سخنرانی

سخنرانی در جمع مسئولان جهاد سازندگی قم (رفع وابستگی ـ توطئه امریکا)

سخنرانی

‏زمان: 6 آبان 1358 / 6 ذی الحجه 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: تلاش برای رهایی از وابستگیها ـ توطئه امریکا بر علیه ملت ـ خودداری از تضعیف نیروها‏

‏حضار: مسئولان جهاد سازندگی قم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

زدودن ننگ وابستگیها از کشور 

‏     من در این حالی که هستم ـ و ملاحظه می فرمایید ـ کمتر موفق شدم که برادرهای قمی‏‎ ‎‏خودم را از نزدیک ببینم. و آن علاقه ای که من به این جوانها دارم، البته به همۀ جوانها‏‎ ‎‏لکن قم که محل خود ماست و ما سوابق زیاد با این آقایان داریم، علاقۀ خودم را به آنها‏‎ ‎‏تقدیم کنم.‏

‏     این مسئله باید ‏‏[‏‏از سوی‏‏]‏‏ همۀ ملت توجه به آن بشود که امروز که این مملکت به‏‎ ‎‏دست توانای شماها ـ و مبدأ آن از قم بود ـ به دست شما افتاده است و کشور مثل خانۀ‏‎ ‎‏خود شما هست، باید خودِ صاحبخانه ها به فکر خانه هایشان باشند. صاحبخانه ها ملت‏‎ ‎‏هستند؛ و خصوصاً این طبقه ای که کار می کنند؛ این طبقه ای که زحمت می کشند برای‏‎ ‎‏ملت خودشان. و این خانه ای که الآن مخروبه بوده است و به دست شماها افتاده است باید‏‎ ‎‏خودتان به فکر آن باشید. قم همیشه پیشقدم در امور بوده است و حالا هم که آقا،‏‎ ‎‏آقازاده، مسائل را گفتند و زحمتهای شما و فعالیتهای شما را در امور مختلفۀ شهرستان‏‎ ‎‏خودتان گفتند، باید تشکر کنم؛ هم از آقا، و هم از همۀ آقایانی که شرکت کردند در این‏‎ ‎‏امور و می کنند. باید همۀ استانها و شهرستانها و روستاها یکدست با هم مشغول بشوند‏‎ ‎‏برای ساختن. من این را باز هم گفتم به بعضی گروهها، که انسان خجلت می کشد که یک‏‎ ‎‏کشوری که باید صادر کند و صادرکننده باشد؛ دستش را پیش امریکا ـ آن دشمن ملت و‏‎ ‎‏دشمن بشریت ـ دراز کند و از او کمک بخواهد، و او هم کمک را همین طوری به ما‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 372
‏نمی دهد. آنها روی مقاصد خودشان اگر بخواهند کمک بکنند، کمک به خودشان‏‎ ‎‏هست؛ نه کمک به ما. و باید ما این عار را از کشور خودمان بِزُداییم. ‏

وابستگی اقتصادی منشأ وابستگیها

‏     به فعالیت جوانها، به فعالیت قشرهای مختلف، کشاورزیمان را باید همچو تقویت‏‎ ‎‏بکنیم که بعد از یکی دو سال صادرکننده باشیم؛ دیگران از ما بخواهند، نه ما از آنها.‏‎ ‎‏می دانید که اگر چنانچه ما احتیاج داشته باشیم در ارزاقمان به خارج، این وابستگی برای ما‏‎ ‎‏اسباب این می شود که در امور سیاسی هم وابسته باشیم. و ما باید وابستگیمان را از اجانب‏‎ ‎‏و غرب و شرق قطع کنیم. اگر ما بخواهیم که مملکتمان یک مملکت مستقلِ آزادِ مال‏‎ ‎‏خودمان باشد، باید در این اموری که مربوط به اقتصاد است، مربوط به فرهنگ است،‏‎ ‎‏مربوط به امور دیگرِ کشور است، خودمان فعالیت کنیم، و ننشینیم دیگران انجام بدهند.‏‎ ‎‏دولت هم مثل خود شما یکی از افراد این مملکت است. آن هم به اندازۀ قدرتش باید‏‎ ‎‏همراهی کند؛ لکن ما نباید بنشینیم که دولت همراهی بکند، و اگر او نکند ما کاری نکنیم.‏‎ ‎‏شما الآن می بینید که ـ به طوری که آقا فرمودند ـ این قدر کار پیش بردید با همت خودتان،‏‎ ‎‏بدون اینکه به شما یک کمک صحیحی کرده باشند. حالا از این به بعد هم همۀ ملت‏‎ ‎‏اینطور باید باشد. باید همه دست به هم بدهند و این بار را به منزل برسانند. ‏

