سخنرانی

سخنرانی در جمع مردم و عشایر (پاسخ به اتهامات ـ فلسفه قیام عاشورا)

سخنرانی

‏زمان: 30 مهر 1358 / 30 ذی القعده 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: بیان علل مخالفتهای دشمنان ـ پاسخ به اتهامات ـ فلسفه قیام امام حسین (ع)  ‏

‏حضار: نمایندگان اقشار مختلف مردم و عشایر‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

خطر تشکُّل اهل باطل 

‏     من باید از آقایان تشکر کنم که تشریف آورده اند و از نزدیک با هم ملاقات می کنیم،‏‎ ‎‏و مسائلی که داریم طرح می کنیم. شما فرمودید، و من هم بعض عرایض را عرض می کنم.‏

‏     من می دانم که شما آقایان و سایر اهل علم همیشه از اول ـ از اول نهضت ـ تا حالا در‏‎ ‎‏این نهضت شرکت داشتید؛ و مردم را شماها واداشتید به عمل، و از این به بعد هم امید به‏‎ ‎‏شماست. و امیدوارم که از این به بعد هم موفق باشید برای خدمت به اسلام. چیزی که‏‎ ‎‏الآن هست، تشکلی که اهل باطل دارند با هم پیدا می کنند. کسانی که سابق با هم متفرق‏‎ ‎‏بودند و در این مدتها کنار بودند، دخالت نداشتند در این نهضت، نشسته بودند کنار،‏‎ ‎‏منتظر فرصت بودند، و حالا فرصت به دستشان آمده است؛ قلمهایشان آزاد شده است و‏‎ ‎‏گفتارشان آزاد شده است؛ مجالسشان آزاد شده است. متفرقات اهل باطل با هم دارند‏‎ ‎‏مجتمع می شوند؛ و مجتمعات اهل حق دارند خدای نخواسته از هم متفرق می شوند. ‏

هراس دشمنان از اسلام 

‏     ما باید آن اشخاصی که، گروههایی که در مسیر اسلام نیستند، در مسیر نهضت اسلامی‏‎ ‎‏نیستند، در مسیر ملت نیستند، آنها را از مقالاتشان، از گفتارشان، از کردارشان، بشناسیم. و‏‎ ‎‏شما که بحمدالله زمام اُمت اسلامی در دستتان هست، روحانیون که زمامدار امور اسلامی‏‎ ‎‏هستند، وفادار به نهضت هستند، متعهد هستند آنها را به مردم ... مردم را توجه بدهند به‏‎ ‎‏این تشکلها؛ تشکلهایی که مشغول اند شیاطین در آنها و مجالس درست می کنند و حرفها‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 306
‏می زنند. اینها از یک مطلب می ترسند، و آن اسلام است. مخالفین ما از اسلام می ترسند.‏‎ ‎‏هرچه وابسته به اسلام است، اینها اگر از آنها انتقاد می کنند، آن نقطۀ اصلی که آنها‏‎ ‎‏می خواهند حمله کنند خود اسلام است. ‏

‏     همان طوری که در زمان این پدر و پسر خبیث‏‎[1]‎‏، از اسلام چون خارجیها‏‎ ‎‏می ترسیدند، اینها را وادار کردند که با اسلام مخالفت کنند، لکن در پوشش اینکه با‏‎ ‎‏روحانیت مخالفت کنند؛ با منبر مخالفت کنند؛ با محراب مخالفت کنند؛ مجالس را قَدَغَن‏‎ ‎‏کنند. در این پوششها، اسلام نقطه نظر بود. برای اینکه آنها از شما اگر بترسند، برای اینکه‏‎ ‎‏شما کارمند اسلام هستید؛ شما طرفدار اسلام هستید. از این جهت، مخالفتشان با شما‏‎ ‎‏مخالفت با اسلام است. ‏

همانندی قلمهای زهرآگین با سرنیزه های سابق 

‏     تشکلات آنها الآن همان نحوی که در سابق بوده است، و آنها با قُلدری عمل‏‎ ‎‏می کردند، حالا اینها با تشکُّل و با قلمهای زهرآگین و صحبتهای انحرافی مشغول‏‎ ‎‏شده اند. آنها سابق با سرنیزه اهل علم را، اهل تقوا را، مؤمنین را می کوبیدند؛ با سرنیزه‏‎ ‎‏مجالسِ وعظ و خطابه را، مجالس عزاداری بر شهدا را، می کوبیدند؛ اینها با قلم. قلم اینها‏‎ ‎‏همان سرنیزه سابق است، آن سرنیزه به صورت قلم درآمده. ساواک به منزله، به صورت‏‎ ‎‏یک گروههای دیگر درآمده؛ و مقصد همان مقصد است، باید بیدار بشود ملت ما.‏

