سخنرانی

سخنرانی در جمع اقشار مردم (15 خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما)

سخنرانی

‏زمان: 8 صبح 26 فروردین 1343 / 2 ذی الحجه 1383‏

‏مکان: ‏‏قم، مسجد اعظم‏

‏موضوع: ‏‏تحلیلی از قیام 15 خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما و روحانیون‏

‏مناسبت: ‏‏آزادی امام خمینی از زندان‏

‏حضار: ‏‏علما، روحانیون، بازاریان، دانشجویان و اقشار مختلف مردم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‏

انالله و انا الیه راجعون

علامت تمدن، کشتار 15 خرداد!

‏     ‏‏[‏‏گریۀ شدید حضار‏‏]‏‏ من تاکنون احساس عجز در صحبتها نکرده ام و امروز خودم را‏‎ ‎‏عاجز می دانم. عاجز می دانم از اظهار تألمات روحیه ای که دارم برای اوضاع اسلام‏‎ ‎‏عموماً، و اوضاع ایران خصوصاً، و قضایایی که در این یک سال منحوس پیش آمد؛‏‎ ‎‏خصوصاً قضیۀ مدارس علمی، قضیۀ 15 خرداد. قضیۀ 15 خرداد من مطلع نبودم تا اینکه‏‎ ‎‏حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید.‏

‏     خدا می داند که مرا اوضاع 15 خرداد کوبید ‏‏[‏‏گریۀ شدید حضار‏‏]‏‏. من حالا که آمدم به‏‎ ‎‏اینجا؛ آمده ام از قیطریه؛ مواجه هستم با یک منظره هایی؛ با بچه های کوچک بی پدر‏‎ ‎‏[‏‏گریۀ شدید حضار‏‏]‏‏، با مادرهای جوان از دست داده، و مادرهای جوان مرده، با زنهای‏‎ ‎‏برادر مرده، با پاهای قطع شده ‏‏[‏‏گریۀ شدید حضار‏‏]‏‏، با افسردگیها. اینها علامت تمدن‏‎ ‎‏آقایان است و ارتجاع ما. افسوس که دست ما از عالم کوتاه است؛ افسوس که صدای ما به‏‎ ‎‏عالم نمی رسد؛ افسوس که گریه های این مادرهای بچه مرده نمی رسد به دنیا ‏‏[‏‏گریۀ شدید‏‎ ‎‏حضار‏‏]‏‏.‏


صحیفه امامجلد 1صفحه 285
تبلیغات سوء علیه روحانیت

‏     ما را کهنه پرست معرفی می کنند، ما را مرتجع معرفی می کنند، علمای اسلام را به‏‎ ‎‏ارتجاع سیاه تعبیر می کنند. جراید خارج از ایران، آنهایی که با بودجه های گزاف، برای‏‎ ‎‏کوبیدن ما مهیا شده اند، در خارج ما را مخالف اصلاحات ـ که اسلام در رأس اصلاحات‏‎ ‎‏واقع شده است؛ معرفی می کنند؛ مخالف ترقی مملکت معرفی می کنند؛ می گویند‏‎ ‎‏آخوندها می خواهند با الاغ باز سوار بشوند از این طرف به آن طرف بروند؛ آخوندها‏‎ ‎‏می گویند که برق نمی خواهیم؛ آخوندها می گویند طیاره نمی خواهیم؛ اینها مرتجع‏‎ ‎‏هستند؛ اینها می خواهند به قرون وسطی برگردند.آخوندها با این سیاه روزیهایی که‏‎ ‎‏نصیب مملکت است، مخالفند؛ این کهنه پرستی است؟ علمای اعلام با این زدنها، کشتنها،‏‎ ‎‏قلدریها، دیکتاتوریها، استبدادها مخالفند؛ این کهنه پرستی است؟ علمای اسلام در صدر‏‎ ‎‏مشروطیت، در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند، قوانین جعل‏‎ ‎‏کردند، قوانینی که به نفع ملت است، به نفع استقلال کشور است، به نفع اسلام است،‏‎ ‎‏قوانین اسلام است؛ این را با خونهای خودشان، با زجرهایی که کشیدند، با بیچارگیهایی‏‎ ‎‏که متوجه به آنها شد، گرفتند؛ این آخوندها مرتجع هستند؟‏

‏     امروز هم، روحانیت قیام کرده است، نهضت کرده است؛ ملت به تَبَع روحانیت‏‎ ‎‏نهضت کرده است؛ ملتهای اسلام بیدار شده اند، نهضت کرده اند؛ خواسته های روحانیت‏‎ ‎‏عمل به قوانین اسلام است؛ این ارتجاع است؟ رسول اکرم مرتجع بود؟ قوانین آسمانی،‏‎ ‎‏قوانین الهی، که ما برای آن اینقدر اهانت می شویم، اینقدر زجر می کشیم، دعوت به عمل‏‎ ‎‏کردن به قوانین آسمانی ارتجاع است؟ خدای تبارک و تعالی مرتجع است؟ جبرئیل امین،‏‎ ‎‏واسطۀ وحی الهی، مرتجع است؟ پیغمبر اکرم مرتجع است؟ ائمۀ هُدی مرتجع هستند؟‏‎ ‎‏علمای از صدر اسلام تا امروز که از خودشان چیزی ندارند؛ آنها قوانین اسلام را، قوانین‏‎ ‎‏وحی را به مردم ابلاغ می کنند؛ ابلاغ قوانین الهی ارتجاع است؟‏

اسلام، موافق آزادی واقعی

‏     شما اگر چنانچه به احکام اسلام اعتقاد دارید، این احکام اسلام. اسلامْ انسان را آزاد‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 286
‏خلق کرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نوامیسش خلق‏‎ ‎‏فرموده است. امر فرموده است، مسلط است انسان؛ آزاد است انسان؛ هر انسانی در‏‎ ‎‏مسکن آزاد است؛ در مشروب و مأکول ـ آنچه خلاف قوانین الهیه نباشد ـ آزاد است؛ در‏‎ ‎‏مشی آزاد است. حکم اسلام است که اگر کسی حمله برد به منزل کسی، برای آن کسی که‏‎ ‎‏مورد حمله واقع شده است جایز است کشتن او. اسلام اینقدر با آزادیها موافق است؛‏‎ ‎‏اسلام، ارتجاع سیاه است؟ علمای اسلام که از خودشان چیزی ندارند، ما که خودمان‏‎ ‎‏حرفی نداریم، ما هر چه می گوییم «قالَ رسولُ الله » می گوییم، رسول الله هم «قالَ الله »‏‎ ‎‏می فرماید. اگر ما مرتجعیم، معلوم می شود رسول الله مرتجع است؛ اگر شما ما را مرتجع‏‎ ‎‏می دانید، ما را کهنه پرست می دانید ـ مردک امروز هم باز دست از حرفش برنمی دارد ـ‏‎ ‎‏اگر ما را کهنه پرست می دانید، ما که از خودمان حرفی نداریم، ما می گوییم «قال الله ُ‏‎ ‎‏تعالی»، ما می گوییم «قالَ رسولُ الله »؛ پس شما رسول الله را کهنه پرست می دانید، اُف بر‏‎ ‎‏این تجدد!‏

‏     و اگر چنانچه قوانین را قبول دارید، اگر اسلام را قبول دارید (که ما تَبَع او هستیم و‏‎ ‎‏اسلام سرمنشأ همۀ آزادیها، همۀ آزادگیها، همۀ بزرگیها، همۀ آقاییها، همۀ استقلالها‏‎ ‎‏هست) ‏‏[‏‏اگر‏‏]‏‏ اسلام را قبول دارید، این احکام اسلام کجایش ارتجاع است؟ بفرمایید‏‎ ‎‏کجای احکام اسلام را آقایان ارتجاع سیاه می دانند؟ بفرمایند بیایند تفاهم کنند. آخر‏‎ ‎‏اینکه تو‏‎[1]‎‏ بروی آنجا برای خودت صحبت بکنی و هر جا پیش می آید یک صحبتی‏‎ ‎‏بکنی و: «خیر؛ کهنه پرستی را ما می کوبیم، چطور می کنیم»، رجز بخوانی، اینکه نمی شود.‏‎ ‎‏خوب بیا بنشین بگو: آقا، اینکه پیغمبر فرموده است، این ارتجاع سیاه است؛ تا ما ببینیم که‏‎ ‎‏شما درست می فرمایید؟ تا ما اثبات کنیم نخیر، ارتجاع نیست.‏

