سخنرانی

سخنرانی در جمع اعضای نهضت رادیکال ایران (ضرورت حفظ وحدت)

سخنرانی

‏زمان: 31 تیر 1358 / 27 شعبان 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: ضرورت عمل به وحدت و دعوت از روشنفکران برای وحدت با ملت‏

‏حضار: اعضای نهضت رادیکال ایران‏‎[1]‎

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

امروز، روز عمل به وحدت است

‏     ‏‏ مردم الآن همه دارند راجع به این مسئله فریاد می زنند که ما اسلام را می خواهیم.‏‎ ‎‏همه این را می خواهند. آقا، شما اگر اعتقاد به اسلام دارید، این را بگویید. اگر اعتقاد به‏‎ ‎‏ملتتان دارید، این را بگویید. اگر کشورتان می خواهید مستقل بشود، این را بگویید. همه‏‎ ‎‏با هم مجتمع بشوید تحت یک بیرق، و وکلایتان را تعیین بکنید. همه به وکلای اسلامی‏‎ ‎‏که اعتقاد به مسائل دارد، آنی که ایمان دارد، آنی که اعتقاد دارد که اگر خلاف بکند‏‎ ‎‏خواهند او را ‏‏[‏‏مؤاخذه کرد‏‏]‏‏ ولو اینجا مُچَش گیر نکند، جای دیگر مُچَش گیر می کند.‏‎ ‎‏امروز روزی است که کلمۀ «وحدت» برای ما فایده ندارد؛ عمل وحدت لازم است. من‏‎ ‎‏هم هی می گویم وحدت، ‏‏[‏‏اما‏‏]‏‏ اگر بنا باشد که من مخالفت کنم با دیگران، یک کلمه ای‏‎ ‎‏است؛ یک ریایی است و بیشتر نیست. فکر این مطلب را بکنید، خودتان بنشینید فکر‏‎ ‎‏بکنید. ‏‏[‏‏با‏‎ ‎‏]‏‏رفقای دیگر، آنهایی که اعتقادشان این است که می خواهند خدمت بکنند به‏‎ ‎‏کشور، اعتقادشان این است که می خواهند خدمت بکنند به این ملت، با آنها تفاهم‏‎ ‎‏بکنید؛ بگویید اگر خدمت می خواهید بکنید، چرا گروه گروه می شوید؟ همه خدمت‏‎ ‎‏بکنید.‏

اظهار وجود در برابر اسلام، اشتباه است

‏گروه گروه شدن معنایش این است که من می خواهم برای خودم بکِشم؛ آن می خواهد‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 209
‏برای خودش بکشد و اظهار وجود می کند. آقا، ما نمی توانیم در مقابل اسلام اظهار‏‎ ‎‏وجود بکنیم. اشتباه است این! جز این معنی که یک تشتّتی پیدا بشود و یک اختلافاتی‏‎ ‎‏پیدا بشود و یک ـ عرض می کنم که ـ تأخیری نهضت را عقب بیندازد. شما خیال نکنید‏‎ ‎‏این پیش نمی رود، پیش می رود ان شاءالله . لکن عقب می رود با اختلافاتی که پیدا بشود و‏‎ ‎‏اشخاص روشنفکر، اشخاص صاحب قلم، اشخاص صاحب اطلاع و فکر، اینها آدم‏‎ ‎‏بعضیشان را می بیند که قلمها را برمی دارند هر چه دلشان می خواهد می نویسند، و موجب‏‎ ‎‏تشتت می شوند. همین هم که می گویند وحدت، وحدت، وحدت، همینها وقتی که قلم‏‎ ‎‏دستشان می گیرند و مطلب می نویسند، یک وقت دیدیم که حمله کردند به یک مسئله ای‏‎ ‎‏از مسائل که مردم به آن مسئله علاقه مند هستند و ایجاد اختلاف می کنند. چرا باید این‏‎ ‎‏طور باشد؟! اگر اینها واقعاً راست می گویند که ما مملکت را می خواهیم، ملت را‏‎ ‎‏می خواهیم، استقلال را می خواهیم، چرا باید این طور باشد که قلمهایشان برخلاف‏‎ ‎‏مسائلی است که ادعا می کنند؟! اولِ کلام می گویند باید این مملکت با هم متحد باشد،‏‎ ‎‏آخر کلامشان می بینید که یک کلمه ای گفته است که اسباب تشتت می شود! این اطراف‏‎ ‎‏دریا و آن فضاحت. اطراف دریا را یک مرد ـ نمی دانم، حالا من که نمی شناسم ـ در‏‎ ‎‏مجله گفته: جدا بودن زنها از مردها «ارتجاع» است! «تمدن» این است که پسرها و‏‎ ‎‏دخترها تو دریا به هم ور بروند! این تمدن است؟!‏

