سخنرانی

سخنرانی در جمع روحانیون و طلاب درباره جنایات رژیم پهلوی

سخنرانی

‏زمان: اواخر دی 1356 / صفر 1398‏‎[1]‎

‏مکان:  نجف ، مسجد شیخ انصاری‏

‏موضوع: جنایات رژیم پهلوی‏

‏مناسبت: فاجعۀ کشتار مردم قم در 19 دی‏

‏حضار: روحانیون، طلاب، و جمعی از مردم‏

‎ ‎‏اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‏

‎ ‎‏ بسم الله الرحمن الرحیم‏

تسلیت فاجعۀ قم

‏     من متحیرم که این فاجعه را، این فاجعۀ بزرگ‏‎[2]‎‏ را، به کی باید تسلیت بگویم؟ آیا به‏‎ ‎‏رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و به ائمۀ معصومین ـ علیهم السلام ـ به حضرت حجت ـ‏‎ ‎‏سلام الله علیه ـ تسلیت بگویم؛ یا به امت اسلام، به مسلمین، به مظلومین در تمام اقطار عالَم‏‎ ‎‏تسلیت بگویم؛ یا به ملت مظلوم ایران تسلیت بگویم؛ یا به اهالی محترم قم، داغدیده ها،‏‎ ‎‏تسلیت بدهم؛ یا به پدر و مادرهای مصیبت دیده تسلیت بدهم؛ یا به حوزه های علم و‏‎ ‎‏علمای اعلام تسلیت بگویم؟ به کی باید تسلیت گفت و از کی باید تشکر کرد در این‏‎ ‎‏قضایا که برای اسلام پیش می آید و این ملت بیدار ایران در مقابل این مصیبتها استقامت‏‎ ‎‏می کند، کشته می دهد، هتک می شود. بی جهت و بدون هیچ مجوّزی مردم را به مسلسل‏‎ ‎‏بستند. و تاکنون آنچه به ما اطلاع دادند گرچه مختلف است لکن هفتاد، در بعضی از‏‎ ‎‏خبرگزاریها صد، غالباً که به ما تذکر داده اند صد، دویست و پنجاه، از بعض تلگرافاتی که‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 296
‏از اروپا آمده است، یا از امریکا، عدد را سیصد نوشتند و باز هم معلوم نیست. عدد‏‎ ‎‏مجروحین الآن معلوم نیست؛ بعد احصائیه لابد پیدا می کند اگر بتواند. اگر مثل 15 خرداد‏‎ ‎‏به دریاچۀ حوض سلطان مردم را نریخته باشند. اگر بتوانند آمار پیدا کنند. گفته شد ـ تأیید‏‎ ‎‏هم شد ـ که اشخاصی رفتند که خون خودشان را بدهند به این اشخاصی که محتاج به‏‎ ‎‏خون بودند در مریضخانه ها، و آنها را گرفته اند. و آنهایی که خون به آنها نرسیده بعضی‏‎ ‎‏مرده اند، و کشته ها را ندادند به صاحبانش. اگر یکی هم اصرار کرده، می گویند پانصد‏‎ ‎‏تومان گرفته اند برای اینکه کشتند او را. اینها را باید ما از کی تشکر کنیم؟ به کی تسلیت‏‎ ‎‏بدهیم؟‏

‏     ملت ایران را باید ما از آن تشکر کنیم. ملت بیداری است، ملت هوشیار و مقاومی‏‎ ‎‏است در مقابل ظلم. در عین حالی که این همه ظلم می بیند، این همه کشته می دهد، در‏‎ ‎‏عین حال، مقاومت می کند، ایستادگی می کند. و این ایستادگی به نتیجه خواهد رسید. هیچ‏‎ ‎‏اشکالی نیست که بعد از اینکه ملتها بیدار شدند و بعد از آنکه حتی زنها قیام کردند بر ضد‏‎ ‎‏دولت و بر ضد این جباران، یک همچو ملتی پیروز می شوند ان شاءالله .‏

اسلحه در دست ناصالحان

‎ ‎‏     من شنیده ام که در زمان رضا خان، مرحوم مدرس به رضا خان ـ پدر این خان ـ گفته‏‎ ‎‏بوده است که من شنیدم که «شیخ الرئیس»‏‎[3]‎‏ گفته من از گاو می ترسم برای اینکه اسلحه‏‎ ‎‏دارد و عقل ندارد. این حرف اگر از شیخ الرئیس هم مثلاً ثابت نباشد، یک حرفی است‏‎ ‎‏حکیمانه که اسلحه وقتی در دست اشخاص غیرصالح افتاد و ناشایسته چه مفاسدی دارد.‏‎ ‎‏از اول، بشر مبتلای به همین بوده که اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اولی‏‎ ‎‏که بشر تمدن پیدا کرد، به خیال خودش، اسلحه ها در دست ناصالحها بوده و همۀ‏‎ ‎‏مشکلات بشر همین معناست. تا خلع سلاح نشوند این اسلحه دارهای ناشایسته، کار بشر‏‎ ‎‏سرانجام پیدا نمی کند. انبیا هم آمدند که این اسلحه دارهای بی صلاحیتِ بی عقل را خلع‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 297
‏سلاح کنند و نتوانستند؛ آنها قلدر بودند. در هر عصری هم اشخاص لایق که خواستند‏‎ ‎‏این اسلحه را از نالایقها بگیرند و ‏‏[‏‏خود به‏‏]‏‏ دست بگیرند موفق نشدند، و این اسلحه در‏‎ ‎‏دست نالایقها و بی عقلها و غیرصالحها بود. همۀ این مشکلاتی که شما ملاحظه می کنید‏‎ ‎‏همین معناست. از اولی که بشر در دنیا آمده است و باب تنازع بین صالح و غیرصالح پیدا‏‎ ‎‏شده است، در همۀ این دوره ها، اسلحه ها دست غیرصالحها بوده ـ مگر بسیار کم، بسیار‏‎ ‎‏نادر. و با این اسلحه ها چه جنایتها که واقع شده است. حالا ما به آن تاریخهای خیلی دور‏‎ ‎‏نمی رویم، این جنگهایی که اخیراً ـ یعنی در این صد سال ـ در دنیا اتفاق افتاده است،‏‎ ‎‏جنگ اول جهانی، جنگ دوم جهانی، این جنگهایی که در ویتنام در این آخر اتفاق‏‎ ‎‏افتاد، این کشتارهایی که از مردم شد، برای این بود که اسلحه ها در دست غیرصالحها بود؛‏‎ ‎‏ناشایسته ها اسلحه ها را به دست داشتند.‏

