سخنرانی

سخنرانی در جمع دانشجویان (ریشه های انقلاب ـ دانشگاه و حوزه)

سخنرانی

‏زمان: 31 اردیبهشت 1358 / 24 جمادی الثانی 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: ریشۀ انقلاب ایران ـ مسئولیت سنگین دانشگاه و حوزه ـ شگردهای ساواک‏

‏حضار: دانشجویان دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

انقلاب اسلامی، انقلاب فکری و عقیدتی

‏     ما یک قسم مسائل اصولی داریم که الآن مطرح است و یک قسم مسائلی فرعی‏‎ ‎‏داریم که بعد از اینکه مسائل اصولی تحقق پیدا کرد، باید مطرح کرد. ما اگر مسائل فرعی‏‎ ‎‏را الآن مطرح بکنیم ممکن است که از آن مسائل اصولی که اساس مسائل است عقب‏‎ ‎‏بمانیم؛ یا به واسطۀ طرح این مسائل که گاهی موجب یک اختلافاتی می شود ما در‏‎ ‎‏نهضت شکست بخوریم. از این جهت آنکه من الآن به نظرم می آید این است که شما‏‎ ‎‏می دانید که در این نهضت آن چیزی که ما را پیش برد دو مطلب بود؛ یکی اساس بود و‏‎ ‎‏یکی اش به واسطۀ آن اساس تحقق پیدا کرد.‏

‏     آنکه اساس بود اینکه مردم به عنوان اسلام و به عنوان ایمان و عقیده وارد این میدان‏‎ ‎‏شدند. چون برای ایمان و اسلام وارد شدند، همۀ قشرها با هم متحد شدند که آن رمز‏‎ ‎‏حقیقی ـ که اتحاد همه در یک جهت، وحدت همه در یک مسیر ـ موجب شد که تا حالا‏‎ ‎‏ما مطلب را رساندیم. یعنی مطلب را آن مطلبی که همه ممتنع می دانستند، در ایران تحقق‏‎ ‎‏پیدا کرد. ممتنع می دانستند که یک ملتی با نداشتن ابزار و با نداشتن یک نظام سیاسی که‏‎ ‎‏همه را آن، روی آن نظام سیاسی هدایت کند، و خالی بودن دستشان از همۀ اسلحه های‏‎ ‎‏روز بلکه همۀ اسلحه ها که اسلحه های آنها ـ حالا را یک قدری غمض عین کنید که یک‏‎ ‎‏قدری تفنگ پیدا شده است ـ آنطور که به ما می گفتند کارد توی مطبخ، چوب توی خانه‏‎ ‎‏[‏‏بود‏‏]‏‏ و باقی هم با دست خالی. زنها هم بچه هایشان را بغل می کردند می آمدند‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 402
‏بیرون ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏.‏

پیروزی در سایۀ اسلام

‏     آنکه رمز بود این بود که همه با هم بودند، و همه هم فریادشان این بود که ما این رژیم‏‎ ‎‏فاسد را نمی خواهیم و ما یک جمهوری اسلامی می خواهیم. این اسباب این شد که ما آن‏‎ ‎‏مطلبی را که دنیا ممتنع می دانست، که «هیچ» بر همه چیز غلبه پیدا بکند ـ البته روی‏‎ ‎‏حسابهای مادیگری ـ ملت ایران روی حساب معنویت و توجه به خدای تبارک و تعالی و‏‎ ‎‏ایمان پیش برد و این قدرتهای شیطانی را که پشت سرش هم قدرت ابرقدرتها بود‏‎ ‎‏شکست؛ به طوری که نتوانستند آنهایی که می خواستند این مرد را نگه دارند، نتوانستند‏‎ ‎‏نگه دارند. کوشش کردند، تهدید کردند. ما که در پاریس بودیم تماس می گرفتند با ما از‏‎ ‎‏طرف امریکا که ـ ابتدائاً ـ به اینکه ما پشتیبان هستیم، چه و چه؛ بعد هم ـ به اینکه «شما یک‏‎ ‎‏قدری صبر کن، حالا زود است، حالا نروید، حالا زود است»!... با هیچ ما غلبه کردیم بر‏‎ ‎‏همه چیز و این برای همین نکته بود که ما همه با هم بودیم؛ از مرکز تا آخِرْ بَلَدی که در‏‎ ‎‏ایران بود ـ ده و شهر و قصبه و بزرگ و کوچک و همۀ اقشار ـ در همه جا با هم اتحاد پیدا‏‎ ‎‏کردند و این نبود جز در سایۀ اسلام. هیچ چیز دیگر نمی توانست اینطور قدرت داشته‏‎ ‎‏باشد که همه را با هم توافق بدهد. آن چیزی که شما را در این میدان پیروز کرد همین بود.‏

دوران حساس انقلاب

‏     و ‏‏[‏‏البته‏‏]‏‏ ما الآن به پیروزی نهایی نرسیدیم. به نظر من امروز ایران حساسیتش بیشتر از‏‎ ‎‏آن روزی است که هجوم می کردیم و مردم را بسیج می کردیم برای مبارزه؛ برای اینکه‏‎ ‎‏آن وقت همه توجهشان به این بود که این سد را بشکنند؛ این سد بزرگی که مانع از‏‎ ‎‏پیشرفت ما بود، همه نظرشان به این بود که این سد را بشکنند، توجه به مسائل خودشان‏‎ ‎‏نداشتند، همه توجه به این داشتند که این سد باید شکسته بشود ـ همه با هم ـ بدون اینکه‏‎ ‎‏ملتفت این باشند که امروز مثلاً ناهار خوردند یا نه، قرض دارند یا نه ـ عرض کنم ـ سفته‏‎ ‎‏در کجا دارند یا نه! هیچ این توجه نبود در کار. همه با هم فشار آوردند و این سدبزرگ را‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 403
‏شکستند.‏

