سخنرانی

سخنرانی در جمع علمای نجف (وظیفه سران کشورهای اسلامی ـ مسئولیت علما)

سخنرانی

زمان: 23 آبان 1344 / 20 رجب 1385

مکان:  نجف ، مسجد شیخ انصاری

موضوع: وظیفۀ سران ممالک اسلامی و مسئولیت علما در معرفی برنامه های اسلام

مناسبت: آغاز دروس امام خمینی در حوزۀ علمیۀ نجف

حضار: علما، فضلا و طلاب حوزۀ علمیۀ نجف

‎ ‎‏[‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏]‏

‎     ‎‏خداوندا، زبان ما را از لغو نگهدار؛ دلهای ما را به خودت متوجه بفرما؛ ما را از غیر‏‎ ‎‏خودت منصرف بفرما؛ حب دنیا را از قلب ما بیرون کن؛ اخلاق نیک را در ما پابرجا کن؛‏‎ ‎‏ما را در پناه امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ از هر بدی نگه دار؛ ما را نسبت به اسلام و‏‎ ‎‏مسلمین خدمتگزار قرار بده؛ ما را نسبت به علمای اسلام قدردان قرار بده؛ علمای اسلام‏‎ ‎‏را در هر جا هستند حفظ بفرما؛ دیانت اسلام را، کلمه اش را، مقدم بر همۀ کلمات قرار‏‎ ‎‏بده ‏‏[‏‏آمین حضار‏‏]‏‏؛ «اللهم أعلِ کلمةَ الإسلام».‏‎[1]‎

رنجهای پیامبر (ص) در دعوت به توحید

‏     آقایان می دانند که پیغمبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تنها قیام فرمود و در یک‏‎ ‎‏محیطی که همه با او مخالف بودند، قیام فرمود و زحمتهای زیاد، مشقتهای زیاد، رنجهای‏‎ ‎‏فراوان برد تا اینکه اسلام را به مردم ابلاغ فرمود. دعوت کرد مردم را به هدایت؛ دعوت‏‎ ‎‏کرد به توحید. آنقدر مشقتْ ایشان تحمل فرمود که گمان ندارم کسی طاقت آن را داشته‏‎ ‎‏باشد. بعد از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مسلمین به وظایف خودشان تا یک‏‎ ‎‏حدودی عمل کردند؛ اسلام را تقویت کردند؛ توسعه دادند اسلام را، تا اینکه یک‏‎ ‎‏مملکت بزرگ اسلامی در دنیا تشکیل شد که بر همۀ ممالک مقدم بود. خود رسول اکرم ـ‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 2صفحه 29
‏به طوری که مکتوبشان در صحیح بخاری مضبوط است ـ مکتوبی را که به هرقل‏‎[2]‎‎ ‎‏نوشتند، و آنطوری که تاریخ ضبط کرده است ایشان چهار تا مکتوب مرقوم فرموده اند به‏‎ ‎‏چهار تا امپراتور: یکی ایران، یکی روم، یکی مصر، یکی حبشه. و عین مکتوب ایشان ـَ‏‎ ‎‏ـ آنطوری که در ذهنم هست ـ مضبوط است. عین مکتوب ایشان را ـ به طوری که در‏‎ ‎‏ذهن من است ـ در موزۀ ترکیه زیارت کرده ام. این چهار مکتوبی که مرقوم فرموده اند به‏‎ ‎‏مضمون واحد است به چهار امپراتور و آنها را دعوت به اسلام کرده اند و دعوت به‏‎ ‎‏توحید؛ این مقدمه بوده است، شالوده بوده است از برای اینکه حقایق اسلام را به تمام دنیا، به تمام‏‎ ‎‏امپراتوریهای دنیا ابلاغ بفرمایند و اسلام به آن نحوی که هست معرفی بشود‏‎ ‎‏به مردم. مع الأسف آنها جواب مثبت، الاّ پادشاه حبشه، نداده؛ و لهذا متوقف شده است‏‎ ‎‏آن دعوتی که رسول اکرم می خواستند بفرمایند و می خواستند اسلام را معرفی کنند. عَلی‏‎ ‎‏أیِّ حالٍ با رنجهای فراوان، چه خود رسول اکرم و چه بعد از رسول اکرم کسانی که متکفل‏‎ ‎‏بوده اند ریاست اسلام را، با رنجهای فراوان اسلام را تقویت کردند. و دست به دست،‏‎ ‎‏این اسلام آمد تا الآن که به ما محول شده است؛ به این طبقه ای که الآن موجودند محول‏‎ ‎‏شده است. این طبقۀ موجوده اند که الآن مسئول اسلام و مسئول احکام اسلام هستند و این‏‎ ‎‏مسئولیت به حَسَب اختلاف مراتب اشخاص فرق می کند، بعضیها مسئولیتشان خیلی زیاد‏‎ ‎‏است، و بعضی هم مسئولیت دارند لکن به اندازۀ آنها نیست.‏

