سخنرانی

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (منطق کارتر و لزوم اعتصاب کارکنان شرکت نفت)

سخنرانی

‏زمان: 25 آذر 1357 / 15 محرّم 1399‏

‏مکان: پاریس، نوفل لوشاتو‏

‏موضوع: منطق حقوق بشر کارتر ـ سرپوشی بر ادامۀ جنایات شاه ـ لزوم اعتصاب کارکنان‏‎ ‎‏شرکت نفت‏

‏حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج‏

‏اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

منطق کارتر همان منطق معاویه است

‏     در جنگ صفین وقتی که عمار یاسر برای خاطر جنگ با معاویه در رکاب‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین کشته شد، بین لشکر معاویه حرف واقع شد که پیغمبر به عمار فرمودند که تو‏‎ ‎‏را فرقۀ یاغی و باغی شهید می کنند‏‎[1]‎‏ و حالا لشکر معاویه شهید کرده است عمار یاسر را،‏‎ ‎‏پس باید فرقۀ یاغی و طاغی همین معاویه و لشکر او باشند. معاویه گفت که نه، این را‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین کشته برای اینکه او فرستاده او را به جنگ، و وقتی که او فرستاد به جنگ‏‎ ‎‏پس امیرالمؤمنین او را کشته است؛ پس فرقۀ باغیه عبارت از آن دسته هستند! منطق کارتر‏‎ ‎‏همین منطق معاویه است که گفته است به اینکه اینها مردم را به کشتن می دهند ـ یعنی‏‎ ‎‏علمای اسلام مردم را به کشتن می دهند. حالا باید ما حساب این را با ایشان بکنیم ببینیم که‏‎ ‎‏آیا این منطق ایشان همان منطق معاویه است یا یک قدری هم بدتر، یا یک منطق‏‎ ‎‏صحیحی است.‏

‏     در ایران از اول محرّم مردم شروع کردند به ـ ضمن عزاداریهایی که کردند ـ اظهار‏‎ ‎‏انزجار از حکومت شاه؛ و در تاسوعا و عاشورا با کمال آرامش مردم پیاده روی کردند و‏‎ ‎‏سلطنت محمدرضا شاه را نفی کردند. ایشان می گوید که مردم همچو اختیاری نداشتند؛‏

صحیفه امامجلد 5صفحه 242
‏این اسباب این شده است که شاه امر کرده است که روز بعدش مردم را بکشند! این‏‎ ‎‏تظاهرات آرام که مردم کردند و سرنوشت خودشان را در این روز تعیین کردند، این آیا‏‎ ‎‏مطابق منطق آقای کارتر نیست؟ و این را یک امر انحرافی ایشان تلقی می کنند که مردم‏‎ ‎‏یک مملکتی ـ تمام مردم یک مملکتی ـ نسبت به سرنوشت خودشان حق ندارند؟! آن‏‎ ‎‏«اعلامیۀ حقوق بشر» در منطق آقای کارتر این است که بشر همچو حقی ندارد که‏‎ ‎‏سرنوشت خودش را تعیین کند؟ ایشان از اعلامیۀ حقوق بشر که خودشان هم امضا کردند‏‎ ‎‏اینطور فهمیدند که آزادند مردم؛ اول چیزی که برای انسان هست آزادی در بیان است،‏‎ ‎‏آزادی در تعیین سرنوشت خودش است؛ آیا ایشان از اعلامیۀ حقوق بشر این را‏‎ ‎‏فهمیده اند که نه، هیچ کس آزاد نیست در این معنا؟! یا در خصوص ایران ایشان این نظر را‏‎ ‎‏دارند که هرکس هم که آزاد باشد لکن ایران دیگر آزاد نیست؟! چنانچه در بعضی از‏‎ ‎‏حرفها می گویند گفته است که آنجا که پای منافع ماها در کار است، دیگر صحبت از‏‎ ‎‏آزادی و حقوق بشر نیست! دیگر آنجا نباید ما از حقوق بشر بحث بکنیم؛ ایران یک‏‎ ‎‏جایی است که سوق الجیشی است، وضع سوق الجیشی نسبت به مملکت ما دارد، دیگر‏‎ ‎‏اینجا جای این نیست که ما صحبت آزادی بشر را بکنیم و حقوق بشر را بکنیم! این منطق‏‎ ‎‏صحیح هست در نظر دنیا؟ در نظر عُقلای دنیا که یک مملکتی چون منفعت به ایشان‏‎ ‎‏می رساند، چون مملکت امریکا از این منفعت می برد، پس اینها دیگر آزاد نیستند؟ اینها‏‎ ‎‏باید دستشان را روی هم بگذارند تا هرچه منافع دارند، هرچه ذخایر دارند، امریکا و‏‎ ‎‏امثال امریکا ببرند؟!‏

