سخنرانی

سخنرانی در جمع اعضای خبرگان و حزب جمهوری (تفاهم همگانی ـ ترس از اسلام ـ اهمیت مجلس)

سخنرانی

‏زمان: ساعت 9 صبح 23 شهریور 1358 / 22 شوال 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: تفاهم همگانی ـ ترس دشمن از اسلامیت نظام ـ موقعیت روحانیت ـ اهمیت مجلس‏

‏حضار: نمایندگان مجلس خبرگان ـ اعضای حزب جمهوری اسلامی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

تفاهم همگانی در رفع مشکلات

‏     ‏‏مجموع قضیه این است که شما از مشکلات مملکت بحث کرده اید. و این هم همه‏‎ ‎‏می دانید که مشکلات زیاد است،اما حالا راه حل این است که همه با هم تفاهم داشته‏‎ ‎‏باشند. دولت با شورای انقلاب؛ همه با حزب جمهوری اسلامی و اگر بشود، با حزبهای‏‎ ‎‏دیگر که بتوانند تفاهم کنند و درگیری واقع نشود بین مثلاً دولت و حزب و یا دولت و‏‎ ‎‏شورا، یا مثلاً رادیو ـ تلویزیون و دیگران. در یکوقتی که الآن درگیریها صددرصد مضر‏‎ ‎‏است، یعنی ما الآن احتیاج داریم به اینکه یک آرامشی باشد و یک تفاهمی باشد.‏‎ ‎‏مشکلات شک ندارد زیاد است؛ و شک ندارد به این زودی رفع شدنی نیست؛ یعنی‏‎ ‎‏شما بخواهید یک رادیو ـ تلویزیونی که پنجاه و چند سال، پنجاه سال، در خدمت رژیم‏‎ ‎‏فاسد بوده و افرادی هم که در او بوده است از آن سنخ فکر می کرده اند و از آن سنخ‏‎ ‎‏بودند، حالا یکدفعه اینها تبدیل بشود به یک اشخاص مؤمنی، اشخاص مسلمانی که‏‎ ‎‏فکرشان فکر اسلامی و ملی باشد، این یک مطلبی است که آرزویش هست؛ اما به این‏‎ ‎‏زودی درست نمی شود. چنانچه دولت هم بخواهید در این ظرف مدت کم بتواند این‏‎ ‎‏کارها را انجام بدهد، این هم نمی شود. یا اجزای دولت بخواهید صددرصد در طریق ما‏‎ ‎‏باشد؛ این هم نیست. من از آنان می بینم اشخاصی که در این راه نیستند. لکن علاج این‏‎ ‎‏نیست که ما یک درگیری حالا ایجاد کنیم و یک مثلاً به هم زدن اوضاع؛ فرض کنید‏‎ ‎‏برویم سراغ دولت و هِی افراد را بدین صورت بگوییم که این کنار برود، او کنار برود، او‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 520
‏کنار برود. برویم سراغ تلویزیون و بگوییم که باید امروز این عوض بشود و فردا هم‏‎ ‎‏دوباره یکی دیگر بیاید؛ یک دستۀ دیگر با او مخالفند او عوض بشود، و همین طور سایر‏‎ ‎‏قشرها.‏

واگذاری مسئولیتها به اشخاص متعهد

‏     ‏‏به نظر من می رسد که امروز باید ما کوشش کنیم که حتی الامکان اشکالات وارد را‏‎ ‎‏هم یک قدری غَمضِ عَین‏‎[1]‎‏ کنیم تا بلکه یک استقراری پیدا بکند؛ تا بلکه مجلس‏‎ ‎‏خبرگان کارشان ان شاءالله به همت آقایان زودتر تمام بشود و برویم سراغ مجلس شورا و‏‎ ‎‏مجلس شورا را درست بکنیم و محول بشود کار به ملت و به نمایندگان ملت، و کارها‏‎ ‎‏ان شاءالله با محول شدن به ملت و به اشخاصی که متعهد هستند، و توانستیم و توانستید که‏‎ ‎‏یک منتخباتی داشته باشید که آنها صددرصد ان شاءالله اسلامی و ملی و متفکر و همۀ‏‎ ‎‏جهات در آنان جمع باشد؛ آن وقت ان شاءالله با اینها کارها اصلاح بشود.‏

