مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

فصل پنجم در بیان اجمالی از تفسیر سوره مبارکه «حمد» و در آن شمه ای از آداب تحمید و قرائت است.

فصل پنجم در بیان اجمالی از تفسیر سورۀ مبارکۀ «حمد» و در آن شمه ای از آداب تحمید و قرائت است.

‏ ‏

‏     بدان که علما را اختلاف است در متعلق «باء» در ‏بِسْمِ اللّه الرَّحْمٰنِ‎ ‎الرَّحیم‏. و هر کس به حسب مشرب خود از علم و عرفان برای آن متعلَقی ذکر‏‎ ‎‏نموده؛ چنانچه علماء ادب از مادۀ «ابتداء» یا «استعانت» مثلاً اشتقاقی نموده و‏‎ ‎‏تقدیر گرفته اند. و این که در بعض روایات نیز وارد است که ‏«بِسْمِ اللّه » اَیْ،‎ ‎اَسْتَعینُ‏، یا بر وفق مذاق عامّه است، چنانچه در روایات بسیار شایع است، و‏‎ ‎‏اختلاف احادیث بسیاری به همین معنی محمول است، ولهذا در همین باب‏‎ ‎‏نیز در ‏«بسم اللّه »‏ حضرت  رضا علیه السلام فرموده: ‏اَیْ، اَسِمُ نَفسْی بِسِمَةٍ مِنْ‎ ‎سِمٰاتِ اللّه .‎[1]‎‏ و یا آنکه مقصود از «استعانت» لطیفتر از آن است که عامّه‏‎ ‎‏ادراک می کنند که در آن سرّ توحید به نحو ادقّ است.‏

‏     و بعض اهل معرفت آن را متعلّق به «ظَهَرَ» گرفته و گفته: ‏اَیْ، ظَهَرَ‎ ‎الْوُجُودُ بِبِسْمِ اللّه .‎[2]‎‏ و این به حسب مسلک اهل معرفت و اصحاب سلوک و‏‎ ‎‏عرفان است که همۀ موجودات و ذرّات کائنات و عوالم غیب و شهادت را به‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 240
‏تجلّی اسم جامع الهی، یعنی «اسم اعظم»، ظاهر دانند. بنابر این، «اسم» ـ‏‎ ‎‏که به معنی نشانه و علامت است یا به معنی علوّ و ارتفاع است ـ عبارت از‏‎ ‎‏تجلّی فعلی انبساطی حق ـ که آن را «فیض منبسط» و «اضافۀ اشراقیّه» گویند ‏‎ ‎‏می باشد؛ زیرا که به حسب این مسلک تمام دار تحقّق، از عقول مجرّده گرفته‏‎ ‎‏تا اخیرۀ مراتب وجود، تعینّات این فیض و تنزّلات این لطیفه است. و در آیات‏‎ ‎‏شریفۀ الهیّه و احادیث کریمۀ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مؤیّد‏‎ ‎‏این مسلک بسیار است؛ چنانچه در حدیث شریف ‏‏کافی ‏‏فرماید: «خداوند‏‎ ‎‏خلق فرمود «مشیّت» را بنفسها؛ پس خلق فرمود اشیاء را به مشیّت.»‏‎[3]‎‏ و از‏‎ ‎‏برای این حدیث شریف هر کس به حسب مسلک خود توجیهی نموده؛ و‏‎ ‎‏ظاهرتر از همه آن است که مطابق می شود با این مسلک. و آن این است که‏‎ ‎‏مراد از «مشیّت» مشیّت فعلیّه است که عبارت از «فیض منبسط» است. و مراد‏‎ ‎‏از «اشیاء» مراتب وجود است که تعیّنات و تنزّلات این لطیفه است. پس،‏‎ ‎‏معنی حدیث چنین شود که خدای تعالی مشیّت فعلیّه را، که ظلّ مشیّت ذاتیّۀ‏‎ ‎‏قدیمه است، بنفسها و بی واسطه خلق فرموده؛ و دیگر موجودات عالم غیب و‏‎ ‎‏شهادت را به تبع آن خلق فرموده. و سیّد محقّق داماد قدّس سرّه با مقام تحقیق‏‎ ‎‏و تدقیقی که دارد از این حدیث شریف توجیه عجیبی فرموده؛‏‎[4]‎‏ چنانچه‏‎ ‎‏توجیه مرحوم فیض‏‎[5]‎‏ رحمه اللّه نیز بعید از صواب است.‏