توطئۀ امریکا بر علیه ایران

‏     شما می بینید که الآن توطئه ها باز در کار است. و امریکا ـ که دشمن شمارۀ اول بشر و‏‎ ‎‏ماست ـ باز این شخص خائن‏‎[1]‎‏ را به بهانۀ اینکه مریض است برده است امریکا. و ما‏‎ ‎‏نمی دانیم که آیا صحیح می گویند یا نه؟ بلکه بعض اطبایی که در آنجا بودند و مطالعه‏‎ ‎‏بعضی پرونده ها را کردند گفتند مرض این مرضی نیست که احتیاج به آمدنِ امریکا داشته‏‎ ‎‏باشد. آن در همانجا هم که بود می شد که همانجا باشد و معالجه کند. از این معلوم می شود‏‎ ‎‏که یک توطئه ای در کار است. البته دیگر محمدرضا قابل اینکه یک آدمی بشود و بتواند‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 373
‏یک نفسی بکشد این نیست الحمد لله ؛ لکن این را آلت قرار می دهند، این قدرتمندها و‏‎ ‎‏شیاطین این را آلت قرار می دهند، برای اینکه با آلیت این، یک فعالیتهای دیگری بکنند‏‎ ‎‏و یک تیپهای دیگری و قشرهای دیگری برایشان خدمتگزاری بکنند. لکن باید این‏‎ ‎‏مطلب را بدانند که شما دیگر دستتان کوتاه شد از ایران. دیگر شما نمی توانید دوباره‏‎ ‎‏همان مسائلی را که برای بدبختی این ملت پیش آوردید پیش بیاورید. ملتی است که‏‎ ‎‏خودش دیگر بپاخاسته است، و همه تکلیف خودشان را می دانند.‏

‏     این تحولی که الآن در ملت پیدا شده است ـ که یک نمونه اش شما جوانهای عزیز من‏‎ ‎‏هستید که مشغول اینطور فعالیتها هستید، زنها مشغول فعالیت هستند، مردها مشغول‏‎ ‎‏فعالیت هستند، جوانها همه مشغول فعالیت هستند ـ این تحول دیگر طوری است که‏‎ ‎‏پشتوانۀ این کشور است. آن وقت اینها می خواستند رخنه بکنند به اینجا که این تحول‏‎ ‎‏حاصل نشده بود؛ این بینایی برای ملت ما حاصل نشده بود. حالایی که از هر فردی بپرسی‏‎ ‎‏که دشمن تو کیست؟ می گوید دشمن من غرب و شرق است و امریکا هم در درجۀ اول‏‎ ‎‏است، صهیونیست هم در درجۀ اول است، این را دیگر نمی توانید شماها اغفال بکنید،‏‎ ‎‏این ملت را نمی توانید اغفال بکنید. بیخود متشبِّث شُدید که یک جنازه ای را ببرید در‏‎ ‎‏کشور خودتان و او را بخواهید آلت دست قرار بدهید! البته ما اعتراض داریم به اینکه‏‎ ‎‏دشمن ما را و جنایتکار درجه اول را به ملت ما و خیانتکار بزرگ را بردند. ما از آنها‏‎ ‎‏مطالبه می کنیم که باید این را به ما تحویل بدهند، ما از او طلبکار هستیم، ما خزاینمان پیش‏‎ ‎‏اینهاست. بانکهای خارجی از پولهای ملت ما ـ که به وسیلۀ شخص او و اتباع او ذخیره‏‎ ‎‏شده است ـ الآن موجود است. و ما آنها را لازم داریم، و باید برای ملت خودمان اخذ‏‎ ‎‏بکنیم. و امریکایی که ادعا می کند که در این نهضتی که بوده است ما هم حالا خوشحال‏‎ ‎‏هستیم! این حرفهایی است که می زنند. والاّ در حالی که نهضت بود، همین امریکا من که‏‎ ‎‏پاریس بودم کراراً فرستادند به اینکه شما شاه را حالا کاریش نداشته باشید؛ بگذارید‏‎ ‎‏باشد ـ چه ـ بعد هم بختیار را. در عین حالی که اینطور بوده است، حالا آن امریکا هم‏‎ ‎‏انقلابی شده است! همان طوری که حالا ملاحظه می کنید که هر کس می آید اینجا،‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 374
‏اشخاصی که من می شناسمشان چه جور اشخاصی هستند، می آیند اینجا ادعا می کنند که‏‎ ‎‏ما در زمان سابق چه فعالیتها کردیم و چه مجاهده ها کردیم و چه زجرها کشیدیم! در‏‎ ‎‏صورتی که من می دانم که در زمان سابق آنها در رفاه بودند و هیچ فعالیتی هم نکردند. اگر‏‎ ‎‏هم فعالیت کرده باشند، فعالیتهایی بوده است که برخلاف مسیر ملت بوده. حالا این یک‏‎ ‎‏مسئله ای است که دیگر رسم شده، و چون دیدند که یک سیل خروشانی در حرکت‏‎ ‎‏است، و چنانچه بخواهند خلاف این را بگویند این سیل آنها را می برد، البته بعضی از‏‎ ‎‏آنها باز هم یک حرفهایی می زنند. ‏