جنایات رضاخان

‏     این خونریزیهایی که در این پنجاه سالی که ما یاد داریم و چه تلخیها در ذائقۀ ما هست‏‎ ‎‏از این پنجاه سال و کمی از شما، یا هیچ یک از شما، تمام این قضایایی که در این پنجاه‏‎ ‎‏سال سلطنت غیرقانونی این روسیاهها منعقد شده است ... ما که سنّمان به کهولت رسیده‏‎ ‎‏است مُشاهِد این سیاه بختیهای مردم و این جنایات و این کشتارهایی که این قداره دارهای‏‎ ‎‏غیرصالح انجام دادند ‏‏[‏‏بودیم‏‏]‏‏. از اول که آن کودتای اول واقع شد، و ما آن وقت در‏‎ ‎‏اراک بودیم، این به حَسَب چیزهایی که در رادیوهای آن وقت بعد از اینکه این جنگ‏‎ ‎‏دوم شروع شد، در رادیوهای آن وقت این مطلب را گفتند، مردم می دانستند تا یک‏‎ ‎‏حدودی لکن درست نه؛ تبلیغات سوء نمی گذاشت درست مردم بفهمند لکن بعد از‏‎ ‎‏آنکه آن شخص را، آن آدم سیاهرو را، رضا خان را، از ایران بیرون کردند، در رادیوی‏‎ ‎‏دهلی گفتند که ما این را آوردیم سر کار و چون خیانت کرد حالا بردیمش. رضا خان را از‏‎ ‎‏اول انگلیسهای جنایتکار، انگلیسهای غیرصالح که اسلحه در دستشان بود، رضا خان را‏‎ ‎‏اسلحه دار کردند؛ و این آدم ناشایستۀ بی اصل را با اسلحه آوردند و مسلط کردند بر مردم‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 298
‏و چه جنایاتی، چه جنایاتی در این مدتی که آن مرد سیاهرو روی کار بود‏‏[‏‏واقع شد که‏‏]‏‏،‏‎ ‎‏نمی شود تشریح کرد.‏

توطئۀ «کشف حجاب»

‏     نمی توانیم تلخیهای آن روزها را برای شما تشریح کنیم. اینها به طور اطمینان در‏‎ ‎‏تواریخ محفوظ است و ان شاءالله به انقراض این دودمان سیاهرو تاریخها بیرون می آید و‏‎ ‎‏نوشته ها بیرون می آید و ان شاءالله شماها ببینید، و اگر ماها و شماها ندیدیم نسلهای بعد‏‎ ‎‏خواهند دید، اگر بتوانند تشریح کنند آن جنایاتی که آن مرد کرد. چه خونها ریخت،‏‎ ‎‏چقدر از علما را اسیر کرد، چقدر به اسم اتحادِ شکل به این ملت بیچاره فشار آوردند، و‏‎ ‎‏چقدر مظلومها را کتک زدند، و چقدر علما را هتک کردند، و چقدر عمامه ها را از سر‏‎ ‎‏اهل علم برداشتند. و این مرد بی صلاحیت وقتی که ترکیه رفت، آنجا دید که آتاتورک‏‎ ‎‏یک همچو کارها و همچو غلطهایی کرده است، از همانجا ـ از قراری که آن وقت‏‎ ‎‏می گفتند ـ تلگراف کرده است به عمال خودش که مردم را متحدالشکل کنید. آن وقت‏‎ ‎‏منتها به عذر اینکه این زارعین از باب اینکه در آفتاب می خواهند بروند کار بکنند، کلاه‏‎ ‎‏لبه دار داشته باشند تا اینکه توی آفتاب اذیت نشوند! لکن مطلب معلوم بود که اینها‏‎ ‎‏نیست. وقتی هم که از سفر آمد، که دیگر فشارها شروع شد.‏

‏     یک رشته فشارهای زیاد دنبال همین اتحاد شکل بود و جنایات. چقدر علما را در این‏‎ ‎‏قضایا اذیت کردند، تبعید کردند، بعضی را کشتند. و بهانۀ دومی که باز به تقلید از‏‎ ‎‏آتاتورک بی صلاحیت ـ آتاتورک مسلحِ غیر صالح ـ باز انجام داد، قضیۀ کشف حجاب‏‎ ‎‏[‏‏بود‏‏]‏‏ با آن فضاحت. خدا می داند که به این ملت ایران چه گذشت در این کشف حجاب.‏‎ ‎‏حجابِ انسانیت را پاره کردند اینها. خدا می داند که چه مخَدراتی‏‎[4]‎‏ را اینها هتک کردند‏‎ ‎‏و چه اشخاصی را هتک کردند. علما را وادار کردند با سرنیزه که با زنهایشان در مجالس‏‎ ‎‏جشن، یک همچو جشنی که با خون دل مردم با گریه تمام می شد، ‏‏[‏‏شرکت کنند‏‏]‏‏. مردم‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 299
‏دیگر هم به همین ترتیب. دسته دسته اینها را دعوت می کردند و الزام می کردند که با‏‎ ‎‏زنهایتان باید جشن بگیرید. «آزادی زن» این بود که الزام می کردند، اجبار می کردند با‏‎ ‎‏سرنیزه و پلیسْ مردم محترم را، بازرگانهای محترم را، علما را، اصناف را، به اسم اینکه‏‎ ‎‏خودشان جشن گرفتند. در بعضی از جشنها، به اصطلاح خودشان، اینقدر گریه کردند‏‎ ‎‏مردم که اینها از آن جشن شاید اگر حیایی داشتند پشیمان می شدند. یک رشته هم این‏‎ ‎‏بود، که خدا می داند که چی کردند.‏

