کتاب نکاح

عقد ازدواج و احکام آن

عقد ازدواج و احکام آن

‏ازدواج بر دو قسم است: دائم و منقطع. و هر کدام از این ها محتاج عقدی است که‏‎ ‎‏دارای ایجاب و قبول لفظی باشند که بر انشای معنای مقصود و انشای رضایت به آن‏‎ ‎‏به طوری که در نزد اهل محاوره معتبر است، دلالت نمایند؛ پس نه مجرد رضایت قلبی دو‏‎ ‎‏طرف و نه معاطاتی که در غالب معاملات جریان دارد و نه نوشتن آن ها کفایت نمی کند و‏‎ ‎‏همچنین ـ در غیر شخص لال ـ اشاره ای که این معنی را برساند، کفایت نمی کند. و احتیاط‏‎ ‎‏لازم آن است که ایجاب و قبول به لفظ عربی باشند پس غیر از عربی، از لغت های دیگر‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 263
‏مجزی نمی باشد، مگر آن که از عربی و از وکیل نمودن دیگری، عاجز باشند، اگرچه اقوی‏‎ ‎‏آن است که وکیل گرفتن واجب نمی باشد. و با عجز از عربی، به غیر عربی جایز است و در‏‎ ‎‏این صورت، واقع ساختن عقد به غیر عربی اشکالی ندارد، لیکن باید به عبارتی باشد که‏‎ ‎‏معنای آن همان معنای لفظ عربی باشد، به طوری که ترجمۀ آن شمرده شود.‏

مسأله 1 ـ ‏احتیاط (واجب) ـ اگر اقوی نباشد ـ آن است که ایجاب از طرف زوجه و‏‎ ‎‏قبول از طرف زوج باشد، پس بنا بر احتیاط (واجب) مجزی نیست این که زوج بگوید:‏‎ ‎‏«زوجتک نفسی» آنگاه زوجه بگوید: «قبلت». و همچنین احتیاط (مستحب) تقدیم ایجاب‏‎ ‎‏است بر قبول ؛ اگرچه اظهر آن است که عکس آن جایز است، در صورتی که قبول به لفظ‏‎ ‎‏«قبلت» و امثال آن نباشد.‏

مسأله 2 ـ ‏احتیاط آن است که ایجاب نکاح دائم با دو لفظ «اَنکَحْتُ» یا «زَوَّجْتُ» باشد؛‏‎ ‎‏پس با لفظ «مَتَّعتُ» بنابر احتیاط واقع نمی شود، اگرچه اقوی آن است که با آن هم واقع‏‎ ‎‏می شود در صورتی که چیزی با آن بیاورد که آن را ظاهر در دائم قرار دهد. و با مثل «بِعْت»‏‎ ‎‏یا «وَهبْتُ» یا «مَلَّکْتُ» یا «آجَرْتُ» واقع نمی شود. و احتیاط (واجب) آن است که قبول به‏‎ ‎‏لفظ «قَبلْتُ» یا «رَضیتُ» باشد. و در قبول جایز است که بعد از ایجاب، فقط به گفتن‏‎ ‎‏«قبلت» بدون متعلقاتی که در ایجاب ذکر شده اکتفا شود، پس اگر موجب که وکیل زوجه‏‎ ‎‏است به زوج بگوید: «انکحتک موکّلتی فلانة علی المهر الفلانی» پس زوج بگوید: «قبلت»‏‎ ‎‏بدون این که بگوید: «قبلت النکاح لنفسی علی المهر الفلانی» صحیح است.‏

مسأله 3 ـ ‏هر کدام از انکاح و تزویج به دو مفعول متعدّی می شوند. و بهتر است که‏‎ ‎‏زوج، مفعول اول و زوجه مفعول دوم قرار داده شود و عکس آن (نیز) جایز است. و در‏‎ ‎‏این که هر کدام از این ها به مفعول دوم گاهی بدون واسطه و گاهی به واسطۀ «مِنْ» متعدی‏‎ ‎‏می شوند مشترک می باشند. پس گفته می شود: «انکحت ـ یا زوّجت ـ زیداً هنداً» یا‏‎ ‎‏«انکحت هنداً من زید». و با «لام» هم گفته می شود و این به حسب مشهور و مأنوس است‏‎ ‎‏و چه بسا به گونۀ دیگر هم، استعمال می شوند که مشهور و مأنوس نیست.‏

