سخنرانی

سخنرانی در جمع گروهی از عشایر بویر احمد (توطئه استعمار بر عشایر)

سخنرانی

‏زمان: بعدازظهر 13 تیر 1358 / 9 شعبان 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: توطئه های استعمار و سلطۀ پهلوی بر عشایر‏

‏حضار: گروهی از عشایر بویراحمد‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

سرکوب عشایر، نقشۀ دیرین استعمار 

‏     عشایر ایران یکی از پشتوانه های بزرگ کشور بودند، رضاخان مأمور بود، یکی از‏‎ ‎‏مأموریتهایش این بود که عشایر را از بین ببرد. نقشه بود؛ به اسم اینکه ما می خواهیم‏‎ ‎‏عشایر را شهری کنیم، آنهایی که در کوهستانها زندگی می کنند در شهر باشند و تخته‏‎ ‎‏قاپو‏‎[1]‎‏ کنیم؛ اینها حتی حرف بود. اصل مطلب این بود که خارجی ها با مطالعاتی که کرده‏‎ ‎‏بودند، چه مطالعاتی که در کشور ما، و تمام شهر در زمینها ـ حالا ما ایران را می گوییم ـ در‏‎ ‎‏زمینها معادن را بررسی کرده بودند. و آن وقتی که این وسایل نقلیۀ حالا نبود، اینها‏‎ ‎‏کارشناسانشان با شتر می آمدند و به این بیابانها، به این جاهایی که حتی آب و علف هم‏‎ ‎‏نبود، آنجاها می رفتند و نقشه برداری می کردند، و آن معادن زیرزمینی را با نقشه هایی که‏‎ ‎‏کارشناس ها داشتند و با وسایلی که داشتند آنها را کشف می کردند می فهمیدند که چه‏‎ ‎‏دارد این کشور. اختصاص به ایران هم نداشت. جاهای دیگر هم، ممالک شرق همه،‏‎ ‎‏تحت نظرشان بود. و همین طور مطالعاتی در روحیۀ مردم اینجاها کرده بودند ‏‏[‏‏چه‏‏]‏‎ ‎‏گروههایی هستند، عشایر باید چه طور جلویشان را گرفت؛ هر عشیره ای را چه جور‏‎ ‎‏می شود جلویش را گرفت که مبادا مخالف با چیزهای آنها، منافع آنها باشند؛ یا در شهرها‏‎ ‎‏باید چه کرد و چه اشخاصی و چه گروههایی را باید از آنها جلوگیری کرد و کنترل کرد و‏‎ ‎‏سرکوب کرد که همۀ مملکت آرام بشود، و آنها هرچه می خواهند ببرند.‏


صحیفه امامجلد 8صفحه 442
نقشۀ سرکوبی نیروهای انسانی

‏     مقصد این بود که مملکت را از قوه هایی که می توانند این قدرتها جلوگیری کنند از‏‎ ‎‏منافع آنها؛ پاک کنند؛ آنقدرتها را سرکوب کنند. در مراکز آنکه ادراک کرده بودند‏‎ ‎‏قدرت روحانیین بود. و قبل از اینکه دانشگاه پیدا بشود، روحانیون را مورد نظر داشتند.‏‎ ‎‏بعد هم که دانشگاهها یک قدری زیاد شد و جمعیتشان زیاد شد، آنها هم تحت نظر‏‎ ‎‏درآمدند. اینها را به یک جور سرکوب کردند. و عشایر هم همین طور. چون آنها ادراک‏‎ ‎‏این را کرده بودند که این عشایر هستند که اگر یک وقت مثلاً قیام کنند، نمی گذارند اینها به‏‎ ‎‏منافعی که دارند برسند. عشایر را هم می خواستند از آن محالی که دارند اینها را کوچ‏‎ ‎‏بدهند به یک محل دیگر. از محلی که محل قدرتشان بود اینها را دور کنند. و کوچ هم‏‎ ‎‏دادند. زیادی از عشایر را از محل خودشان کوچ دادند به یک محلهای دیگر. و معلوم‏‎ ‎‏است که وقتی عشایر از آن محلهایی که آشنا بودند به وضعیت کوهستانهای محل، دور‏‎ ‎‏بشوند و بروند به یک جای غربتی، اینها قدرتشان را از دست می دهند. نقشه هم همین‏‎ ‎‏بود که عشایر که می توانند یک وقت قیام کنند برخلاف مصالح آنها، اینها را خلع سلاح‏‎ ‎‏بکنند. علاوه بر این، از محلهای خودشان دورشان کنند، و کوچشان بدهند به یک محالّ‏‎ ‎‏دیگر.‏