جلوگیری از مجالس روضه خوانی

‏     یک رشته هم جلوگیری از منابر و جلوگیری از روضه خوانی و خطابه به هر عنوان. در‏‎ ‎‏تمام ایران شاید گاهی اتفاق افتاد که عاشورا یک مجلس نداشت. بعضِ از اشخاصی که‏‎ ‎‏یک قدری مثلاً جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب، سحر مجلس داشتند که اول اذان‏‎ ‎‏مثلاً تمام بشود.‏

‏     همۀ ایران را از این فیض و از اینکه حتی ذکر مصیبتی بشود، ذکر حدیثی بشود محروم‏‎ ‎‏کردند. این جز این ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏ که اسلحه در دست بی عقل بود؟ افاضل باید اسلحه دار باشند.‏‎ ‎‏اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آن وقت این مفاسد از آن پیدا می شود. و آن جنایاتی ـ‏‎ ‎‏کشتار عامی ـ که در مسجد گوهرشاد واقع شد و دنبال آن علمای خراسان را گرفتند‏‎ ‎‏آوردند به تهران حبس کردند؛ علمای بزرگ را حبس کردند و بعضی شان ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ هم‏‎ ‎‏محاکمه کردند و بعضی شان ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ هم کشتند. اسلحه در دست بی عقل بود. علمای‏‎ ‎‏اصفهان، علمای آذربایجان، اینها، به مجرد اینکه کلمه ای گفتند، یک نهضتی کردند،‏‎ ‎‏اینها را گرفتند و تبعید کردند و بردند به جاهایی. علمای آذربایجان مدتها ظاهراً در سُنْقُر‏‎ ‎‏بودند. و مرحوم آقا میرزا صادق آقا ـ رَحِمَهُ الله ـ تا آخر هم نرفت به تبریز. یک رشته هم‏‎ ‎‏در زمان آن مرد خبیث این رشته ها بود که چه کردند و قابل ذکر نیست یعنی من که حافظه‏‎ ‎‏ندارم، کسی هم حافظه داشته باشد با یک مجلس و دو مجلس نمی شود این مصایب را‏‎ ‎‏ذکر کرد.‏


صحیفه امامجلد 3صفحه 300
کشتارها به دستور شاه

‏     در زمان شماها هم که مبتلای به این شاخدار بی عقل شدید، گمان نکنید که یک‏‎ ‎‏تفنگ ‏‏[‏‏تیر‏‏]‏‏ انداخته بشود در ایرانْ طرفِ یک آدمْ بدون اذن شاه. هیچ همچو گمانی‏‎ ‎‏نکنید که رئیس نظمیۀ قم، رئیس سازمان‏‎[5]‎‏ قم، پلیس قم، یک همچو جرأتی داشته باشد‏‎ ‎‏که تفنگ بزند و مردم کشی کند. هیچ، گمان این مطلب را هیچ عاقلی نباید ببرد. تمام اینها‏‎ ‎‏گزارش داده می شود که وضع اینطور است، و تصریحاً خود این خبیث باید دستور بدهد‏‎ ‎‏که بزنید. 15 خرداد را خود این خبیث از قراری که گفتند در طیاره، در هلیکوپتر، چرخ‏‎ ‎‏می زد‏‏[‏‏ه‏‏]‏‏ و فرمان می داده. فرمان می داده که به لشکرهای خارجۀ دنیا!‏‎[6]‎‏ لشکرهایی که‏‎ ‎‏هجوم آوردند به ایران، به آنها حمله کنند! این بی عرضه ها که در مقابل سلاطین یا در‏‎ ‎‏مقابل رئیس جمهورها، خصوصاً رئیس جمهور امریکایی، بالفعل اینقدر خاضعند و‏‎ ‎‏اینقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پیوسته به اینها می دانند، همین بی عرضه ها، از‏‎ ‎‏بی عرضگی شان وقتی که وارد می شوند در جمعیت خودشان، چون مسلط هستند اینها را‏‎ ‎‏اذیت می کنند. آنجا دستبوسی می کنند و چاپلوسی، وقتی که می رسند به مملکت‏‎ ‎‏خودشان شروع می کنند به کارهای هرزگی. من قبلاً که می گفتند آزادیهایی داده اند،‏‎ ‎‏همین جا این مطلب را به آقایان عرض کردم که اگر این آدمْ نوکری خودش را تحکیم‏‎ ‎‏کند با این کارتر خبیث، این دفعه یک سیلی به صورت مردم بزند که بالاتر از همه. لکن ما‏‎ ‎‏نمی دانستیم به این زودی، همچو دنبال اینکه ـ دنبال این معنا که با کارتر حسابش را تمام‏‎ ‎‏کرد و نوکری اش را تثبیت کرد، بهانه درست کند که ضرب شست نشان بدهد.‏