‏    ‏‏بالجمله، «اسم» عبارت است از نفس تجلّی فعلی که به آن، همۀ دار‏‎ ‎‏تحقّق متحقّق است. و اطلاق «اسم» بر امور عینیّه در لسان خدا و رسول و‏‎ ‎‏اهل بیت عصمت علیهم السلام بسیار است؛ چنانچه «اسماء حسنی» را‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 241
‏فرمودند ما هستیم.‏‎[6]‎‏ و در ادعیۀ شریفه ‏وَ بِاسْمِکَ الَّذی تَجَلَّیْتَ عَلی فُلان‏ بسیار‏‎ ‎‏است.‏‎[7]‎

‏    ‏‏و محتمل است که «بسم اللّه » در هر سوره متعلق به خود آن سوره باشد؛‏‎ ‎‏مثلاً، بسم اللّه سورۀ مبارکۀ «حمد» متعلق به حمد است. و این مطابق ذوق‏‎ ‎‏عرفانی و مسلک اهل معرفت است ؛ زیرا که اشاره به آن است که حمد‏‎ ‎‏حامدان و ثنای ثناجویان نیز به قیّومیّت اسم «اللّه » است. بنابراین، «تسمیه» در‏‎ ‎‏مقدمۀ جمیع اقوال و اعمال ـ که یکی از مستحبّاب شرعیه است ـ برای تذکّر آن‏‎ ‎‏است که هر قول و عملی که از انسان صادر می شود به قیّومیّت اسم الهی‏‎ ‎‏است؛ زیرا که جمیع ذرّات وجودْ تعیّن «اسم اللّه » و به اعتباری خود آنها‏‎ ‎‏«اسماء اللّه » هستند و بنابراین احتمال، معنی «بسم اللّه » در نظر کثرت، در‏‎ ‎‏هر سوره و هر قول و فعلی مختلف است. و فقهاء گفته اند بسم اللّه برای هر‏‎ ‎‏سوره تعیین باید شود؛ و اگر برای یک سوره بسم اللّه گفته شد، سورۀ دیگر را به‏‎ ‎‏آن نتوان ابتداء کرد. و آن مطابق مسلک فقهی نیز خالی از وجه نیست و مطابق‏‎ ‎‏این تحقیق وجیه است. و به نظر اضمحلال کثرات در حضرت اسم اللّه‏‎ ‎‏ اعظم، برای تمام بسم اللّه ها یک معنا است.‏

‏     چنانچه این دو نظر در مراتب وجود و منازل غیب و شهود نیز هست: در‏‎ ‎‏نظر کثرت و رؤیت تعیّنات، موجودات متکثّر و مراتب وجود و تعیّنات عالمْ‏‎ ‎‏اسماء مختلفه رحمانیّه و رحیمیّه و قهریّه و لطفیّه است. و در نظر اضمحلال‏‎ ‎‏کثرات و انمحاء انوار وجودیّه  در نور ازلی فیض مقدّس، جز از فیض مقدّس و‏‎ ‎‏اسم جامع الهی اثر و خبری نیست. و همین دو نظر در اسماء و صفات الهیّه نیز‏‎ ‎‏هست: به نظر اول، حضرت واحدیّتْ مقام کثرت اسماء و صفات، و جمیع‏‎ ‎‏کثرات از آن حضرت است. و به نظر ثانی، جز از حضرت اسم اللّه الاعظم‏‎ ‎‏اسم و رسمی نیست. واین دو نظر، حکیمانه و با قدم فکر است. و اگر نظر‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 242
‏عارفانه شد به فتح ابواب قلب و با قدم سلوک و ریاضات قلبیّه، حق تعالی‏‎ ‎‏با تجلیات فعلیّه و اسمیّه و ذاتیّه گاهی به نعت کثرت و گاهی به نعت وحدت در‏‎ ‎‏قلوب اصحاب آن تجلّی کند. و اشاره به این تجلّیات در قرآن شریف شده‏‎ ‎‏است گاهی صراحتاً، مثل قوله تعالی: ‏فَلَمّا تَجَلّٰی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ‎ ‎مُوسیٰ صَعِقاً.‎[8]‎‏ و گاهی اشارةً، مثل مشاهدات ابراهیم و رسول خدا صلّی‏‎ ‎‏اللّه علیه و آله که در آیات شریفۀ سورۀ «انعام»و «النّجم» مذکور است؛ و در‏‎ ‎‏اخبار و ادعیۀ معصومین(ع) اشاره به آن بسیار است؛ خصوصاً در دعاء عظیم‏‎ ‎‏الشّأن «سمات» که منکران را جرأت انکار سند و متن آن نیست و مقبول عامّه و‏‎ ‎‏خاصّه و عارف و عامی است. و در آن دعای شریف مضمونهای عالی مقام و‏‎ ‎‏معارف بسیار است که شمیم آن قلب عارف را بیخود کند و نسیم آن نفخۀ الهیّه‏‎ ‎‏در جان سالک دمد؛ چنانچه فرماید: ‏وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذی تَجَلَّیْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ‎ ‎فَجَعَلْتَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسیٰ صَعِقاً، و َبِمَجْدِکَ الَّذی ظَهَرَ عَلیٰ طُورِ سَیْناءَ فَکَلَّمْتَ بِهِ‎ ‎عَبْدَکَ و رَسولَکَ مُوسَی بْنَ عِمْرانَ عَلَیْهِ السَّلاٰمُ، و بطَلْعَتِکَ فی ساعیرَ و ظُهوُرِکَ فی‎ ‎جَبَلِ فاران.‎[9]‎

