سخنرانی

سخنرانی در جمع علما و طلاب و اهالی قم (شرایط اسفبار سیاسی ـ اجتماعی)

سخنرانی

‏زمان: قبل از ظهر 11 آذر 1341 / 4 رجب 1382‏

‏مکان: ‏‏قم، مسجد اعظم‏

‏موضوع:‏‏ شرایط اسفبار سیاسی ـ اجتماعی، و بیان خدمات و مبارزات روحانیت شیعه؛‏

‏سیاستهای ضد دینی رژیم شاه ‏

‏مناسبت: ‏‏آغاز دروس حوزۀ علمیه قم پس از ختم غائلۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی‏

‏حضّار: ‏‏علما، فضلا، طلاب و اهالی قم‏

‏ [‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏]‏

قیام امیرالمؤمنین (ع) در مقابل معاویه

‏     ... ضمناً تذکرات لازمی بود که باید دولتها متوجه باشند. از اول ظهور اسلام، مسلمین‏‎ ‎‏حافظ دین مبین اسلام بوده اند؛ حتی برای حفظ دین از حق خود می گذشتند. حضرت‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ با خلفا همکاری می کردند، چون ظاهراً مطابق دستور دین‏‎ ‎‏عمل می نمودند و تشنجی در کار نبود، تا موقعی که معاویه روی کار آمد و از طریقه و‏‎ ‎‏روش خلفا منحرف گشته و خلافت را مبدل به سلطنت نمود. در این موقع حضرت ناچار‏‎ ‎‏شد قیام کند؛ چون نمی توانست قیام نکند؛ زیرا روی موازین شرع و عقل نمی توانستند‏‎ ‎‏معاویه را یک روز بر مقام خلافت پایدار ببینند. ناصحینی که حضرت را از روی غفلت‏‎ ‎‏نصیحت می کردند و می گفتند بگذارید معاویه بماند تا پایۀ سلطنت و خلافت شما محکم‏‎ ‎‏شود، بعداً او را از مقامی که دارد پایین بیاورید، نمی دانستند که اگر حضرت صبر می کرد‏‎ ‎‏بعداً مورد اعتراض مسلمین واقع می شد، و پس از محکم شدن کار، ممکن نبود او را خلع‏‎ ‎‏کرد.‏

‏     حالا شاید اشخاص غافل این نکته در ذهنشان باشد که خوب بود حضرت وقتی جای‏‎ ‎‏پای خودش را محکم می کرد، معاویه را خلع کند؛ ولکن اشتباه است. لهذاوقتی ‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 113
‏ملاحظه فرمودند یک حکومت جائر می خواهد حکومت کند، قیامْ وظیفۀ الهی بود و‏‎ ‎‏عمل فرمودند. همین طور ائمه معصومین قیام کردند ولو با عدۀ کم، تا کشته شدند و اقامۀ‏‎ ‎‏فرائض نمودند؛ و هر کدام می دیدند قیام صلاح نیست، در خانه می نشستند و ترویج‏‎ ‎‏[‏‏دین‏‏]‏‏ می کردند. این شیوه ای بود که از اول اسلام بوده است.‏

اقدام میرزای بزرگ

‏     همیشه علما و زعمای اسلام ملت را نصیحت به حفظ آرامش می کردند. خیلی از‏‎ ‎‏زمان «میرزای بزرگ»، مرحوم «حاج میرزا محمد حسن شیرازی»‏‎[1]‎‏ نگذشته است؛‏‎ ‎‏ایشان با اینکه یک عقل بزرگ متفکر بود و در سامره اقامت داشت، در عین حالی که‏‎ ‎‏نظرشان آرامش و اصلاح بود، لکن وقتی ملاحظه کردند برای کیان اسلام خطر پیش‏‎ ‎‏آمده است و شاه جائر آن روز می خواهد ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ وسیلۀ کمپانی خارجی، اسلام را از بین‏‎ ‎‏ببرد، این پیرمرد که در یک شهر کوچک نشسته و سیصد نفر طلبه بیشتر دورش نبود،‏‎ ‎‏ناچار شد سلطان مستبد را نصیحت کند. مکتوبات او هم محفوظ است. آن سلطان گوش‏‎ ‎‏نمی داد و با تعبیرات سوء و بی ادبی به مقام شامخ عالم بزرگ رو به رو شد تا آنجایی که‏‎ ‎‏آن عالم بزرگ مجبور شد یک کلمه بگوید که استقلال برگردد.‏