کارتر، مدافع کشتارها و غارتها

‏     آیا اینکه ایشان می گوید که اینها مردم را به کشتن دادند، آیا این تظاهر آرامی که مردم‏‎ ‎‏در این دو روز کردند یعنی هیچ شلوغی نکردند و به دنیا ثابت کردند که ایران می تواند‏‎ ‎‏کنترل خودش را در اختیار بگیرد و سرنوشت خودش را به طور عُقَلایی به طور صحیح‏‎ ‎‏تعیین کند، خوب این موجب این شد که فردا شبِ یازدهم ـ از شب یازدهم شروع شد ـ‏

صحیفه امامجلد 5صفحه 243
‏شروع شد به کشتار مردم؛ اینجا چه باعث شده است که مردم کشتار شدند؟ خوب باز در‏‎ ‎‏جنگ صفین این مطلب پیش می آید که خوب او آمده به جنگ و اینها هم رفتند به‏‎ ‎‏جنگ و آنها اینها را کشتند. حالا معاویه می تواند یک همچو مغلطه ای بکند که آن کسی‏‎ ‎‏که این را فرستاده به جنگ، این کشته او را. خوب این منطق معاویه است! این یک‏‎ ‎‏مغلطه ای است که کرده است معاویه. اینجا از او هم بدتر است برای اینکه اینجا به جنگی‏‎ ‎‏نرفته بودند! اینها در خیابانهای تهران و در خیابانهای سایر شهرها راه افتاده بودند و‏‎ ‎‏می گفتند که ما شاه را نمی خواهیم؛ این جنگ است؟ آیا کسی بگوید که سرنوشت‏‎ ‎‏مملکت من با دست خود من هست ‏‏[‏‏جنگ است؟‏‏]‏‏، حقوق بشر برای ما، ‏‏[‏‏و‏‎ ‎‏]‏‏همۀ عالم‏‎ ‎‏این مطلب را قائل هستند که هر بشری نسبت به سرنوشت خودش آزاد است، می تواند‏‎ ‎‏رأی آزاد بدهد؛ هر مملکتی ‏‏[‏‏بخواهد‏‏]‏‏ سلطان اگر داشته باشد تعیین کند، رئیس جمهور‏‎ ‎‏اگر بخواهد داشته باشد تعیین کند، حکومت بخواهد تعیین کند برای مملکتش، هر شکلی‏‎ ‎‏که این افراد مملکت بخواهند اداره بشوند، به حَسَب حقوق بشر آن شکل باید مُمضی‏‎[2]‎‎ ‎‏باشد؛ همۀ دولتها هم باید او را تصدیقش بکنند. خوب همین مطلب بود، دیگر بیشتر از‏‎ ‎‏این که چیزی نبود؟! روز دهم و نهم، روز تاسوعا و عاشورا غیر از این مطلب چیزی نبود،‏‎ ‎‏که همۀ روزنامه نویسها، همۀ مجله نویسها این را دیدند؛ اینهایی که رفتند در ایران و تماشا‏‎ ‎‏کردند این مسائلی که در ایران واقع شد، همه دیدند که یک مملکتی است که اهالی اش با‏‎ ‎‏آرامش، چندین میلیون جمعیت در سرتاسر مملکت با آرامش راه افتادند مرد و زن و‏‎ ‎‏بزرگ و کوچک توی خیابانها، و حرفشان این بوده است که ما این شاه را نمی خواهیم. ما‏‎ ‎‏فرض می کنیم که شاه خیلی هم مرد صالحی ـ فرض کنید ـ باشد، خیلی هم آدم صحیحی‏‎ ‎‏باشد، خیلی هم خدمتگزار به مردم باشد، خوب وقتی مردم یک خدمتگزاری را‏‎ ‎‏نخواستند باید کنار برود. ما فرض می کنیم اینطور که خیر ایشان مصالح مملکت را‏‎ ‎‏ملاحظه کرده است، ایشان می خواهد آزادی بدهد، ایشان می خواهد مملکت را مستقل‏
صحیفه امامجلد 5صفحه 244
