سخنرانی

سخنرانی در جمع نمایندگان مردم بحرین و پاکستان (نقش روحانیت)

سخنرانی

‏زمان: 30 اردیبهشت 1358 / 23 جمادی الثانی 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: توطئه بر ضد اسلام و روحانیت ـ نقش روحانیت در نهضتهای اسلامی‏

‏حضار: نمایندگان مردم بحرین و پاکستان‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

مطالعات و بررسیهای کارشناسان استعمار

‏     یکی از بزرگترین نتایجی که ما از این نهضت می بریم و بردیم، همین مواجه شدن با‏‎ ‎‏برادرهایی ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که در طول این مدتها ‏‏[‏‏با آنها‏‏]‏‏ مواجه نشدیم. در این مجلس الآن‏‎ ‎‏برادرهای ایرانی، بحرینی، پاکستانی، دور هم نشسته ایم و مشکلات خودمان را می توانیم‏‎ ‎‏بیان کنیم. در طول بیش از سیصد سال که اجنبیها راه پیدا کردند به شرق و مشغول شدند‏‎ ‎‏در همه جا. جهات شرق، در جهات مادی، در جهات معنوی، در روحیات گروههای‏‎ ‎‏مختلفی که در شرق موجود است، مطالعات دقیق کرده اند و بررسیها، به اینجا رسیدند که‏‎ ‎‏اولاً در شرق یک ممالک غنی هست از حیث مخازن زیرزمینی؛ و همین طور‏‎ ‎‏روی زمینی، از قبیل مراتع بزرگ غنی و جنگلهای بسیار زیاد و غنی و مخازن نفتی، که‏‎ ‎‏مطلع هستید، و سایر مخازن که بسیاری از آنها را شاید الآن هم خود شرقیها مطلع نیستند.‏‎ ‎‏لکن آنها آمدند و رفته اند و گردیده اند.‏

‏     آن وقت که آن اتومبیل و امثال اینها نبوده است، اینها با شتر و با قافله حرکت‏‎ ‎‏می کردند؛ و به اسم «سیاح» می آمدند اطراف همان کشورهایی را که می دیدند، ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ ابزار‏‎ ‎‏و آلاتی که داشتند، عکسبرداری می کردند و بر مخازن زیرزمینی اطلاع پیدا می کردند؛‏‎ ‎‏مطالعاتی هم در روحیات مردم داشتند؛ و به اینجا رسیدند که اگر بخواهند این مخازن را‏‎ ‎‏تصاحب کنند، باید چه بکنند. فکر کردند که اگر چنانچه اینها با هم باشند، اگر همۀ‏‎ ‎‏ممالک شرقی با هم باشند و اجتماع داشته باشند، امکان ندارد که به مخازن اینها دست‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 387
‏بیابند. پس باید قشرها را از هم جدا کرد.‏

جَوسازی بر ضد اسلام و پیشوایان اسلامی

‏     یکی از مسائلی که خیلی مورد اهمیت است برای ما، و برای آنها هم بوده‏‎ ‎‏است، اینکه اگر اسلام آنطوری که هست مسلمین بر آن دست بیابند، باز منافع آنها‏‎ ‎‏به خطر می افتد.‏

