فصل اوّل در معرفت مکان است
بدان که سالک الی اللّه را به حسب نشآت وجودیّه مکان هایی است که از برای هر یک از آنها آداب مخصوصه ایست که تا سالک بدانها محقق نشود به صلوة اهل معرفت نائل نگردد.
اوّل، نشئۀ طبیعیّه و مرتبۀ ظاهرۀ دنیاویّه است که مکان آن ارض طبیعت است. قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم: جُعِلَتْ لِیَ اْلاَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهوراً. سالک را در این مرتبه ادب آنست که به قلب خود بفهماند
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 101
که نزول او از نشئۀ غیبیۀ و هبوط نفس از محلّ اعلای ارفع به ارض سفلای طبیعت و ردّ او به أسفل سافلین از احسن تقویم برای سلوک اختیاری الی اللّه و عروج به معراج قرب و وصول به فناء اللّه و جناب ربوبیّت است، که غایت خلقت و نهایت مقصد اهل اللّه است، می باشد ـ رَحِمَ اللّه امْرَءاً عَلِمَ مِنْ اَیْنَ وَ فی اَیْنَ وَ اِلیٰ اَیْنَ.
سالک باید بداند از دار کرامت اللّه آمده و در دار عبادت اللّه واقع است و به دار جزاء اللّه خواهد رفت. عارف گوید: مِنَ اللّه و فی اللّه و اِلَی اللّه . پس، سالک باید به خود بفهماند و به ذائقۀ روح بچشاند که دار طبیعت مسجد عبادت حق است و او برای همین مقصد در این نشئه آمده، چنانچه حق تعالی جلّت عظمته فرماید: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَاْلاِنْسَ اِلاّ لِیَعْبُدون. و چون دار طبیعت را مسجد عبادت یافت و خود را معتکف در آن دانست، باید به آداب آن قیام و از غیر تذکّر حق صائم شود؛ و از مسجد عبودیّت خارج نشود مگر به قدر حاجت؛ و چون قضای حاجت شد، عود کند و با غیر حق انس نگیرد و دلبستگی به غیر پیدا نکند که اینها خلاف آداب عکوف بباب اللّه است. و عارف باللّه را در این مقام حالاتی است که به نوشتن درست نیاید. و چون نویسندۀ خارج از فطرت انسانیّت و مستغرق در بحر مسجور ظلمانی طبیعت و عاری از حق و حقیقت از همۀ مقامات سالکان و عارفان عاری است، بهتر آن است که بیش از این خود را در محضر حق جلّت قدرته و خاصّان او مفتضح نکند و از این مقام بگذرد، و شکوای نفس امّاره را به درگاه مقدّس ذی الجلال برد، شاید به لطف عمیم و رحمت شامله دستگیری از او شود و بقیۀ عمر جبران ما سبق گردد. رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکوُنَنَّ مِنَ الْخٰاسِرین.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 102
مقام دوم، مرتبۀ قوای ظاهره و باطنه که جنود ملکیّه و ملکوتیّۀ نفس است که محل آنها ارض طبیعت انسان است که این بنیه و کالبد باشد. و سالک را در این مقام ادب آن است که به باطن قلب بفهماند که ارض طبیعت خود مسجد ربوبیّت است و سجده گاه جنود رحمانیّه است؛ پس، مسجد را به قاذورات تصرّف ابلیس پلید ننماید و جنود الهیّه را در تحت تصرّف ابلیسْ قرار ندهد تا ارض طبیعت به شروق نور ربّ روشن گردد و از ظلمت و کدورت بُعد از ساحت ربوبیّت بیرون آید. پس، قوای ملکیّه و ملکوتیّۀ خود را معتکف در مسجد بدن داند؛ و با بدن به نظر مسجدیّت معامله کند، و با قوا به نظر عکوف بفناء اللّه رفتار نماید. و در این مقام تکلیف سالک بیشتر است، زیرا که تنظیف مسجد و طهارت آن نیز به عهدۀ خودش است، چنانچه آداب معتکفان در این مسجد را نیز خود متکفّل است.