‏     بهانه درست کردند در قم؛ و الاّ قم آنطوری که همه نقل می کنند، آنطوری که‏‎ ‎‏اشخاص نقل می کنند ـ غیر مطبوعات خودشان ـ آنهایی که بودند در آنجا، با آرامش‏‎ ‎‏مردم داشته اند می آمدند و می خواستند عرض حالشان را به علما بکنند، یکی از بین آنها،‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 301
‏از خودشان وادار می کردند آنها، یک سنگی زده یک جایی را شکسته؛ هجوم کردند و‏‎ ‎‏تیراندازی کردند. 15 خرداد هم همین بود. 15 خرداد هم غائله را ... مردم البته خودشان‏‎ ‎‏برای ـ فرض کنید که ـ مصالحی قیام کرده بودند لکن شلوغکاری نبود در کار. اینها یک‏‎ ‎‏دسته ای خودشان در تهران ‏‏[‏‏درست‏‏]‏‏ کردند، کتابخانه ای را آتش زدند و جایی را، دکانی‏‎ ‎‏را غارت کردند و بهانه درست کردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند. بهانه درست‏‎ ‎‏کردند.‏

‏     این جنایت اخیر هم که با بهانه واقع شد و الاّ مردم که نمی خواستند جنگ بکنند. کسی‏‎ ‎‏که اسلحه ندارد که با یک گاوِ اسلحه دار نمی تواند جنگ بکند. جنگی در کار نبوده.‏

‏     لکن ایشان باید بفهماند که من دیگر، آن آدمی که قبلاً بود، نرفته ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ ملاقات نکرده‏‎ ‎‏بود، نیستم! من ملاقات کردم، من کارم را درست کردم، من تحکیم کردم نوکری را. دیگر‏‎ ‎‏شما حق ندارید که خیال کنید که من نخیر، دیگر وابسته نیستم، من وابسته ام! من می کشم!‏‎ ‎‏این اُشْتُلُمْها و اُلْدُرُمْها‏‎[7]‎‏ برای همین معناست که می خواهد به مردم ضرب شست نشان‏‎ ‎‏بدهد که مبادا یکوقتی یک چیزی، یک کسی، خیال بکند. لکن بد خوانده بود؛‏‎ ‎‏نمی دانست که با این کشتارْ چه فضاحتی به سرش در می آید. آدمی که می گوید یک ملت‏‎ ‎‏همه با من موافقند، همه رأی دادند به اینکه مثلاً این انقلاب سفید خونین، همه رأی به من‏‎ ‎‏دادند، مردم سرتاسر ایران بر ضد ایشان قیام کرده اند؛ از قم شروع شد، تهران، و رفت تا‏‎ ‎‏خراسان و آذربایجان و از آن طرف تا کرمان و از آن طرف تا اهواز و ـ عرض می کنم که ـ‏‎ ‎‏آبادان؛ سرتاسر ایران قیام کردند بر ضد ایشان. این اشخاصی که ایشان ادعا می کرد که‏‎ ‎‏همه با من موافقند، ما همه هستیم، همهْ ما را می خواهند، ملتْ من را می خواهد، اگر یک‏‎ ‎‏روز این سرنیزۀ امریکا از سر این برداشته بشود، در خودِ دربارْ پوستِ این آدم را‏‎ ‎‏می کنند، خود دربار. یک روز یک همچو تجربه ای آقای کارتر بکند، رها کند این ملت‏‎ ‎‏ضعیف را، رها کند این مردم را، این سازمانهایی که به گوش ما می رسد سازمان مثلاً چه و‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 302
‏کذا. همه اش بازی است؛ امنیتی در کار نیست که سازمان امنیت اینجا باشد یا امنیت‏‎ ‎‏عمومی باشد. اینها همه برای بازی دادن مردم است.‏

 کمونیسم مخدر است

‏     می خواهند مردم را نظیر کمونیستی ... کمونیستی یک مخدری است برای مردم. نه‏‎ ‎‏این است که یک چیزی، یک حلِ عقده ای می کند. مگر می شود کسی که خودش آدم‏‎ ‎‏نیست برای آدمها کار بکند؛ مگر می شود که یک مسلح غیر صالح برای مردم ضعیف کار‏‎ ‎‏بکند. من خودم شاهد این قضیه بودم که وقتی که در همین جنگ عمومی‏‎[8]‎‏ که بنا بود‏‎ ‎‏سران لشکرها، سران دوَل، در ایران با هم ملاقات بکنند، استالین آن وقت رئیس شوروی‏‎ ‎‏بود ـ این استالینی که حالا هم عکسهایش را می اندازند و چه می کنند؛ گر چه اخیراً دیگر‏‎ ‎‏آبرویی ندارد لکن ایشان رئیس شوروی بود ـ آن دوتای دیگری که یکی اش از امریکا‏‎ ‎‏بود و یکی اش از انگلستان بود، اینها با امر عادی آمدند، رفتند ـ آنطور که نقل می کردند‏‎ ‎‏آن وقت ـ رفتند به سفارتخانه های خودشان؛ و بنا بود در تهران یک جلسه ای داشته‏‎ ‎‏باشند. لکن استالین که همه به او برادر می گفتند و همه می گفتند ما همه با هم، مثل هم‏‎ ‎‏هستیم و برای مردم دلسوزی می کرد و «قارداش»‏‎[9]‎‏ به او می گفتند، ایشان، می گفتند حتی‏‎ ‎‏گاوی که از آن شیر می خواهد بخورد آورده اند همراهش که مبادا از گاوهای ایران شیر‏‎ ‎‏بخورد! گاو را با طیاره ای که حامل خودش بوده، حامل یک گاو هم بوده! هم او‏‎ ‎‏اسلحه دار بی عقل و هم خودش اسلحه دار بی عقل! بلکه خدا می داند که او بدتر از آن‏‎ ‎‏رفیقش بود! خدا می داند که اینطور بود. ایشان، این آدم، با حتی گاو شیرده آمد و وارد‏‎ ‎‏شد. و این را دیگر خودم با چشمم دیدم که از بین راه خراسان، از شاهرود یا یک قدر‏‎ ‎‏جلوتر (این دیگر منطقۀ آنها بود، منطقۀ شوروی بود؛ ایران را به چند منطقه قسمت کرده‏‎ ‎‏بودند، آن منطقۀ شوروی بود) من خودم دیدم که ـ ما با اتوبوس می رفتیم برای زیارت ـ‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 303
‏این سربازهای آنها می آمدند گدایی می کردند جلوی اتومبیلها. یک دانه سیگار وقتی که‏‎ ‎‏به او می دادند، اینقدر خوشحال می شد که دستش را پشتش می گذاشت و شروع می کرد‏‎ ‎‏سوت زدن. کمونیستی برای این است که مردم را بازی بدهند. مگر می شود کسی به‏‎ ‎‏مبادی غیبی اعتقاد نداشته باشد و در فکر مردم باشد و در فکر اصلاحات؟ بازی است‏‎ ‎‏همه اش. این اسلحه دارها یک دفعه ـ فرض بفرمایید که ـ کتک و بساط است، یکوقت‏‎ ‎‏هم با تبلیغات توأم با هم. الآن هم می بینید که زده اند مردم را کشته اند، این همه جنایت‏‎ ‎‏وارد کرده اند. حالا تبلیغات را ببینید. تبلیغات دست خودشان است. تبلیغات را ببینید چه‏‎ ‎‏می کند؛ همۀ گناهها را گردن مردم می اندازد، و کشته ها هم شش تا بوده اند که چند تاش‏‎ ‎‏زیر پای مردم رفته، یک بچۀ سیزده ساله؛ یک چیزی از طرف آنها ـ جنایتی ـ واقع نشده!‏‎ ‎‏اینها تبلیغات دست خودشان است. از آن طرف اینطور تبلیغات می کنند، از آن طرف‏‎ ‎‏این طور کشتار می کنند. تمام این مفاسد برای اسلحه دار بودن غیرصُلَحاست. صلحا باید‏‎ ‎‏اسلحه داشته باشند.‏