استقلال عراق، مرهون فتوای میرزای مجاهد

‏     مرحوم «میرزا محمدتقی شیرازی»‏‎[2]‎‏ بعد از اینکه دیدند عراق در معرض خطر است‏‎ ‎‏ـ که اگر ایشان نبود از بین رفته بود ـ یک کلمه فرمودند، عرب پشتیبانی کردند؛ مطلب را‏‎ ‎‏برگردانید.‏

‏     تمام ممالک اسلامی مرهون این طایفه هستند. اینهایند که تا به حال استقلال ممالک‏‎ ‎‏اسلامی را حفظ کرده اند. این ذخایر هستند که همیشه با نصایح خود، مردم سرکش را‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 114
‏خاموش کرده اند. در عین حال روزی که ببینند اسلام در معرض خطر است، تا حد امکان‏‎ ‎‏کوشش می کنند؛ اگر با نشر مطالب شد، با گفتگو شد، با فرستادن اشخاص شد فَبِها؛ و اگر‏‎ ‎‏نشد، ناچار هستند قیام و اقدام کنند.‏

‏     اینها کسانی هستند که در عین حال که علاقه به اتحاد و وحدت تمام طوایف مسلمین‏‎ ‎‏دارند، لکن تا آن حدی می توانند تأمل کنند که استقلال مملکت را در خطر نبینند به یک‏‎ ‎‏چیزهایی که ممکن است خود دولتها هم وارد و متوجه نباشند. اینجا شرع تکلیف معیّن‏‎ ‎‏فرموده است؛چیزی نیست که علمابتوانند ازخودشان بگویند؛قیام، قیام قرآنی ودینی بود.‏

منت خداوند بر دولت و شاه

‏     ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ بنده، در شبی که بنا بود فردای آن در مسجد سید عزیزالله ، برای تنبّه دولتها دعا‏‎ ‎‏کنند، اطلاع دادند دولت بنا دارد مقاومت کند. ما دیدیم علما در اینجا تکلیف دیگری‏‎ ‎‏دارند؛ من تصمیم آخر را ضمن ابتهال‏‎[3]‎‏ به خداوند متعال گرفتم و به هیچ کس هم نگفتم‏‎ ‎‏و لکن خداوند بر دولت و شاه و ملت منت گذاشت. اگر خدای نکرده جسارتی به علمای‏‎ ‎‏تهران شده بود، من یک تصمیم خطرناکی گرفته بودم؛ اما دولت، بعد از نیمه شب متوجه‏‎ ‎‏شد نمی شود با قوای مردم مقاومت کرد؛ در همان نیمه شب، از علمای بزرگ تهران کاغذ‏‎ ‎‏گرفت که این غائله خاموش شود؛ تا اینکه صبح برای علمای قم هم تلگراف زد و ما در‏‎ ‎‏منزل آقای شریعتمداری بودیم. تلگرافْ خوب است و لکن خوفی بود که برای حیله‏‎ ‎‏باشد؛ تا اینکه دیروز مذاکرات زیاد بین اینجا و تهران شد، تا در جراید نوشتند و لکن‏‎ ‎‏مقدمات حرفهای ایشان تمام نیست.‏

قانونی نبودن قوانین خلاف قرآن

‏     راجع به قانون شهرداری که ایشان‏‎[4]‎‏ مدعی است گذشته، نگذشته است و اعتراضی‏‎ ‎‏هم شده است.‏‎[5]‎‏ قیاس انجمنهای ایالتی و ولایتی هم به قانون شهرداریها که «مشابه‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 1صفحه 115
‏است» مشابه نیست و قیاس باطل است، در آنجا و اینجا به نص قانون، مرد و مُسْلم بودن‏‎ ‎‏قید شده و گذشته است. از این گذشته، ما از طریق «ألْزِموُهُمْ بِما ألْزَموُا عَلَیْهِ أنْفُسَهُمْ»‏‎[6]‎‏ با‏‎ ‎‏ایشان بحث می کنیم، نه اینکه قانون اساسی در نظر ما تمام باشد بلکه اگر علما از طریق‏‎ ‎‏قانون صحبت کنند، برای این است که اصل دوم متمم قانون اساسی، قانون خلاف قرآن‏‎ ‎‏را از قانونیت انداخته است. «و الاّ ما لَنا والْقانوُنَ»‏‎[7]‎‏ ماییم و قانون اسلام؛ علمای اسلامند‏‎ ‎‏و قرآن کریم؛ علمای اسلامند و احادیث نبوی؛ علمای اسلامند و احادیث ائمۀ اسلام. هر‏‎ ‎‏چه موافق دین و قوانین اسلام باشد ما با کمال تواضع گردن می نهیم و هر چه مخالف دین‏‎ ‎‏و قرآن باشد ـ ولو قانون اساسی  باشد، ولو الزامات بین المللی باشد ـ ما با آن مخالفیم.‏