‏     در هر انقلابی وقتی که به یک نقطه ای رسید که یک پیروزی پیدا شد، آن وقت، وقت‏‎ ‎‏حساسیت انقلاب است مردم که خودشان را پیروز دیدند. بعد توجه می کنند به اینکه‏‎ ‎‏خوب، حالا ما چه؟ چه شد؟ حالا زندگی مان چه، حالا قرض داریم، حالا سفته هایمان‏‎ ‎‏چه، حالا بازارمان چه. این اسباب این می شود ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏ به ضمیمۀ اینکه این کارشناسهایی که‏‎ ‎‏آنها دارند ـ امریکا به این زودی دست از ما برنمی دارد کارشناسهایی که اینها دارند، اینها‏‎ ‎‏از صد سال پیش از این یا بیشتر، روانشناسی را در ایران شروع کرده اند و می دانند چه‏‎ ‎‏بکنند. الآن عمال آنها بین اقشار مردم افتاده اند که خوب، این هم رفتن شاه و این هم‏‎ ‎‏حکومت جمهوری؛ چه شد؟ عمال اینها توی اقشار مردم افتاده اند برای اینکه مردم را‏‎ ‎‏سرد کنند و این نهضت را به سستی بگرایانند‏‎[1]‎‏ و موجب این بشود که این نهضت‏‎ ‎‏خاموش بشود ‏‏[‏‏تا‏‏]‏‏ آنها سربلند کنند.‏

پایگاه در ایران با بهای غارت نفت

‏     در صورتی که وقتی روی محاسبات ما حساب بکنیم و ببینیم که تا حالا چه شده است‏‎ ‎‏و بعدها ما می خواهیم چه بشود، تا حالا معجزه شده است. «چه شده» یعنی چه؟ تا حالا‏‎ ‎‏شما اسیر بند و قید سازمان امنیت که در همه جا ریشه داشت و همه را به رنج می کشید. این‏‎ ‎‏حبسهای بزرگ که بعضی عکسهای آن را وقتی که نشان می دهند انسان وحشت می کند!‏‎ ‎‏زیرِ زمین چه کردند اینها با مردم! خوب، این کم کاری بود که این نهضت کرد؟ این «چه‏‎ ‎‏شد» یعنی اینکه این کم کاری بود! کاری است که همۀ دنیا، آنهایی که متفکر هستند در‏‎ ‎‏دنیا، حیرت کردند که این چه جور واقع شد، چه جور این سد شکسته شد. از آن طرف‏‎ ‎‏دست اجانب که باز بود در خزائن ما؛ نفت ما را همه اش را می بردند در ازایش برای‏‎ ‎‏خودشان پایگاه درست می کردند در اینجا به اسم اینکه ما می خواهیم عوض بدهیم،‏‎ ‎‏می فرستادند آن آهنپاره هایشان را یا آن ـ عرض می کنم ـ اسلحه هایی که ایران اصلاً‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 404
‏اطلاع برآن نداشت که این را چه جور باید چه بکنید، می فرستادند اینها را به ازای اینکه‏‎ ‎‏ما نفت را می گیریم و اینها را می دهیم. اینها برای خودشان بود نه برای ما. برای اینکه ما که‏‎ ‎‏اطلاع از اینها نداشتیم. اینها برای این بود که پایگاه اینجا درست کنند و اگر چنانچه با‏‎ ‎‏شوروی یکوقتی بناست دعوا کنند، اینجا پایگاه داشته باشند! هم نفت را می بردند، هم‏‎ ‎‏عوضش برای خودشان پایگاه درست می کردند به اسم اینکه ما می خواهیم عوض‏‎ ‎‏بدهیم که مبادا صدا درآید!‏

قطع دست ابرقدرتها

‏     پس یک کار بزرگ محیرالعقول دیگر واقع شد و آن اینکه دست امریکا و دست‏‎ ‎‏انگلستان و شوروی و همۀ اینها از خزائن ما کوتاه شد. الآن نفت مال خودتان است‏‎ ‎‏ـ عرض می کنم ـ چیزهای دیگر هم مال خودمان است. نفتش هم از خودمان، همه چیز از‏‎ ‎‏خودمان.‏

‏     «هیچ نشد» را، «چه شد» را اینهایی که می خواهند نهضت را خاموش کنند، این مسائل‏‎ ‎‏را پیش می آورند که «حالا چه شد»! می روند توی کارخانجات به این کسانی که آنجا کار‏‎ ‎‏می کنند ـ و بیچاره ها اطلاع از مسائل ندارند ـ طرح می کنند این مسائل را: «خوب حالا‏‎ ‎‏دیگر، خوب، چه شد؟ چه شد؟». از آن طرف می روند در کشاورزی نمی گذارند‏‎ ‎‏کشاورزها کار خودشان را بکنند و تبلیغات می کنند. در صورتی که اگر اینها بگذارند، آن‏‎ ‎‏برنامه های آتیه زود انجام می گیرد.‏