رشد سیاسی ملت 

‏     و من میل دارم که این همۀ این روشنفکرهای باصطلاح و همۀ این دانشگاه و رؤسای‏‎ ‎‏دانشگاه و معلمین دانشگاه و اساتید دانشگاه و همۀ این قشرها، من میل دارم که اینها همه‏‎ ‎‏به فکر این مملکت باشند. هی به فکر اینکه اشکال بکنند و بنشینند هی اشکال به این،‏‎ ‎‏اشکال به دادگاهها و اشکال به پاسبانها و اشکال به پاسدارها و اشکال به دولت و اینها.‏‎ ‎‏این کاشف از این است که ما باز رشد سیاسی نداریم. اگر یک ملتی رشد سیاسی داشته‏‎ ‎‏باشد، آن روزی که می بیند که از چنگال این گرگها این ملت نجات پیدا کردند، و ممکن‏‎ ‎‏است که آن ریشه های پوسیده باز به هم پیوند بکنند و اسباب زحمت بشوند برای این‏‎ ‎‏ملت، باید همۀ اینها با هم دست به هم بدهند، دیگر آن ننشیند توی منزلش با الفاظش یا با‏‎ ‎‏قلمش یا با مقاله اش مطالبی بگوید که برخلاف مسیر ملت است. این دلیل بر این است که‏‎ ‎‏ما رشد نداریم. هر چه هم روشنفکر باشیم، لکن رشد سیاسی یک مسئلۀ دیگر است. هر‏‎ ‎‏چه هم عالِم باشیم، لکن رشد سیاسی یک باب دیگر است. ‏

‏     ما اگر رشد سیاسی داشته باشیم، حالا یک کشوری که از خودمان شده و می توانیم در‏‎ ‎‏این کشور زندگی صحیح بکنیم، زندگی انسانی بکنیم، زندگی آزاد و مستقل بکنیم، نباید‏‎ ‎‏همۀ گروه گروه بشویم، که در ظرف مثلاً چند ماه، دویست گروه با اسماء مختلف و با‏‎ ‎‏حرفهای مختلف؛ و باز همان مسائلی که در صدر مشروطیت برای شکستن آن قدرتهایی‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 375
‏که آن وقت مجتمع شده بودند، باز حالا دوباره مشغول شدند، و آن وقت هم با حزب‏‎ ‎‏بازی و احزاب متعدده و اینها. و مع الأسف احزاب هم که در این ممالک پیدا می شود‏‎ ‎‏همه مخالف با هم و همه توی سر هم می زنند! نباید حالا مردم یک همچو کاری را‏‎ ‎‏بکنند.‏

خیانت در تضعیف نیروهای خدمتگزار

‏     اقشار ملت ما باید همه دست به هم بدهند این مملکت را نجات بدهند؛ نه اینکه حالا‏‎ ‎‏بنشینند هر چه می خواهند به دولت حمله بکنند؛ هر چه می خواهند به ملت حمله بکنند؛‏‎ ‎‏هر چه می خواهند به مجلس خبرگان حمله بکنند؛ هر چه بخواهند به کمیته ها و هر چه‏‎ ‎‏بخواهند به پاسداران و سپاه پاسداران و هر چه بخواهند به اینها حمله بکنند، و تضعیف‏‎ ‎‏بکنند. امروز تضعیف ملت و پاسدار و این قشری که الآن مشغول خدمت هستند خیانت‏‎ ‎‏به این مملکت است. باید ما دست برداریم از این افکاری که داشتیم و داریم که ما هر چه‏‎ ‎‏دلمان می خواهد بنویسیم، چون خوب می نویسم فکر نباشم، فکر این نباشم که چه چیز‏‎ ‎‏می نویسم! گاهی نویسنده ها اینطوری هستند! نویسنده اند، خوب چیز می نویسند، لکن‏‎ ‎‏چیزِ خوب نمی نویسند. یک مسئلۀ مُضرِّ به مملکت را خیلی قشنگ و آب و تاب دار و‏‎ ‎‏طوری که پسند مثلاً بعضی جوانها باشد می نویسند، لکن محتوایش مُضر به مملکت.‏

