مقدّمۀ تحقیق
بِـسْمِ الله ِ الـرَّحْمٰنِ الـرَّحیـمِ وَ هُوَ الحَکیـم
«یُؤتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشٰاءُ وَ مَنْ یُؤتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْراً کَثیراً و ما یذّکّر إِلاَّ اُولُوا ألألبابْ»
شیفتگان تحجّر گرچه فراوان کوشیده اند تا دست اندیشه را از دامان دیانت دور داشته و دین را رازی سر به مُهر و دست نایافتنی بیانگارند، لیکن همّت اندیشمندانی سترگ، هم آغوشی عقل و دین را نوید فرموده و حاصل تلاش پیام آوران وحی را از خرافات بیخردان پیراسته و شریعت را در کنار حکمت جاودانه ساخته است.
در این میان «حکمت متعالیه» میراثی ماندگار و نشانی پایدار از آزاداندیشی و عقل مداری حکمای شیعه را به حکایت نشسته است؛حکمتی که یادگار فرهیختگانی همچون: افلاطون، ارسطو، فلوطین، فارابی، شیخ الرئیس، سهروردی ، ابن عربی، نصیرالدین طوسی، میرداماد و صدرالمتألهین بوده و ریشه در درازای اندیشه داشته و خواهد داشت.
حکمت متعالیه گر چه گنجینه دار فلسفۀ مشاء، اشراق و ذوق ابن عربی است، ولی نبوغ صدرا چنان این گوهرهای گرانبها را از نازیبایی ها پیراسته و در سلک آیات وحی و کلمات اولیاء کشیده که به حقیقت «فلسفۀ صدرایی» بسان ترجمان بطون وحی و هویداگر گوشه های ناپیدای شریعت نمود یافته؛ و ضمن آنکه بسیاری از گره های کور عقلانی را با براهینی برگرفته از مبادی وحی و تشریع باز نموده، معارف ژرف آیات الهی و روایات معصومان علیهم السلام را نیز درچهارچوب براهین عقلی روشن ساخته و از ابهام به در آورده است.استواری و همگونی مسائل فلسفۀ اسلامی، در قالب صدرایی
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه V
آن، بزرگان به عرصه رسیدۀ پس از وی راواداشته تا پا در جای پای او نهند و بنیادی را که وی پایه نهاده، استحکام بخشیده و نوآوری و مهارت خویش را بیشتر در شیوه ها و پیرایه ها به کار بندند.
اسفار به عنوان برترین خاستگاه حکمت متعالیه و شرح منظومهکه به گونه ای چکیدۀ آن به شمار می رود سالیانی دراز در حوزۀ اندیشه و تدریس علوم عقلی جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده و شروح و حواشی فراوانی بر آنها در سبک های گوناگون به رشتۀ تحریر در آمده، که مجموعۀ حاضرنیز گوشه های به جا مانده از حدود بیست سال تدریس این دو کتاب توسط امام خمینی قدس سره است.
بی تناسب نیست نکاتی پیرامون نویسندگان این دو اثر و همچنین زندگی فلسفی امام خمینی قدس سره و مرحوم مقرر را به صورتی گذرا یادآور شویم:
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه VI