و مقام سوّم، نشئۀ غیبیّۀ قلبیۀ سالک است که محلّ آن، بدن برزخی غیبی نفس است که به انشاء و خلاّقیّت خود نفس پیدا شود. و سالک را در این مقام ادب آن است که به خود بچشاند که این مقام با مقامات دیگر بسیار متفاوت است و حفظ این مقام از مهمّات سلوک است، زیرا که قلبْ امام معتکفان درگاه است و با فساد او همۀ آنها فاسد شوند ـ اِذا فَسَدَ الْعٰالِمُ فَسَدَ الْعٰالَم. قلب عالِمْ عالَم صغیر است، و عالِمْ قلب عالَم کبیر است. و در این مقام تکلیف سالک بیشتر گردد از آن دو مقام؛ زیرا که بنای مسجد نیز به خودش تکلیف شده، و ممکن است خدای نخواسته مسجدش مسجد ضرار و کفر و تفریق بین مسلمین باشد؛ و در چنین مسجد عبادت حق جایز نباشد و تخریب آن لازم باشد. و چون سالک مسجد ملکوتی الهی را با دست تصرّف رحمانی و ید ولایت مآبی تأسیس کرد و خود آن مسجد را از جمیع قذارات و
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 103
تصرّفات شیطانی تطهیر نمود و در آن معتکف گردید، باید مجاهده کند که خود را از عکوف به مسجد خارج کند و عکوف به فناء صاحب مسجد پیدا کند. وچون از علاقه به خود پاک شد و از قید خودی بیرون رفت، خود منزلگاه حق شود، بلکه مسجد ربوبیّت گردد و حق به تجلّیات فعلیّه، ثمّ اسمائیّه، ثمّ ذاتیّه در آن مسجد از خود ثنا کند؛ و این ثنا نماز ربّ است؛ یقول: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوُح.
و سالک الی اللّه را در همۀ مقامات سلوکْ مهمّ دیگر است که غفلت از آن به هیچ وجه روا نباشد بلکه غایت سلوکْ و لبّ لباب آن همین مهمّ است، و آن آن است که در جمیع حالات و مقامات از ذکر حق غافل نشود، و از جمیع مناسک و عبادات معرفة اللّه را طلب کند و در همۀ مظاهر خداجو باشد و نعمت و کرامتْ او را از صحبت و خلوت باز ندارد که این یک نوع استدراج است. بالجمله، روح و باطن عبادات و مناسک را معرفت اللّه داند و در آنها جستجوی محبوب کند تا بلکه علقۀ مُحبّیّت و محبوبیّت در قلبش مستحکم گردد و مورد عنایات خفیّه و مراودات سرّیّه گردد.
وصل: فی مصباح الشریعة، قالَ الصّادِقُ علیه السلام: اِذا بَلَغْتَ باَب المَسْجِدِ، فَاعْلَمْ اَنَّکَ قَدْ قَصَدْتَ بابَ مَلِکٍ عَظیم، لا یَطَأُ بِسٰاطَهُ اِلاّ المُطَهَّروُنَ، وَ لا یَؤْذَنُ لِمُجالَسَتِهِ اِلاّ الصِّدِیقُونَ. فَهَبِ الْقُدومَ اِلی بِساطِ خِدْمَةِ المَلِکِ هَیْبَةً؛ فَاِنَّکَ عَلیٰ خَطَرِ عَظیمٍ اِنْ غَفَلْتَ. فاعْلَمْ، اَنَّهُ قادِرٌ عَلیٰ ما یَشاءُ مِنَ الْعَدْلِ وَ الفَضْلِ مَعَکَ و َبِکَ: فَاِنْ عَطَفَ عَلَیْکَ بِرَحَْمتِهِ َو فَضْلِهِ، قَبِلَ مِنْکَ یَسیرَ الطّاعَةِ و اَجْزَلَ لَکَ عَلَیْها ثَواباً کَثیراً؛ وَ اِنْ طالَبَکَ بِاسْتِحْقاقِ الصّدْقِ وَ الاِْخْلاصِ عَدْلاً بِکَ، حَجَلَکَ وَرَدَّ طاعَتَکَ وَ انْ َکُثَرْت؛ وَ هُوَ فَعّالٌ لِما یُریدُ. وَاعْتَرفْ بِعَجْزِکَ وَ تَقْصیرِکَ وَانْکِسارِکَ وَ فَقْرِکَ بَیْنَ یَدَیْهِ. فَاِنَّکَ قَْد تَوَجَّهْتَ لِلْعِبٰادَةِ وَالْمُؤانَسَةِ بِهِ، وَاعْرِضْ اَسْرارَکَ عَلَیْهِ؛ وَلْتَعْلَمْ اَنَّهُ لا یَخْفیٰ عَلَیْهِ اَسْرارُ الْخَلْقِ اَجْمَعینَ وَ عَلانِیتُهُمْ. وَ کُنْ
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 104
