باب هشتم ابطال تناسخ نفوس و ارواح و رد ادله قائلین به تناسخ

فصل دوم بیان مذاهب گوناگون در تناسخ و رد تمامی اقسام تناسخ

فصل دوم

 

بیان مذاهب گوناگون در تناسخ

 

و رد تمامی اقسام تناسخ[1]

‏ ‏

‏در تناسخ اقوال مختلفی است به اختلاف تصوراتی که به نحو موعظه گفته می شود،‏‎ ‎‏یک قسمتی نزولی و جمعی صعودی، چنانچه خواهد آمد.‏

‏جمعی گفته اند: نفوس انسانی که از بدن خارج شد همیشه بین ابدان حیوانات‏‎ ‎‏در دوران است. و این قول بسی سخیف است و در ابطال آن همین کفایت می کند‏‎ ‎‏که یک نوعی به قسر دائم از وصول به غایت خود و حرکت به آمال خود بی نصیب‏‎ ‎‏و بی بهره باشند، و این در دستگاه عنایت و حکمت نمی گنجد؛ به جهت اینکه‏‎ ‎‏غیر ممکن است فعل لغوی از مبدأ اعلی و حکیم صادر شود؛ زیرا هیچ موجودی‏‎ ‎‏در این نظام اکمل خلق نمی شود مگر اینکه علت غایی دارد، و معالیل برای‏‎ ‎‏خودشان خلق نمی شوند، بلکه به جهت علت غایی مخلوق می شوند، وگرنه لازم‏‎ ‎‏می آید شی ء چهار علت نداشته باشد و این چنین مخلوقی که ابداً به غایت نرسد‏‎ ‎‏لغو است، و لغو و عبث بر آن ذاتی که برهان آن را به ما معرفی نموده است‏‎ ‎‏نمی سزد، پس قول این گونه اشخاص از قائلین به تناسخ دورتر از این است که به‏‎ ‎‏آن اعتنا شود.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 173
‏گروه دوم و سوم از تناسخیها یک قسم مثل یوذاسفیها هستند که می گویند:‏‎ ‎‏انسان باب الابواب و باب الفتح می باشد که فیض فاعل مفارق را چون قریب به‏‎ ‎‏اوست و از همۀ موجودات طبیعت جلوتر و شریف تر است به خود جلب نموده و‏‎ ‎‏ممکن نیست فیض به طبقات دیگر برسد، در صورتی که انسان جلوتر هست، پس‏‎ ‎‏نفوس انسانیه که در ابدان انسانی برقرار هستند بعد از خروج، آنهایی که سعید‏‎ ‎‏شده اند و روحیات و اخلاقیات انسانیه در آنها ملکه شده، عقلی هستند و به عالم‏‎ ‎‏عقل عروج می کنند، و اگر کامل نشده باشند در ابدان دیگری از حیوانات‏‎ ‎‏وارد می شوند، آن هم به طریقی که الاعلی فالاعلی باشد؛ یعنی به ابدان حیواناتی که با‏‎ ‎‏ادنی مرتبۀ انسانیت قریب الافق هستند وارد می شوند و هکذا، تا به ادنی ترین حیوان‏‎ ‎‏برسد، و اگر باز شقاوت زیاد شود در اول مرتبه عالیه نبات ثم الادنی فالادنی وارد‏‎ ‎‏می شوند تا به جماد برسد. این قول هم از یوذاسفیها می باشد که سردسته آنها‏‎ ‎‏یوذاسف‏‎[2]‎‏ بوده است.‏

‏و دستۀ دیگر به عکس این قائل هستند و گفته اند: اول فیض به نبات می رسد و‏‎ ‎‏نفس نباتی که کامل شد در ادنی مرتبۀ حیوانات مثل کرم خراطین و دیگر حیواناتی که‏‎ ‎‏حس لمس دارند وارد می شود، و هرچه ترقی کند، از بدن که خارج شد در بالاتر وارد‏‎ ‎‏می شود تا به مرحلۀ انسان برسد.‏

‏آخوند در ابطال قول اینها دو دسته ادله دارد: یک دسته تمام اقسام تناسخ را ابطال‏‎ ‎‏می کند که دلیل عامه است، و دستۀ دیگر خاص است که قسم خاصی از اقوال تناسخ را‏‎ ‎‏ابطال می نماید.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 174

  • )) اسفار، ج 9، ص 7.
  • )) یوذاسف یا بوذاسف، معروف به یوذاسف تناسخی، وی در زمان تهمورث در هند ظهور نمود و مردم را به دین صائبیت دعوت کرد. او که آشنا به نجوم بود نظریات خاصی از خود ابداع نمود. وی عمر جهان را سیصد و شصت هزار سال دانسته و پیروان خویش را از طوفان نوح خبر داده است، از آراء و حیات او چندان اطلاع دقیق و قابل اعتمادی در دست نیست و اختلافات فراوانی در هویت او وجود دارد تا آنجا که بعضی وی را هرمس و بعضی او را همان بودای معروف دانسته اند.