سخنرانی

سخنرانی در جمع روحانیون و طلاب درباره اوضاع ایران و رهنمود به انقلابیون

سخنرانی

‏زمان: 23 اردیبهشت 1357 / 5 جمادی الثانی 1398‏

‏مکان:  نجف ، مسجد شیخ انصاری‏

‏موضوع: اوضاع ایران ـ قیام مردمی و عمومی ـ رهنمود به انقلابیون‏

‏حضار: روحانیون، طلاب و ایرانیان مقیم عراق‏

‏اعوذبالله من الشیطان الرجیم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏     من نمی دانم از کجا شروع کنم؛ مصیبتها را بگویم یا بشارتها را. الآن در ایران همه جا‏‎ ‎‏مصیبت است و همه بشارت. این مطلبی را که من سابقاً پیش بینی کرده ام که این‏‎ ‎‏دیکتاتورها و این مستبدین و چماق به دستها در اواخر عمرشان، آن وقت که سقوط‏‎ ‎‏خودشان را پیش بینی می کنند و می بینند به مرگ، یا به مرگِ مقام سیاسی ‏‏[‏‏نزدیک‏‎ ‎‏شده اند‏‏]‏‏، دیوانه می شوند، اعصابشان را بکلی از دست می دهند و با حال دیوانگی و‏‎ ‎‏جنون با مردم معامله می کنند. الآن همان مطلب را ایرانی ها بِالْعیان دارند مشاهده می کنند؛‏‎ ‎‏و شما آقایان دستی از دور بر آتش دارید.‏

 قم، در اشغال ارتش شاه

‏     الان قم ـ مرکز روحانیت، مرکز فقه اسلام ـ در قبضۀ لشکر جرّار مغول است. لشکر‏‎ ‎‏جرّارِ محمدرضا شاه بدتر از چنگیز است. و خانه های مردم را ـ آنطور که به ما اطلاع‏‎ ‎‏دادند ـ همان طور دارند، یکی پس از دیگری، دارند تفتیش می کنند و معلوم نیست که‏‎ ‎‏دنبال چه می گردند. الآن جیش‏‎[1]‎‏ در قم با توپ و تانک و مسلسل مقیم است، و تمام‏‎ ‎‏مدارس و خانه های آقایان هم به حَسَب قاعده در تحت مراقبت پلیس و جیش است. و‏‎ ‎‏هجوم کرده اند به منزل مراجع و در داخل منزلشان آدم کشته اند و جنایت کرده اند‏‎[2]‎‏. الآن‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 3صفحه 383
‏آقایان در مریضخانه هستند‏‎[3]‎‏، در بیمارستان؛ الآن ـ به حَسَب آنطوری که اطلاع امروز‏‎ ‎‏بوده است ـ آقایان در بیمارستان هستند.‏

 دودمان پهلوی و سقوط پنجاه ساله

‏     این جنونی است که عارض شده است بر این شخص، و نمی دانم به کجا خواهد منتهی‏‎ ‎‏شد. این حال عصبی است که چون خود را ساقط می بیند ـ پیش ملت که از اول ساقط بود،‏‎ ‎‏از آن روزی که رضا شاه به امر انگلستان حمله کرد بر ایران و کودتا کرد. اولش اشخاص با‏‎ ‎‏اطلاع می فهمیدند و بعد هم که شروع کرد به اراذلی و اوباشی، و پلیسش با مردم‏‎ ‎‏آنطورها، با علما آنطورها رفتار کرد، با زنها آنطور رفتار کرد، با مدارس دینی آنطور‏‎ ‎‏رفتار کرد، با تبلیغات دینی آنطور رفتار کرد، مردم فهمیدند که گرفتار چه اعجوبه ای و چه‏‎ ‎‏حیوانی هستند. این که از اول این خاندان ساقط بود پیش ملت، سقوط از حالا نیست؛ از‏‎ ‎‏پنجاه سال پیش از این اینها ساقط بودند پیش ملت. منتها حالا یک جنبشی در ملت ایران‏‎ ‎‏پیدا شده است و به حَسَب آنطوری که گفته شده است بیش از سی شهر در ایران تظاهر بر‏‎ ‎‏ضد این مرد کرده اند و «مرگ بر شاه» گفته اند.‏

 اهانت به ملت

‏     این سی شهر و این همۀ ایران ـ به منطق شاه ـ از خارج کشور با تذکرۀ‏‎[4]‎‏ قاچاقی وارد‏‎ ‎‏ایران شده اند و یک عدۀ معدود آشوبگرند اینها! تمام مراجع اسلام، تمام علمای بلاد‏‎ ‎‏ـ از اول تا آخر ـ که بر ضد این شخص قیام کرده اند و آنطوری که امروز اطلاع داده اند‏‎ ‎‏پنجاه و شش نفر از علمای تهران از رفتن به مسجد ـ اعتراضاً به این کارها ـ خودداری‏‎ ‎‏کردند و اعلان کردند که نمی روند به مسجد برای خاطر اعتراض بر اینها، اینها همه با‏‎ ‎‏تذکرۀ قاچاقی از بیرون آمده اند و یک عده آشوبگرند! اخلالگرند! علمای تهران،‏‎ ‎‏علمای قم، علمای خراسان، علمای آذربایجان، علمای یزد، علمای کرمان، علمای همه‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 3صفحه 384
‏جا، اینها مشتی آشوبگر هستند! آنکه آشوبگر نیست محمدرضا خان است! این آشوبگر‏‎ ‎‏نیست! این مصلح است! این دارد ما را به «دروازۀ تمدن بزرگ» وارد می کند!‏

