سخنرانی

سخنرانی در جمع نمایندگان کشورهای اردن و سودان (رمز پیروزی مسلمین)

سخنرانی

‏زمان: بعدازظهر 19 تیر 1358 / 15 شعبان 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: رمز پیروزی مسلمین در صدر اسلام و مشکلات کنونی مسلمین‏

‏حضار: یزدی، ابراهیم (وزیر امورخارجه) ـ نمایندگان کشورهای اردن و سودان‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

مسلمین در صدر اسلام

‏     ‏‏من ابتدائاً تشکر می کنم از اینکه آقایان آمدند اینجا، و از شعب‏‎[1]‎‏ آنها هم تشکر‏‎ ‎‏می کنم.‏

‏     و بعد ما باید ببینیم که چه شد که اسلام در صدر اول با یک جمعیت کمی و با یک‏‎ ‎‏دست خالی، که هیچ ساز و برگ جنگی نداشتند، قریب نیم قرن گذشت و معموره‏‎[2]‎‏ را‏‎ ‎‏فتح کردند، و چه شد که مسلمین بعدها با اینکه جمعیتهایشان خیلی زیاد و ساز و برگ‏‎ ‎‏جنگی هم دارند و از حیث ذخایر هم غنی هستند و مع ذلک همه چیزشان را از دست‏‎ ‎‏داده اند. این چه شد که آنها آن طور، و ما این طور؟ علت این است که در صدر اسلام‏‎ ‎‏افرادی که با رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بیعت کرده اند و افراد کمی بوده اند،‏‎ ‎‏لکن متعهد به مسلک خودشان و معتقد به اسلام و برای آنها مطرح نبود اینکه زندگی‏‎ ‎‏بکنند، ولو با هر ذلت و زحمت، اینها شهادت را برای خودشان سعادت می دانستند، و‏‎ ‎‏این روحیه که در آنها بود آنها را غلبه داد بر روم و ایران، دو امپراتوری بسیار بزرگ ـ‏‎ ‎‏که آن دو امپراتوری روم و ایران هر دو قویتر از حالای این دو معموره است. و بعدها‏‎ ‎‏مسلمین کم کم آن قدرت ایمان را از دست دادند، و وارد شدند در شئون دنیا و دلبستگی‏‎ ‎‏به همین مادیات. و آنهایی هم که می نشستند و صحبت می کردند، و حالا هم که ما‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 38
‏اجتماع می کنیم و صحبت می کنیم، بحثهای عددی است؛ یک بحثهایی نیست که سازنده‏‎ ‎‏باشد. در این ممالک اسلامی، که ممالک بسیار وسیعی هستند و قدرتهایی هم دارند،‏‎ ‎‏وقتی که انسان ملاحظه می کند می بیند که مسئلۀ شعر و خطابه و فلسفه؛ و آنهایی که‏‎ ‎‏دیگر خیلی چیز هستند، عرفان و امثال اینها مطرح است؛ آن چیزی که در صدر اسلام‏‎ ‎‏رمز پیروزی بود اصلاً مطرح نمی شود. اگر آنکه در صدر اسلام در اصحاب رسول خدا‏‎ ‎‏ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و لشکر اسلام بود، عشر او در این ممالک اسلامی بود،‏‎ ‎‏قدرتی بودند که بر تمام ابرقدرتها مقدّم بودند، لکن بکلی آن روحیۀ ایمان را از دست‏‎ ‎‏دادند و آن که خیلی مؤمن بود آن بود که مسجد برود، و از مسجد برگردد منزل و دعا‏‎ ‎‏بخواند. دیگر آن جهاتی که در صدر اسلام مطرح بود اصلاً در بین ممالک اسلامی‏‎ ‎‏مطرح نیست، الآن هم مطرح نیست.‏

