که راه بول و‏‎ ‎‏حیض، یا راه حیض و غائط او را یکی نماید، برای همیشه نزدیکی با آن زن بر وی حرام‏‎ ‎‏است، لیکن در صورت دوم (که راه حیض و غائط یکی شود) مبنی بر احتیاط (واجب)‏‎ ‎‏است. و به هر حال بنابر اقوی از زن او بودن خارج نمی شود پس احکام زوجیت، از قبیل‏‎ ‎‏ارث بردن و حرمت زن پنجم و حرمت جمع کردن خواهرش با او و غیر آن ها بر او جاری‏‎ ‎‏می شود. و مادامی که آن زن زنده است نفقه اش بر او واجب است اگرچه او را طلاق بدهد،‏‎ ‎‏بلکه اگرچه بنابر احتیاط (واجب) بعد از طلاق، زن با دیگری ازدواج نماید، بلکه خالی از‏‎ ‎‏قوت نیست. و دیۀ افضا بر او واجب است؛ و دیۀ افضا، دیۀ نفس است ـ پس اگر حُرّه باشد‏‎ ‎‏برایش نصف دیۀ مرد است ـ علاوه بر مهری که با عقد و دخول مستحق آن است. و اگر‏‎ ‎‏بعد از نه سالگی به زوجه اش دخول نماید و او را افضا نماید بر او حرام نمی شود و دیه‏‎ ‎‏ثابت نمی شود، لیکن احتیاط (مستحب) آن است که مادامی که زنده است نفقه به او بدهد،‏‎ ‎‏اگرچه اقوی آن است که واجب نیست.‏

مسأله 13 ـ ‏ترک نزدیکی با زوجه در بیشتر از چهار ماه جایز نیست مگر این که با اذن او‏‎ ‎‏باشد، حتی بنابر اقوی اگر منقطعه باشد. و این حکم اختصاص به نداشتن عذر دارد و اما با‏‎ ‎‏وجود عذر مادامی که موجود است، مطلقا جایز می باشد، مانند این که ترس ضرر بر او یا بر‏‎ ‎‏زوجه باشد. و میل نداشتن به نزدیکی که مانع برخاستن عضو (مخصوص) است از عذرها‏‎ ‎‏می باشد. و آیا این حکم اختصاص دارد به شخص حاضر پس اشکالی بر مسافر نیست‏‎ ‎‏اگرچه سفرش طول بکشد یا هر دو را شامل می شود پس برای مسافر جایز نیست که‏‎ ‎‏سفرش را بیشتر از چهار ماه طول بدهد بلکه در صورت نداشتن عذر بر او واجب است که‏‎ ‎‏جهت ادای حق زوجه، حضور پیدا کند؟ دو قول است، که اظهر آن ها اولی است؛ لیکن به‏‎ ‎‏شرط آن که مسافرت ولو در نظر عرف ضروری باشد، مانند سفر تجارت یا زیارت یا‏‎ ‎‏تحصیل علم و مانند این ها، نه آن که به مُجرد میل و رفاقت و خوشگذرانی و مانند این ها‏‎ ‎‏باشد، بنابر احتیاط (واجب).‏

مسأله 14 ـ ‏در جایز بودن «عزل»، اشکالی نیست ـ و عزل، عبارت است از بیرون‏‎ ‎‏آوردن آلت در وقت انزال و خالی نمودن منی به خارج (از رحم) ـ در غیر زوجۀ حرّۀ‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 259
‏دائمی و همچنین است در زوجۀ حرّۀ دائمی با اذن او. و اما بدون اذن او دو قول است که‏‎ ‎‏مشهورترین آن ها جواز آن با کراهت است و این قول اقوی است، بلکه در زنی که معلوم‏‎ ‎‏است که بچه نمی آورد و در زن مسن و سلیطه و بد زبان و زنی که فرزندش را شیر‏‎ ‎‏نمی دهد، بعید نیست که مکروه نباشد، چنان که اقوی واجب نبودن دیۀ نطفه بر او است‏‎ ‎‏اگرچه به حرمت آن قائل شویم. و گفته شده که وجوب دیه بر عهدۀ زوج برای زوجه‏‎ ‎‏است و آن ده دینار است و این قول در نهایت ضعف است.‏