‏     کوشش کردند با تبلیغات مختلف کارشناسهای مختلف، که مطلق ادیان را از چشم‏‎ ‎‏مردم بیندازند. بخصوص اسلام را از چشم مردم بیندازند. تبلیغات کردند که اسلام‏‎ ‎‏اصلش افیون جامعه است؛ ادیان برای این آمده است که مردم را خواب بکند تا اشخاص‏‎ ‎‏مقتدر و سلاطین بیایند و مردم را بچاپند، این قشرهای دینی مردم را خواب کنند. و همین‏‎ ‎‏طور دنبال این افتادند که قشر روحانی را در بین مردم منحط کنند: روحانیین مردم‏‎ ‎‏کهنه پرستی هستند، فناتیک‏‎[1]‎‏ هستند، اینها درباری هستند، اینها برای سلاطین کار‏‎ ‎‏می کنند! این هم یک تبلیغ وسیعی بود. مع الأسف در هر دو تبلیغ توفیقهایی پیدا کردند.‏‎ ‎‏یک قشر جوان بی اطلاع از مسائل که عمق مسائل را ادراک نمی کردند، اینها راجع به آن‏‎ ‎‏تبلیغ اول که ادیان افیون جامعه هستند، باورشان آمد؛ و شروع کردند اینها هم به تبع آنها‏‎ ‎‏این جور تبلیغات را کردند. و این درست بر عکس آن چیزی است که ادیان، به حسب‏‎ ‎‏تاریخ و دین اسلام که تاریخش دیگر نزدیک است به ما، درست بر خلاف آنطور مسائل‏‎ ‎‏بود. آنها می گفتند ادیان را سلاطین ایجاد کردند برای اینکه مردم را اینها خواب کنند، و‏‎ ‎‏آنها بچاپند و اینها هجمه نکنند؛ اینها قیام نکنند و نهضت نکنند. در صورتی که هر کس‏‎ ‎‏تاریخ را ببیند می بیند که ادیان بودند که مردم مستضعف را به ضد سلاطین شوراندند.‏‎ ‎‏حضرت موسی، یک شبان با یک عصا، حرکت کرد و فرعون را سرنگون کرد. با همین‏‎ ‎‏جمعیت مستضعف ـ نه اینکه فرعون موسی را درست کرد برای خواب کردن ـ موسی‏‎ ‎‏مردم را بیدار کرد برای به هم زدن اوضاع او.‏


صحیفه امامجلد 7صفحه 388
جنگ اسلام با اغنیا و ثروتمندان

‏     تاریخ اسلام نزدیک است به ما، هر کس که مطالعه کرده باشد می داند که پیغمبر اسلام‏‎ ‎‏در مکه که بودند، از همین مردم مستضعف و طبقۀ به اصطلاح آنها صفر، ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏ و تجار‏‎ ‎‏قریش و ثروتمندانِ آن وقت و قدرتمندانِ آن وقت همه با او مخالف بودند. نه اینکه‏‎ ‎‏قدرتمندان او را آورده بودند که مردم را خواب بکند. ایشان بود که تا مکه بود‏‎ ‎‏نمی توانست اظهار وجود بکند. زیرزمینی مشغول فعالیت بود و گروههایی ترتیب می داد‏‎ ‎‏برای خودش، وقتی که دیدند آنجا نمی شود، از آنجا هجرت فرمودند به مدینه؛ در مدینه‏‎ ‎‏هم که آمدند، وارد شدند به یک نفر از همین مردم طبقۀ سه، به اصطلاح آنها. اشخاصی‏‎ ‎‏هم که جمع شدند دور ایشان عبارت از همین فقرا بودند. جنگهای پیغمبر همه اش با اغنیا‏‎ ‎‏بود و با گردن کلفتها بود و با ثروتمندها بود. این عکس آنطوری است که آنها تبلیغ‏‎ ‎‏کردند، و جوانهای بی اطلاع ما هم تبعیت کردند. نه اینکه فرعون موسی را درست کرد که‏‎ ‎‏مردم را خواب کند، موسی مردم را بیدار کرد برای اینکه فرعون را از بین ببرد. نه اینکه‏‎ ‎‏قریش و ثروتمندان پیغمبر را درست کردند برای اینکه مردم را خواب کند، پیغمبر این‏‎ ‎‏فقرا را بلند کرد و نهضت کرد برای اینکه اغنیا را سرکوب کند و سر جای خودشان بنشاند.‏‎ ‎‏بعد هم که یک قدری نضج پیدا کرد اسلام، باز همین طبقۀ ضعیف و مستضعف بودند که‏‎ ‎‏حمله کردند به دو امپراتوری بزرگ دنیا، که روم و ایران بودند. روم و ایران پیغمبر را‏‎ ‎‏درست نکردند؛ پیغمبر روم و ایران را راند و شکست داد.‏

