مقاله ثانیه در مقدّمات نماز است و ذکر بعض آداب قلبیه آن و در آن چند مقصد است

فصل اوّل در بیان اجمالی طهور است

فصل اوّل در بیان اجمالی طهور است

‏ ‏

‏     چنانچه در سابق اشاره به آن شد، از برای نماز غیر از این صورتْ‏‎ ‎‏حقیقتی است و غیر از این ظاهر باطنی است؛ و همانطور که صورت آن را‏‎ ‎‏آداب و شرایط صوریّه ایست، باطن آن را نیز آداب و شرایطی است که‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 55
‏شخص سالک باید آنها را مراعات کند. پس، از برای طهارتْ صورت و آدابِ‏‎ ‎‏صورتی است که بیان آنها از وظیفۀ این اوراق خارج است، و فقهاء مذهب‏‎ ‎‏جعفری اَعلی اللّه کَلِمَتَهُم وَ رَفَعَ اللّه دَرَجَتَهُم بیان آن را فرموده اند. و امّا آداب‏‎ ‎‏باطنیه و طهور باطنی را ما به طور اجمال بیان می نماییم:‏

‏     باید دانست که چون حقیقت نماز عروج به مقام قرب و وصول به مقام‏‎ ‎‏حضور حق جلّ و علا است، برای وصول به این مقصد بزرگ و غایت قصوی‏‎ ‎‏طهاراتی لازم است که ماورای این طهارات است. و خارهای این طریق و‏‎ ‎‏موانع این عروج قذاراتی است که با اتّصاف سالک به یکی از آنها نتواند صعود‏‎ ‎‏به این مرقاة و عروج به این معراج نمود. و آنچه از قبیل این قذارات باشد‏‎ ‎‏موانع صلوة و رجز شیطان است؛ و آنچه معین سالک است در سیر و از آداب‏‎ ‎‏حضور است شرایط این حقیقت است. و بر سالک الی اللّه لازم است که در‏‎ ‎‏اوّل امر رفع موانع و قذارات کند تا اتّصاف به طهارت و حصول طهور که از‏‎ ‎‏عالم نور است برای او میسور شود؛ و تا تطهیر جمیع قذارات ظاهریّه و باطنیّه‏‎ ‎‏و علنیّه و سرّیّه نشود، سالک را حظّی از محضر و حضور نخواهد بود.‏

‏     پس، اوّلین مراتب قذارات، قذارات آلات و قوای ظاهریّۀ نفس است‏‎ ‎‏به لوث معاصی و قذارات نافرمانی حضرت ولیّ النّعم؛ و این دام صوری‏‎ ‎‏ظاهری ابلیس است. و انسان تا در این دام مبتلا است، از فیض محضر و‏‎ ‎‏حصول قرب الهی محروم است. و کسی گمان نکند که بدون تطهیر ظاهر‏‎ ‎‏مملکت انسانیّت می توان به مقام حقیقت انسانیّت نایل شود یا می تواند تطهیر‏‎ ‎‏باطن قلب نماید، ‏‏]‏‏که‏‏]‏‏ این غروری است شیطانی و از حیله های بزرگ ابلیس‏‎ ‎‏است؛ زیرا که کدورات و ظلمتهای قلبی با معاصی، که غلبۀ طبیعت بر‏‎ ‎‏روحانیّت است، افزوده می شود؛ و تا سالک فتح مملکت ظاهر نکند، از‏‎ ‎‏فتوحات باطنیّه، که مقصد بزرگ است، بکلّی محروم است و راهی به‏‎ ‎‏سعادت برای او گشوده نگردد. پس یکی از موانع بزرگ این سلوک قذارات‏‎ ‎‏معاصی است که با آب پاک و پاکیزۀ توبۀ نصوح باید آن را تطهیر کرد.‏

‏     و باید دانست که تمام قوای ظاهریّه و باطنیّه را که حقّ تعالی به ما عنایت‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 56
‏فرموده و از عالم غیب نازل نموده اماناتی است الهی که طاهر از جمیع قذارات‏‎ ‎‏و پاک و پاکیزه بوده بلکه متنوّر به نور فطرت اللّهی، و از ظلمت و کدورت تصرّف‏‎ ‎‏ابلیس دور بوده؛ و چون در ظلمتکدۀ عالم طبیعت نازل و دست تصرّف‏‎ ‎‏شیطان واهمه و خیانت ابلیس به آنها دراز شده، از طهارت اصلیّه و فطرت‏‎ ‎‏اوّلیّه بیرون آمده و به انواع قذارات و ارجاس شیطانیّه آلوده گردیده است. پس‏‎ ‎‏اگر سالک الی اللّه با تمسّک به ذیل عنایت ولیّ اللّه دست تصرّف شیطان را دور‏‎ ‎‏نمود و مملکت ظاهر را طاهر کرد و امانات الهیّه را چنانچه تحویل گرفته بود ردّ‏‎ ‎‏نمود، خیانت به امانت ننموده؛ و اگر کرده بود، مورد غفران و ستّاریّت شود و‏‎ ‎‏از جهت ظاهر آسوده خاطر شود و به تخلیۀ باطن از ارجاس اخلاق فاسده قیام‏‎ ‎‏کند. و این مرتبۀ دوم از قذارات است که فسادش بیشتر و علاجش صعبتر‏‎ ‎‏است و اهمّیّتش در نزد اصحاب ارتیاض بیشتر می باشد؛ زیرا که تا خلق‏‎ ‎‏باطنی نفس فاسد و قذارات معنوی به آن احاطه نموده، لایق مقام قدس و‏‎ ‎‏خلوت انس نشود، بلکه مبدأ فسادِ مملکتِ ظاهرِ نفس اخلاق فاسده و ملکات‏‎ ‎‏خبیثۀ آن است. و تا سالک تبدیل ملکات سیّئه را به ملکات حسنه ننماید، از‏‎ ‎‏شرور اعمال مأمون نیست؛ و اگر به توبه موفّق شود، استقامت آن، که از‏‎ ‎‏مهمّات است میسّر نمی شود. پس، تطهیر ظاهر نیز متوقّف به تطهیر باطن‏‎ ‎‏است؛ علاوه بر آن، که خود قذارات باطنیّه موجب حرمان از سعادت و منشأ‏‎ ‎‏جهنّم اخلاق، که به گفتۀ اهل معرفت بالاتر و سوزنده تر است از جهنّم‏‎ ‎‏اعمال، می باشد. و اشاره به این معنی در اخبار اهل بیت عصمت بسیار‏‎ ‎‏است.‏