مخالفت با اسلام در قالب مخالفت با ولایت فقیه  

‏     به صورتهای مختلف با اسلام مخالفت می کنند. در مجلس خبرگان به مجرد اینکه‏‎ ‎‏صحبت ولایت فقیه شد، شروع کردند به مخالفت. حتی در آخر این اخیراً، در همین دو‏‎ ‎‏روز ـ سه روز پیش از این، در یکی از مجالسشان این منحرفین، اینهایی که از اسلام هیچ‏‎ ‎‏اطلاع ندارند، اینهایی که مخالف با اسلام هستند، در مجلسشان گفتند که این مجلس‏‎ ‎‏خبرگان باید منحل بشود! و دیگران هم دست زدند برای آن یا تظاهر کردند. اینها از‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 307
‏مجلس خبرگان می ترسند، برای اینکه مجلس خبرگان می خواهند ولایت فقیه را اثبات‏‎ ‎‏کنند. مجلس خبرگان می خواهند تصویب کنند آن چیزی را که خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏فرموده است، و اینها از او می ترسند. اینها خیال می کنند که اگر چنانچه ولایت فقیه پیش‏‎ ‎‏بیاید، قضیۀ قُلدری پیش می آید و دیکتاتوری پیش می آید. در صورتی که در اسلام این‏‎ ‎‏حرفها نیست. خیر، اینها حرف می زنند. ‏

‏     اینکه می گویند که دیکتاتوری پیش می آید، نه این است که ندانند اینطور نیست؛‏‎ ‎‏لکن اینها از اسلام متنفرند. اینها باید بفهمند این را که تا این محراب و منبر هست و تا این‏‎ ‎‏خطابه خوانها و این اسلام و مسلمین و این بازار اسلام و این جوانان مسلمان هستند،‏‎ ‎‏نمی توانند کاری بکنند. اینها باید بفهمند این را که در خدمت رژیم سابق یا در خدمت‏‎ ‎‏اربابهای رژیم سابق دارند کار می کنند. اگر فهمیده هستند، از روی فهم می کنند، خائن‏‎ ‎‏هستند. و اگر چنانچه از روی بی اطلاعی و جهالت است، جاهل هستند.‏

ولایت فقیه در راستای ولایت رسول الله (ص) 

‏     قضیۀ ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه‏‎ ‎‏یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است. همان ولایت رسول الله ‏‎ ‎‏هست. و اینها از ولایت رسول الله هم می ترسند! شما بدانید که اگر امام زمان ـ سلام الله ‏‎ ‎‏علیه ـ حالا بیاید، باز این قلمها مخالف اند با او. و آنها هم بدانند که قلمهای آنها نمی تواند‏‎ ‎‏مسیر ملت ما را منحرف کند. آنها باید بفهمند اینکه ملت ما بیدار شده است، و مسائلی که‏‎ ‎‏شما طرح می کنید ملت می فهمد، متوجه می شود، دست و پا نزنید! خودتان را به ملت‏‎ ‎‏ملحق کنید. بیایید در آغوش ملت. قلمهای شما از تفنگهای آن دمکراتها به اسلام بیشتر‏‎ ‎‏ضرر دارد. نطقهای شما به اسلام ضررش بیشتر از آن توپهایی است که آنها به جوانان ما‏‎ ‎‏می بندند و تفنگهایی که آنها می بندند؛ ضررش به اسلام بیشتر است، برای اینکه آنجا‏‎ ‎‏دشمن معلوم است، و شما به صورتهای مخفی به میدان می آیید. قلمهای شما از‏‎ ‎‏سرنیزه های رضاخان بدتر است برای اسلام! و شما مضرتر هستید از رضاشاه و‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 308
‏محمدرضا برای اسلام، برای اینکه آنها معلوم بود مخالف هستند و مردم می شناختند‏‎ ‎‏آنها را، مخالفت می کردند با آنها، مقاومت می کردند؛ شما در پوشش اسلام، در پوشش‏‎ ‎‏طرفداری از خلق مسلمان، برخلاف اسلام دارید عمل می کنید. ‏