به قانون عمل کنید

‏     ما می گوییم آقا، غلام حلقه به گوش دیگران نباشید؛ ما عزت و شرف شما را‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 287
‏می خواهیم؛ ما به شماها نصیحت می کنیم که آقا، شما دولت اسلام هستید؛ هیأت حاکمه‏‎ ‎‏بر مسلمین، به اصطلاح، هستید؛ شما عزیز باشید؛ آقا باشید؛ بزرگ باشید؛ استقلال را‏‎ ‎‏حفظ کنید؛ تبعیت را دست بردارید، دستتان را برای چهار دلار دراز نکنید؛ هر جلسه ای‏‎ ‎‏شما تشکیل می دهید، هی می گویید دلار بده! ما با این چیزها مخالفیم. اگر این ارتجاع‏‎ ‎‏است، ما مرتجعیم؛ و اگر آن تمدن است شما متمدنید. اگر به قوانین اسلام، شما اعتقاد‏‎ ‎‏دارید، این قوانین اسلام؛ و اگر به قوانین اساسی، به قانون اساسی شما اتکا دارید، قانون‏‎ ‎‏اساسی مردم را آزادی داده است در مسکن، در کارهای خودش، در مالش، در جانش،‏‎ ‎‏آزادی داده است؛ از این زورگوییها قانون منع کرده است. ما می گوییم شما آقا بیایید به‏‎ ‎‏قانون عمل کنید. می گذاریم قانون را زمین؛ شما یک نماینده ای بفرستید، ما هم یک‏‎ ‎‏نماینده ای می فرستیم؛ قانون اساسی را می گذاریم زمین؛ شما که می گویید ما قانونی‏‎ ‎‏هستیم، دموکرات هستیم، شما که می گویید که ما جلو رفته هستیم، مترقی هستیم، این‏‎ ‎‏قانون اساسی ماست؛ می گذاریم زمین. به قانون اساسی عمل کنید، اگر ما حرفی زدیم. به‏‎ ‎‏این متمم قانون اساسی، شما عمل کنید که علمای اسلام در صدر مشروطیت جان دادند‏‎ ‎‏برای گرفتن این، و رفع کردن اسارت ملتها؛ شما بنشینید به این قانون اساسی عمل کنید.‏‎ ‎‏قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است، شما آزاد می کنید؟ ما مرتجعیم که می گوییم‏‎ ‎‏بگذارید به قانون اساسی عمل بشود، بگذارید مطبوعات آزاد باشد، بگذارید که این‏‎ ‎‏مطبوعات رو عقیدۀ خودش‏‏[‏‏ان بنویسند؛‏‏]‏‏ همه شان خبیث هستند، لکن با جمیع خباثتشان‏‎ ‎‏باز نمی خواهند اینقدر سمپاشی کنند.‏

روسیاهی دولت

‏     خوب شما آقایان، ملت ایران، روزنامۀ اطلاعات را، سرمقالۀ روزنامۀ اطلاعات‏‎ ‎‏سه شنبه را، سه شنبه 18 فروردین را ملاحظه فرمودید. ملاحظه فرمودید که اینها چه‏‎ ‎‏نقشه ای کشیده بودند و کشیده اند. اینها دیدند که با زور و با قلدری و با سرنیزه و با‏‎ ‎‏15 خرداد فراهم کردن و با مدرسۀ فیضیه خراب کردن و با مدرسۀ طالبیه خراب کردن و با‏‎ ‎‏اهانت به علمای اسلام کردن و با تبعید کردن و با اخراج کردن و با حبس کردن و اینها، هر‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 288
‏چه کردند، گندش بالا آمد، اینقدر بالا آمد که او‏‎[2]‎‏ هم فهمید؛ همه فهمیدند. و دیدند که‏‎ ‎‏خیلی بد شد، دنیا اعتراض کرد. 15 خرداد روی دولتها را سیاه کرد. ما نمی خواستیم‏‎ ‎‏اینقدر روسیاهی بار بیاید. 15 خرداد ننگی بر دامن این مملکت گذاشت که تا آخر محو‏‎ ‎‏نخواهد شد. تاریخ ضبط می کند این را. خودهاشان هم گفتند که 15 خرداد ننگ بود، من‏‎ ‎‏هم می گویم ننگ بود، لکن نکته را نگفتند؛ من نکته را می گویم. ننگ بود که مسلسلها را،‏‎ ‎‏تانکها را، توپها را، تفنگها را از مال این ملت فقیر به دست آوردند و به روی این ملت‏‎ ‎‏فقیر بستند؛ پایمال کردند این بیچاره ها را. از این ننگ بالاتر آیا می شود که انسان، یک‏‎ ‎‏ملتی را اینطور پایمال کند؟ این بیچاره ها چه کرده بودند آقا آخر؟ چه کرده بودند؟‏

مرتجع کیست؟

‏     ما یک سلسله نصایح کردیم؛ نصیحت که اینقدر بساط نداشت. ما یک مطالب منطقی‏‎ ‎‏0داریم؛ قانونی داریم آقا ... قانون اساسی را شما قبول ندارید؟ پس بگویند آقای‏‎ ‎‏دولت‏‎[3]‎‏ بروند در مجلس بگویند ما قانون اساسی را قبول نداریم. خوب باز آن وقت‏‎ ‎‏برگردند به قهقرا، هر جا می خواهند. ما که می گوییم به قانون اساسی عمل کنید، ما‏‎ ‎‏مرتجعیم ‏‏[‏‏یا‏‎ ‎‏]‏‏شمایی که دسته جمعی مردم را حبس می کنید، تبعید می کنید؟‏‎ ‎‏سلولهای شما پر است از حبسیها، از علما، از اساتید، از محترمین، از متدینین. بندر عباس‏‎ ‎‏پر است از تبعیدشدگان؛ برای اینکه اینها می گفتند که آقا، خوب ما نمی خواهیم اسیر‏‎ ‎‏باشیم، اسیر استعمار باشیم.‏

‏     آخر چه می گویند به ما؟ ما مرتجعیم که می گوییم به قانون اساسی عمل کنید؟ قانون‏‎ ‎‏اساسی را بگذارید زمین، همه مان عمل کنیم؛ این را که قبول دارید. ما می گوییم به دین‏‎ ‎‏عمل بکنید، شما می گویید که پیغمبر اکرم مرتجع است، نَعوذُبِالله . در لفظ نمی گویید،‏‎ ‎‏معنایش این است. قانون اساسی را که قبول دارید ولو در آن وقتها زمزمه می کردند که‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 289
‏مال پنجاه سال پیش از این است و فلان؛ قانون اساسی که دیگر قضیۀ پنجاه سال پیش از‏‎ ‎‏این ندارد ـ قانون اساسی که می گوید ملتها باید آزاد باشند؛ ملت ایران باید مردمش آزاد‏‎ ‎‏باشند؛ مطبوعات باید آزاد باشد؛ هیچ کس حق ندارد جلو قلم را بگیرد.‏

تهمت سازش به روحانیت

‏     شما دیدید که روزنامۀ اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردین نوشت که‏‎ ‎‏روحانیین بحمدالله خیلی جای خوشوقتی است، بعضی مجلات هم نوشته بودند، لکن‏‎ ‎‏این بیشتر منتشر می شود، جای خوشوقتی است که مقامات روحانی با دولت موافقت‏‎ ‎‏کردند در انقلاب شاه و ملت. رفتند تهران اعتراض کردند که آقا این روحانی را معرفی‏‎ ‎‏کنید؛ این خمینی است؟ تا ما بگوییم عَلَیْهِ اللعنة. سایر علمای اسلامند؟ خوب معرفی‏‎ ‎‏کنید؛ دست بگذارید رویش. علمای طراز او ل ما چند نفر در اینجا هستند، خداوند همه‏‎ ‎‏را حفظ کند ‏‏[‏‏آمین حضار‏‏]‏‏؛ در تهران هستند، خداوند حفظشان کند ‏‏[‏‏آمین حضار‏‏]‏‏؛ در‏‎ ‎‏مشهد هستند، خداوند حفظشان کند ‏‏[‏‏آمین حضار‏‏]‏‏؛ در نجف هستند، خداوند حفظشان‏‎ ‎‏کند ‏‏[‏‏آمین حضار‏‏]‏‏؛ در سایر بلاد مسلمین هستند، خدا همه را تأیید کند ‏‏[‏‏آمین حضار‏‏]‏‏.‏‎ ‎‏این علمای اسلام؛ این علمای اسلام در ماورای جو هستند؟ اینهایی که با شما یک‏‎ ‎‏قرارداد سری کرده اند، خوب اسم ببرید. آقا، اگر مردی اسم ببر؛ بگو که خمینی، توی‏‎ ‎‏حبس ما رفتیم پیش او، و او گفت که بر گذشته ها صلوات! خمینی غلط می کند همچو‏‎ ‎‏حرفی می زند خلاف دین اسلام؛ خمینی می تواند تفاهم کند با ظلم؟ غلط می کند.‏‎ ‎‏خمینی آنجا هم که بود، تو حبس هم که بود، مجد اسلام را حفظ می کرد، می تواند حفظ‏‎ ‎‏نکند؟ اسلامی که پیغمبر اسلام اینقدر زحمتش را کشیده است؛ ائمۀ هُدی اینقدر خون‏‎ ‎‏دلش را خورده اند؛ علمای اسلام اینقدر زحمت کشیده اند؛ خمینی و امثال خمینی‏‎ ‎‏می توانند که یک چیزی بگویند که بر خلاف مصالح اسلام باشد؟ خمینی را از جامعه‏‎ ‎‏بیرون می کنیم.‏

نقشه برای معرفی علما و روحانیون

‏     اینها نقشۀ این را کشیده اند که علمای اسلام را به مردم معرفی کنند به اینکه اینها هم‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 290
‏مثل ما می مانند. خودشان مرفوض‏‎[4]‎‏ جامعه هستند، می خواهند ما را هم مرفوض کنند.‏‎ ‎‏جامعه خودشان را نمی پذیرد، می خواهند ما را هم بگویند نمی پذیریم. می خواهند ما را‏‎ ‎‏با این نقشۀ مشئوم، منفور جامعه کنند ... با سر صبر و راحت، تبعیت از اربابها، تبعیتْ کاش‏‎ ‎‏از ارباب، تبعیت از اسرائیل کنند. وا مصیبت! مگر من می توانم با این یک مجلس، دو‏‎ ‎‏مجلس، چهار تا مجلس، مفاسد این مملکت را بگویم. من امروز حالم هم خوب نیست.‏‎ ‎‏دیشب خوابم هم خیلی کم بود. مع ذلک، خوب، یک مطالب کلیاتی باید گفته بشود. ما‏‎ ‎‏حق دفاع از خودمان نداریم؟‏