‏ ‏

کتاب منسوب به شاه و جنایات پنجاه سال سلطنت پهلوی 

‏     این کتابی که برای ایشان نوشته اند‏‎[5]‎‏ ـ خودش که عقلش نمی رسد که بنویسد، اینها‏‎ ‎‏برایش می نویسند! من نمی دانم حالا مطالعه هم کرده است که بفهمد چه جَفَنْگهایی توی‏‎ ‎‏این کتاب هست یا مطالعه هم نکرده؛ اگر کسی این کتاب را ببیند، واقعاً خجالت می کشد‏‎ ‎‏که یک قلمی اینطور، اینطور بی بندوبار ‏‏[‏‏باشد‏‏]‏‏. اینهمه اختناق، اینهمه گرفتاری مردم،‏‎ ‎‏اینهمه کشتار، اینهمه زدوبند، اینهمه فروختن ملت به اجانب، اینهمه خیانت بر ملتِ مُسْلم‏‎ ‎‏ایران، اینها را همه «خدمتگزاری» ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ «آزادی» در ایران ‏‏[‏‏وانموده کرده است‏‏]‏‏ یک‏‎ ‎‏آزادی ای که هیچ کس نمی داند! هر کس این کتاب را بخواند و از کرۀ مشتری آمده باشد‏‎ ‎‏و این کتاب را بخواند خیال می کند که این یک مطلبی است که همان طرز فکر افلاطون‏‎ ‎‏است! معلوم می شود که ایران یک عالَم دیگری است! یک عالمی ماورای این عالَم‏‎ ‎‏است! اما وقتی که بیاید در ایران وارد بشود و ببیند طرز حکومت ایران چه جور است و‏‎ ‎‏طرز حکومت شاه چه جور است، آن وقت می فهمد که همه اش لاف و گزاف ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏؛‏‎ ‎‏بیخود گفتن، توی کتاب نوشتن. بخوانید این کتاب را. البته کسی که نوشته آدم مطلعی هم‏‎ ‎‏بوده است. این حالا نمی دانم خودش مطالعه کرده یا نکرده، اما آن آدم، آدم مطلعی بوده‏‎ ‎‏است که نوشته لکن نشسته و از ماورای طبیعت، از ماورای این عالَم ‏‏[‏‏مطالبی‏‏]‏‎ ‎‏نوشته‏‏[‏‏است‏‏]‏‏.‏

‏     ایشان هم که می خواهند ما را به دروازۀ تمدن بزرگ برسانند! یعنی این کار انجام‏‎ ‎‏شده، ما در دروازۀ تمدن هستیم! الآن ما وارد شهر ماورای طبیعت هستیم! در تمدن‏‎ ‎‏بزرگ ما الآن وارد هستیم! اما چه داریم؟ شما یک چیزی که ما داشته باشیم، خودمان‏‎ ‎‏داشته باشیم، جز دروغ گفتن و گزافه که از خودمان است، ماورای آن ما چه داریم؟ جز‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 385
‏این جنایتها چه داریم؟ جز آدمکشی، جز اختناق، جز دروغگویی. حتی مخبرین‏‎ ‎‏روزنامه ها با آن وضعی که حالا چهل ـ پنجاه سال است داشته اند، حالا اعتراض کردند که‏‎ ‎‏ما را اینقدر وادار به دروغگویی نکنید. مخبرین روزنامه ها، اینها اعتراض کرده اند که‏‎ ‎‏اینقدر ما را به دروغگویی وادار نکنید. اساتید دانشگاهها ـ از قراری که گفته می شود ـ‏‎ ‎‏اعتراض کردند که ما نمی رویم سر این کلاسها و درسها، با این وضعی که شما پیش‏‎ ‎‏آوردید در دانشگاهها. اینها هم لابد یک دسته ای از اوباش هستند!‏

مخالفین دیکتاتوری از دید دیکتاتورها

‏     این علمای تهران که الآن بنا دارند ـ از قراری که امروز اطلاع رسیده است ـ که‏‎ ‎‏اعتراضاً دست از جماعت بردارند و این حوزۀ قم که الآن در حال تعطیل و انعطال‏‎[6]‎‎ ‎‏است ـ اینها همه ـ یک مشتی اوباش هستند که از خارج مرز با تذکره های دروغی آمده اند‏‎ ‎‏در ایران! آذربایجانیها همه شان که همچو قیامی کرده اند که بی سابقه ـ تقریباً ـ بوده است،‏‎ ‎‏همچو تعطیلی کردند که بی سابقه بوده است، اینها هم یک مشتی اراذل بودند! یزدیها هم‏‎ ‎‏همین طور. همۀ ایران، تمام ایران یک مشتی اراذل ـ به اصطلاح اینها ـ هستند که اینها‏‎ ‎‏نمی فهمند چه می گویند! در اصطلاح اینها هر کس که مخالف با دیکتاتوری است،‏‎ ‎‏مخالف با کسانی است که به اسلام دارند خیانت می کنند، کسانی که به این ملت خیانت‏‎ ‎‏کرده اند، هر که مخالف اینهاست یک مشت اراذلی است که از خارج آمده!‏

