سخنرانی

سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم (وحدت حوزه و دانشگاه)

سخنرانی

‏زمان: 6 تیر 1358 / 2 شعبان 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: نقش وحدت حوزه و دانشگاه ـ جریان دسته بندی و حزب بازی‏

‏حضار: دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم تهران‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

ضرر عالِم غیرمهذّب

‏     مهم در دانشگاهها، دانشسراها، تربیتهای معلم، تربیتهای دانشجویی، این است که‏‎ ‎‏همراه با تعلیمات و تعلمات، تربیت انسانی باشد. چه بسا اشخاصی که در علم به مرتبۀ اعلا‏‎ ‎‏رسیده اند، لکن تربیت انسانی ندارند. یک همچو اشخاصی ضررشان بر کشور، ضررشان‏‎ ‎‏بر ملت، ضررشان بر اسلام، از دیگران زیادتر است. آن کسی که دانش دارد، لکن‏‎ ‎‏دانشش توأم با یک تهذیب اخلاق و یک تربیت روحی نیست، این دانش موجب این‏‎ ‎‏می شود که ضررش بر ملت و بر کشور زیادتر باشد از آنهایی که دانش ندارند. همین‏‎ ‎‏دانش را یک شمشیری می کند در دست خودش، و با آن شمشیرِ دانش ممکن است که‏‎ ‎‏ریشۀ یک کشور را از بین ببرد و قطع کند.‏

خطر حوزه و دانشگاه برای جهانخواران

‏     اینکه خارجیها، کارشناسهای اجانب، آنهایی که می خواستند این مملکتها را غارت‏‎ ‎‏کنند، عنایت زیادشان به دو جبهه بود؛ یکی جبهۀ روحانیین، یکی جبهۀ دانشگاهها؛ برای‏‎ ‎‏همین نکته بود که این دو جبهه اگر چنانچه یک تربیت صحیح بشوند، که در پهلوی علم‏‎ ‎‏تربیت و عمل صحیح باشد، آنها این معنا را فهمیدند که اگر این دو جبهه به آنطوری که‏‎ ‎‏باید باشد، بشود، دست آنها از منافع کوتاه خواهد شد. اگر یک دانشگاه صحیح ما داشته‏‎ ‎‏باشیم، یا یک جبهۀ روحانیِ به تمام معنا روحانی داشته باشیم، نخواهد اجازه داد به‏‎ ‎‏اجانب که همۀ حیثیت یک مملکت را از بین ببرند. از این جهت چون این دو جبهه را آنها‏

صحیفه امامجلد 8صفحه 310
‏برای خودشان خطر می دانستند، حمله شان به این دو جبهه بود. منتها فرم حمله شان فرق‏‎ ‎‏داشت. در زمان رضاخان که من یادم است، و اکثر شما یادتان نیست، در آن زمان با‏‎ ‎‏سرنیزه حمله می کردند این جبهه را بشکنند. و لهذا حمله می کردند مدارس را، افراد را‏‎ ‎‏می گرفتند می بردند، عمامه ها را بر می داشتند، لباسها را می کندند، مدرسه ها را می بستند،‏‎ ‎‏مساجد را تعطیل می کردند. مجالس وعظ و روضه و اینها را بکلی از بین بردند. به خیال‏‎ ‎‏اینکه با این فرم می شود از بین برد. منتها در دانشگاه چون انعکاس خارجی اش را‏‎ ‎‏می ترسیدند، به این فرم وارد نمی شدند؛ به فرم دیگر وارد می شدند که نگذارند‏‎ ‎‏دانشجویان رشد کنند. بعد فهمیدند که این طرز نتیجه ندارد. فشار هرچه زیادتر باشد بدتر‏‎ ‎‏خواهد شد. برای اینها بدتر خواهد شد. در زمان محمدرضا حمله به روحانیت را تغییر‏‎ ‎‏دادند شروع کردند به تبلیغات کردن که مردم را از روحانیت جدا کنند. ‏

