مقاله ثانیه در مقدّمات نماز است و ذکر بعض آداب قلبیه آن و در آن چند مقصد است

فصل اوّل در معرفت مکان است

فصل اوّل در معرفت مکان است

‏ ‏

‏     بدان که سالک الی اللّه را به حسب نشآت وجودیّه مکان هایی است که از‏‎ ‎‏برای هر یک از آنها آداب مخصوصه ایست که تا سالک بدانها محقق نشود به‏‎ ‎‏صلوة اهل معرفت نائل نگردد.‏

‏     اوّل، نشئۀ طبیعیّه و مرتبۀ ظاهرۀ دنیاویّه است که مکان آن ارض‏‎ ‎‏طبیعت است. قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم: ‏جُعِلَتْ لِیَ اْلاَرْضُ‎ ‎مَسْجِداً وَ طَهوراً.‎[1]‎‏ سالک را در این مرتبه ادب آنست که به قلب خود بفهماند‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 101
‏که نزول او از نشئۀ غیبیۀ و هبوط نفس از محلّ اعلای ارفع به ارض سفلای‏‎ ‎‏طبیعت و ردّ او به أسفل سافلین از احسن تقویم برای سلوک اختیاری الی اللّه و‏‎ ‎‏عروج به معراج قرب و وصول به فناء اللّه و جناب ربوبیّت است، که غایت‏‎ ‎‏خلقت و نهایت مقصد اهل اللّه است، می باشد ـ ‏رَحِمَ اللّه امْرَءاً عَلِمَ مِنْ اَیْنَ‎ ‎وَ فی اَیْنَ وَ اِلیٰ اَیْنَ.‎[2]‎

‏    ‏‏سالک باید بداند از دار کرامت اللّه آمده و در دار عبادت اللّه واقع است و‏‎ ‎‏به دار جزاء اللّه خواهد رفت. عارف گوید: ‏مِنَ اللّه و فی اللّه و اِلَی اللّه ‏. پس،‏‎ ‎‏سالک باید به خود بفهماند و به ذائقۀ روح بچشاند که دار طبیعت مسجد‏‎ ‎‏عبادت حق است و او برای همین مقصد در این نشئه آمده، چنانچه حق تعالی‏‎ ‎‏جلّت عظمته فرماید: ‏وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَاْلاِنْسَ اِلاّ لِیَعْبُدون.‎[3]‎‏ و چون دار‏‎ ‎‏طبیعت را مسجد عبادت یافت و خود را معتکف در آن دانست، باید به آداب‏‎ ‎‏آن قیام و از غیر تذکّر حق صائم شود؛ و از مسجد عبودیّت خارج نشود مگر به‏‎ ‎‏قدر حاجت؛ و چون قضای حاجت شد، عود کند و با غیر حق انس نگیرد و‏‎ ‎‏دلبستگی به غیر پیدا نکند که اینها خلاف آداب عکوف بباب اللّه است. و‏‎ ‎‏عارف باللّه را در این مقام حالاتی است که به نوشتن درست نیاید. و چون‏‎ ‎‏نویسندۀ خارج از فطرت انسانیّت و مستغرق در بحر مسجور ظلمانی طبیعت و‏‎ ‎‏عاری از حق و حقیقت از همۀ مقامات سالکان و عارفان عاری است، بهتر آن‏‎ ‎‏است که بیش از این خود را در محضر حق جلّت قدرته و خاصّان او مفتضح‏‎ ‎‏نکند و از این مقام بگذرد، و شکوای نفس امّاره را به درگاه مقدّس ذی الجلال‏‎ ‎‏برد، شاید به لطف عمیم و رحمت شامله دستگیری از او شود و بقیۀ عمر‏‎ ‎‏جبران ما سبق گردد. ‏رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکوُنَنَّ مِنَ‎ ‎الْخٰاسِرین.‎[4]‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 102
‏    ‏‏مقام دوم، مرتبۀ قوای ظاهره و باطنه که جنود ملکیّه و ملکوتیّۀ نفس است‏‎ ‎‏که محل آنها ارض طبیعت انسان است که این بنیه و کالبد باشد. و سالک را در‏‎ ‎‏این مقام ادب آن است که به باطن قلب بفهماند که ارض طبیعت خود مسجد‏‎ ‎‏ربوبیّت است و سجده گاه جنود رحمانیّه است؛ پس، مسجد را به قاذورات‏‎ ‎‏تصرّف ابلیس پلید ننماید و جنود الهیّه را در تحت تصرّف ابلیسْ قرار ندهد تا‏‎ ‎‏ارض طبیعت به شروق نور ربّ روشن گردد و از ظلمت و کدورت بُعد از‏‎ ‎‏ساحت ربوبیّت بیرون آید. پس، قوای ملکیّه و ملکوتیّۀ خود را معتکف در‏‎ ‎‏مسجد بدن داند؛ و با بدن به نظر مسجدیّت معامله کند، و با قوا به نظر عکوف‏‎ ‎‏بفناء اللّه رفتار نماید. و در این مقام تکلیف سالک بیشتر است، زیرا که تنظیف‏‎ ‎‏مسجد و طهارت آن نیز به عهدۀ خودش است، چنانچه آداب معتکفان در این‏‎ ‎‏مسجد را نیز خود متکفّل است.‏