مسأله 15 ـ ‏برای هر یک از زوج و زوجه جایز است که به جسد دیگری ـ ظاهر و باطن‏‎ ‎‏آن ـ حتی به عورت نگاه کنند. و همچنین مس هر کدام از آن ها ـ با هر عضو او به هر عضو‏‎ ‎‏آن دیگری، با تلذذ و بدون تلذذ ـ جایز است.‏

مسأله 16 ـ ‏نگاه کردن مرد به مثل خودش (مرد) به غیر از عورت، مادامی که با تلذذ‏‎ ‎‏نباشد جایز است چه منظور الیه (کسی که مورد نظر واقع می شود) پیر باشد یا جوان،‏‎ ‎‏خوش صورت باشد یا زشت. و «عورت»، عبارت است از قبل و دبر و دو بیضه. و‏‎ ‎‏همچنین در جواز نگاه کردن زن به غیر از عورت، از مثل خودش (زن) اشکالی نیست و‏‎ ‎‏اما نگاه کردن به عورت او حرام است مثل مرد.‏

مسأله 17 ـ ‏برای مرد جایز است که به بدن محارمش غیر از عورت در صورتی که با‏‎ ‎‏تلذذ و ریبه نباشد نگاه کند. و مقصود از محارم زنانی هستند که ازدواج با آن ها از جهت‏‎ ‎‏نسب یا شیر خوردن یا مصاهره، حرام است. و برای آن ها هم جایز است که به غیر از‏‎ ‎‏عورت، به بدن او بدون تلذذ و ریبه نگاه کنند.‏

مسأله 18 ـ ‏نگاه کردن مرد به غیر از صورت و دست ها تا مچ زن بیگانه، از مویش و‏‎ ‎‏بقیۀ بدن او بدون اشکال جایز نیست؛ چه در آن تلذذ و ریبه باشد یا نه. و همچنین است‏‎ ‎‏صورت و دست ها در صورتی که با تلذّذ و ریبه باشد. و اما بدون آن، دو قول، بلکه چند‏‎ ‎‏قول هست: جواز آن مطلقا، عدم جواز آن مطلقا، تفصیل بین یک نگاه که جایز باشد و‏‎ ‎‏تکرار نگاه کردن که جایز نباشد؛ و احوط (وجوبی) اقوال وسطی آن ها می باشد.‏

مسأله 19 ـ ‏نگاه کردن زن به مرد بیگانه جایز نیست همان گونه که نگاه مرد به زن بیگانه‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 260
‏جایز نمی باشد و اقرب آن است که صورت و دست ها تا مچ، استثنا می باشد.‏

مسأله 20 ـ ‏هر کسی که نگاه کردن به او حرام است، مسّ او هم حرام می باشد؛ پس‏‎ ‎‏مس مرد بیگانه زن بیگانه را و برعکس، جایز نمی باشد. بلکه اگر هم بگوییم که نگاه کردن‏‎ ‎‏به صورت و دست ها تا مچ از زن بیگانه جایز است، مسّ صورت و دست ها تا مچ او را‏‎ ‎‏جایز نمی دانیم. پس مصافحه او برای مرد جایز نیست، البته از پشت لباس اشکالی ندارد؛‏‎ ‎‏لیکن بنابر احتیاط (واجب) نباید دست او را بفشارد.‏

مسأله 21 ـ ‏نگاه کردن به عضوی که از مرد بیگانه و زن بیگانه جدا شده جایز نیست؛ و‏‎ ‎‏احتیاط (واجب) آن است که به موی جدا شده نگاه نشود. البته نگاه کردن به دندان و ناخن‏‎ ‎‏که جدا شده باشند، ظاهراً اشکالی ندارد.‏

