باب هفتم احوال نفس ناطقه و نسبت آن به عالم طبیعت

فصل پنجم استحالۀ فساد نفس

فصل پنجم 

 

استحالۀ فساد نفس[1]

‏ ‏

‏حکما برای اثبات بقا و عدم فساد نفس از راه دیگری استدلال کرده اند. به این بیان‏‎ ‎‏که: شی ء، علل اربع دارد و انعدام آن به انعدام یکی از علل می باشد.‏

‏اما علت فاعلی: چون نفس مجرد است، علت فاعلی آن هم مجرد است و‏‎ ‎‏انعدام فاعل مجرد محال است؛ پس از ناحیۀ علت فاعلی، عدم برای نفس غیر ممکن‏‎ ‎‏است.‏

‏اما علت مادی: چون نفس مجرد است و مجرد ماده ندارد، پس سالبه به‏‎ ‎‏انتفاء موضوع خواهد بود؛ یعنی طروّ عدم بر نفس از ناحیۀ علت مادی محال است؛‏‎ ‎‏به جهت اینکه نفس، چون مادی نیست علت مادی ندارد تا از ناحیۀ انعدام علت‏‎ ‎‏مادی، عدم به سراغ نفس آید، در نتیجه انعدام نفس از راه عدم علت مادی، محال و‏‎ ‎‏غیر ممکن است.‏

‏اما علت صوری: اولاً: نفس، ماده ندارد تا صورت داشته باشد و علت صوری برای‏‎ ‎‏آن باشد، بلکه نفس خودش صورت است.‏

‏و ثانیاً: صورت هم مجرد است و انعدام در مجرد راه ندارد؛ زیرا صورت، صورت‏‎ ‎‏دیگری ندارد، بلکه متقوّم به فاعل مجرد است، پس انعدام، برای صورت ممکن‏‎ ‎‏نیست، در نتیجه انعدام برای نفس از ناحیۀ صورت هم، محال است. و اگر برای این‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 149
‏صورت، صورت دیگری باشد و همین طور آن صورت هم، صورت دیگری داشته‏‎ ‎‏باشد و هکذا، یلزم التسلسل. و تسلسل اولاً، باطل است و ثانیاً، اگر تسلسل باطل هم‏‎ ‎‏نباشد صورت دیگری نداریم تا به انعدام آن صورت، عدم به این صورت سرایت کند؛‏‎ ‎‏تا به حلقۀ آخری که نفس است برسد.‏

‏و کلام در علت غایی مثل کلام در علت صوری خواهد بود.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 150

  • )) اسفار، ج 8، ص 385.