اختلاف افکنی میان حوزه و دانشگاه و دیگر توده ها

‏     چون این دو قوۀ اسلام، قوۀ روحانیت و قوۀ دانشگاه، می توانست در مقابل اینها‏‎ ‎‏بایستد. آن ترتیبی که با فشار بخواهند روحانیت را از بین ببرند، این ترتیب نشد، تغییر‏‎ ‎‏دادند وضع را. شروع کردند تبلیغات به ضد روحانیت که جدا کنند روحانیت را از‏‎ ‎‏دانشگاه، و همه را از مردم. بین مردم، هم دانشگاهی و هم روحانی را، هم روحانیین را،‏‎ ‎‏می خواستند ـ در بین مردم ـ یک طوری قلمداد کنند که اینها دیانت صحیح ندارند؛ اینها‏‎ ‎‏هم درباری و انگلیسی و ـ نمی دانم ـ امریکایی و اینها هستند. نقشه این بود که ملت جدا‏‎ ‎‏بشود از این دو قشری که از آنها کار می آید. بین خود این دو تا هم جدایی انداختند، به‏‎ ‎‏طوری که روحانیین، بدبین بودند به دانشگاهیها؛ دانشگاهیها بدبین بودند به روحانیین، و‏‎ ‎‏این نقشه ای بود برای اینکه این قشرهای مؤثر را از هم جدا بکنند، و همه را از ملت جدا‏‎ ‎‏بکنند، تا نتوانند اینها کاری انجام بدهند، و آنها بهره برداری خودشان را از این کشور‏‎ ‎‏بکنند.‏

از دستاوردهای انقلاب

‏     در این نهضت، یکی از برکات این نهضت این بود که این قشرها را به ‏‏[‏‏هم‏‏]‏‏ نزدیک‏

صحیفه امامجلد 8صفحه 311
‏کرد. قشر دانشگاهی با قشر روحانی و طبقۀ جوان روحانی، اینها با هم نزدیک شدند،‏‎ ‎‏همکار شدند، و همه با سایر طبقات مردم نزدیک شدند، همکار شدند. و همۀ اینها در‏‎ ‎‏این کلمه که رژیم طاغوتی نباید باشد و باید یک جمهوری عدل اسلامی باشد، همه با هم‏‎ ‎‏مشترک شدند. غرض همه بود و مقصود همه این معنا بود. این نزدیک شدن این قشرها به‏‎ ‎‏هم، متحد شدن این قشرهایی که از هم جدا بودند، با تأیید خدای تبارک و تعالی و با‏‎ ‎‏اینکه همه مقصدشان یک مقصد الهی بود، این سد عظیمی که همه امکان نمی دانستند،‏‎ ‎‏ممکن نمی دانستند که این سد شکسته بشود، این سد را شکست. حالا که این سد شکسته‏‎ ‎‏شده و آشفتگیها ظاهر شده و دزدیهای اینها فاش شده، و بعد هم فاشتر می شود... حالا از‏‎ ‎‏برای ملت، به نظر خود افراد، نوعاً یک آرامشی پیدا شده است و یک نقشۀ دیگری آنها‏‎ ‎‏دارند پیاده می کنند. یعنی آن نقشه ای که قبل اسلامی بود و این قشرها را به هم نزدیک‏‎ ‎‏می کرد و منسجم می کرد و جوش می داد به هم، اینها فهمیدند که از این جوش خوردنِ‏‎ ‎‏این قوا به هم این سد شکسته شده است؛ حالا در صدد این برآمده اند که اینها را از هم‏‎ ‎‏جدا کنند.‏