‏     الآن هم با این همه بساطی که در ایران در آمده است و این همه مخالفتی که از همۀ‏‎ ‎‏شهرها، سی و چند شهر، همۀ شهرهای ایران باید گفت، (سی و چند شهر، خوب دهاتش‏‎ ‎‏هم بوده است) ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ از دهات هم می گویند هست این مطالب، الآن هم با همۀ این مسائل‏‎ ‎‏که اینها روبرو هستند، باز وقتی که صحبت می کنند ابداً از آن حرفهای اول دست‏‎ ‎‏برنمی دارند: تمام ایران با ما موافقند! تمام اصناف! همین دیشب این مطلب بوده که صد و‏‎ ‎‏بیست و چند رئیس صنف گفته اند تمام اصناف تهران به شما وفادارند! و به انقلاب شاه و‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 386
‏ملت رأی می دهند! و معترضند به این آشوبگرها! به این آشوبگرها اعتراض دارند و از‏‎ ‎‏دولت خواسته اند که اینها را مجازات کند! این صد و بیست و چند صنف، خارج از‏‎ ‎‏ایرانند؟ یا تهرانند و بازار تهرانند؟ اگر تهران است و بازار تهران است، بازار تهران که‏‎ ‎‏حالا می گویند چهار روز است بسته است. حالا امروزش را من اطلاع ندارم اما می گویند‏‎ ‎‏چهار روز بسته بوده. اعتراض داشته اند. هیاهو از بازار بلند می شود؛ مبدأ هیاهو دانشگاه‏‎ ‎‏است و بازار. دانشگاهیها از خارج آمده اند؟! بازار تهران هم از خارج آمده اند؟! آن‏‎ ‎‏اصناف و صد و بیست و چند صنفی که همه اظهار وفاداری کرده اند، اینها زیرزمین ـ در‏‎ ‎‏زیرزمین اینها ـ هستند! ما در خارج نمی بینیم اینها را! حلالزاده اینها را نمی تواند ببیند!‏‎ ‎‏اینها همه ـ همه موافقند! همۀ سی و چند میلیون جمعیت ایران ـ همه موافقند؟ چند هزار،‏‎ ‎‏چند نفر معدود! اول که می گفتند به عدد انگشتهای ـ مثلاً ـ انسان؛ کم کم یک قدر زیادش‏‎ ‎‏کردند، حالا رسیده به چند هزار. دو ـ سه هزار جمعیتند که با اینها مخالفند! دیگر چندین‏‎ ‎‏میلیون جمعیت همه موافق هستند! اما این جمعیت کجاست ما نمی دانیم! این جمعیت در‏‎ ‎‏یزد است؟ در قم است؟ در تهران است؟ در مشهد است؟ آذربایجان است؟ کردستان‏‎ ‎‏است؟ اهواز است؟ اینها کجا هستند که ماورای این جمعیتی که الآن در ایران موجود‏‎ ‎‏است هستند؟!‏

انفجار سراسری، پیامد نیم قرن خودسری

‏     جمعیتی که در ایران الآن موجود است، همه می دانند. همۀ خبرگزاریهایی که باید‏‎ ‎‏اطلاع بدهند اطلاع دادند و گفته می شود که بیست و چند ـ بعضیها 25 شهر، بعضیها‏‎ ‎‏33 ـ شهر از شهرهای ایران همه اعتصاب کرده اند، همه تظاهر کرده اند بر ضد شاه. در‏‎ ‎‏رادیو هم هست بر ضد شاه. یک کلمه هم گفته شده است که اینها، ‏‏[‏‏یعنی‏‏]‏‏شاه یا دستگاه‏‎ ‎‏شاه ‏‏[‏‏این قیام را‏‏]‏‏از فلان طلبه (که من باشم) می بینند؛ ولی من می گویم تمامش زیر سر‏‎ ‎‏خود اوست. تمام این سی و چند شهر که قیام کرده اند، با تحریک خود ایشان قیام‏‎ ‎‏کرده اند. دزد اگر بخواهد بگوید که دست من را حاکم بریده است، باید به او گفت: نه،‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 387
‏خودت بریدی؛ حاکم اجرای قانون می کند؛ تو خودت دست خودت را بریدی، تو‏‎ ‎‏دزدی کردی؛ کسی که دزدی بکند دستش به هدر می رود.‏

‏     تو فکر کن اگر قوۀ تفکر برای تو دیگر باقی مانده باشد؛ سقوط خودت را به چشمت‏‎ ‎‏داری می بینی و قوۀ تفکر از دستت رفته؛ تو فکر کن که در این پنجاه سال بر این ملت، تو‏‎ ‎‏و پدرت چه گذراندید. این ملت از دست پدرت، بعد از آن از دست تو به آنها چه گذشته‏‎ ‎‏است. این همه داغها که در دل اولیای این مقتولین هست از آن زمان تا حالا، از زمانی که‏‎ ‎‏در مسجد گوهرشاد آن جنایت را آن مرد جنایتکار کرد ـ لَعَنَهُ الله تعالی ـ تا امروز که با‏‎ ‎‏دست تو این جنایات دارد اجرا می شود، با این ملت شما چه کردید. می خواهید انفجار‏‎ ‎‏نشود؟ این دیگر یک کسی باید باشد که رأس انفجار باشد و مردم را به انفجار وادار کند؟‏‎ ‎‏... ایران خود به خود منفجر است. مگر می شود جلوی انفجار را با این هرزگیها گرفت که‏‎ ‎‏«گروه انتقام» یکوقت درست می کنند و «کمیتۀ پیکار» درست می کنند، و این حرفهای‏‎ ‎‏نامربوط.‏