‏     اما حالا ما بخواهیم که اوضاع را هی هر روز به هم بزنیم و خوب، هر کسی از آن‏‎ ‎‏وقت تا حالا من دیدم، هر کس آمده توی کار و رأس یک ‏‏[‏‏جایی‏‎ ‎‏]‏‏شده، یک عده ای‏‎ ‎‏فوراً آمده اند به اینکه آن چطور. مثلاً آقایان بعد از تفتیش زیاد و چه، یک نفر برای‏‎ ‎‏رئیس ستاد درست کردند؛ به مجرد اینکه او را گذاشتند، یکدفعه شروع کرده اند که این‏‎ ‎‏چه و چه و چه. نمی شود که ما تا چهار نفر پیدا شدند گفتند نه، آنی که انتخاب شده کنار‏‎ ‎‏بگذاریم و یکی دیگر بیاوریم باز یک دسته دیگر بیایند او را جلو بگیرند ـ این اسباب‏‎ ‎‏این می شود که ما هیچ کاری نتوانیم انجام بدهیم، باید ما الآن یک قدری دست به عصا‏‎ ‎‏راه برویم، نه تضعیف کنیم دولت را به طوری که ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏ خوب، بعضی از آقایان همت‏‎ ‎‏گماشته اند به اینکه مثلاً تضعیف کنند و از بین ببرند دولت را. هرکس، هر فردی، در‏‎ ‎‏دولت هست یکدفعه می بینیم می گویند که این آنی است که از همه خیانتکارتر بوده! این‏‎ ‎‏آنی است که از همه جنایتکارتر بوده، و اینطور حرفها هست ـ که گاهی وقتها به واسطۀ‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 521
‏یک سوء نیت نیست؛ لکن سوء تشخیص است ـ واقع می شود. و شورا مثلاً که ما افرادش‏‎ ‎‏را می شناسیم و می دانیم چه اشخاصی هستند و آنهایی که نمی شناسند همین طور به طور‏‎ ‎‏اجمال و کلی انتقاد می کنند، شورایی که هیچ معلوم نیست چه کاره است، معلوم نیست‏‎ ‎‏چه جوری است و فلان.‏

مجلس خبرگان، منتخب ملت

‏     ‏‏مجلس خبرگانی که با رأی مردم حاصل شده، همه می دانند که این مجلس یک‏‎ ‎‏مجلس تحمیلی نبوده است، هیچ کس تحمیل نکرده، خود مردم اشخاصی را انتخاب‏‎ ‎‏کرده اند، منتها فرض کنید که حزب جمهوری کاندیدا داشته، دنیا هم اینطوری است که‏‎ ‎‏کاندیدا دارند اشخاص، افراد دیگر هم کاندیدا داشتند، حالا شکست خوردند، آنهایی‏‎ ‎‏که شکست خوردند می گویند خوب، چرا ما نیستیم! خوب، شما در ملت وجهه نداشتید‏‎ ‎‏که نیستید! کسی که نیامده جلو رأی مردم را بگیرد. شماها جلو رأی مردم را می گرفتید‏‎ ‎‏والاّ حزب جمهوری اسلامی که جلوی مردم را نمی گرفت که رأی به او ندهید، به من‏‎ ‎‏بدهید. ‏‏[‏‏می گویند‏‏]‏‏ نه، اینها خودشان را چه کردند که ما در جبهۀ کذا هستیم. خوب،‏‎ ‎‏بسیار خوب، حالا ما فرض می کنیم راست باشد ـ دروغ است این ـ اما راست باشد؛ اگر‏‎ ‎‏فرض کنید که یک طایفه ای گفتند که ما با آقای بهشتی‏‎[2]‎‏ رفیق هستیم، آقای بهشتی هم‏‎ ‎‏در بین مردم وجاهت داشت و به واسطۀ وجاهتش مردم به او رأی دادند، این خلاف‏‎ ‎‏واقعیتی است؟ یک زوری است در کار؟ یا مردم خودشان اینجور تشخیص داده اند و‏‎ ‎‏عمل می کنند. الآن هم که می بینید راجع به مجلس خبرگان هر کس از هر طرف می رسد‏‎ ‎‏یک چیزی می گوید.‏