 عدالت، شرط اصلی زمامداران اسلام

‎ ‎‏     اسلام خدایش عادل است، پیغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و‏‎ ‎‏معصوم است، قاضی اش هم معتبر است که عادل باشد، فقیهش هم معتبر است که عادل‏‎ ‎‏باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است که عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است که عادل‏‎ ‎‏باشد، امام جمعه اش هم باید عادل باشد ـ از ذات مقدس کبریا گرفته تا آن آخر. زمامدار‏‎ ‎‏باید عادل باشد؛ وُلاتشان‏‎[10]‎‏ هم باید عادل باشند. این وُلاتی که در اسلام می فرستادند،‏‎ ‎‏والیهایی که می فرستادند به این طرف و آن طرف، امام جماعتشان هم بود، باید عادل‏‎ ‎‏باشد. اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بین زمامداران نباشد، این مفاسدی است که دارید‏‎ ‎‏می بینید. اسلحه دست اشخاص غیرصالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح، اشخاص‏‎ ‎‏بی انصاف، بی عدالت.‏


صحیفه امامجلد 3صفحه 304
ادعای اصلاحات  ارضی و آزادی زنان

‏     اینها از این طرف آدمکشی می کنند، از آن طرف «عدالت اجتماعی، عدالت‏‎ ‎‏اجتماعی»! از آن طرف فشار می آورند به زنها که باید بی حجاب بشوید، از آن طرف‏‎ ‎‏«آزادی نسوان، آزادی نسوان»! اینها مضحکه است؛ این آزادی مضحکه است، آزادی‏‎ ‎‏نیست. از آن طرف «اصلاحات» ـ «اصلاحات ارضی»، از آن طرف بازار برای امریکا‏‎ ‎‏درست می کنند! تمام «اصلاحات ارضی» ما این شد که ما ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ یک گوشه ای از‏‎ ‎‏مملکتمان برای تمام مملکتمان آذوقه داشت باقی اش باید برود بیرون و پول بگیرند،‏‎ ‎‏حالا هر چی دست می زنی می گویند از خارج باید بیاید! آن وقت هم افتخار می کنند به‏‎ ‎‏اینکه ما آنیم که گندم از خارج آوردیم، جو از خارج آوردیم، پرتقال از خارج آوردیم،‏‎ ‎‏تخم مرغ از خارج آوردیم! گریه دارد این ، و حیا در کار نیست. اصلاحاتشان هم یک‏‎ ‎‏همچو اصلاحاتی است که همۀ آن مفسده است.‏

‏     آن وقت می گویند که همۀ علما موافق با اصلاحاتی است که ما کردیم و با «انقلاب‏‎ ‎‏سفید». در تمام ایران اگر یک عالِم تو پیدا کردی که موافق با انقلاب خونین تو باشد،‏‎ ‎‏حق داری بگویی همۀ علما. این معممی که خودت درست کردی را بگذار کنار، اینکه‏‎ ‎‏عالِم نیست. معممی که خودت عمامه سرش گذاشتی و می رقصانیش هر جوری دلت‏‎ ‎‏می خواهد، خوب، البته در هر جا یک همچو چیزی یکی ـ دو تا هست. اما تو در ائمۀ‏‎ ‎‏جماعت تهران یک امام جماعت پیدا کن که موافق با تو باشد؛ که بگوید من موافقم. در‏‎ ‎‏تمام ائمۀ جماعت ولایات یک امام جماعت پیدا کن که بگوید من با تو موافقم. در قم تو‏‎ ‎‏یک ملا پیدا کن که بگوید من با تو موافقم. خوب، حیا در کار نیست. همۀ مفسده ها را‏‎ ‎‏انجام می دهند، همۀ کارهای خلاف را انجام می دهند، و بعد برای اینکه مردم را بازی‏‎ ‎‏بدهند می گویند که «با من همۀ علما موافقند، یکی هم که اهل اینجا نیست مخالف است»!‏