آفت گفتار بدون عمل

‏     ‏‏الآن هم وقتی که مجالسی که تهیه می شود برای اینکه ببینند باید چه بکنیم، از حدود‏‎ ‎‏نطق ـ و هر که بهتر نطق بکند ـ معلوم نیست بیشتر باشد، همچو نیست که واقعاً رسیدگی‏‎ ‎‏بکنند به اینکه چرا ما عقب افتاده هستیم، و چرا و چه چیز ممکن است که ما را از این‏‎ ‎‏عقب افتادگی نجات بدهد، طرح بکنیم و دنبالش برویم؛ عمل بکنیم. نه در هر سالی، هر‏‎ ‎‏چند سال، یک جلسه ای درست بکنیم، و هر کس هم از هر جا بیاید یک مقداری خطابه‏‎ ‎‏و شعر و یک مقدار هم از مسائل اسلامی و احتیاجات مسلمین. و بعد هم که از آن‏‎ ‎‏مجلس خارج شدند، دیگر اصلاً همه چیزها مغفولٌ عنه بمانند. باید بگوییم که دشمنهای‏‎ ‎‏اسلام، ممالکی که به اسلام سلطه پیدا کردند و به مسلمین، آنها مرد عمل بودند، نه‏‎ ‎‏حرف، و مسلمین در این، بعد از صدر اول، مرد حرف بودند نه عمل. خیلی خوب شعر‏‎ ‎‏می گفتند، خیلی خوب خطابه می خواندند، وقتی هم طرح مشکلات می شد، خیلی هم‏‎ ‎‏خوب طرح می کردند، اما از حدود گفتار خارج نمی شد؛ به عمل نمی رسید. اگر از حدود‏‎ ‎‏گفتار خارج می شد، نمی تواند انسان باورش بیاید که بیشتر از صد میلیون عرب در مقابل‏‎ ‎‏اسرائیل آن طور زبون باشند. و انسان نمی تواند باور کند که با داشتن همه چیز، و احتیاج‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 39
‏غرب در بسیاری از امور به ممالک اسلامی، اینها همه تحت سلطه آنها باشند، با داشتن‏‎ ‎‏جمعیتهای زیاد و ذخایر زیاد، این نیست جز اینکه آن روحیه ای که در صدر اسلام بود و‏‎ ‎‏منشأ غلبه شد، آن روحیه را ما از دست دادیم. دلیل براینکه یک همچو روحیه ای‏‎ ‎‏می تواند غلبه کند بر مشکلاتش، قصۀ ایران است. اگر در ایران هم مثل سابق، مثل سالهای‏‎ ‎‏گذشته، تمام مسائل برمی گشت به اینکه مشکلات گفته بشود و هیچ عمل نشود، مصیبتها‏‎ ‎‏را ذکر بکنند و بروند منزلشان بخوابند! اگر این طور بود، الآن هم زیربار همان رژیم و‏‎ ‎‏همان گرفتاریها بودیم، لکن خداوند خواست که این ملت از حد حرف به حد عمل بیاید‏‎ ‎‏و آن روحیه ای که در صدر اسلام بین مسلمین بود تا حدودی در این ملت پیدا شد، و‏‎ ‎‏همان، رمز پیروزی یک مشت فاقدِ همه چیز بر یک قدرتهای شیطانی بزرگ ‏‏[‏‏شد‏‏]‏‎ ‎‏همان روحیه که در صدر اسلام بود ـ مسلمین دنبال شهادت می رفتند، جنگ می رفتند ـ‏‎ ‎‏این تا یک حدودی در ایران پیدا شد، به طوری که جوانهای برومندی که اول جوانیشان‏‎ ‎‏بود و هست، چه در آن وقت که من نجف بودم و چه حالا که ایران هستم، و چه قبل از‏‎ ‎‏این پیروزی و چه بعد، اینها از من می خواهند که دعا کنم شهید بشوند، و جدّاً دعا‏‎ ‎‏می خواهند، و بعضیها اظهار تأسف می کنند که ما نشدیم.‏

ضرورت تحوّل در روحیۀ مسلمین

‏     ‏‏این روحیه تا در مسلمین پیدا نشود همین اند که هستند. مجلسها اثری ندارد،‏‎ ‎‏اجتماعات اثری ندارد، کنفرانسهای دولتهای مختلف و اجتماعاتشان اثری ندارد،‏‎ ‎‏صحبت است. دل خوش کردن به این چیزها، موجب تحول ما شده است و می شود.‏‎ ‎‏مسلمین فکری بکنند که این تحول در آنها حاصل بشود: تحول از خوف به شجاعت، و‏‎ ‎‏تحول از توجه به دنیا به ایمان به خدا. منشأ همۀ پیروزیها همین یک کلمه است. ما‏‎ ‎‏متحول بشویم به یک موجودی اسلامی ـ انسانی با ایمانی که خدای تبارک و تعالی از ما‏‎ ‎‏خواسته است. والاّ شما تشریف می آورید اینجا با ما صحبت می کنید، ما هم با شما‏‎ ‎‏صحبت می کنیم، دردها را می گوییم، درمانش هم گاهی گفته می شود، لکن شما که‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 40
‏می روید و ما که اینجا هستیم، هیچ دیگر در فکر این نیستیم که یک عمل انجام بگیرد.‏

دولت های اسلامی، منشأ بسیاری از مصیبت ها

‏     ‏‏اضافه بر همۀ این مسائل، قضیۀ دولتهای اسلامی است، که مصیبت مسلمین بسیارش‏‎ ‎‏از دولتهای اسلامی سرچشمه می گیرد. دولتهای اسلامی که باید با هم همصدا باشند،‏‎ ‎‏همفکر باشند، همه از یک دیانت، صاحب یک کتاب، و همه هم می بینند که با‏‎ ‎‏اختلافاتی که بینشان هست دیگران نتیجه می گیرند، درد را می دانند، لکن دنبال دوا‏‎ ‎‏نمی روند؛ بلکه هر روز اختلافاتشان بیشتر می شود و جدایی از هم بیشتر پیدا می کنند. و‏‎ ‎‏دولتهای بزرگ هم حرفشان همین است که ماها از هم جدا باشیم، و بلکه با هم دشمن‏‎ ‎‏باشیم و اشتغال پیدا کنیم به حال هم، و آنها استفاده کنند.‏