دودمان پهلوی خائنتر از همۀ شاهان

‏     از آن طرف، می آییم سراغ روحانیون که تبلیغ روی آنها بود که روحانیون‏‎ ‎‏درباری هستند! اینها را انگلیسی ها آوردند اینجا برای اینکه نگذارند مردم بیدار‏‎ ‎‏بشوند! نگذارند مردم برخلاف مصالح آنها عمل بکنند. در صورتی که هر کس تاریخ‏‎ ‎‏را بداند می داند که در طول تاریخ آنی که بر ضد قدرت قیام کرده روحانیون بود‏‏[‏‏ند‏‏]‏‏ نه‏‎ ‎‏اینکه آنها روحانیون را درست کردند. روحانیون مردم را بعث کردند بر ضد آنها. و ما در‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 389
‏ایران، در این مدتی که خودمان یادمان هست ـ که من از همۀ شما بیشتر یادم هست ـ این‏‎ ‎‏است که از آن اوّلی که رضا خان آمد در ایران کودتا کرد، تا حالایی که بحمدالله غلبه‏‎ ‎‏حاصل شد، در طول این پنجاه سال، که شاید سخت ترین ایام بود بر ملت ایران ـ و اینها‏‎ ‎‏اگر جنایتکارتر از همۀ سلاطین سابق نبودند، خیانتکارتر بودند.‏

‏     ممکن است کسی بگوید که آغامحمد قجر‏‎[2]‎‏ هم مثل آنها جنایتکار بوده، اما‏‎ ‎‏آغامحمد قجر مثل اینها خیانتکار نبود، در تاریخ نیست که محمدخان قجر برای مملکت‏‎ ‎‏دیگری منافع مملکت خودش را داده باشد. جنایتکار بود، اما خیانتکار نبود. همین طور‏‎ ‎‏سلاطین سابق جنایتکار بودند همه شان، همه بد بودند، اما خیانت مثل این عنصر فاسد،‏‎ ‎‏هیچ یک از سلاطین ایران خیانت اینجوری نکردند. اینها، از پدر و پسر، در این مملکت‏‎ ‎‏خیانتها کردند که به این زودی ما نمی توانیم مطلع بشویم. الآن قراردادهایی که با این‏‎ ‎‏ممالک بزرگ کردند پیش این حکومت ما محیرالعقول است که این چه جور‏‎ ‎‏قراردادهایی هست! می گویند این قراردادها جوری است که ما هر طرفش را بگیریم‏‎ ‎‏ضرر دارد! همۀ کارهایی که اینها کردند خیانت به مملکت خودشان، به ملت خودشان‏‎ ‎‏بود. سلاطین سابق خیانت به این معنا کم داشتند، شاید در قاجار بود یک قدری، اما کم‏‎ ‎‏بوده است. قبل از اینها، خیانت به این معنا نبوده است، اینها خیانتهایی کردند که به‏‎ ‎‏این زودی تاریخ نمی تواند کشف کند، و شاید بعضی از آنها تا آخر هم کشف نشود.‏‎ ‎‏آنقدری که کشف شده مورد تعجب اشخاص است که الآن مطالعه می کنند دربارۀ‏‎ ‎‏آنها. وزارتخانه ها فرصت پیدا کرده اند و مطالعه می کنند راجع به قراردادهایی که اینها‏‎ ‎‏با ممالک کرده اند، که چطور قراردادهای فاسدی بوده که اینها کردند و الآن یکی‏‎ ‎‏از گرفتاریهای بزرگ دولت ما این است که با این قراردادها چه باید کرد. می گویند‏‎ ‎‏هر طرفش را می گیریم اشکال دارد، جوری درست کرده اند که در آنها علی_' أیّ حال‏‎ ‎‏ضرر است.‏