درماندگی مدیر اطلاعات

‏     رفتند پیش مدیر اطلاعات که آقا کی به شما این مطلب را گفته است؟ خوب بگویید تا‏‎ ‎‏ما بفهمیم که این روحانی کیست؟ این روحانی سازمانی‏‎[5]‎‏ کیست که با شما تفاهم کرده‏‎ ‎‏است و مطالب شما را قبول کرده است بر خلاف دین اسلام؟ خوب بگویید. بیچاره‏‎ ‎‏خجل شده است؛ گفته من نبودم اینجا؛ به فلان بگویید ببخشید، چه و چه؛ از این حرفها،‏‎ ‎‏یک شرح مفصلی؛ و من سرمقاله ام حاضر است. سرمقاله را به آن آقا نشان داده بود که‏‎ ‎‏من این را نوشته ام، لکن سنجاق کرده از بعض مقامات آورده اند، داده اند که این را باید‏‎ ‎‏بنویسی؛ «باید» است، من چه بکنم؟ من یک تکلیفی برای او معین می کنم، یک مطلبی‏‎ ‎‏برای خودمان می گویم. اگر چنانچه مدیر اطلاعات یک آدمی است که متأسف است از‏‎ ‎‏این تحمیلات، شما خوب دیگر بحمدالله متمولی، احتیاج نداری، دست از‏‎ ‎‏روزنامه نگاریت بردار، بشو وزیر. الحمدلله اینجا همه وزیر می شوند ‏‏[‏‏خندۀ حضار‏‏]‏‏.‏‎ ‎‏خوب بشو وزیر، بشو وکیل. تو را وکیل می کنند؛ مردم نمی کنند خوب؛ وکیلت می کنند؛‏‎ ‎‏لازم نیست مردم ‏‏[‏‏بخواهند‏‏]‏‏؛ مگر مردم حق وکالت دارند؟ نه، وکیلت می کنند؛ منتصبت‏‎ ‎‏می کنند؛ بشو سناتور. منتصبت می کنند؛ اگر تو از این معنا عار داری که یک چیزی را بر تو‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 291
‏تحمیل کنند، خوب آسان است این؛ روزنامه نگاری را که الزام نمی کنند که شما‏‎ ‎‏روزنامه نگار باشید، دست از روزنامه تان بردارید، بروید یک شغل بهتری. از آن طرف‏‎ ‎‏من به او پیغام دادم که باید این درست بشود؛ باید این تکذیب بشود. از قراری که دیشب‏‎ ‎‏باز یک کسی آمده بود گفت که او تعریف کرده است که من نمی توانم با ملت مواجه‏‎ ‎‏بشوم؛ نمی توانم با روحانیت مواجه بشوم؛ فکری بکنید من یک سوژه ای درست می کنم‏‎ ‎‏که تکذیب بشود؛ دستگاه گفته این دلیل بر سستی کار ماست. خوب، ما مرتجعیم یا شما؟‏

دروغ شاخدار

‏     یک دروغی را آخر ما که مرده نیستیم که شما نسبت به ما می دهید؛ ما یک جمعیت‏‎ ‎‏کثیری بحمدالله از علما داریم؛ ما مراجع بزرگ داریم؛ ما مراجع بزرگ عالی الشأن داریم؛‏‎ ‎‏ما علما داریم در بلاد؛ ما فضلا داریم در حوزه ها؛ ما مدرسین بزرگ داریم در حوزه ها؛‏‎ ‎‏ما طلاب و فضلای علوم دینیه داریم؛ اینها که نمی نشینند که گوش کنند که کسی در‏‎ ‎‏روزنامۀ کثیرالانتشارش یک دروغ شاخداری بنویسد: «بحمدالله موافقت کردند»؛ خوب‏‎ ‎‏ما داد می کنیم، فریاد می کنیم، نمی گذارند منعکس بشود. خوب آقا! آقایی‏‎[6]‎‏ که دیروز‏‎ ‎‏گفتی که ـ یا دیشب گفتی که ـ کهنه پرستی را جلو می گیریم، این کهنه پرستی نیست که شما‏‎ ‎‏جلوی مطبوعات را می گیرید؟ تحمیل می کنید به روزنامۀ اطلاعات؟ سند داریم. دیگر‏‎ ‎‏اینکه یک چیز دروغی نیست که آقایان بگویند که افترا بستید؛ نوشتۀ شما سنجاق در دفتر‏‎ ‎‏روزنامۀ اطلاعات است که شما گفته اید باید این را بنویسید، و نگذاشتید تکذیب کند.‏

نمی ترسم و نترسیده ام

‏     ما حرفمان این است که آقا به قانون اساسی عمل کنید؛ مطبوعات آزادند؛ قلم آزاد‏‎ ‎‏است؛ بگذارید بنویسند مطالب را. اگر دین دارید به دین عمل کنید؛ اگر چنانچه دین را‏‎ ‎‏ارتجاع می دانید، به قانون اساسی عمل کنید. خوب بگذارید بنویسند. ‏‏[‏‏مدیر اطلاعات‏‏]‏‎ ‎‏به دست و پا افتاد و چه شد؛ و من به او پیغام دادم که من از آن آدمها نیستم که اگر یک‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 292
‏حکمی کردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود؛ من راه می افتم دنبالش. اگر‏‎ ‎‏من خدای نخواسته، یکوقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می کند که یک حرفی بزنم،‏‎ ‎‏می زنم و دنبالش راه می افتم و از هیچ چیز نمی ترسم بحمدالله تعالی. والله ، تا حالا‏‎ ‎‏نترسیده ام ‏‏[‏‏ابراز احساسات حضار‏‏]‏‏. آن روز هم که می بردندم، آنها می ترسیدند؛ من آنها‏‎ ‎‏را تسلیت می دادم که نترسید. ‏‏[‏‏خندۀ حضار‏‏]‏

‎     ‎‏آخر اگر ما برای مقصد اسلامی، برای مقصدی که انبیا خودشان را به آب و آتش‏‎ ‎‏زدند، اولیای عظام خودشان را به کشتن دادند، علمای بزرگ اسلام را آتش زدند، سر‏‎ ‎‏بریدند، حبس کردند، تبعید کردند، حبسهای طولانی کردند، اگر چنانچه ما برای مقاصد‏‎ ‎‏اسلام بترسیم، دین نداریم. دیندار هم برای اینکه خرقه را از این عالم خالی کند‏‎ ‎‏می ترسد؟ اگر ما ماورای این عالم را اعتقاد داشته باشیم، باید شکر کنیم که در راه خدا‏‎ ‎‏کشته بشویم و برویم در صف شهدا. بترسیم؟ از چه چیز بترسیم؟ آن باید بترسد که غیر‏‎ ‎‏این عالم جایی ندارد. خدای تبارک و تعالی وعده کرده به ما که یک جای خوب دارید،‏‎ ‎‏اگر چنانچه به دین من رفتار کنید؛ و ما امیدوارم که رفتار کنیم؛ امید دارم که رفتار کنیم. ما‏‎ ‎‏از چه بترسیم؟ چه ترسی ما داریم از شماها؟ شما آن آخر امر این است که ما را اعدام‏‎ ‎‏کنید؛ اول زندگی راحت ماست؛ از این کثافتکاریها بیرون می رویم؛ از این رنج و مِحَن‏‎ ‎‏خلاص می شویم. آقای ما فرموده: ‏والله ِ، لاَبْنُ اَبیطالبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدْیِ اُمِّه‎[7]‎‏. خوب‏‎ ‎‏ایشان فرموده اند، ما البته نمی توانیم همچو دعویها بکنیم، لکن ما شیعۀ او هستیم. ما اگر از‏‎ ‎‏مرگ بترسیم، معنایش این است که ماوراء الطبیعه قبول نیست.‏

خطا کردند مرا رها کردند

‏     ما که می گوییم که مطبوعات آزاد باشند، ما کهنه پرستیم؟ آقایان که الزام می کنند که‏‎ ‎‏در مطبوعات این نوشته بشود، آنها مترقی اند؟ خوب ما صدایمان از این بلندگو تا آنجا‏‎ ‎‏می رسد، آنها صدایشان از اینجا تا امریکا می رسد. هر جا دلار می گیرند صدایشان هم‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 293
‏آنجا می رسد. مال این ملت را خرج می کنند در مطبوعات خارجیه؛ مطبوعاتی که در‏‎ ‎‏خارج هست بر ضد روحانیت، بر ضد اسلام، بر ضد ملیت، بر ضد همه چیز ما مقالات‏‎ ‎‏می نویسند. به من می رسید این مطالب. اینها خطا کردند مرا رها کردند؛ اشتباه کردند. به‏‎ ‎‏آنها هم گفتم آنجا؛ گفتم اگر می خواهید همان رویّه را داشته باشید بگذارید من اینجا‏‎ ‎‏باشم، صلاح است؛ دوباره هیاهو در نیاورید. حالا هم دارم می گویم آقا! ما مرتجع نیستیم‏‎ ‎‏به این معنا که شما می گویید؛ ما با آثار تمدن مخالف نیستیم؛ اسلام با آثار تمدن مخالف‏‎ ‎‏نیست.‏