برنامۀ زندگی و حکومت در اسلام

‏     کسانی که مسئولیتشان خیلی زیاد است دولتهای اسلامی است؛ رؤسای جمهور‏‎ ‎‏اسلام، سلاطین اسلام، اینها مسئولیتشان خیلی زیاد است و شاید بیشتر از همۀ طبقات‏‎ ‎‏باشد. اسلام الآن به دست این طبقه، به حسب ارادۀ خدای تبارک و تعالی ـ تکویناً ـ‏‎ ‎‏سپرده شده است و آنها مسئولند بر حفظ اسلام و حفظ وحدت کلمۀ اسلام و حفظ‏‎ ‎‏احکام اسلام و معرفی کردن اسلام را به دنیای متمدن که گمان نشود اسلام مثل مسیحیت‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 2صفحه 30
‏هست، فقط یک رابطۀ معنوی ما بین افراد و خدای تبارک و تعالی است و بس. اسلام‏‎ ‎‏برنامۀ زندگی دارد؛ اسلام برنامۀ حکومت دارد؛ اسلام قریب پانصد سال ـ تقریباً یا بیشتر ـ‏‎ ‎‏حکومت کرده است؛ سلطنت کرده است؛ با اینکه احکام اسلام در آن وقت باز آنطور‏‎ ‎‏اجرا نشده است که باید اجرا بشود لکن همان نیمۀ اجرا شده اش ممالک بزرگی را،‏‎ ‎‏وسیعی را، اداره کرده است با عزت و شوکت از همۀ جهات، از همۀ کیفیات. اسلام مثل‏‎ ‎‏سایر ادیانی که حالا در دست است ـ شاید آنها هم در وقت خودش اینطور بوده اند لکن‏‎ ‎‏سایر ادیانی که حالا در دست است، خصوصاً مسیحیت که هیچ ندارد جز چند کلمۀ‏‎ ‎‏اخلاقی و راجع به تدبیر مُدُن و راجع به سیاست مدن و راجع به کشورها و راجع به ادارۀ‏‎ ‎‏کشورها برنامه ندارد ـ گمان نشود که اسلام هم مثل آنها برنامه ندارد. اسلام از قبل از تولد‏‎ ‎‏انسان شالودۀ حیات فردی را ریخته است تا آن وقت که در عائله زندگی می کند، شالودۀ‏‎ ‎‏اجتماع عائله ای را ریخته است و تکلیف معین فرموده است تا آن وقت که در تعلیم وارد‏‎ ‎‏می شود، تا آن وقت که در اجتماع وارد می شود، تا آن وقت که روابطش با سایر ممالک و‏‎ ‎‏سایر دوَل و سایر ملل هست. تمام اینها برنامه دارد، تمام اینها تکلیف دارد در شرع مطهر.‏‎ ‎‏اینطور نیست که فقط دعا و زیارت است؛ فقط نماز و دعا و زیارتْ احکام اسلام نیست؛‏‎ ‎‏این یک باب از احکام اسلام است. دعا و زیارت یک باب از ابواب اسلام است لکن‏‎ ‎‏سیاست دارد اسلام؛ ادارۀ مملکتی دارد اسلام؛ ممالک بزرگ را اداره می کند اسلام. بر‏‎ ‎‏رؤسای جمهور اسلام، بر سلاطین اسلام، بر دوَل اسلامی است که اسلام را معرفی کنند به‏‎ ‎‏عالم.‏

‎ ‎تفاوت کلیسا و مسجد

‏     مسیحیون خیال نکنند که اسلام هم، مسجد هم، مثل کلیساست. مسجد وقتی نماز در‏‎ ‎‏آن بر پا می شده است تکلیف معین می کرده اند؛ جنگها از آنجا شالوده اش ریخته‏‎ ‎‏می شده است؛ تدبیر ممالک از آنجا، از مسجد شالوده اش ریخته می شده است. مسجد‏‎ ‎‏مثل کلیسا نیست. کلیسا یک رابطۀ فردی مابین افراد و خدای تبارک و تعالی ـ عَلی‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 2صفحه 31
‏زَعْمِهم‏‎[3]‎‏ ـ هست لکن مسجد مسلمین در زمان رسول خداـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و‏‎ ‎‏در زمان خلفایی که بودند ـ هرجور بودند ـ مسجد مرکز سیاست اسلام بوده است.در روز‏‎ ‎‏جمعه با خطبۀ جمعه مطالب سیاسی است ـ مطالب مربوط به جنگها، مربوط به سیاست‏‎ ‎‏مدن، اینها همه درمسجد درست می شده است؛ شالوده اش در مسجد ریخته می شده‏‎ ‎‏است در زمان رسول خداو در زمان دیگران و در زمان حضرت امیر ـ سلام الله علیه.‏