ناتوانی مخالفان در منحرف نمودن نهضت 

‏     ملت شما را می شناسد، و شما نمی توانید این نهضتی را که به دست ملت بپاشده است‏‎ ‎‏و این نهضتی را که با خون جوانهای ما و با آن همه زجر و با آن همه زحمت و با آن همه‏‎ ‎‏کارهایی که انجام دادند آنها، و مقاومت کردند اینها، این نهضت را به اینجا رساندند، شما‏‎ ‎‏نمی توانید، کوچکتر از آن هستید، که این نهضت را منحرف کنید، بیخود کوشش نکنید!‏‎ ‎‏اگر همۀ ملت مجتمع شدند که ما نمی خواهیم مجلس خبرگان را، خوب آنها گفته اند‏‎ ‎‏خودشان هم می توانند برگردند، اما شما چکاره هستید؟ شما چند نفر آدم، که یکیتان‏‎ ‎‏می گوید و باقیتان هم دست می زند! این همان هایی است که در زمان رضاخان هم، در‏‎ ‎‏زمان محمدرضاخان هم، یکی می گفت و باقی دست می زدند. شماها نمی توانید در‏‎ ‎‏مقابل ملت بایستید، شما رأی نداشتید. هیچیک از شما وارد نشده است در این مجلس‏‎ ‎‏خبرگان. اگر وارد شده هم، یکی دو تای منحرف وارد شده است که کاری از او نمی آید.‏‎ ‎‏از این جهت است که شما وحشتتان برداشته است. مگر شما می توانید که مجلس خبرگانی‏‎ ‎‏که ملت با آن آراء زیاد این مجلس را درست کرده با یک کلمه ای که شما بگویید «ما‏‎ ‎‏می گوییم که منحل باشد» مگر با این حرفها شما می توانید، مگر شما قابل آدم هستید! اگر‏‎ ‎‏چنانچه ولایت فقیه بشود، دیگر همۀ قدرتها دست فقیه می آید! پس بنابراین عزا باید‏‎ ‎‏بگیرید! اینها اگر همۀ قدرتها دست رئیس جمهور مثلاً کذایی بیاید، هیچ حرفی ندارند،‏‎ ‎‏همۀ قدرتها دست رئیس جمهور باشد، اگر همۀ قدرتها دست یک نخست وزیر مثلاً‏‎ ‎‏منحرفی بیاید، آن هم حرفی به آن ندارند. اما اگر قدرت، نه آن قدرتی که قدرت شیطانی‏‎ ‎‏است، آنی که نظارت بر امور مملکت است که نبادا معوج بشود ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏ باز هم با رأی ملت.‏‎ ‎‏باز هم رأی ملت است که آن اشخاص را یا آن هیأتهایی را که مثلاً می خواهند درست‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 309
‏بکنند، با رأی ملت درست می شود، با اکثریت. شماها در اقلیت هستید. نشسته اید آنجا با‏‎ ‎‏قلم می خواهید حکومت کنید بر اکثریت! شماها قُلدر هستید. او با سرنیزه حکومت‏‎ ‎‏می کرد؛ شما با قلم می خواهید حکومت کنید. و سرنیزۀ او شکست؛ قلم شما هم‏‎ ‎‏می شکند. بیدار باشید آقایان و بیدار باشند ملت ما که این منحرفها در کنار نشسته اند و با‏‎ ‎‏هم دارند مجتمع می شوند، و می خواهند ملت ما را منحرف کنند، و نهضت ما را اینها‏‎ ‎‏خیال دارند سرکوب کنند، ولکن بدانید که نمی توانند. ‏