چاپلوسان، بر کرسی مدرس قهرمان

‏     مجلسشان را وقتی که می روی گوش می کنی به حرفهای این چهار نفر بیچاره ای که‏‎ ‎‏آنجا برای خاطر اینکه سال دیگر هم اینها مجلس بروند ـ خودشان هم گفتند این را که‏‎ ‎‏سال دیگر اینها مجلس بروند ـ ببین چه حرفها می زنند. حتی وکیل خود آذربایجان‏‎ ‎‏می گوید اینها آذربایجانی نیستند، آذربایجانی که با شاه مخالف نمی شود! پس اینها‏‎ ‎‏کجایی اند؟ تبریزیها کجایی اند آقای وکیل؟! آن وضع مجلس ما و آن انحطاطی که پیدا‏‎ ‎‏شده است در مجلس. یکوقت مدرس توی مجلس است، یکوقت هم اینها که می بینید.‏‎ ‎‏یکوقت مدرس است که می ایستد و مقابل همه صحبت می کند و مقابل رضا شاه‏‎ ‎‏می ایستد، تا آخرْ نَفَس ایستاد، بعد هم او را کشتند البته؛ یکوقت هم اینها هستند که برای‏‎ ‎‏خاطر اینکه یک روز دیگری هم وکیل بشوند، حالا یک همچو حرفهایی می زنند که‏‎ ‎‏همه، هم خودشان می دانند دروغ می گویند هم دیگران می دانند که اینها دروغ می گویند‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 388
‏و هم خودشان می دانند که همه می دانند که اینها دروغ می گویند مع ذلک می گویند. برای‏‎ ‎‏جلب نفع خودشان، جلب رضایت رضا شاه، محمدرضا شاه، سَخَطِ خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی را بر خودشان می خرند. این وضع مجلس ما، آن وضع قوانین ما، آن وضع احکام‏‎ ‎‏شرعی ما، آن وضع بازار ما، آن وضع نفت ما، آن وضع استقلال ما.‏

فرمان اخراج شاه و امریکا

‏     خدا می داند که بعضی از این صاحب منصبها گاهی همین جا ـ قاچاقی ـ پیش من‏‎ ‎‏می آیند، چه خون دلی اینها دارند از این مستشارهای امریکایی که هر چند وقت یک‏‎ ‎‏دفعه یک جبهه های تازه ای می آید اینجا و با ما چه می کند و چه معاملاتی این نانجیبها با‏‎ ‎‏اینها می کنند. و من نمی دانم، واقعاً برای من معماست که این صاحب منصبهای ما چرا‏‎ ‎‏اینقدر بی عرضه اند، چرا اینها اینقدر بی عرضه هستند؟ چرا نشسته اند توی خانه شان تا‏‎ ‎‏اینطور تحمیلات بر آنها بشود؟ چرا مستشارهای امریکایی را اینطور اجازه می دهند که با‏‎ ‎‏آنها اینطور رفتار کنند؟ چرا این مردک را بیرونش نمی کنند؟ به ما می گویند که خوب، اگر‏‎ ‎‏این برود، کی جای این بیاید که چه بشود؟ من گفتم اگر این برود، عُبَیْدالله ‏‎[7]‎‏ هم بیاید بهتر‏‎ ‎‏از این است. برای اینکه هر کس بیاید حالا فکر می کند به آنجا. این حالا کهنه کار شده و‏‎ ‎‏اواخر عمرش است و عصبی شده و دیوانه شده است و به هر جا می زند و می کشد و‏‎ ‎‏نمی دانم به کجا می رسد. اما اگر این برود هر که بیاید، هر کس را شما تصور کنید بیاید، در‏‎ ‎‏اول امر تا یک مدتهایی مردم راحت هستند. اگر این باشد یک ساعت راحتی نیست. اگر‏‎ ‎‏این برود هر کس بیاید مردم باز یک مدتی راحت هستند. خیال نکنید که حالا اگر این‏‎ ‎‏رفت، دنیا به هم می خورد، هیچ چیز به هم نمی خورد. این صاحب منصبها کجا هستند؟‏‎ ‎‏هی ارتشبد کذا و نمی دانم سپهبد کذا و سرلشکر کذا! حرف است آنها، مثل وکلا می مانند‏‎ ‎‏آنها. وکیلم! وکیل کجا... هر کدام از قول ملت حرف می زنند. مردِکه خودش هست‏‎ ‎‏تنهایی، آن وقت می گوید ما و همۀ ملت!‏


صحیفه امامجلد 3صفحه 389
انقلاب امریکا، یا «انقلاب شاه و ملت»!