مسأله 4 ـ ‏گاهی عقد ازدواج بین زوج و زوجه و با مباشرت خودشان واقع می شود،‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 264
‏پس بعد از گفتگو و توافق و تعیین مهر، زوجه خطاب به زوج می گوید: «انکحتک نفسی‏‎ ‎‏ـ یا انکحت نفسی منک یا لک ـ علی المهر المعلوم» پس زوج بدون فاصلۀ معتنا به‏‎ ‎‏می گوید:  «قبلت النکاح لنفسی علی المهر المعلوم» یا «...هکذا» یا زوجه می گوید:‏‎ ‎‏«زوجتک نفسی ـ یا زوجت نفسی منک، یا لک ـ علی المهر المعلوم» پس زوج می گوید:‏‎ ‎‏«قبلت التزویج لنفسی علی المهر المعلوم» یا «...هکذا». و گاهی عقد ازدواج بین دو وکیل‏‎ ‎‏آن ها واقع می شود پس بعد از گفتگو و تعیین هر دو موکّل و مهر، وکیل زوجه خطاب به‏‎ ‎‏وکیل زوج می گوید: «انکحت موکّلک فلاناً موکّلتی فلانة ـ یا من موکّلک یا لموکّلک فلان ـ‏‎ ‎‏علی المهر المعلوم» پس وکیل زوج می گوید: «قبلت النکاح لموکّلی علی المهر المعلوم» یا‏‎ ‎‏«...هکذا». یا وکیل زوجه می گوید: «زوجت موکّلتی موکّلک ـ یا من موکّلک یا لموکّلک ـ‏‎ ‎‏فلان علی المهر المعلوم» پس وکیل زوج می گوید: «قبلت التزویج لموکّلی علی المهر‏‎ ‎‏المعلوم» یا «...هکذا». و گاهی عقد ازدواج بین دو ولیّ آن ها واقع می شود مانند پدر و جدّ،‏‎ ‎‏پس بعد از گفتگو و تعیین مولّی علیهما و مهر، ولیّ زوجه می گوید: «انکحت ابنتی ـ یا ابنة‏‎ ‎‏ابنی فلانة مثلاً ـ ابنک ـ یا ابن ابنک فلاناً یا من ابنک یا ابن ابنک یا لابنک یا لابن ابنک ـ علی‏‎ ‎‏المهر المعلوم» یا می گوید: «زوجت بنتی ابنک مثلاً ـ یا من ابنک یا لابنک ـ » پس ولیّ زوج‏‎ ‎‏می گوید: «قبلت النکاح ـ یا التزویج ـ لابنی ـ یا لابن ابنی ـ علی المهر المعلوم». و گاهی (دو‏‎ ‎‏طرف عقد) مختلف می باشند، به این صورت که بین زوجه و وکیل زوج یا بر عکس، یا‏‎ ‎‏بین زوجه و بین ولیّ زوج و بر عکس یا بین وکیل زوجه و ولیّ زوج و بر عکس، واقع‏‎ ‎‏می شود. و کیفیت واقع ساختن عقد در این صورت ها از آنچه که در صورت های گذشته‏‎ ‎‏تفصیل دادیم فهمیده می شود و تقدیم زوج بر زوجه در جمیع موارد ـ همان طور که‏‎ ‎‏گذشت ـ بهتر است.‏