‏     آقایان، به خود بیایید! نویسنده های ما، گوینده های ما، روشنفکرهای ما، این مملکت‏‎ ‎‏حالا از خودتان هست؛ بنشینید همه دست به دست هم بدهید با این قشرهایی که مشغول‏‎ ‎‏فعالیت هستند شما هم فعالیت کنید. این بیچاره هایی که خانه می سازند، حمام می سازند،‏‎ ‎‏مسجد می سازند، داروخانه درست می کنند، و امثال ذلک ـ که حالا آقا شرح یک‏‎ ‎‏مختصریش را فرمودند ـ خوب شما هم بنشینید کمک بکنید. نمی توانید بروید حمام‏‎ ‎‏بسازید، لااقل حمام را خراب نکنید. نمی توانید بروید در بین کشاورزها دِرو بکنید،‏‎ ‎‏لااقل با قلمهای خودتان این دِروگرهای ما را اذیت نکنید.‏

اظهار تأسف از حرکتهای نابخردانه 

‏     من متأسفم واقعاً که می بینم یک اشخاصی که ممکن است به درد یک مملکتی‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 376
‏بخورند، دارند یک کارهایی می کنند که اگر چنانچه ان شاءالله این نهضت پیش ببرد و‏‎ ‎‏پیش می برد ـ مطمئن باشید که شماها پیروز هستید. مُتکِل‏‎[2]‎‏ به خدا چون هستید، خداوند‏‎ ‎‏با شماست.‏

‏     من متأسفم که اگر این مملکت آنطوری که ما می خواهیم پیش ببرد، آن وقت اینها را‏‎ ‎‏دیگر به درد ما باید بگوییم نمی خورند، برای اینکه کسی که در بین انقلاب با انقلاب‏‎ ‎‏مخالفت می کند، کسی که در بین انقلاب شروع می کند چیزهایی را گفتن که در امریکا‏‎ ‎‏عمال صهیونیسم می گوید ـ اینها نیستند، من نمی گویم اینها عمال او هستند، نفهم هستند‏‎ ‎‏بعضیشان! همان حرفهایی که آنجا می زنند اینها می زنند ـ خوب، وقتی این انقلاب به‏‎ ‎‏آخر رسید، دیگر جای شما را نمی گذارند در این مملکت باشد. و ما میل داریم شما کار‏‎ ‎‏بکنید توی این مملکت، چرا خودتان را در بین ملت ضایع می کنید؟ چرا خودتان را از‏‎ ‎‏ملت جدا می کنید؟ چرا یک نهضتی که تا این اندازه جلو رفته است شما کاری می کنید که‏‎ ‎‏خدای نخواسته این توقف بکند، یا یک قدری دیرتر به مقصد برسد؟ به مقصد می رسد،‏‎ ‎‏لکن ممکن است که حرفهای شما دیرتر اینها را به مقصد برساند. چرا هر روز یک کاری‏‎ ‎‏می کنید که جوانهای غافل از شما متأثر بشوند و بروند در دانشگاه، و نمی دانم بروند در‏‎ ‎‏خیابانها و آن کارها را بکنند که خلاف مسیر ملت است؟ آخر فکری بکنید شما. بنشینید‏‎ ‎‏همه تان با هم جلسه کنید، فکر بکنید، هی ننشینید و بنویسید؛ و برخلاف مسیر ملت هم‏‎ ‎‏بنویسید.‏

‏     من همین امروز یک روزنامۀ مُعوَجی‏‎[3]‎‏ که پیش من آمد دیدم، سرتاسر دیشب یک‏‎ ‎‏قدرش را نگاه کردم، البته حالش را هم نداشتم بخوانم. سرتاسر یک روزنامه ای، با اینکه‏‎ ‎‏خودش را مثلاً می گوید که ما با خلق کذا هستیم، سرتاسرش همه اش چیزهایی است که‏‎ ‎‏برخلاف مسیر ملت است. آخر چرا باید اینطور باشد؟ چرا شمایی که مدعی هستید که ما‏‎ ‎‏با ملت موافقیم، مدعی هستید که ما خدمت برای ملت می کنیم، چرا باید روزنامه شما‏

صحیفه امامجلد 10صفحه 377
‏اینطور تحریک آمیز باشد؟ چرا روزنامه شما باید اینطور باشد که جوانهای ما را منحرف‏‎ ‎‏کند؟ یک قدر فکر بکنید، یک قدر توجه بکنید، به خود بیایید.‏

‏     من از شما، از قُمیها، همیشه متشکر بودم، و حالا هم متشکرم. و برای شما و برای همۀ‏‎ ‎‏ملت دعا می کنم. خداوند ان شاءالله شما را حفظ کند. همۀ ما را در پناه امام زمان ـ سلام الله ‏‎ ‎‏علیه ـ حفظ کند؛ و خدمتگزار به این مملکت قرار بدهد. همه را تأیید کند ان شاءالله .‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 10صفحه 378

  • ـ محمدرضا پهلوی.
  • ـ توکل کننده، اعتماد کننده.
  • ـ منحرف، کج.