اختناق رژیم و انفجار توده ها

‏     در زمان رضاشاه، این کارها ـ شاید شما اکثرتان یادتان نباشد ـ این کارها شد و در‏‎ ‎‏مراکز، از قبیل تهران و قم و اصفهان و مشهد و اینجاها، که مرکز روحانیت بود، با‏‎ ‎‏روحانیت مخالفتهای شدید کردند و سرکوب کردند روحانیت را. این ظلمهایی که شما‏‎ ‎‏در محل خودتان ادراک کردید و معاینه کردید ظلمهای اینها را، همۀ ماها اینها را دیدیم‏‎ ‎‏منتها ما با یک وضعی، شما با یک وضع دیگری، و اقشار دیگر ملت ما هر کدام به یک‏‎ ‎‏وضعی، این ظلمها و این اختناقها و اینها را دیده اند. و یکی از ‏‏[‏‏عواملی‏‏]‏‏ که موجب‏‎ ‎‏پیروزی شماها شد همین زیادی ظلم و زیادی اختناق؛ که این اختناق وقتی زیاد شد،‏

صحیفه امامجلد 8صفحه 443
‏انفجار از آن پیدا می شود. دنبال یک اختناق طولانی هی عقده ها زیاد می شود؛ و‏‎ ‎‏منتظرند که یک صدایی درآید، ... فریاد درآید، دیگران دنبالش بروند. اینکه در این‏‎ ‎‏پیروزی همۀ ایران با هم مجتمع شدند و همه با هم همصدا شدند و گفتند «ما این رژیم را‏‎ ‎‏نمی خواهیم» و «اسلام را می خواهیم» برای این بود که اینها از رژیم هرچه دیده بودند بد‏‎ ‎‏دیده بودند؛ هرچه دیده بودند ظلم دیده بودند؛ با اسم آباد کردن خراب کردند؛ با اسم‏‎ ‎‏اینکه می خواهیم اینها را ـ شهری کنیم و به تمدن ـ به اصطلاح خودشان ـ برسانیم خرابی‏‎ ‎‏کردند، و مملکت را تقریباً به هلاکت کشاندند. همۀ اقشار ملت ناراضی شدند. منتها‏‎ ‎‏جرأت صدا نداشتند تا یک وقتی که کم کم صدا بلند شد؛ از مراکز صداها بلند شد. آن‏‎ ‎‏عقده ها یکدفعه با هم مجتمع شد و انفجار حاصل شد، و این انفجار موجب این شد که در‏‎ ‎‏عین حالی که دست هم خالی بود و آنها هم با همه قدرتی که داشتند، نتوانند آنها مقاومت‏‎ ‎‏کنند. و مهم هم این بود که این انفجار ـ علاوه بر اختناق ـ دنبال توجه به اسلام بود. ایمان‏‎ ‎‏مردم اسباب این معنا شد که اینها با هم فریاد کنند و با هم جلو بروند. بنابراین آن معنایی‏‎ ‎‏که شماها را پیروز کرد و آنها را شکست داد، آن معنا این بود که آنها ستمگر بودند و شما‏‎ ‎‏مظلوم بودید، کم کم یک عقده ها پیدا شد و بعد هم توجه به اسلام پیدا شد و همه با هم با‏‎ ‎‏توجه به اسلام جلو رفتید، در عین حالی که وسایل جنگ نداشتید، در عین حال بر‏‎ ‎‏اینهایی که همۀ وسایل را داشتند پیروز شدید. ‏

لزوم حفظ رمز پیروزی

‏     حالا باید ما چه بکنیم؟ آنهایی که ما پشت سر گذاشتیم خوب، تاریخ است؛ گذشت.‏‎ ‎‏ما باید حالا فکر بکنیم که الآن که اینجا نشستیم و باز هم مسائلی داریم حالا تکلیفمان چه‏‎ ‎‏هست، مهم این است که حالا را ما بفهمیم که باید چه بکنیم. باید همان نهضت به همان‏‎ ‎‏طور که بود، همان کلید پیروزی که وحدت کلمه و ایمان بود، همان را نگه دارید. وحدت‏‎ ‎‏کلمه و ایمان شما را بر این قدرت پیروز کرد. حالا هم توطئه های همه جانبه هست. گرچه‏‎ ‎‏این توطئه ها خیلی ‏‏[‏‏مسئله‏‏]‏‏ مهمی نیست لکن آشوب می کند؛ اسباب یک آشوب و‏