وحشت دشمن از اسلامی شدن نظام

‏     ‏‏و آن چیزی که روی هم رفته هست راجع به مجلس خبرگان و راجع به جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی و راجع به همۀ اینها، آن خوفی است که عدۀ زیادی از اسلام دارند. اینها‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 522
‏می ترسند مبادا یکوقتی یک نظام اسلامی پیدا بشود که ما نتوانیم دیگر هر کاری دلمان‏‎ ‎‏می خواهد بکنیم و هر طوری دلمان می خواهد بچاپیم! مسئله به نظر من اینطوری است‏‎ ‎‏که روی هم رفته وقتی آدم حرفها را می شنود می بیند که ناراحتند از اینکه یک دسته ای‏‎ ‎‏که آمده اند در مجلس خبرگان، اینها هستند که می خواهند اسلام را و قانون اسلامی برای‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی قانون بنویسند، اینها از این ناراحتند می گویند خوب، چرا ما نیستیم!‏‎ ‎‏خوب، شما را انتخاب نکردند! یکی ـ دو تا هم که از شما انتخاب کردند با خیانت‏‎ ‎‏انتخاب کردند! آنها هم مال ملت نیستند، درست کرده اند. بازی درست کرده اند،‏‎ ‎‏قاسملو‏‎[3]‎‏ را ملت انتخاب کردند؟ کُرد هم با او مخالف است. خوب، او سرنیزه داشت و‏‎ ‎‏همه جور اسبابی داشت خودش را معرفی کرد و کاش هم آمده بود، نیامد. من خیال‏‎ ‎‏داشتم که بیاید، همین جا نگهش دارند! ... بیشتر. ‏

حضور روحانیت در مجلس خبرگان

‏     ‏‏اینها خوفشان از اسلام است و از آن نظامی که آقایان بنا دارند ـ ان شاءالله موفق‏‎ ‎‏خواهند شد ـ یک نظام اسلامی می خواهند درست بکنند که این چپاولها نباشد و این‏‎ ‎‏غارتگریها نباشد و این غربزدگیها نباشد و این انحرافات نباشد. و همۀ ناراحتیها این است.‏‎ ‎‏آخوند چطور است، به آخوندش خیلی کار ندارند. اگر آخوند هم مثل خود آنها بود،‏‎ ‎‏هیچ کاری به او نداشتند. لکن از آخوند می فهمند که این می خواهد برای اسلام کار‏‎ ‎‏بکند؛ از این جهت می گویند چرا در مجلس خبرگان همه آخوندند! خوب، برای اینکه‏‎ ‎‏یک مملکت اسلامی است، مردم به اینها، به آقا ‏‏[‏‏رأی داده اند و‏‏]‏‏ هر آخوندی که در‏‎ ‎‏آنجا نیست. آخوندهای منتخبی است که مردم انتخابشان کردند و آوردند آنجا برای‏‎ ‎‏اینکه جمهوری اسلامی را می خواهند درست بکنند. بله، اگر می خواستند یک جمهوری‏‎ ‎‏مثلاً غربی درست بکنند، آن وقت یک افراد دیگری ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏. آن وقت اصلش آخوند را‏‎ ‎‏باید کنار گذاشت. اما ما که می خواهیم جمهوری اسلامی و قانون برای جمهوری اسلامی‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 523
‏درست کنیم، برویم از اروپا افراد پیدا بکنیم؟ برویم از آنهایی که طرفدار اروپا و‏‎ ‎‏طرفدار غرب هستند، طرفدار کمونیستها هستند از آنها یک افرادی پیدا بکنیم؟ آقایان‏‎ ‎‏بروند آنها را پیدا بکنند که ناراحت نشوند این آقایان! خوب، آقایان هم اگر پیدا‏‎ ‎‏می کردند و معرفی می کردند و ملت می فهمید که این برخلاف مسیر اسلام است، از‏‎ ‎‏آقایان هم انصراف پیدا می کردند. با آقایان، عقد اخوتی مردم نبستند.‏

جایگاه مردمی آقای طالقانی

‏     ‏‏مردم به عنوان اینکه اینها اسلامی هستند و معرف اسلام هستند همۀ ما اینطوری‏‎ ‎‏هستیم. به عنوان اینکه ما یک آدمی هستیم خدمتگزار اسلام هستیم مردم ما را‏‎ ‎‏می پذیرند؛ والاّ چشم و ابروی سیاهی که ما نداریم که مردم برای خاطر او ما را بپذیرند.‏‎ ‎‏اینها می دانند که ماها خدمتگزار هستیم به آنها و خدمتگزارها را به آنها علاقه دارند. این‏‎ ‎‏مردمی که به آقای طالقانی اینقدر اظهار ‏‏[‏‏علاقه‏‎ ‎‏]‏‏کردند این واقعاً برای این است که آن‏‎ ‎‏آقا نوشته است که چون ایشان دمکرات بود از این جهت اینقدر مردم ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏، آن چیزها را‏‎ ‎‏که مردم می بوسیدند، آن کلنگی که قبر ایشان را کنده بود می بوسیدند، این برای آن بود‏‎ ‎‏که ایشان یک مردی بود دمکرات بود؟ این جوری بود؟! یا نه، این یک روحانی بود،‏‎ ‎‏مردم روحانیها را مظهر نبوت می دانند و مظهر امامت می دانند.‏