ختم مسالمت آمیز غائله به همت علما

‏     لکن بحمدالله مطلب گذشت و آقای اسدالله عَلم متنبه شدند که مطلب را باید خاتمه‏‎ ‎‏داد و بحمدالله خاتمه دادند. ما هم خاتمۀ مطلب را تقدیر می کنیم که بحمدالله بدون یک‏‎ ‎‏جنگ و نزاع، بدون ریختن یک قطره خون، چنین مطلبی که با قیام بزرگ ملتی توأم بود‏‎ ‎‏که تمام عشایر حرکت کنند، یک سیلی کسی نخورد. در یک قیام و جنگ موضعی و‏‎ ‎‏کوچک، با اینکه هزار نفر مجتمع می شوند، گاهی چند نفر کشته می شوند، پنجاه نفر‏‎ ‎‏زخمی می دهند؛ معقول نیست در یک قیام بیست میلیونی، از دماغ کسی خون نچکد؛‏‎ ‎‏دولت نمی داند این را کی حفظ کرد، بیایند ببینند کاغذهایی که آمده، اشخاصی که‏‎ ‎‏آمدند با ما صحبت کردند، چه نوشتند و چه گفتند؛ اشخاصی با چشمهای گریان، آمدند‏‎ ‎‏گفتند: «شما دستور بدهید، همان حیات روحی را تأمین بدهید تا ببینید چه می شود».‏‎ ‎‏گفتیم ما اهل حرفها نیستیم. اگر یک کلمه صادر شده بود، انفجار ظاهر می شد و این آتش‏‎ ‎‏را کی خاموش کرد؟ چرا نمی خواهند باور کنند؟ چرا این پشتوانه را با هر نحوی‏‎ ‎‏می خواهند بشکنند؟ چرا با تمام قوا این قوّه بزرگ را، که پشتیبان استقلال است،‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 1صفحه 116
‏می خواهند بشکنند؟ خدا می داند من متأسفم. این روحانیت است که با این وضع ساخته‏‎ ‎‏است و دارد خدمت به استقلال مملکت می کند. چرا باید متوجه نباشند که فرهنگ ما را‏‎ ‎‏به این روز کشانده اند؟ چرا خود را مستند نمی کنند به این روحانیت؟ چرا از مرگ یک‏‎ ‎‏عالِم، عالَم متشنج می شود‏‎[8]‎‏؛ ولی از شکست دولت، مردم چراغان می کنند؟! دولت باید‏‎ ‎‏طوری باشد که اگر شکست خورد، مردم عزا بگیرند و برای حفظش قیام کنند.‏

روحانیت، پشتوانۀ مملکت

‏     اینها نمی توانند جلب منفعت خودشان را بکنند. اگر مردم دیدند اینها نفع مسلمین را‏‎ ‎‏می خواهند، با قرضه های ملی و فروش خانه هایشان برای مصالح مسلمین خرج می کنند.‏‎ ‎‏چرا این مطبوعات را آزاد می گذارند؟ چرا نسبت ناجوانمردانه و ناروا می دهند؟ اگر‏‎ ‎‏روحانیت برود، مملکت پشتوانه ندارد. چرا این مطبوعات اینقدر آزاد است؟ چرا جشن‏‎ ‎‏«هفدۀ دی»‏‎[9]‎‏ را آزاد می گذارند؟ اینها وسیلۀ منفوریت است؛ منفور نکنید سلطان‏‎ ‎‏مملکت را. ما نصیحت می کنیم این هفدۀ دی را به وجود نیاورید. ما مفاسد را می دانیم؛‏‎ ‎‏حفظ کنید این مملکت را. ترقیات مملکت به هفدۀ دی نیست. ترقی مملکت به دانشگاه‏‎ ‎‏است که آن را به این صورت در آورده اید.‏