اسلام، منادی استقلال و قدرت

‏     اسلام از خدا می خواهد که شما بر همۀ مقدرات عالم حکومت کنید. اسلام آن بود که‏‎ ‎‏شمشیر را کشید و تقریباً نصف دنیا یا بیشتر را گرفت؛ با شمشیر گرفت؛ این اسلامْ مرتجع‏‎ ‎‏است؟ اسلام آن بود که این ممالکی که شما حالا تحت اسارت او هستید، تحت اسارت‏‎ ‎‏آورد. آنها که به احکام اسلام عمل می کردند، فی الجمله البته، حکومتهای اسلامی تا‏‎ ‎‏حالا الاّ یکی دو تایشان، به احکام اسلام عمل نکرده اند که مع ذلک همین که خودشان را‏‎ ‎‏زیر بیرق اسلام می دانستند، همین که خودشان را وابسته به اسلام می دانستند، همین که به‏‎ ‎‏حَسَب ظاهر به احکام اسلام عمل می کردند، همچو قدرتی پیدا کردند که یک بیست و‏‎ ‎‏چند هزار جمعیت عرب، این مملکت به این وسیعی را همچو پایمال کرد، و رفت تا آن‏‎ ‎‏آخر برای اینکه متمدنش کند، آدمش کند؛ و کرد. این افکار نورانی که در علمای اعلام‏‎ ‎‏ما هست، در مراجع بزرگ ما هست، اینها به واسطۀ نور اسلام است. این افکار نورانی که‏‎ ‎‏در رجال عظیم الشأن ما هست، هر جا باشد مال اسلام است. این افکار پوسیده ای که،‏‎ ‎‏کهنه پرستیهایی که آقایان دارند، تبعیت از همه، سربسته و دربسته تحویل دادن، همۀ‏‎ ‎‏مخازن یک مملکت را تحویل دیگران دادن، این ارتجاع است. روی این ارتجاع، سیاه!‏

اجبار به الزام مدیر اطلاعات

‏     فرستادند، نخست وزیر هم دیشب، دیروز بود ظاهراً، دیروز فرستاد که بله، این عفو از‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 294
‏شماست، اشتباه شده است، خطا شده، یک اشتباهی شده، شما چه بکنید؛ مبادا یکوقتی‏‎ ‎‏یک تشنجی بشود، مبادا یکوقتی جور دیگر پیش بیاید، یکوقت چه بشود، چه بشود، ما‏‎ ‎‏می خواهیم که چه باشد؛ ما تابعیم. از این مطالبی که همیشه گفته می شود. ما هم گفتیم که‏‎ ‎‏خوب حالا خود روزنامۀ اطلاعات که می گوید من بی تقصیرم و شماها این کار را‏‎ ‎‏کرده اید، شما هم که آمدید می گویید دیگر، باید او ملتزم بشود و شما هم قول بدهید به‏‎ ‎‏اینکه تکرار نشود این مطالب. اگر تکرار بشود مواجهۀ با یک مطلب بدتری خواهد شد.‏‎ ‎‏نکنید. اینقدر هی کهنه پرست را به رخ ما نکشید تا ما هم مجبور بشویم که مطلب را همچو‏‎ ‎‏بازش کنیم از هم، تا ببینیم که آیا این علمای عظامِ اسلام کهنه پرست هستند یا شماها؟ آنها‏‎ ‎‏می گفتند اینقدر تحمیل بر ملت نکنید.‏

گرسنگی و توسری در «مملکت مترقی»

‏     این بیچاره های گدا، این «مملکت مترقی»، که امسال زمستانش دل ما را خون کرد؛ آن‏‎ ‎‏اصفهانش، آن همدانش، آن تهرانش، آن قمش، آن جاهای دیگرش. این سرمای‏‎ ‎‏کشنده، هیچ فکری کردید برای این بیچاره ها؟ به من اطلاع داده اند که در همدان بیش از‏‎ ‎‏دو هزار نفر مرده اند امسال؛ در سرمای چهل و سه درجه و دو درجه؛ شما هیچ فکری‏‎ ‎‏برای اینها کرده اید؟ ای «مملکت مترقی»! ای آقایانی که مملکتتان «ترقی» کرده! ما‏‎ ‎‏می خواهیم واقعاً مترقی باشد. یک فکری برای این بیچاره ها بکنید، هم گرسنگی‏‎ ‎‏بخورند هم توسری؟ هم پابرهنه راه بروند و هم شما شلاق تو سرشان بزنید؟ خوب ما‏‎ ‎‏می گوییم نکنید اینطور. این ارتجاع است که ما می گوییم که اینقدر فشار به مردم نیاورید؟‏‎ ‎‏اینقدر کتک نزنید؟ اینقدر فحش ندهید؟ اینها ارتجاع است؟ شما که عمال استبداد‏‎ ‎‏هستید و دارید با زور و سرنیزه و قلدری و هر جور دلتان می خواهد با این ملت بیچاره‏‎ ‎‏عمل می کنید، تمام قوانین را زیر پای خودتان گذاشته اید، تمام احکام اسلام را به آنها‏‎ ‎‏بی اعتنایی می کنید، شما مترقی هستید، ما که می گوییم به احکام اسلام عمل کنید، به قانون‏‎ ‎‏اساسی عمل بکنید، ما مرتجعیم؟‏


صحیفه امامجلد 1صفحه 295
دانشگاه اسلامی آقایان!

‏     می خواهند آقایان ـ خنده دارد واقعاً این حرفها ـ می خواهند آقایان دانشگاه اسلامی‏‎ ‎‏تأسیس کنند؛ شنیده ام چندین میلیون هم بودجه برایش درست کرده اند؛ شما اگر برای‏‎ ‎‏اسلام دلسوز هستید، خوب این دانشگاه ما، اوناها، آنجاست؛ چرا خرابش می کنید؟ اگر‏‎ ‎‏شما واقعاً متوجه شدید که اسلام لازم است بودنش، احکام اسلام باید باقی باشد، علمای‏‎ ‎‏اسلام باید باقی باشند، ما به خیر شما هیچ امیدی نداریم بابا، شرّ نرسانید. بگذارید ما برای‏‎ ‎‏شما خدمت کنیم؛ بگذارید. ما یک شاهی بودجۀ این مملکت را بحمدالله ، صرف‏‎ ‎‏نمی کنیم. ما با این بیچارگی و با این شما، هر کس می خواهد برود ‏‏[‏‏ببیند‏‏]‏‏، خوب این‏‎ ‎‏طلاب علوم دینیۀ اسلام، بروید مکانشان را ببینید؛ بروید زندگی قبل الغارت را ببینید؛ بعد‏‎ ‎‏از غارت هم بروید زندگی شان را ‏‏[‏‏ببینید‏‏]‏‏. چه چیز اینها می خواستند ببرند؟ و الاّ به درد‏‎ ‎‏آنها نمی خورد که این گلیم کهنه؛ اینها می خواستند اذیت کنند؛ و الاّ یک گلیم کهنه و‏‎ ‎‏یک سماور شکستۀ حلبی به درد اینها می خورد؟ خوب بروید ببینید آقا این ـ ما که مخفی‏‎ ‎‏چیزی نداریم ـ این مدارس ما، همه موجود؛ این منازل ما هم همه موجود؛ بیایید ببینید‏‎ ‎‏دیگر. اگر شما دیدید که تمام بودجه ای که این ملت اسلام، این ملت فقیر، با تمام اخلاص‏‎ ‎‏می آید به ما می دهد برای حفظ اساس احکام اسلام، اگر شما دیدید که تمام بودجۀ سال‏‎ ‎‏ما به قدر یک مهمانی، یک مهمانی که یک نفر از خارج وارد می شود و دولتها مهمانش‏‎ ‎‏می کنند، اگر به قدر یک مهمانی آنها، تمام بودجۀ سال ما بود، بگویید: تف بر شما‏‎ ‎‏مرتجعین.‏

روحانیت، خواهان صلاح ملت و مملکت

‏     ما می گوییم بودجۀ مملکت را بابا اینقدر خرج نکنید؛ اینقدر مهمانی می کنید چه‏‎ ‎‏کنید؟ این ارتجاع است که ما می گوییم که شما آقا باشید؛ اینقدر دست پیش مردم دراز‏‎ ‎‏نکنید؛ اینقدر خرج نکنید تا دست دراز کنید؛ خرجهای بیجا. یک سازمانهای عریض و‏‎ ‎‏طویل درست کرده اند. شما به احکام اسلام اعتقاد پیدا کنید، ما همه جزو سازمان شما؛‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 296
‏همۀ ملت، همۀ ملت جزو شما. مگر ما به این ملت یک پولی داده ایم که با ما دوستند؟‏‎ ‎‏مگر ما به این ملت یک رشوه ای داده ایم که با ما رفیقند، ما را می خواهند؟ اینها‏‎ ‎‏فهمیده اند، اعتقاد به این معنا پیدا کرده اند، که این آقایان، این مراجع بزرگ اسلام، این‏‎ ‎‏طلبۀ خمینی، اینها می خواهند مردم را؛ دوست دارند مردم را؛ صلاح حال ملت را‏‎ ‎‏می خواهند؛ صلاح حال مملکت را می خواهند؛ این اعتقاد در قلب مردم است؛ انسان هم‏‎ ‎‏تابع احساسات قلبش هست؛ همه تبعیت می کنند.‏