‏     و در آن حرفهایی که من دیروز زدم، شاید فردا بشنوید، این است که ببینیم مردم چه‏‎ ‎‏می گویند. ما یکوقت این است که می رویم توی اتاق می نشینیم و هر چه دلمان می خواهد‏‎ ‎‏می نویسیم: این برای خاطر این بود، این برای خاطر آن بود! یکوقت می خواهیم ببینیم که‏‎ ‎‏این مردم که انقلاب کردند و همچو اظهارِ ـ عرض می کنم که ـ مصیبت کردند چه چیز‏‎ ‎‏می گفتند. جز این بود که می گفتند: ای سید ما، سرور ما، «ای نایب پیغمبر ما جای تو خالی‏‎ ‎‏است». اینها به عنوان «نایب پیغمبر» می شناختند ایشان را. از این جهت آن کلنگ را‏‎ ‎‏می بوسیدند. مثل آن است که ضریح حضرت معصومه را می بوسند. به طلا و نقره و به‏‎ ‎‏آهن علاقه نیست. این یک اظهار علاقه ای است نسبت به خدا و نسبت به پیغمبر و نسبت‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 524
‏به اینها. اینها از این مسائل خوفشان برداشت! یک سید پیرمرد وقتی از توی این جمعیت‏‎ ‎‏می رود اینطور می شود و هزار نفر از حزب دمکرات اگر از بین برود مردم شادی‏‎ ‎‏می کنند! این خوف دارد از این. و ما هم نباید آنها را تأییدشان کنیم؛ برای اینکه آنها هم‏‎ ‎‏می خواهند یک جایی داشته باشند؛ دست و پا می زنند که یک فکری برای خودشان‏‎ ‎‏بکنند؛ و لکن ما باید فکر این معنی باشیم که این ملت ما از چه ضربه دیده تا حالا؛ و باید‏‎ ‎‏با چه عصایی حالا راه برود که آن ضربه ها را نخورد.‏

نیم قرن خیانت اجانب

‏     ‏‏ما پنجاه و چند سال است ضربه که خوردیم از اجانب؛ خوردیم. از گرایش به‏‎ ‎‏اجانب، از اینکه همه چیز ما توجه به آنجا داشته، ما ضربه ها را خوردیم؛ حالا باز ما‏‎ ‎‏تکرار بکنیم آن ضربه ها را. تکرار بکنیم آن مسیر را؟ یا نه، ما باید منقلب کنیم این مسیر‏‎ ‎‏را به یک انقلاب دیگری. لااقل آنهایی هم که اعتقاد ندارند که مکتب ما، مترقیترین‏‎ ‎‏مکتب است خوب، تجربه کنند. پنجاه سال آن طرف را تجربه کرده اند، پنج سال هم این‏‎ ‎‏طرف را تجربه کنند. آن وقت اگر این طرف هم همان جور از کار در آمد و همان‏‎ ‎‏قلدریها و همان آدمکشیها و همان غارتگریها در این طرف هم اگر بود، آن وقت بیایند‏‎ ‎‏بگویند هر دوتان کنار، یک فکر دیگری باید کرد. اما بی تجربه و بدون اینکه اینها‏‎ ‎‏بفهمند که حالا بنا چیست، حالا از افراد اینها بشناسند، افرادی که در آن رژیم بود و‏‎ ‎‏افرادی که در این رژیم هست ‏‏[‏‏...‏‎ ‎‏]‏‏یکوقت این است که این فرد قاطع نیست، نمی دانم‏‎ ‎‏خیلی نمی تواند کار بکند، یک مسئله است. یکوقت این است که بگویید که نه، این فرد‏‎ ‎‏همان کارهایی که رژیم سابق، از دزدی، و از غارتگری، از خیانتگری، و از خدمت به‏‎ ‎‏اجانب می کرد، اینها هم دارند همان کار را می کنند. گمان ندارم اگر یک همچو حرفی‏‎ ‎‏بخواهند بزنند انصاف باشد. این خلاف انصاف است. ما افراد را می شناسیم، افرادی که‏‎ ‎‏در شورای انقلاب هستند اینها را می دانیم کی ها هستند. افرادی که در دولت هستند، به‏‎ ‎‏استثنای یک عده ای، بعضی شان، خوب می دانیم اینها که خیانتکار به آن معنا که‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 525
‏همان طور که رژیم، هی به ما می گویند که فرقی نکرده است! این انصاف است که ما‏‎ ‎‏بگوییم که این رژیم با سابق فرق نکرده؟ آنی که همۀ مردم را غارت می کرد و کتک هم‏‎ ‎‏می زد و غارت می کرد، مالش را می برد و داغش هم می کرد، حالایی که نه حبسی برای‏‎ ‎‏مردم عادی و برای غیر خیانتکارها هست و نه چپاولگری هست و نه خوردنی هست و‏‎ ‎‏نه بردنی است، حالا اگر فرض کنید یک جا هم یک کسی دزدی بکند، این هم باز از‏‎ ‎‏ارث رژیم سابق است؛ والاّ رژیم اسلامی اگر پیش بیاید، دیگر دست اینها بریده می شود.‏