صد سال دانشگاه؛ اما نیازمند به خارج

‏     صد سال است به یک معنی دانشگاه داریم اما هنوز یک لوزتیْن سلطان را می خواهند‏‎ ‎‏عمل کنند باید از خارج طبیب بیاید! سد کرج را باید خارجیها درست کنند! یک خط و‏‎ ‎‏جاده را باید خارجیها بیایند بکشند! اینها را التزامات بین المللی اقتضا می کند؟! اگر‏‎ ‎‏مهندس و طبیب دارید، فرهنگ دارید؟ اگر می گویید فرهنگ داریم، ذخایر داریم،‏‎ ‎‏محصل داریم، طبیب و مهندس داریم، پس چرا از خارج استخدام می کنید؟ چرا ماهی‏‎ ‎‏صد هزار تومان به یک خارجی می دهید؟! جواب بدهید! اگر ندارید، وااسفا به این‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 117
‏مملکت، صد سال است فرهنگ و دانشگاه دارد؛ ولی دکتر ندارد، مهندس ندارد ...‏

تحریف مقاصد روحانیت

‏     روحانی حرفش این است. روحانی با اقتصاد مملکت مخالف نیست؛ تهمت می زنند‏‎ ‎‏پانصد سال روحانیت تمام قطب ارض را حفظ و اداره کرد؛ رجوع کنید به تاریخ. با اینکه‏‎ ‎‏خلفا خلفای جور بودند، با همین برنامۀ اسلامی بر عالم حکومت کردند. آیا اسلام راه‏‎ ‎‏ترقی ندارد؟ علما با چه امر اقتصادی مخالفند؟ شما سد خواستید بسازید جلوتان را‏‎ ‎‏گرفتند؟ کارخانه خواستید وارد کنید نگذاشتند؟ ما می گوییم ذوب آهن را خراب نکنید؛‏‎ ‎‏ذوب آهن کرج را خیال می کنید ما خبر نداریم چه کردید؟ علما با استقلال مخالف‏‎ ‎‏نیستند؛ مذهب علما استقلال است. دین اقتضا می کند بگوییم ما وسیله نداریم؛ مطبوعات‏‎ ‎‏دست ما نیست؛ علما را بد معرفی کرده اند.‏

نتیجۀ آزادی ادعایی زنان

‏     شما ببینید بیست و چند سال است از این کشف حجاب مفتضح گذشته است؛ حساب‏‎ ‎‏کنید چه کرده اید؟ زنها را وارد کردید در ادارات؛ ببینید در هر اداره ای که وارد شدند، آن‏‎ ‎‏اداره فلج شد. فعلاً محدود است؛ علما می گویند توسعه ندهید؛ به استانها نفرستید. زن اگر‏‎ ‎‏وارد دستگاهی شد، اوضاع را به هم می زند؛ می خواهید استقلالتان را زنها تأمین کنند؟!‏‎ ‎‏کسانی که شما از آنها تقلید می کنید، دارند به آسمان می پرند، شما به زنها ور می روید؟ بد‏‎ ‎‏معرفی نکنید روحانیون خود را به دنیا؛ برای شما عیب است. اینها دردهایی است، اینها‏‎ ‎‏نصیحت است؛ ولی چه سود. آنها که باید بشنوند نیستند؛ اگر هم کسی باشد، آنچه را که‏‎ ‎‏قلب ما از آن درد دارد، نخواهد رساند.‏

وظیفۀ علما: حفظ حیثیت اسلام

‏     اما شما آقایان،‏‎[10]‎‏ وظیفۀ شما این است در هر مقام که هستید وزانت و حیثیت اسلام‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 1صفحه 118
‏را حفظ کنید. اگر یک نفر از افراد شما بر خلاف زیّ‏‎[11]‎‏ خودش عمل کند، جامعۀ‏‎ ‎‏روحانیت را بد معرفی می کند. راضی نشوید دیگران که بد معرفی ‏‏[‏‏می‏‏]‏‏ کنند، خودمان‏‎ ‎‏هم بد معرفی کنیم.‏

