سخنرانی

سخنرانی در جمع فارغ التحصیلان دانشگاه پلیس (نقش پلیس در رژیم طاغوت)

سخنرانی

‏زمان: 27 تیر 1358 / 23 شعبان 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: عملکرد و نقش پلیس در رژیم طاغوت و نظام جمهوری اسلامی‏

‏حضار: دانشجویان فارغ التحصیل دانشگاه پلیس‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏     من در این وقت کم و اتاق گرم و فشرده از آقایان، دو ـ سه کلمه راجع به وظیفۀ شما‏‎ ‎‏آقایان که می خواهید پلیس ان شاءالله باشید و پاسدار و پاسیار و امثال ذلک باید عرض‏‎ ‎‏کنم.‏

ویژگی قوای انتظامی در عصر طاغوت

‏     ‏‏پلیس در رژیمهای طاغوتی مثل سایر قوای انتظامیه از قبیل ژاندارمری و ارتش، در‏‎ ‎‏نظر ملت، ملتهایی که در تحت سلطۀ طاغوت بودند، پلیس یک معنایی پیش ملت داشت‏‎ ‎‏که آن معنا این بود که مردم از پلیس فرار کنند؛ و پلیس هم هجوم ببرد! نه فقط پلیس،‏‎ ‎‏قوای انتظامیه هم که در این دولتهایی که ما دیدیم بوده است اینها برای سرکوبی خود‏‎ ‎‏ملت در مقابل دیگران نبوده اند؛ تربیت نشده بودند که در مقابل دیگران باشند. ما شاهد‏‎ ‎‏بودیم که در زمان رضاخان این قوای انتظامیه همه سرکوب می کردند ملت را. آن روزی‏‎ ‎‏که قوای خارجی متفقین هجوم آوردند به ایران، همین قوای انتظامیه سرانشان در تهران‏‎ ‎‏همچو که ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ سرحد اینها هجوم آوردند، اینها از تهران فرار کردند! این را ما شاهد‏‎ ‎‏بودیم که چمدانهاشان را بستند و از تهران فرار کردند، می گفتند طرف اصفهان می روند،‏‎ ‎‏حالا از آنجا کجا می روند را من نمی دانم. و در مقابلِ آنهایی که هجوم کردند‏‎ ‎‏ـ مهاجمین ـ آن وقت گفتند که سه ساعت مقاومت کردند و بعد گفتند که وقتی رضاخان‏‎ ‎‏از یکی از صاحب منصبان پرسیده است که آخر سه ساعت چرا؟ گفته است این را به شما‏‎ ‎‏گفته اند سه ساعت، ساعتی در کار نبود، آنها از آن طرف آمدند، ما از آن طرف فرار‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 138
‏کردیم! مقابلۀ ارتش در مقابل خارج اینطور بود. و در مقابل ملت خودش سرکوبی‏‎ ‎‏می کرد، هر طور تعدی را می خواست می کرد. و سران ارتش که آنطور با مردم رفتار‏‎ ‎‏می کردند به مجرد اینکه اطلاع پیدا کردند از اینکه آمدند اینها به سرحد بدون اینکه باز‏‎ ‎‏وارد بشوند، اینها از تهران فرار کردند، و سربازخانه ها هم به هم خورد که من خودم‏‎ ‎‏تهران بودم آن وقت می دیدم که این سربازها ویلان‏‎[1]‎‏ توی خیابانها دارند می روند،‏‎ ‎‏برای این بود که قوای انتظامیه را طاغوت در خدمت خودش می خواست باشد، نه در‏‎ ‎‏خدمت ملت؛ نه در خدمت کشور، نه شهربانی را آنطور که باید باشد آنها تربیت‏‎ ‎‏می کردند و نه ژاندارمری را و نه ارتش را، اینها همه یکجا در خدمت خود آنها بودند،‏‎ ‎‏شخص، کسی که خودش را شاه می دانست بوده و ملت اصلاً مطرح نبود پیششان؛ مگر‏‎ ‎‏برای دوشیدنشان، مگر برای استفاده شان هر طوری که می توانستند ولهذا ملت از همۀ‏‎ ‎‏قوای انتظامی فرار می کردند و متنفر بودند. قوای انتظامی هم ملت را از خودش‏‎ ‎‏نمی دانست بلکه یک برده ای می دانست که از او باید استفاده بکند. این اساس حکومت‏‎ ‎‏طاغوتی را تشکیل می داد که نسبت به ملت آنطور کوبنده و نسبت به خارج آنطور فرّار!‏