لزوم معرفی اسلام

‏     باید اسلام را آنطور که هست معرفی کنند؛ مکلفند اینها. کسانی که خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی به آنها ریاست داده است مسئولیت دارند در مقابل ریاستشان؛ باید اسلام را آنطور‏‎ ‎‏که هست معرفی کنند. باید یک برنامۀ رادیویی برای معرفی اسلام تهیه کنند؛ باید به‏‎ ‎‏علمای اسلام رجوع کنند تا اینکه آنها حقایق اسلام را برایشان تشریح کنند و آنها در‏‎ ‎‏اذاعه‏‎[4]‎‏ و در رادیوها و در سایر مطبوعات نشر بدهند.‏

هدف پیامبر اسلام

‏     پیغمبر اسلام می خواست در تمام دنیا وحدت کلمه ایجاد کند؛ می خواست تمام‏‎ ‎‏ممالک دنیا را در تحت یک کلمۀ توحید، در تحت کلمۀ توحید تمام ربع مسکون را قرار‏‎ ‎‏بدهد، منتها اغراض سلاطین آن وقت از یک طرف و اغراض علمای نصارا و یهود و‏‎ ‎‏امثال ذلک از طرف دیگر سد شد؛ مانع شد از اینکه ایشان بتوانند آن کار را انجام بدهند.‏‎ ‎‏الآن هم سد است؛ الآن هم آنها مانع هستند؛ الآن هم گرفتاری ما برای خاطر آنهاست؛‏‎ ‎‏الآن هم یهود مانع هستند که اسلام ترویج بشود؛ الآن هم نصارا مانع هستند که اسلام را،‏‎ ‎‏آنطور که هست، معرفی کنند. مانع هستند.‏

تکلیف سران کشورهای اسلامی، حفظ وحدت کلمه

‏     الآن بر رؤسای اسلام، بر سلاطین اسلام، بر رؤسای جمهور اسلام، الآن تکلیف است‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 2صفحه 32
‏که این اختلافات جزئی موسمی را که گاهی دارند، این اختلافات را کنار بگذارند؛ عرب‏‎ ‎‏و عجم ندارد، ترک و فارس ندارد؛ اسلام ـ کلمۀ اسلام ـ پیغمبر اسلام، همان طوری که‏‎ ‎‏خودشان طریقۀ مبارزه شان بوده است، باید آنها هم تَبَع باشند، تبع اسلام باشند. اگر‏‎ ‎‏وحدت کلمۀ خودشان را حفظ کنند، اگر این اختلافات جزئی موسمی را کنار بگذارند،‏‎ ‎‏اگر همه با هم همدست بشوند ـ هفتصد میلیون می گویند که جمعیت هست، اما هفتصد‏‎ ‎‏میلیون متفرق به قدر یک میلیون هم نیستند؛ هفتصد میلیون متفرق به درد نمی خورد؛‏‎ ‎‏هزارها میلیون متفرق هم به درد نمی خورد؛ اما اگر این هفتصد میلیون، دویست‏‎ ‎‏میلیونش، چهارصد میلیونش، با هم دست بدهند، دست برادری بدهند، حدود و‏‎ ‎‏ثغورشان را حفظ کنند، حدود خودشان را حفظ کنند لکن در جامعۀ اسلامی که مشترک‏‎ ‎‏مابین همه است، در کلمۀ توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک‏‎ ‎‏بین همه است با هم توحیدِ کلمه کنند. اگر اینها توحید کلمه کنند، دیگر یهود به فلسطین‏‎ ‎‏طمع نمی کند؛ دیگر هندو به کشمیر طمع نمی کند. این برای این است که نمی گذارند شما‏‎ ‎‏متحد بشوید. بدانند آنها ـ می دانند هم ـ دستهایی که می خواهند منابع شما را از دستتان‏‎ ‎‏بگیرند، می خواهند ثروت شما را به رایگان ببرند، می خواهند ذخایر تحت الارضی و‏‎ ‎‏فوق الارضی شما را به یغما ببرند، آنها نمی گذارند که عراق و ایران با هم متحد بشود؛‏‎ ‎‏ایران و مصر با هم متحد بشود؛ ترکیه و ایران با هم متحد بشود؛ همه شان با هم وحدت‏‎ ‎‏کلمه پیدا کنند. نخواهند گذاشت.‏

‏     ولی شما تکلیفتان این نیست؛ رؤسا تکلیفشان این است که بنشینند با هم تفاهم کنند،‏‎ ‎‏حدود و ثغور خودشان را حفظ کنند، هر کدام حدود و ثغورشان محفوظ، لکن آن‏‎ ‎‏دشمن خارجی که به شما اینقدر ضرر وارد می کند در مقابل او توحید کلمه کنید. اگر‏‎ ‎‏توحید کلمه بکنید، یک مشت یهودی دزد در فلسطین است، بیش از یک میلیون از‏‎ ‎‏مسلمین را ده سال، بیشتر از ده سال است که متفرق کرده اند و ممالک اسلامی نشسته اند با‏‎ ‎‏هم عزا گرفته اند، اگر توحید کلمه باشد چطور می توانند اینها، این یک مشت یهود دزد،‏‎ ‎‏چطور می توانند فلسطین شما را از دستتان بگیرند و مسلمین را از فلسطین بیرون کنند و‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 2صفحه 33
‏نتوانید هیچ کار بکنید؟ اگر توحید کلمه کنید، چطور هندوی بدبخت می تواند کشمیر‏‎ ‎‏عزیز را از ما بگیرد و از مسلمین بگیرد و هیچ کاری از آنها نیاید؟‏