‏     اسلحهْ دست بی اصل و دست غیرصالح است. همۀ اسلحه ها را ملاحظه کنید، یک‏‎ ‎‏نظر عمومی بکنید. قلم خودش یکی از اسلحه هاست؛ این قلم باید دست اشخاص صالح‏‎ ‎‏و دست افاضل باشد. وقتی که قلم دست اراذل افتاد، مفسده ها زیاد خواهد شد. الآن قلم‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 305
‏دست اراذل است، در یک محیطهایی و در یک جنبه هایی. و این اراذل هر چه آن رذلِ‏‎ ‎‏فوقشان انجام می دهد، به یک صورت زیبایی، با یک قلم شیوایی، اینها خوب بزک کرده‏‎ ‎‏نشان می دهند. این جنایتی است که از قلم به این ملت می خورد. مفسده هایی که آنها‏‎ ‎‏می کنند، جنایاتی که آنها می کنند، خونریزیهایی که آنها می کنند، این اهلِ قلم غیر صالح‏‎ ‎‏که این حربه در دستش است، این با قلم فرسایی خودش، و می نشیند توی خانه اش و‏‎ ‎‏قلم فرسایی می کند و همۀ چیزها را وارو نشان می دهد، هر مطلبی شده باشد عکسش‏‎ ‎‏می کند. این هم یک رشته است که قلم باید دست اشخاص صالح باشد.‏

فرهنگ، مبدأ خوشبختیها و بدبختیها

‏     فرهنگْ مبدأ همۀ خوشبختیها و بدبختیهای ملت است. اگر فرهنگْ ناصالح شد، این‏‎ ‎‏جوانهایی که تربیت می شوند به این تربیتهای فرهنگ ناصالح، اینها در آتیه فساد ایجاد‏‎ ‎‏می کنند. فرهنگ استعماری، جوان استعماری تحویل مملکت می دهد. فرهنگی که با‏‎ ‎‏نقشۀ دیگران درست می شود و اجانب برای ما نقشه کشی می کنند و با صورت فرهنگ‏‎ ‎‏می خواهند تحویل جامعۀ ما بدهند، این فرهنگْ فرهنگ استعماری و انگلی است. و این‏‎ ‎‏فرهنگ از همۀ چیزها، حتی از این اسلحۀ این قلدرها بدتر است. این قلدرها اسلحه شان‏‎ ‎‏بعد از چند وقت می شکند، و حالا هم شکسته، اما وقتی فرهنگ فاسد شد، جوانهای ما‏‎ ‎‏که زیربنای تأسیس همه چیز هستند از دست ما می روند و انگل بار می آیند، غربزده بار‏‎ ‎‏می آیند.‏

‏     اینها را از همان اول، از همان کلاسهای اول، توی ذهنهایشان هی مطالبی می کنند تا‏‎ ‎‏برسند به آن بالا. اگر فرهنگْ فرهنگ صحیح باشد جوانهای ما صحیح بار می آیند. اگر‏‎ ‎‏فرهنگْ فرهنگ حق باشد، فرهنگ الهی باشد، فرهنگی باشد که برای منفعت اهل ملت،‏‎ ‎‏برای منفعت مسلمین باشد، این افرادی که می بینید که الآن سر کار هستند، اینها از آنها‏‎ ‎‏بیرون نمی آمد. فرهنگ ما یک فرهنگ استعماری است، فرهنگ ما در دست صُلَحا‏‎ ‎‏نیست، صالح اداره اش نمی کند.‏


صحیفه امامجلد 3صفحه 306
دانشگاه استعماری

‏     اگر دانشگاه ما یک دانشگاه صحیح استقلالی بود، مستقل بود، و اشخاصی که در‏‎ ‎‏آنجا ـ اگر صالحی هم در آنجا باشد ـ می توانستند که کاری را که می خواهند و صلاح‏‎ ‎‏است انجام بدهند، روزگار مملکت ما به اینجا نمی رسید؛ و به بدتر از اینکه نسل آتیه‏‎ ‎‏شاید ـ خدای نخواسته ـ بشود. دانشگاه ما را اشخاصی قبضه کردند که اینها خودشان‏‎ ‎‏انگل هستند، و خودشان استعماری هستند، و خودشان نوکرمآب هستند. و تمام اینها‏‎ ‎‏سرچشمه اش همان یک نفر آدم است. حالا مگر در دانشگاه اگر یک معلمی، یک‏‎ ‎‏استادی، بخواهد یک چیزی بگوید، قدرت دارد؟ مگر سازمان امنیت به امر‏‎ ‎‏«اعلیحضرت» می گذارد که یک همچو حرفی بشود؟ اگر دانشگاه ما یک دانشگاه‏‎ ‎‏صحیحی بود، این جوانهای ما که در دانشگاه می خواهند یک حرف حقی را بزنند، با‏‎ ‎‏پلیس خفه شان نمی کردند. دختر را می زنند، پسر را می زنند، جوان را می زنند، حبس‏‎ ‎‏می کنند، چه می کنند! خوب برای این است که دانشگاه ما استقلالی ندارد. دانشگاهْ ما‏‎ ‎‏نداریم. دانشگاهی که یک نفر آدم بر آن حکومت کند، این دانشگاه نمی شود. محیط‏‎ ‎‏علم باید محیط آزاد باشد.‏