مخالفت با روحانیت بهانه ای برای مخالفت با اسلام

‏     ‏‏و مهم قضیه این است که از شماها می ترسند، برای همین خاصیت؛ برای اسلام. همۀ‏‎ ‎‏مخالفتهای با روحانیت هم برای اسلام است نه برای روحانی؛ روحانیت چیزی نیست‏‎ ‎‏که، خودش مستقل. همۀ مخالفتها هم برای این است که اسلام را اینها مخالف با منافع‏‎ ‎‏خودشان مخالف با منافع آنهایی که اینها برایشان فکر دارند و کار می کنند. و آنها هم که‏‎ ‎‏اینها را وادار به این عملها می کنند آنها هم می بینند که با آمدن اسلام ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏ احساس‏‎ ‎‏کرده اند که اسلام قدرت دارد. آن یک مسئله ای بود که دیگر احساس کردند که اسلام‏‎ ‎‏همچو قدرتی داشت که رژیم سابق را با آنهمه قدرت و با آنهمه پناهگاه، با آنهمه‏‎ ‎‏پناهگاه ـ که به ما دائماً فشار می آمد، در پاریس که بودیم، دائماً از طرف امریکا فشار‏‎ ‎‏می آوردند که شما با اینها اینطور نکنید، بعد از رفتن شاه هم با بختیار چه نکنید، اینها‏‎ ‎‏چطورند، بگذارید تا کارها انجام بگیرد ـ خوب، حالا می بینند که اینهمه قدرتهاشان را‏‎ ‎‏روی هم گذاشته اند و یک جبهه ملت ما هم با نداشتن هیچ چیز، یک طرف جبهه، لکن‏‎ ‎‏فریادش اسلام بود، آنی که آنها می خواستند نگه دارند نتوانستند نگه دارند، و حالا‏‎ ‎‏خارجاً فهمیدند، عیناً فهمیدند که یک قدرتی است این، و این قدرت ممکن است که تا‏‎ ‎‏آخر هم دیگر نگذارد دست اینها باز بشود در این مملکت ان شاءالله از این جهت‏‎ ‎‏می ترسند، و باید هم مخالفت کنند، چاره ای هم ندارند. در خارج هم آنهمه فعالیت‏‎ ‎‏می شد و آنهمه چیزها نوشته می شود، خوب برای همین است که می ترسند از این قضیه. و‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 526
‏دیروز یک زنی که آمده بود اینجا‏‎[4]‎‏ و مصاحبه ای با من کرد و یکی از حرفهایش این‏‎ ‎‏بود که شما را می بینم که یک چهرۀ آرامی دارید، ولی در خارج یک طور دیگر شما را‏‎ ‎‏معرفی کرده اند؛ این شما را ناراحت نمی کند؟ گفتم: از جهتی چرا و آن این است که چرا‏‎ ‎‏باید انسان اینطور باشد که برای مقاصد خودش، یک مسائل خلاف واقع بگوید؟!‏‎ ‎‏خوب آنها گفتند که خمینی وادار کرده است که پستانهای زنها را ببرند! حالا هم شما‏‎ ‎‏آمدید اینجا، خوب، بروید توی مردم بپرسید که آیا تا حالا پستانی بریده شده است تا‏‎ ‎‏اینکه آمرش‏‎[5]‎‏ یک کسی باشد. به او نگفتم، لکن واقع این است. می گویند شیطان را‏‎ ‎‏خواب دیدند با یک صورت خوبی! گفتند که خوب، اینکه غیر آن است که به ما ارائه‏‎ ‎‏دادند. گفت: قلم دست دشمن است! مسئله این است. دیروز هم یک ورقه ای آورده اند‏‎ ‎‏اینجا گفتند این هیتلر است. هیتلر آن طرف دستش را پشتش زده و دارد اینطور نگاه‏‎ ‎‏می کند؛ من هم آنجا کاریکاتوری ... و یک شمشیری کشیدم، و یک عده هم سر و‏‎ ‎‏جمجمه آنجا هست که اینها همه آنهایی است که من سرهایشان را بریده ام!‏