‏     اینها مطالبی است که جزو واضحات است منتها تذکر لازم است. خود آنها هم‏‎ ‎‏می دانند این مطلب را لکن باید فکر کنند، باید بنشینند جلسه کنند، اجتماع کنند، فکر‏‎ ‎‏کنند، این اختلافات جزئی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ کنار بگذارند. الآن اسلام در دست شما است. الآن‏‎ ‎‏رؤسای اسلام بدانند، سلاطین اسلام بدانند، رؤسای جمهور بدانند، شیوخ بدانند،‏‎ ‎‏آنهایی که ریاست دارند در اسلام، بدانند که خدای تبارک و تعالی این ریاست را به آنها‏‎ ‎‏داده است؛ مسئولیت دارد رئیس یک قوم شدن؛ رئیس یک ملت شدن، مسئولیت دارد‏‎ ‎‏نسبت به آن ملت، نسبت به آن قوم، نسبت به زندگی آن قوم؛ نسبت به حوادثی که برای‏‎ ‎‏آن قوم پیش می آید. مسئولند اینها؛ دیگران محتاج به اینهایند. ‏

حفظ ثروت مسلمین

‏     این از عجایب است.این مطلب از عجایب است که ثروت در دست شرق است، این‏‎ ‎‏ثروت مهم نفت در دست شرق است، در دست مسلمین است ـ اینکه در ممالک اسلامی‏‎ ‎‏است ـ این مخازن بسیار مهمی که دنیا به واسطۀ آن ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ هر مملکتی پیشرفت کرده است به‏‎ ‎‏واسطۀ این مخازن پیشرفت کرده است؛ هر جنگی مقدم شده است، هر مملکتی در‏‎ ‎‏جنگ مقدم شده است، به واسطۀ موجهای نفت مقدم شده است؛ اینها در دست‏‎ ‎‏شماست، عراق بحمدالله نفت دارد، ایران بحمدالله نفت دارد، کویت نفت دارد، حجاز‏‎ ‎‏نفت دارد، نفت دست مسلمین است. آنها باید بیایند به شما تملق بگویند، دست شما را‏‎ ‎‏ببوسند، پای شما را ببوسند و این ذخایر را به قیمت أعلَی القِیَم‏‎[5]‎‏ بخرند؛ شما نباید از آنها‏‎ ‎‏یک تملقی بگویید ان شاءالله نمی گویید آنها باید تملق شما را بگویند؛ ثروت دست‏‎ ‎‏شماست. مع ذلک انسان می بیند که مطلب اینطور نیست. جوری مستعمِرینْ این مطلب را‏‎ ‎‏درست کرده اند که بعض ممالک را بازی دادند و خیال می کنند که نه، باید از آنها هم‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 2صفحه 34
‏یک تملقی بگویند، به آنها هم یک تعارفی بدهند، تا اینکه ثروت آنها را هم ببرند. این‏‎ ‎‏تأسف دارد.‏

سیادت در وحدت کلمه

‏     تا وحدت کلمه نباشد، تا رؤسای اسلام، وحدت کلمه در خودشان ایجاد نکنند، تا‏‎ ‎‏فکر نکنند بر بدبختیهای ملتهای اسلام، بدبختیهای اسلام، بدبختیهای احکام اسلام،‏‎ ‎‏غربت اسلام و قرآن کریم، سیادت نمی توانند بکنند. باید فکر کنند، عمل کنند، تا سیادت‏‎ ‎‏کنند. و اگر این مطلب را انجام بدهند، سید دنیا خواهند شد. اگر اسلام را آنطوری که‏‎ ‎‏هست به دنیا معرفی کنند و آنطوری که هست عمل بکنند، سیادت با شماست؛ بزرگی با‏‎ ‎‏شماست: ‏لله ِِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسولِه وَ لِلْمؤمنین‏.‏‎[6]‎