‏    ‏‏بالجمله، سالک الی اللّه باید به قلب خود در وقت «تسمیه» بفهماند که‏‎ ‎‏تمام موجودات ظاهره و باطنه و تمام عوالم غیب و شهادت در تحت تربیت‏‎ ‎‏اسماء اللّه بلکه به ظهور اسماءاللّه ظاهرند، و جمیع حرکات و سکنات او و‏‎ ‎‏تمام عالم به قیّومیّت اسم اللّه الاعظم است؛ پس، محامد او از برای حق و‏‎ ‎‏عبادت و اطاعت و توحید و اخلاص او همه به قیّومیّت اسم اللّه است. و چون‏‎ ‎‏این مقام و لطیفۀ الهیّه در قلب او محکم و مستقر شد به واسطۀ تذکر شدید که‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 243
‏غایت عبادات است ـ چنانچه خدای تعالی در خلوت انس و محفل قدس به‏‎ ‎‏کلیم خود موسی بن عمران فرمود: ‏اِنَّنی اَنَا اللّه لا اِلهَ اِلاَّ اَنَا فَاعْبُدْنی وَاَقِمِ الصَّلوة‎ ‎لِذِکْری،‎[10]‎‏ غایت اقامۀ صلوة را ذکر خود قرار داد ـ پس بعد از تذکّر شدید،‏‎ ‎‏راه دیگر از معارف به قلب عارف باز شود و جذب به عالم وحدت شود تا آنکه‏‎ ‎‏لسان حال و قلبش آن شود که ‏بِاللّه الْحَمْدُ للّه ‎[11]‎‏ و اَنْتَ کَما اَثْنَیْتَ عَلیٰ نَفْسِک‏‎[12]‎‏ و‏‎ ‎‏اَعُوذُ بِکَ مِنْکَ.‏‎[13]‎

‏    ‏‏این اجمالی از سرّ تعلّق «باء» بسم اللّه ، و شمّه ای از معارفی که از آن‏‎ ‎‏استفاده شود. و اما اسرار «باء» و نقطۀ تحت الباء، که در باطنْ مقام ولایت‏‎ ‎‏علوی است و مقام جمع الجمع قرآنی است، پس آن مجالی واسعتر‏‎ ‎‏می خواهد.‏

‏     و اما حقیقة الاسم، پس از برای آن، مقام غیبی، و غیب الغیبی، و‏‎ ‎‏سرّی، و سرّ السرّی است، و مقام ظهور، و ظهور الظّهوری. و چون اسمْ‏‎ ‎‏علامت حق و فانی در ذات مقدّس است، پس هر اسمی که به افق وحدت‏‎ ‎‏نزدیکتر و از عالم کثرت بعیدتر باشد در اسمیّت کاملتر است. و اتمّ الاسماء‏‎ ‎‏اسمی است که از کثرات، حتی کثرت علمی، مبرّا باشد؛ و آن تجلّی غیبی‏‎ ‎‏احدی احمدی است در حضرت ذات به مقام «فیض اقدس» که شاید اشاره به‏‎ ‎‏آن باشد کریمۀ شریفۀ ‏اَواَدنی؛‎[14]‎‏ و پس از آن، تجلّی به حضرت اسم اللّه ‏‎ ‎‏الاعظم است در حضرت واحدیت؛ و پس از آن، تجّلی به «فیض مقدس»‏‎ ‎‏است؛ و پس از آن، تجلّیات به نعت کثرت است در حضرات اعیان الی اخیرة‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 244
‏دار التّحقّق. و نگارنده در رسالۀ ‏‏مصباح الهدایة‏‎[15]‎‏ و رسالۀ ‏‏شرح دعاء‏‎ ‎‏سحر‏‎[16]‎‏ تفصیل این اجمال را داده ام.‏