تعریف دشمن، تکذیب نظام است

‏     ‏‏و ما هم نباید توقع داشته باشیم که اینها برای ما خوب بگویند، اگر خوب بگویند،‏‎ ‎‏معلوم می شود ما خیانتکاریم! آن روزی که من آن وقتها می گفتم که نمی فهمد این‏‎ ‎‏دستگاه؛‏‎[6]‎‏ برای سقوط من این است که آنها شروع کنند به تعریف کردن! آنها هر روز‏‎ ‎‏فحاشی می کنند؛ این غلط است. هر چه فحاشی بکنید این مردم می گویند که این، مخالف‏‎ ‎‏اینهاست. اگر شروع کرده بودند به تعریف کردن، چه کردن و احترام کردن و اینها، ما‏‎ ‎‏کم کم تمام می شد کارمان! اگر چنانچه امریکا از ما تعریف کند و روزنامه های امریکا از‏‎ ‎‏ما تعریف کنند، آن وقت است که باید مردم بگویند این چه است قضیه؟ یک قضیه ای‏‎ ‎‏است که دارند تعریف می کنند! البته باید از ما تکذیب کنند، از شما هم باید تکذیب کنند،‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 527
‏و جمهوری اسلام را هم باید تکذیب بکنند. ‏

‏     در هر صورت اینها خوفشان برداشته از این نظامی که امید است ان شاءالله امید است‏‎ ‎‏ان شاءالله این نظام در خارج تحقق پیدا کند، از این خوفشان برداشته، یک دسته خیانتکار‏‎ ‎‏خوفشان برداشته، یک دسته هم آدم سالم، لکن توجه ندارند به اینکه مسئله اینطورها‏‎ ‎‏نیست، مسئله نیست که اگر فقیه را در شورای انقلاب ‏‏[‏‏تصویب‏‏]‏‏ کردند که باید مثلاً چه‏‎ ‎‏باشد، اینها خیال می کنند که حالا که اینطور شد پس دیگر دنیا به هم می خورد! اینها‏‎ ‎‏می ریزند به جان مردم! این فقها می ریزند هر کاری دلشان بخواهد بکنند و بعدها هم چه‏‎ ‎‏خواهد شد و ما هم به شکست خواهیم رسید. این یک مملکتی است اسلامی. یک‏‎ ‎‏مملکتی که مردم بیل و کلنگی را که مرحوم آقای طالقانی را با آن دفن کردند می بوسند.‏‎ ‎‏ما با این مردم می خواهیم، برای این مردم می خواهیم قانون بنویسیم؛ برای این مردم‏‎ ‎‏می خواهیم چه بکنیم. اینها هستند که به اینها رأی می دهند. اگر ما فشار آوردیم به اینکه‏‎ ‎‏آقا رأی بدهید، حتماً باید به این مسئله رأی بدهید، آن وقت البته هم به ما اشکال است،‏‎ ‎‏هم به آنها. اما اگر به دست مردم دادیم و گفتیم آقا این مسئله است؛ شما قبولش دارید یا‏‎ ‎‏نه؟ ممکن است همین یک چیز را به آرای عموم بگذارید که آیا شما قبول دارید که‏‎ ‎‏عالِم مثلاً درجه اول اسلام این کارها را مثلاً نظارت در آن بکند. ببینند 35 میلیون ـ الاّ‏‎ ‎‏آنهایی که همۀ دستهایشان را به هم داده اند و یک میلیون نتوانسته اند درست کنند! ـ‏‎ ‎‏ببینند اینجا هم همین طور است؛ یا مسئله این است که می خواهیم ما به زور تحمیل‏‎ ‎‏بکنیم. اگر مسئله این است، پس شمایی که خلاف این را می گویید دیکتاتور هستید و‏‎ ‎‏می خواهید به ما تحمیل بکنید.‏

