مقام اوّل در آداب مطلق لباس است
بدان که نفس ناطقۀ انسانیّه حقیقتی است که در عین وحدت و کمال بساطت دارای نشئاتی است که عمدۀ آن به طریق کلّی سه نشئه است: اوّل، نشئۀ ملکیّۀ دنیاویّۀ ظاهره، که مظهر آن حواسّ ظاهره، و قشر ادنای آن بدن مُلکیّه است.
دوم، نشئۀ برزخیّۀ متوسّطه، که مظهر آن، حواسّ باطنه و بدن برزخی و قالب مثالی است.
سوّم، نشئۀ غیبیّۀ باطنیّه است که مظهر آن، قلب و شئون قلبیّه است.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 85
و نسبت هر یک از این مراتب به دیگری نسبت ظاهریّت و باطنیّت و جلوه و متجلّی است؛ و از این جهت است که آثار و خواصّ و انفعالات هر مرتبه ای به مرتبۀ دیگر سرایت می کند؛ چنانچه اگر مثلاً حاسّۀ بصری چیزی را ادراک کند، از آن اثری در حسّ بصر برزخی واقع شود به مناسبت آن نشئه؛ و از آن اثری در بصر قلبیِ باطنی واقع شود به مناسبت آن نشئه. و همینطور آثار قلبیّه در دو نشئۀ دیگر نیز ظاهر گردد. و این مطلب علاوه بر آنکه مطابق برهان قویّ متین است مطابق با وجدان نیز هست. و از این جهت است که جمیع آداب صوریّۀ شرعیّه را در باطن اثر بلکه آثاری است؛ و هر یک از اخلاق جمیله را، که از حظوظ مقام برزخیّت نفس است، نیز در ظاهر و باطن آثاری است؛ و هر یک از معارف الهیّه و عقاید حقّه را در دو نشئۀ برزخیّه و ظاهره آثاری است. مثلاً، ایمان به این که متصرّف در مملکت وجود و عوالم غیب و شهود حق تعالی است و دیگر موجودات را تصرّفی نیست مگر تصرّف اذنی ظلّی، موجب بسیاری از کمالات نفسانیّه و اخلاق فاضلۀ انسانیّه گردد، مثل توکّل و اعتماد به حق و قطع طمع از مخلوق که امّ الکمالات است؛ و موجب بسیاری از اعمال صالحه و افعال حسنه و ترک بسیاری از قبایح شود. و همینطور سایر معارف که تعداد هر یک و تأثیرات آن از حوصلۀ این اوراق و قلم شکستۀ نویسنده خارج است، و محتاج به تحریر کتابی ضخیم است که از قلم توانای اهل معرفتی یا از نفس گرم اهل حالی فراهم شود: «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل».
و همینطور مثلاً خُلق رضا، که یکی از اخلاق کمالیّۀ انسانیّه است، در تصفیه و تجلیۀ نفس تأثیرات بسیاری دارد که قلب را مورد تجلّیات خاصّۀ الهیّه قرار می دهد و ایمان را به کمال ایمان، و کمال ایمان را به طمأنینه، و طمأنینه را به کمال آن، و کمال آن را به مشاهده، و آن را به کمال مشاهده، و کمال آن را به معاشقه، و معاشقه را به کمال آن، و کمال آن را به مراوده، و مراوده را به
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 86
کمال آن، و کمال آن را به مواصله، و مواصله را به کمال آن،و آنچه در وهم من و تو ناید ترقّی دهد؛ و در ملک بدن و آثار و افعال صوریّه که شاخ و برگ است تأثیرات غریبی دارد: سمع و بصر و دیگر قویٰ و اعضا را الهی کند و سرّ کُنْتُ سَمْعَهُ و بَصَرَهُ را تا اندازه ای ظاهر گرداند. و چنانچه آن مراتب را در ظاهر تأثیر بلکه تأثیرات است، هیأت ظاهر و جمیع حرکات و سکنات عادیّه و غیر عادیّه و تمام تروک و افعال را در آنها نیز تأثیراتی است بس عجیب، که گاه شود که با یک نظر از روی حقارت به یکی از بندگان خدا سالک را از اوج اعلی به اسفل سافلین پرتاب کند و جبران آن را به سالهای دراز نتواند بنماید.
و چون قلبهای بیچارۀ ما ضعیف و ناتوان است و چون بید مجنون از نسیم ملایمی به لرزه در آید و حال سکونت خود را از دست بدهد، پس لازم است که حتّی در امور عادیّه، که یکی از آنها اتّخاذ لباس است، ملاحظۀ حالات قلبیّه نموده نگاهداری قلب را بکنیم. و چون نفس و شیطان را دامهایی بس محکم و تسویلاتی بس دقیق است که احاطه به آن از طاقت ما خارج است، ناچار تا اندازۀ قدرت و نطاق وسع خود در مقابل آنها قیام و از حق تعالی در همۀ حالات طلب توفیق و تأیید نماییم.