‏کند، ایشان می خواهد مملکت را به تمدن نو برساند، همۀ اینها را ما فرض می کنیم‏‎ ‎‏صحیح، می خواهد یک همچو کارهایی را بکند لکن اهالی مملکت ـ می خواهند ـ‏‎ ‎‏می گویند ما این را نمی خواهیم که سلطان ما باشد؛ سرنوشت اهالی مملکت با خودشان‏‎ ‎‏است؛ ما همچو  خدمتگزاری را نمی خواهیم؛ ایشان بروند کنار، ما خودمان یک‏‎ ‎‏خدمتگزار دیگر جایش می گذاریم. ما فرض می کنیم اگر ایشان آن هم بود، آنطور هم‏‎ ‎‏بود، مثل سایرِ مثلاً انسانها یک انسانیتی داشت، باز هم اهالی یک مملکت حق داشتند به‏‎ ‎‏اینکه بگویند که ما این خدمتگزار را، این آدم بسیار صالح خوب را که می خواهد‏‎ ‎‏مملکت ما را بهشت برین بکند، ما نمی خواهیم ایشان بهشت برین کند مملکتمان را! حق‏‎ ‎‏ندارند این را بگویند؟ حقوق بشر این نیست که هرکسی، هر بشری حق دارد که سرنوشت‏‎ ‎‏خودش را خودش تعیین کند؟ اینها می خواهند سرنوشت خودشان را خودشان تعیین‏‎ ‎‏کنند و این آقای خدمتگزار را نمی خواهند. این در صورتی بود که ایشان خدمتگزار بود؛‏‎ ‎‏و اما اگر چنانچه یک شخصی باشد که خدمتگزار دیگران است، برای خاطر دیگران این‏‎ ‎‏مملکت خودش را به باد فنا داده، به تباهی کشیده، یک آدمی است که همه چیز ما را از‏‎ ‎‏دست داده و برده است از بین، همۀ منافعی که در این مملکت قابل این است که برده بشود‏‎ ‎‏و مردم از آن استفاده بکنند، خود ملت از آن استفاده بکند، ایشان یا خورده است یا داده‏‎ ‎‏به دیگران خورده اند؛ یا خودش در بانکهای خارج جمع کرده و مثل پدرش که‏‎ ‎‏جواهرات ایران را برداشت و رفت منتها انگلیس ها از او گرفتند بین راه و بردند، یا‏‎ ‎‏خودش برده است و پولهای ایران را، این شصت هزار نفری که می گویند که جزء‏‎ ‎‏اشخاصی است که به او مربوط هستند و از رفقایش هستند و از فامیلش هستند و از اینها‏‎ ‎‏هستند، به اینها داده خورده اند، و یا به اربابها داده خورده اند، به کارتر و امثال کارتر و به‏‎ ‎‏امریکا و به دیگران داده. همۀ منافع ایران را ایشان از بین برده است. الآن شما... اگر حالا‏‎ ‎‏برود، ده ـ پانزده سال لازم است تا این مملکت با زحمت اشخاص صالح به پایۀ آن وقت‏‎ ‎‏برسد که ایشان نیامده بودند، که رضاشاه هم نیامده بود. این مدتی زحمت لازم دارد.‏‎ ‎‏خیال نکنید که حالا یک مملکتی را که این تهی کرده تا رفت بهشت برین بشود. این‏
صحیفه امامجلد 5صفحه 245
‏خراب کرده همه را. این مملکت را خراب کرده و به شکل یک ویرانه درآورده. الآن نه‏‎ ‎‏زراعتی این مملکت ما دارد، نه مراتعش دست مردم است و خودش دارد، نه جنگلهایش‏‎ ‎‏دست اینهاست. آبها را از بین بردند؛ این سدهایی که اینها درست کردند همه اش به منافع‏‎ ‎‏دیگران بوده. تا بیاید این مملکت دوباره برگردد به حال قبل از آمدن این آقا، مدتها‏‎ ‎‏زحمت دارد. مد تها مردم باید خون دل بخورند، جوانهای ما باید زحمت بکشند،‏‎ ‎‏متخصصین ما باید زحمت بکشند تا این را از این آشفتگی بیرون بیاورند، تا بعد بشود‏‎ ‎‏یک مملکتی که این آشفتگیهایی که الآن دارد ندارد؛ آن وقت نوسازی بخواهند بکنند.‏