ادعای پوچ تمدن در رژیم سابق

‏     ‏‏این تمدنی است که پنجاه سال حالی ما کردند که این معنای «تمدن» است! پنجاه سال‏‎ ‎‏به مغزهای ما تزریق کردند که تمدن عبارت از اینهایی است که کردند. سینمایش بروید،‏‎ ‎‏تمدنش عبارت از این است که آن، دستگاهِ وقاحت بود. مجلاتش این طور و‏‎ ‎‏روزنامه هایش این طور، رادیو و تلویزیونش این طور، همه این طور بودند. و ما از این‏‎ ‎‏ضرر دیدیم، همه مان از این ضرر دیدیم، دیدیم که زندگی ما را به هم زدند، نیروی‏‎ ‎‏انسانی ما را عقب زدند. نیروی انسانی ما الآن کم داریم. برای چه؟ برای اینکه پنجاه سال‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 210
‏ما را کشیدند به مراکز فحشا، جوانهای ما را کشیدند به مراکز فحشا؛ کشیدند به مراکزی‏‎ ‎‏که مغزهای آنها را تهی کردند. یک آدمی که در این نحو سینماهایی که پیش بود ـ حالا‏‎ ‎‏من نمی دانم وضعش چه جوری است، آن وقت سینماهایی که بود که همۀ آن دستگاه‏‎ ‎‏فساد بود ـ دیگر یک جوانی که می رفت در آنجا، پنج روز، ده روز می رفت، عادت‏‎ ‎‏می کرد به این، دیگر نمی توانست جدّی یک عملی بکند، این دیگر نمی توانست فکرش‏‎ ‎‏را متوجه بکند به اینکه نفت ما را دارند می برند و همه چیز ما را، دارند، حیثیت ما را‏‎ ‎‏دارند می برند و ما مشغول اینکه سینما را تماشا بکنیم یا نمی دانم ستارۀ سینما را!‏‎ ‎‏مجلاتمان این طور، سینماهایمان این طور، همه چیزمان این طور شده بود، و ما را اصلاً‏‎ ‎‏خودمان را از بین بردند و یک چیز دیگر جای ما نشاندند ـ مملکت ما متبدل شده بود به‏‎ ‎‏یک چیز دیگری.‏

روشنفکران و وحدت ملی

‏     ‏‏الآن که در این نهضت بسیاری از قشرها آن وضع سابقشان ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ رها کرده اند، متبدل‏‎ ‎‏شدند، این حقوقدانان، این روشنفکرها، این کذاها، اینها چرا نمی آیند ملحق بشوند به‏‎ ‎‏همین جمعیتها و با همینها در کارشان چرا همه دست به هم نمی دهند؟ نوشته هایشان‏‎ ‎‏جوری باشد که وحدت کلمه ایجاد کند، گفته هایشان ‏‏[‏‏این‏‏]‏‏ جوری باشد؛ جمعیتهایشان‏‎ ‎‏این طور باشد. چرا می روند توی مجلس، نمی دانم، وکلا، می گویند که اسلام حالا به درد‏‎ ‎‏نمی خورد؟ جز این است که می خواهند فساد کنند؟ ولو یک کلمۀ مفتی که یک کسی‏‎ ‎‏بگوید، که در کسی تأثیر نمی کند، اما خود این معنی نشان این را می دهد که رشد نیست.‏‎ ‎‏الآن اگر این تمیز می داد که این اسلام بود که همۀ شما را از خارج کشید به اینجا و حالا‏‎ ‎‏آزاد شدید، این اسلام بود که شما را از انزوا بیرون آورد، شما همه توسری خور سازمان‏‎ ‎‏امنیت بودید، شما همه نمی توانستید اظهار وجود بکنید، حالا که اسلام آمده و شما را از‏‎ ‎‏زاویه ها بیرون کشیده، و از خارج، داخل کرده، واردتان کرده در میدان عمل، حالا بر‏‎ ‎‏ضد همان اسلامی که همچو خدمتی را به شما کرده است، قیام کردید؟ این باید اسمش را‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 211
‏چی گذاشت؟ این اسمش را می گویید تشخیص نمی دهند؟ یا این قدر با اسلام بد هستند‏‎ ‎‏که حتی حاضرند که امریکا و شوروی به آنها حکومت کند و اسلام حکومت نکند؟ چه‏‎ ‎‏جوری است وضع؟ اصلاح کنند مردم خودشان را! باید این طبقۀ روشن و این طبقه ای که‏‎ ‎‏عرض می کنم، کارآمد هستند، خودشان را اصلاح بکنند. این طبقۀ مردم زود صالح‏‎ ‎‏می شوند، دست نخورده اند اینها. ما هر چی داریم از این طبقه ای است که ادعا می کنند که‏‎ ‎‏ما روشنفکریم و ما حقوقدانیم و ما ـ نمی دانم ـ طرفدار چه هستیم، ما هر چه داریم از‏‎ ‎‏اینها داریم صدمه می خوریم. چرا دست به هم نمی دهند این کارها را ‏‏[‏‏بکنند‏‏]‏‏؟ چرا‏‎ ‎‏جلوگیری می کنند از این سیلی که راه افتاده است و می خواهد کارها را اصلاح بکند؟‏

‏     این دردهایی است که هست و شماها باید درمان بکنید و دست به هم بدهید درمان‏‎ ‎‏بکنید. حالا شماها که آمدید، این عمل را بکنید تا ببینیم سایرین چه می کنند. اگر من دیدم‏‎ ‎‏شماها کردید...‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 9صفحه 212

  • - آقایان: رحمت اللّه مقدم مراغه ای، نادر مقدم مراغه ای، رحیم عابدی، تقی ملکی نژاد، فرج اللّه ناصری، جمشید ممتاز، حسن امامی راد، علی اصغر سعیدی، غلامرضا مرتضوی، جعفر نوشاد.