مسأله 22 ـ ‏از حرمت نگاه کردن و لمس در مرد بیگانه و زن بیگانه، مقام معالجه استثنا‏‎ ‎‏می شود در صورتی که معالجه به وسیلۀ هم جنس، ممکن نباشد، مانند معرفت نبض در‏‎ ‎‏صورتی که با وسیله ای مانند درجه و غیر آن ممکن نباشد و مانند خون گرفتن و حجامت و‏‎ ‎‏بستن شکستگی و مانند آن. و مقام ضرورت نیز استثنا شده است، مانند این که نجات او از‏‎ ‎‏غرق شدن یا سوختن، بر نگاه کردن و لمس نمودن توقف داشته باشد. و اگر ضرورت‏‎ ‎‏اقتضا کند یا معالجۀ آن بر نگاه کردن، نه لمس نمودن، یا عکس آن متوقف باشد، باید به‏‎ ‎‏همانی که اضطرار پیدا شده اکتفا شود و در آنچه که اضطرار پیدا کرده باید به قدر ضرورت‏‎ ‎‏اکتفا کند پس آن دیگری (نگاه یا لمس) و تعدّی به بیشتر از مقدار ضرورت،‏‎ ‎‏جایز نمی باشد.‏

مسأله 23 ـ ‏همان طور که بر مرد حرام است که به زن بیگانه نگاه کند، بر زن نیز واجب‏‎ ‎‏است که خود را از بیگانه ها بپوشاند؛ و پوشاندن بر مردها واجب نیست اگرچه بر زنان‏‎ ‎‏حرام است که به مردان ـ به غیر از آنچه که استثنا شده ـ نگاه کنند. و اگر مردها بدانند که‏‎ ‎‏زن ها تعمداً به آنان نگاه می کنند احتیاط (مستحب) آن است که خود را از زن ها بپوشانند؛‏‎ ‎‏اگرچه اقوی آن است که واجب نمی باشد.‏

مسأله 24 ـ ‏اشکالی نیست که غیر ممیّز ـ چه پسر و چه دختر ـ از احکام نگاه کردن و‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 261
‏لمس نمودن بدون شهوت خارج است، نه با شهوت با فرض برانگیخته شدن آن. ‏

مسأله 25 ـ ‏برای مرد جایز است که به دختر بچه مادامی که بالغ نشده نگاه کند، در‏‎ ‎‏صورتی که در آن تلذذ و شهوت نباشد؛ البته احتیاط (مستحب) و اولی این است که به‏‎ ‎‏جاهایی که عادت بر پوشاندن آن ها با لباس های متعارف، جاری نمی باشد اکتفا نماید مانند‏‎ ‎‏صورت و دست ها تا مچ و موی سر و دو ذراع و دو پا، نه مثل ران و کپل و کمر و سینه و‏‎ ‎‏پستان و سزاوار نیست که احتیاط در آن ها ترک شود. و احتیاط (واجب) آن است که در‏‎ ‎‏صورتی که به شش سال رسیده باشد او را نبوسد و در دامن خود قرار ندهد.‏

مسأله 26 ـ ‏برای زن، نگاه کردن به پسر بچۀ ممیّز مادامی که بالغ نشده جایز است. و بر‏‎ ‎‏زن واجب نیست که خود را از او بپوشاند مادامی که به جایی نرسد که نگاه کردن از ناحیۀ‏‎ ‎‏او و نگاه کردن به او موجب برانگیخته شدن شهوت شود؛ بنابر اقوی در برانگیخته شدن‏‎ ‎‏شهوت بالفعل و بنابر احتیاط (واجب) در غیر آن (یعنی در صورتی که برانگیخته شدن‏‎ ‎‏بالقوه باشد).‏