مخالفت با رأی ملت 

‏     شما ملاحظه بکنید راجع به رفراندم؛ یک مسئله ای بود که همۀ ملت این را‏‎ ‎‏می خواستند، با شوق و شعف می خواستند. اینها برای خاطر ملت بود که می ریختند و‏‎ ‎‏صندوقها را آتش می زدند و با ـ عرض می کنم ـ اسلحه مردم را منع می کردند از اینکه‏‎ ‎‏بروند رأی بدهند؟ خودشان هم تحریم می کردند؟‏‎[2]‎‏ اینها هوادار ملت بودند که این کار‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 7صفحه 405
‏را می کردند؟ یا خیر، می خواستند این ملت رفراندم را نکند و آشوب باشد و حکومت باز‏‎ ‎‏همان حکومت سابق باشد یا شبیه به آن باشد؟! والاّ رفراندم یک امر ملی بود که همۀ‏‎ ‎‏ملت می خواستند. و ما دیدیم که نود و نه و نیم درصد ملت رأی دادند و نیم درصد‏‎ ‎‏ـ تقریباً ـ رأی مخالف داد. در صورتی که همۀ اقشارشان با هم جمع شدند و رأی مخالف‏‎ ‎‏دادند، نیم درصد بود! یک چیزی که همۀ ملت می خواستند چرا اینها جلوگیری‏‎ ‎‏می کردند؟ یا حالا برای مستضعفین می خواهند خانه درست بکنند؛‏‎[3]‎‏ مردم می خواهند‏‎ ‎‏خانه درست کنند. زنها پولهایشان را دادند، زر و جواهراتشان را، اقشار مختلف و زیادی‏‎ ‎‏از خانمها آمده اند آن چیزهایی که در عمرشان ذخیره کرده اند، حالا برای این‏‎ ‎‏مستضعفین دارند می دهند که خانه بسازند. اینها افتاده اند توی مردم با اقسام مختلفه برای‏‎ ‎‏جلوگیری از اینکه نشود این کار! چرا نشود؟ این مضر به حال مردم است؟! این برای‏‎ ‎‏آنهایی که شما می گویید ما برای آنها می خواهیم کار بکنیم، این برای آنها کار نیست؟!‏

توطئه در راه بازگرداندن استعمار

‏     نه مسئله این نیست؛ مسئله این است که اینها می خواهند که آرامش در ایران پیدا‏‎ ‎‏نشود، کاری انجام گرفته نشود. وقتی آرامش نشد و کار برای مردم انجام گرفته نشد،‏‎ ‎‏شلوغ می شود. وقتی شلوغ شد، آنها به مقاصد خودشان می رسند؛ آنهایی که اینها را‏‎ ‎‏مأمور کردند برای اینکه آن کارها را بکنند به مقصد خودشان می رسند. والاّ خانه سازی‏‎ ‎‏برای مستضعفین و برای مردم کارمند و کارگر و سایر مردم یک چیز بدی هست؟! یک‏‎ ‎‏چیزی مخالف با ـ مثلاً ـ مصلحت ملت است یا نه، این موافق مصلحت ملت است؟! این‏‎ ‎‏را می خواهند جلوگیری بکنند. یا کشاورزی؛ آیا کشاورزی برای مملکت ما یک چیزی‏‎ ‎‏مضرّی است که اینها می روند نمی گذارند بشود؟ یا کار کردن در کارخانه ها؛ راه افتادن‏‎ ‎‏کارخانه ها، این مضر است به حال ملت؟! اینها می خواهند آشوب کنند و دنبال این‏‎ ‎‏آشوب ـ شاید ـ به فکر این باشند که اگر آشوب کردند، در خارج دولتهایی که می خواهند‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 7صفحه 406
‏ما را بچاپند، در خارج منعکس کنند که ایران خودش را نمی تواند اداره کند، یکی باید‏‎ ‎‏برود اداره اش کند! یک کودتا بکنند و همان مسائل را با یک وضع بدتر از سابق پیش‏‎ ‎‏بیاورند و ما باز در سالهای طولانی دیگر ـ تا خدا می داند چه وقت ـ باز زیر همان‏‎ ‎‏چیزهایی که پیشتر بوده باشیم.‏

‏     آنکه من الآن به شما آقایان عرض می کنم این است که ما الآن بین راه هستیم؛ ما‏‎ ‎‏نرسیدیم به مقصد. یک مقصد این بود که این اشخاص دزد و چپاول و چپاولگرها را‏‎ ‎‏دستشان را کوتاه کنیم. تا یک قدری کوتاه شد ـ یعنی یک قدر مهمی کوتاه شد ـ آنها هم‏‎ ‎‏مال ملت را برداشتند و خوردند و بردند و فرار کردند. اما دستشان الآن از اینجا کوتاه‏‎ ‎‏است و ان شاءالله از آنها هم پس گرفته می شود، ان شاءالله . و ما آن مقداری که تا حالا کار‏‎ ‎‏کردیم موانع را برداشتیم؛ موانع رشد انسانی و رشد ملی و رشد طبیعی را برداشتیم. اما‏‎ ‎‏الآن همۀ موانع برداشته نشده؛ یک مقدار از این اقشارش باقی مانده و الآن دارند مفسده‏‎ ‎‏می کنند و با هر حیله ای که باشد می خواهند یک اختلافی ایجاد کنند.‏

