سخنرانی

سخنرانی در جمع روحانیون و اهالی شیراز (رسالت حوزه ها)

سخنرانی

‏زمان: 9 صبح 21 فروردین 1343 / 26 ذی القعده 1383‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: ‏‏جنایات رژیم شاه و رسالت حوزه های علمیه‏

‏حضار: ‏‏علما و روحانیون و مردم شیراز‏

  ‏[‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏]‏

ایجاد اختلاف بین علما و ملت

‏     سلام مرا به علمای شیراز خصوصاً حضرت آیت الله محلاتی،‏‎[1]‎‏ برسانید و از طرف‏‎ ‎‏من دست ایشان را ببوسید و بگویید: شما خیلی به رنج بودید؛ زندان رفتن شما و اقدام‏‎ ‎‏شما فراموش نمی شود؛ سیزده روزی که در جایی، نظیر جای چاقوکشها به سر بردید،‏‎ ‎‏مورد نظر ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ خواهد بود. الحال بدانید و به مردم برسانید، به‏‎ ‎‏هر وسیله ای که می شود مردم محترم فارس و سایر جاها را مطلع فرمایید که اینها با‏‎ ‎‏سرنیزه، کشتن و زندان کردن و سایر اعمال وحشیانه ای که در دنیای امروز، حتی در افریقا‏‎ ‎‏و ملل دیگر، بکلی انجام نمی شود، نمی توانند پیش ببرند و جلوی احساسات مسلمانها را‏‎ ‎‏بگیرند و اسلام را از بین ببرند؛ و شکست می خورند. لذا آمدند و نقشۀ مهمتری کشیدند.‏‎ ‎‏ممکن است فعلاً نه کشتن باشد و نه زندان و نه کار زشت دیگری؛ زیرا با اینها پیش‏‎ ‎‏نبردند. ای کاش؛ اینطور چه عیب داشت؟ همه جا را بگیرند، همه را ببرند و عده ای را‏‎ ‎‏بکشند؛ دیگران هستند؛ لکن نقشه ای که مهمتر است و اینها دارند، این است که‏‎ ‎‏می خواهند بین علما و ملت اسلام اختلاف بیندازند. اینها می خواهند بگویند علما با‏‎ ‎‏انقلاب شاه موافقند؛ تا مردم را برگردانند، و سرمایۀ علما را که مردم هستند، از دستشان‏‎ ‎‏بگیرند.به آیت الله العظمی محلاتی و سایر علمای شیراز بگویید که طلاب را تهذیب‏‎ ‎‏کنید، مردم را متحد فرمایید. حواستان جمع باشد؛ مواظب باشید. به همۀ مردم برسانید،‏‎ ‎‏اینها دشمن هستند؛ دشمن اسلام هستند؛ دشمن ملت هستند.‏


صحیفه امامجلد 1صفحه 273
همه در یک صف هستیم

‏     پیغمبر اسلام عرب است؛ ما اختلاف نداریم و نباید داشته باشیم. کوچک و بزرگ‏‎ ‎‏نداریم؛ بالا و پایین نداریم؛ مُقدم و مؤخر نداریم؛ همه در یک صف هستیم. ما همه برای‏‎ ‎‏اسلام و برای خدا قیام می کنیم و باید برای خدا باشد؛ نه برای دنیا. هیچ کس بر دیگری‏‎ ‎‏فضیلتی ندارد. اختصاص به حوزه ندارد؛ همه موظفند. آنها خیال کردند آیت الله ‏‎ ‎‏بروجردی فوت کرد، اسلام هم فوت کرد. اشتباه می کنند؛ بد خیال می کنند. پیغمبر و علی‏‎ ‎‏و سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ و سایر بزرگان از دنیا رفتند و اسلام باقی ماند. خمینی هم‏‎ ‎‏می میرد. من عمرم به آخر رسیده؛ چند روزی بیش، از عمرم باقی نیست. شما ای طلاب‏‎ ‎‏و ای فضلا که جوان هستید، کوشش کنید. من می میرم، دیگری می آید؛ دیگری می رود،‏‎ ‎‏و دیگری می آید. اسلام محفوظ باشد. دست بوسیدن و عکس و تقدم و تأخر اسم،‏‎ ‎‏معنی ندارد... حوزۀ علمیه باید به کار اسلام بخورد. اگر حوزۀ علمیه به کار اسلام نخورد،‏‎ ‎‏بیهوده است، مبتذل است، واجب است بر همه و همۀ خطبا و مسلمین که مردم را مطلع‏‎ ‎‏کنند؛ زیرا اصل اسلام در خطر است. در اصل که اختلاف نیست؛ مگر فرعی است که‏‎ ‎‏اختلاف نظر داشته باشند؟ مگر یقین دارند که اسلام در خطر نیست؟ هیچ کس نباید‏‎ ‎‏صلاح را در سکوت بداند، نباید هیچ کس این فکر را بکند.‏