صحیفه امامجلد 8صفحه 444
‏ناراحتی برای دولت ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ برای ملت هست. باید حالا هم همان نهضت را با همان رمز، با‏‎ ‎‏همان کلید پیروزی که همه با هم بودید و همه هم اسلام را می خواستید، باید این را‏‎ ‎‏حفظش کنید. اگر این حفظ شد، شما را تا آخر نقطۀ پیروزی می رساند. اگر خدای‏‎ ‎‏نخواسته وحدت کلمه را از دست بدهید یا مقصدتان غیر مقصد حکومت اسلامی باشد،‏‎ ‎‏خوف این است که دیگر نتوانید قدم بردارید. نتوانستن قدم برداشتن دنبالش این است که‏‎ ‎‏آنها قدمشان را پیش بگذارند. شماها سست بشوید عقب نشینی کنید، آنها یک قدم جلو‏‎ ‎‏بگذارند، آنها توطئه ها را زیاد کنند. الآن چیزی نیستند لکن ممکن است که ماها هرچه‏‎ ‎‏عقب برویم، آنها جلو بیایند؛ توطئه ها زیاد بشود؛ این ریشه ها همه با هم مجتمع بشوند.‏‎ ‎‏ماها از هم متفرق بشویم، آنها با هم مجتمع بشوند؛ عکس آنی که با آن پیروزی حاصل‏‎ ‎‏شد تحقق پیدا کند. گروههای مختلف با هم مجتمع شدند، همه با هم همصدا شدند، و‏‎ ‎‏سد را شکستند. حالا که سد را شکستند، باز هم ما یک سد دیگری داریم؛ یک کارهای‏‎ ‎‏دیگری داریم. ‏

خطر غلبۀ دشمن

‏     اگر بنا باشد که ما حالا دیگر آن اجتماعاتی که داشتیم، آنها را از دست بدهیم و‏‎ ‎‏یکی یکی گروه های مختلف، جمعیتهای مختلف، جمعیت مخالف با هم بشویم، و آن‏‎ ‎‏توجهی که به مقصد داشتیم و اینکه حکومت اسلام را ما می خواهیم، آن هم کم کم سرد‏‎ ‎‏بشود، این آتشی که در دلها افروخته شده بود و این نور خدا، نوری که خدا در دلها،‏‎ ‎‏هدایت او روشن کرده بود، اینها سرد بشود، سست بشود، از آن طرف آنها اجتماعاتشان‏‎ ‎‏زیاد بشود، از این طرف ما اجتماعات مان را از دست بدهیم. نتیجه این می شود که آنها‏‎ ‎‏خدای نخواسته یک وقت غلبه کنند؛ و اگر غلبه کنند این دفعه خدای نخواسته مثل آن‏‎ ‎‏وقتها نیست که رها کنند ‏‏[‏‏تا‏‏]‏‏ شما زندگی بکنید ولو توی کوهستان، ولو توی عشایر‏‎ ‎‏خودتان. نخیر، به کلی از بینتان می برند. یعنی هم دانشگاه را از بین می برند؛ هم مدارس را‏‎ ‎‏از بین می برند؛ هم شهرنشینها را از بین می برند؛ هم عشایر را از بین می برند. از بین‏

صحیفه امامجلد 8صفحه 445
‏خواهند برد ما را، اگر خدای نخواسته اینها غلبه بکنند ـ و ان شاءالله نمی کنند ـ لکن ما باید‏‎ ‎‏بیدار باشیم، توجه کنیم که آن معنایی که ما را رساند به اینجا آن را حفظش کنیم. آن معنا‏‎ ‎‏این بود که اختلافات را کنار گذاشته بودید همه با هم آن روز. ‏