تلاش برای ایرانی آباد 

‏     و اما مهم این است که، مملکت که حالا می گوییم دست خودمان است، یک مملکتی‏‎ ‎‏باشد که خودکفا باشد، سازندگی شروع بشود تا مملکت به طوری که اقتصادش صحیح‏‎ ‎‏باشد، کشاورزی اش درست بشود، دانشگاههایش درست بشود، قضاوتش درست‏‎ ‎‏بشود. همۀ اینها آشفته اند؛ مثل زمان طاغوتند دیگر. الآن ‏‏[‏‏هنوز‏‏]‏‏ متحول نشده؛ برای‏‎ ‎‏اینکه دولت الآن دولتِ انتقالی است، یک دولت مستقری نیست. بنابراین، آنکه الآن‏‎ ‎‏برای همۀ ما لازم است این است که تمام توجهمان ـ به این باشد که این نهضت محفوظ‏‎ ‎‏باشد. تمام توجه به این باشد که قشر دانشگاهی با قشر ـ عرض می کنم که ـ مدارس قدیمه‏‎ ‎‏اینها با هم جوش بخورند. یکی از کارهایی که اینها در سالهای طولانی کردند این بود که‏‎ ‎‏دانشگاهی، که یک عضو مهمی در هر کشوری است، با روحانیت که یک عضو مهمی‏‎ ‎‏در کشور ماست، اینها را از هم جدا کنند. این را دشمن او کنند، او را دشمن این؛ با‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 407
‏تبلیغات. تبلیغاتشان هم مع الأسف در خود ماها ـ در همه ـ اثر کرده بود که این طایفه آن‏‎ ‎‏طایفه را قبول نداشتند و احیاناً لعن می کردند، آن طایفه هم آن طایفه را همین طور. اثرش‏‎ ‎‏این بود که نتیجه را دیگران می گرفتند. ما دعوا می کردیم دیگران نتیجه می بردند!‏‎ ‎‏قشرهای دیگر هم همین طور ‏‏[‏‏مدام‏‏]‏‏ از هم جدا می کردند: بازاری را از کارگر، کارگر را‏‎ ‎‏از دیگران، همه را. می خواستند آشفته باشد. این نهضت اسباب این شد که ماها یک‏‎ ‎‏قدری به هم نزدیک شدیم. یعنی دانشگاهی هم همان حرفها را می زد که بازاری‏‎ ‎‏می گفت، بازاری هم همان حرف را می زد که معممین می گفتند، همه هم همان حرف را‏‎ ‎‏می زدند که کشاورزان می گفتند.‏

از برکات انقلاب اسلامی

‏     چنانچه ما این مطلبی که الآن یک مقدارش موجود است ولکن یک خرده رو به‏‎ ‎‏سستی دارد می رود، اگر به داد این نهضت نرسیم و این نهضت خدای نخواسته رو به‏‎ ‎‏سستی برود و یکوقت خاموش بشود، خواهید دید که خدای نخواسته مسائل سابق‏‎ ‎‏شدیدتر عود می کند. اینها تاکنون سیلی آشکار نخورده بودند؛ این اجانب تاکنون لمس‏‎ ‎‏نکرده بودند شکست خودشان را در ایران؛ در این نهضت لمس کردند. یک مطالبی که‏‎ ‎‏حدس می زدند؛ و در مقابل آن حدسشان فعالیتهای زیاد می کردند برای اینکه نگذارند‏‎ ‎‏اقشار نزدیک به هم بشوند. حالا لمس کردند که یک کشوری اگر همۀ اقشارش با هم‏‎ ‎‏متحد بشوند، هیچ قدرتی نمی تواند جلو اینها بایستد، هیچ قدرتی نمی تواند بر اینها پیروز‏‎ ‎‏بشود. این مطلب را الآن احساس کردند و الآن بیشتر مجهز هستند برای اینکه ما را از هم‏‎ ‎‏جدا کنند. این نهضت برکتش این بود که شما آقایان دانشگاهی، که هیچ وقت با ما‏‎ ‎‏ملاقات نمی کردید، حالا نشستیم با هم صحبت می کنیم و درد دلمان را می گوییم.‏‎ ‎‏نمی گذاشتند اینها. آن آقایانی که مثلاً کارخانه ها و ـ نمی دانم ـ کارگرها و اینها، که با ما‏‎ ‎‏هیچ وقت ارتباط نداشتند، حالا ارتباط پیدا می کنند. الآن می بینیم که مثلاً روز پنجشنبه و‏‎ ‎‏جمعه که ما می رویم مدرسۀ فیضیه، گروههای مختلف، از دانشجو گرفته تا کارگر گرفته تا‏‎ ‎‏ـ عرض می کنم که ـ اقشار مختلفه، نظامی، همۀ اینها مجتمع می شوند. زن و مرد مجتمع‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 408
‏می شوند در آنجا؛ همه با دل راحت. نه نظامی از مردم نفرت دارد و می ترسد نه مردم از‏‎ ‎‏او. همه با هم مجتمع می شوند و مطالب گفته می شود، مسائل طرح می شود. این را باید‏‎ ‎‏حفظش کنیم. اینها الآن درصدد این هستند که با صورتهای مختلف، با یک صورتهای‏‎ ‎‏خیلی به نظر صحیحْ بین ماها اختلاف بیندازند.‏