‏     آخر این ملتی که همه الآن بر ضد این مردِکه قیام کرده اند، این ملتی که می بینند همه‏‎ ‎‏چیزشان را این آدم از دست داده و از بین برده است، این ملتی که می بینند جوانهای آنها‏‎ ‎‏را به فساد کشیده، دخترهای آنها را می خواهد به فساد بکشد، این ملت همه شان موافقند‏‎ ‎‏با اصل انقلاب؟! «انقلاب شاه و ملت»؟! باز هم خجالت نمی کشند می گویند انقلاب شاه‏‎ ‎‏و ملت! بگویند انقلاب امریکا، راحت کنند خودشان را. بگویند دستور امریکا، انقلاب‏‎ ‎‏امریکا. چه باید کرد؟ همان طور که خودش در یکی از نوشته هایش گفت که خوب‏‎ ‎‏صلاح دیدند که ما باشیم، آن متفقین صلاح دیدند که ما باشیم عجالتاً! خدا لعنتشان کند‏‎ ‎‏اینها را که همچو صلاحی برای ما دیدند.‏

در واپسین روزهای سلطنت

‎ ‎‏     الآن قم حکومت نظامی است، از قراری که گفته می شود؛ تبریز حکومت نظامی‏‎ ‎‏است؛ مشهد حکومت نظامی است یا بدتر از نظامی است. حکومت نظامی اینطور نیست‏‎ ‎‏که! حکومت نظامی یک نظامی هست، یک نظامی می آید حاکم می شود و بعضی‏‎ ‎‏رفت و آمدها و بعضِ اجتماعات را جلو می گیرد. اما بریزند توی خانۀ مردم، حکومت‏‎ ‎‏نظامی است؟! بریزند تو خانۀ مردم تفتیش کنند؟ همۀ محله های قم را می گویند‏‎ ‎‏همین طور احاطه کرده اند و مشغول تفتیش هستند؛ دنبال اسلحه می گردند. اینها از سایۀ‏‎ ‎‏خودشان می ترسند بیچاره ها! خیال نکنید این اُشْتُلُمْها را هیچ چیز؛ هیچ خیال نکنید اینها‏‎ ‎‏چیزی است. اینها الآن از سایۀ خودشان می ترسند. همچو خوفْ اینها را برداشته که مثل‏‎ ‎‏گربه ای که آن آخر، دیگر به همه چیز حمله می کند و با دست و پنجه و چه حمله می کند‏‎ ‎‏از خوفش، اینها هم به آن مرتبه رسیده اند که حالا با دست و پنجه و لگد و همه چیز از‏‎ ‎‏مسلسل و تانک و توپ و اینها حمله می کنند به مردم، به مردم بی دفاع. خانه های قم را‏‎ ‎‏می گردند. گفتند در آذربایجان هم بنا دارند این کار را بکنند. باید همۀ ایران را اینها‏‎ ‎‏تفتیش بکنند، باید همۀ ایران را اینها بگردند.‏


صحیفه امامجلد 3صفحه 390
ریشۀ انفجار و انقلاب

‏     تمام اینها با تحریک خود ایشان است، نه تحریک من. من یک طلبه ای هستم که مثل‏‎ ‎‏سایر آقایان طلاب، مثل سایر آقایان شهرها، من هم یک ناله ای می کنم از دست این.‏‎ ‎‏آنکه اساس مطلب است، آنکه اساس این انقلابات است، آنکه اساس این انفجارهاست‏‎ ‎‏خود این آقاست، خود این آدم است. اساسْ خود این است. آنکه خیانت می کند، باید‏‎ ‎‏اگر آمدند گفتند خیانت و داد و قال بلند شد ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ خیانت می کنند، نگویند محرک دارند.‏‎ ‎‏تو محرکی؛ به خیانتت تحریک کردی مردم را، تو به این مردم خیانت کردی. مردم هم در‏‎ ‎‏مقابلش ایستادند و حرف می زنند؛ حرف است، الآن بیچاره ها چه بکنند. تو همۀ حیثیت‏‎ ‎‏این مملکت اسلامی را از دست دادی و بردی، و الآن هم مشغول فعالیتی برای بیشتر از‏‎ ‎‏دست دادن و بردن.‏

‏     مردم دیگر به تنگ آمده اند؛ مردم از جان خودشان هم به تنگ آمده اند. جوانش را‏‎ ‎‏می کشد، خودش باز می آید. قم آدم می کشند، باز توی محلاتش بچه و بزرگ آنها حمله‏‎ ‎‏می کنند. برای اینکه از جانشان هم سیر شده اند مردم. دیگر با این وضع، با این اساسی که‏‎ ‎‏تو بنیان گذاشتی در اینجا، برای کی راحتی هست؟ یک راحتی یکروزه هست؟ یک‏‎ ‎‏راحتی یکساعته هست تا اینکه یک زندگی داشته باشد؟ خوب، زندگیِ اینطور را مردم‏‎ ‎‏ترجیح می دهند که نباشند در این دنیا. پس تقصیر از خود توست و دیگر هم نمی توانی‏‎ ‎‏اصلاحش کنی.‏

آشتی ناپذیری ملت

‏     توبۀ تو پیش ملت پذیرفته نیست. ممکن است یک توبۀ حقیقی بکنی و مال مردم را‏‎ ‎‏دستشان بدهی و همۀ جنایات را جبران بکنی، خدا ممکن است ـ خدا بزرگ است ـ‏‎ ‎‏بپذیرد اما ملت نمی پذیرد. ما نمی توانیم توبۀ تو را بپذیریم؛ توبۀ تو مرگ است، توبۀ‏‎ ‎‏گرگ مرگ است. دیگر این آخری افتاده به اینکه دستور دادم که دیگر خیلی مردم‏‎ ‎‏را‏‏[‏‏اذیت‏‏]‏‏ نکنند. همین دیشب می گفت که دستور دادم به عمرو که مردم را دیگر ‏‏[‏‏مورد‏‎ ‎‏تعدی قرار ندهد‏‏]‏‏. این هم توبۀ گرگ است که مرگ است. تو حالا با یک راه دیگری‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 391
‏می خواهی راه باز کنی برای جنایات و الاّ تو ممکن نیست که دست برداری از جنایاتت.‏‎ ‎‏کسی که اعصابش اینطور خرد شده و خراب شده و می بیند همۀ ملت با او مخالف هستند،‏‎ ‎‏اربابها هم؛ می ترسد که اگر ملت مخالفتشان طول بکشد، آنها هم دستشان را از سرش‏‎ ‎‏بردارند؛ و خدا می داند که اگر یک روز دستش را این امریکای خبیث از سر این ‏‏[‏‏شاه‏‏]‏‎ ‎‏بردارد، هیچ برایش نمی گذارند بماند؛ همان اطرافیانش او را خواهند خورد.‏

