مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

فصل اوّل در سرّ جملی و آداب اجمالیّه آنها است

فصل اوّل در سرّ جملی و آداب اجمالیّه آنها است

‏ ‏

‏     بدان که سالک الی اللّه در اذان باید قلب، که سلطان قوای ملکوتیّه و‏‎ ‎‏ملکیّه است، و دیگر جنود منتشره در جهات متشتّتۀ ملک و ملکوت را اعلان‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 121
‏حضور در محضر دهد. و چون وقت حضور و ملاقات نزدیک گردیده، آنها را‏‎ ‎‏مهیّا نماید تا اگر از مشتاقان و عاشقان است به جلوۀ ناگهانی دامن از دست‏‎ ‎‏ندهد؛ و اگر از محجوبان است، بی تهیّۀ اسباب و آداب وارد محضر مقدس‏‎ ‎‏نگردد. پس، سرّ اجمالی اذان اعلان قوای ملکوتیّه و ملکیّه و جیوش الهیّه برای‏‎ ‎‏حضور است. و ادب اجمالی آن تنبّه به بزرگی مقام و خطر آن و عظمت‏‎ ‎‏محضر و حاضر؛و تذلّل و فقر و فاقه و نقص و عجز ممکن از قیام به امر و‏‎ ‎‏قابلیّت حضور در محضر است اگر لطف و رحمت حقّ حقّ جلّ و علا دستگیری‏‎ ‎‏نکند و جبر نقص نفرماید.‏

‏     و «اقامه» بپاداشتن قوای ملکوتیّه و ملکیّه است در محضر، و حاضر‏‎ ‎‏نمودن آنها است در حضور. و ادب آن، خوف وخشیت و حیا و خجلت و‏‎ ‎‏رجاء واثق به رحمت غیر متناهیه است. و سالک باید در جمیع فصول اذان و‏‎ ‎‏اقامه به قلبْ عظمت محضر و حضور و حاضر را بفهماند؛ و ذلّ و عجز و‏‎ ‎‏قصور خود را نصب العین قرار دهد تا خوف و خشیّت حاصل آید؛ و از طرفی‏‎ ‎‏رحمت واسعه و الطاف کریمانه را به قلب وانمود کند تا رجاء و شوق حاصل‏‎ ‎‏آید.‏

‏     پس، قلوب عشقیّه شوق و جذبه بر آنها غالب آید و با قدم حبّ و عشقْ‏‎ ‎‏قدم در محضر انس گذارند؛ و قلوب آنها بدان جذبۀ غیبیّه تا آخر نماز به عشق‏‎ ‎‏محضر و حاضر با ذکر و فکر حقّ معاشقه و معانقه کند. ‏

‏و فی الحدیث عن علی بن ابی طٰالِبٍ علیه السلام، قال: ‏اَفْضَلُ النّاس‎ ‎مَنْ عَشِقَ العِبادَةَ وَ عانَقَها وَ اَحَبَّها بِقَلْبِهِ وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَها؛ فَهُوَ لا یُبالی عَلیٰ‎ ‎ما اَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیا عَلی یُسْرٍ اَمْ عَلیٰ عُسْر.‎[1]‎

‏    ‏‏و قلوب خوفیّه سلطان عظمت بر آنها تجلی کند و جذبۀ قهّاریّت بر آنها‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 122
‏غلبه نماید و آنها را از خود بی خود نماید و خوف و خشیت قلوب آنها را ذوب‏‎ ‎‏نماید، و قصور ذاتی خود و استشعار به ذلت و عجز خویش آنها را از هر چیز‏‎ ‎‏باز دارد.‏

‏     و فی الحدیث عن موسی بن جعفر علیهما السلام، قال: ‏قالَ اَمیرُ المؤمنین‎ ‎علیه السلام: اِنَّ للّه عِباداً کَسَرَتْ قُلوبَهُمْ خَشْیَتُهُ، فَاَسْکَتَْتُهْم عَنِ المَنْطِق‏...‏‎ ‎‏الحدیث‏‎[2]‎

‏    ‏‏و برای اولیای کمّل حق تعالی گاه به تجلّی لطفی تجلّی فرماید، و عشق‏‎ ‎‏و جذبۀ حبّیّه رهنمون آنها گردد؛ چنانچه در حدیث است که رسول خدا صلّی‏‎ ‎‏اللّه علیه و آله و سلم انتظار وقت نماز را می کشیدند و عشق و شوقشان اشتداد‏‎ ‎‏پیدا می کرد و به بلال مؤذّن می فرمودند: ‏اَرِحْنا یا بلال.‏1/191‏‏ و گاه به تجلّی‏‎ ‎‏عظمت و سلطنت تجلّی فرماید، و خوف و خشیت در آنها حاصل آید؛‏‎ ‎‏چنانچه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و از ائمۀ هدی علیهم السلام حالات‏‎ ‎‏خوفیّه منقول است. و گاه به تجلّی جمعی احدی تجلّی فرماید به حسب‏‎ ‎‏طاقت قلوب و بزرگی وعاء آن. و ما محجوبان مشتغل به دنیا و محبوسان به‏‎ ‎‏سجن طبیعت و زنجیرهای شهوات و آرزوها و محرومان از سعادات عقلیّۀ الهیّه،‏‎ ‎‏که سکر طبیعت ما را تا صبح ازل به خود نیاورد و از خواب گران بر‏‎ ‎‏نینگیزاند، از حساب این تقسیمات خارج و از نطاق این بیان مستثنی هستیم.‏‎ ‎‏پس، برای ما آداب حضور طور دیگری است و قیام به وظایف قلبیه به شکل‏‎ ‎‏دیگر. ولی مقدم بر همه چیز آن است که یأس از روح اللّه و قنوط از رحمت اللّه ‏‎ ‎‏را، که از جنود بزرگ ابلیس و از القائات شیاطین انسی و جنّی است، از قلب‏‎ ‎‏بیرون کنیم؛ و گمان نکنیم که این مقاماتی است به قامت اشخاص خاصی‏‎ ‎‏بریده شده و دست آمال ما از آن کوتاه و پای سیر بشر از آن راجل است؛ پس‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 123
‏یکسره دست از پا خطا نکنیم و با سردی و سستی مخلّد در ارض طبیعت‏‎ ‎‏بمانیم. نه، چنین نیست که توّهم شده است. بلی، من نیز گویم که مقام‏‎ ‎‏خاص کمّل اهل اللّه برای احدی میسور نیست؛ ولی از برای مقامات معنویّه و‏‎ ‎‏معارف الهیّه مدارجی بی پایان و مراتبی فراوان است که بسیاری از آن مقامات‏‎ ‎‏و معارف و حالات و مدارج را برای نوع میسّر است اگر سردی و سستی خود‏‎ ‎‏آنها بگذارد و عناد و تعصب اهل جهل و عناد دست از قلوب بندگان خدا بردارد‏‎ ‎‏و شیطان راه سلوک آنها نگردد.‏