‏     پس، سالک الی اللّه را این طهارت نیز لازم است. و پس از آن که لوث‏‎ ‎‏اخلاق فاسده را با آب طاهر پاکیزۀ علم نافع و ارتیاض شرعی صالح از لوح‏‎ ‎‏نفس شست و شو نمود، باید اشتغال پیدا کند به تطهیر قلب، که امّ القری و به‏‎ ‎‏صلاح آن همۀ ممالک صالح، و به فساد آن همه فاسد می شوند. و قذارت‏‎ ‎‏عالم قلب مبدأ تمام قذارات است. و آن عبارت از تعلّق به غیر حق و توجه به‏‎ ‎‏خود و عالم است. و منشأ آن حبّ دنیا، که بالاترین خطاها است، و حبّ‏‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 57
‏نفس، که مادر همۀ امراض است، می باشد. و تا ریشۀ این محبّت در قلب‏‎ ‎‏سالک است، از محبّت اللّه اثری در آن حاصل نشود و راهی به سر منزل مقصد‏‎ ‎‏و مقصود پیدا نمی کند. و تا سالک را بقایائی از این محبّت در قلب است، سیر‏‎ ‎‏او الی اللّه نیست بلکه الی النّفس و الی الدّنیا و الی الشیطان است. پس،‏‎ ‎‏تطهیر از حبّ نفس و دنیا اوّل مرتبۀ تطهیر سلوک الی اللّه است حقیقتاً؛ چون‏‎ ‎‏قبل از این تطهیرْ سلوک الی اللّه نیست و به مسامحه گفته شود سالک و سلوک.‏

‏     و پس از این منزل، منازلی است که از هفت شهر عشق عطّار پس از آن‏‎ ‎‏نمونه ای حاصل؛ و آن قائل سالک در خم یک کوچه خود را دیده، و ما در پشت‏‎ ‎‏صورها و حجابهای ضخیم واقعیم و آن شهرها و شهریارها را جزء بافته ها‏‎ ‎‏گمان می کنیم. من با شیخ عطّار یا میثم تمّار کار ندارم ولی اصل مقامات را‏‎ ‎‏انکار نمی کنم و صاحب آنها را از جان و دل طلبکارم و در این محبّت امید فرج‏‎ ‎‏دارم، تو خود هر چه خواهی باش و با هر که خواهی پیوند.‏

‏ ‏

‏«مدعی خواست که آید به تماشاگه دوست        دست غیب آمد و بر سینۀ نامحرم زد»‏‎[1]‎

‏ ‏

‏    ‏‏ولی در اخوّت ایمانی و خلّت روحانی با احبّاء  عرفانی خیانت روا ندارم و از‏‎ ‎‏نصیحت، که از حقوق مؤمنین است به یکدیگر، خودداری ننمایم.‏

‏     بالاترین قذارات معنویّه، که تطهیر آن را با هفت دریا نتوان نمود و انبیاء‏‎ ‎‏عظام علیهم السلام را عاجز نمود، قذارت جهل مرکّب است که منشأ داء‏‎ ‎‏عضال انکار مقامات اهل اللّه و ارباب معرفت است و مبدأ سوءظنّ به اصحاب‏‎ ‎‏قلوب است. و تا انسان به لوث این قذارت آلوده است، قدمی به سوی‏‎ ‎‏معارف نخواهد برداشت؛ بلکه بسا باشد که این کدورت نور فطرت را، که‏‎ ‎‏چراغ راه هدایت است، خاموش کند و آتش عشق را که براق عروج به‏‎ ‎‏مقامات است فرو نشاند و منطفی کند و انسان را در ارض طبیعت مخلّد نماید.‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 58
‏     پس، بر انسان لازم است که با تفکّر در حال انبیاء و اولیای کمّل صلوات‏‎ ‎‏اللّه علیهم و تذکّر مقامات آنها، این قذارت را از باطن قلب شست و شو دهد؛ و در‏‎ ‎‏هر حدّی که هست به آن حدّ قانع نشود، که این وقوف در حدود و قناعت از‏‎ ‎‏معارف از تلبیسات بزرگ ابلیس و نفس امّاره است، ‏نَعُوذُ باللّه منهما‏. و چون‏‎ ‎‏این رساله بر وفق ذوق عامّه نوشته می شود از تطهیرات ثلاثۀ اولیاء خودداری‏‎ ‎‏نمودم. والحمدللّه .‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 59

  • )) شعر از حافظ است. در نسخ مطبوع: «تماشاگه راز».