شگردهای ساواک برای ایجاد اختلاف

‏     چنانچه در رژیم سابق همین مسائل بود و من راجع به این مسائل همیشه سفارش‏‎ ‎‏می کردم؛ مع الأسف غلبه داشتند و نمی شد. قبل از ماه رمضان ـ که از ماه رمضان آنها‏‎ ‎‏می ترسیدند: مردم مجتمعند و عبادت می کنند و منبر هست و محراب هست، اجتماع‏‎ ‎‏هست ـ یک مسئله ای پیش می آوردند اختلاف بیندازند. قبل از ماه محرّم هم همین کار‏‎ ‎‏را می کردند؛ یک مسئلۀ فرعی را پیش می آوردند که ما از مسائل اصلی غفلت کنیم. قبل‏‎ ‎‏از ماه رمضان می گفتند «شهید جاوید»!‏‎[4]‎‏ تقریباً تمام ماه رمضان را یک دسته ای اشکال‏‎ ‎‏می کردند، یک دسته ای رفع اشکال می کردند؛ یک دسته ای فحش می دادند و یک‏‎ ‎‏دسته ای به این طرف فحش می دادند. آنها هم کنار نشسته بودند به ریش ما می خندیدند‏‎ ‎‏که اینطور ما اینها را ملعبه کردیم! تمام ماه رمضان ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ در تمام ایران سر یک کتابی، که‏‎ ‎‏مسئله ای فرعی بود و هیچ اصلاً چیزی نبود، ضایع می کردند وقت ما را. و ما را منحرف‏‎ ‎‏می کردند از اینکه ـ آن وقت البته قدرت او‏‎[5]‎‏ بود ـ که نسبت به آنها یک کلمه ای بگوییم.‏‎ ‎‏همه نسبت به خودمان صحبت می کردیم! یک قدری که این سست می شد ـ حالا‏‎ ‎‏می دیدند که یکوقت اجتماع دیگری است ـ می آمدند مسئلۀ «شمس آبادی»‏‎[6]‎‏ را پیش‏‎ ‎‏می آوردند؛ مرحوم شمس آبادی را. من احتمال می دهم ـ بعضیهای دیگر هم احتمال‏‎ ‎‏می دهند ـ که اصل کشتار از خودشان بود. برای اینکه آشوب درست کنند. یک مدت‏‎ ‎‏زیادی هم آقایان اهل منبر و پایین و بالا و اینها وقتشان صرف این می شد و از آن مطلب‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 409
‏اساسی که داشتند اینها، ذهنشان منصرف می شد. بعد می دیدند خوب، این هم یک چیز‏‎ ‎‏کمی است تمام می شود! تمام شد دیگر ـ عرض می کنم که ـ وقت این است که باز یک ماه‏‎ ‎‏رمضانی باشد، یک ماه محرّمی باشد، باز اختلافاتی لازم دارند، باز می افتند تو کار!‏‎ ‎‏مسئلۀ «دکتر شریعتی» را پیش می آوردند. از آن طرف دامن بزن به اینکه این مثلاً چطور‏‎ ‎‏است! اهل منبر هم ـ بی توجه به مطلب که عمق قضیه چیست ـ منبر می رفتند و حرف‏‎ ‎‏می زدند. از آن طرف جوانهای داغ هم ـ بی توجه به واقعیت مطلب ـ از این ور می افتادند.‏‎ ‎‏این دو گروه را مقابل هم قرار می دادند برای اینکه ذهنشان را از خودشان منصرف کنند.‏

امریکا دشمن اصلی ماست

‏     امروز که حساسترین مواقعی است که ما در آن واقع هستیم و احتیاج ما به اجتماع،‏‎ ‎‏احتیاج ما به اتحاد، بیشتر از هر چیزی است، این مسائل فرعی را باید کنار بگذاریم برویم‏‎ ‎‏روی مسائل اصلی. امریکا دشمن ماست، ما باید دنبال آن برویم؛ و همین طور سایر‏‎ ‎‏ممالک خارجی ـ چپ و راست همه ـ آنها هستند که می خواهند ما را بچاپند، و شرق را‏‎ ‎‏بچاپند نه فقط ایران را؛ ایران هم جزئش است. الآن مخازن شرق را می خواهند ببرند.‏‎ ‎‏نمی گذارند جوانهای ما رشد کنند؛ دانشگاههای ما را جلویش را می گیرند نمی گذارند.‏‎ ‎‏الآن که وقت این است که مثلاً امتحان بدهند، وقت این است که بنشینند، می افتند توی‏‎ ‎‏مدارس با یک بهانه ای یک آشوب درست می کنند، یک بساطی درست می کنند. باید ما‏‎ ‎‏توجه بکنیم به اینکه مبادا دستهای غیر در کار باشد ـ و هست ـ مبادا ما را دوباره ملعبه کنند‏‎ ‎‏و به جان هم بریزند و خودشان استفاده اش را ببرند. دانشگاهیها ملتفت باشند،‏‎ ‎‏مدرسه ایهای ما هم ملتفت باشند به اینکه مبادا یک دستی در کار باشد دوباره ما را با یک‏‎ ‎‏اسمی به جان هم بریزند و نهضت ما را خاموش کنند و مسائل برگردد به حال اول، همۀ ما‏‎ ‎‏را خرد کنند.‏

