مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

تحقیقٌ حکَمی

تحقیقٌ حکَمیٌ

‏     ‏‏بدان که مالکیّت حق تعالی مثل مالکیّت بندگان نیست مملوکات خود‏‎ ‎‏را؛ و مثل مالکیّت سلاطین نیست مملکت خود را؛ چه که این ها اضافاتی‏‎ ‎‏است اعتباریّه. و اضافۀ حقّ به خلق از این قبیل نیست؛ گرچه در نزد علماء‏‎ ‎‏فقه این طور مالکیّت برای حق تعالی طولاً ثابت است؛ و آن نیز منافات با‏‎ ‎‏آن چه در این نظر ملحوظ و مذکور است ندارد. و از قبیل مالکیّت  انسان‏‎ ‎‏اعضاء و جوارح خود را نیز نیست؛ و از قبیل مالکیّت او قوای ظاهریّه و باطنیّۀ‏‎ ‎‏خود را نیز نیست؛ گرچه این مالکیّت نزدیکتر است به مالکیّت حق تعالی از‏‎ ‎‏سایر مالکیّتهای مذکوره در سابق. و از قبیل مالکیّت نفس افعال ذاتیّۀ خود را‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 269
‏که از شئون نفس است، مثل ایجاد صور ذهنیه که قبض و بسطش تا اندازه ای‏‎ ‎‏در تحت ارادۀ نفس است، نیز نیست. و از قبیل مالکیّت عوالم عقلیّه مادون‏‎ ‎‏خود را نیز نیست؛ گرچه آنها متصرّف هم در این عوالم به اعدام و ایجاد‏‎ ‎‏باشند؛ زیرا که تمام دار تحقق امکانی، که ذلّ فقر در ناصیۀ آنها ثبت است،‏‎ ‎‏محدود به حدود و مقدّر به قدر می باشند ولو به حد ماهیّتی؛ و هر چه محدود به‏‎ ‎‏حدّ باشد، با فعل خود به قدر محدودیتّش بینونت عزلی دارد و احاطۀ قیّومی‏‎ ‎‏حقّانی ندارد؛ پس، تمام اشیاء به حسب مرتبۀ ذات خود با منفعلات خود‏‎ ‎‏متباین و متقابل می باشند، و به همین جهت احاطۀ ذاتیّه قیّومیّه ندارند.‏

‏     و اما مالکیّت حق تعالی که به اضافۀ اشراقیّه و احاطۀ قیّومیّه است،‏‎ ‎‏مالکیّت ذاتیّۀ حقیقیّۀ حقّه است که به هیچ وجه شائبۀ تباین عزلی در ذات و‏‎ ‎‏صفاتش با موجودی از موجودات نیست. و مالکیّت آن ذات مقدّس به همه‏‎ ‎‏عوالم علی السّواء ‏‏[‏‏است ‏‏]‏‏، بدون آن که با موجودی از موجودات به هیچ وجه‏‎ ‎‏تفاوت کند یا به عوالم غیب و مجرّدات محیطتر و نزدیکتر باشد از عوالم دیگر؛‏‎ ‎‏چه که آن مستلزم محدودیّت و بینونت عزلی شود و ملازم با افتقار و امکان‏‎ ‎‏شود، تَعالی اللّه عَنْ ذلِک عُلُوّاً کَبیراً. چنانچه اشاره به این معنی ممکن است‏‎ ‎‏باشد قول خدای تعالی: ‏نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْکُم‎[1]‎‏ و نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ‏‎ ‎‏الوَرید.‏‎[2]‎‏ ‏واللّه نُورُ السَّمٰواتِ و الاَْرْض‎[3]‎‏ وَ هُوَ الَّذی فی السَّماءِ اِلهٌ و فی‏‎ ‎‏الاَْرْضِ اِله.‏‎[4]‎‏ و لَهُ مُلْکُ السَّمٰواتِ وَالاَْرْض.‏‎[5]‎‏ و قول رسول خدا از قرار‏‎ ‎‏منقول: ‏لَوْ دُلِّیتُمْ بِحَبْلٍ اِلی الاَْرْضینَ السُّفْلیٰ، لَهَبَطْتُمْ عَلی اللّه .‎[6]‎‏ وقول‏‎ ‎‏حضرت صادق در روایت ‏‏کافی‏‏: ‏فَلا یَخْلُو مِنْهُ مَکانٌ، وَلا یَشْتَغِلُ بِهِ مَکانٌ، وَلا‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 270
یَکُونُ اِلیٰ مَکانٍ اَقْرَبُ مِنْهُ اِلی مَکان.‎[7]‎‏ و قول حضرت امام علی نقی علیه‏‎ ‎‏السلام: ‏وَاعْلَمْ، اَنَّهُ اِذا کانَ فِی السَّماءِ الدُّّنْیا فَهُوَ کَما هُوَ عَلی الْعَرْشِ. وَالاَْشْیاءُ‎ ‎کُلُّها لَهُ سَوٰاءٌ عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ مُلْکاً وَ اِحاطَة.‎[8]‎

‏    ‏‏و با این که مالکیّت ذات مقدّسش به همۀ اشیاء و همۀ عوالم علی السواء‏‎ ‎‏است، معذلک در آیۀ شریفه می فرماید: ‏مالِکِ یَوْمِ الدّین‏. این اختصاص‏‎ ‎‏ممکن است برای این باشد که «یوم الدّین» یوم الجمع است؛ از این جهت،‏‎ ‎‏مالک «یوم الدّین» که یوم الجمع است مالک ایّام دیگر که متفرّقات است‏‎ ‎‏می باشد؛ وَالْمُتَفَرِّقاتُ فیِ النَّشْئَةِ الْمُلْکیَّة مُجْتَمِعٰاتٌ فی النَّشْئَةِ‏‎ ‎‏الْمَلَکُوتِیَّة.‏‎[9]‎