توجیه کارتر از کشتار مردم

‏     ایشان‏‎[3]‎‏ می فرمایند که این تظاهرات آرامی که کردند که ما شاه را نمی خواهیم، این‏‎ ‎‏است که اینها را به کشتن دادند؟! اینها حتماً باید بگویند شاه را می خواهیم تا نکشندشان؟!‏‎ ‎‏ایشان می گوید که حرفهایی که می زنند میزانی ندارد و کنترل ندارد! خوب حرف ما این‏‎ ‎‏است. ما در مجمع عمومی دنیا حرف خودمان را می گذاریم، حرف ایشان را هم‏‎ ‎‏می گذاریم ببینیم کدام اینها میزان ندارد. حرف ما این است که این آدم خودش و پدرش،‏‎ ‎‏این سلسله به ما خیانت کرده است، جنایت کرده است، هر روز دارد جنایت می کند. الآن‏‎ ‎‏که ما اینجا نشستیم اینها مشغول جنایت هستند، همین الآن، همین الآن مشغولند، همین‏‎ ‎‏دیشب و دیروز قم را به آتش کشیدند، همین دو روز، خراسان را، تبریز را، یزد را ـ هر‏‎ ‎‏شهری را که شما اسم ببرید ـ اینها یک دسته ای آوردند خرابکاری کردند، این آدمی که‏‎ ‎‏اینطوری هست، این آدمی که می آید توبه می کند و توبه اش این است، آدمی که می آید‏‎ ‎‏به مردم می گوید که نه، کار نداشته باشید، من دیگر اشتباه کردم، اشتباههایم را‏‎ ‎‏برمی گردانم، همچو اشتباهی نمی کنم، این کارش این است که دارید می بینید. ایشان‏‎ ‎‏نمی داند، آقای کارتر نمی داند کارهای اینها را یا می داند و خودش را به نادانی می زند؟!‏

صحیفه امامجلد 5صفحه 246
‏خوب ایشان‏‎[4]‎‏ این کارها را دارد می کند، ماها که اهل یک مملکت هستیم، ما هم با سایر‏‎ ‎‏مردم این مملکت می گوییم که ما ایشان را نمی خواهیم. ایشان به ما خیانت کرده، ایشان‏‎ ‎‏جنایت کرده، ایشان ذخایر ما را به شما و امثال شما داده و ما می خواهیم که خودمان آزاد‏‎ ‎‏باشیم، خودمان مستقل باشیم، خودمان مملکتمان را اداره کنیم. این ابهامی در آن هست‏‎ ‎‏که ما می خواهیم خودمان اداره کنیم، نمی خواهیم به دست شماها اداره بشود، به دست‏‎ ‎‏نوکرهای شما اداره بشود؟! ابهامی در این نیست. آیا حق ندارند اهالی یک مملکتی،‏‎ ‎‏آرام این حرف را بزنند که ما نمی خواهیم ایشان را؟! اگر دنبال این معنا که مردم روز‏‎ ‎‏تاسوعا و عاشورا آرام گفتند ما این را نمی خواهیم، و همۀ عالم دیدند که اکثریت قاطع‏‎ ‎‏قریب به اتفاق است که ایشان را نمی خواهند، همۀ بازارهای ایران، همۀ مملکت ایران، و‏‎ ‎‏شهرستان‏‏[‏‏های‏‏]‏‏ ایران، همۀ دهات ایران فریاد کردند ما نمی خواهیم شما را. اگر ایشان‏‎ ‎‏بعد از این کاری که مردم کردند و این رفراندمی که مردم کردند گفته بود که بسیار خوب‏‎ ‎‏نمی خواهید، من می روم یک کس دیگر بیاید، جنگ و نزاع می شد دیگر؟ دعوا داشت‏‎ ‎‏دیگر؟ ایشان برخلاف قوانین بین المللی دنیا عمل کرده است: دنبال این معنی که مردم‏‎ ‎‏آرام گفتند ما شما را نمی خواهیم، چماقدار کشیده، ارتشش را و ـ نمی دانم ـ قوای‏‎ ‎‏انتظامی اش و همه را وادار کرده به اینکه مردم را بزنند، و به اسم مثلاً چماق به دستها و...‏‎ ‎‏بیایند توی راه، توی شهرها بگویند «جاوید شاه»! خوب این معنا واقع شده است که مردم‏‎ ‎‏آرام گفتند نه، و ایشان کتک زده مردم را، ایشان کشته از مردم، ایشان خانه های مردم‏‎ ‎‏ریخته، با مسلسل توی خانه ها هم حمله کردند، مساجد را آتش زدند، این همه‏‎ ‎‏وحشیگری را کردند؛ شما می فرمایید که بعد از همۀ این وحشیگریها شما ایشان را باز‏‎ ‎‏پشتیبانی کردید و می گویید آنهایی که می گویند که چرا این کارها می شود، آنهایی که‏‎ ‎‏تظاهر آرام کردند، آنها خلاف می گویند! اینها میزان ندارد حرفهایشان! حرف ما این‏‎ ‎‏است، حرف شما آن است، کدام میزان ندارد؟ هر عاقلی بشنود این دوتا را، کدام را‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 5صفحه 247
‏می گوید بی میزان است؟ میزانْ حقوق بشری است که حقوق بشر می گوید که همۀ افراد‏‎ ‎‏یک ملتی آزادند در اینکه عقاید خودشان را بگویند، در اینکه سرنوشت خودشان را‏‎ ‎‏خودشان تعیین بکنند؛ مردم ایران این را می گویند، شما خلاف این را می گویید، کدام‏‎ ‎‏یکی مطابق میزان است؟ کدامِ ما بی میزان صحبت می کنیم؟! شما می گویید که شماها‏‎ ‎‏مردم را به کشتن دادید! معاویه هم همین حرف را می زد، منتها او حرفش منطقی تر از شما‏‎ ‎‏بود. معاویه هم می گفت که حضرت امیر او‏‎[5]‎‏ را فرستاده جنگ، وقتی فرستاد جنگ ما‏‎ ‎‎ ‎‏کشتیمش؛ پس او کشته است. مثل اینکه یک مظلومی توی راه بیاید و داد بزند از ظلم‏‎ ‎‏یک کسی، او بکشدش و بعد بگوید نه، این مظلوم خودش خودکشی کرده برای اینکه‏‎ ‎‏خوب چرا داد کرد؟! مردم ایران چرا فریاد می زنند؟! بگذار هرچه توسری دارند بخورند‏‎ ‎‏و فریاد نکنند! آقای کارتر این را می فرمایند که هرچه توی سرتان زدند، هر کاری کردند‏‎ ‎‏اینها، شما حرف نزنید برای اینکه اگر حرف بزنید کشته می شوید! پس خودتان، خودتان‏‎ ‎‏را به کشتن دادید! این صحیح است که یک ملتی سی میلیونی، سی و چند میلیونی کتک‏‎ ‎‏بخورد، خیانت ببیند، جنایت ببیند، سلب آزادیها را ببیند، اختناقها را ببیند، اگر صدایش‏‎ ‎‏درآمد که آقا چرا توی سر من می زنی، می کشند او را؟! پس این تقصیر خودش است که‏‎ ‎‏می گوید چرا! این منطق آقا است!‏