نصیحت مرا گوش کنید

‏     شما بیایید نصیحت مرا گوش کنید؛ همان طوری که من به این اشخاصی که می آمدند‏‎ ‎‏گفتم این مطلب را ـ کراراً ـ که آقا! تا حالا دیدید شما که با زجر، با کتک، با حبس، با‏‎ ‎‏شکنجه، با تبعید، با اهانت، با همۀ این امور، بُردی نکردید؛ دیدید که ملت عصبانی‏‎ ‎‏می شود؛ نمی شود یک ملت را تا آخر زیر چکمه نگه داشت؛ این را دیدید؛ بیایید یک‏‎ ‎‏قدری تغییر بدهید؛ تجربه بکنید. آخر شما اشخاصی هستید که ادعای عقل می کنید،‏‎ ‎‏تجربه کنید، آخر یک دفعه هم آن ورق را پیش بیاورید؛ تلطف کنید به مردم؛ تواضع‏‎ ‎‏کنید به مردم. آقا دولت مال مردم است؛ بودجۀ مملکت از جیب مردم است؛ شما نوکر‏‎ ‎‏مردم هستید؛ دولتها خدمتگزار مردمند. هی لفظاً نگویید من خدمتگزار، و عملاً تو سر‏‎ ‎‏مردم بزنید و این اربابهای بیچاره تان را پایمال کنید. خوب، شما از بودجۀ این مملکت‏‎ ‎‏دارید ارتزاق می کنید؛ دارید زندگی مرفه می کنید؛ خوب، زندگی مرفه شما پیشکشتان؛‏‎ ‎‏دارید زندگی می کنید هر چه هم دلتان می خواهد، هر جوری هم دلتان می خواهد زندگی‏‎ ‎‏می کنید. ما اصلاً نمی توانیم تعقل کنیم زندگی اینها را؛ شما خیال می کنید می توانید‏‎ ‎‏بفهمید اینها چه جوری زندگی می کنند؟ اصلاً تعقل نمی توانیم ما بکنیم، ما در ذهنمان‏‎ ‎‏وارد نشده این مطلب که یک طیاره از اینجا برود به هلند و گل بیاورد برای یک مهمانی،‏‎ ‎‏سیصد هزار تومان کرایۀ طیاره باشد، اینها چیزهایی است که من شنیده ام. من که خودم‏‎ ‎‏طیاره چی نبودم که ببینم. اینها چیزهایی است که معروف است و گفته می شود. ما تعقل‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 297
‏نمی کنیم تعیش اینها را، اینها پیشکش شما. مگر شما از بودجۀ این مملکت، از مال این‏‎ ‎‏ملت، از دسترنج این کارگر، از دسترنج این زارع ارتزاق نمی کنید؟ شمایی که اینقدر‏‎ ‎‏دلسوزید برای این زارع، دلسوزید برای این کارگر، یک قدری از این طرفِ خودتان‏‎ ‎‏یک خرده بلغزد توی این بیچاره ها. این زمستان گذشته، با یک میلیون تومان می شد‏‎ ‎‏تقریباً نجات داد این بیچاره ها را. این یک میلیون تومان مثل یک قطره می مانَد نسبت به‏‎ ‎‏دریا. خوب یک قدری هم پخش کنید از این چیزهایی که از این ملت به دست آوردید؛‏‎ ‎‏دیگر محتاج به این خرجهای سازمانهای عریض و طویل نیستید؛ آنها بروند سراغ‏‎ ‎‏کارهایشان؛ اینقدر تن پرور نباشند، اینقدر مفتخور نباشند، بروند یک کاری انجام بدهند؛‏‎ ‎‏هی بایستم آنجا و بخورم که نمی شود. شما هم محفوظ می مانید؛ هیچ کس با شما‏‎ ‎‏مخالفت آن وقت نمی کند؛ دلها هم پیش شما آن وقت می آید؛ آن وقت همان طور که‏‎ ‎‏من اینجا نشسته ام و منبر می روم و آقایان گوش می کنند و باورشان می آید، حرفهای شما‏‎ ‎‏را هم باورشان می آید. حالا اما هر چه بگویید، می گویند بیخود می گویند. هر چه‏‎ ‎‏بگویید، اگر بگویید دو دو تا چهار تاست، می گویند معلوم می شود که این مطلب بدیهی‏‎ ‎‏یک اشتباهی توی آن است.‏

مخالفت روحانیون با نقض اسلام و قانون

‏     آمد گفت به من که خوب، آن دولت که با شما چه بود و چه بود و چه کرد و چه کرد؛‏‎ ‎‏ما متأسفیم؛ خوب، آن که رفت بحمدالله ، حالا یک دولتی آمده است که این اشخاصش‏‎ ‎‏بسیاری شان، پدرانشان روحانی بوده اند و متدینند و کذا و کذا و کذا. گفتم که آقا، نه ما‏‎ ‎‏دشمنی با آن دولت داشتیم و نه عقد اخوتی با شما خواندیم؛ ما به اعمالتان نگاه می کنیم؛‏‎ ‎‏ما اینجا مراقبیم؛ اگر اعمال شما تکرار اعمال آنهاست، همان طور که با او مخالف بودیم و‏‎ ‎‏هستیم الی یوم القیامة، و رویشان سیاه شد تا آخر، شما هم آن جور خواهید شد. ما همانیم‏‎ ‎‏و مخالفت می کنیم؛ و اگر چنانچه رویه را تغییر بدهید، ما همه مسلم هستیم، برادر هستیم.‏‎ ‎‏رویه را تغییر بدهید؛ خاضع بشوید نسبت به احکام شرع؛ تصویبنامه های باطل را ـ آنهایی‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 298
‏که مخالف احکام شرع است ـ لغو بکنید؛ خضوع کنید نسبت به احکام شرع، البته این‏‎ ‎‏تصویبنامه ها را لغو کنید. اینجا می گویم، آنجا گفتم، خاضع بشوید برای احکام شرع. اگر‏‎ ‎‏شما هم همان طور که ما همه مسلمان هستیم، شما هم می گویید مسلمان هستید، خاضع‏‎ ‎‏هستید برای احکام شرع؛ ما علاوه بر اینکه مخالفت نمی کنیم، پشتیبانی هم ازتان می کنیم.‏‎ ‎‏مگر ما می گوییم دولت نباشد؟ ما می گوییم دولت باشد خاضع برای قوانین اسلام، و‏‎ ‎‏لااقل برای قانون اساسی خاضع باشد. ما که نمی گوییم دولت نباشد؛ ما که نمی گوییم که‏‎ ‎‏می خواهیم یک زندگی ای بکنیم مثل آن کسانی که در هزاران سال پیش بودند، تو غارها‏‎ ‎‏زندگی می کردند؛ کدام روحانی به شما این حرف را زده؟ کدام روحانی گفته است که ما‏‎ ‎‏با فلان مظاهر تمدن مخالفیم؟ شما پیدا کنید یک روحانی را.‏

تبدیل مظاهر تمدن به مفاسد

‏     شما مظاهر تمدن را وقتی که در ایران می آید همچو از صورت طبیعی خارجش‏‎ ‎‏می کنید، همچو از صورت طبیعی خارجش می کنید که چیز حلال را مبدل به حرام‏‎ ‎‏می کنید. این رادیو برای این بساطی است که حالا در ایران مرسوم است؟ این تلویزیون‏‎ ‎‏برای این بساطی است که اینها راه انداخته اند؟ در ممالک دیگر هم همین طور است؟‏‎ ‎‏ممالک متمدنه هم استفاده شان از این آلات جدید همین جور است که آقایان اینجا‏‎ ‎‏استفاده می کنند؟ تربیت بد در این مملکت است. فرهنگ‏‎[8]‎‏ ما یک فرهنگی نیست که‏‎ ‎‏بتواند این مملکت را اداره کند؛ جوان نیرومند قوی که در مقابل استعمار بایستد، دستش‏‎ ‎‏را بلند کند، کشته بشود و نجات بدهد ملت را؛ این فرهنگ ما فرهنگی نیست که اینکاره‏‎ ‎‏باشد. اینها اعصاب مردم را با این بساطی که در اینجاها راه می اندازند و با این برنامه هایی‏‎ ‎‏که در رادیو و تلویزیون و اینها هست ‏‏[‏‏ضعیف می کنند‏‏]‏‏ و اَضِفْ إلی ذلک‏‎[9]‎‏ مطبوعات‏‎ ‎‏ما و روزنامه های ما و مجلات ما و کتابهایی که منتشر می شود، تمام اینها به دست استعمار‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 299
‏است؛ استعمار است که روزنامه ها را اینطور مبتذل می کند تا فکر جوانهای ما را مسموم‏‎ ‎‏کند. استعمار است که برنامه های فرهنگی ما را جوری تنظیم می کند که جوان نیرومند در‏‎ ‎‏این مملکت نباشد. استعمار است که برنامه های رادیو و تلویزیون را جوری تنظیم می کند‏‎ ‎‏که مردم اعصابشان ضعیف بشود؛ قوّت را از دست بدهند؛ نیرومندی را از دست بدهند.‏‎ ‎‏اینها استعمار است. ما با این مظاهر استعماری مخالفیم؛ ما مرتجعیم؟ شما مترقی هستید؟‏‎ ‎‏ما حرفهایمان یک حرفهایی است؛ جنگ و بساط ندارد. آقا! بنشینید منطقی صحبت‏‎ ‎‏کنید، فحش ندارد که. خوب، بنشین صحبت کن. بفرستید، اشخاص عاقل را بفرستید با ما‏‎ ‎‏تفاهم کنند، ببینیم که ما با کجای تمدن مخالفت داریم؛ ما با فسادها مخالفت داریم. ما‏‎ ‎‏می گوییم که شما برنامه های اصلاحی تان را اسرائیل برایتان درست می کند؛ ملت‏‎ ‎‏اسرائیل. شما وقتی برنامه هم می خواهید درست کنید دستتان را پیش اسرائیل دراز‏‎ ‎‏می کنید؛ شما کارشناس نظامی از اسرائیل به این مملکت می آورید؛ شما محصلین را از‏‎ ‎‏اینجا به اسرائیل می فرستید؛ ای کاش به جای دیگر می فرستادند؛ به امریکا می فرستادند؛‏‎ ‎‏ای کاش به انگلستان می فرستادند؛ به اسرائیل می فرستید. ما با اینها مخالفیم.‏