‏     و مقام سوّم، نشئۀ غیبیّۀ قلبیۀ سالک است که محلّ آن، بدن برزخی‏‎ ‎‏غیبی نفس است که به انشاء و خلاّقیّت خود نفس پیدا شود. و سالک را در این‏‎ ‎‏مقام ادب آن است که به خود بچشاند که این مقام با مقامات دیگر بسیار‏‎ ‎‏متفاوت است و حفظ این مقام از مهمّات سلوک است، زیرا که قلبْ امام‏‎ ‎‏معتکفان درگاه است و با فساد او همۀ آنها فاسد شوند ـ ‏اِذا فَسَدَ الْعٰالِمُ فَسَدَ‎ ‎الْعٰالَم.‎[5]‎‏ قلب عالِمْ عالَم صغیر است، و عالِمْ قلب عالَم کبیر است. و در‏‎ ‎‏این مقام تکلیف سالک بیشتر گردد از آن دو مقام؛ زیرا که بنای مسجد نیز به‏‎ ‎‏خودش تکلیف شده، و ممکن است خدای نخواسته مسجدش مسجد ضرار و‏‎ ‎‏کفر و تفریق بین مسلمین باشد؛ و در چنین مسجد عبادت حق جایز نباشد و‏‎ ‎‏تخریب آن لازم باشد. و چون سالک مسجد ملکوتی الهی را با دست تصرّف‏‎ ‎‏رحمانی و ید ولایت مآبی تأسیس کرد و خود آن مسجد را از جمیع قذارات و‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 103
‏تصرّفات شیطانی تطهیر نمود و در آن معتکف گردید، باید مجاهده کند که‏‎ ‎‏خود را از عکوف به مسجد خارج کند و عکوف به فناء صاحب مسجد پیدا‏‎ ‎‏کند. وچون از علاقه به خود پاک شد و از قید خودی بیرون رفت، خود منزلگاه‏‎ ‎‏حق شود، بلکه مسجد ربوبیّت گردد و حق به تجلّیات فعلیّه، ثمّ اسمائیّه، ثمّ‏‎ ‎‏ذاتیّه در آن مسجد از خود ثنا کند؛ و این ثنا نماز ربّ است؛ یقول: ‏سُبُّوحٌ‎ ‎قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوُح.‎[6]‎

‏    ‏‏و سالک الی اللّه را در همۀ مقامات سلوکْ مهمّ دیگر است که غفلت از آن‏‎ ‎‏به هیچ وجه روا نباشد بلکه غایت سلوکْ و لبّ لباب آن همین مهمّ است، و آن‏‎ ‎‏آن است که در جمیع حالات و مقامات از ذکر حق غافل نشود، و از جمیع‏‎ ‎‏مناسک و عبادات معرفة اللّه را طلب کند و در همۀ مظاهر خداجو باشد و نعمت‏‎ ‎‏و کرامتْ او را از صحبت و خلوت باز ندارد که این یک نوع استدراج است.‏‎ ‎‏     بالجمله، روح و باطن عبادات و مناسک را معرفت اللّه داند و در آنها‏‎ ‎‏جستجوی محبوب کند تا بلکه علقۀ مُحبّیّت و محبوبیّت در قلبش مستحکم‏‎ ‎‏گردد و مورد عنایات خفیّه و مراودات سرّیّه گردد.‏