مسأله 5 ـ ‏در لفظ قبول، مطابقت آن با لفظ ایجاب شرط نمی باشد، بلکه صحیح است‏‎ ‎‏که ایجاب با لفظی و قبول با لفظ دیگری باشد؛ پس اگر بگوید: «زوجتک» پس بگوید:‏‎ ‎‏«قبلت النکاح» یا بگوید: «انکحتک» پس بگوید: «قبلت التزویج» صحیح است اگرچه‏‎ ‎‏احتیاط (مستحب) مطابقت است.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 265
مسأله 6 ـ ‏اگر در صیغۀ عقد، غلطی موجود باشد، پس اگر تغییر دهندۀ معنی باشد‏‎ ‎‏به طوری که لفظ، عبارت از معنای دیگر ـ غیر آنچه که مقصود است ـ شمرده شود، کفایت‏‎ ‎‏نمی کند. و اگر تغییر دهندۀ معنی نباشد، بلکه طوری است که معنای مقصود از آن فهمیده‏‎ ‎‏می شود و لفظ برای این معنی شمرده می شود لیکن گفته می شود که لفظ و عبارت از حیث‏‎ ‎‏ماده یا از جهت اعراب و حرکات غلط است، پس اکتفای به آن خالی از قوت نیست؛‏‎ ‎‏اگرچه احتیاط (مستحب) خلاف آن است. و لغت هایی که از لغت عربی اصلی تحریف‏‎ ‎‏شده در اکتفا نمودن به آن ها اولی است، مانند لغت سواد عراق در این زمان در صورتی که‏‎ ‎‏مباشر عقد از اهالی آن لغت باشد، لیکن به شرط آن که معنی را تغییر ندهد مثل «جوزت»‏‎ ‎‏عوض «زوجت» مگر این که فرض شود که آن در لغت آن ها مانند منقول شده است.‏

مسأله 7 ـ ‏قصد مضمون عقد در عقد معتبر است و این متوقف است بر فهم معنای دو‏‎ ‎‏لفظ «انکحت» و «زوجت» ولو این که به صورت اجمالی باشد تا این که تنها لقلقۀ زبان‏‎ ‎‏نباشد، البته دانستن قواعد عربی و علم و احاطه به خصوصیات دو لفظ به طور تفصیل‏‎ ‎‏معتبر نمی باشد، بلکه دانستن اجمالی آن کفایت می کند. پس اگر موجب با گفته اش‏‎ ‎‏ـ انکحت یا زوجت ـ قصد واقع ساختن علقۀ خاص متعارف که در اذهان مرتکز و ثابت‏‎ ‎‏است را بنماید ـ که به آن در لغت عرب، «نکاح» و «زواج» اطلاق می شود و از آن ها، در‏‎ ‎‏لغت های دیگر، به عبارات دیگر تعبیر می شود ـ و قابل هم همین معنی را قبول کند کفایت‏‎ ‎‏می کند، مگر این که جاهل به (معنای) لغات باشد به طوری که نداند علقه ای که پیدا می شود‏‎ ‎‏با لفظ «زوجت» واقع می شود یا با لفظ «موکّلی» که در چنین صورتی صحت آن مشکل‏‎ ‎‏است اگرچه بداند که این جمله برای این معنی است.‏

مسأله 8 ـ ‏در عقد، قصد انشاء معتبر است، به این که موجب در قولش: «انکحت» یا‏‎ ‎‏«زوجت» قصد واقع ساختن نکاح و ازدواج و ایجاد آنچه را که نبوده است بنماید ـ نه آن که‏‎ ‎‏اخبار و حکایت از وقوع چیزی در خارج را قصد کند ـ و قابل با قولش: «قبلت» قبول آنچه‏‎ ‎‏را که موجب آن را واقع ساخته است انشاء کند.‏

مسأله 9 ـ ‏موالات و عدم فاصلۀ معتنا به، بین ایجاب و قبول معتبر است.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 266
مسأله 10 ـ ‏در صحت عقد، تنجیز شرط است؛ پس اگر آن را بر شرطی یا آمدن زمانی‏‎ ‎‏معلق نماید باطل است. البته اگر آن را بر چیزی که حقیقتاً حاصل شده معلق نماید،‏‎ ‎‏مانند این که در روز جمعه بگوید: «انکحت ان کان الیوم یوم الجمعه» بعید نیست که‏‎ ‎‏صحیح باشد.‏