مسأله 27 ـ ‏نگاه کردن به زنان اهل ذمّه بلکه مطلق کفار با نبود تلذذ و ریبه ـ یعنی ترس‏‎ ‎‏واقع شدن در حرام ـ جایز می باشد. و احتیاط (واجب) آن است که به جاهایی که عادت‏‎ ‎‏آن ها بر نپوشاندن آن جاری است اکتفا شود. و گاهی زنان بادیه نشین و روستایی از اعراب‏‎ ‎‏و غیر آن ها ـ که عادت آن ها بر این است که خود را نمی پوشانند و اگر نهی شوند هم،‏‎ ‎‏نمی پذیرند و به آن توجه نمی کنند ـ به زنان اهل ذمّه ملحق می شوند و این اشکال دارد.‏‎ ‎‏البته ظاهر آن است که تردّد در روستاها و بازارها و جاهایی که این چنین زنانی رفت و آمد‏‎ ‎‏می کنند و مجامع آن ها و جاهایی که این ها معامله می کنند ـ که عادتاً علم پیدا می شود که‏‎ ‎‏نگاه به این ها می افتد ـ جایز می باشد و نگاه نکردن در این گونه جاها واجب نیست، در‏‎ ‎‏صورتی که ترس افتادن به فتنه نباشد.‏

مسأله 28 ـ ‏کسی که می خواهد با زنی ازدواج کند جایز است که به او نگاه کند، به شرط‏‎ ‎‏آن که به قصد لذت بردن نباشد اگرچه می داند که به جهت نگاه کردن به او، لذت قهراً‏‎ ‎‏حاصل می شود. و به شرط آن که احتمال بدهد که با نگاه کردن به او، بصیرت زیادتری پیدا‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 262
‏می کند. و به شرط آن که ازدواج آن زن بالفعل جایز باشد ـ نه مثل زن شوهردار و صاحب‏‎ ‎‏عدّه ـ و به شرط آن که احتمال پیدا شدن توافق بر ازدواج را بدهد ـ نه آن که بداند که آن زن‏‎ ‎‏خواستگاری او را رد می کند ـ و احتیاط (مستحب) آن است که به صورت و دست ها تا مچ‏‎ ‎‏و مو و نیکویی های او اکتفا نماید اگرچه اقوی آن است که به مُچ ها بلکه و بقیۀ جسد ـ غیر‏‎ ‎‏از عورت ـ تعدّی شود و احتیاط (مستحب) آن است که از پشت لباس نازک باشد، چنان که‏‎ ‎‏احتیاط (واجب) ـ اگر اقوی نباشد ـ آن است که به موردی که قصد دارد با خصوص زنی‏‎ ‎‏که نگاه می کند ازدواج نماید، اکتفا شود پس این حکم (جواز نگاه) شامل موردی که به‏‎ ‎‏طور مطلق قصد ازدواج دارد و با این آزمایش و نگاه در صدد تعیین زوجه است نمی شود.‏‎ ‎‏و تکرار نگاه کردن ـ در صورتی که اطلاع بر او در نگاه اول حاصل نشده باشد ـ‏‎ ‎‏جایز است.‏

مسأله 29 ـ ‏اقوی آن است که شنیدن صدای زن بیگانه مادامی که تلذذ و ریبه نباشد‏‎ ‎‏جایز است. و همچنین برای زن جایز است که صدایش را به مردان بیگانه بشنواند، در‏‎ ‎‏صورتی که ترس فتنه نباشد؛ اگرچه احتیاط (مستحب) در غیر مقام ضرورت، ترک آن‏‎ ‎‏است خصوصاً اگر زن جوان باشد. و عده ای، شنیدن و شنواندن را حرام دانسته اند و این‏‎ ‎‏قول ضعیف است، البته بر زن حرام است که با مردان با کیفیت مهیج صحبت کند؛ به این که‏‎ ‎‏به نازکی سخن بگوید و در کلام نرمی کند و صدایش را زیبا نماید؛ تا آن که کسی که در‏‎ ‎‏قلبش مرض هست، طمع کند.‏

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 263