صحیفه امامجلد 7صفحه 390
نیم قرن مبارزه و مقاومت

‏     در هر صورت، در این طول تاریخ که ما یادمان هست، آنکه قیام کرد بر ضد این‏‎ ‎‏قدرتها روحانیون بودند که در همین پنجاه و چند سال، چند دفعه قیام کردند. و البته‏‎ ‎‏قدرت آنها زیاد بود شکست خوردند. آذربایجان و مشهد قیام کرد، تقریباً یک قیام‏‎ ‎‏عمومی اصفهان کرد، از همۀ علمای بلاد بودند، لکن قدرت زیاد بود، و این قدرت زیاد،‏‎ ‎‏شکست اینها را، حبس کردند اینها را، تبعید کردند اینها را، علمای درجه یک را حبس و‏‎ ‎‏تبعید کردند. علمای آذربایجان را، که درجۀ یک بودند، آنها را آوردند و بردند به سقز یا‏‎ ‎‏سنقر و به آنجا تبعید کردند؛ و مدتها در آنجا بودند. علمای مشهد را، همه را، گرفتند و‏‎ ‎‏آوردند حبس در تهران. علمای اصفهان را شکستند آن نهضتشان را و نتوانستند کاری‏‎ ‎‏بکنند. در تمام این مدت پنجاه سال آنکه قیام کرد بر ضد اینها علما بودند، و لا غیر. هیچ‏‎ ‎‏کس. ملت هم همراه علما بود؛ تا آن اندازه که می توانستند. آن وقت البته این نهضتی که‏‎ ‎‏حالا پیدا شده است نبود و نمی شد. لکن از طرف علما نهضت شد و شکست خوردند.‏‎ ‎‏کشته دادند؛ حبس شدند؛ تبعید شدند.‏

‏     پس، اینکه می گویند اینها درباریند، خیر، اینها درباری نیستند. اینها ضد درباریند.‏‎ ‎‏ضد دربار را درباری معرفی کردند، برای اینکه اینها را از نظر مردم بیندازند. و مع الأسف‏‎ ‎‏این بیشتر از آن حرف اول تأثیر کرد. به طوری که در زمان رضاخان بسیاری از مردم‏‎ ‎‏برگشتند. بسیاری شان. بسیاری از جوانها برگشتند از علما. این هم یکی از کارهایی بود که‏‎ ‎‏اینها کردند.‏