مسأله 11 ـ ‏در عاقدی که صیغه را اجرا می کند، بلوغ و عقل شرط است؛ پس عقد بچه‏‎ ‎‏و دیوانه ـ ولو ادواری باشد، در حال دیوانگی ـ اعتبار ندارد؛ چه برای خود عقد نمایند یا‏‎ ‎‏برای غیر خودشان. و احتیاط (واجب) آن است که بنا گذاشته شود بر سقوط عبارت بچه،‏‎ ‎‏لیکن اگر ممیز معنی را قصد کند و برای دیگری به عنوان وکالت یا فضولی عقد نماید و آن‏‎ ‎‏دیگری اجازه بدهد، یا برای خود عقد نماید با اذن ولیّ یا اجازۀ او یا خودش بعد از بلوغ‏‎ ‎‏اجازه دهد، با احتیاط تخلص پیدا می شود. و همچنین قصد در عاقد معتبر است؛ پس عقد‏‎ ‎‏کسی که سهو نموده و یا به غلط عقد را جاری کرده یا مست بوده و امثال این ها، اعتبار‏‎ ‎‏ندارد. البته در خصوص عقد زن مست در صورتی که بعد از افاقه پیدا کردن، آن را اجازه‏‎ ‎‏دهد، احتیاط ترک نشود به این که عقد تجدید شود یا طلاق داده شود.‏

مسأله 12 ـ ‏در صحت عقد، تعیین زوجین ـ به طوری که از غیرشان ممتاز شوند ـ با‏‎ ‎‏اسم یا اشاره یا وصفی که موجب تمایز باشد شرط است؛ پس اگر بگوید: «زوجتک احدی‏‎ ‎‏بناتی» یا بگوید: «زوجت بنتی فلانة من احد بنیک یا من احد هذین» باطل است. البته در‏‎ ‎‏جایی که هر دو به حسب قصد متعاقدین معین باشند و در ذهن آن ها متمایز باشند، لیکن‏‎ ‎‏در وقت اجرای صیغه آن ها را معین ننمایند و چیزی هم از لفظ یا فعل یا قرینه خارجی‏‎ ‎‏نباشد که بر آن دلالت نماید، مشکل است، مانند این که گفتگو کنند و قرار بگذارند بر‏‎ ‎‏تزویج دختر بزرگش برای پسر بزرگ او ولیکن در مقام اجرای صیغه بگوید: «زوجت‏‎ ‎‏احدی بناتی من احد بنیک» و دیگری قبول کند. ولی اگر گفتگو نموده و قرار بر یکی‏‎ ‎‏بگذارند پس عقد را بر او اجرا نمایند، ظاهراً صحیح است مانند این که بعد از گفتگو‏‎ ‎‏بگوید: «زوجت ابنتی منک» نه آن که بگوید: «زوجت احدی بناتی».‏

مسأله 13 ـ ‏اگر اسم با وصف مختلف باشد یا اسم و وصف یا یکی از آن ها با اشاره‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 267
‏مختلف باشد، عقد تابع آنچه که قصد شده می باشد و آنچه که به طور غلط و خطا واقع‏‎ ‎‏شده لغو است؛ پس اگر مقصود، تزویج دختر بزرگ باشد و خیال شود که اسم او فاطمه‏‎ ‎‏است و حال آن که اسم دختر کوچک فاطمه است و اسم دختر بزرگ خدیجه می باشد و‏‎ ‎‏بگوید: «زوجتک الکبری من بناتی فاطمه» عقد بر دختر بزرگ واقع می شود که اسمش‏‎ ‎‏خدیجه است و نام بردن او به فاطمه لغو می باشد. و اگر مقصود، تزویج فاطمه است و‏‎ ‎‏خیال شود که دختر بزرگ است سپس معلوم شود که او دختر کوچک است، عقد بر‏‎ ‎‏دختری واقع می شود که اسمش فاطمه می باشد و وصف او به این که دختر بزرگ است لغو‏‎ ‎‏می باشد. و همچنین اگر مقصود تزویج این زن حاضر است و خیال کند که او دختر بزرگ‏‎ ‎‏و اسمش فاطمه است پس بگوید: «زوجتک هذه و هی فاطمه و هی الکبری من بناتی» پس‏‎ ‎‏معلوم شود که او دختر کوچک و اسمش خدیجه است، عقد بر زنی که مورد اشاره شده‏‎ ‎‏واقع می شود و اسم و وصف لغو می شود. و اگر مقصود عقد بر دختر بزرگ است، ولی‏‎ ‎‏چون خیال کرده که این زن حاضر همان دختر بزرگ است، بگوید: «زوجتک هذه و هی‏‎ ‎‏الکبری» بدون اشکال عقد بر دختر بزرگ واقع نمی شود و در وقوع عقد بر زن مورد اشاره‏‎ ‎‏وجهی است، لکن نباید احتیاط ترک شود به این که عقد تجدید شود یا طلاق داده شود.‏