همۀ ما مسئول هستیم

‏     مسائل اصلی را الآن باید ملاحظه بکنیم. الآن گرفتاریهایی ما داریم، همه داریم نه‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 410
‏اینکه شما تنها دارید، نه اینکه دانشگاهی گرفتاری دارد، همه گرفتاری دارند؛ لکن امروز‏‎ ‎‏روزی نیست که ما طرح گرفتاریها را بکنیم. امروز روزی است که ما این مسائل اصولی را‏‎ ‎‏جلو ببریم که یک حکومت مستقری به کار بشود و مجلسی تحقق پیدا بکند از خود مردم‏‎ ‎‏و حکومت مستقری از خود مردم تحقق پیدا بکند. آن وقت برویم سراغ این مسائل که‏‎ ‎‏مسائل بعدی است. الآن همۀ شما ـ خودم و همۀ شما ـ مسئول هستیم، مسئول خدا هستیم،‏‎ ‎‏مسئول ملت هستیم، مسئول نسلهای آتیه هستیم. ما دستمان الآن به جایی رسیده است که‏‎ ‎‏می توانیم کار بکنیم. الآن ما ـ قبلاً محال بود که بشود این سد را شکست لکن شکسته شد ـ‏‎ ‎‏الآن ما جوری هستیم که می توانیم کار انجام بدهیم؛ می توانیم با این وحدت کلمه مجلس‏‎ ‎‏مؤسسان درست کنیم، مجلس شورا درست بکنیم، حکومت مستقر درست کنیم؛ الآن‏‎ ‎‏می توانیم این کار را بکنیم و ان شاءالله می شود این کار.‏

سخنی با دانشگاهی و روحانی

‏     الآن وقت این است که همه توجه به این داشته باشند که با هم باشیم ـ همه با هم.‏‎ ‎‏دانشگاهیها که یک عضو مؤثرند، توجه به این داشته باشند که ما باید با این معممین که‏‎ ‎‏یک عضو مؤثرند ‏‏[‏‏با هم باشیم‏‏]‏‏. آقایان خیال نکنند که معممین چه! شما می بینید که ملت‏‎ ‎‏با اینهاست. ملت ـ که با شما با آن ملت می خواهید کار انجام بدهید ـ با اینها هستند؛ هر‏‎ ‎‏روزی اینها بخواهند ملت را به یک راهی ببرند تبعیت می کنند؛ برای اینکه اینها را‏‎ ‎‏نمایندۀ امام‏‎[7]‎‏ می دانند تبعیت می کنند. اینها را از دست ندهید، این یک قوۀ بزرگی‏‎ ‎‏است؛ این قدرت را از دست ندهید. این را من حالا نمی گویم؛ نجف هم که بودم ـ و سابق‏‎ ‎‏هم، قبل از آن هم ـ می گفتم که ما این قشر روحانی را اگر از دست بدهیم شکست‏‎ ‎‏می خوریم. ماها دیگر عرضه نداریم؛ اینها هستند که می توانند کار انجام دهند. این قشر را‏‎ ‎‏نباید از دست بدهیم. روحانی هم گمان نکند که دانشگاهی چی! مقدرات مملکت ما‏‎ ‎‏دست دانشگاهیهاست. فردایِ امروز مقدرات مملکت ما دست اینهاست. این دو قشر با‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 411
‏هم باید جور بشوند. این دو طایفه، که هر دو از منوَّرالفکرها هستند لکن مع الأسف شما‏‎ ‎‏خیال می کنید که آنها فناتیک‏‎[8]‎‏ هستند، آنها هم خیال می کنند شما بی دین هستید ـ خیال‏‎ ‎‏می کردند ـ حالا نیست اینطور دیگر، این دو طایفه با هم مجتمع بشوند، رشد داشته‏‎ ‎‏باشند، رشد سیاسی داشته باشند، بفهمند که از غیر دارند هدایت می شوند، از اجانب‏‎ ‎‏دارند هدایت می شوند به اینکه «آن طایفه را کنار بگذار، اسلام منهای آخوند»، بفهمند‏‎ ‎‏که این مسئله چیزی است که از خارج دارد انجام می گیرد، اغفال می کنند شما را، از آن‏‎ ‎‏طرف هم آن طایفه بفهمند از اینکه دانشگاهی یک عضو مؤثری است که ما فردا همه‏‎ ‎‏چیزمان دست اینهاست، اگر ایران بخواهد یک سعادتی پیدا کند با دست اینها سعادت‏‎ ‎‏پیدا می کند، اگر خرابی هم پیدا کند به دست اینها خرابی پیدا می کند، این دو قشر با هم‏‎ ‎‏متحد بشوند. توجه داشته باشند که مبادا در این هیاهویی که گاهی ایجاد می شود ایجاد‏‎ ‎‏اختلاف بشود. در این مسائلی که پیش می آید مبادا یکوقت یک دستی باشد که بخواهد‏‎ ‎‏شماها را از هم جدا بکند. همه با هم باشید، همه با هم همکار باشید، همه این نهضت را‏‎ ‎‏پیش ببرید.‏