پیروزی در سایه اتحاد

‏     آن روزی که فریاد ‏‏[‏‏بلند شد و‏‏]‏‏ همۀ مردم «الله اکبر» می گفتند و در شهرها و در ده ها و‏‎ ‎‏در همه جا یک فریاد می زدند و می گفتند «مرگ بر این سلطنت!» که آن وقت هیچ فکر‏‎ ‎‏اختلاف نبودند، همه با هم اجتماع داشتند، اختلافات کنار گذاشته شده بود، این اسباب‏‎ ‎‏این شد که شما پیروز شدید، یک پیروزی اعجازآور. هیچ کس تصور این معنا را‏‎ ‎‏نمی کرد که یک همچو پیروزی برای ملتی که هیچ ندارد، در مقابل یک قدرتی که همه‏‎ ‎‏چیز دارد. ‏‏[‏‏حاصل‏‏]‏‏ بشود. اگر چنانچه این رمز را حفظ بکنید، اجتماع خودتان را حفظ‏‎ ‎‏بکنید، دست از اختلافات قبیله ای، اختلافات شخصی، اختلافات مِلکی، اختلافات‏‎ ‎‏عشیره ای، اگر بردارید ‏‏[‏‏پیروزی شما بیمه است‏‏]‏‏ و آن رمز دوم که عبارت از این است که‏‎ ‎‏خواست همه یک جمهوری اسلامی، یک حکومت عدل، یک حکومت انسانی‏‎ ‎‏[‏‏است‏‏]‏‏ اگر این دو تا جهت را حفظ بکنید، هم دست از آن اختلافات بردارید. ‏‏[‏‏و‏‏]‏‎ ‎‏نگذارید اختلاف پیدا بشود؛ اگر یک وقت خواست بین دو نفر ولو از عشیره تان، بخواهد‏‎ ‎‏اختلاف کند، جمع بشوید نگذارید، آنها را صلح بدهید، با هم برادر باشید؛ و از آن‏‎ ‎‏طرف هم توجه داشته باشید که بناست که یک حکومت اسلامی باشد که دیگر ظلم در‏‎ ‎‏کار نباشد، دیگر اختناق در کار نباشد، دیگر زیر بار ظلم اجانب در کار نباشد که ما‏‎ ‎‏منافعمان را هرچه داریم بیایند بردارند و بروند و هیچ کس هم حرفی نزند، اینها نباشد؛‏‎ ‎‏اگر ما حفظ کنیم این وحدت کلمه و وحدت مقصد ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که آن اسلام است، حفظ کنیم، تا‏‎ ‎‏آخر پیروز هستیم. یعنی مملکتمان را به کلی از اینها، از این شیاطینی که الآن هستند و‏‎ ‎‏فتنه گری می کنند، خالی می کنیم و به دیگران هم اجازه نمی دهیم دخالت بکنند در‏‎ ‎‏مملکتمان؛ و خودمان برای خودمان مملکتمان را اداره می کنیم و منافع مملکت برای‏

صحیفه امامجلد 8صفحه 446
‏خود شما می شود. یک مملکت پرمنفعتی است که می خوردند و می بردند. و حالا هم‏‎ ‎‏این قدر قرض گذاشتند در بانک ها و جاهای دیگر که مدتها باید قرضهای اینها ادا بشود‏‎ ‎‏تا آیا بشود پس گرفت از آنها، یا دولت های خارج نگذارند، آن هم باب دیگری است.‏

اختلافات، منشأ شکست

‏     در هر صورت، برادرها! شما تا اینجا با برادری، با اجتماع، با دوستی، با محبت، با‏‎ ‎‏توجه به اسلام پیش بردید؛ از حالا به بعد هم حفظ کنید این معنا را؛ برادری خودتان را‏‎ ‎‏حفظ کنید، عشیرۀ خودتان را حفظ کنید از اینکه با یک عشیرۀ دیگر اختلاف پیدا بکنند.‏‎ ‎‏اگر خدای نخواسته خواست یک اختلاف پیدا بشود، کدخداهای شما، پیرمردهای شما،‏‎ ‎‏محترمین شما جمع بشوند جلوی این اختلافات را بگیرند. نگذارند اگر یک جوانی‏‎ ‎‏می خواهد با یک جوان دیگری اختلاف پیدا کند، نگذارند اختلاف پیدا کند. همه‏‎ ‎‏مصیبتهایی که به یک کشوری وارد می شود از روی اختلافاتی است که در بین آنها پیدا‏‎ ‎‏می شود. اگر یک کشوری متحدالکلمه باشند، هیچ ظلمی بر آنها نمی تواند وارد بشود. ‏

‏     خداوند ان شاءالله شما را حفظ کند و سلامت و سعادت به شما عنایت کند، و‏‎ ‎‏عشیره تان را حفظ کند. عشایر ما خزاین این مملکت هستند. خداوند همه شان را حفظ‏‎ ‎‏کند، و موفق و مؤید باشند.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 8صفحه 447

  • - جلوگیری از کوچ سنتی عشایر و اسکان دادن آنها در یک نقطه.