کَاَفْقَرِ عِبٰادِهِ بَیْنَ یَدَیْهِ. وَاخْلُ قَلْبَکَ عَنْ کُلِّ شٰاغِلٍ یَحْجُبُکَ عَنْ رَبِّکَ؛ فَاِنِّهُ لاٰ یَقْبَلُ اِلاّ الاَْطْهَرَ وَالاَْخْلَصَ. وَانْظُرْ مِن اِّی دیوانٍ یَخْرُجُ اسْمُکَ. فَاِنْ ذُقْتَ حَلاوَةَ مُنٰاجٰاتِهِ وَ لَذیذَ مُخاطَبٰاتِهِ وَ شَرِبْتَ بِکَأْسِ رَحْمَتِهِ وَکَراماتِهِ مِنْ حُسْنِ اِقبالِهِ عَلَیْکَ وَ اِجابَتِهِ، فَقَدْ صَلُحْتَ لِخِدْمَتِهِ؛ فَادْخُلْ، فَلَکَ الاِذْنَ وَالاَمٰانُ؛ وَ اِلاّ فَقِفْ وُقوفَ مَن انْقَطَعَ عَنْهُ الْحِیَلُ وَ قَصُرَ عَنْهُ الاَْمَلُ وَ قُضِیَ عَلَیْهِ الاَْجلُ. فَاِنْ عَلِمَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَلْبِکَ صَدْقَ الاِْلْتِجاءِ اِلَیْهِ، نَظَرَ اِلَیْکَ بِعَیْنِ الرَّأْفَةِ وَالرَّحْمَةِ وَاللُّطْفِ، وَ وَفَّقَکَ لِما یُحِبُّ وَ یَرْضیٰ؛ فَاِنَّه کَرِیمٌ یُحِبُّ الکَرامَةَ لِعَبادِهِ المُضْطَرِّینَ اِلَیْهِ المُحْتِرقینَ عَلیٰ بٰابِهِ لِطَلَبِ مَرْضٰاتِهِ. قٰالَ تَعالیٰ: «اَمَّنْ یُجیُب المُضْطرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء.
و چون این کلام شریف دستوری جامع است برای اصحاب معرفت و ارباب سلوک الی اللّه ، بتمامه نقل نمودم تا از تدبّر در آن حالی حاصل آید. محصلِ فرموده آن است که چون به درِ مسجد رسیدی، به خود آی که در چه بارگاهی رسیدی و قصد چه درگاهی نمودی. بدان که در درگاه سلطان عظیم الشّأنی رسیدی که به بساط قرب او کسی پای نگذارد مگر آن که از ارجاس عالم طبیعت و اخباث شیطانیّه پاک و پاکیزه باشد؛ و اذن مجالست با او را ندهند مگر به کسانی [که] از روی صدق و صفا و خلوص از جمیع انواع شرک ظاهر و باطن با او قدم زده باشند. پس، عظمت موقف و هیبت و عزّت جلال الهی را در نظر آور، سپس قدم به بارگاه قدس و بساط انسش گذار که در مخاطرۀ بزرگی واقعی «با خبر باش که سر می شکند دیوارش». در بارگاهی وارد شدی که قادر مطلق است و هر چه بخواهد در مملکتش اجرا می کند: یا به عدالت با تو رفتار می کند و مناقشه در حساب فرماید و مطالبه صدق و اخلاص نماید، محجوب درگاه شوی و طاعاتت هر چه بسیار باشد ردّ شود؛ و اگر عطف توجّهی فرماید به فضل و رحمتش، طاعت ناچیز بی قیمت تو را قبول فرماید و ثواب بزرگ مرحمت کند.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 105
پس، اکنون که عظمت موقف را دانستی، اعتراف کن به عجز و تقصیر و فقر خویش. و اکنون که متوجّه عبادت او شدی و خیال مؤانست با او داری، قلب خود را از اشتغال به غیر که تو را از جمال جمیل محجوب می کند فارغ کن، که این اشتغال به غیر قذارت و شرک است و حق تعالی قبول نفرماید مگر قلب پاکیزۀ خالص را. و اگر در خود یافتی حلاوت مناجات حق را و شیرینی ذکر خدا را چشیدی و از جام رحمت و کراماتش نوشیدی و حسن اقبال و اجابتش را در خود دیدی، بدان که سزاوار خدمت مقدّسش شدی؛ پس داخل شو که مأذونی و در امانی. و اگر در خود این حالات را ندیدی، به درگاه رحمتش وقوف کن همچون مضطرّی که تمام چاره ها از او منقطع است و از آرزوها دور و به اجل نزدیک است. و چون عرض ذلت و مسکنت خود را کردی و به باب او التجاء پیدا نمودی و از تو صدق و صفا دید، به چشم رحمت و رأفت به تو نظر کند و از تو دستگیری فرماید و تو را موفّق به تحصیل رضای خویش فرماید؛ زیرا که آن ذات مقدّسْ کریم است و کرامت را به بندگان بیچاره اش دوست دارد؛ چنانچه فرماید: اَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 106