دیکتاتوری؛ خلاف مسیر و رأی ملت

‏     ‏‏دیکتاتوری این است که برخلاف مسیر ملت، برخلاف رأی ملت، یک چیزی را به‏‎ ‎‏زور گردن ملت بگذارند. شما می خواهید این مطلب را به زور گردن ملت بگذارید که نه،‏‎ ‎‏شما این مثلاً راجع به ولایت فقیه را کنار بگذارید! ما قطع نظر از این می کنیم که دولت‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 528
‏ما دولت اسلامی است؛ ـ خداست، خدا این کار را کرده ـ ما آمدیم چندین درجه پایین.‏‎ ‎‏و ما مطابق میل آقایان رفتار کردیم، زیادتر، برای اینکه ما یکدفعه یک مجلس درست‏‎ ‎‏کردیم با آرای مردم که بیایند بگویند کجایش این آرای زور بوده است؟ کجا فشار‏‎ ‎‏آورده اند؟ یک نظامی را گذاشته اند آنجا که تو باید اینطوری رأی بدهی؟ یا یک‏‎ ‎‏صندوقی را بردند و خلافش کرده اند؟ بیایند بگویند هر جا هست باطلش می کنند آقایان.‏‎ ‎‏اینکه یکدفعه آرای عمومی به این هم اکتفا نشده؛ ثانیاً هم آقایان، با اینکه منتخب خود‏‎ ‎‏مردم هستند، این را گفتند مورد تصدیق ماست، ثالثاً به آرای همۀ مردم این کجایش‏‎ ‎‏اشکال دارد که آقایان اینقدر سوز و گداز می کنند؟ جز این است که همان رگِ خلاف‏‎ ‎‏اسلامی است که اینها را وادار می کند به اینها! گاهی ملتفت نیستند به آن؛ گاهی هم ملتفت‏‎ ‎‏هستند به آن. مسئله اینطوری است.‏

اهمیت مجلس شورا 

‏     ‏‏و حالا باید آن چیزی را که اینجا عرض کنم و برای هم آقایانی که در حزب‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی هستند و هم آقایانی که در ‏‏[‏‏خبرگان‏‏]‏‏ هستند؛ این است که ما حالا باید‏‎ ‎‏تهیۀ قضیۀ مجلس شورا را ببینیم، مهم آن است. اگر چنانچه مجلس شورای مورد‏‎ ‎‏خواست اسلام تحقق پیدا کرد، ما هم می رویم سراغ کارمان؛ آنها هم مشغول کارشان‏‎ ‎‏می شوند، کارشان را انجام می دهند، دیگر ما نمی توانیم هی تا آخر در زحمت باشیم.‏‎ ‎‏ملت خودش دارد کار خودش را انجام می دهد و وقتی که یک ملتی خودش کار‏‎ ‎‏خودش را انجام می دهد، دیگر هر که می خواهد هر صدایی بکند، هر داد و فریادی‏‎ ‎‏بکند، خوب، ملت خودش می خواهد. من یکوقت گفتم اگر ملت خواست بگوید که نه،‏‎ ‎‏ما دیکتاتور می خواهیم، همۀ ملت گفتند ما دیکتاتور می خواهیم، شما چه حقی دارید‏‎ ‎‏بگویید نه. اگر فرض کنید چون غرب دیکتاتوری نیست ـ و هست، بدتر از اینها هست ـ‏‎ ‎‏لکن ملت ما اسلام را می خواهند و در اسلام اصلاً دیکتاتوری در کار نیست، هیچ، ابداً،‏‎ ‎‏هیچ وقت نبوده، و هیچ وقت نیست؛ و هیچ وقت نخواهد بود. و باید ما کوشش کنیم به‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 529
‏اینکه ان شاءالله یک مجلسی، یک مجلس صحیحی ‏‏[‏‏درست شود‏‏]‏‏ و از این حرفها هم‏‎ ‎‏هیچ نترسید. شما هر چه بهترش را درست کنید، آنها بیشتر اشکال می کنند! این را من‏‎ ‎‏یک دفعه، دو دفعه هم گفته ام: مرحوم آقای فیض‏‎[7]‎‏ ـ رحمه الله ـ از علمای بزرگ اینجا‏‎ ‎‏بود. آن وقتی که ‏‏[‏‏حکم‏‎ ‎‏]‏‏کرده بودند که باید طلبه ها امتحان بدهند و نمی دانید چه‏‎ ‎‏فضاحتی سر ما در آوردند. توی مدرسۀ فیضیه من داشتم می رفتم خدمت ایشان. ایشان‏‎ ‎‏فرمودند که خوب، اینها می خواهند تشخیص بدهند خوب و بد را. چه اشکال دارد؟ من‏‎ ‎‏به ایشان عرض کردم اینها از خوبهایش می ترسند! اینها می خواهند تشخیص بدهند،‏‎ ‎‏خوبها را می خواهند از بین ببرند. بله، اگر می خواستند بدها را از بین ببرند، مورد تصدیق‏‎ ‎‏ما بود، اما اینها خوبها را می خواهند از بین ببرند؛ از خوب می ترسند اینها. رضا خان از‏‎ ‎‏مدرس می ترسید؛ از آن آدمی که با خودش موافق بود چه ترسی داشت. خارجیها از‏‎ ‎‏امثال مدرس می ترسند، نه اینکه از فلان آدمی که با رأی آنها موافق است؛ یا فرقی به‏‎ ‎‏حالش نمی کند این دستگاه باشد، درست باشد بساطش، آن دستگاه هم باشد، آن تابع‏‎ ‎‏آن دستگاه است. تابع این است که اتومبیلش خوب باشد، این اتومبیل را عُمَر سَعد به او‏‎ ‎‏بدهد یا امام حسین هیچ فرقی به حالش نمی کند! برای اینکه اتومبیل، میزان است. آنکه‏‎ ‎‏زندگی برایش میزان است، مکتب در کارش نیست، زندگی در کارش است، این زندگی را‏‎ ‎‏اگر رضا خان بدهد اهلاً و سهلاً، و اگر هم شما بدهید اهلاً و سهلاً، فرقی به حالش‏‎ ‎‏نمی کند؛ برای اینکه اتومبیلش را فرقی نمی کند شما بدهید، یا او بدهد.‏