مسأله 14 ـ ‏در صحت وکیل گرفتن در ازدواج از یک طرف یا از دو طرف ـ به این که‏‎ ‎‏زوج یا زوجه، در صورتی که کامل باشند وکیل بگیرند یا این که ولیّ آن ها، در صورتی که‏‎ ‎‏آن ها قاصر باشند وکیل بگیرد ـ اشکالی نیست. و بر وکیل واجب است که از آنچه که موکّل‏‎ ‎‏برایش از جهت شخص و مهر و سایر خصوصیات، تعیین کرده تعدّی ننماید، پس اگر‏‎ ‎‏تعدّی کند فضولی می باشد که متوقف بر اجازه است. و همچنین بر وکیل واجب است که‏‎ ‎‏مصلحت موکّل را مراعات نماید، پس اگر تعدّی کند و خلاف مصلحت او به جا آورد‏‎ ‎‏فضولی می باشد. البته اگر موکّل خصوصیتی را تعیین کند همان متعین می شود و عمل وکیل‏‎ ‎‏نافذ است اگرچه این عمل برخلاف مصلحت موکّل باشد.‏

مسأله 15 ـ ‏اگر زن، مردی را در تزویجش وکیل نماید، وکیل حق ندارد او را برای‏‎ ‎‏خودش نکاح کند مگر این که زن صریحاً تعمیم دهد یا کلام زن به حسب فهم عرف ظهور‏‎ ‎‏در عموم داشته باشد که شامل وکیل هم بشود.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 268
مسأله 16 ـ ‏اقوی آن است که یک نفر می تواند متصدی هر دو طرف عقد شود، به‏‎ ‎‏این که موجب از یک طرف عقد و قابل از طرف دیگر باشد؛ چه اصالتاً از یک طرف و‏‎ ‎‏وکالتاً از طرف دیگر، چه از دو طرف ولایتاً یا از هر دوی آن ها وکالتاً یا با اختلاف (از یک‏‎ ‎‏طرف وکالتاً و از طرف دیگر ولایتاً) اگرچه در صورت امکان، احوط و اولی آن است که‏‎ ‎‏دو نفر متصدی شوند و یک نفر برای هر دو طرف متصدی نشود، مخصوصاً در تصدی‏‎ ‎‏زوج هر دو طرف عقد را؛ به طور اصالت از طرف خودش و به طور وکالت از طرف زوجه‏‎ ‎‏در عقد انقطاعی؛ زیرا از اشکالی که مورد توجه نیست، خالی نمی باشد ولیکن ترک‏‎ ‎‏احتیاط در آن سزاوار نیست.‏

مسأله 17 ـ ‏اگر کسی را برای عقد در زمان معین وکیل نمایند، بعد از این زمان مادامی‏‎ ‎‏که علم به وقوع عقد پیدا نکرده اند، برای آن ها نزدیکی کردن جایز نیست و گمان کفایت‏‎ ‎‏نمی کند. البته اگر وکیل خبر دهد که عقد را واقع ساخته است، کفایت می کند؛ زیرا قول او‏‎ ‎‏در آنچه که وکیل شده حجت می باشد.‏

مسأله 18 ـ ‏شرط کردن خیار فسخ در عقد ازدواج ـ خواه دائم باشد یا منقطع ـ نه برای‏‎ ‎‏زوج و نه برای زوجه، جایز نیست؛ پس اگر آن را شرط کردند، شرط باطل است، بلکه نزد‏‎ ‎‏مشهور فقها، عقد هم باطل است و گفته شده که شرط باطل است نه عقد، که خالی از قوت‏‎ ‎‏نیست. و شرط کردن خیار فسخ در مهر با تعیین مدت جایز است؛ پس اگر صاحب خیار،‏‎ ‎‏فسخ نماید مهر المسمی (نامبرده شده) ساقط می شود، پس مانند عقد بدون ذکر مهر‏‎ ‎‏می شود، پس به مهرالمثل برمی گردد؛ این در عقد دائم است که ذکر نمودن مهر در آن معتبر‏‎ ‎‏نمی باشد. اما متعه که بدون مهر صحیح نمی باشد، آیا شرط کردن خیار در مهر در متعه‏‎ ‎‏صحیح است؟ در آن اشکال است.‏