تبعات مجلس ناصالح و غیر ملی

‏     اگر مجلس ما یک مجلس صالحی بود و این ابزار دست صُلَحا بود، این قوانین را‏‎ ‎‏می گذاشتند بگذرد؟ مصونیت مستشارهای امریکایی که ذلت ایران و ننگ ایران است و‏‎ ‎‏بود، اینها می گذاشتند تصویب بشود؟ مجلسْ ما نداریم. یک عده اشخاص مأمورند.‏‎ ‎‏همان مأمور سازمان امنیت، اسمش را گذاشته «مجلس». اینها مأمورند همه شان. اگر اینها‏‎ ‎‏آزاد بودند و اگر مجلس ملی بود و مال مردم بود که نمی گذاشتند این همه اسلحه بخرند؛‏‎ ‎‏نفت ما را بدهند و آهن بخرند، آهنی که نمی توانند به کار بیندازند؛ خودشان هم‏‎ ‎‏متحیرند؛ باید مستشار امریکایی و متخصص امریکایی بیاید نشان بدهد. و به اینها هم‏‎ ‎‏نشان نمی دهند. آنها یک جانورهایی هستند که به این حرفها تسلیم نمی شوند. آنها‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 307
‏آمدند اینجا با حقوقهای گزاف، حقوقهای گزاف که ما اطلاع نداریم؛ تصورش هم‏‎ ‎‏نمی کنیم که اینها هر یکی شان ماهی چقدر می گیرند، همین قدر عددشان را می گویند‏‎ ‎‏زیادند. مستشارها و تَبَعاتشان چند صد نفر، یا چند هزار نفر ـ من الآن نمی دانم ـ و آن‏‎ ‎‏وقت با چقدر، شصت هزار نفر ـ ظاهراً گفتند ـ با چقدر حقوق؛ هر یک چقدر حقوق از‏‎ ‎‏این ملت می گیرند. از جیب این فقرا و بیچاره ها در می آورند و به جیب این گردن کلفتها‏‎ ‎‏می ریزند. و آن وقت اینها مگر به نظامی ما تعلیم نظامی می دهند؟ اینها می خواهند این‏‎ ‎‏نظامیها را همین طوری نگه دارند که هر طوری دلشان می خواهد عمل بکنند.‏

شاه، منشأ تمام مفاسد

‏     اگر ما یک ارتش انگلی نداشتیم و یک ارتش مستقل داشتیم، اجازه نمی داد که‏‎ ‎‏مستشارها بیایند همۀ چیزها در تحت دستور آنها باشد؛ و اینها صاحب منصبهایشان جز‏‎ ‎‏آلت هیچ چیز نباشند. برای اینکه ارتش ما هم یک ارتشی ‏‏[‏‏مستقل‏‏]‏‏نیست؛ همه اش در‏‎ ‎‏تحت نظر یک آدم است. یک آدم فاسد همه چیز را فاسد کرده. یک بز فاسدِ کچل‏‎ ‎‏می گویند یک گله را کچل می کند. این فساد، همۀ فسادها... منتها ایران از باب اختناقی که‏‎ ‎‏هست نمی توانند دست بگذارند روی آنکه همۀ مفسده ها زیر سر اوست. می گویند‏‎ ‎‏مأمورین، مأمورین! آقا مأمورین از کی امر دارند که بکشند مردم را؟ از کی امر دارند که‏‎ ‎‏بریزند توی مدرسۀ حجتیه و طلبه ها را بکشند؟ از کی امر دارند که در چهار راهها مسلسل‏‎ ‎‏را بکشند و مردم را بکشند؟‏‎[11]‎‏ مگر کسی می تواند امر بدهد الاّ خود آن مردک؟ از خود‏‎ ‎‏اوست همۀ این مفاسد. مگر مجلس حق دارد که یک کلمه ای بگوید بدون اذِن این‏‎ ‎‏مردک؟ مگر ارتش حق دارد یک کلمه بگوید بدون اذِن این؟ مگر قضات ما آزادند؟‏‎ ‎‏مگر استقلال قضایی ما داریم؟ قضات ما هم حربۀ قضا دستشان است و صلاحیت هم‏‎ ‎‏ندارند. اشکال این است که چرا رفتی قاضی شدی؟ می گویی نمی توانم حکم حق بکنم؛‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 308
‏خوب، غلط کردی رفتی قاضی شدی، رها کن. الآن ادارۀ مملکت ما، هر گوشه اش را‏‎ ‎‏دست بگذارید، اسلحه دست غیرصالحها هست. و سَرِ همۀ امور هم برمی گردد به دربار،‏‎ ‎‏و برمی گردد به این شخص. این را باید از بین برد.‏

‏     من نمی دانم که این ارتش چرا خواب است. آخر چرا اینقدر ذلت می کشد. چند روز‏‎ ‎‏بیشتر نگذشته بود از رفتن کارتر زهرماری، این بساط را درست کرد. حالا هم اولش‏‎ ‎‏است؛ اگر مجال به او بدهند اوّلش است، اگر تنبه پیدا نکرده باشند که چند نفر را کشتند و‏‎ ‎‏یک هیاهویی پیدا شد که موجش در همۀ دنیا رفت و همۀ عالَم فهمیدند و رادیو صدایش‏‎ ‎‏را به خارج و همه جا پر کرد. رادیوی خودشان هم هر چه می خواهد بگوید. مگر مردم‏‎ ‎‏دیگر بازی می خورند از این حرفها. ملت بیدار شده. آقا، مردم بیدار شدند؛ اگر مردم‏‎ ‎‏بیدار نبودند که بازارها را این جور نمی بستند. روز جمعه، روز پنجشنبه ـ از قراری که هم‏‎ ‎‏نقل شده است و هم مقاماتِ اطلاعات رسمی اطلاع داده اند ـ بازار تهران اعتراضاً تعطیل‏‎ ‎‏شده. و مسئلۀ تعطیل بازار تهران یک امر عادی نیست، یک امر خلاف عادت است. هیچ‏‎ ‎‏کس نمی تواند این کار را بکند. این احساسات و بیداری ملت است که این کار را انجام‏‎ ‎‏داده. این آقا که می گفت که «همه با من موافقند»، این بازار تهران، آن هم بازار اهواز، آن‏‎ ‎‏هم اصفهان، آن هم شیراز! این کیفیت زندگی ماست.‏