شیوۀ برخورد حکومتهای دست نشانده با مردم

‏     ‏‏خود اینها هم همین طور بودند. خود رضاخان و پسرش هم همین طور بودند. در‏‎ ‎‏مقابل ملت، اینها اظهار قدرت آنطور که می دیدید می کردند لکن خود من در عکسی که‏‎ ‎‏در روزنامه انداخته بودند ـ که باز هم هر وقت من فکر می کنم تأثرم هست ـ که وقتی که‏‎ ‎‏رفته بود محمدرضا در امریکا ـ زمانی بود که جانسون‏‎[2]‎‏ رئیس جمهوری بود ـ عکسی‏‎ ‎‏که انداخته بودند من دیدم که جانسون ایستاده بود و در سر جای خودش، ایستاده بود و‏‎ ‎‏عینکش را اینطور دست گرفته بود و چپ به جای دیگر نگاه می کرد، حتی تو روی او‏‎ ‎‏نگاه نمی کرد، و این مثل یک آدم بنده ای در مقابل او ایستاده بود! در مقابل، آنها‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 139
‏این طور بودند؛ وقتی پایشان را می گذاشتند توی مملکت با مردم اینطور رفتار می کردند.‏‎ ‎‏این برنامۀ همۀ اشخاصی است که به ملت خیانت می کنند. همۀ حکومتهایی که خیانت به‏‎ ‎‏ملت می کنند از ملت می ترسند، چون از ملت می ترسند قوای انتظامیه را، همه را، در‏‎ ‎‏خدمت خودشان برای مقابله با ملت استخدام می کنند. تربیتهاشان هم همین طورها بوده.‏‎ ‎‏این درست عکس آن معنایی است که از این قوای انتظامیه انتظار می رفت و درست‏‎ ‎‏عکس آن معنایی است که قوای انتظامیۀ اسلام داشته است.‏

ویژگی قوای انتظامی اسلام

‏     ‏‏قوای انتظامی اسلام برای سرکوبی خود ملت نبوده است. با ملت، رفیق و دوست و‏‎ ‎‏خدمتگزار؛ در مقابل خارجی، کوبنده و مهاجم. همین دستۀ بی ساز و برگ قوای اسلامی‏‎ ‎‏در صدر اسلام که هر چند نفرشان یک اسب یا یک شتر داشتند، هر چندتاشان یک‏‎ ‎‏شمشیر داشتند، و زندگی سربازی شان اینطور بود، از باب اینکه اتکالشان به ملت بود و به‏‎ ‎‏خدا، همین عدۀ کم به دو امپراتوری بزرگ آن وقت که همۀ دنیا تقریباً تحت سلطۀ آنها‏‎ ‎‏بودند، اینها غلبه کرده اند. با همین دست خالی، لکن قدرت ایمان. با نداشتن ساز و برگ‏‎ ‎‏صحیح جنگی، و مجهز بودن قوای ایران و روم با همۀ قوایی که داشته اند، لکن اینها‏‎ ‎‏قدرت ایمان داشتند، آنها نداشتند. آنها را در یکی از جنگها ـ که جنگ «سلاسل»‏‎[3]‎‏،‏‎ ‎‏یک همچو چیزی به آن می گویند ـ این سربازهایی که اینها می خواستند به جنگ‏‎ ‎‏بیاورند، از طرف ایران می خواستند به جنگ بیاورند اینها را با ریسمان یا با زنجیر بسته‏‎ ‎‏بودند که فرار نکنند! یک همچو روحیه ای در مقابل خارج داشتند؛ در مقابل مردم‏‎ ‎‏سختگیری داشتند، روحیه شان این جور بود که وقتی می خواستند به جنگ ببرند، پانصد‏‎ ‎‏هزار تا پانصدتاشان، هزارتاشان، با یک زنجیرهایی می بستند که اینها فرار نکنند و به‏‎ ‎‏جنگ بروند. معلوم است یک همچو لشکر با «سلسله»‏‎[4]‎‏ نمی تواند جنگ بکند؛ مثل‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 9صفحه 140
‏همین لشکرهای ما و زمان متفقین می شود. اسلام وضعش در حکومت، وضعش در‏‎ ‎‏قوای انتظامی، وضعش در شُرطه که به اصطلاح آنها «انتظامی» هست، درست عکس این‏‎ ‎‏وضعی است که حکومتهای طاغوتی دارند. شُرطه با مردم، دوست و رفیق؛ یعنی شهربانی‏‎ ‎‏با مردم دوست، رفیق، خدمتگزار مردم با او دوست، پشتیبان. ارتش و لشکری آن وقت‏‎ ‎‏با مردم دوست و رفیق، پشتیبان مردم، مردم پشتیبان آنها. یک همچو روحیه ای که‏‎ ‎‏نسبت به خودشان آنطور باشند و نسبت به خارج قوی باشند، ‏أَشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ رُحَمَاءُ‎ ‎بَیْنَهُمْ،‎[5]‎‏ که ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ قرآن است، وصف اینهاست؛ وصف مؤمنهایی است که ارتش اسلام‏‎ ‎‏هستند؛ عکس آنی که طاغوتها دارند، قرآن وصف آنها را عکس اینها می گوید.‏‎ ‎‏می فرماید نسبت به کفار اشدّا هستند و قوی، نسبت به خودشان رحیم و مهربان و‏‎ ‎‏دوست. نه ارتش و ژاندارمری و شهربانی از مردم ترسی دارد که مبادا یکوقتی چه بشود،‏‎ ‎‏نه مردم از ارتش ترس دارند، همه دوست و رفیق؛ و همه همین طوری که حالا می بینید‏‎ ‎‏شما اینجا آمدید؛ نه ما از شما می ترسیم که شما هَجمه‏‎[6]‎‏ کنید به ما، ما را چه بکنید نه‏‎ ‎‏شما از ما چیزی دارید. ما رفیق و دوست و هر دو ‏رُحَماءُ بَیْنَهُمْ‏. این دستور قرآن است.‏‎ ‎‏قوای انتظامی برای انتظام یک کشور است؛ برای حفظ مردم است، برای حفظ مال و‏‎ ‎‏جان مردم است، نه برای ارعاب مردم، نه برای ترساندن و، عرض کنم، چاپیدن مردم.‏