ما منطق و میزان داریم نه کارتر!

‏     اگر ما گفتیم این نفتها، این نفتهایی را که اینها دارند بیرون می دهند از این مملکت،‏‎ ‎‏اینها منفعتش به خود ملت نمی رسد، پس اعتصاب کنید نگذارید این نفتها برود، اگر ما‏‎ ‎‏گفتیم نفتها را نگذارید، یعنی تأیید کردیم اعتصاب آنها را، خودشان اعتصاب کردند ما‏‎ ‎‏هم تأیید کردیم، حالا هم تأیید می کنیم، اگر ما شرکت نفت را و کارمندان نفت را تأیید‏‎ ‎‏کردیم به اینکه این نفتی که ذخیره است برای نسلهای آتیه و ذخیره ای است و مالی است‏

صحیفه امامجلد 5صفحه 248
‏برای این مملکت، برای حالش، برای آینده اش، نگذارید این بیخود از دست برود و‏‎ ‎‏هیچی دستتان نیاید ـ خوب چند سال می خواهید نفت ایران را بخورید و هیچی ندهید،‏‎ ‎‏بس نشده؟ ـ اگر ما یک همچو حرفی بزنیم که مردم اعتصاب کنند، که شرکت نفت‏‎ ‎‏اعتصاب کند، کارمندان شرکت نفت اعتصاب کنند، به اعتصابشان ادامه بدهند که این‏‎ ‎‏ثروت خداداد ملت از دست ملت نرود و هیچی به جیبش نیاید، این یک حرف‏‎ ‎‏غیرمنطقی است؟! چون به شما می رسد از این جهت دیگر حقوق بشر معنا ندارد؟! چون‏‎ ‎‏نفت به شماها می رسد و عوضش هم نمی دهید، به جای اینکه بدهید عوضش را در‏‎ ‎‏مملکت ما پایگاه درست می کنید در مقابل شوروی؛ اگر ما بگوییم این اعتصاب صحیح‏‎ ‎‏است، مقدس است این اعتصاب، واجب است این اعتصاب، این حرف غیر منطقی است‏‎ ‎‏یا شمایی که می گویید که نگویید این حرفها را؟! مبادا یک حرفی بزنید که نفتها نیاید توی‏‎ ‎‏جیب ما! شما میزان دارد حرفتان یا ما میزان دارد حرفمان؟ ما یک حرف صحیحی‏‎ ‎‏[‏‏می زنیم‏‏]‏‏ که همۀ عقلا قبول می کنند، که یک ثروتی است مال خودمان و شما دارید‏‎ ‎‏مجان می برید؛ پولْ شما نمی دهید به ما. شما می برید این را، اسلحه می دهید که برای‏‎ ‎‏خودتان پایگاه درست کند اینجا! یک نوکر اینجا گذاشتید برای این کار. این بی میزان‏‎ ‎‏است این حرف؟!‏