‏     باید مسلمین فکر اساسی برای خودشان بکنند و دولتهای اسلامی فکر اساسی بکنند،‏‎ ‎‏فکر این نباشند که چند روزی که هستند مرفَّه باشند و دارای سلطه بر کشور خودشان و‏‎ ‎‏این درد تفرُّق را خودشان دوا کنند؛ والاّ هیچ علاجی دیگر نیست در کار، و هیچ مجلس‏‎ ‎‏و هیچ کنفرانس و هیچ اجتماعی نخواهد داشت. من از خدای تبارک و تعالی خواستارم‏‎ ‎‏که مسلمین را عموماً و دولتهای اسلامی را خصوصاً بیدار کند؛ و بر مشکلات خودشان‏‎ ‎‏غالب بشوند و اسلام آن طور که هست در ممالک اسلامی تحقق پیدا بکند، آن طور که‏‎ ‎‏در صدر اسلام بود.‏

مردمی نبودن دولت های اسلامی

‏     ‏‏بله، یکی از مشکلات که باز مسلمین گرفتارش هستند، مشکلۀ دولت و ملت است و‏‎ ‎‏دولتها ـ در آنقدری که ما اطلاع داریم و شما هم مطلع هستید ـ دولتهایی هستند که با‏‎ ‎‏ملتشان تفاهم ندارند. معامله دولتها با ملتها، معاملۀ دشمن با دشمن است. ملت پشت‏‎ ‎‏می کند بر دولت؛ و دولت می خواهد تحمیل کند بر ملت. از این جهت، ملتها پشتوانه‏‎ ‎‏دولتها نیستند؛ بلکه معامله دشمن با دشمن می کنند، و این موجب ضعف دولتهاست. ما‏‎ ‎‏دیدیم که این پدر و پسر، که در ایران حکومت کردند، حکومت جابرانه، هم در زمان‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 41
‏پدر همچو ملت پشت به او کرده بود که وقتی متفقین آمدند و همۀ جهات مملکت ما در‏‎ ‎‏خطر بود، وقتی که رضاشاه رفت، مردم شادی کردند و شکست او را در جنگ با شادی‏‎ ‎‏تلقی کردند، برای اینکه او را هم دشمن خودشان می دانستند. و محمدرضا وقتی که با‏‎ ‎‏قدرت مردم بیرون رفت، مردم در روز رفتن او مثل عید رفتار می کردند و عید گرفتند و‏‎ ‎‏این یک مطلبی است که در اکثر دولتهای اسلامی ـ اگر نگویم در همه ـ هست که‏‎ ‎‏دولتهای اسلامی ما با ملتشان هیچ تفاهم ندارند، معامله دشمن با دشمن است، ملت از‏‎ ‎‏آنها فرار می کنند. آنها می خواهند به ملت تحمیل کنند. و این هم یکی از مشکلاتی است‏‎ ‎‏که در ممالک ما هست. و شاید حلش به این زودیها امکان نداشته باشد. ما الآن که یک‏‎ ‎‏دولتی داریم که با مردم تفاهم دارد، الآن تظاهرات مردم در خیابانها لَهِ اوست؛ در عین‏‎ ‎‏حالی که خیلی نتوانستند تاکنون برای ملت کاری بکنند، لکن ملت با او موافق است؛ با‏‎ ‎‏دولتشان موافقند، پشتیبان اند؛ یعنی یک دولت ملی است؛ یعنی دولتی است که یک‏‎ ‎‏ملت پشت سرش هست، و اما اگر حساب بکنید در سایر ممالک اکثراً ـ اگر همه نباشند ـ‏‎ ‎‏مسئله این طور نیست. مردم با رضای نفس از آنها پشتیبانی ندارند، آنها هم مصالح مردم‏‎ ‎‏را نمی خواهند، مصالح خودشان را می خواهند، و تا این مشکله هست، باز ما به همین‏‎ ‎‏حال هستیم. باز من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که این مشکله حل بشود.‏

رمز غلبۀ ملت ایران بر طاغوت

‏     ‏‏دولتها توجه بکنند به اینکه چه شد که این قدرت شیطانی از بین رفت و ملت ما غلبه‏‎ ‎‏کرد. این برای این بود که ارتش او هم وقتی که ملت را دید یک طرف می رود، پشت به‏‎ ‎‏او کرد، قوای خودش بر خود او پشت کرد، چون که دیدند که ملت را دید یک طرف‏‎ ‎‏می رود، پشت به او کرد، قوای خودش بر خود او پشت کرد؛ چون که دیدند که ملت‏‎ ‎‏یک راهی دارد و آنها راه مخالف. از این جهت، اینها غلبه کردند و دولتها اگر چنانچه با‏‎ ‎‏مردم تفاهم کنند و خدمتگزار مردم باشند، مردم پشتیبان آنها هستند و شکست برای آنها‏‎ ‎‏دیگر نیست، لکن مع الأسف هم دستهای خارجی نمی گذارد، و هم عدم رشد خود آنها.‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 9صفحه 42

  • - گروه، حزب.
  • - ممالک آباد.