سلاح ایمان، نیرومندترین سلاحها

‎ ‎‏     ولی حالا ملت چه بکند؟ مستشارهای خارجه ریخته اند به ایران و همه چیز دست آنها‏‎ ‎‏هست، قدرت دست آنها هست، ملت ضعیف است. این اشخاصی که ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ حقوق بشر‏‎ ‎‏[‏‏دائم‏‏]‏‏ دم می زنند، همینها ملت ما را به اینطور گرفتاری کشاندند. چه بکند یک ملت‏‎ ‎‏ضعیفی که اسلحه ندارد، ‏‏[‏‏قدرت‏‏]‏‏ ندارد؟ ولی هیچ اسلحه ای با ایمان نمی تواند مقابله‏‎ ‎‏بکند، هیچ اسلحه ای با قیام ملت نمی تواند مقابله بکند. امروز همۀ اسلحه ها نمی توانند‏‎ ‎‏مقابله کنند با قیام مردم؛ هر چه بکشند باز نمی توانند. این مصیبتها که می بینید، که همۀ‏‎ ‎‏شهرها الآن گرفتار هستند؛ هر روز یا گرفتار پلیس هستند یا گرفتار جُنْدیها و لشکریها‏‎ ‎‏هستند با تانک و توپ و مسلسل، یا گرفتار یک دسته ای هستند که می آیند تظاهر می کنند‏‎ ‎‏و زنده باد و جاوید باد می گویند. توی خانۀ بعض مراجع مردکه رفته و تفنگش را کشیده یا‏‎ ‎‏[‏‏تهدید‏‏]‏‏ کرده که من همۀ شما را می کشم اگر نگویید جاوید کذا؛ آنها هم نگفتند و به او‏‎ ‎‏[‏‏پرخاش‏‏]‏‏ کردند، از قراری که شنیدم. اینها گرفتار این هستند که باید جاوید کذا بگویید.‏‎ ‎‏مگر با گفتن جاوید، جاوید می شود؟ گذشت دیگر مطلب، برود سراغ کارش. اگر بتواند‏‎ ‎‏جانش را از دست این ملت نجات بدهد، یواشکی فرار کند. بیخود برنامۀ حرکتش را به‏‎ ‎‏خارج از کشور لغو کرد‏‎[8]‎‏ به خیال اینکه خودش در دست بگیرد قدرت را، آدمکشی را‏‎ ‎‏خودش در دست بگیرد. مبادا جا را خالی کند یکی بیاید جایش. چه بروی چه نروی تو‏‎ ‎‏دیگر رفتنی هستی بیچاره. و خودت این کار را کردی، ما این کار را نکردیم، ملت این کار‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 392
‏را نکرده. تو این کار ‏‏[‏‏را کردی‏‏]‏‏، اساس را تو درست کردی. اگر یک حکومت صحیح‏‎ ‎‏بود، یک قدرت صحیح بود، و یک مُجری قدرت صحیح بود و دلسوز ملت بود،‏‎ ‎‏اسلامی بود، ممکن بود این مسائل پیش بیاید؟ ممکن بود تظاهری بر خلافش بشود؟‏‎ ‎‏امکان نداشت یک همچو چیزی. پس اینکه می بینید که همه یکدل و یکجهت تظاهر بر‏‎ ‎‏ضد تو می کنند، بدان که زیر سر خودت است این مسائل، تو این کارها را کردی.‏

‏     اینها مصیبتهای ماست و بشارتها. در همۀ اینها بشارت است: بشارت پیروزی ملت،‏‎ ‎‏بشارت قطع ایادی اجانب ان شاءالله ، بشارت قطع این دودمان و رفتن اینها از این مملکت‏‎ ‎‏یا از این عالم. اینها همه بشارت است و مردم باید قوی، دلخوش ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ بی هراس باشند.‏

اسلام مکتب مبارزه و مقاومت

‏     هر انقلاب اسلامی توی آن یک مطلبی هست، توی آن یک کُشتنی هست، یک‏‎ ‎‏ناراحتی هست، همچو نیست که خوب‏‏[‏‏بدون قربانی باشد‏‏]‏‏؛ اسلام را ما باید ببینیم اولش‏‎ ‎‏چه جور به دست آمد. این اسلام، این پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آن وقتی‏‎ ‎‏که اجتماعات را درست کرد و توانست قیام بکند بر ضد شرک و کفر و بی عدالتیها، با چه‏‎ ‎‏مصیبتهایی گرفتار بود، چه جنگهایی کرد و چه کشته‏‎[9]‎‏هایی داد و خودش چه زحماتی‏‎ ‎‏کشید و چه جراحاتی برداشت. اسلام از اول، وقتی زاییده شده است، آن روزی که اعلام‏‎ ‎‏شد به اینکه حالا دیگر باید قیام کرد در مقابل ‏‏[‏‏طاغوت‏‏]‏‏، از آن روز برنامه اش این بود که‏‎ ‎‏بزند و بکشد و کشته بشود برای اصلاح حال جامعه. برای اینکه این دزدها و این‏‎ ‎‏خیانتکارها را قطع ایادیشان را بکند، قطع حیاتشان را بکند؛ اینها مضر به جامعه هستند.‏‎ ‎‏این باغدارها و این کارواندارهای قریش مضرِّ به جامعه هستند، اینها باید از بین بروند.‏‎ ‎‏اصلاً اول اسلام وضعش این بوده. وقتی دست من و شما رسیده، اسلام به این صورت در‏‎ ‎‏آمده که جز مطالعۀ کتاب کاری دیگر نمی کنیم و کاری دیگر نمی گوییم بکنند.‏