مسئولیت علمای اسلام

‏     این راجع به آن دسته که رؤسای سیاسی ما هستند. دستۀ دیگر که علمای اسلام هستند‏‎ ‎‏و مراجع عالیمقام هستند، آنها هم مسئولیتشان خیلی زیاد است؛ خیلی زیاد. شاید به یک‏‎ ‎‏معنا مسئولیت علمای اسلام از همه کس زیادتر باشد. بر آنهاست که اسلام را آنطور که‏‎ ‎‏می دانند معرفی کنند بر دنیا. البته ما وسایل نداریم؛ این هم از بی عرضگیِ ماست؛ ما‏‎ ‎‏وسایل نداریم، همۀ وسایل دست دیگران است. مسلمین بِما هُمْ مُسْلِمین، علما بِما هُمْ‏‎ ‎‏عُلَما، ندارند یک دستگاهی که اسلام را ابلاغ کنند به دنیا و بگویند اسلام این است. یک‏‎ ‎‏کالای به این خوبی، یک کالای به این خوبی دست شما هست و نمی توانید عرضه کنید به‏‎ ‎‏عالَم که ما این را داریم. آنها انجیل خودشان را که تویش آن مطالبی است که ملاحظه‏‎ ‎‏فرمودید، هر کس دیده، آن انجیل دروغی را، آن انجیل اصلی که نیست، آن انجیل‏‎ ‎‏دروغی را آنها به تمام دنیا عرضه داشته اند و مبلغینشان در همۀ دنیا رفته، و از قراری که‏‎ ‎‏گفتند همین اخیراً که این ممالک اسلامی، این ممالکی که در تحت اسارت بودند، اینها‏‎ ‎‏یکی یکی از اسارت بیرون آمدند، اصلاً دنبال آن مبلغین پاپ رفتند، و آنها را به صورت‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 2صفحه 35
‏مسیحیت در آورد‏‏[‏‏ند‏‏]‏‏ ما در محیط خودمان هم نمی توانیم، در محیط خودمان هم‏‎ ‎‏نمی توانیم احکام اسلام را آنطوری که هست عرضه بداریم. ما مباحثاتمان از حدود‏‎ ‎‏کتاب «طهارت» و کتابِ ـ عرض می کنم که ـ «خمس» و کتاب چه و چه، از این حدود‏‎ ‎‏تجاوز نمی کند. سیاست اسلام را بحثْ دیگر نمی کنیم از آن؛ حدود اسلامی دیگر بحث‏‎ ‎‏از آن نمی شود. اجرا نشدنْ غیر آن است که نباید عرضه داشت به دنیا؛ باید عرضه داشت‏‎ ‎‏آقا. این یک مطلبی است که باید دنیا بفهمد که اسلام برنامه دارد.‏

‏     اسلام برای همه چیز، برای همۀ زندگیها، برنامه دارد. این را کی باید معرفی کند جز‏‎ ‎‏علمای اسلام؟ علمای اسلام ـ کثّرالله امثالهم ـ با همۀ زحمتهایی که می کشند، با همۀ‏‎ ‎‏رنجهایی که می برند لکن مسئولیتشان زیادتر از این معانی است. خدای  تبارک و تعالی به‏‎ ‎‏آنها عزت داده است، به آنها عظمت داده است، دیگران را تَبَع آنها قرار داده است، ملت‏‎ ‎‏را تابع آنها قرار داده است؛ اینها همه مسئولیت می آورد؛ همان طوری که رسول‏‎ ‎‏اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مسئولیت داشت و قیام کرد بر مسئولیت خودش؛ قیام‏‎ ‎‏کرد به مسئولیت خودش. باید قیام کرد به مسئولیت؛ باید اسلام را آنطوری که هست، نه‏‎ ‎‏آنطوری که حالا در دست مثلاً چهار تا فرض کنید مقدس مآب فقط کتاب مفاتیح است،‏‎ ‎‏و عرض می کنم که باید آنطوری که هست احکام اسلام را معرفی کرد. گفت به دنیا که ما‏‎ ‎‏یک همچو کالای بزرگی داریم، یک همچو قوانین مترقی داریم؛ محتاج نیستیم به اینکه‏‎ ‎‏در قوانین به کسی دیگر مراجعه کنیم؛ در هر بابی از ابوابْ قانون داریم ما. اسلام تکلیف‏‎ ‎‏معین کرده است، قانون معین کرده است؛ مسلمین محتاج نیستند به اینکه در قوانین تبعیت‏‎ ‎‏از غیر بکنند. الآن جوانهای ما، این جوانهای دانشگاهها، چه در اینجا، چه در ایران، چه‏‎ ‎‏در سایر ممالکی که هستند، اینها نمی دانند که اصل اسلام چه چیز است یا اصلاً مطلع‏‎ ‎‏نیستند که اسلام یعنی چه. اسلام را غیر از یک نمازی و غیر از یک ـ عرض می کنم که ـ‏‎ ‎‏طهارات و امثال ذلک، چیز دیگری ادراک نکردند؛ و اعتقاداتشان این است که خوب،‏‎ ‎‏ما اگر چنانچه بخواهیم مسْلم بشویم و به اسلام عمل کنیم چیزی ندارد که عمل کنیم.‏‎ ‎‏ می گویند این را، برای اینکه اسلام معرفی نشده است. این حرف، این مطلب را می گویند‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 2صفحه 36
‏که چه برنامه ای اسلام دارد که ما عمل کنیم؟ خوب، فلان طایفه برنامه دارد، فلان طریقه‏‎ ‎‏برنامه دارد، برنامۀ زندگی دارد، ما زندگی می خواهیم. اسلام یک مطلبی است فردی‏‎ ‎‏مابین انسان و خدای تبارک و تعالی؛ بیش از این چیزی نیست، بنابراین برنامه ای ندارد تا‏‎ ‎‏اینکه ما عمل بکنیم. این برای این است که مطلع نیستند از اسلام؛ اطلاعی از احکام اسلام‏‎ ‎‏ندارند؛ خیال می کنند که برنامه ندارد اسلام. بر علمای اسلام است که این مطلب را‏‎ ‎‏تصویب ‏‏[‏‏کنند‏‏]‏‏ البته خودشان با مسائلی که دارند نمی توانند، اما تصویب این مطلب بر‏‎ ‎‏علمای اسلام است که تصویب کنند این مطلب را، که اسلام را، همۀ شئون اسلام را، همۀ‏‎ ‎‏فنون اسلام را، همۀ احکام اسلام را بنویسند، بیان کنند، عرضه بدارند به دنیا. قوانین اسلام‏‎ ‎‏را در هر رشته ای که هست بنویسند، منتشر کنند؛ اگر موفق بشوند دستگاه فرستنده پیدا‏‎ ‎‏بکنند که به دنیا ابلاغ بکنند؛ اسلام را آنطور که هست معرفی کنند به دنیا؛ بفهمد دنیا که ما‏‎ ‎‏چه داریم و با اینکه این را داریم اینطور زندگی می کنیم. این مسئولیت بزرگی است که به‏‎ ‎‏دوش علمای اعلام ـ أعلَی الله کلِمَتَهُم ـ به دوش آنهاست و شما آقایان، شما فضلای‏‎ ‎‏اعلام و علمای جوان هم مسئولیت دارید؛ آتیۀ اسلام به دوش شماست مسئولیتش؛ الآن‏‎ ‎‏هم مسئولیت دارید و بسیار مسئولیت سنگینی است.‏‏ ‏