مصمم بودن مردم در دفاع از اسلام 

‏     و همۀ آنها، با تمام طوایفشان، یک عدۀ معدودند که در قضیۀ رفراندم معلوم شد چی‏‎ ‎‏هستند. مردم همان مردم اند، بیخود اینها زحمت به خودشان ندهند. ملت همان ملت‏‎ ‎‏است، بازار همان بازار است، دانشگاه همان دانشگاه است، مدارس علمی همان مدارس‏‎ ‎‏علمی است، خطبای ما همان خطبا هستند، علمای بلاد ما همان علمای بلاد هستند؛ هیچ‏‎ ‎‏تزلزلی در آنها حاصل نشده است. گمان نکنید که این حرفهای شما تزلزل‏‎ ‎‏[‏‏ایجاد می کند‏‏]‏‏ بلکه تصمیم را زیادتر می کند؛ قوّت می دهد به اینهایی که برای اسلام‏‎ ‎‏می خواهند کار بکنند. هرچه شما قدم برخلاف اسلام بردارید، این جمعیت مصممتر‏‎ ‎‏می شود. بیخود آبروی خودتان را نبرید! بیخود هی مقاله ننویسید. بیخود هِی صحبت‏‎ ‎‏نکنید، زحمت به خودتان ندهید. ملت همان ملت است؛ و راه هم همان راه است؛ و‏‎ ‎‏دارند می روند. ‏

تبعیت ولی فقیه از قانون 

‏     شما از ولایت فقیه نترسید، فقیه نمی خواهد به مردم زورگویی کند. اگر یک فقیهی‏‎ ‎‏بخواهد زورگویی کند، این فقیه دیگر ولایت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون‏‎ ‎‏حکومت می کند. پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود، تابعِ قانون الهی، نمی توانست تخلف‏‎ ‎‏بکند. خدای تبارک و تعالی می فرماید که اگر چنانچه یک چیزی برخلاف آن چیزی که‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 310
‏من می گویم تو بگویی، من ترا اخذ می کنم و وَتینَت‏‎[2]‎‏ را قطع می کنم!‏‎[3]‎‏ به پیغمبر‏‎ ‎‏می فرماید. اگر پیغمبر یک شخص دیکتاتور بود و یک شخصی بود که از او می ترسیدند‏‎ ‎‏که مبادا یک وقت همۀ قدرتها که دست او آمد دیکتاتوری بکند، اگر او یک شخص‏‎ ‎‏دیکتاتور بود، آن وقت فقیه هم می تواند باشد. اگر امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ یک آدم‏‎ ‎‏دیکتاتوری بود، آن وقت فقیه هم می تواند دیکتاتور باشد. دیکتاتوری در کار نیست،‏‎ ‎‏می خواهیم جلوی دیکتاتور را بگیریم. ‏

هدف از ولایت فقیه

‏     ولایت فقیه، ولایت بر امور است که نگذارد این امور از مجاری خودش بیرون برود.‏‎ ‎‏نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جمهور، که نبادا یک پای خطایی بردارد. نظارت کند بر‏‎ ‎‏نخست وزیر که نبادا یک کار خطایی بکند. نظارت کند بر همۀ دستگاهها، بر ارتش، که‏‎ ‎‏نبادا یک کار خلافی بکند. جلو دیکتاتوری را ما می خواهیم بگیریم، نمی خواهیم‏‎ ‎‏دیکتاتوری باشد، می خواهیم ضد دیکتاتوری باشد. ولایت فقیه، ضد دیکتاتوری است؛‏‎ ‎‏نه دیکتاتوری. چرا این قدر به دست و پا افتاده اید و همه تان خودتان را پریشان می کنید‏‎ ‎‏بیخود؟ هرچه هم پریشان بشوید و هرچه هم بنویسید، کاری از شما نمی آید. من‏‎ ‎‏صلاحتان را می بینم که دست بردارید از این حرفها و از این توطئه ها و از این غلطکاریها!‏‎ ‎‏برگردید به دامن همین ملت. همان طوری که توصیه به دمکراتها کردم، به شما هم‏‎ ‎‏می کنم، و شما و آنها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ مثل هم می دانم، منتها شما ضررتان بیشتر از آنهاست!‏