انتخاب نمایندگان، باگرایش اسلامی

‏     ‏‏مسئله این است؛ آنهایی که مکتب دارند و آنهایی که گرایش دارند به اسلام ان شاءالله ‏‎ ‎‏شما پیدا بکنید، از حالا شروع کنید. این دفعه دیگر مصیبتتان زیادتر است؛ برای اینکه‏‎ ‎‏یک مجلس خبرگانی بود که یک مدت کوتاهی بود؛ یک مجلسی است که مدت بلندی‏‎ ‎‏است و استفاده ها در آن هست. باید خیلی دقت بکنید، خیلی زحمت بکشید،‏

صحیفه امامجلد 9صفحه 530
‏کاندیداهاتان را تعیین کنید و ارائه بدهید به مردم این کاندیدای ماست؛ آنی است که برای‏‎ ‎‏اسلام کار می کند، ترویج کنید از آن اسلام، شمشیر دستتان باشد، شمشیر هم هست‏‎ ‎‏دستتان؛ با این شمشیر کارها را انجام بدهید، با این شمشیر بُرندۀ اسلام، لکن شمشیری که‏‎ ‎‏خائنها را از بین می برد و خادمها را در امان نگه می دارد. مردم را حالی کنید که ما‏‎ ‎‏کاندیداهامان عبارت از این ششصد نفر مثلاً، یا پانصد نفر، هر چقدری که هست،‏‎ ‎‏کاندیداهامان عبارت از اینها هستند. و البته از ملاّها و علما و از این نترسید که‏‎ ‎‏آخوندی اش کردند. اسلام آخوندی اش کرده، به ما چه ربط دارد. ـ و عرض می کنم‏‎ ‎‏که ـ آخوند و آخوند مسلک یعنی اسلامی و اسلامی مسلک، همه باید اینطور باشند. و‏‎ ‎‏آن وقت راحت شما دیگر بروید. شما اگر خودتان نرفتید در مجلس یا می روید ان شاءالله ‏‎ ‎‏راحت بروید استراحت کنید و خود ملت کارش را انجام می دهد. حالا اگر اجازه بدهید‏‎ ‎‏من بروم.‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 9صفحه 531

  • - چشم پوشی.
  • - آقای سید محمد حسینی بهشتی.
  • - عبدالرحمن قاسملو، دبیرکل حزب دمکرات کردستان.
  • - اوریانا فالاچی، خبرنگار ایتالیایی.
  • - دستور دهنده.
  • - رژیم پهلوی.
  • - آقای میرزا محمد فیض قمی، وفات به سال 1329 ه . ش..