مسأله 19 ـ ‏اگر مردی ادعای زوجیت زنی را بنماید، پس زن او را تصدیق نماید، یا زن‏‎ ‎‏ادعا کند زوجیت مردی را پس مرد او را تصدیق نماید، با احتمال صدق، حکم به زوجیت‏‎ ‎‏آن ها می شود و کسی حق ندارد که به آن ها اعتراض نماید. و بین این که هر دو از همان‏‎ ‎‏شهر و شناخته شده باشند یا غریب باشند فرق نمی کند. و اما اگر یکی از آن ها ادعای‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 269
‏زوجیت کند و دیگری آن را انکار نماید، بیّنه بر مدعی و قسم بر انکار کننده است؛ پس اگر‏‎ ‎‏مدعی بیّنه داشته باشد به نفع او حکم می شود وگرنه قسم متوجه منکر می شود، پس اگر‏‎ ‎‏قسم بخورد ادعای مدعی ساقط می شود و اگر نکول کند حاکم شرع قسم را به مدعی‏‎ ‎‏برمی گرداند، پس اگر مدعی قسم بخورد، حق ثابت می شود و اگر نکول کند ساقط می شود. و‏‎ ‎‏همچنین اگر منکر آن را بر مدعی رد نماید و مدعی قسم بخورد ثابت می شود و اگر نکول‏‎ ‎‏کند ساقط است. این به حسب موازین قضاوت و قواعد دعوی است و اما به حسب واقع‏‎ ‎‏بر هر یک از آن ها واجب است که به تکلیفشان بیّنه و بین الله تعالی؛ عمل نمایند.‏

مسأله 20 ـ ‏اگر منکر از انکارش برگردد و اقرار نماید، اقرار او مسموع است و حکم به‏‎ ‎‏زوجیت بین آن ها می شود اگرچه اقرار ـ بنابر اقوی ـ بعد از قسم باشد.‏

مسأله 21 ـ ‏اگر مردی زوجیت زنی را ادعا کند و او انکار نماید، آیا آن زن می تواند با‏‎ ‎‏غیر او ازدواج نماید؟ و آیا دیگری می تواند قبل از فصل دعوی و حکم به بطلان ادعای‏‎ ‎‏مدعی، با آن زن ازدواج کند یا نه؟ دو وجه است که اقوای آن ها اولی است، خصوصاً در‏‎ ‎‏موردی که مدعی در دعوایش سستی کند یا از (پیگیری) آن ساکت باشد تا آن که امر بر زن‏‎ ‎‏طول بکشد، و در این صورت اگر مدعی بعد از عقد نمودن (دیگری) بر زن، بیّنه اقامه کند‏‎ ‎‏به سبب بیّنه به نفع او و به بطلان عقد زن، حکم می شود و اگر بیّنه نباشد قسم متوجه زن‏‎ ‎‏مورد عقد می شود، پس اگر زن قسم بخورد بر زوجیتش باقی می ماند و ادعای مدعی‏‎ ‎‏ساقط می شود. و همچنین است اگر زن قسم را بر مدعی رد کند و او از قسم نکول نماید. و‏‎ ‎‏فقط اشکال در جایی است که زن از قسم نکول کند یا قسم را بر مدّعی رد نماید و او قسم‏‎ ‎‏بخورد آیا به سبب نکول زن و قسم خوردن مدعی، حکم به فساد عقد بر زن می شود که‏‎ ‎‏بین زن و شوهرش جدایی حاصل شود یا نه؟ دو وجه است و وجیه ترین آن ها دومی‏‎ ‎‏است، لیکن اگر کسی که زن را عقد نموده او را طلاق دهد یا بمیرد مانع برطرف می شود،‏‎ ‎‏پس به سبب قسم مرد که از حاکم یا از منکر به او رد شده، زن به مدعی برمی گردد.‏