‏     من توصیه می کنم به شماها این قدر اجتماع نکنید، و این قدر حرف نزنید. هر روزی‏‎ ‎‏یک چیزی درست کنید و هر روز یک کاغذ بنویسید و هر روز یک نشریه ای بدهید.‏‎ ‎‏اینها غلط است! اینها اسباب این می شود که نهضت ما خدای نخواسته اگر ـ اگر، و الاّ شما‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 10صفحه 311
‏کوچکتر از این هستید ـ اگر این نهضت خدای نخواسته به ثمر نرسد، تمام شماها، آنهایی‏‎ ‎‏که البته پیوسته به خارجیها هستند و پیوسته به رژیم هستند، آنها در صف بالا می نشینند و‏‎ ‎‏باز پارکها و باز بساط را درست می کنند؛ اما ملت ما چه می شود حالش؟ این ملت ضعیفی‏‎ ‎‏که دو هزار و پانصد سال زیر یُوغِ آنها بوده، که شما برایشان مرثیه خوانی می کنید، و پنجاه‏‎ ‎‏سال زیر یوغ این پدر و پسر، پنجاه و چند سال زیر یوغ این پدر و پسر بودند، که شما حالا‏‎ ‎‏دارید طرفداری از آنها می کنید منتها با صورت، و طرفداری از تِزشان می کنید،‏‎ ‎‏طرفداری از مقصدشان می کنید، این ملت ما حالش چه می شود؟ این مملکت ما، حالش‏‎ ‎‏چه می شود؟ این اسلام، حالش چه می شود؟ شما دارید کمک می کنید به دشمنهای‏‎ ‎‏کشور ما؛ به دشمنهای ملت ما. خودتان یا ملتفت نیستید؛ یا از روی التفات می کنید.‏‎ ‎‏بعضیتان از روی التفات است، بعضیتان هم التفات ندارید به مسئله. ‏

نفی شایعه کانالیزه شدن رهبری انقلاب

‏     این قدر هیاهو درست نکنید! هر چند روزی که یک اجتماعی می شود، یکی‏‎ ‎‏می ایستد صحبت می کند، و هرچه می گوید همه اش خلاف واقع! می گویند که فلانی را‏‎ ‎‏اصلاً هیچ کسی ملاقات نمی کند. این فلانی که از صبح ـ من را می گویند ـ که بیدار می شوم‏‎ ‎‏تا ظهر، این همه جمعیت که شما بیرونش را می بینید، آن حیاطش را می بینید، اینجایش را‏‎ ‎‏می بینید، و حالا هم شما همه مجتمعید، قبلاً هم این طایفه ای که علیل بودند‏‎[4]‎‏، بودند‏‎ ‎‏پیش ما، و قبلش هم یک عده ای و بعدش هم یک عده ای، تا ظهر هم همین طور،‏‎ ‎‏می گویند ایشان کسی با او ملاقات نمی کند! مقصود اینها این است که نگذارند یک‏‎ ‎‏نُضجی‏‎[5]‎‏ پیدا کند این. مأیوس کنند مردم را. خیر، هیچ راهی دیگر ‏‏[‏‏برای ملاقات‏‏]‏‏ فلانی‏‎ ‎‏نیست! حتی دیشب، از قراری که گفتند، یکی از گویندگان ـ که البته سوءنیت ندارد، لکن‏‎ ‎‏سوء ادراک دارد ـ یکی از گوینده ها گفت در مسجد امام گفته است که فلانی را هیچ‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 312
‏اصلش نمی شود دیگر ملاقات کرد! الآن من ملاقات با شما ندارم؟! و قبل از این هم‏‎ ‎‏نداشتم؟ و بعد از این هم ندارم؟، عرض می کنم ملاقات هیچ ما نداریم؟ با مردم هم همین‏‎ ‎‏هیچ نیست ملاقات؟ می گویند که فلانی را نمی گذارند با او ملاقات کنند. آن آقا هم که هر‏‎ ‎‏روزی که فرصت پیدا کند صحبت می کند، آن هم همین طور دنبال اینکه فقط یک راه،‏‎ ‎‏یک کانال، هست برای فلانی؛ یک چند نفری هستند که همانها می توانند؛ اما سایر مردم‏‎ ‎‏اصلش راهی ندارند! این جمعیت مردم نیستند؟! و این اتاق که هر ساعتی پُر می شود از‏‎ ‎‏جمعیت ـ از زن، از مرد، و همۀ طوایف مختلف ـ اینها همه اش موهومات است؟! واقعیت‏‎ ‎‏ندارد؟ فرمایشات آنها صحیح است که خیر، یک مطلب است! اینها می خواهند که مردم‏‎ ‎‏را بترسانند؛ تضعیف کنند. از آن ور، من را تضعیف کنند، و روحانیت را تضعیف کنند. از‏‎ ‎‏آن وَر، مردم را تضعیف کنند. مردم را نمی توانند تضعیف کنند. مردم همان مردم اند، من‏‎ ‎‏هم تضعیفم اشکالی ندارد. من چهار روز دیگر من چهار روز دیگر می میرم. و همه شما‏‎ ‎‏هستید و همه شما پیش می برید ‏‏[‏‏ابراز احساسات و ناراحتی حضار ـ خدای نخواسته‏‎ ‎‏باشد ـ‏‏]‏‏ این حرف نیست.‏

