سخنرانی

سخنرانی در جمع امدادگران هلال احمر (سازندگی ـ حضور خداوند در همه جا)

سخنرانی

‏زمان: 1358 ه . ش. / 1399 ه . ش.‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: مشارکت در سازندگی ـ حضور خداوند در همه جا‏

‏حضار: پزشکان و امدادگران جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

رسالت آحاد ملت برای سازندگی

‏     امروز ما هر کداممان که خدمت بکنیم، خاطر جمع هستیم که خدمت به کشور‏‎ ‎‏خودمان است؛ دیگران از آن استفاده نمی کنند؛ خودمان استفاده می کنیم. در رژیم سابق‏‎ ‎‏وضع، یک وضعی بود که برای هیچ یک از قشرها ـ جز آنهایی که استفاده از رژیم‏‎ ‎‏می کردند ـ یک اطمینان خاطری نبود، که حالا من این کار را می کنم کجا حساب می شود.‏‎ ‎‏امروز هر کاری شما بکنید پیش خدا حساب می شود؛ حساب را با خدا باز کنید. و چون‏‎ ‎‏شغل شما هم یک شغلی است که تماس مستقیم با یک دسته از مستضعفینی که احتیاج به‏‎ ‎‏خدمت دارند، هست ـ از این جهت ـ یک موقعیت حساسی دارید، که خدمت بکنید.‏‎ ‎‏بسیار ارزش دارد، و اگر خدای نخواسته کوتاهی بکنید، از آن طرفه است. ما همه الآن‏‎ ‎‏موظفیم که یک کشوری، که همه چیزش را از دست داده و از بین برده اند، خودمان‏‎ ‎‏مشغول ساختش بشویم؛ و الحمدلله یک همچو احساسی در همۀ قشرها ـ تقریباً ـ شده‏‎ ‎‏است. الآن می بینیم که از جمعیت پزشکان، از جمعیت ـ عرض می کنم که ـ محصلین،‏‎ ‎‏دکترها، جمعیتهایی هستند که اینها داوطلبند برای خدمت کردن؛ و این احساس یک‏‎ ‎‏مسئولیتی است در همۀ قشرها، که انسان امیدوار می شود به این احساس. و وقتی که ببیند‏‎ ‎‏که همۀ قشرها می خواهند برای کشور خودشان، که کشور اسلامی است خدمت بکنند‏‎ ‎‏ـ ان شاءالله وقتی دسته جمعی باشد ـ کار پیش می رود. نباید هر قشری بنشیند و نگاه کند که‏‎ ‎‏دیگران چه می کنند. هر قشری باید خودش در آن محلی که هست انجام وظیفه اش را‏

صحیفه امامجلد 8صفحه 109
‏صادقانه کند و خدا را حاضر ببیند.‏

عالَم، محضر خداست

‏     خدای تبارک و تعالی حاضر است همه جا. اینجا که ما الآن نشسته ایم، محضر‏‎ ‎‏خداست؛ ما در محضر خدا داریم صحبت می کنیم، شما در محضر خدا مشغول طبابت‏‎ ‎‏هستید. مشغول خدمت هستید. اگر این نظر را تقویت کنید، که ببینید محضر خداست،‏‎ ‎‏بالای سر مریض وقتی که می روید، ببینید که این مریض از خداست و اینجا محضر‏‎ ‎‏خداست، در حضور خدا شما دارید طبابت می کنید، در حضور خدا دارید خدمت‏‎ ‎‏می کنید. اگر این احساس برای انسان پیدا بشود، ادراک این مطلب را بکند، وجدانش‏‎ ‎‏اینطور باشد که همیشه ـ در همۀ حرکات و سکنات ـ ما در محضر هستیم و حاضر است‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی، انسان تعدیل می کند کارهایش را. اینکه انسان پایش را خطا‏‎ ‎‏می گذارد و اشتباهاتی می کند یا معاصی، خدای نخواسته، از او صادر می شود، برای‏‎ ‎‏اینکه غفلت از این معانی دارد. اگر انسان در محضر یک ... شخصی که در نظرش محترم‏‎ ‎‏است باشد، در حضور او کاری که خلاف رضای اوست نمی کند. اگر شما دو تا برادر‏‎ ‎‏باشید، در حضور برادر، یک کاری که به ضرر برادر است نمی کنید. اگر ما بفهمیم که در‏‎ ‎‏حضور خدا هستیم، همۀ حرکات و سکنات ما تحت نظر او و در حضور اوست، در‏‎ ‎‏حضور او انسان خطا نمی کند. حقیقت عصمت انبیا هم همین است. عصمت انبیا اینطور‏‎ ‎‏نیست که یک کسی به زور گردنشان گذاشته باشد که معصیت نکنید؛ آنها وجدان این معنا‏‎ ‎‏را کرده اند که محضر خداست؛ این معنا را یافته اند. ماها صحبتش را می کنیم، آنها یافته اند‏‎ ‎‏که اینجا محضر خداست. وقتی کسی یافت این معنا را، و مشاهده کرد محضر را، مخالفت‏‎ ‎‏نمی کند؛ دیگر ممکن نیست برایش مخالفت. انسان در محضر یک کسی که پیشش‏‎ ‎‏بزرگ است بخواهد که یک کاری بکند که به او بربخورد، یا معصیتی بکند که برخلاف‏‎ ‎‏نظر اوست، در محضرش نمی کند. ما باید این احساس را داشته باشیم؛ به حسب برهان.‏‎ ‎‏یک برهان عقلی است که همه جا خدا حاضر است؛ لکن برهان عقلی فایده ندارد؛ باید‏‎ ‎‏احساس نفسانی قلب انسان آگاه باشد؛ باید قلب انسان آگاه باشد که ما هر کاری بکنیم در‏