‏     خدا می داند که من برای حوزه ها متأسفم. من برای حوزۀ نجف متأسفم. آقا، حیثیتش‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 393
‏را دارد از دست می دهد حوزۀ نجف؛ حیثیتش را پیش مسلمین دارد از دست می دهد.‏‎ ‎‏من متأسفم برای این. اشخاص ‏‏[‏‏مهم‏‏]‏‏ نیستند، من برای حوزه متأسف هستم. یک حوزۀ‏‎ ‎‏هزار ساله و هزار و چند صد ساله دارد حیثیتش را از دست می دهد. شما ملاحظه کنید، در‏‎ ‎‏تمام این صحبتهایی که در ایران هست، از اول تا آخر بروید مطالعه کنید، تمام‏‎ ‎‏اعلامیه هایشان را مطالعه کنید، اعلامیۀ چه جناح متدین، چه جناح روشنفکر، چه جناح‏‎ ‎‏اهل علم، بروید مطالعه کنید، اسمی از نجف دیگر نیست؛ نجف مَنْسی است. به داد این‏‎ ‎‏نجف برسید شما آقایان.‏

حوزۀ قم زنده است

‏     حوزۀ قم حوزۀ زنده است. کشته می دهد، می کشد، کشته می دهد ـ عرض می کنم که ـ‏‎ ‎‏اگر بتواند می کشد. الآن هم در تحت فشار هست و مع ذلک زنده ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏، مع ذلک‏‎ ‎‏ایستاده است. طلبۀ قم ایستاده است، قمی ایستاده است، ملت قم ایستاده است. کتک‏‎ ‎‏می خورد و ایستاده است. طلبۀ قم کشته می دهد و ایستاده است و لهذا زنده است. اصلاً‏‎ ‎‏در اذهان مردم، هر چی هست قم است؛ و من برای نجف متأسفم. من قمی هستم اما برای‏‎ ‎‏نجف متأسفم. ما علاقه داریم به همۀ اینها. ما علاقه داریم به یک همچو حوزۀ هزار و‏‎ ‎‏چند صد ساله. نگذارید این حوزه از بین برود. نگذارید این حوزه مَنْسی بشود.‏

تأکید بر سازماندهی نهضت

‏     باید حالا که ایران قیام کرده است ـ و خداوند توفیق بدهد به آنها ـ باید نظام داشته‏‎ ‎‏باشد این؛ بی نظام نباید باشد. روابط باید باشد بین حوزۀ قم، حوزۀ تهران و همۀ‏‎ ‎‏شهرستانها. روابط می خواهد. سازمان باید بدهید به این قیام؛ متفرقات نباشد. سازمان‏‎ ‎‏داشته باشد که اگر یک روزی قم ایستاد، تمام ملت بایستد. متفرق نباشید؛ جناحها همه با‏‎ ‎‏هم بشوند. این اشتباه است که بعضِ جناحها ـ از قراری که امروز به من کاغذ بعضی از‏‎ ‎‏آقایان رسید ـ اینها دیگر از روحانیت صحبت نمی کنند. نمی فهمند اینها. اینها نمی دانند‏‎ ‎‏که بی روحانیت یک شاهی اینها ارزش ندارند. اگر دست ناپاکی در کار نباشد و اینها را‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 394
‏وادار نکند به اینکه در نوشته هایی که می نویسند روحانیت را ساقط کنند و اگر مقصود‏‎ ‎‏این نباشد که جناحها با هم مختلف بشود و متشتت بشوند و از راه بی فهمی باشد،‏‎ ‎‏بی ادراکی باشد، هوای نفس باشد، اصلاح کنند خودشان را. تمام جناحها با هم بشوند.‏‎ ‎‏سازمانِ واحد باشد. یک حزبِ الهی در مقابل «حزب رستاخیز» ـ حزبِ خدا، حزبِ اَلله .‏‎ ‎‏همه با هم باشید، همه با هم صحبت کنید، همه با هم قیام کنید، همه با هم قعود کنید. هر‏‎ ‎‏دسته ای عَلی حده و آن برای خودش و آن برای خودش، غلط است امروز. روحانیین با‏‎ ‎‏آنها، آنها با روحانیین، دانشگاهی با شما، شما با دانشگاهی، بازاری با همه، کارگر با همه.‏