‏     در هر صورت، بیدار بشوید آقایان! توجه داشته باشید، دشمنها در صدد هستند، و‏‎ ‎‏قلمها در صدد هستند؛ قدمها در صدد هستند، زبانها در صدد هستند، اغفال می خواهند‏‎ ‎‏بکنند مردم را، ملت را. بیدار باشید و گول اینها را نخورید، و توجه به مسائل بکنید،‏‎ ‎‏مسائل را درست حل بکنید. ‏

سید الشهداء اسلام را زنده نگه داشته است

‏     و اما قضیه ای که آقا فرمودند راجع به منبر و راجع به محراب. این را من باز هم گفته ام‏‎ ‎‏ـ اگر سانسور نشود! و اگر سانسور بشود، ممکن است من یک کار دیگر بکنم ـ اسلام را تا‏‎ ‎‏حالایی که شما می بینید، اینجا ما نشسته ایم، سیدالشهدا زنده نگه داشته است سیدالشهدا ـ‏‎ ‎‏سلام الله علیه ـ تمام چیز خودشان را، همۀ جوانان خودش را، همۀ مال و مَنال، هرچه بود،‏‎ ‎‏هرچه داشت ـ مال و مَنال که نداشت ـ هرچه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت، در‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 313
‏راه خدا داد و برای تقویت اسلام و مخالفت با ظلم قیام کرد. ‏‏[‏‏در‏‎ ‎‏]‏‏مخالف با امپراتوری‏‎ ‎‏آن روز، که از امپراتوریهای اینجا زیادتر بود، قیام کرد در مقابل او با یک عدۀ قلیل. و با‏‎ ‎‏این عدۀ قلیل در عین حالی که شهید شد، غلبه کرد. غلبه کرد بر این دستگاه ظلم و‏‎ ‎‏شکست داد آنها را. ما که دنبالۀ او هستیم و مجالس عزا از آن وقت، به امر حضرت صادق‏‎ ‎‏ـ سلام الله علیه ـ و به سفارش ائمۀ هدی ـ علیهم السلام ـ ما بپا می کنیم این مجالس عزا را،‏‎ ‎‏ما همان مسئله را داریم می گوییم؛ مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمکاران. ما زنده نگه‏‎ ‎‏داشتیم، خطبای ما زنده نگه داشتند، قضیۀ کربلا را؛ و زنده نگه داشتند قضیۀ مقابلۀ یک‏‎ ‎‏دستۀ کوچک اما با ایمان بزرگ را در مقابل یک رژیم طاغوتی بزرگ. گریه کردن بر‏‎ ‎‏شهید؛ نگه داشتن زنده نگه داشتن نهضت است اینکه در روایت هست که کسی که گریه‏‎ ‎‏بکند یا بگریاند، یا به صورت گریه دار خودش را بکند، این جزایش بهشت است.‏‎[6]‎‏ این‏‎ ‎‏برای این است که حتی آنی که با صورت گریه دار خودش را، صورتش را می کند یک‏‎ ‎‏حال حزن به خودش می دهد و صورت گریه دار به خودش می دهد، این نهضت را دارد‏‎ ‎‏حفظ می کند؛ این نهضت امام حسین ـ سلام الله علیه ـ را حفظ می کند. ملت ما را این‏‎ ‎‏مجالس حفظ کرده.‏