تهذیب نفس

‏     باید از همین حالا، همین جوان شانزده ساله، همین جوان بیست ساله که ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ مدارس‏‎ ‎‏هست، در مدارس علمی هست، از حالا باید آنطوری که رضای خداست، آنطوری که‏‎ ‎‏دستورات الهی است، از حالا باید خودش را عادت بدهد به اینکه آنطور باشد. یک قدم‏‎ ‎‏که برای تحصیل علم برمی دارد، یک قدم هم برای تحصیل اخلاق خوب و تهذیب‏‎ ‎‏بردارد. اگر خدای نخواسته عالِمی مهذب نباشد، اگر خدای نخواسته عالمی آنطوری که‏‎ ‎‏اسلام می خواهد نباشد، این ضررش از نفعش بیشتر است. تمام ادیانی که مخترَع است و‏‎ ‎‏تمام ادیانی که اختراع شده است و کذب است، این اشخاص تحصیلکرده مؤسسش‏‎ ‎‏هستند، اشخاصی که در حوزه های علمیه تحصیل کرده اند لکن مهذب نبودند. شما‏‎ ‎‏ملاحظه بفرمایید رؤسای مذاهب باطله را، می بینید که رؤسای مذاهب باطله تمامشان از‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 2صفحه 37
‏اشخاصی هستند که درس خواندند، ملاّیند لکن مهذب نبودند.‏

جلوه ای از سلوک علی (ع)

‏     اینجا، در پناه حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ است. بودن آقایان در ارض مقدس نجف،‏‎ ‎‏در پناه حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ هم یک تکلیف زیاد برای انسان می آورد. اصلِ‏‎ ‎‏خودِ بودن در نجف فرق دارد با اینکه کسی در ـ فرض کنید که ـ کویت باشد، یا کسی در‏‎ ‎‏تهران باشد، یا کسی در بغداد باشد. بودن در نجف خودش یک مسئله ای است؛ یک‏‎ ‎‏مسئولیتی دارد. انسان ببیند که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ در زندگی اش چه وضعی‏‎ ‎‏داشته است؛ چه سلوکی در زندگی داشته است ـ چه در زندگی انفرادی، چه در زندگی‏‎ ‎‏اجتماعی. انسان تفکر کند بر احوال حضرت امیر ـ سلام الله علیه؛ ملاحظه کند که چه‏‎ ‎‏زحماتی برای اسلام کشیده است؛ چقدر زخم خورده است؛ چقدر رنج برده است؛‏‎ ‎‏چقدر جنگ کرده است؛ چقدر تشنگی خورده است ـ اینها را ملاحظه کند انسان. یک‏‎ ‎‏همچو اسلامی که به دست ما سپرده شده است، به دست شما آقایان سپرده شده است،‏‎ ‎‏مسئولیت دارید اگر خدای نخواسته در خلال تحصیل علمْ همان فکر این باشید که دقایق‏‎ ‎‏علمی را ادراک بکنید لکن فکر تهذیب نباشید. مهذب کنید خودتان را؛ مهذب بشوید به‏‎ ‎‏آداب الله ؛ به سُنَن الله ؛ اگر چنانچه این نباشد علم اثری ندارد.‏