مسأله 22 ـ ‏تزویج زنی که ادعا می کند که شوهر ندارد با احتمال صدقش، بدون فحص‏‎ ‎‏جایز است حتی اگر سابقاً صاحب شوهر باشد و ادعا کند که طلاق گرفته یا شوهرش مرده‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 270
‏است ـ البته اگر زن در ادعایش متّهم باشد احوط اولی آن است که از حال آن زن فحص‏‎ ‎‏شود ـ پس اگر کسی غایب شود و به طوری انقطاع پیدا کند که موت و حیاتش معلوم‏‎ ‎‏نباشد، اگر زنش ادعا کند که از نشانه ها و قرائن و اخبار مخبرها، علم پیدا کرده که شوهرش‏‎ ‎‏مرده است، تزویج این زن جایز است؛ اگرچه علم به قولش پیدا نشود. و برای وکیل جایز‏‎ ‎‏است که عقد را بر او جاری نماید در صورتی که دروغ زن در ادعای علم، برایش معلوم‏‎ ‎‏نباشد؛ لیکن احتیاط (مستحب) ترک است خصوصاً اگر زن متهم باشد.‏

مسأله 23 ـ ‏اگر با زنی که ادعا می کند شوهر ندارد ازدواج کند، پس مرد دیگری ادعا‏‎ ‎‏کند که زن من است، این ادعا متوجه هر یک از زوج و زوجه است، پس اگر مدعی، بیّنّۀ‏‎ ‎‏شرعی اقامه نماید به نفع او و علیه آن دو حکم می شود و بین آن دو جدایی می افتد و زن‏‎ ‎‏تسلیم مدعی می گردد. و در صورت نبود بیّنه، قسم متوجه هر دوی آن ها می شود؛ پس اگر‏‎ ‎‏هر دو با هم بر عدم زوجیت او قسم خوردند، ادعای او بر آن ها ساقط می شود و اگر هر دو‏‎ ‎‏از قسم نکول کردند پس حاکم قسم را بر مدعی رد نمود، یا هر دو قسم را بر او رد نمایند و‏‎ ‎‏او قسم بخورد، مدعایش ثابت می شود. و اگر یکی از آن دو قسم بخورد به این که دیگری‏‎ ‎‏از قسم نکول نماید، پس حاکم آن را بر مدعی رد نماید یا نکول کننده قسم را به مدعی رد‏‎ ‎‏کند پس مدعی قسم بخورد، ادعایش نسبت به کسی که قسم خورده ساقط است و اما‏‎ ‎‏نسبت به دیگری (که نکول کرده) اگرچه ادعای مدعی نسبت به او ثابت شده لیکن این‏‎ ‎‏ثبوت نسبت به کسی که قسم خورده اثری ندارد، پس اگر قسم خورنده، زوج و نکول‏‎ ‎‏کننده زوجه باشد، نکول زن نسبت به زوج اثری ندارد، البته اگر او را طلاق دهد یا بمیرد،‏‎ ‎‏زن به مدعی برمی گردد. و اگر قسم خورنده زوجه و نکول کننده زوج باشد، ادعای مدعی‏‎ ‎‏نسبت به زن ساقط است و به هر حال راهی به زن ندارد.‏

مسأله 24 ـ ‏اگر زنی ادعا کند که شوهر ندارد و مردی با او ازدواج کند، سپس زن بعد از‏‎ ‎‏آن ادعا کند که صاحب شوهر بوده است، ادعایش مسموع نمی باشد. البته اگر بر ادعایش‏‎ ‎‏اقامۀ بیّنه نماید بین آن ها جدایی انداخته می شود و در این صورت کافی است که بیّنه‏‎ ‎‏شهادت بدهد که این زن صاحب شوهر بوده است و ازدواجی که با دومی نموده در وقت‏‎ ‎‏داشتن شوهر بوده است، و لازم نیست زوج مشخصی را تعیین نماید.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 271
مسأله 25 ـ ‏در صحت عقد، اختیار ـ یعنی اختیار زوجین ـ شرط است، پس اگر هر دو‏‎ ‎‏یا یکی از آن ها بر ازدواج اکراه شوند، عقد صحیح نمی باشد، ولی اگر پس از آن رضایت‏‎ ‎‏حاصل شود بنابر اقوی صحیح است.‏

‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 272