گروههای از راه رسیده

‏     الآن تمام این اشخاصی که برای اجنبیها دارند کار می کنند، و آن اشخاصی که سوءنیت‏‎ ‎‏ندارند لکن توجه به واقعیات ندارند، همه آمده اند دارند گروه گروه می شوند. زحمت تا‏‎ ‎‏حالا این بود که این گروههای مختلف با هم باشند تا این کار را انجام بدهند، و از اینجا به‏‎ ‎‏بعد هم هر کاری بخواهد بشود باید با اجتماع بشود، اینها آمدند حالا با نقشه هایی که‏‎ ‎‏دارند، دارند گروه گروه درست می کنند. دیشب بود در روزنامه دیدم که تا حالا صد‏‎ ‎‏گروه، ...، یا صد و پنج گروه یک همچو چیزی ـ یک همچو قلمی بود ـ اظهار وجود‏‎ ‎‏کرده اند! یعنی صد تا طایفه ایجاد اختلاف دارند می کنند. نتیجه این خواهد شد که اگر این‏‎ ‎‏صد طایفه هر کدام توانستند یک عدۀ زیادی دور خودشان جمع بکنند، نتیجه این‏‎ ‎‏می شود که از آن طرف مرزها و از داخل و خارج، بعد از اینکه دیدند این قوا از هم جدا‏

صحیفه امامجلد 8صفحه 312
‏شد، راه خودشان را باز ببینند برای اینکه یا یک کودتایی بکنند، یا یک حمله ای بکنند، یا‏‎ ‎‏لااقل شلوغکاریها را زیاد بکنند؛ فلج بکنند مملکت را. ‏

گروهگرایی برای اختلاف افکنی

‏     درست الآن آن نقشه ای که اول بود به یکجور دیگر‏‏[‏‏دنبال می شود‏‏]‏‏. اوّلی که‏‎ ‎‏رضاخان آمد، آن نقشه ای که آن وقت بود برای جدا کردن این قوا از هم، دانشگاه را از‏‎ ‎‏مدارس دینی، بازار را از اینها هر دو، کشاورزها را از همه، همه را علی_' حده علی_' حده،‏‎ ‎‏احزاب سیاسی زیاد درست می کردند، جبهه های مختلف درست می کردند، همه برای‏‎ ‎‏این بود که نبادا یکوقت اینها با هم مجتمع بشوند. آن وقت احساس نکرده بودند، لمس‏‎ ‎‏نکرده بودند مطلب را؛ لکن به طور کلی می دانستند، می فهمیدند این مطلب را،‏‎ ‎‏می خواستند این کار بشود. بعد که این نهضت الهی پیدا شد، این گروههای مختلف با هم‏‎ ‎‏جمع شدند و یک گروه پیدا شد. دیگر صحبت از این گروههای دیگر نبود. همه یک‏‎ ‎‏گروه اسلامی بودند. در دانشگاه می رفتید، فریاد این بود که مرگ بر این کذا و اسلام کذا.‏‎ ‎‏در پیش کشاورزان می رفتید،‏‎[1]‎‏ همین طور. در کارخانه ها هم می رفتید، همین طور. در ...‏‎ ‎‏بازار هم می رفتید، همین طور. هر جا می رفتید، همه با هم یکصدا یک مطلب داشتند، و‏‎ ‎‏این سد را شکستند. این دشمنهای شما لمس کردند این مطلب را. آن وقت علمی بود،‏‎ ‎‏حالا عینی شد. لمس کردند این مطلب را که با انسجام این قوا با هم، دانشگاه و روحانی با‏‎ ‎‏هم، همه با بازار با هم، با کارگر و سایرین، اداری و غیر اداری با هم، اینها وقتی منسجم‏‎ ‎‏شدند، حتی ابرقدرتها نمی توانند کاری انجام بدهند. چنانچه نتوانستند. همه در صدد این‏‎ ‎‏بودند که محمدرضا را نگه دارند. نه ابرقدرتها تنها؛ تمام قدرتهایی که بود. همۀ این‏‎ ‎‏مملکتهای اسلامی هم، همه پشتیبانی می کردند. یعنی من نیافتم یک کسی را. لفظاً بعضی‏‎ ‎‏از اینها به ما پیام می دادند که ما همراهیم؛ لکن ما نمی توانستیم باور کنیم. همه شان با هم‏‎ ‎‏متحد بودند برای اینکه این جانور را حفظش کنند اینجا، و نتوانستند. چرا نتوانستند؟‏