افشاگری ظالم در مجالس سیدالشهداء  

‏     بیخود نبود که رضاخان ـ مأمورین ساواک رضاخان ـ تمام مجالس عزا را قَدَغَن‏‎ ‎‏کردند. این همین طوری نبود. رضاخان همچو نبود که از اصل مخالف با این مسائل‏‎ ‎‏بشود، رضاخان مأمور بود، مأمور بود ‏‏[‏‏برای‏‏]‏‏ آنهایی که کارشناس بودند؛ آنهایی که‏‎ ‎‏ملتفت بودند مسائل را. دشمنهای ما، که مطالعه کرده بودند در حال ملتها و مطالعه کرده‏‎ ‎‏بودند در حال ملت شیعه، می دیدند آنها که تا این مجالس هست و تا این نوحه سراییهایِ‏‎ ‎‏بر مظلوم هست و تا آن افشاگری ظالم هست، نمی توانند برسند به مقاصد خودشان. زمان‏‎ ‎‏رضاخان قدغن کردند، به طوری که تمام مجالس در ایران قدغن شد، کارهای خودشان‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 314
‏را انجام دادند. دست اهل منبر را، دست علما را بستند و نگذاشتند که اینها تبلیغات‏‎ ‎‏خودشان را بکنند؛ و آنها تبلیغات را از آن طرف شروع کردند، و ما را به عقب راندند و‏‎ ‎‏تمام مخازن ما را به چپاول بردند. در زمان محمدرضا هم به همین معنا، منتها با فرم دیگر،‏‎ ‎‏به فرم دیگر، نه با آنطور سرنیزه، به یک جور دیگر، این طایفه را می خواستند کنار‏‎ ‎‏بگذارند. حالا هم همانها ‏‏[‏‏هستند‏‏]‏‏ منتها جوانهای ما را بازی می دهند. همان مسئله است.‏‎ ‎‏همان مسئلۀ زمان رضاخان است که مجالس را او قدغن کرد. حالا یک دسته ای آمده اند‏‎ ‎‏می گویند که نه، دیگر روضه نخوانید! نمی فهمند اینها که روضه یعنی چه. اینها ماهیت این‏‎ ‎‏عزاداری را نمی دانند چیست. نمی دانند که این نهضت امام حسین آمده تا اینجا، تا این‏‎ ‎‏نهضت را درست کرده.‏

این نهضت پرتوی است از نهضت عاشورا

‏     این تابع، این یک شعاعی است از آن نهضت. نمی دانند که گریه کردن بر عزای امام‏‎ ‎‏حسین، زنده نگه داشتن نهضت، و زنده نگه داشتن همین معنا‏‏[‏‏ست‏‏]‏‏ که یک جمعیت‏‎ ‎‏کمی در مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد. دستور است. آن دستور عمل امام حسین،‏‎ ‎‏سلام الله علیه. دستور است برای همه: کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا؛ وَ کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء‏‎[7]‎‏ دستور است‏‎ ‎‏به اینکه هر روز و در هر جا باید همان نهضت را ادامه بدهید، همان برنامه را.‏

درس عاشورا 

‏     امام حسین با عدۀ کم همه چیزش را فدای اسلام کرد؛ مقابل یک امپراتوری بزرگ‏‎ ‎‏ایستاد و «نه» گفت؛ هر روز باید در هر جا این «نه» محفوظ بماند. و این مجالسی که هست‏‎ ‎‏مجالسی است که دنبال همین است که این «نه» را محفوظ بدارد. بچه ها و جوانهای ما‏‎ ‎‏خیال نکنند که مسئله، مسئله «ملتِ گریه» است! این را دیگران القا کردند به شماها که‏‎ ‎‏بگویید «ملتِ گریه»! آنها از همین گریه ها می ترسند، برای اینکه گریه ای است که گریه بر‏‎ ‎‏مظلوم است؛ فریاد مقابل ظالم است. دسته هایی که بیرون می آیند، مقابل ظالم هستند؛‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 315
‏قیام کرده اند. اینها را باید حفظ کنید. اینها شعائر مذهبی ماست که باید حفظ بشود. اینها‏‎ ‎‏یک شعائر سیاسی است که باید حفظ بشود. بازیتان ندهند این قلمفرساها! بازیتان ندهند‏‎ ‎‏این اشخاصی که با اسماء مختلفه و با مرامهای انحرافی می خواهند همه چیز را از دستتان‏‎ ‎‏بگیرند. و اینها می بینند که این مجالس، مجالس روضه، ذکر مصایب مظلوم و ذکر‏‎ ‎‏جنایات ظالم، در هر عصری ‏‏[‏‏مظلومان را‏‏]‏‏ مقابل ظالم قرار می دهد. اینها ملتفت نیستند‏‎ ‎‏که اینها خدمت دارند می کنند به این کشور؛ خدمت دارند می کنند به اسلام.‏

