نامه

نامه به آقای صادق خلخالی (عدم توجه به گفته های فتنه گران)

نامه

زمان: 23 بهمن 1348 / 5 ذی الحجه 1389

مکان:  نجف

موضوع: عدم توجه به گفته های بی اساس فتنه گران

مخاطب: خلخالی، صادق

‏بسمه تعالی‏

‏لیلۀ 5 ذی الحجه 89‏

‏خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقة الاسلام آقای خلخالی ـ دامت افاضاته‏

‏     مرقوم محترم واصل شد.‏‎[1]‎‏ گمان می کنم مبادی مختلفه در قلب جنابعالی حکمفرما‏‎ ‎‏بوده است و مرقوم طولانی شما از آنها سرچشمه گرفته باشد: یکی عاطفه که از خواص‏‎ ‎‏لاینفکّ‏‎[2]‎‏ شماست؛ یکی محبت به اینجانب که شک در آن ندارم؛ یکی هم ناراحتی‏‎ ‎‏اعصاب! این جمله باعث شده است که مطالبی که به شما گفته شده است و من به هیچ وجه‏‎ ‎‏از آنها اطلاع ندارم باور فرمودید و قضیه را مفروضه اخذ نموده و متفرع بر آن مطالبی که‏‎ ‎‏هیچ انتظار از شما نداشتم مرقوم نموده اید: «دل شما از من خون است»! من اشخاصی که‏‎ ‎‏فرضاً به من بدیها کرده باشند دلم از آنها خون نیست، و اگر خدای نخواسته باشد، چنین‏‎ ‎‏اظهاری نخواهم کرد؛ شما که در دل من مقام مخصوصی دارید و همان طور که کراراً‏‎ ‎‏گفته ام در سختیها و خطرها، بالاتر از دیگران، شما مردانه خود را برای هدف من که‏‎ ‎‏هدف همه است ان شاءالله ، به خطر می انداختید، چطور ممکن است دلم از شما رنجش‏‎ ‎‏داشته باشد یا اگر خدای نخواسته رنجشی باشد به کسی بگویم؟! خصوصاً با این تعبیر‏‎ ‎‏غیرصحیح. شما مطمئن باشید که من ان شاءالله تا آخر عمر عواطف شما را فراموش‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 2صفحه 261
‏نمی کنم. آنچه اینجانب را بسیار بسیار ناراحت کرد جُمَلی‏‎[3]‎‏ است که در اواخرِ مرقومْ‏‎ ‎‏ذکر فرموده اید که «فلان، نردبام ترقی بود» الی آخر. البته این جُمل در حالی نوشته شده‏‎ ‎‏است که مبدأ مهمّ عصبی کارفرما بوده است؛ لکن عواطف شما باید غلبه کند بر اعصاب.‏

‏     اینکه شما مرقوم داشته اید، کانّه اینجانب را مثل آغا محمد خان قجر سرسلسلۀ قاجار‏‎ ‎‏تصور فرمودید! باید جداً عرض کنم اشتباه فرمودید. نه شما در آن روزها سمت چوب‏‎ ‎‏بست داشتید، هدف مشترکی بود و تشخیص داده بودید و عمل فرمودید ـ جزاکم الله ‏‎ ‎‏خیراً ـ و نه من به امثال شماها که مایۀ امید و نور چشمم هستید، چنین نظری داشته و دارم.‏‎ ‎‏من الآن در حالی هستم که نمی توانم بیش از این تصدیع دهم لکن شما بدانید که مورد‏‎ ‎‏علاقه اینجانب هستید و خواهید بود. یک جملۀ دیگر نیز در مرقوم شما بود که آن هم‏‎ ‎‏ناراحتم کرد و خیلی از شما تعجب کردم که چطور پس از آن همه سوابق، اینجانب را‏‎ ‎‏نشناخته اید و گمان کردید اگر شما «درس» بروید من ناراحت می شوم. بسیار در اشتباه‏‎ ‎‏هستید! امید است ان شاءالله پس از این به حرف اشخاص گوش نکنید و تا تحقیق‏‎ ‎‏نفرمایید آن هم از خود اینجانب ترتیب اثر ندهید.‏

‏     اما راجع به مصطفی، شما و ایشان دو نفر رفیق و همسن هستید و گله ها را هر طور‏‎ ‎‏می خواهید بکنید؛ ولی در موضوع ایشان هم هر حرفی را باور نفرمایید. ممکن است‏‎ ‎‏مفسدینی بخواهند بین شما و ایشان نگرانی ایجاد کنند. من مرقوم شما را به ایشان نشان‏‎ ‎‏ندادم و حرفی هم نزدم لکن از ایشان بی علاقگی نسبت به شما ادراک نکردم. از جنابعالی‏‎ ‎‏امید دعای خیر دارم. و آنچه مایۀ دلخوشی است آن است که چند روزی بیش، این‏‎ ‎‏حرفها نیست و نفَسی چند که از اینجانب مانده است منقطع می شود و حرفها تمام‏‎ ‎‏می شود. والسلام علیکم و رحمة الله .‏

‎ ‎‏روح الله الموسوی الخمینی‏

 

صحیفه امامجلد 2صفحه 262

  • ـ مرقومۀ امام خمینی، در پاسخ به نامۀ مورخ اول ذی القعدة الحرام 1389 هـ . ق . آقای صادق خلخالی به  محضر معظمٌ له است.
  • ـ ویژگیهای جدا ناشدنی.
  • ـ جمع جمله.