تهذیب برای درک نور الهی

‏     آن نوری که خدای تبارک و تعالی ‏یَقذِفُهُ فی قَلْبِ مَنْ یَشاء‏، اگر مهذب نباشد قذف‏‎ ‎‏نخواهد شد.‏‎[7]‎‏ یک فنی است، یک فنی است آن علمی که نورانیت می آورد و نور است‏‎ ‎‏و خدای تبارک و تعالی آن را عنایت می فرماید. آن به هر قلبی عنایت نمی شود؛ هر قلبی‏‎ ‎‏لایق آن نیست. تا مهذب نباشد، تا خودش را خالی نکند از اخلاق زشت، خالی نکند از‏‎ ‎‏اعمال زشت، تا متوجه به خدا نباشد و تمام قلب را به او تسلیم نکند، خدای تبارک و‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 2صفحه 38
‏تعالی قذف نمی فرماید. گزاف نیست این مطلب؛ اینطور نیست که: خیر، من دقایق علوم‏‎ ‎‏را می دانم. خیر، خیلیها دقایق علوم را ‏‏[‏‏می دانستند‏‏]‏‏ «غزالی» هم خیلی خوب می دانست،‏‎ ‎‏«ابوحنیفه» هم خوب می دانست، خیلیها می دانستند، خیلی از اشخاص هستند که دقایق‏‎ ‎‏علوم را از همه بهتر می دانند و آن نوری که خدای تبارک و تعالی به آنها عنایت باید بکند‏‎ ‎‏نمی فرماید. این تهذیب می خواهد؛ این زحمت می خواهد؛ این ریاضت می خواهد. آقا‏‎ ‎‏شما که آمدید وارد شدید در این قوم، باید ریاضت بکشید؛ باید زحمت بکشید؛ باید‏‎ ‎‏مراعات کنید؛ محاسبه کنید نفس خودتان را؛ شب که از مطالعه فارغ می شوید، آخر شب،‏‎ ‎‏محاسبه کنید امروز چند تا کار خلاف، نغوذبالله ـ ان شاءالله که نیست ـ امروز چند تا ـ‏‎ ‎‏نعوذبالله ـ غیبت کردم، به چند تا عالم جسارت کردم. می دانید که اگر یک کلمه، یک‏‎ ‎‏کلمه، به یکی از مراجع اسلام اهانت بشود، پیش خدا چه است؟ «فَقَدْ بارَزَالله َ‏‎ ‎‏بِالمُحارَبَة»!‏‎[8]‎‏ اینها اولیای خدا هستند.‏

‏    ‏‏باید هر قدمی که در راه تحصیل برداشته می شود، اگر عرض نکنم دو قدم، لااقل یک‏‎ ‎‏قدم هم در باب تهذیب اخلاق، در باب تحکیم عقاید، در باب استقرار ایمان در قلب‏‎ ‎‏[‏‏برداشته شود‏‏]‏‏. اینها تفکر لازم دارد؛ محاسبه لازم دارد؛ مراقبه لازم دارد. آقایان باید‏‎ ‎‏مراقبه کنند، باید مراقبت کنند خودشان را. از صبح تا عصر باید مراقب خودشان باشند.‏‎ ‎‏نفس انسان سرکش است، یک آن از آن غافل بشویم، نعوذبالله ، انسان را به کفر می کشد‏‎ ‎‏نه به فسق، اگر غافل بشود انسان. شیطان راضی نیست به فسق ما، او کفر ما را می خواهد. او‏‎ ‎‏می خواهد همه را منتهی کند به کفر؛ منتها از معاصی کوچک می گیرد و کم کم وارد‏‎ ‎‏می کند در بزرگتر، و کم کم در بزرگتر، و کم کم بالاتر تا برسد به آنجا که خدای نخواسته‏‎ ‎‏انسان را منحرف کند اصلاً از اسلام. باید مراقبت کنید آقا از خودتان؛ باید از اول صبح که‏‎ ‎‏از خواب پا می شوید، یا اول اذان یا ان شاءالله قبل از اذان که پا می شوید از خواب ... باید‏‎ ‎‏مراقب خودتان باشید. در این مجتمع باید مراقبت کرد؛ در این اجتماعات، در این‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 2صفحه 39
‏اجتماعات دوتایی، چهارتایی، صدتایی، ده تایی باید مراقبت کرد: احترام کرد از بزرگان،‏‎ ‎‏احترام کرد از رفقا، احترام کرد از مؤمنین. لسان سوء، نعوذبالله ، نداشت؛ اشکال ‏‏[‏‏و‏‏]‏‎ ‎‏مناقشۀ بیجا انسان نکند. اگر فرض بفرمایید شما در نظرتان یک کسی یک کاری انجام‏‎ ‎‏می دهد یا انجام نمی دهد و ناگوار است در نظر شما، محمول به صحت است. نباید انسان‏‎ ‎‏همین طور بدون اینکه توجه کند به مطلبی، یکوقت خدای نخواسته جسارت کند به یک‏‎ ‎‏مؤمنی، به یک مسْلمی، به یک طلبه ای، به یک اهل علمی، فضلاً از اینکه به یک عالِمی،‏‎ ‎‏فضلاً از اینکه به یک مرجعی. اینها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ باید مواظبت کرد؛ انسان باید خودش را مواظبت‏‎ ‎‏کند؛ حفظ کند این جهات را تا موفق بشود.‏