توجه جوانها به فریبکاری خیانتکاران 

‏     توجه ندارند جوانهای ما! بازی این بزرگها را نخورید. اینها خیانتکاراند! اینهایی که‏‎ ‎‏تزریق می کنند به شما «ملت گریه»، «ملت گریه»، اینها خیانت می کنند. بزرگهایشان و‏‎ ‎‏اربابهایشان از این گریه ها می ترسند؛ دلیلش این است که رضاخان آمد همۀ اینها را برد از‏‎ ‎‏بین، و مأمور بود. دلیلش این است که رضاخان آخرش که رفت، انگلستان در رادیوی‏‎ ‎‏دهلی اعلام کرد که ما این را آوردیم، حالا هم بردیم! درست هم می گفتند. آورده بودند‏‎ ‎‏برای سرکوب کردن اسلام، و یکی از راههایش همین بود که این مجالس را از دست شما‏‎ ‎‏بگیرند. جوانهای ما خیال نکنند که دارند یک خدمتی می کنند می روند توی مجلس اگر‏‎ ‎‏صحبت عزا بشود، می گویند نه، این را نگو، غلط است این حرف، باید این را بگوید،‏‎ ‎‏باید این ظلمها را بگوید، تا مردم بفهمند که چه گذشته آن وقت؛ و باید هر روز این کار‏‎ ‎‏بشود. این جنبۀ سیاسی دارد؛ جنبۀ اجتماعی دارد.‏

جانفشانیهای روحانیون در طول نهضت

‏     بازی نخورید از این حرفهای نامربوطی که می زنند و از هر طرف حمله کرده اند به‏‎ ‎‏اینکه اسلام را از بین ببرند؛ و از هر طرف حمله کرده اند به اینکه این نهضت را از بین‏‎ ‎‏ببرند. گاهی روحانیتش را از بین می برند؛ گاهی چه. این روحانیون بودند که شما را آزاد‏‎ ‎‏کردند، حالا با قلمهایتان به ضد روحانیون قلمفرسایی می کنید؟! شما کجا بودید آن وقتی‏‎ ‎‏که روحانیون حبس می رفتند؟ آن وقتی که پای روحانی ما را اره کردند شما کجا بودید؟‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 316
‏آن وقتی که با روغن پای روحانی ما را سوزاندند شما کجا بودید؟ حالا سردرآوردید و‏‎ ‎‏حرف می زنید، و نمی دانم، به ولایت فقیه اشکال می کنید، نمی دانم مجلس را‏‎ ‎‏می خواهید منحل بکنید؟ مگر شما قدرت این را دارید؟ توی دهنتان می زنم من! دست‏‎ ‎‏بردارید از این حرفها، از این مزخرفات. وارد بشوید در جرگۀ اسلام، وارد بشوید در‏‎ ‎‏جرگۀ مسلمین. بگذارید که این مملکت سر و سامان پیدا بکند. او در کردستان، دمکرات‏‎ ‎‏در کردستان، خلاف می کند، آقایان در تهران! بس است دیگر. کفایت کرد!‏

‏     خداوند همۀ شما را ان شاءالله مؤیَّد و منصور، و نهضت را به پیش ببرید. از هیچ چیز‏‎ ‎‏نترسید، هیچ. هیچ، خوف به خودتان راه ندهید. تا اتکال به خدا دارید، تا اتکال به خدا‏‎ ‎‏دارید، تا شما اسلام را سرمشق خودتان قرار می دهید، کسی نمی تواند به شما تعدی کند.‏‎ ‎‏خداوند همه تان را ان شاءالله حفظ کند و موفق باشید. ‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 10صفحه 317

  • ـ رضاخان و پسرش محمدرضا پهلوی.
  • ـ رگِ دل.
  • ـ اشارت است به آیات 43 تا 46 از سورۀ «الحاقه»: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الاَْقاویلَ لاََخَذْنا بَالْیَمینِ، ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ». «و اگر محمد ص به دروغ به ما سخنانی می بست، با قدرت او را می گرفتیم و رگ دلش را قطع می کردیم».
  • ـ گروهی از روشندلان که قبل از دیدار فوق، خدمت امام رسیدند.
  • ـ رُشد.
  • ـ بحار الانوار، ج 44، ص 287، ح 27. و همان جلد، ص 305.
  • ـ هر روز عاشورا و هر زمینی کربلاست.