دعوت از کارکنان شرکت نفت برای اعتصاب

‏     از قراری که بعض علمای قم رفتند به آبادان و آنجا بررسی کردند، این ششصدهزار‏‎ ‎‏بشکه ای که خارج می شود، آنطور گفته شده است که اینها به اسرائیل فرستاده می شود.‏‎ ‎‏یک مقدار از اینها اعتصاب نکردند، و ششصدهزار بشکه در مقابل ده میلیونی ـ که پیشتر‏‎ ‎‏می گویند ـ یا نه میلیونی که خارج می شده، این خارج می شود. آنها را بازی دادند به اینکه‏‎ ‎‏این برای ادارۀ خود مملکت است! این برای خودمان است! آن بیچاره ها هم مشغول‏‎ ‎‏شده اند. حالا معلوم شده است ـ از قراری که می گویند ـ معلوم شده است که این به‏‎ ‎‏اسرائیل می رود. اگر ما بگوییم که جایز نیست بر این مردمی که اعتصاب دیگران را به آن‏

صحیفه امامجلد 5صفحه 249
‏اعتنا نکردند، و گول خوردند از دولت به اینکه نفت را برای داخله می خواهیم، اگر اینها‏‎ ‎‏فهمیدند که این نفت را برای اسرائیل ـ دشمن قرآن و اسلام ـ می خواهند حرام است که‏‎ ‎‏اینها اعتصاب نکنند. پیش خدا مؤاخذند، پیش ملت مؤاخذند اینها. تمامشان باید‏‎ ‎‏اعتصاب کنند تا یک قطره نفت بیرون نیاید. ملت ایران حاضر است که سرما بخورد و‏‎ ‎‏نفتش را اسرائیل نبرد که دارد اسلام را به هم می زند، دارد مسلمین را اینقدر می کشد،‏‎ ‎‏امریکا نَبرد که همۀ جنایاتی که ما داریم از دست امریکا هست؛ دیگران هم نبرند. من‏‎ ‎‏حالا دارم پیام می دهم به کارکنهای شرکت نفت که بر شما واجب شرعی است، واجب‏‎ ‎‏الهی است، به اینکه اعتصابتان را عام کنید، عمومی کنید و نگذارید نفت خارج بشود. و به‏‎ ‎‏شما می گویم که اگر چنانچه شما را ترساندند ـ چنانچه دیروز اینها را ترساندند و‏‎ ‎‏«اعلیحضرت» فرمودند که اینها را باید محاکمه کرد! مردکه تو چه کاره ای که اینها را‏‎ ‎‏می گویی ‏‏[‏‏باید‏‏]‏‏ محاکمه کرد؟! تو که حالا دیگر شاه نیستی، تو یک آدم یاغی هستی! کی‏‎ ‎‏محاکمه کند اینها را؟ تو که شاه نیستی که دستور بدهی، شاه هم بودی معنا نداشت که تو‏‎ ‎‏دستور بدهی؛ تو اگر شاه هم باشی، شاه مشروطه هستی نباید دستور بدهی اینها را باید‏‎ ‎‏محاکمه کرد و بعد به جزای خودشان! ـ نترسید از این مرد. یک مردی که به خوابنامه‏‎ ‎‏توسل پیدا کرده! ‏‏[‏‏خندۀ حضار‏‏]‏‏ یک وقت هم به ـ عرض می کنم... از این نترسید. این‏‎ ‎‏رفتنی است آقا. این شرکت نفت، این عمال شرکت نفت نترسند از این، از این هیاهویی‏‎ ‎‏که اینها می کنند. نه اعتنایی به التماسشان بکنند و نه ترس از این حرفهایشان بکنند. هیچ‏‎ ‎‏ترس نداشته باشید. به اعتصاب خودتان ادامه بدهید. ملت ایران شما را، بر ملت ایران هم‏‎ ‎‏لازم است که این کسانی که در شرکت نفت اعتصاب کردند و فقیر هستند، آنها را‏‎ ‎‏همان طوری که آنها به ایشان چیز می دهند، اینها به ایشان بدهند. واجب است این. من‏‎ ‎‏سهم امام را اجازه دادم که بدهند. سهم سادات هم من سیدم اجازه می دهم. هم سادات‏‎ ‎‏راضی اند هم غیر سادات. و فقرا راضی اند که اینها را سیر کنند که دارند خدمت به اسلام‏‎ ‎‏می کنند، خدمت به وطن خودشان می کنند. بدهند سهم امام را به اینها. خود مردم هم‏‎ ‎‏مکلفند که اینها را اداره کنند. نترسید از این حرفها، ما شما را چه می کنیم و فلان! فردا این‏
صحیفه امامجلد 5صفحه 250
‏می رود و شما سر و کارتان با یک حکومت عادل است که به شما همه چیز همراهی‏‎ ‎‏خواهد کرد. حالا هم ما به شما همراهی می کنیم. دست بردارید از حرفهای اینها. اگر ما‏‎ ‎‏یک همچو حرفی بزنیم که اعتصاب کنید، الزام کنیم اینها را، یک الزام شرعی بکنیم به‏‎ ‎‏اعتصاب، حکم به اعتصاب بکنیم، این برای مصلحت یک مملکتی است، برای‏‎ ‎‏مصلحت یک ملتی است، ما بی میزان می گوییم؟! شما که می گویید که اعتصاب نکنید،‏‎ ‎‏خوب اعتصاب نکنیم چه کنیم؟ نفتها را... بدهیم؟ «اعتصاب نکنید» ایشان این است که‏‎ ‎‏نفتها هرچه هست درآورید از این مخازنتان و بدهید به ما! نسل بعد هرچه شد جهنم! شما‏‎ ‎‏هم هرچه فقیر هستید جهنم!‏