تجزیۀ سرزمین پهناور اسلامی

‏     از کارهای دیگری که کردند این است که بین طوایف مقابله می اندازند که ‏‏[‏‏نتوانند‏‏]‏‎ ‎‏مجتمع باشند. ترسیدند که اگر اسلام باشد همه مجتمع می شوند، اسلام را خواسته اند‏‎ ‎‏بزنند. اگر علما و روحانیون باشند همه را تحت یک بیرق می برند، علما را باید از بین‏‎ ‎‏ببرند. خوب، حالا به اینقدر هم کفایت نکردند؛ بین خود مردم جدایی بیندازند. با‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 391
‏تبلیغات، کردستان، بلوچستان، بختیاری، خراسان، در داخل ایران، پاکستان و ایران، آن‏‎ ‎‏علی_' حده این علی_' حده، نمی دانم، ممالک عربی، بحرین، نمی دانم، کذا و کذا و کذا، هر‏‎ ‎‏کدام علی_' حده، اینها را از هم جدا کردند؛ تکه تکه کردند. مسلمین را از هم جدا کردند؛‏‎ ‎‏تکه تکه کردند. در این جنگ عمومی‏‎[3]‎‏ که غلبه پیدا کردند آنها علیه عثمانی که یک‏‎ ‎‏دولت بسیار بزرگی بود و از مصر تا حجاز تا خیلی جاهای دیگر بود، این را تکه تکه‏‎ ‎‏کردند، و هر جایش را به یک کسی دادند؛ به یکی از نوکرهای خودشان یعنی خارجیها‏‎ ‎‏اداره شان بکنند. این حکومتها را مقابل هم قرار دادند: سلطان کذا و سلطان کذا. رئیس‏‎ ‎‏جمهور کذا و رئیس جمهور کذا. همه را مقابل هم قرار دادند. همه را دشمن هم کردند.‏‎ ‎‏این دشمن آن و آن دشمن این. حالا کنار نشسته اند و بردند همه چیز ما را. اینها با هم‏‎ ‎‏دشمنی کردند، خودشان با هم دشمنی کردند! در هر مملکتی هم «احزاب» درست‏‎ ‎‏کردند ـ حزبهای مختلف. حزبهایی که همه مخالف هم هستند. این آن را بکوبد و آن این‏‎ ‎‏را بکوبد. جبهه های مختلف؛ حزبهای مختلف «من حیث لایشعر» و مسلمین مع الأسف‏‎ ‎‏به واسطۀ عدم توجه به عمق مسائل تحت تأثیر واقع شده، و می شوند. دولت عراق‏‎ ‎‏علی_' حده و دولت ایران علی_' حده؛ هر دو مسْلم، اما با هم دعوا و جنگ دارند. دولت‏‎ ‎‏پاکستان علی_' حده، دولت کذا علی_' حده، و همه شان مسْلم، اما با هم جنگ دارند؛ دعوا‏‎ ‎‏دارند.‏

در آرزوی بیداری ملتهای مسلمان

‏     اینها نقشه هایی بوده است که اینها درست کردند و کشیدند، و اینها را مقابل هم قرار‏‎ ‎‏دادند. و نمی دانم چه وقت می شود که مسلمین بیدار بشوند. چه وقت ممکن است که‏‎ ‎‏دولتهای ما، ملتهای اسلامی، چه وقت می خواهند چشمهایشان را باز کنند. آیا‏‎ ‎‏نمی فهمند؟ یا می فهمند و نمی کنند؟ اگر نمی فهمند، باید توجه کنند به مسائل که ببینند‏‎ ‎‏بدبختی مسلمین از کجا شروع می شود، و چه هست آن دردی که مسلمین را اینطور کرده‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 392
‏که خزائن آنها را می برند و خودشان روی خزائن خودشان گرسنگی می خورند. این نفت‏‎ ‎‏به این سرشاری را بردند و ملت ما گرسنه مانده است. و همه جا همین طور. آیا مسلمین، و‏‎ ‎‏خصوصاً حکومتهای اسلامی، چه وقت می خواهند بیدار بشوند؛ چه وقتی می خواهند‏‎ ‎‏اغراض شخصیۀ خودشان و آمال شخصی خودشان را کنار بگذارند و برای ملتها خدمت‏‎ ‎‏بکنند؟ مسلمین یک میلیارد تقریباً جمعیتند. الآن یک میلیارد جمعیت دنیا را تشکیل‏‎ ‎‏می دهند. با دارا بودن همه چیز؛ ممالک غنی وسیع. و مملکت ایران 35 میلیون حالا‏‎ ‎‏می گویند جمعیت دارد. وسعتش آنقدر است که برای صد و پنجاه میلیون تا دویست‏‎ ‎‏میلیون جمعیت کافی است. یعنی اگر دویست میلیون جمعیت داشته باشد، در ایران به رفاه‏‎ ‎‏زندگی می کنند. و همین طور ممالک دیگر وسیعند. عراق وسیع است و جمعیت کمی‏‎ ‎‏دارد. چه وقت می خواهند این حکومتها بیدار بشوند و دست از اغراضشان بردارند؟ و‏‎ ‎‏چه وقت می خواهند مسلمین توجه بکنند به اینکه مصالحشان چه است و دردشان چه‏‎ ‎‏است؟ و چه وقت باید دوا کنند این درد را؟‏

