سخنرانی

سخنرانی در جمع افسران و درجه داران هوانیروز (تفاهم ارتش و ملت)

سخنرانی

‏زمان: 28 تیر 1358 / 24 شعبان 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: تفاهم ارتش و ملت‏

‏حضار: افسران و درجه داران هوانیروز‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏     من از شما جوانهای نیرومند مؤمن تشکر می کنم که آمده اید و از نزدیک با من‏‎ ‎‏ملاقات، و حضور خودتان را در همۀ مشکلاتی که مملکت ما الآن دارد اعلام کردید.‏

هر کس وظیفه اش را درست انجام دهد

‏     ‏‏می دانید که امروز مملکت آشفتگی زیاد دارد. اینها یک مملکت آشفته ای درست‏‎ ‎‏کردند، و به جا گذاشتند و رفتند. و الآن شما وارث یک مملکت خراب شده تقریباً‏‎ ‎‏هستید. و همۀ ما باید کوشش کنیم که حالا ـ که سد عظیم را شکستیم و پشت سد، اینقدر‏‎ ‎‏خرابی داریم می بینیم ـ کوشش کنیم در ساختن این مملکت. و کوشش به این است که هر‏‎ ‎‏گروهی در هر محلی که هستند در همان محل خوب عمل کنند. معنایش این نیست که‏‎ ‎‏شما که در یک محل خاصی خدمت می کنید کوششتان این باشد که در جای دیگری‏‎ ‎‏یک خدمتی بکنید. کوشش برای ساختن این است که هر جمعیتی آن کار خودش را‏‎ ‎‏خوب انجام بدهد، اینکه به او محول شده است، آن را خوب انجام بدهد. اگر همۀ‏‎ ‎‏قشرهای مملکت به این فکر باشند که الآن مملکت اسلامی است و باید همان طوری که‏‎ ‎‏دستور اسلام است عمل بکنند. کم کاری در کاری که باید کار بکنند نداشته باشند،‏‎ ‎‏انحراف نباشد در کار، با صداقت، با امانت، با توجه به خدا، عمل بکنند.‏

ارتش حافظ کشور و ملت

‏     ‏‏شما ملاحظه کردید که در این انقلاب شما همه قلوبتان برگشت به طرف ملت. و‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی این قلبها را برگرداند. و الاّ یک ارتشی که در طرف دیگری بود،‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 143
‏باید به حسب آن وضعی که ارتش دارد، باید برخلاف مسیر مقابل خودش باشد. لکن‏‎ ‎‏شما ملاحظه کردید که دلهایتان برگشت به این طرف؛ و اسباب این شد که گروهها‏‏[‏‏ی‏‏]‏‎ ‎‏مختلف پیوستند به ملت و با ملت هم قدم شدند، هم صدا شدند؛ و این موجب پیروزی‏‎ ‎‏ملت شد. ملتی که هیچ نداشت؛ و آن طرف همه چیز داشت. این ارادۀ خدا بود که ما را‏‎ ‎‏پیروز کرد. و ما باید طوری عمل کنیم که این عنایت الهی محفوظ بماند برای ما، امانت‏‎ ‎‏داشته باشیم، توجه به خدا داشته باشیم، برای ملت خدمتگزار باشیم، همه مان وضعمان‏‎ ‎‏تغییر بکند با وضعی که رژیمهای طاغوتی دارند. بنای ما بر این باشد که به مملکتمان‏‎ ‎‏خدمت بکنیم؛ به ملت خدمت بکنیم.‏

‏     ارتش باید نگهبان یک ملت باشد و نگهبان کشور باشد؛ و سایر قوای انتظامی هم‏‎ ‎‏همین طور. باید طوری عمل بکنند که ملت را برادر خود بدانند، و ملت هم آنها را برادر‏‎ ‎‏خود. آنها پشتیبان ملت باشند، ملت پشتیبان آنها. اگر یک مملکتی دولت و ملتش، ارتش‏‎ ‎‏و ملت، قوای انتظامی و ملت از هم شدند، با هم شدند و هر دو احساس کردند که باید‏‎ ‎‏خدمت به هم بکنند، یک همچو مملکتی و کشوری شکست نخواهد خورد. ‏