تهذیب در جوانی

‏     شما بعدها یک مسئولیت بزرگی به عهده تان است. عالِم یک شهر بشوید، مسئولیت‏‎ ‎‏آن شهر را دارید؛ ان شاءالله عالِم یک مملکت بشوید، مسئولیت آن مملکت را دارید؛‏‎ ‎‏مرجع یک امت بشوید، مسئولیت آن امت را دارید. از حالا شالودۀ این معنا را که بتوانید‏‎ ‎‏در آن وقت مسئولیت خودتان را و دین خودتان را ادا کنید، از حالا باید به فکر این مطلب‏‎ ‎‏باشید. بخواهید که خیر، ما حالا درسمان را می خوانیم و بعدها ان شاءالله ، بعد از اینکه‏‎ ‎‏پیرشدیم، ان شاءالله وارد می شویم در تهذیب اخلاق؛ این امکان ندارد؛ امکان ندارد این‏‎ ‎‏امر. اگر در جوانی انسان مهذب شد، شد. اگر در جوانی خدای نخواسته مهذب نشد،‏‎ ‎‏بسیار مشکل است که در زمان کهولت و پیری که اراده ضعیف است و دشمن قوی، ارادۀ‏‎ ‎‏انسان ضعیف می شود و جنود ابلیس در باطن انسان قوی، ممکن نیست دیگر آن وقت.‏‎ ‎‏اگر هم ممکن باشد بسیار مشکل است. از حالا به فکر باشید؛ از جوانی به فکر باشید. الآن‏‎ ‎‏هر قدمی که شما برمی دارید رو به قبر است. هیچ، هیچ معطلی ندارد؛ هیچ اشکالی ندارد.‏‎ ‎‏هر دقیقه ای که از عمر شریف شما می گذرد، یک مقداری به قبر و آنجایی که از شما‏‎ ‎‏سؤالات خواهند کرد و همه مسئول خواهید بود، دارید نزدیک می شوید. فکر این‏‎ ‎‏مطلب را بکنید که قضیه نزدیک شدن به مرگ است، و هیچ کس هم سند به شما نداده‏‎ ‎‏است که صدوبیست سال عمر کنید. صد و بیست ساله نداریم؛ ممکن است بیست و پنج‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 2صفحه 40
‏ساله انسان بمیرد، ممکن است پنجاه ساله بمیرد، ممکن است شصت ساله بمیرد؛ هیچ‏‎ ‎‏سندی ندارد. ممکن است که همین حالا ـ خدای نخواسته ـ سندی نیست. باید فکر کنید؛‏‎ ‎‏باید در این مطلب تأمل کنید؛ مراقبه کنید. اخلاق خودتان را مهذب کنید؛ مهذبتر کنید ان‏‎ ‎‏شاءالله ؛ اعمال خودتان را منطبق با اسلام کنید، با احکام اسلام کنید، تا ان شاءالله موفق‏‎ ‎‏بشوید و در تحت قُبۀ مطهرۀ مولا ـ سلام الله علیه ـ انوار علم به شما، آن علمی که رضای‏‎ ‎‏خدا در آن است، آن علمی که نور است، آن علمی که شما را نزدیک می کند به خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی به شما عنایت بشود. آن محتاج به ریاضت است؛ شما هم که دارید‏‎ ‎‏ریاضت می کشید، این ریاضتها هم روی آن ریاضتها.‏

‏     از خداوند تعالی توفیق همۀ آقایان را مسئلت می کنم؛ از خداوند تعالی عزت و‏‎ ‎‏عظمت اسلام و مسلمین را مسئلت می کنم؛ از خداوند تعالی عزت و عظمت مراجع‏‎ ‎‏اسلام را مسئلت می کنم؛ از خداوند تعالی طول عمر مراجع اسلام را مسئلت می کنم؛ از‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی تهذیب اخلاق محصلین را مسئلت می کنم ‏‏[‏‏آمین حضار‏‏]‏‏.‏

 

صحیفه امامجلد 2صفحه 41

  • ـ خدایا کلمۀ اسلام را رفیع و غالب گردان.
  • ـ هرقل یا هراکلیوس (575 ـ 641 م.) امپراتور روم شرقی (بیزانس).
  • ـ به تصور آنها.
  • ـ رادیو.
  • ـ بالاترین قیمتها.
  • ـ سورۀ منافقون، آیۀ 8: «عزت از آنِ خدا، رسولِ او و مؤمنین است».
  • ـ اشاره به حدیثی است به این مضمون: علم نوری است که خداوند آن را در قلب هر که بخواهد  می اندازد. بحارالانوار، ج 67، ص 140.
  • ـ آشکارا با خدا به جنگ برخاسته است.