جامعۀ اسلامی و اسلام یک بعدی

‏     یکی از کارهای بزرگی که شده است ـ و گمانم این است که آنها، آن شیاطین، کرده اند‏‎ ‎‏ـ این است که قرآن و اسلام را آنطوری که هست نگذاشتند ما بفهمیم؛ نگذاشتند‏‎ ‎‏مسلمانها بفهمند. نفوذ کرده است این تبلیغات حتی در عمق حوزه های دینی نجف و قم!‏‎ ‎‏این معنا که یک مقدار از اسلام و یک قدری از اسلام مطرح است بین علمای اسلام؛‏‎ ‎‏یک قدری از اسلام است؛ باقی آن مانده است آن زیر و مخفی است. نگذاشتند به اینکه‏‎ ‎‏ما اسلام را آنطوری که هست بفهمیم. برای اینکه یکی از خطرهایی که برای خودشان‏‎ ‎‏می دیدند همین بود که اگر اسلام را آنجوری که هست بفهمند، همه به آن رو می آورند،‏‎ ‎‏و برای آنها دیگر مقامی باقی نمی ماند. نخواستند درست بشود، تعلیمات اسلام را دیدند.‏‎ ‎‏وقتی که انگلیسی ها آمده بودند عراق، یکی شان شنیده بود که یکی اذان می گوید. گفتند‏‎ ‎‏این چیست. گفتند اذان می گوید. گفته بود به امپراتوری انگلستان هم ضرر دارد این؟‏‎ ‎‏گفتند نه. گفت: هر چه می خواهد اذان بگوید! این بحث و مباحثه ای که ما می کنیم به‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 393
‏امپراتوری انگلستان و به جمهوری امریکا و به، نمی دانم، جمهوری شوروی ضرر ندارد.‏‎ ‎‏آنها خیلی هم به آن باد می زنند که زیاد بشود و بحث تفصیل پیدا بکند! آنچه برای آنها‏‎ ‎‏ضرر دارد، نمی گذارند درست بشود. چه وقت می شود که مسلمانها توجه بکنند به‏‎ ‎‏تعلیمات اسلام؟ توجه بکنند به اینکه صدر اسلام چه جور بود؟ چه وقت توجه می کنند به‏‎ ‎‏اینکه وضع رسول اکرم، وضع ائمۀ ما و وضع خلفا، که چه جور بودند آنها؟ چه جور‏‎ ‎‏زندگی می کردند و چه جور پیشبرد کردند ...؟ یک مشت جمعیتی که هیچ چیز نداشتند‏‎ ‎‏چطور دو امپراتوری را اینطور از بین بردند.‏