‏    ‏‏و یا برای آن است که ظهور مالکیّت و قاهریّت حق تعالی مجده در «یوم‏‎ ‎‏الجمع» که یوم رجوع ممکنات است به باب اللّه و صعود موجودات بفناءاللّه‏‎ ‎‏ است می باشد.‏

‏     و تفصیل این اجمال به طوری که مناسب با این رساله است، آن است‏‎ ‎‏که تا نور وجود و شمس حقیقت در سیر تنزّلی و نزول از مکامن غیب به سوی‏‎ ‎‏عالم شهادت است، رو به احتجاب و غیبت است؛ و به عبارت دیگر، در هر‏‎ ‎‏تنزّلی تعیّنی است و در هر تعیّن و تقیّدی حجابی است. و چون انسان مجمع‏‎ ‎‏جمیع تعیّنات و تقیّدات است، محتجب به تمام حجب هفتگانۀ ظلمانیّۀ و‏‎ ‎‏حجب هفتگانۀ نوریّه، که آن ارضین سبع و سموات سبع به حسب تأویل‏‎ ‎‏است، می باشد؛ و شاید ردّ به «اسفل السّافلین» نیز عبارت از احتجاب به‏‎ ‎‏جمیع انواع حجب باشد. و از این احتجاب شمس وجود و صرف نور در افق‏‎ ‎‏تعیّنات، به «لیل» و «لیلة القدر» تعبیر می توان نمود. و مادامی که انسان در این‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 271
‏حجب محتجب است، از مشاهدۀ جمال ازل و معاینۀ نور اوّل محجوب‏‎ ‎‏است. و چون در سیر صعودیْ جمیع موجودات از منازل سافلۀ عالم طبیعت‏‎ ‎‏به حرکات طبیعیّه - که در جبلّۀ ذات آن ها از نور جاذبۀ فطرة اللّهی به حسب‏‎ ‎‏تقدیر «فیض اقدس» در حضرت علمیّه به ودیعت نهاده شده - رجوع به وطن‏‎ ‎‏اصلی و میعاد حقیقی نمودند - چنانچه در آیات شریفه اشاره به این معنی بسیار‏‎ ‎‏است - از حجب نورانیّه و ظلمانیّه دو باره مستخلص شوند و مالکیّت و‏‎ ‎‏قاهریّت حق تعالی جلوه کند و حق به وحدت و قهاریّت تجلّی فرماید. و در‏‎ ‎‏این جا که رجوع آخر به اول و اتّصال ظاهر به باطن شد و حکم ظهورْ ساقط و‏‎ ‎‏حکومت باطن جلوه نمود، خطاب از حضرت مالک علی الاطلاق آید – و‏‎ ‎‏مخاطبی جز ذات مقدس نیست -: ‏لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْم‏. و چون مجیبی نیست‏‎ ‎‏خود فرماید: ‏للّه الْواحِدِ القَهّار.‎[10]‎

‏    ‏‏و این یوم مطلق که یوم خروج شمس حقیقت از حجاب افق تعیّنات‏‎ ‎‏[‏‏است‏‏]‏‏ «یوم دین» است به یک معنی؛ زیرا که هر موجودی از موجودات در ضلّ‏‎ ‎‏اسم مناسب خود فانی در حق شود. و چون نفخۀ صور دمد، از آن اسم ظهور‏‎ ‎‏کند و با توابع آن اسم قرین گردد، ‏فَریقٌ فی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیر.‎[11]‎

‏    ‏‏و انسان کامل در این عالم، به حسب سلوک الی اللّه و هجرت به سوی‏‎ ‎‏او، از این حجب خارج شود و احکام قیامت و ساعت و یوم الدّین برای او‏‎ ‎‏ظاهر وثابت شود؛ پس، حق با مالکیّت خود بر قلب او ظهور کند در این‏‎ ‎‏معراج صلوتی؛ و لسان او ترجمان قلبش باشد و ظاهر او لسان مشاهدات‏‎ ‎‏باطنش گردد. و این است یکی از اسرار اختصاص مالکیت به «یوم الدین».‏‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 272

  • )) «ما از شما به او نزدیکتریم.» (واقعه / 85)
  • )) «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.» (ق / 16)
  • ))  پاورقی 283.
  • ))  پاورقی 284.
  • )) «او راست ملک آسمانها و زمین.» (بقره / 107)
  • ))  پاورقی 129.
  • )) «هیچ جایی خالی از او نیست و هیچ جایی او را در خود نگیرد و به جایی نزدیکتر از جای دیگر نیست.» اصول کافی، ج 1، ص 170، «کتاب التوحید»، «باب الحرکة و الانتقال»، حدیث 3.
  • )) «و بدان که هنگامی که او در آسمان دنیاست همان گونه است که بر عرش جای دارد و همه چیز در برابر قدرت و مالکیت و احاطه او یکسان است.» منبع پیشین، حدیث 4.
  • )) «پراکنده های عالم ملک در عالم ملکوت مجتمع اند.»
  • )) «امروز ملک از آن کیست؟ از آن خدای یگانه قهار است.» (غافر / 16)
  • )) «گروهی در بهشت و گروهی در آتش اند.» (شوری / 7)