صحیفه امامجلد 8صفحه 110
‏محضر او دارد واقع می شود. اگر اینطور باشد، همه، کارهای خودشان را خوب انجام‏‎ ‎‏می دهند.‏

وظیفۀ درستکاری

‏     شمایی که سر و کارتان با یک عده ای اشخاص هست که محتاج به این هستند که‏‎ ‎‏رسیدگی بشوند، و اگر چنانچه رسیدگی درست نشوند قلوب آنها جریحه دار می شود،‏‎ ‎‏این احساس را باید بکنید که این بندۀ خدایی است که حاضر است اینجا؛ و آزردگی قلب‏‎ ‎‏و روح هم اسباب این می شود که خدای تبارک و تعالی ناراضی باشد از ما، اگر این‏‎ ‎‏احساس باشد، کارها را انسان خوب انجام می دهد. و ما الآن مکلفیم که مملکتمان ـ که‏‎ ‎‏آشفته شده است و دارد هی از اطراف، باز آنها دست از آن برنمی دارند ـ هر کداممان در‏‎ ‎‏هر جا که هستیم آن کاری که محول به ماست ـ آن کار را ـ خوب انجام بدهیم؛ و اگر‏‎ ‎‏چنانچه هر کسی این احساس را بکند، آن کسی که بالای سر مریض است، طبیب است‏‎ ‎‏کار را خوب انجام بدهد، خوب معاینه کند، دقت کند؛ فرق نگذارد مابین یک نفر آدمی‏‎ ‎‏که مثلاً فقیر است، با یک آدمی که غنی است؛ فقیر را بیشتر به آن عنایت کند؛ برای اینکه‏‎ ‎‏فقیر برای آن احساس فقری که می کند بیشتر‏‎[1]‎‏ احتیاج دارد به اینکه نوازش بشود. آن‏‎ ‎‏کسی هم که می خواهد ـ فرض کنید که ـ آمپول بزند، باز ببیند که اینطوری است که باید‏‎ ‎‏خدمت بکند، خدمتی محول است به او، آن را باید خوب انجام بدهد. حقوق می گیرد‏‎ ‎‏برای خدمتی؛ اگر خوب انجام ندهد حقوقش حرام است؛ و هکذا همۀ ما، همۀ شما، همۀ‏‎ ‎‏ملت و من. امیدوارم که این احساس و حس معاونت که پیدا شده است در همۀ قشرها، ما‏‎ ‎‏را زود جلو ببرد؛ و الحمدلله دارد هم با خوبی جلو می رود. و مطمئنیم که ان شاءالله این‏‎ ‎‏توطئه ها هم تأثیری ندارد، و ملت وقتی یک مطلبی را خواست، خواستِ همۀ ملت باشد،‏‎ ‎‏هیچ قدرتی تحمیل به او نمی تواند بکند. و من دعاگوی همۀ قشرها و شما آقایان هستم؛ و‏‎ ‎‏خدمتگزار هم هستم به همه تان.‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 8صفحه 111

  • - اصل: بهتر.