بی اهمیت بودن شکست ظاهری

‏     ما در این قضایا که وارد بودیم مطالب بسیار شیرینی داشتیم و مطالب بسیار تلخ.‏‎ ‎‏مطلب شیرین اینها بود که گفتیم، احساسات مردم «اللهمَّ أعْلِ کَلَماتهمْ» بعضی مطالب هم‏‎ ‎‏از اشخاصی احساس کردیم که تلخ بود؛ و خدا آنها را بیامرزد. به خواست خدا استقلال و‏‎ ‎‏حیات مملکت دست شماست. هر چه پیش بیاید به نفع شماست یا به ضرر شما؛ اگر به‏‎ ‎‏ضررتان تمام شد، باید شکست روحی نخورید. شکست ظاهری مهم نیست؛ آنچه مهم‏‎ ‎‏است، شکست روحی است. اگر انسان شکست روحی خورد، تا آخر باید به گورستان‏‎ ‎‏برگردد. شما که استناد دارید به ذات مقدس حق تعالی، شما که روحانی هستید، شما که‏‎ ‎‏قلبتان با ماوراءالطبیعه است، این عالم شکست ندارد؛ عالِم چیزی نیست؛ کسی که رابطه با‏‎ ‎‏خدا دارد شکست ندارد؛ شکست مال کسی است که آمالش دنیا باشد.اگر آمالْ دنیا‏‎ ‎‏باشد، شکست است؛ اگر آماْل غیب و ماورای غیب باشد، شکست ندارد. شکستْ مال‏‎ ‎‏بیچاره هاست؛ شکست مال کسانی است که معتِمد به شیطانند و ذخایر دنیا قلبشان را فرا‏‎ ‎‏گرفته است. اگر یک جایی به ضرر شما تمام شد، قلبتان محکم باشد؛ تا آخرین فردتان‏‎ ‎‏بایستید. گمان نکنید این آدم شکست خورد، تمام شد؛ تو هم یک موحدی، تو هم یک‏‎ ‎‏مسلمی، تو متصل به خداوندی؛ خدا شکست نمی خورد: ‏وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَ أنْتُمُ الأعْلَوْنَ إنْ‎ ‎کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ.‎[12]‎

تحصیل بزرگترین عبادت

‏     اگر به نفع تمام شد، دست و پای خود را گم نکنید؛ محکم باشید. نه در آن طرف‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 1صفحه 119
‏فَزَع‏‎[13]‎‏ داشته باشید، و نه در این طرف زیاده روی داشته باشید. حق اینکه به دولت ناسزا‏‎ ‎‏گفته شود، نیست؛ شما بزرگتر از این هستید که حرفی که مناسب شما نیست، بزنید. از‏‎ ‎‏امروز مشغول کار خودمان هستیم. در این دو ماه که این پیشامد کرد، ما نتوانستیم درست‏‎ ‎‏کار کنیم؛ شبهایی شد که من دو ساعت خواب کردم؛ از این به بعد مشغول تحصیل باشیم‏‎ ‎‏که از همۀ عبادات بزرگتر است، «إنْ کانَ الْقلْبُ مُخلِصاً»‏‎[14]‎‏. باز اگر دیدیم شیطانی از‏‎ ‎‏خارج متوجه مملکت ما شد، ما همین هستیم و دولت همان و ملت همان.‏

روحانیون حامی مردم

‏     این اجتماع که برای دیگران خرج دارد، برای ما با یک کلمه تهیه می شود. مردم‏‎ ‎‏فهمیده اند ما دوست آنها هستیم؛ مردم به دوستشان علاقه دارند. روحانیین پدر ملتند، به‏‎ ‎‏فرزندانشان علاقه دارند. یک پیرمردی نصف شب می نویسد: جمع شوید دعا کنیم،‏‎ ‎‏تهران حرکت می کند! یک پیرمرد هم اینجا بنویسد ما می خواهیم یک ختم «أمَّنْ یُجیب»‏‎ ‎‏بگیریم، ببینید چه می شود! چون ملت ادراک کرده است که علما صلاح آنها را‏‎ ‎‏می خواهند؛ علما مصلح هستند، مفسد نیستند. ما میل داریم دولت اینطور باشد. میل‏‎ ‎‏داریم اگر عزای ملی اعلام کند، همه عزا بگیرند؛ برخلاف نباشند. می خواهیم همان طور‏‎ ‎‏که مردم قلبشان متوجه روحانیین است و با اشارۀ آنها جمعیت انبوه فراهم می شود، با‏‎ ‎‏دولت هم اینطور باشند.‏