ممالک اسلامی یک طرف، ایران و ترکیه هم یک طرف

‏     ما می گوییم آقا! جمیع ممالک اسلامی صف کشیدند یک طرف مقابل کفر و‏‎ ‎‏اسرائیل، شما و دولت ترکیه هم یک طرف ایستاده اید با اسرائیل موافق. ما می گوییم‏‎ ‎‏صلاح نیست این کار. آقا اینقدر با عواطف ملل مخالفت نکنید، والله مضر است. تمام‏‎ ‎‏مسلمین یک طرف، مملکت ایران هم یک طرف؛ آن وقت ملت ایران آلوده می شود؛‏‎ ‎‏آن وقت برادرهای سنی ما خیال می کنند که شیعه ها یهودی پرستند.‏

فریاد مخالفت با اسرائیل

‏     ای مردم! ای عالَم! بدانید ملت ما مخالف است با پیمان با اسرائیل. این ملت ما نیست؛‏‎ ‎‏این روحانیت ما نیست؛ دین ما اقتضا می کند که با دشمن اسلام موافقت نکنیم؛ قرآن ما‏‎ ‎‏اقتضا می کند که با دشمن اسلام هم پیوند نشویم در مقابل صف مسلمین. ما این حرفها را‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 300
‏می زنیم؛ ارتجاع است این؟ آقا بیایید، خوب بیایید بنشینید ببینیم کجای این ارتجاع‏‎ ‎‏است. شما که دولت، به قول خودتان، مملکت سابقه دار دو هزار و پانصد ساله دارید و‏‎ ‎‏هی می نازید به استخوانهای پوسیده ای که رفته اند و از بین رفته اند، و در مقابل اسلام،‏‎ ‎‏می خواهید استخوانها را از زیر خاک درآورید، شمایی که اینقدر می نازید به این‏‎ ‎‏استخوانهای پوسیده و ملت سابقه دار کذا و کذا، حالا این آخر عمری آمده اید با اسرائیل‏‎ ‎‏هم پیوند ‏‏[‏‏شده اید‏‏]‏‏؟ در مقابل احکام اسلام، در مقابل مسلمین؟ ما وقتی می گوییم که با‏‎ ‎‏اسرائیل ‏‏[‏‏هم پیمان‏‏]‏‏ نشوید، حالا ما پیوند کردیم با کذا و «جوجو» آمده و چی آورده؟‏‎[10]‎‎ ‎‏تف بر این منطق! سیاه باد رویتان! ما این حرفها را می زنیم؛ کجای این، کجای این‏‎ ‎‏کهنه پرستی است که مردک می گوید کهنه پرستی. کجای این کهنه پرستی است؟‏

اسلام در اعلا مرتبۀ تمدن

‏     ما در اعلا مرتبۀ تمدن هستیم؛ اسلام در اعلا مرتبۀ تمدن است؛ مراجع عالیقدر اسلام‏‎ ‎‏در اعلا مرتبۀ تمدن هستند. خوب، بروید ببینید آنها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏، اینجا موجودند، مشهد موجود‏‎ ‎‏است، تهران موجود است، نجف موجود است، بروند ببینند، کدام اینها مرتجع هستند؟‏‎ ‎‏آقایان خودشان با طیاره اینجا و آنجا می روند، بعد می گویند با الاغ ملت برود؟ مگر‏‎ ‎‏امسال نبود یکی از مراجع با طیاره رفت به مشهد؟ مگر سایر مراجع با اتومبیل راه‏‎ ‎‏نمی روند؟ امسال هم مراجع راه افتادند، همه مجتمع شدند ـ که بعد تشکرش را عرض‏‎ ‎‏می کنم ـ همه مجتمع شدند در تهران؛ اینها با الاغ رفتند؟ اینها مخالفند با آثار تمدن؟‏

روحانیت، پشتوانۀ رایگان مملکت

‏     ما می گوییم نکنید اینطور. خوب، ما همه از هم هستیم؛ اولاد یک خانواده هستیم،‏‎ ‎‏اهل یک مملکت هستیم، چرا ما را می خواهید بشکنید؟ ما مجاناً پشتوانۀ این مملکت‏‎ ‎‏هستیم، هیچ هم تحمیل بر بودجۀ شما نداریم. می سازیم؛ می سازیم با این کتکها، با این‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 301
‏حبسها، با این زجرها، با این اهانتها، با این فحشها و برای این مملکت یک استوانه ای‏‎ ‎‏هستیم؛ ایستاده ایم اینجا. اگر خدای نخواسته یک چیزی، یک خطری برای این مملکت‏‎ ‎‏پیش بیاید، ما ایستاده ایم در مقابلش و نمی ترسیم.‏

آخوند می ایستد، شما فرار می کنید

‏     این آقایانی که می گویند که ما مملکت را می خواهیم حفظ کنیم، ما چطور هستیم و‏‎ ‎‏کذا هستیم، شما یادتان نیست که وقتی که متفقین آمدند اینجا، چطور فرار کردند این‏‎ ‎‏بیچاره ها از تهران تا به یزد. اگر یک آخوند پیدا کردید فرار کرده، یک آخوند، یک‏‎ ‎‏آخوند. آن روز که در بالای تهران طیاره ها راه افتاده بود و مردم را می ترساندند، من‏‎ ‎‏تهران بودم؛ خدا رحمت کند مرحوم آقاشیخ حسین قمی ـ رضوان الله علیه ـ با ایشان در‏‎ ‎‏آن میدان شاپور، آنجاها بودیم؛ ایشان سبیلش را چاق کرده بود‏‎[11]‎‏ با کمال طمأنینه،‏‎ ‎‏اصلش کأنه خبری نیست من هم مثل او، هیچ ابداً، کأنه خبری نیست. این بیچاره ها، این‏‎ ‎‏نظامیهایی که می گویند اینقدر ما کذا هستیم و کذا هستیم و برای مملکت چه می کنیم،‏‎ ‎‏اینها وقتی که پای استفاده و پای بردن منافع و پای زورگویی هست، اینطورند. خدا نکند‏‎ ‎‏که یک روزی یک ورقی برگردد؛ اول کسی که فرار کند همین نشاندارها هستند، و ما‏‎ ‎‏هستیم الحمدلله اینجا تا آخرش؛ مگر اینها بیایند بگیرند ما را ببرند، ما باز هستیم.‏

دین علیه دین

‏     این دانشگاه اسلامی که آقایان می خواهند درست کنند نه اینکه خیال کنید با اسلام‏‎ ‎‏آشتی کرده اند، خیر، قضیۀ قرآنی است که سر نیزه کردند در مقابل امیرالمؤمنین‏‎ ‎‏ـ سلام الله علیه ـ با حربۀ قرآن معاویه، امیرالمؤمنین را شکست داد؛ با حربۀ قرآن، و الاّ‏‎ ‎‏چند دقیقۀ دیگر، چند ساعت دیگر اگر مانده بود، آثاری از بنی امیه نمی ماند، لکن حیله‏‎ ‎‏کردند، قرآن آوردند ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ ما مُسْلم، شما هم مُسلم، أشهد أن لا اله الاالله ؛ این قرآن. این‏‎ ‎‏خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق، که امام را نشناخته بود‏‏[‏‏ند‏‏]‏‏، هر چه حضرت امیر‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 302
‏گفت: آقا صبر کنید، ‏‏[‏‏گفتند:‏‏]‏‏ خیر نمی شود، قرآن، الحکملله ، نمی شود، نمی شود،‏‎ ‎‏نمی شود. می خواستند بکشند حضرت امیر را همین اصحاب، این خوارجْ اصحاب‏‎ ‎‏حضرت بودند؛ انصار حضرت بودند. آنها حیله کردند؛ قرآن را بالای نیزه ها کردند که‏‎ ‎‏«اَلْحَکَمُ بَیننا وَ بَینکمْ کتابُ الله ؛ اَلْحَکَمُ کتابُ الله ».‏‎[12]‎‏ حضرت ‏‏[‏‏پیغام‏‏]‏‏ فرستاد به اصحابش‏‎ ‎‏که جنگ می کردند که آقا برگردید. گفت: آقا مهلت بدهید یک ساعت دیگر مانده.‏‎ ‎‏حضرت فرمود: می کشند اینها مرا؛ ریخته اند دورم؛ شمشیرها کشیده اند؛ اگر نیایید‏‎ ‎‏می کشند. با قرآن، اسلام را شکست دادند.‏