لزوم اتحاد همۀ اقشار

‏     ما امیدواریم که همۀ طبقات، چه طبقات علما و مجتهدین و چه طبقات محصلین‏‎ ‎‏علوم دینیه و چه بازاریها ـ بازرگانها و چه لشکریها و کشوریها، که همه خون دل‏‎ ‎‏می خورند از دست این خبیث، ما امیدواریم که تمام اینها دست اتحاد به هم بدهند،‏‎ ‎‏احزاب سیاسی ما مستقلاً کار نکنند، همه با هم روابط داشته باشند. همان طوری که حالا‏‎ ‎‏در این قصه ـ قضیۀ اخیر ـ همه اظهار تنفر کردند؛ و هم بعض احزاب سیاسی اظهار تنفر‏‎ ‎‏کردند، و هم علما و هم اهل بازار و هم دانشگاهیها و همه. هم خارجیها برای ما تلگراف‏‎ ‎‏کردند و اظهار تنفر خودشان را از دستگاه کرده اند؛ از امریکا، از اروپا. و آنها بعضی شان‏‎ ‎‏نوشتند سیصد نفر در این قضیه از بین رفته است.‏


صحیفه امامجلد 3صفحه 309
مژدۀ قطع ریشۀ فساد

‏     من امیدوارم که همۀ جبهه ها، همۀ جبهه ها با هم همدست بشوند. و اگر ملت به همۀ‏‎ ‎‏ابعادش همدست بشود، این اسلحه از دست این ناصالحها خلع می شود و شاخ این گاو‏‎ ‎‏شکسته می شود. تشتت نکنند، اسباب تشتت فراهم نکنند. با بهانه های جزئی و بچه گانه با‏‎ ‎‏هم جنگ نکنند، با هم در نیفتند. این چیزها را آنها درست می کنند و بین مردم درست‏‎ ‎‏می کنند تا مردم را به هم مشغول کنند و استفاده کنند. بیدار بشوند مردم؛ شده اند‏‎ ‎‏ان شاءالله . و با هم بشوند، مجتمع باشند تمامشان. با هم دست به هم بدهند و ان شاءالله به‏‎ ‎‏حول و قوۀ خدا با دست هم دادن شما به هم و تفاهم همۀ جبهه ها با هم، بزودی قطع‏‎ ‎‏می شود این ریشه؛ بزودی ان شاءالله قطع می شود؛ ان شاءالله .‏

‏     و من از خدای متعال سلامت همه را خواهانم. و من تشکر خودم را به همۀ طبقات، به‏‎ ‎‏همه از اینکه علمای اسلام را تنها نگذاشتند و همۀ جبهه ها خصوصاً علمای اعلام،‏‎ ‎‏خصوصاً بازاریها‏‏[‏‏ی‏‎ ‎‏]‏‏بزرگوار، من تشکر از همۀ آنها می کنم. و از همۀ آنها استدعا دارم‏‎ ‎‏که هم دعا به اسلام بکنند، و هم جبهه های خودشان را محکم کنند و واحد کنند. و کلمۀ‏‎ ‎‏واحده باشد و آن کلمۀ واحده، قطع ایادی ظَلَمه و ایادی اجانب باشد؛ بلکه این مملکت‏‎ ‎‏یک سروسامانی پیدا بکند و دست اجانب از آن کوتاه بشود؛ منافعی که خود مملکت ما‏‎ ‎‏دارد صرف ضعفا و صرف مصالح خود اهل مملکت بشود و همه چیزش درست بشود. و‏‎ ‎‏این نمی شود الاّ اینکه خلع بکنند این سلاح را از آنها. و امید است ان شاءالله خلع بشود‏‎ ‎‏این سلاحها.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 3صفحه 310

  • ـ در صحیفۀ نور دورۀ 22 جلدی، ج 1، ص 267 تاریخ سخنرانی 19 / 10 / 56، و نیز در صحیفۀ نور (دورۀ جدید)، ج 1، ص 439، 1 بهمن 1356 قید شده است؛ حال آنکه به استناد فرازهای پایان سخنرانی، تاریخ ایراد آن باید پس از تعطیل بازار تهران (27 / 10 / 56) باشد.
  • ـ کشتار مردم قم در 19 دی 1356، که پس از انتشار مقالۀ توهین آمیز «ارتجاع سرخ و سیاه در ایران» در روزنامۀ اطلاعات، مورخ 17 / 10 / 1356 روی داد.
  • ـ بوعلی سینا.
  • ـ بانوان.
  • ـ ساواک.
  • ـ سخن طنزآمیز امام، اشاره است به ادعای رژیم شاه که مردم بپاخاسته در قیام 15 خرداد را لشکرهای خارجی و بیگانه می نامید.
  • ـ پرخاشها و تهدیدها.
  • ـ جنگ جهانی دوم 1945 - 1939.
  • ـ لغت ترکی به معنی برادر.
  • ـ جمع والی به معنای حاکمِ ایالت.
  • ـ اشاره به واقعۀ قم در 19 دی 1357 که تظاهرات اعتراض آمیز مردم و علما در چهارراه فاطمی شهر قم با یورش مسلحانۀ نیروهای انتظامی رژیم شاه مواجه گردید و این واقعه سر منشأ قیامها و چهلمهای پیاپی شد و نهایتاً به سقوط رژیم شاه منجر گردید.