اخطار به اسرائیل و تأمین به یهودیان و دیگر اقلیتها

‏     کدام میزان دارد؟ حرف شما میزان دارد یا حرف ما میزان دارد؟ ما که می گوییم که اگر‏‎ ‎‏از اسرائیل... اینها ترساندند باز اینها را که ما از اسرائیل ـ گاهی می گویند از حجاز‏‎ ‎‏می آوریم متخصص. امیر حجاز گفته است که ما متخصص می فرستیم. امیر حجاز همچو‏‎ ‎‏حرفی چطور می زند؟! مگر مسلمان نیست امیر حجاز؟ امیر حجاز که می گوید من‏‎ ‎‏مسلمانم. مگر مسلمان نیست که می خواهد مال مردم را غارت کند به غیر بدهد؟ نمی کند‏‎ ‎‏همچو کاری را. غلط می کند! گاهی هم می گویند از اسرائیل ما می آوریم. اگر از اسرائیل‏‎ ‎‏آوردند، ما تکلیفمان را با آنها می دانیم چیست. یک دانه اسرائیلی ـ نه یهودی، به این‏‎ ‎‏یهودیها که در ایران هستند کسی حق ندارد تعرض بکند، اینها در پناه اسلام و مسلمین‏‎ ‎‏هستند، نه به یهودیها و نه به نصارا، اینهایی که مذهب رسمی دارند، حق ندارند و اخیراً به‏‎ ‎‏بهاییها تعرض کردند و دولت تعرض کرده؛ اینها یک نظر شیطنت دارند، به این نظر‏‎ ‎‏شیطنت اینها اعتنا نکنند مسلمین؛ اینها می خواهند سایر طبقات را به مسلمین بشورانند؛‏‎ ‎‏شما اعتنا نکنید؛ از هر راه دیدید که سازمان «دولتی» دخالت می کند در یک امری، شما‏‎ ‎‏مخالفت کنید برای اینکه اینها نظر سوء دارند به شما ـ اسرائیلی اگر آمد در ایران و‏‎ ‎‏خواست نفت را ‏‏[‏‏صادر‏‏]‏‏ کند، بر همۀ مسلمانها واجب است که اینها را بیرون کنند و‏

صحیفه امامجلد 5صفحه 251
‏بکشند همه شان را. اینها با اسلام در جنگند، با مسلمین در جنگند، در حال جنگند؛ ما اگر‏‎ ‎‏دستمان برسد تا آخرشان را قطع می کنیم. اگر در ایران پایشان را بگذارند، یک اسرائیلی‏‎ ‎‏پایش را بگذارد ایران، بر مردم ایران واجب است که اینها را از بین ببرند. اسرائیلی‏‎ ‎‏می آید! غلط می کند اسرائیلی که می آید! اینها می ترسانند شما را. به اعتصابتان ادامه‏‎ ‎‏بدهید و مردم هم به اینها همراهی بکنند. لازم است همراهی بکنند. و من هم از سهم امام‏‎ ‎‏اجازه دادم که همراهی بکنند با اینها و اداره کنند اینها را. بهتر اداره کنند از آن وقتی که‏‎ ‎‏آنها را دولت اداره می کرد. حقوق ندهند آنها جهنم!‏