با شکست انقلاب، ایران دیگر روی خوش نمی بیند

‏     خدا می داند که اگر این نهضت شکست بخورد، تا آخر دیگر ایران روی خوش به‏‎ ‎‏خودش نمی بیند. همه مسئول هستید. منِ طلبه با شمای دانشگاهی فرق نداریم؛ هر دو‏‎ ‎‏مسئول هستیم. نه شما باید به عهدۀ من بگذارید نه من به عهدۀ شما. من به اندازۀ خودم‏‎ ‎‏کار می کنم، شما به اندازۀ خودتان کار بکنید. و همه توجه به این نکته داشته باشید که ما‏‎ ‎‏الآن مسائل اساسی مان مانده است؛ دنبال این مسائل اساسی باید برویم؛ مسائل فرعی را‏‎ ‎‏بعد طرح بکنیم، در سایۀ مسائل اساسی باید طرح بکنیم. الآن جزء برنامه هایتان مسائل‏‎ ‎‏فرعی را قرار ندهید. الآن مسائل اصلی تان را توجه بکنید و این نهضت را پیش ببرید تا‏‎ ‎‏یک حکومت مستقری ما پیدا بکنیم؛ یک حکومتی که ان شاءالله این ریشه های‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 412
‏گندیده ای که هستش، اینها هم برداشته بشود. یک حکومت مستقری پیدا بکنیم؛ بعد که‏‎ ‎‏حکومت مستقر پیدا کردیم، وقت این است که دانشگاهی مسائل خودش را طرح بکند،‏‎ ‎‏معمم مسائل خودش را طرح بکند، بختیاری مسائل خودش را.‏

محرومیتهای فراگیر

‏     خوب، من اینجا که نشستم از اقشار مملکت می آیند اینجا، همه هم درددل دارند،‏‎ ‎‏راست هم می گویند. بختیاریها می آیند می گویند که هیچ جا به خرابی محل ما نیست؛ ما‏‎ ‎‏نه آب داریم نه برق داریم نه چیزی. بلوچها هم می آیند همین مطلب را می گویند.‏‎ ‎‏کردستانی ها هم می آیند همین مطلب را می گویند. خوزستانی ها هم همه همین مطلب را‏‎ ‎‏می گویند. همه هم راست می گویند، همه هم درست می گویند که برای آنها کاری نشده؛‏‎ ‎‏برای اینکه رژیم سابق بنا نبود که برای مردم کاری بکند؛ بنا بود که بچاپد، نه بنا بود که‏‎ ‎‏عمل بکند! اطراف تهران که، همین محله هایِ ـ سی و چند محله ای که این مستضعفین‏‎ ‎‏هستند، این چادرنشینها هستند، این زاغه نشینها هستند ـ برای اینها کار نکردند. اینها هم نه‏‎ ‎‏آب دارند نه برق دارند نه هیچی. بنا براین نبود، بنا براین بود که برای یک قشری کار‏‎ ‎‏بکنند؛ آنهایی که منفعت به خودشان می رسانند یا منفعت ازشان می برند، برای آنها یک‏‎ ‎‏کاری بشود. برای دیگران بنا براین نبود.‏

‏     همه راست می گویند اما حالا وقت این نیست که بختیاری بگوید «یاالله ، الآن همۀ‏‎ ‎‏کارها را انجام بدهید»! این معنایش این است که بختیاری با ـ عرض می کنم ـ دستۀ دیگر با‏‎ ‎‏هم مخالف بشوند و بدبین بشوند به دولت و بدبین بشوند به نهضت و نهضت شکست‏‎ ‎‏بخورد و برگردد به آن حال اول که تا آخر بختیاری در ـ عرض می کنم که ـ زحمت و ذلت‏‎ ‎‏باشد و خوزستانی هم همین طور. حالا وقت این است که همۀ ما هدایت کنیم مردم را.‏‎ ‎‏شما دانشگاهیها هدایت کنید رفقای خودتان را؛ دانشگاهیها را هدایت کنید به این امر که‏‎ ‎‏آقا مبادا یکوقتی دست خبیثی در کار باشد که شما را وادار کند به کاری که اختلاف بینتان‏‎ ‎‏واقع بشود.‏


صحیفه امامجلد 7صفحه 413
حکومت اسلامی و حکومتهای مادی

‏     ... از خدای تبارک و تعالی می خواهم که همۀ ما آشنا بشویم به وظایفمان و با یک‏‎ ‎‏بینش واقعی اسلامی به مسائل نظر بکنیم، و از این اشتباهاتی که گاهی می شود احتراز کنیم‏‎ ‎‏و همه مان با هم مجتمع ـ همه با هم یکصدا ـ این نهضت را نگذاریم خاموش بشود. این را‏‎ ‎‏پیش ببریم تا ان شاءالله یک حکومت اسلامی که حکومت نمونه است. اسلام غیر سایر‏‎ ‎‏حکومتهاست. همۀ حکومتهای عالم ـ غیر حکومتهای انبیا ـ همۀ حکومتهای عالم،‏‎ ‎‏خوبهایشان ـ آنهایی که خیلی هم مردم خوبی هستند ـ بیش از این کار ندارند که این نظام‏‎ ‎‏طبیعت درست انجام بگیرد؛ دزدی نشود ـ عرض می کنم که ـ خرابکاری نشود، خوب‏‎ ‎‏شود وضع مادی. به معنویات ـ حکومتها ـ کار ندارند. به من چه که تو مهذب النفس هستی‏‎ ‎‏یا نیستی؟ به من چه که تو آدم صحیحی نیستی بلکه اگر پنهانی هم دزدی بکنی که هیچ‏‎ ‎‏کس نفهمد! او کاری ندارد. تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ صندوقخانۀ شما را کاری ندارد: «بیرون نیا عربده‏‎ ‎‏بکش، توی خانه ات هر کاری می خواهی بکن»! فرض کن در خانه فحشا هم بکند، به‏‎ ‎‏حاکم چه کار دارد؟ حاکم به این کارها چه کار دارد؟ بیرون نیایید داد و قال بکنید، نظام را‏‎ ‎‏به هم نزنید. آن خوبهایشان اینطورند. آن بدها هم که اکثراً ـ یا همه ـ هستند، آنها هم به‏‎ ‎‏فکر این هستند که خودشان چه بشوند.‏