‏     پس، ادب حضور برای ما آن است که در اول امر چون از مرتبۀ حسّ و‏‎ ‎‏ظاهر تجاوز ننمودیم و جز عظمت و جلالت دنیایی چیزی در نظر نداریم و از‏‎ ‎‏عظمتهای غیبیّۀ الهیّه بی خبر هستیم، محضر حق را باید چون محضر سلطانی‏‎ ‎‏عظیم الشّأن که قلبْ عظمت او را ادراک کرده بدانیم؛ و به قلب خود بفهمانیم‏‎ ‎‏که همۀ عظمتها و جلال و کبریاها جلوه ای از عظمت عالم ملکوت است که‏‎ ‎‏تنزّل کرده در این عالم، و عالم ملکوت در جنب عوالم غیبیّه قدر محسوسی‏‎ ‎‏ندارد. پس به قلب بفهمانیم که عالمْ محضر مقدّس حق است و حق تعالی‏‎ ‎‏حاضر در جمیع امکنه و احیاز است؛ و خصوصاً نماز که اذن خاصّ حضور‏‎ ‎‏است و میعاد مخصوص ملاقات و مراودۀ با حضرت احدیّت است. پس،‏‎ ‎‏چون قلب را مستشعر به عظمت و حضور کردیم ولو اینکه در اول امر با تکلّف‏‎ ‎‏باشد، ولی کم کم قلب انس می گیرد و این مجاز حقیقت پیدا می کند. پس،‏‎ ‎‏چون به آداب صوریّۀ معامله با مالک الملوک و سلطان السّلاطین قیام نمودیم و‏‎ ‎‏ادبهای حضور ظاهری را به جا آوردیم، در دل نیز تأثیر حاصل شود و قلب‏‎ ‎‏استشعار عظمت نماید و کم کم به نتایج مطلوبه انسان برسد. و همینطور‏‎ ‎‏راجع به اثارۀ حبّ و عشق که آن نیز با تحصیل و ریاضت حاصل شود.‏

‏     پس، در اول امرْ رحمتهای صوریّه و الطاف حسّیّه حق تعالی را به قلب‏‎ ‎‏وانمود باید کرد و مقام رحمانیت و رحیمیّت و منعمیّت را به قلب رساند تا‏‎ ‎‏کم کم قلب انس گیرد و از ظاهر به باطن اثر حاصل آید و مملکت باطن از آثار‏‎ ‎‏جمالْ نورانی گردد و نتایج مطلوبه حاصل شود. و انسان اگر قیام به امر کند و‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 124
‏جهاد در راه خدا نماید، حق تعالی از او دستگیر فرماید و او را از ظلمات‏‎ ‎‏عالم طبیعت به ید غیبی نجات دهد، و ارض مظلمۀ قلب او را به نور جمال‏‎ ‎‏خود روشن فرماید و او را مبدل به سموات روحیه فرماید. ‏و مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ‎ ‎لَهُ فیها حُسْناً اِنّ اللّه غَفُورٌ شَکُور.‎[3]‎

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 125

  • )) «برترین مردم کسی است که به عبادت خدا عشق بورزد و برای آن آغوش باز کند و از جان آن را دوست بدارد و با بدن خود بدان بپردازد و به چیز دیگر اشتغال نیابد. چنین کسی را اندیشه آن نخواهد بود که دنیایش با آسایش و راحتی بگذرد یا با سختی و مشقت.» وسائل الشّیعة، ج 1، ص 61، «کتاب الطّهارة»، «ابواب مقدّمة العبادات»، باب 19، حدیث 2. از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله.
  • )) «خدا را بندگانی است که خوف او دلهایشان را شکسته و از گفتار بازشان داشته.» بحارالانوار، ج 75، ص 309، «کتاب الرّوضة»، باب 25، حدیث 1 . از تحف العقول.1/191.    پاورقی 182.
  • )) «هر کس کار نیکی انجام دهد ما به نیکی کار او می افزاییم، همانا خدا بسیار آمرزنده و شکرگزارنده است.» (شوری / 23)