‏    ‏‏و «اللّه » مقام ظهور به «فیض مقدّس» است اگر مراد از «اسم» تعیّنات‏‎ ‎‏وجودیّه باشد. و اطلاق «اللّه » به آن از جهت اتّحاد ظاهر و مظهر و فنای اسم در‏‎ ‎‏مسمّی بی اشکال است؛ و شاید کریمۀ ‏اللّه نُورُ السَّمٰواتِ وَالاْرْض‎[17]‎‏ و کریمۀ‏‎ ‎هو الَّذی فی السَّماءِ اِلهٌ وَ فی اْلاَرْضِ اِله‎[18]‎‏ اشاره به همین مقام و شاهد این‏‎ ‎‏اطلاق باشد. و مقام واحدیّت و جمع اسماء، و به عبارت دیگر مقام «اسم‏‎ ‎‏اعظم» است اگر مقصود از اسم مقام تجلّی به «فیض مقدّس» باشد. و این‏‎ ‎‏شاید ظاهرتر از سایر احتمالات باشد. و مقام ذات یا مقام «فیض اقدس»‏‎ ‎‏است اگر مقصود از اسم «اسم اعظم» باشد. و مقام «رحمن» و «رحیم» به‏‎ ‎‏حسب این احتمالات فرق می کند؛ چنانچه واضح است.‏

‏     و «رحمن» و «رحیم» ممکن است صفت برای اسم باشند، و ممکن‏‎ ‎‏است صفت برای «اللّه » باشند؛ و مناسبتر آن است که صفت «اسم» باشند،‏‎ ‎‏زیرا که آنها در تحمید صفت اللّه هستند؛ و بنابراین، از احتمال تکرار مصون‏‎ ‎‏می شود.گرچه اگر صفت «اللّه » باشند نیز توجیه دارد. و در تکرار نیز نکتۀ‏‎ ‎‏بلاغت هست. و اگر صفت «اسم» گرفتیم، تأیید کند که مراد از «اسم» اسماء‏‎ ‎‏عینیّه است، زیرا که متّصف به صفات «رحمانیّه» و «رحیمیّه» نیست مگر‏‎ ‎‏اسماء عینیّه. پس، اگر مراد از «اسم» اسم ذاتی و تجلّی به مقام جمعی‏‎ ‎‏باشد، «رحمانیّت» و «رحیمیّت» از صفات ذاتیّه است که در تجلیّات به مقام‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 245
‏واحدیّت برای حضرت «اسم اللّه » ثابت است، و رحمت رحمانیّه و رحیمیّه‏‎ ‎‏فعلیّه از تنزّلات و مظاهر آنها است. و اگر مراد از «اسم» تجلّی جمعی فعلی‏‎ ‎‏باشد که مقام مشیّت است، «رحمانیت» و «رحیمیّت» از صفات فعلند. پس،‏‎ ‎‏رحمت رحمانیّه بسط اصل وجود است؛ و این عامّ است برای تمام موجودات‏‎ ‎‏ولی از صفات خاصّۀ حق است، زیرا که در بسط اصل وجود از برای حق‏‎ ‎‏تعالی شریکی نیست، و دیگر موجودات از رحمت ایجادی دستشان کوتاه‏‎ ‎‏است و ‏لاٰ مُؤَثِّرَ فی الْوُجوُدِ اِلاّ اللّه و لا اِلهَ فی دارِ التَّحَقُّقِ اِلاّ اللّه .