علاقۀ مردم به دین

‏     من از بعضی تعصباتِ بیجا رنج می برم. گاهی بعضی مطالب را از طلبه های جوان‏‎ ‎‏می شنوم، سرم درد می گیرد. عکس یعنی چه؟ اینها موهومات است. خمینی هم اگر برای‏‎ ‎‏خدا کار نکند، مردم از بِینش می برند؛ نابودش می کنند. ...‏‏[‏‏باید‏‏]‏‏ برای رضای خدا، برای‏‎ ‎‏دین مردم کار کرد؛ نه برای دنیا. به خدا قسم، آنهایی که ساکت شدند ـ که دنیا را هم از‏‎ ‎‏آنها می گیرند ـ بیچاره می شوند، مردم دین می خواهند. علما و روحانیت خدمتگزار دین‏‎ ‎‏هستند؛ لذا آنها را دوست می دارند؛ و الاّ اگر فهمیدند که برای دنیاست و برای حبّ‏‎ ‎‏ریاست است و امثال آن، هیچ اعتنایی به آنها نمی کنند. من نمی توانم پول را بگیرم و به‏‎ ‎‏طلاب بدهم؛ ولی مردم گرسنه و بیچاره بمانند و دین از بین برود. اما اگر چنین کنم باید‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 274
‏نابودم کنند، بیرونم کنند. مردم کاملاً حواسشان جمع است. مردم دیندار، آدم خدمتگزار‏‎ ‎‏به دین می خواهند؛ هرکس برجسته تر شد، او را دوست می دارند. علاقۀ مردم به ما برای‏‎ ‎‏دین است. این ابراز علاقه، برای اظهار علاقه به دین است. اشتباه می کنند آنهایی که‏‎ ‎‏می خواهند بین علما و مردم و دین جدایی بیندازند؛ آنها رسوا شدند.‏‎ ‎‏سید ضیاء‏‎[2]‎‏ به شاه گفته است، گرفتن این مرد، اشتباه بوده؛ آزاد کردن او هم اشتباه بوده.‏‎ ‎‏آنها مفتضح شدند.‏

‏     اگر مطبوعات ما نمی نویسند، خارجیها می نویسند؛ به من رسیده و می رسد که در‏‎ ‎‏خارج چه خبرها شده، چقدر اینها رسوا شده اند. انزجار این مردم از آنها بر تمام دنیا،‏‎ ‎‏ثابت شد. آنهایی که مردم را به اشتباه می اندازند، خیانت می کنند. این مطبوعات، خائن‏‎ ‎‏هستند. در جواب تلگراف حضرت آیت الله العظمی خویی خیلی اشتباه کاری کرده‏‎ ‎‏بودند. در ضمن چند جمله تمام مقاصدشان را گفته و حرفهای ما را رد کرده بودند. گفته‏‎ ‎‏بودند: علما حقیقت اسلام را نفهمیدند؛ ما فلسفۀ احکام را می فهمیم. گفته بودند: پیغمبر‏‎ ‎‏آرزوی تساوی داشت؛ اینها مرادشان از تساوی حقوق، عدالت اجتماعی نیست؛ ممکن‏‎ ‎‏است اگر علما ساکت شوند، کم کم حرف از ارث و طلاق و غیر اینها به میان بیاورند. آنها‏‎ ‎‏دشمن هستند؛ باید شما متحد شوید. اختلاف را دور بیندازید، و از گوشۀ زندان نباید‏‎ ‎‏ترسید. از بین رفتن اسلام... است. باید اسلام بماند، و قرآن هم بماند. خمینی از بین برود،‏‎ ‎‏برود؛ دیگری هم از بین برود، برود. هدف ما حفظ اسلام و قرآن است، نه حفظ دنیای‏‎ ‎‏خود. همه یک هدف داریم؛ همه شریک هستیم؛ اختلاف نداریم و نباید داشته باشیم. از‏‎ ‎‏عموم ملت ایران تشکر می کنیم؛ خصوصاً از علما و روحانیون، و همچنین از ملت فارس‏‎ ‎‏و روحانیون و علمای آنها بسیار ممنون و متشکرم. خداوند همه را مؤید و منصور بدارد.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 1صفحه 275

  • ـ آقای بهاءالدین محلاتی.
  • ـ سید ضیاءالدین طباطبایی، سیاستمدار کهنه کار ایران. او با همدستی رضاخان و همکاری انگلیسی ها، یکی از عوامل عمدۀ کودتای حوت اسفند 1299 بود که بعدها منجر به اضمحلال سلسلۀ قاجار و ایجاد سلسلۀ پهلوی و به سلطنت رسیدن رضاخان شد.