صحیفه امامجلد 8صفحه 313
‏برای اینکه همه تان با هم یک صحبت‏‏[‏‏داشتید‏‏]‏‏. ‏

نفتخواران در سوگ نفت ایران

‏     یک ملت وقتی همه اش یک ‏‏[‏‏صحبت‏‏]‏‏ داشت ـ نمی شود ـ یک چیزی خواست،‏‎ ‎‏نمی شود خلافش کرد. خلاف خواست یک ملت نمی شود عمل کرد؛ عملی نیست در‏‎ ‎‏دنیا. حالا که اینها لمس کردند این مطلب را که این اتحاد و انسجام یک همچو ضرری‏‎ ‎‏برایشان دارد و این نفت را ازشان گرفته است، که الآن دارند دنبالش روضه خوانی‏‎ ‎‏می کنند و گریه می کنند که نفت از دستمان رفته است! حالا دنبال این آمده اند که باز آن‏‎ ‎‏مسائل را برگردانند؛ جدا کنند ملت را از هم؛ همه را از هم جدا کنند. و مع الأسف‏‎ ‎‏روشنفکرهای ما هم غافلند از این معنا؛ غیر از آنهاشان که خائنند. یک دسته خائنند که با‏‎ ‎‏حساب کار می کنند و برای غیر کار می کنند؛ و بیشتر غافلند از مطلب. گروه گروه، صد‏‎ ‎‏گروه ـ صد بیشتر ـ مثل اینکه بود صد گروه تا حالا درست شده است! در این دو ماهی که‏‎ ‎‏شما به پیروزی رسیدید، که با اتحاد به پیروزی رسیدید، حالا آن انسجام دارد باز‏‎ ‎‏می شود؛ دارد از هم باز می شود. گروه گروه می شوند؛ هر گروهی جدای از هم؛ حسابشان‏‎ ‎‏جدای از هم؛ قلمشان مخالف با هم؛ قدمشان مخالف با هم. نتیجه چه می شود؟ نتیجه‏‎ ‎‏[‏‏این‏‏]‏‏ می شود که همان طوری که سابقاً، و در این پنجاه و چند سال، به واسطۀ این‏‎ ‎‏اختلافات ما نتیجه برده اند، دوباره همان مسائل پیش بیاید و همان اختلافات موجب این‏‎ ‎‏بشود که آنها باز بیایند و برگردند به حال اول؛ و لااقل یک رژیمی دست نشاندۀ امریکا‏‎ ‎‏بیاید، ولو اسمش رژیم سلطنتی نباشد؛ یک رژیمی بیاید دمکراتیک باشد، اما نوکر‏‎ ‎‏امریکا.‏

توطئه های مخالفین اسلام

‏     الآن نقشه این است، و شروع شده به این تکه تکه کردن. صد تا در این دو ماه، دو ـ سه‏‎ ‎‏ماه، صد تا گروه اظهار وجود کرده است! ولو چیزی نیستند اینها؛ اینها چیزی نیستند، یک‏‎ ‎‏عدۀ معدودی هستند؛ لکن فساد ایجاد می کنند. این اسباب فساد می شود در این مملکت.‏