وظیفۀ قوای انتظامی در نظام جمهوری اسلامی

‏     ‏‏شما الآن در جمهوری اسلام واقعید، طاغوت رفت؛ جایش نمی آید دیگر. شما الآن‏‎ ‎‏در یک جمهوری اسلامی واقع هستید که باید خودتان اسلامی باشید. یعنی همان طوری‏‎ ‎‏که شُرطۀ زمان حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ با مردم بوده است؛ شما هم با مردم باشید.‏‎ ‎‏همان طوری که قوای انتظامیه در خدمت مردم بوده است و مردم او را با آغوش باز‏‎ ‎‏می پذیرفتند، دوست داشتند آنها را، شما هم باید عملی بکنید که مردم با شما آنطور‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 141
‏باشند، عمل شما عمل طاغوتی دیگر نباشد. خیال نکنید که ما قدرتمندیم و مردم چه،‏‎ ‎‏قدرت وقتی دارید که ملت دنبال شما باشد. شما دیدید در این قضیه، عبرت می گیرید از‏‎ ‎‏این قضیه که وقتی ملت یک چیزی را اراده بکند و همه با هم مصمّم، ملت یک کاری را‏‎ ‎‏بخواهد؛ هیچ قوه ای نمی تواند جلویش بایستد، همۀ قوا شکست خوردند در مقابل ملت.‏‎ ‎‏و آن چیزی که مهم است آرامش روحی انسان است. آنی که سعادت انسان است این‏‎ ‎‏است که آرامش داشته باشد در اینجا، یا ان شاءالله آنجا.‏

برقراری آرامش روحی در مملکت اسلامی

‏     ‏‏الآن شما آرامش دارید از باب اینکه نمی خواهید به مردم تحمیل بشوید تا اینکه در‏‎ ‎‏وجدانتان ناراحت باشید. آنهایی که به مردم تعدی می کنند وجدانشان ناراحت است،‏‎ ‎‏مگر بعضی شان که دیگر از وجدان انسانی بیرون رفته اند، اما غالباً اینطورند خصوصاً‏‎ ‎‏طبقۀ جوان. اما وقتی با مردم دوستند و رفیقند آرامش قلبی دارند، سعادت دارند،‏‎ ‎‏سعادت؛ همین آرامش، سعادت است. شما کاری بکنید که این آرامش قلبی را حفظ‏‎ ‎‏بکنید و مردم را مثل فرزندهای خودتان، مثل برادرهای خودتان؛ اینطور حساب بکنید.‏‎ ‎‏آن مسائل طاغوتی را اصلاً کنار ـ شما که نبودید آن موقع ـ کنار بگذارید؛ مطالعه کنید‏‎ ‎‏در حال آن رژیم و وضع او و در عاقبت او. الآن دولت اسلامی است، شماها اسلامی،‏‎ ‎‏شهرداری و شهربانی و امثال ذلک ان شاءالله همه اسلامی و باید همۀ چیزهایی که در‏‎ ‎‏ایران است همه متحول بشود به یک مملکت اسلامی به همۀ معنا که در مملکت اسلامی‏‎ ‎‏آرامش روحی هست، رفاه همه جانبه هست، تعاون هست؛ برادری هست.‏

‏     و من از خدای تبارک و تعالی سعادت و سلامت همۀ شما را می خواهم و امیدوارم‏‎ ‎‏پلیسهای خوبی برای اسلام باشید؛ پلیسهای امام زمان ـ سلام الله علیه.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 9صفحه 142

  • - سرگردان و حیران.
  • - لیندون جانسون، رئیس جمهور امریکا.
  • - یکی از جنگهای لشکر اسلام با ایران که در زمان خلافت عمر اتفاق افتاد.
  • - زنجیر.
  • - بخشی از آیۀ 29 سورۀ فتح.
  • - هجوم کردن، حمله آوردن.