غارت و هرج و مرج ممنوع

‏     اگر ما بگوییم که اعتصاب را ادامه بدهید و نفت یک ملت را به طور هرج و مرج‏‎ ‎‏ندهید به خارج، ما حرف خلاف زده ایم؟! و شما که می گویید که کتک را بخورید و‏‎ ‎‏منافعتان را هم بدهید و صدایتان هم درنیاید... شما حرفتان این است که این همه کشتار که‏‎ ‎‏می شود، صحبت نکنید اصلش! اگر الآن که در مشهد و در سایر جاها اعتصاب کردند و‏‎ ‎‏در مریضخانه رفتند‏‎[6]‎‏ و آنها هم آنقدر شرارت کردند، و علما هم رفتند در مریضخانه،‏‎ ‎‏در یکی از بیمارستانها تحصن کردند و از قراری که گفتند حدود صدهزار نفر مردم هم‏‎ ‎‏رفتند اطراف آنجا تحصن کردند برای این شرارتهایی که اینها کردند، اگر اینها فریاد‏‎ ‎‏می زنند که چرا می زنی ما را، چرا می کشی اولاد ما را، چرا در خانه های ما حمله می کنید،‏‎ ‎‏چرا بازارها را غارت می کنید ـ قوای «انتظامیه» بازار غارت می کند؟! قوای «امنیه»‏‎[7]‎‏ مردم‏‎ ‎‏می کشد؟! خوب این قوای شماست که اسمش را «انتظامی» گذاشتید و اسمش را «امنی»‏‎ ‎‏گذاشتید! همین «امنیه» و همین «انتظامی» دارد مردم را می کشد، دارد مردم را همۀ‏‎ ‎‏جهاتش را به باد می دهد، بازارها را دارد... ـ اگر آقایان مشهد یا سایر جاها اعتصاب‏‎ ‎‏کردند و رفتند آنجا نشستند و گفتند تا این بساط از بین نرود ما از اینجا پا نمی شویم، این‏

صحیفه امامجلد 5صفحه 252
‏حرف غیرمنطقی است؟! شما می گویید که نخیر، شما بروید همه سر جای خودتان‏‎ ‎‏بنشینید و تماشا کنید و چماق به دستان بیایند و بزنند و بکشند و چه، و شما هیچ حرف‏‎ ‎‏نزنید! اینها هم که رفتند اعتصاب کردند همه باید... این چماق به دستان واجب القتلند؛‏‎ ‎‏همه شان را باید کشت. هرکس پیدا کند این چماق به دست هایی که مفسد فی الارض‏‎ ‎‏هستند و در زمین دارند فساد می کنند، هر که یکی از اینها را پیدا کرد بکشد او را. ما که‏‎ ‎‏می گوییم دفاع از مملکتمان می خواهیم بکنیم، دفاع از خودمان می خواهیم بکنیم، ما‏‎ ‎‏میزان ندارد حرفمان، اما شما که می گویید که چماق به دستها هر کاری کردند شما حرف‏‎ ‎‏نزنید، میزان دارد حرفت؟!‏

همزمانی حمایت کارتر و کشتار شاه

‏     بعضی از آقایان بررسی کرده بود ـ برای من هم نوشته بود ـ همین جا بررسی کرده بود‏‎ ‎‏که هر دفعه که کارتر پشتیبانی اعلام کرده، فردایش کتک بوده! فردایش کشتار بوده!‏‎ ‎‏نوشته است در تاریخ کذا پشتیبانی اعلام کرد، قتل کذا واقع شد. در همین تاریخ هم بعد از‏‎ ‎‏عاشورا پشتیبانی اعلام کرد، قتل عام محمدرضا برپا شد! شمایی که با کشتار، با پشتیبانی‏‎ ‎‏خودت قتل عامها را فراهم می کنی، دلگرمی به یک قاتل جانی بِالذات می دهی، پشتیبانی‏‎ ‎‏از یک آدم جانی می کنی، تو بی میزان نیست کارهایت اما ما که می گوییم چرا، بی میزان‏‎ ‎‏است؟! عوض کنید خودتان را.‏

‏     در هر صورت، گرفتاری ما یکی و دوتا نیست. خوب الآن مملکت ما گرفتار به دست‏‎ ‎‏این آدم است و گرفتار به پشتیبانی این دولتها، لکن اطمینان داشته باشید که دیگر تمام‏‎ ‎‏شده این حرفها، گسیخته شده همۀ این حرفها ‏‏[‏‏ان شاءالله حضار‏‏]‏‏. ان شاءالله .‏

‏     امید است خدای تبارک و تعالی به همه تان توفیق عنایت کند و به ملت ایران سلامت و‏‎ ‎‏توفیق عنایت کند، به اسلام و مسلمین نصرت عنایت کند. ‏‏[‏‏آمین حضار‏‏]‏‏.‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 5صفحه 253

  • ـ بحارالانوار، ج 22، ص 326 و 354.
  • ـ امضا شده، مورد قبول.
  • ـ جیمی کارتر.
  • ـ شاه.
  • ـ عمار یاسر.
  • ـ اشاره به حمله به یک بیمارستان مشهد در 23  /  9  /  57.
  • ـ ژاندارمری.