صحیفه امامجلد 8صفحه 314
‏این کم کم زیاد می شود، یکوقت ما باز برمی گردیم به اینکه قشر متجدد و متفکر و ـ‏‎ ‎‏عرض بکنم که ـ دانشگاهی جدا شده است از قشر روحانی. روحانی رفت آن طرف‏‎ ‎‏شروع کرد باز آن حرفهای سابق را زدن؛ دانشگاهی هم رفت آن طرف شروع کرد آن‏‎ ‎‏حرفهای سابق را زدن. این دو تا با هم مخالف. بازاری هم به تبع اینها یک دسته با این‏‎ ‎‏موافق و با آن مخالف؛ یک دسته با آن مخالف؛ یا همه هم با هم ‏‏[‏‏مخالف‏‏]‏‏ همۀ نتیجه این‏‎ ‎‏می شود. ما اینقدر خون جوانهایمان از بین رفت برای اینکه یک مملکتی داشته باشیم‏‎ ‎‏مال خودمان، اینقدر مردم جانفشانی کردند و زنها جوانهاشان را دادند برای اینکه یک‏‎ ‎‏مملکت عدل اسلامی پیدا بشود؛ مخالفین اسلام نمی توانند ببینند این مطلب را. می بینند‏‎ ‎‏با قدرت اسلام است که می شود جلوی آنها را بگیرد، نمی توانند این معنا را ببینند، حالا‏‎ ‎‏در صدد این برآمده اند که باز از هم جدا کنند اینها را. وقتی جدا کردند اینها را از هم، باز‏‎ ‎‏همان مسائل پیش می آید.‏

جدایی توده ها از یکدیگر، منشأ شکست انقلاب

‏     امروز باید شما معلمین، آن متعلمین، آن دانشگاهی، آن بازاری، آن روحانی، آن‏‎ ‎‏کارگر و کارمند، آن کشاورز، و همه، بیدار باشید که الآن نقشه دقیقتر از سابق است. سابق‏‎ ‎‏چون علماً به طور کلی می گفتند که اگر اینها با هم بشوند چه خواهد شد و آن نقشه ها را‏‎ ‎‏می کشیدند، حالا عیناً دیدند که شد! اینها با هم شدند و یک همچو کاری شد. یک همچو‏‎ ‎‏کاری که همه ممتنع می دانستند، و همۀ حسابها برخلاف درآمد. حالا که شده است،‏‎ ‎‏بیشتر آنها در صدد هستند که بشکنند این نهضت را. راه شکستنش هم همین است که‏‎ ‎‏شماها را از هم جدا کنند؛ هر کدام را به دیگری بدبین بکنند؛ هر کدام را برای دیگری در‏‎ ‎‏یک جبهۀ مخالف قرار بدهند؛ و آنها نتیجه ببرند. متفکرهای ما، روشنفکرهای ما، همۀ‏‎ ‎‏دانشجویان و دانشگاهیان، بدانند که نقشه این است و آثارش را ما داریم می بینیم. این‏‎ ‎‏گروه گروه شدنها برای همین است که نگذارند این انسجامی که بوده حفظ شود.‏‎ ‎‏می خواهند نگذارند مردم بیدار بشوند و راه خودشان را پیدا کنند؛ همان راهی را که‏

صحیفه امامجلد 8صفحه 315
‏اسلام دستور داده که همه با هم باشید. خداوند ‏واعتَصِمُوا بِحَبلِ الله ِ جَمِیعاً ولاَ تَفَرَّقُوا‎[2]‎‏ را بر مردم‏‎ ‎‏واجب کرده. همه با هم باشید و تفرق در کار نباشد. با تفرق همۀ فسادها هست. و با‏‎ ‎‏تمسک به خداوند همۀ صلاح و سعادتها هست.‏

‏     خداوند ان شاءالله همۀ شما را و همۀ ما را و همۀ ملت را بیدار کند. و همۀ ما در راه‏‎ ‎‏اسلام و در راه استقلال مملکت و در راه حقیقت و آزادی قدم بردارد و این نهضت را به‏‎ ‎‏آخر برسانیم. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 8صفحه 316

  • - اصل: می روی.
  • - بخشی از آیۀ 103 سورۀ آل عمران.