توطئۀ شکست اسلام به اسم «دانشگاه اسلامی»

‏     مگر می شود با دانشگاه اسلامی، اسلام را شکست داد. مگر ما می گذاریم شما‏‎ ‎‏«دانشگاه اسلامی» درست کنید. ما تفسیق می کنیم آنکه وارد بشود در آن دانشگاه؛ بین‏‎ ‎‏ملت از بین خواهد رفت. مگر اینها می توانند که اسلام و مسلمین و علمای اسلام را تحت‏‎ ‎‏وزارت فرهنگ قرار بدهند؟ غلط می کند آن وزارت فرهنگی که دخالت در امر دیانت و‏‎ ‎‏اسلام می کند. مگر ما می گذاریم این مطالب بشود. مگر خمینی بمیرد؛ نعوذبالله مراجع‏‎ ‎‏اسلام هم خدای نخواسته، از بین بروند. وقتی رفتیم ما دیگر تکلیفی نداریم، لکن ملت‏‎ ‎‏اسلام هست؛ ملت اسلام باز زنده است؛ الآن زندگی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ از سر گرفته است، «بارَک الله ُ‏‎ ‎‏فیکم»!‏‎[13]‎

سازش ناپذیری ملت

‏     ملت اسلام دیگر بیدار شد؛ دیگر نمی نشیند؛ اگر من هم برگردم ملت اسلام‏‎ ‎‏برنمی گردد. اشتباه نکنید، اگر خمینی هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش‏‎ ‎‏نمی کند. اشتباه نکنید، ما به همان سنگری که بودیم، هستیم. با تمام تصویبنامه های‏‎ ‎‏مخالف اسلام که گذشته است، مخالفیم؛ با تمام زورگوییها مخالفیم؛ با تمام فشارهایی که‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 303
‏بر ملت می آید، مخالفیم؛ با تمام حبسیهایی که بی جهت حبس کرده اند، با حبس کردن‏‎ ‎‏آنها مخالفیم. ما مرتجع هستیم که می گوییم: بابا بیچاره ها را در بندرعباس، آخر چه‏‎ ‎‏کردند این بیچاره ها که اعدام کردید؟ چه کردند اینها که در بندرعباس فرستادید؟ چه‏‎ ‎‏کردند اینها را که در حبس قرار دادید؟ این بیچاره ها جز اینکه گفتند: بابا به قانون عمل‏‎ ‎‏کنید؛ بیایید همه مان، بزرگهایشان گفتند به قانون، این بیچاره ها، کوچکترها هم، که خوب‏‎ ‎‏به تَبَع مسلمین و به تَبَع اسلام، فرض کنید یک کلمه هم گفته باشند؛ حالا این یک کلمه‏‎ ‎‏گفته اند، باید تا آخر عمر این بیچاره در بندرعباس ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ سر ببرد؟‏

بربریت قرون وسطایی

‏     آقا یک قدری اصلاح کنید خودتان را؛ یک قدری از این حال ارتجاع بیرون بیایید؛‏‎ ‎‏یک قدری از این حال بربریت بیرون بیایید؛ یک قدری از این کارهای قرون وسطایی‏‎ ‎‏دست بردارید؛ اینقدر مرتجع نباشید؛ متمدن باشید؛ مترقی باشید. مملکت را مترقی‏‎ ‎‏[‏‏کنید‏‏]‏‏، احترام به افراد مملکت بگذارید؛ مردم را اینقدر بیچاره بار نیاورید،‏‎ ‎‏دانشگاههایتان جوری نشود که برنامه هایش جوانهای ما را بد بار بیاورند. جوانهای ما را‏‎ ‎‏مبارز بار بیاورید؛ جوانهای ما را جوری بار بیاورید که در مقابل استعمار ایستادگی کنند.‏‎ ‎‏مای مرتجع اینها را می گوییم.‏

«ترقی» یا فحشا و فساد و استبداد

‏     اگر ما مرتجعیم بفرمایید. شمای مترقی دارید دسته دسته این بیچاره ها را، این‏‎ ‎‏جوانهای ما را از بین می برید. مدارستان، یک مدارس صحیحی نیست که انسان بتواند به‏‎ ‎‏آنها اطمینان داشته باشد؛ برنامه هایتان یک برنامه های استعماری است؛ همه اش بازی؛‏‎ ‎‏همه اش فوتبال؛ همه اش چه. سایر ممالک هم اینطوری است؟ پس این اتمها را کی‏‎ ‎‏درست کرده است؟ پس این طیاره ها را کی درست کرده؟ «مملکت مترقی»! لوله، همین‏‎ ‎‏قم، همین قم؛ این لوله ای که برای آب در قم درست کرده اند؛ چون ایران درست کرده،‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 304
‏قابل استعمال نیست. «مملکت مترقی»! تو از لولهنگ‏‎[14]‎‏ سازی هم باز بالا نرفتی. رزم آرا‏‎ ‎‏گفت: ما غیر لولهنگ سازی چیزی بلد نیستیم. کشتندش. این «مملکت مترقی»! این‏‎ ‎‏مملکت مترقی که الآن نسبت به هر چیزش احتیاج دارد به خارج؟ از اسرائیل کارشناس‏‎ ‎‏می آورد، ای وای! به اسرائیل می فرستد که یاد بگیرند. شهرداریها از قم امسال رفته اند؛ از‏‎ ‎‏قم اشخاصی رفته اند؛ یعنی فرستاده اند آنها را که بروند ـ مثل اینکه در روزنامۀ استوار‏‎[15]‎‎ ‎‏هم بود این ـ که بروند در آنجا چیز یاد بگیرند. من نمی دانم از یهودیها می خواهند چه‏‎ ‎‏چیز یاد ‏‏[‏‏بگیرند‏‏]‏‏؟ از آنها تقلب باید یاد بگیرند؛ از آنها باید خدعه و فریب یاد بگیرند.‏‎ ‎‏چه چیز می خواهند یاد بگیرند؟ این «مملکت مترقی»! چه می گویی؟ چه می گویید‏‎ ‎‏شماها؟ مگر با الفاظ می شود؟ مگر با چهار تا زن فرستادن ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ مجلس، ترقی حاصل‏‎ ‎‏می شود؟ مگر مردها که تا حالا بودند ترقی برای شما درست کردند تا زنهایتان ترقی‏‎ ‎‏[‏‏درست کنند‏‏]‏‏؟ ما می گوییم اینها را فرستادن در این مراکز جز فساد چیزی نیست. شما‏‎ ‎‏بعد تجربه کنید ببینید بعد از ده سال، بیست سال، سی سال دیگر، اینها را بفرستید، به خیال‏‎ ‎‏خودتان، ببینید اگر شما جز فساد چیز دیگری دیدید؟ ما با ترقی زنان مخالف نیستیم، با‏‎ ‎‏این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم.‏

‏     مگر مردها آزادند که زنها می خواهند آزاد باشند؟ «آزادْ مرد» و «آزادْ زن» با لفظ‏‎ ‎‏درست می شود؟ مردها آزادند؟ در این مملکت الآن مردها آزادند؟ در چه چیز آزادند؟‏

‏     و من عاجزم از اینکه تشکر کنم از جمیع ملتهای مسلمین، اسلام؛ تشکر کنم از ملت‏‎ ‎‏بزرگ ایران، جمیع اصناف، جمیع طبقات، اینهایی که با ما همکاری کردند، اینهایی که‏‎ ‎‏در غم ما غم خوردند. تشکر بزرگ کنم از مراجع تقلید عظیم الشأن؛ زحمت کشیدند،‏‎ ‎‏تهران رفتند، اهانتها دیدند در آنجا؛ زحمتها کشیدند در آنجا. مراجع بزرگ از بلاد جمع‏‎ ‎‏شدند در مرکز؛ از مشهد تشریف آوردند؛ از اهواز تشریف آوردند؛ از قم اعاظم ما‏‎ ‎‏تشریف بردند؛ مراجع ما تشریف بردند؛ نجف همراهی کرد؛ قم، آن کسی هم که اینجا‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 1صفحه 305
‏بود همراهی می کرد.‏‎[16]‎‏ همه، همه با هم دست دادند به هم؛ فهماندند به اینکه ما ملت‏‎ ‎‏زنده هستیم؛ ما برای آزادی این ملت به همه جور حاضریم؛ یکی مان حبس می رود؛‏‎ ‎‏یکی مان زجر می کشد؛ یکی مان اهانت می شود؛ یکی مان فحش می خورد؛ ما به همه‏‎ ‎‏چیزش حاضریم. حالا هم همین مراجع عظام تشریف دارند ـ کثّرالله امثالهم؛ همان‏‎ ‎‏مراجع نجف تشریف دارند ـ کثّرالله امثالهم؛ همان مراجع تهران و مشهد تشریف دارند ـ‏‎ ‎‏کثرالله امثالهم. اسلام این نیست که یک فرد داشته باشد، دو فرد داشته باشد، همه سرباز‏‎ ‎‏اسلامند؛ همه سربازان اسلامند؛ همۀ علما جان نثار اسلامند؛ نمی شود نباشند؛ همه هستند‏‎ ‎‏الحمدلله . همه دست به هم داده اند، چه آنکه صلاح دیده است که به ملایمت کار را‏‎ ‎‏انجام بدهد، چه آنکه صلاح دیده است با حدتْ کار را انجام بدهد؛ همۀ اینها از ما‏‎ ‎‏هستند. من لسانم ضعیف است که تشکر کنم از این افراد برجسته، از این علمای بزرگ؛‏‎ ‎‏من نمی توانم تشکر کنم؛ خدای تبارک و تعالی آنها را حفظ کند ‏‏[‏‏آمین حضار‏‏]‏‏؛ خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی سایۀ آنها را بر سر ما و مسلمین مستدام بدارد ‏‏[‏‏آمین حضار‏‏]‏‏. ما همه یک‏‎ ‎‏هستیم؛ یک؛ افرادْ زیاد، لکن آرا واحد؛ یک هستیم؛ همه یک هستیم. گمان نکند که‏‎ ‎‏کسی گمان نکند که، بشود با پخش یک چیزهای مسموم بتواند که بین علمای اسلام‏‎ ‎‏جدایی بیندازد؛ هیچ امکان ندارد این مطلب؛ ما همه با هم هستیم؛ ما برای ذَبّ‏‎[17]‎‏ از‏‎ ‎‏اسلام و ذبّ از ایران و ذبّ از استقلال ایران و ذبّ از کیان اسلام، همه یک هستیم، یک‏‎ ‎‏حلقوم داریم. گمان نشود که خدای نخواسته، بچه ها خیال کنند که اختلافی در کار هست.‏