توجه اسلام به همۀ ابعاد انسان

‏     اسلام به همه چیز کار دارد. اسلام قبل از اینکه ازدواج بکنی، نقشۀ آن بچه ای که شما‏‎ ‎‏می خواهید بعد از ازدواج آن بچه را تولید کنید، نقشه را قبل از ازدواج شما ریخته است:‏‎ ‎‏چه جور زنی انتخاب کن، چه جور مردی انتخاب کن، مرد چه جور باید باشد، زن چه‏‎ ‎‏جور باید باشد. برای این است که این انسان مثل یک نباتی می ماند که باید رشد بکند؛‏‎ ‎‏مثل یک نفر کشاورز که وقتی تخمکاری می کند باید زمین را ببیند چه جور زمینی است،‏‎ ‎‏کود را ببیند چه جور کودی است ـ عرض می کنم ـ آب چه وقت لازم دارد کذا، انسان هم‏‎ ‎‏یک همچو موجودی است. از قبل از اینکه کشت بشود، زمینش را ملاحظه می کند که این‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 414
‏زمین چه جور زمینی باید باشد، آنکه می خواهد کشت بکند چه جور باشد. بعد از اینکه‏‎ ‎‏ازدواج واقع شد، زمان تلقیح چه جور باید باشد. همۀ ابعاد را می خواهد، انسان‏‎ ‎‏می خواهد درست کند. قرآن کتاب انسان سازی است؛ می خواهد آدم درست کند. یک‏‎ ‎‏آدم اگر موافق تعلیم قرآن درست شود، یکوقت می بینید که یک «مدرس»‏‎[9]‎‏ از کار‏‎ ‎‏درمی آید که یک مدرس مثل یک گروه است؛ جلوی قدرت رضاشاه، آن قدرت‏‎ ‎‏شیطانی می ایستد تنها؛ با پیرمردیِ خودش می ایستد، جلویش را می گیرد و جلوی‏‎ ‎‏شوروی که می خواستند به ایران حمله کنند، ... می گیرد. اینها هم، خارجیها هم از انسان‏‎ ‎‏می ترسند و لهذا دانشگاهی ها را می خواهند نگذارند از آنها انسان پیدا بشود؛ و مدارس‏‎ ‎‏ما را هم می خواستند نگذارند. و همه اش را می خواستند به هم بزنند و مساجد را به هم‏‎ ‎‏بزنند ـ همه چیز را.‏

در راه پیاده کردن اسلام راستین

‏     ما الآن موظفیم که تمام قدرت خودمان، تمام توجه خودمان را به این نهضت داشته‏‎ ‎‏باشیم که این محفوظ بماند، به آخر برسد؛ تا یک ‏‏[‏‏حکومت‏‏]‏‏ اسلامی، آنطوری که باید‏‎ ‎‏و شاید، بتوانیم ـ آنطوری که باید و شاید ـ تحقق پیدا بکند که یک نمونه ای در عالم باشد‏‎ ‎‏که ببینند دمکراسی که اینها ادعایش را می کنند یعنی چه؛ آزادی که اینها آزادی بشر و‏‎ ‎‏حقوق بشر و آن حقوق بشری که این حقوقیها ادعا می کنند و ما دزدها و آدمکشها را‏‎ ‎‏وقتی که به جزای خودشان می رسانیم دادشان درمی آید، و آقای مطهری را وقتی‏‎ ‎‏می کشند یک کلمه حرف نمی زنند.‏

‏     ما می خواهیم یک اسلامی درست کنیم تا معلوم بشود حقوق بشر یعنی چه، حق بشر‏‎ ‎‏چه هست، حقوق زن یعنی چه، حقوق مرد یعنی چه، حقوق کشاورز یعنی چه. ما‏‎ ‎‏می خواهیم یک همچو چیزی درست بشود، اگر بگذارند؛ اگر این شیاطینی که‏‎ ‎‏دست پروردۀ آن شیاطین بزرگ هستند ـ اینها ـ بگذارند تا یک حکومتی پیدا بشود، آن‏

صحیفه امامجلد 7صفحه 415
‏وقت معلوم می شود که برای کارگر، اسلام چه جور نظر دارد، به کارگر چه جور، به‏‎ ‎‏اقلیتهای مذهبی چه نظر دارد، به همۀ اقشار چه نظر دارد. لکن مهلت به ما نمی دهند. من‏‎ ‎‏از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همۀ شما را و همۀ اقشار ملت را خواستارم. من‏‎ ‎‏دیگر خسته شدم؛ خواهش می کنم بعد، دیگر بعد ان شاءالله .‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 7صفحه 416

  • ـ اصل: بگرانید.
  • ـ ر. ک: به پانوشت 1، پیام رادیو ـ تلویزیونی امام در 12 فروردین روز جمهوری اسلامی.
  • ـ اشاره به تأسیس بنیاد مسکن و افتتاح حساب 100 امام.
  • ـ تألیف نعمت اللّه صالحی نجف آبادی.
  • ـ شاه.
  • ـ سید ابوالحسن شمس آبادی که در سال 1355 ه . ش. ترور شد.
  • ـ امام زمان، عجل اللّه تعالی فرجه.
  • ـ عقب گرا، متعصب.
  • ـ شهید سید حسن مدرس.