تشابه ملت ایران با مسلمین صدر اسلام 

‏     نظیر آن را ما در ایران دیدیم، نظیر همان معنا که در صدر اسلام بود در ایران واقع شد.‏‎ ‎‏یک جمعیتی که ـ حالا شما چند تا تفنگ می بینید به دوش بعضی هست، این تفنگهایی‏‎ ‎‏است که از آنها گرفته اند؛ والاّ تفنگ نداشتند اینها، آنطوری که به من می گفتند، صبح که‏‎ ‎‏می شد، هر کس از خواب پا می شد و بیرون می خواست برود از خانه، یک چوبی، یک‏‎ ‎‏عصایی، یک کارد مطبخی، چند تا سنگ، چند تا آجر، برمی داشتند و می رفتند به‏‎ ‎‏جنگ! طرف چه داشت؟ تانک و توپ و مسلسل و خمپاره، همه چیز. از بالای سر، از‏‎ ‎‏پایین، از همه جا. لکن این جمعیت یک چیز داشت، و آن «ایمان» یک پشتوانه داشت، و‏‎ ‎‏آن «خدا»، یک مقصد داشت، و آن «اسلام». همه، از اول ایران تا مرکز، تا آخر، هر جا‏‎ ‎‏می رفتی فریاد «مرگ بر شاه» و «ما جمهوری اسلامی می خواهیم» بلند بود. نه از مردم‏‎ ‎‏عادی؛ از آن بچه های کوچک و اینقدری‏‎[4]‎‏ که تازه زبان باز کرده اند، از آن بچه های‏‎ ‎‏دبستانی، تا آن پیرمردهایی که توی مریضخانه خوابیده بودند. نه یک قشر؛ علما،‏‎ ‎‏معممین، طلاب، دانشگاهیها، اداری، همه و همه یک مطلب می خواستند؛ و آن اینکه‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی؛ ما جمهوری اسلامی می خواهیم. این معنا بود که رمز پیروزی بود.‏‎ ‎‏این معنا که همان طوری که در صدر اسلام جنگجویان اسلام می گفتند ما اگر بکشیم‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 394
‏بهشت است و اگر کشته بشویم بهشت است، شهادت را برای خودشان فوز می دانستند،‏‎ ‎‏در ملت ما پیدا شده؛ به دست کی؟ به دست خدا. مگر امکان دارد که یک بشری، یک‏‎ ‎‏انسانی، افرادی، بتوانند این کارها را بکنند. این تحول امکان ندارد. خدا کرد این کار را.‏‎ ‎‏مسلمانها چه وقت می خواهند که یک همچو روحیه ای پیدا بکنند که شهادت را برای‏‎ ‎‏خودشان فوز بدانند و بایستند مقابل اشخاص خائن و خیانتکار را سر جای خود بنشانند.‏

فروپاشی قدرت پوشالی شاه 

‏     قدرتی که در ایران بود می گفتند در شرق نیست. آن قدرت نظامی که در ایران بود‏‎ ‎‏در شرق نبود. چنانچه می گفتند. پشتوانه ای که اینها داشتند همۀ قدرتهای بزرگ بود،‏‎ ‎‏همۀ ابرقدرتها و همۀ قدرتهای کوچکتر. یکی از ممالک اسلامی ـ حالا یکی‏‎ ‎‏می گوید، شاید، شاید یکی بوده ـ از ممالک اسلامی در طول این مبارزه ای که‏‎ ‎‏ایران می کرد، پشتیبانی از ما نکرد، همه از شاه حمایت می کردند؛ همه شان. خوب،‏‎ ‎‏شاه بود با آن قدرت که می گفتند مثل این قدرت در شرق نیست؛ و پشتیبانش همه‏‎ ‎‏مسْلم و غیرمسْلم؛ از ابرقدرتها گرفته تا قدرتهای کوچک، تا همین شیخ نشینهای‏‎ ‎‏شما ـ همه موافق بودند. و اغفال کرده بودند برادرهای ما را. در بعضی از این‏‎ ‎‏مقاطع خلیج برادرهای اسلامی خیال می کردند که اگر شاه نباشد دیگر اسلام از‏‎ ‎‏بین می رود! اگر شاه نباشد شیعه اصلش بکلی از بین می رود! همچو تزریق کرده‏‎ ‎‏بودند، این برادرهای مؤمن متدین همچو حالی شان شده بود، که اگر این نباشد دیگر‏‎ ‎‏هیچ چیز نیست.‏

‏     من وقتی که پاریس بودم، هِی می گفتند که اگر این برود چه می شود. گفتم که هیچ‏‎ ‎‏نمی شود؛ یک دزد می رود! حالا هم همین شده؛ ما حالا هیچ غصه ای نداریم. دزد را‏‎ ‎‏بیرون کردیم؛ دست دزد قطع شد؛ دست خیانتکارهای خارجی قطع شد.‏