سبب عمدۀ شکست کشورها

‏     ‏‏عمدۀ شکستهایی که کشورها می خورند برای پوسیدگی است که از باطن خودشان‏‎ ‎‏پیدا می شود. ارتششان از آنها جدا می شود؛ ملت پشت به آنها می کند. همین پیروزی که‏‎ ‎‏شما مشاهده کردید در ایران، دیدید که ملت پشت کرده بود به دستگاه و فریاد می کرد‏‎ ‎‏«نمی خواهیم». ارتش هم از همین ملت بودند، ژاندارمری هم از همین ملت بودند، اینها‏‎ ‎‏برادر بودند، می دیدند که نمی شود مخالفت کرد؛ نمی شود تا آخر سرکوبی کرد ملت را،‏‎ ‎‏این است که پیوستند به ملت. خرابیها مال این است که یک مملکتی قوای انتظامی اش را‏‎ ‎‏جدا کنند از ملت؛ ارتشش از ملت جدا باشد؛ به طوری که ملت وقتی که ارتش را ببیند از‏‎ ‎‏آن فرار کند؛ ارتش هم در ذهنش این باشد که باید سرکوبی کند ملت را! ژاندارمری اش‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 144
‏هم همین طور. شهربانی اش هم همین طور. اداراتش هم همین طور. وقتی بنا شد که یک‏‎ ‎‏کشوری اینطور حالش شد که ملت علی_' حده شدند و دولت با همۀ بساطش هم علی_' حده،‏‎ ‎‏این دولت پشتیبان ندارد. ملت باید پشتیبان دولتها باشد. دولتی که پشتیبان ندارد شکست‏‎ ‎‏خواهد خورد. همۀ دولتهایی که در خارج شکست می خورند ـ و مال خودمان هم‏‎ ‎‏دیدیم که رژیم سلطنت اصلاً به هم خورد ـ برای همین بود که تفاهم مابین ملت و رژیم‏‎ ‎‏نبود. اگر ملت با رژیم تفاهم داشتند، این مسائل پیش نمی آمد؛ اصلاً الآن شما مشغول‏‎ ‎‏کار خودتان بودید؛ ما هم مشغول کار خودمان، این مسائل روی همین زمینه پیش آمد‏‎ ‎‏که دولتها در مقابل ملت می ایستادند و جبهه می گرفتند، ملت هم در مقابل دولت همین‏‎ ‎‏طور بود، وقتی اینطور شد، نمی تواند دوام داشته باشد. ممکن است سرنیزه تا یک مدتی‏‎ ‎‏باشد، اما دوام نمی تواند داشته باشد. اما اگر ملت و دولت هر دو با هم باشند، دوست‏‎ ‎‏باشند، اینها خودشان را خدمتگزار آنها بدانند، آنها خودشان را پشتیبان اینها بدانند ، هر‏‎ ‎‏دو به هم خدمت بخواهند بکنند، یک همچو ملت و دولتی هیچ وقت شکست نخواهد‏‎ ‎‏خورد. تا اینطور هستید که با ملت هستید، تا اینطور هستید که توجه به خدا داشته باشید،‏‎ ‎‏شکست برایتان نیست.‏

ضرورت تفاهم میان ارتش و ملت

‏     ‏‏بپرهیزید از اینکه از ملت جدا بشوید؛ شما را بخواهند جدا بکنند. ملت هم باید‏‎ ‎‏بپرهیزد از اینکه از شما جدا باشد. وقتی این دو قدرت همراه هم شدند، هیچ قدرتی‏‎ ‎‏نمی تواند اینها را شکست بدهد. همۀ قدرتهای خارجی، همۀ قدرتها تقریباً، یعنی اینهایی‏‎ ‎‏که تماس داشتند ـ خوب بعضی تماسی نداشتند ـ چه ابرقدرتها و چه قدرتهایی که با این‏‎ ‎‏ممالک ما تماس داشتند، همه کوشش کردند که محمدرضا بماند، همۀ کوشش شان این‏‎ ‎‏بود که بماند ـ اگر «همۀ» نگوییم، یک اکثریتی که یکی ـ دو تا از آن می شود گفت مستثنا‏‎ ‎‏بود، که آن هم کاری نداشت ـ در عین حال چون ملت یک مطلبی را نمی خواست، نشد.‏‎ ‎‏وقتی ملت نخواست، قوای انتظامی هم وفادار دیگر نمی توانند باشند به یک نفر.‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 145
‏نمی شود که قوای انتظامی، که از همین مردم است، پسرش توی این مردم است، برادرش‏‎ ‎‏توی این مردم است، عیالش در این مردم است، برای خاطر یک نفر از همه چیز خودش‏‎ ‎‏دست بردارد. برای چی؟ یکوقت این است که خدا و اسلام است، انسان می تواند از‏‎ ‎‏خودش بگذرد برای خاطر اسلام، برای خاطر خدا، برای خاطر عقیده. یکوقت این‏‎ ‎‏حرفها نیست. یک رژیمی است که طاغوتی است. معنا ندارد که انسان برای خاطر یک‏‎ ‎‏نفر دیگر از خودش بگذرد. از این جهت، چون پشتیبان نداشت این، وقتی که ملت با‏‎ ‎‏دست خالی فشار آورد، شماها هم به او پیوستید، همۀ قوای انتظامی رو آوردند به این‏‎ ‎‏طرف، و او هم وقتی دید که از باطن پوسیده است مسئله، نتوانست کاری بکند، دیگران‏‎ ‎‏هم نتوانستند. کوشش کنید که قوای شما با ملت یکی باشد، با ملت تفاهم داشته باشید.‏

‏     ان شاءالله خداوند همۀ شما را حفظ کند؛ و همۀ شما را از لشکر امام زمان ـ سلام الله ‏‎ ‎‏علیه ـ قرار بدهد.‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 146