‏     همۀ شما یک مصیبت دارید، همه گرفتار یک مصیبت هستید. مصیبتْ مصیبت‏‎ ‎‏مشترک است. همه مصیبت زده هستیم. یک امری نیست که اختصاص به روحانیت داشته‏‎ ‎‏باشد، اختصاص به احزاب داشته باشد، یا اختصاص به دانشگاهی داشته باشد. این مطلبی‏‎ ‎‏نیست که اختصاص داشته باشد. اگر نفت را می برند، نفت همه را دارند می برند؛ اگر یک‏‎ ‎‏مشت آهنپاره بیخود وارد می کنند در مملکت، برای همه است این مصیبت؛ اگر‏‎ ‎‏مستشارهای امریکا را در اینجا می آورند، این مصیبت برای همه است؛ برای یکی و دو تا‏‎ ‎‏نیست. اگر پایگاه برای امریکا درست می کنند، این برای همه است؛ اگر خیانت به ما‏‎ ‎‏می کنند، خیانت به ملت می کنند؛ خیانت به همه است.‏

‏     همه دست به دست بدهید. علی حده هر کس برای خودش یک سازی بزند، این‏‎ ‎‏غلط است؛ این شکست است. باید سازمان داده بشود به این قیام، به این نهضتی که الآن‏‎ ‎‏بالفعل موجود است. باید عقلای قوم، سران قوم، سازمان بدهند به این؛ یعنی روابط پیدا‏‎ ‎‏بشود بین همۀ جناحها. همۀ شهرستانها باید با هم روابط داشته باشند. باید مجالس در روز‏‎ ‎‏واحد ‏‏[‏‏باشد‏‏]‏‏. یکی از اقسام روابط که من سابق می خواستم در قم ایجاد بکنم و‏‎ ‎‏نگذاشتند ایجاد بشود ـ خداوند اصلاحشان کند ان شاءالله . من بنا بر این گذاشتم که در‏‎ ‎‏تمام ایران، یک روز تعطیل، یک روزْ اجتماع باشد؛ اجتماع اهل علم. یعنی فرض کنید‏‎ ‎‏روز شنبه یا شب شنبه تهران یک اجتماع اهل علمی باشد، خراسان اجتماع اهل علمی‏‎ ‎‏باشد، فلان ده هم اجتماع اهل علمی باشد، فلان جا هم ‏‏[‏‏چنین‏‏]‏‏ باشد. این یک سازمانی‏

صحیفه امامجلد 3صفحه 395
‏بود، نگذاشتند؛ نفهمیدند.‏

‏     حالا آقایان بیدار بشوید، ملتفت باشید. دشمن شما حالا هم قوی است؛ حالا با چاقو‏‎ ‎‏آمده به میدان، حالا با تانک آمده به میدان، حالا با ـ عرض می کنم که ـ مسلسل آمده به‏‎ ‎‏میدان. لکن نترسید از این مسلسلها، مسلسلها چیزی نیستند؛ شما حقید، حق با شماست،‏‎ ‎‏خداوند تعالی با شماست. سازمان بدهید به این نهضتی که الآن در ایران پیدا شده است.‏‎ ‎‏روابط باید با هم باشد؛ آقایان علما با همۀ جناحها، همۀ جناحها با آقایان علما، همۀ ملت‏‎ ‎‏با هم سازمان داشته باشد. سران قوم در یک وقت معین اجتماع داشته باشند با هم، که اگر‏‎ ‎‏یک روزی یک کلمه ای فرض کنید از یک جایی صادر شد، تمام با هم یک کلمه باشند،‏‎ ‎‏یک حرکت باشند اهالی ایران.‏

 نوید پیروزی

‏     مژده می دهم به همۀ جناحهایی که در ایران برای اسلام، برای احقاق حق قیام کردند‏‎ ‎‏که ‏إنَّ الصُّبْحَ لَقَریبٌ‎[10]‎‏؛ نزدیک است ان شاءالله . و شما پیروزید ان شاءالله ؛ اما به شرط‏‎ ‎‏اینکه عوامل مختلف در کار نباشد؛ به شرط اینکه هواهای نفسانی ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ این برای خودش‏‎ ‎‏بکشَد و آن برای خودش بکشَد، این نباشد در کار. همه با هم برادریم. من یک طلبه‏‎ ‎‏هستم، تو هم یک آقا هستی، آن هم یک کاسب هست، آن هم یک دانشگاهی هست،‏‎ ‎‏آن هم یک دکتر هست، آن هم یک مهندس هست، آن هم یک روشنفکر هست؛‏‎ ‎‏همه مان با هم مصیبت واحده داریم؛ همه با هم باید بنشینیم و شیون کنیم.‏

‏     خداوند ـ ان شاءالله ـ به همۀ جناحها توفیق بدهد؛ به همه سلامت بدهد. خداوند‏‎ ‎‏ان شاءالله قطع ایادی اجانب را از مملکت اسلامی بکند و از همۀ ممالک اسلامی بکند.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 3صفحه 396

  • ـ ارتش؛ لشکر و سپاه.
  • ـ اشاره به شهادت طلبه ای جوان در منزل آقای شریعتمداری.
  • ـ منظور، آقای گلپایگانیاز مراجع بزرگ تقلید است.
  • ـ گذرنامه.
  • ـ «به سوی تمدن بزرگ».
  • ـ خود به خود تعطیل شدن.
  • ـ عبیداللّه بن زیاد، حاکم کوفه در زمان یزید.
  • ـ اشاره به لغو سفر رسمی شاه به بلغارستان، به بهانۀ سرماخوردگی!
  • ـ اصل: کشتار.
  • ـ اقتباس از آیۀ 81 سورۀ هود: «الیس الصبح بقریب».