‏     ‏‏و اما رحمت « رحیمیّه» که هدایت هادیان طریق نیز از رشحات آن‏‎ ‎‏است، مخصوص سعداء و فطرتهای علّیّین است، ولی از صفات عامّه است‏‎ ‎‏که دیگر موجودات را از آن حظّ و نصیبی هست؛ گرچه در سابق اشاره به آن‏‎ ‎‏شد که رحمت رحیمیّه نیز از رحمت های عامّه است و عدم شمول اشقیاء را از‏‎ ‎‏جهت نقصان آنها است نه تحدید رحمت. و لهذا هدایت و دعوت برای جمیع‏‎ ‎‏عائلۀ بشری است. چنانچه قرآن شریف دلالت بر آن دارد. و نیز به نظری،‏‎ ‎‏رحمت «رحیمیّه» مختص به حق تعالی است و دیگری را در آن شرکت‏‎ ‎‏نیست. و در روایات شریفه به حسب اختلاف نظر و اعتبار، بیان رحمت‏‎ ‎‏رحیمیّه را مختلف فرموده اند: گاهی فرموده اند: ‏اِنَّ الرَّحْمٰنَ اِسْمٌ خاصٌّ لِصِفَةٍ‎ ‎عامَّةٍ؛ وَالرَّحیمَ اسمٌ عامٌ لِصِفَةٍ خاصَّة.‎[19]‎‏ و فرموده اند: ‏الرَّحْمٰنُ بِجَمیعِ خَلْقِهِ‎ ‎وَالرَّحیمُ بالْمُؤْمِنینَ خاصَّةً‎[20]‎‏ و فرموده اند: ‏یا رَحْمٰنَ الدُّنْیٰا وَ رَحیمَ الآخرَة‎[21]‎‏ ‏‏و‏‎ ‎‏فرموده اند: ‏یا رَحْمٰنَ الدُّنْیٰا وَاْلآخِرَةِ وَ رَحیمَهُما.

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 246

  • ))  پاورقی 382.
  • )) «هستی با بسم اللّه [الرحمن الرحیم] پدیدار گشت.» این وجه را در معنای «بسمله» محیی الدین عربی در کتاب الفتوحات المکیة، ج 1، ص 102، آورده است.
  • )) اصول کافی، ج 1، ص 149، «کتاب التوحید»، «باب الارادة انها من صفات الفعل ...»، حدیث 4. بحارالانوار، ج 4، ص 145.
  • ))  مرآة العقول، ج 2، ص 19. و الوافی، ج 1، ص 100.
  • ))   الوافی، ج 1، ص 100، «ابواب معرفة صفاته سبحانه و اسمائه»، «باب صفات الفعل»، بیان حدیث 4.
  • ))  پاورقی 337.
  • )) از جمله در دعای شریف «سمات» مصباح المتهجّد، ص 376.
  • )) «پس چون پروردگار او بر کوه تجلی کرد آن را از هم فرو پاشید و موسی مدهوش بیفتاد.» (اعراف / 143)
  • )) «قسم به نور وجه تو که بدان به کوه تجلی کردی و آن را متلاشی نمودی و موسی مدهوش بیفتاد، و سوگند به مجد و عظمت تو که بر طور سینا نمایان گشت و با آن با بنده و رسولت موسی بن عمران علیه السلام سخن گفتی، و سوگند به طلوع تو در ساعیر و ظهورت در کوه فاران ...». از دعای «سمات». مصباح المتهجد، ص 376.
  • )) «همانا منم خدای یکتا خدایی جز من نیست، پس مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من برپادار.» (طه / 14)
  • )) «سپاس او به خود اوست.»
  • ))   پاورقی 224.
  • ))  پاورقی 1/224.
  • )) فکان قاب قوسین اوادنی (پس نزدیک شد چنانکه فاصله اش با او به قدر دو کمان یا نزدیکتر بود.) (نجم / 9)
  • ))   پاورقی 204.
  • )) شرح دعای سحر از رشحات قلم مبارک حضرت امام خمینی رضوان اللّه علیه است به زبان عربی که غرض از نوشتن آن به تعبیر خود جناب مؤلف در مقدمۀ آن شرح پاره ای از وجوه دعای شریف مشهور به دعای «مباهله» بوده است. (دعای هنگام سحر که از ائمّۀ اطهار علیهم الصلوة و السلام مروی است) نگارش این کتاب شریف در سال 1349 هجری قمری به انجام رسیده است.
  • ))  پاورقی 283.
  • ))  پاورقی 284.
  • )) «رحمن اسم خاصّی است برای صفتی عام؛ و رحیم اسم عامّی است برای صفتی خاص.» مجمع البیان، ج 1، ص 21، از امام صادق علیه السلام. (با اندکی اختلاف)
  • )) الرحمن لجمیع العالم و الرحیم بالمؤمنین خاصّة. معانی الاخبار، ص 3. بحارالانوار، ج 89، ص 229.
  • )) «ای رحمان دنیا و آخرت و رحیم دنیا و آخرت.» اصول کافی، ج 4، ص 340، «کتاب الدعاء»، «باب الدعاء للکرب ...»، حدیث 6. صحیفه سجّادیّه، دعای 54.