نصیحت به شاه

‏     از ری نوشتند ما پنج هزار نفر با کفن آماده ایم؛ از جاپلق‏‎[15]‎‏ نوشتند ما صد هزار‏‎ ‎‏نفریم، مهیای دستور شماییم؛ از لرستان نوشتند طایفه هایی با کفن حاضریم. مردم‏‎ ‎‏بیدارند؛ یک مملکت بیدار، عقب افتاده است؟ شما خلع سلاح کنید، بیاییم در تهران؛‏‎ ‎‏شما بگویید ما یک اجتماع می خواهیم در شرق، ما می گوییم یک اجتماع می خواهیم در‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 120
‏غرب؛ بیایید قم، شما بگویید ما یک اجتماع می خواهیم در اینجا، ما می گوییم یک‏‎ ‎‏اجتماع می خواهیم در خاک فرج‏‎[16]‎‏، در دو فرسخی؛ شما نزدیک، ما دور. بروید‏‎ ‎‏خوزستان، جای دیگر، تا بفهمند ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ این پشتوانه را از دست ندهند. من به شاه مملکت‏‎ ‎‏نصیحت می کنم این قوه را از دست ندهند.دو قضیه را همه دیدیم؛ یک قضیه فوت‏‎ ‎‏آیت الله بروجردی، که دیدند. از آنها هم فوت واقع می شود، از ما هم فوت شد. می گویند‏‎ ‎‏آخوند چیزی نیست چطور آخوند چیزی نیست؟ می گوید: من با آخوند کار ندارم‏‎[17]‎‏.‏‎ ‎‏آخوند با تو کار دارد. نصیحت از واجبات است؛ ترکش شاید از کبایر باشد. از شاه گرفته‏‎ ‎‏تا این آقایان، تا آخر مملکت، همه را باید علما نصیحت کنند.‏

راه جلب قلوب

‏     راه به دست آوردن قلوب ملت این است؛ دل مردم مسلم، با اسلام به دست می آید.‏‎ ‎‏رگ خوابشان را ما فهمیدیم؛ قلوب مسلمین را باید توسط اسلام جلب کرد ـ إلَی الله ‏‎ ‎‏تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ‏‎[18]‎‏؛ تمام قلوب دست خداست؛ «مُقَلِّبَ الْقلُوب» خداست. به خدا متوجه‏‎ ‎‏شو تا دلهای مردم به تو متوجه شود. اهل علم اینکاره است، شما هم اینطور باشید.‏‎ ‎‏نمی گویم عمامه بگذار! می گویم: آنچه را او درک کرده است، تو هم ادراک کن.‏

‏     ما می گوییم دولتها باید مردم را خوب اداره کنند که مردم بفهمند دولت خیرخواه‏‎ ‎‏ملت است؛ ولی اگر دیدند اینطور نیست، می گویند: کیْ باشد از بین برود؟ ای دولتها، ای‏‎ ‎‏بیچاره ها! فتح مملکت که چیزی نیست ـ آن را هم که الحمدلله ندارید ـ فتحِ قلوبْ مهم‏‎ ‎‏است. اگر می خواهید بکنید، اگر نخواستید نکنید؛‏ ‏وَالأمْرُ إلَیْکُم.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 121

  • ـ میرزامحمدحسن شیرازی،معروف به «میرزای بزرگ» 1230( – 1312 ه.ق) ازمراجع نامدار شیعه. فرمان معروف «تحریم تنباکو» را ایشان صادر کرد.
  • ـ میرزامحمدتقی شیرازی، معروف به«میرزای کوچک» و«میرزای مجاهد» (ف: 1338 ه . ق) از مراجع عظام شیعه و از شاگردان میرزای شیرازی بزرگ.
  • ـ دعا و زاری.
  • ـ اسداللّه عَلم، نخست وزیر.
  • ـ از تصویب گذشته است؛ تصویب شده است.
  • ـ «آنان را به آنچه که خود گردن نهاده اند، ملزم سازید»؛ این عبارت مفاد یکی از قواعد معتبرفقهی قاعده الزام است.
  • ـ «وگرنه ما را چه به قانون!». مقصود این است که ما قانونی جز قانون اسلام نمی پذیریم؛ و از قانون اساسی هم مواردی که موافق با قانون شرع است، مورد قبول ماست.
  • ـ اشاره به احساسات مردم در فوت آقای بروجردی، از مراجع بزرگ شیعه.
  • ـ «قانون کشف حجاب» در هفدۀ دی 1314 به اجرا در آمد.
  • ـ اشاره به طلاب و روحانیون.
  • ـ هیأت پوشش، شعار.
  • ـ سورۀ آل عمران، آیۀ 139: سستی نکنید و اندوهگین نباشید [که] شما سربلند و پیروزید، اگر مؤمن باشید.
  • ـ بیم و هراس، ناله و سستی.
  • ـ اگر قلب مخلص باشد.
  • ـ ناحیه ای در اصفهان.
  • ـ یکی از محله های قم.
  • ـ از اظهارات شاه.
  • ـ برگرفته از سورۀ رعد آیۀ 28.