اهانت به مراجع، یعنی انقطاع ولایت

‏     و من یک نصیحت می کنم به بچه های طلاب؛ طلاب جوان که تازه آمده اند و حاد و‏‎ ‎‏تندند؛ و آن این است که آقایان، متوجه باشید اگر چنانچه شَطْر‏‎[18]‎‏ کلمه ای به یک نفر از‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 1صفحه 306
‏مراجع اسلام، شطر کلمه ای اهانت بکند کسی به یک نفر از مراجع اسلام، بین او و خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی ولایت منقطع می شود. کوچک فرض می کنید؟ فحش دادن به مراجع‏‎ ‎‏بزرگ ما را کوچک فرض می کنید؟ اگر به واسطۀ بعضی از جهالتها لطمه ای بر این نهضت‏‎ ‎‏بزرگ وارد بشود، معاقَبید پیش خدای تبارک و تعالی؛ توبه تان مشکل است قبول بشود،‏‎ ‎‏چون به حیثیت اسلام لطمه وارد می شود. اگر کسی به من اهانت کرد، سیلی به صورت من‏‎ ‎‏زد، سیلی به صورت اولاد من زد، والله تعالی راضی نیستم در مقابل او کسی بایستد دفاع‏‎ ‎‏کند؛ راضی نیستم. من می دانم، من می دانم که بعض از افراد یا به جهالت یا به عمد‏‎ ‎‏می خواهند تفرقه مابین این مجتمع بیندازند. تفرقه بین این مجتمع معنایش این است که‏‎ ‎‏در اسلام خدای نخواسته خلل واقع بشود؛ استعمار به آرزوی خودش برسد.‏

‏     ما خودمان را باید فدا کنیم برای اسلام؛ آمال و آرزویمان را باید فدا کنیم برای اسلام.‏‎ ‎‏همۀ مراجع از شصت به آن طرفند؛ در عَشَرۀ مشئومه یا میمونه.‏‎[19]‎‏ اگر برای خدا در این‏‎ ‎‏عشره از بین برویم، عشرۀ میمونه است؛ و اگر چنانچه باز به ‏‏[‏‏دنبال‏‏]‏‏ آمال و آرزو باشیم‏‎ ‎‏مشئومه. همۀ مراجع از شصت به آن طرف هستند؛ دیگر می شود که این اشخاصی که‏‎ ‎‏ریششان را در اسلام سفید کرده اند، اینها خدای نخواسته برخلاف مصالح اسلام عملی‏‎ ‎‏بکنند؟ نمی شود آقا. اگر یکوقت اختلاف اجتهاد در کار باشد؛ مثل سایر مسائل شرعیه‏‎ ‎‏اختلاف اجتهاد در کار باشد، بچه ها و جوانها نباید دخالت بکنند؛ خطرناک است؛ دشمن‏‎ ‎‏بیدار است. گمان نکنید که فحش به یک نفر است؛ فحش به یک جامعۀ اسلامی است؛‏‎ ‎‏اهانت به یک جامعۀ اسلامی است؛ وَهْن وارد شدن‏‎[20]‎‏ بر یک جامعۀ اسلامی است.‏

دست برادری به سوی مسلمین

‏     من که اینجا نشسته ام دست تمام مراجع را می بوسم؛ تمام مراجع اینجا، نجف، سایر‏‎ ‎‏بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همۀ علمای اسلام را من می بوسم. مقصد بزرگتر‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 1صفحه 307
‏از این است آقا. من دست برادری دراز می کنم به تمام ملتهای اسلام، به تمام مسلمین‏‎ ‎‏دنیا؛ در شرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند، من از اینجا دست برادری دراز می کنم و‏‎ ‎‏دست آنها را می فشارم. ما خاضع هستیم برای همۀ علمای اسلام؛ شما هم باید خاضع‏‎ ‎‏باشید؛ همه، همه، همه باید خاضع باشید. این هم امری است که به حضرات آقایان‏‎ ‎‏[‏‏گفتم‏‏]‏‏. البته نمی گویم واقعه ای هست؛ ان شاءالله هیچ ابداً نیست؛ اما جوانند، بچه اند،‏‎ ‎‏گاهی وقتها عصبانیتی پیدا می کنند از این امور. آقا ما اهل یک ملت، اهل یک مملکت،‏‎ ‎‏اهل یک دیانت، اهل یک بساط ، همه بر خوان نعمت خدای تبارک و تعالی نشسته ایم؛‏‎ ‎‏همه باید شکر این نعمت را بگزاریم که یک همچو مراجع بزرگ داریم؛ متشکر باشیم از‏‎ ‎‏خدا که یک همچو افراد برجسته داریم؛ قدردانی کنیم از آنها؛ عزت آنها، عزت اسلام‏‎ ‎‏است؛ اهانت به آنها اهانت به اسلام است. توجه داشته باشید، مبادا یکوقت خدای‏‎ ‎‏نخواسته، یک اهانتی به یک مسلمی، یک اهانتی به یک مرجعی، یک اهانتی به یک‏‎ ‎‏مؤمنی بشود که خدای تبارک و تعالی راضی نیست؛ و من می ترسم که یکوقت خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی ما را اخذ بکند، ‏اَخْذَ عزیزٍ مُقتدرٍ.‎[21]‎

‏    ‏‏مطالب با این حرفها تمام نمی شود؛ زیاد است حرف و من هم که دیگر قدرتش را‏‎ ‎‏ندارم که صحبت بکنم. از این جهت توفیق همۀ علمای اسلام را در خدمت به اسلام از‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی درخواست دارم. خداوند تمام مراجع اسلام را در ظل حمایت‏‎ ‎‏خودش حفظ کند. سایۀ تمام مراجع اسلام را بر سر مسلمین و بر سر همۀ ما مستدام بدارد.‏‎ ‎‏دیانت اسلام را تقویت کند. دست اشخاصی که به استقلال مملکت ما، به اقتصاد مملکت‏‎ ‎‏ما خیانت می کنند قطع کند.‏

‏والسلام علیکم‏

صحیفه امامجلد 1صفحه 308

  • ـ خطاب به شاه.
  • ـ شاه.
  • ـ اشاره به رئیس دولت وقت حسنعلی منصور است.
  • ـ مطرود.
  • ـ وابسته به سازمان اطلاعات و امنیت کشور ساواک.
  • ـ شاه.
  • ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 5: «سوگند به خدا علاقۀ پسر ابوطالب به مرگ بیشتر است از علاقۀ طفل به پستان مادرش».
  • ـ وزارت آموزش و پرورش، که در آن زمان «وزارت فرهنگ» خوانده می شد.
  • ـ اضافه کن بر آن.
  • ـ اشاره به توطئۀ رژیم است در اعلام اینکه شخصی به نام «عبدالقیس جوجو» از طرف جمال عبدالناصر برای افراد معینی پول آورده است.
  • ـ سبیل نام نوعی چپق است که بیشتر در عراق متداول بوده است.
  • ـ حَکمْ میان ما و شما کتاب خداست، حَکمْ کتاب خداست.
  • ـ خداوند در میان شما برکت قرار دهد.
  • ـ آفتابه.
  • ـ از روزنامه های محلی قم.
  • ـ آقای گلپایگانی از مراجع تقلید پس از دستگیری امام، همراه دیگر علما و مراجع که به عنوان اعتراض به تهران هجرت کرده بودند نرفتند و در قم ماندند.
  • ـ دفاع.
  • ـ پاره، بخش. در اینجا به معنای کوچکترین.
  • ـ «عَشَرَۀ مشئومه»، دهۀ نامبارک و نامطلوب؛ و «عَشَرَۀ میمونه» دهۀ مسعود و مبارک.
  • ـ سستی.
  • ـ برگرفته از آیۀ 42 سورۀ قمر: «همانند مؤاخذه ای در نهایتِ قهر و اقتدار».