پس، گوییم که پس از آن که واضح شد که باطن را در ظاهر و ظاهر را در باطن تأثیر است، انسان طالب حق و ترقّی روحانی باید در انتخاب مادّه و هیأت لباس آنچه را که در روح تأثیر بد دارد و قلب را از استقامت خارج و از حق غافل می کند و وجهۀ روح را دنیایی می نماید احتراز کند. و گمان نشود که تسویل شیطان و تدلیس نفس امّاره فقط در لباس فاخر زیبا و تجمّل و تزیّن است، بلکه گاه شود که انسان را به واسطۀ لباس مندرس و بی ارزش از درجۀ اعتبار ساقط نماید؛ و از این جهت انسان باید از لباس شهرت، بلکه مطلق مشی بر خلاف معمول و متعارف، احتراز نماید. چنانچه از لباسهای فاخر که مادّه و جنس آن سنگین قیمت و هیأت و برش آن جالب توجّه و انگشت نما
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 87
است باید احتراز کند؛ زیرا قلب ما بسیار ضعیف و سخت بی ثبات است، به مجرّد فی الجمله امتیاز و تعیّنی می لغزد و از اعتدال منحرف می شود. چه بسا باشد انسان بی چارۀ ضعیفی که از تمام مراحل شرف و انسانیّت و عزّت نفس و کمال آدمیّت عاری و بری است به واسطۀ دو سه زرع پارچۀ ابریشمی و یا پشمی که در برش و دوخت آن تقلید از اجانب کرده یا آنکه با چندین ننگ و شرف فروشی آن را تحصیل نموده بر بندگان خدا به نظر حقارت و کبر و ناز نگاه و هیچ موجودی را به چیزی نشمرد؛ و این نیست جز از کمال ضعف نفس و کوچکی ظرفیّت که فضلات کرم و لباس گوسفند را مایۀ اعتبار و شرف خود پندارد.
ای بیچاره انسان، چقدر مخلوق ضعیف بی مایه ای هستی؛ تو باید فخر عالم امکان و خلاصۀ کون و مکان باشی؛ تو آدم زاده ای، باید معلّم اسماء و صفات باشی؛ تو خلیفه زاده ای، باید از از آیات باهرات باشی ـ «تو را ز کنگرۀ عرش می زنند صفیر».1/135 بدبخت ناخلف، یک مشت فضلات و ملبوسات حیوانات بیچاره را غصب نمودی و با آن افتخار فروشی می کنی؛ این افتخار از کرم ابریشم و گوسفند و شتر و سنجاب و روباه است، چرا با لباس دیگران فخریّه می کنی و با افتخار دیگران ناز و تکبّر می نمائی.
بالجمله، همانطور که مادّه و جنس لباس و پرقیمت و پر زینت بودن آن را در نفوس تأثیر است، از این جهت حضرت امیر فرموده ـ چنانچه قطب راوندی علیه الرّحمة روایت کرده ـ : «کسی که لباس عالی بپوشد لابدّ است از تکبّر و لابدّ است برای متکبّر آتش.» در هیأت و طرز برش و دوخت آن آثاری است؛ که گاه شود که انسان به واسطۀ آن که لباس خود را شبیه به اجانب نموده، عصبیّت جاهلانه پیدا کند نسبت به آنها و از دوستان خدا و رسول منضجر و متنفّر گردد و دشمنان آنها محبوب او گردد. و از این جهت
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 88
است که به حسب روایت، که از حضرت صادق وارد است، خدای تبارک و تعالی به یکی از انبیاء وحی فرموده که «به مؤمنین بگو نپوشید لباس اعدای مرا، و نخورید همچون دشمنان من، و مشی نکنید همچون دشمنان من، تا دشمن من شوید چنانچه آنها دشمن منند.»
و همانطور که لباسهای خیلی فاخر را در نفوس تأثیر است، لباسهای خیلی پست را چه در مادّه و جنس و چه در هیئت و شکل در نفوس تأثیر است؛ و چه بسا باشد که فساد این به مراتب بالاتر از آن لباسهای فاخر باشد؛ زیرا که نفس را مکایدی است بسیار دقیق، همین که خود را از نوع ممتاز دید به اینکه خود لباس خشن و کرباس پوشیده و دیگران لباسهای نرم و لطیف پوشیدند، از معایب خود به واسطۀ حبّ به خود غفلت می کند؛ و این امر عرضی غیر مربوط به خود را مایۀ افتخار شمارد؛ و بسا باشد که به خود اعجاب کند و تکبّر بر بندگان خدا کند و سایرین را از ساحت قدس حق دور داند و خود را از مقرّبین و خلّص عباداللّه داند؛ و چه بسا مبتلا به ریا و دیگر مفاسد بزرگ شود. بیچاره از همۀ مراتب معرفت و تقوی و کمالات نفسانیّه به لباس خشن و ژنده پوشی قناعت نموده، و از هزاران عیب خود که بزرگترین آنها همین است که از سوء تأثیر این لباس پیدا شده غافل است، و خود را که از اولیای شیطان است اهل اللّه محسوب دارد و بندگان خدا را ناچیز و بی ارزش داند. و همینطور بسا باشد که هیئت و طرز لباس انسان را مبتلا به مفاسد کند، چنانچه طوری لباس را ترتیب دهد که به زهد و قدس مشهور شود.
بالجمله، لباس شهرت، چه در جانب افراط یا در جانب تفریط، از اموری است که قلوب ضعیفه را متزلزل و از مکارم اخلاق منخلع می نماید و موجب عجب و ریا و کبر و افتخار شود که هر یک از آنها از امّهات رذائل نفسانیّه بلکه موجب رکون به دنیا و دلبستگی به آن گردد که آن رأس کلّ خطیئات و سرچشمۀ جمیع قبایح است. و در احادیث نیز اشاره به بسیاری از
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 89
امور مذکوره گردیده؛ چنانچه در کافی شریف از حضرت صادق نقل کند که فرمود: «خدای تعالی خشمناک می باشد به شهرت لباس.»
و هم از آن حضرت نقل نموده که فرمود: «شهرت، خوب و بدش، در آتش است.»
و هم از آن حضرت منقول است که «خداوند از دو شهرت خشمناک می شود: یکی شهرت لباس، و یکی شهرت نماز.»
و از رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله حدیث شده که فرمود: «کسی که در دنیا لباس شهرت بپوشد، خداوند در آخرت لباس ذلّت به او می پوشاند.»
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 90