آزادی، گرانبهاترین دستاورد

‏     حالا ما گرفتاری که داریم گرفتاری خانوادگی است. اینکه دعوا ندارد؛ چیزی نیست.‏‎ ‎‏... حالا گرفتاری خانوادگی است. گرفتاری «سازمان امنیت» دیگر ما نداریم؛ گرفتاری‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 395
‏فلان خارجی را ما نداریم، حالا دیگر خوفی نداریم. الآن نشسته ایم با هم و داریم‏‎ ‎‏صحبت می کنیم. گرفتاری ما حالا گرفتاری این است که آن برادر ما کمتر چیز دارد و‏‎ ‎‏فلانی زیادتر دارد؛ خانه ندارد و ... اینکه چیزی نیست. خوب، اینها که از اول بود،‏‎ ‎‏گرفتاریها هم از اول بود، منتها حالا هم شیاطین دوره افتاده اند که خوب چه شد؟ کو؟ کو‏‎ ‎‏خانه؟ کو زندگی؟ ‏‏[‏‏دائماً‏‏]‏‏ تبلیغات. من به بعضی شان می گفتم که این ناداری مال حالا‏‎ ‎‏نیست. اینکه از اول بوده. انقلاب آیا اینها را به وجود آورده؟ رفتن شاه «نداری» را بار‏‎ ‎‏آورده است؟ اگر این ناداری جرمش گردن ماست، اگر اینطور است که چون شاه رفته‏‎ ‎‏برق و اسفالت و مریضخانه و اینها را ندارید، اگر اینطور بود، آن وقت ما مجرم بودیم و‏‎ ‎‏باید جبران بکنیم. اما اگر این بوده و ما حالا وارد شده ایم در یک مرحله ای که نه برق بود،‏‎ ‎‏نه آب بود، و نه اسفالت هست، و حتی در خود این تهران و در محلات تهران چیزی‏‎ ‎‏نیست، به ما چه می گویید؟ آن کاری که می باید می کردیم این است که شما را آزاد‏‎ ‎‏کردیم. آزادید حالا تا خودتان کار کنید. شما آن وقت در قید بودید، در حبس بودید، و‏‎ ‎‏هر روز یک مأموری بالای سرتان می آمد و تحکم بر شما می کرد و یک کلمه اگر‏‎ ‎‏می گفتید به حبس می رفتید، این الآن از سر شما برداشته است و شما راحت شدید. حالا‏‎ ‎‏شما چه ایرادی دارید؟ مگر ما شما را بی اسفالت کردیم که حالا آمدید سراغ ما. مگر ما‏‎ ‎‏شما را بی برق کردیم؟ این گرفتاریهایی بوده است که در همه جای ایران از اول بوده‏‎ ‎‏است؛ و ما وارد شده ایم در این گرفتاری؛ دولت وارد شده در این گرفتاری. خوب، این‏‎ ‎‏باید رفع بشود. این گرفتاری چه شد؟ یعنی چه که «چه شد»؟ بهتر از این چه که یک سدی‏‎ ‎‏را ملت شکستند که امکان نداشت این سد شکسته شود، الاّ به ارادۀ «الله »؛ از این بهتر چه‏‎ ‎‏می خواهد بشود؟ بهتر از آزادی چه نعمتی است که الآن داریم؟ خوب، پیشتر فقیر‏‎ ‎‏بودیم؛ حالا باید کوشش کنیم که از این فقر بیرون بیاییم. مشغول بشویم به کار تا فقرمان از‏‎ ‎‏بین برود. آنها مانع بودند از اینکه ما زراعت بکنیم؛ به اسم «اصلاحات ارضی»‏‎ ‎‏نمی گذاشتند زراعت ما تحقق پیدا بکند؛ حالا آزادید زراعت بکنید. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 7صفحه 396

  • ـ متعصب؛ کسی که کورکورانه از یک مرام خاصی پیروی می کند.
  • ـ مؤسس سلسلۀ قاجاریه.
  • ـ جنگ جهانی اول که در سال 1292 ه . ش. روی داد.
  • ـ اشاره به کودک خردسال حاضر در مجلس.