‏     ‏وصل‏: فی ‏‏مصباح الشریعة،‏‏ قالَ الصّادِقُ علیه السلام: ‏اِذا بَلَغْتَ باَب‎ ‎المَسْجِدِ، فَاعْلَمْ اَنَّکَ قَدْ قَصَدْتَ بابَ مَلِکٍ عَظیم، لا یَطَأُ بِسٰاطَهُ اِلاّ المُطَهَّروُنَ،‎ ‎وَ لا یَؤْذَنُ لِمُجالَسَتِهِ اِلاّ الصِّدِیقُونَ. فَهَبِ الْقُدومَ اِلی بِساطِ خِدْمَةِ المَلِکِ هَیْبَةً؛‎ ‎فَاِنَّکَ عَلیٰ خَطَرِ عَظیمٍ اِنْ غَفَلْتَ. فاعْلَمْ، اَنَّهُ قادِرٌ عَلیٰ ما یَشاءُ مِنَ الْعَدْلِ وَ الفَضْلِ‎ ‎مَعَکَ و َبِکَ: فَاِنْ عَطَفَ عَلَیْکَ بِرَحَْمتِهِ َو فَضْلِهِ، قَبِلَ مِنْکَ یَسیرَ الطّاعَةِ و اَجْزَلَ لَکَ‎ ‎عَلَیْها ثَواباً کَثیراً؛ وَ اِنْ طالَبَکَ بِاسْتِحْقاقِ الصّدْقِ وَ الاِْخْلاصِ عَدْلاً بِکَ، حَجَلَکَ‎ ‎وَرَدَّ طاعَتَکَ وَ انْ َکُثَرْت؛ وَ هُوَ فَعّالٌ لِما یُریدُ. وَاعْتَرفْ بِعَجْزِکَ وَ تَقْصیرِکَ‎ ‎وَانْکِسارِکَ وَ فَقْرِکَ بَیْنَ یَدَیْهِ. فَاِنَّکَ قَْد تَوَجَّهْتَ لِلْعِبٰادَةِ وَالْمُؤانَسَةِ بِهِ، وَاعْرِضْ‎ ‎اَسْرارَکَ عَلَیْهِ؛ وَلْتَعْلَمْ اَنَّهُ لا یَخْفیٰ عَلَیْهِ اَسْرارُ الْخَلْقِ اَجْمَعینَ وَ عَلانِیتُهُمْ. وَ کُنْ‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 104
کَاَفْقَرِ عِبٰادِهِ بَیْنَ یَدَیْهِ. وَاخْلُ قَلْبَکَ عَنْ کُلِّ شٰاغِلٍ یَحْجُبُکَ عَنْ رَبِّکَ؛ فَاِنِّهُ لاٰ یَقْبَلُ‎ ‎اِلاّ الاَْطْهَرَ وَالاَْخْلَصَ. وَانْظُرْ مِن اِّی دیوانٍ یَخْرُجُ اسْمُکَ. فَاِنْ ذُقْتَ حَلاوَةَ مُنٰاجٰاتِهِ‎ ‎وَ لَذیذَ مُخاطَبٰاتِهِ وَ شَرِبْتَ بِکَأْسِ رَحْمَتِهِ وَکَراماتِهِ مِنْ حُسْنِ اِقبالِهِ عَلَیْکَ وَ اِجابَتِهِ،‎ ‎فَقَدْ صَلُحْتَ لِخِدْمَتِهِ؛ فَادْخُلْ، فَلَکَ الاِذْنَ وَالاَمٰانُ؛ وَ اِلاّ فَقِفْ وُقوفَ مَن انْقَطَعَ‎ ‎عَنْهُ الْحِیَلُ وَ قَصُرَ عَنْهُ الاَْمَلُ وَ قُضِیَ عَلَیْهِ الاَْجلُ. فَاِنْ عَلِمَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَلْبِکَ‎ ‎صَدْقَ الاِْلْتِجاءِ اِلَیْهِ، نَظَرَ اِلَیْکَ بِعَیْنِ الرَّأْفَةِ وَالرَّحْمَةِ وَاللُّطْفِ، وَ وَفَّقَکَ لِما یُحِبُّ‎ ‎وَ یَرْضیٰ؛ فَاِنَّه کَرِیمٌ یُحِبُّ الکَرامَةَ لِعَبادِهِ المُضْطَرِّینَ اِلَیْهِ المُحْتِرقینَ عَلیٰ بٰابِهِ‎ ‎لِطَلَبِ مَرْضٰاتِهِ. قٰالَ تَعالیٰ: «اَمَّنْ یُجیُب المُضْطرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء.‎[7]‎

‏    ‏‏و چون این کلام شریف دستوری جامع است برای اصحاب معرفت و‏‎ ‎‏ارباب سلوک الی اللّه ، بتمامه نقل نمودم تا از تدبّر در آن حالی حاصل آید.‏‎ ‎‏     محصلِ فرموده آن است که چون به درِ مسجد رسیدی، به خود آی که‏‎ ‎‏در چه بارگاهی رسیدی و قصد چه درگاهی نمودی. بدان که در درگاه سلطان‏‎ ‎‏عظیم الشّأنی رسیدی که به بساط قرب او کسی پای نگذارد مگر آن که از‏‎ ‎‏ارجاس عالم طبیعت و اخباث شیطانیّه پاک و پاکیزه باشد؛ و اذن مجالست با او‏‎ ‎‏را ندهند مگر به کسانی ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ از روی صدق و صفا و خلوص از جمیع انواع‏‎ ‎‏شرک ظاهر و باطن با او قدم زده باشند. پس، عظمت موقف و هیبت و عزّت‏‎ ‎‏جلال الهی را در نظر آور، سپس قدم به بارگاه قدس و بساط انسش گذار که در‏‎ ‎‏مخاطرۀ بزرگی واقعی «با خبر باش که سر می شکند دیوارش».‏‎[8]‎‏ در‏‎ ‎‏بارگاهی وارد شدی که قادر مطلق است و هر چه بخواهد در مملکتش اجرا‏‎ ‎‏می کند: یا به عدالت با تو رفتار می کند و مناقشه در حساب فرماید و مطالبه‏‎ ‎‏صدق و اخلاص نماید، محجوب درگاه شوی و طاعاتت هر چه بسیار باشد ردّ‏‎ ‎‏شود؛ و اگر عطف توجّهی فرماید به فضل و رحمتش، طاعت ناچیز بی قیمت‏‎ ‎‏تو را قبول فرماید و ثواب بزرگ مرحمت کند.‏


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 105
‏     پس، اکنون که عظمت موقف را دانستی، اعتراف کن به عجز و تقصیر‏‎ ‎‏و فقر خویش. و اکنون که متوجّه عبادت او شدی و خیال مؤانست با او داری،‏‎ ‎‏قلب خود را از اشتغال به غیر که تو را از جمال جمیل محجوب می کند فارغ‏‎ ‎‏کن، که این اشتغال به غیر قذارت و شرک است و حق تعالی قبول نفرماید مگر‏‎ ‎‏قلب پاکیزۀ خالص را. و  اگر در خود یافتی حلاوت مناجات حق را و شیرینی‏‎ ‎‏ذکر خدا را چشیدی و از جام رحمت و کراماتش نوشیدی و حسن اقبال و‏‎ ‎‏اجابتش را در خود دیدی، بدان که سزاوار خدمت مقدّسش شدی؛ پس داخل‏‎ ‎‏شو که مأذونی و در امانی. و اگر در خود این حالات را ندیدی، به درگاه‏‎ ‎‏رحمتش وقوف کن همچون مضطرّی که تمام چاره ها از او منقطع است و از‏‎ ‎‏آرزوها دور و به اجل نزدیک است. و چون عرض ذلت و مسکنت خود را‏‎ ‎‏کردی و به باب او التجاء پیدا نمودی و از تو صدق و صفا دید، به چشم رحمت و‏‎ ‎‏رأفت به تو نظر کند و از تو دستگیری فرماید و تو را موفّق به تحصیل رضای‏‎ ‎‏خویش فرماید؛ زیرا که آن ذات مقدّسْ کریم است و کرامت را به بندگان‏‎ ‎‏بیچاره اش دوست دارد؛ چنانچه فرماید: ‏اَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ‎ ‎السُّوء.‎[9]‎

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 106

  • )) «زمین برای من سجده گاه و پاک کننده قرار داده شده است.» وسائل الشیعة، ج 3، ص 593، «کتاب الصّلوة»، «ابواب ما یُسْجَد علیه»، باب 1، حدیث 8.
  • ))    پاورقی 143.
  • )) «جنّ و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا بپرستند.» (الذّاریات / 56)
  • )) «پروردگارا، ما بر خود ستم روا داشتیم پس اگر ما را نبخشایی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود.» (اعراف / 23)
  • )) «چون دانشمند فاسد گردد، جهان تباه می شود.» در غررالحکم، ج 7، ص 269، بدین عبارت آمده است: «زَلَّةُ الْعالِمِ تفسد العالَم».
  • )) ... اِنَّ رَبَّکَ یُصَلِّی ... یقول: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ اَنَارَبُّ المَلاٰئِکَةِ وَ الرُّوح. اصول کافی، ج 2، ص 329، «کتاب الحجّة»، «ابواب التاریخ»، «باب مولد النبی صلی اللّه علیه و آله و وفاته»، حدیث 13.
  • )) مصباح الشریعة، «الباب الثّانی عشر، فی دخول المسجد».
  • )) «ای که در کوچۀ معشوقۀ ما می گذری / با خبر (برحذر) باش که سر می شکند دیوارش». ـ حافظ
  • ))    پاورقی 107.