مصاحبه

مصاحبه با خبرنگار تلویزیون «سی.بی.اس» امریکا (گروگان ها و استرداد شاه)

مصاحبه

‏زمان: 27 آبان 1358 / 27 ذی الحجه 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: گروگان های امریکایی، استرداد شاه و آینده روابط ایران و امریکا‏

‏مصاحبه کننده: خبرنگار تلویزیون سی ـ بی ـ اس امریکا‏

‏ [‏حضرت آیت الله ، آقای مک فار از تلویزیون (سی بی اس) یکی از سه ‎]‎شبکۀ مهم‏]‏ تلویزیون امریکا‎ ‎برنامه ای دارند تحت عنوان «شصت دقیقه» که هر هفته روز یکشنبه پخش می شود. و این برنامه یکی از‎ ‎پر بیننده ترین برنامه ها و در عین حال یکی از مورد اعتمادترین برنامه ها از نظر امریکاییهاست. استدعا‎ ‎کردند از حضورتان سئوالاتی بکنند در مورد وقایع اخیری که در این جریانات از سفارت امریکا‎ ‎می گذرد.‏]‏

‎     ‎‏بله. مانعی ندارد. اما من از ایشان تقاضا می کنم که تحریف نکنند. بعضی از اشخاصی‏‎ ‎‏که آمدند اینجا و مصاحبه کردند، حرفهای ما را تحریف کردند. بعضی دروغها هم اضافه‏‎ ‎‏کردند. و این کار برخلاف آداب خبرنگاری است. و من از شما تقاضا دارم که حرفها،‏‎ ‎‏درست بدون کم و زیاد، بدون تحریف، بدون دخالت خودتان در مسائل پخش بشود.‏

‏[‏به عرضتان می رساند حضرت آیت الله که اطمینان داشته باشید و ایشان یقین دارند که بعد از اینکه این‎ ‎مصاحبه پخش شد در امریکا، حضرت عالی خیلی از نتیجه اش خوشحال خواهید بود. تشکر می کنند از‎ ‎پذیرششان و اظهار امیدواری می کنند که ان شاءالله سرماخوردگی رفع شده باشد، رفع کسالت شده باشد.‎ ‎استنباط ایشان این است که حضرت عالی سئوالات را رؤیت فرمودید. سئوالاتی را که می خواند‎ ‎خدمتتان، خیلی مهم هست. تنها مسئله این است که احتمالاً در رابطه با جوابهای حضرت آیت الله ایشان‎ ‎سئوالاتی در همان رابطه خواهند کرد. ولی در اصل سؤالها همین هست. و آن سئوالاتی که احتمالاً در‎ ‎آن رابطه باصطلاح ارتباط پیدا می کند با سؤالاتی که قبلاً گذاشتند. و بستگی به جواب حضرت عالی،‎ ‎ممکن است سئوالات باصطلاح برای توضیح بیشتر، ولی اطمینان می دهند که واقعاً این مصاحبه در‎ ‎سرتاسر دنیا تأثیر خواهد گذاشت و ایشان خودشان اهمیتش را تشخیص می دهند.‏]‏


صحیفه امامجلد 11صفحه 73
‏[‏آیا حضرت عالی هنوز می فرمایید که اگر شاه به ایران باز نگردد گروگانهای امریکایی آزاد نخواهند‎ ‎شد؟‏]‏

‎     ‎‏بسم الله الرحمن الرحیم. این مسئله مربوط به ملت است. سی و پنج میلیون ملت ما‏‎ ‎‏خواستشان این است. و باید ما بررسی کنیم راجع به اینکه چرا ملت ما می خواهد که شاه‏‎ ‎‏بیاید و تا نیاید دست از این گروگانها برداشته نخواهد شد. و چرا کارتر این قدر اصرار‏‎ ‎‏دارد که شاه را نگه دارد.‏

‏     اما راجع به اینکه چرا ملت ما اصرار دارد. قضیه این نیست که شاه بیاید ایران. ملت ما‏‎ ‎‏شاه را که دشمن خودش می داند می خواهد چه بکند. یک تحفه ای نیست برای ملت ما‏‎ ‎‏که بخواهد او را در موزه نگه دارد. بلکه مطلب این است که دو جهت هست که ملت ما‏‎ ‎‏می خواهند شاه بیاید و ما اصرار داریم، این دو جهت یکیش اهمیتش بیشتر از دیگری‏‎ ‎‏است. یک جهت راجع به اینکه ما ملتی هستیم که الآن اقتصادمان خیلی قوی نیست و‏‎ ‎‏داراییهای ایران بسیار در دست شاه مخلوع و بستگان اوست. و این در بانکهای امریکا و‏‎ ‎‏سایر کشورها متمرکز است. و اینها همه مال ملت است. و اینکه ما اصرار داریم شاه را‏‎ ‎‏بیاوریم برای این است که معلوم بشود که این اموال فقرا که در دست اینها و عمال اینها‏‎ ‎‏هست در کجاها هست و باید برگردد به ملت. و مطلبی که اهمیتش بیشتر از این است، این‏‎ ‎‏است که ما می خواهیم او بیاید و ما ریشۀ این جنایاتی که این شخص در طول سی و هفت‏‎ ‎‏سال تقریباً به ایران کرده است و این خیانتهایی که به ایران کرده است و این آدمکشیهای‏‎ ‎‏دستجمعی که کرده است ما به دست بیاوریم که این با امر کی بوده. یک انسان، یک آدم‏‎ ‎‏که می خواهد در یک مملکتی حکومت کند بیجهت این قدر جنایت نمی کند. این عامل‏‎ ‎‏اشخاصی بوده است. خود ایشان هم می گوید من مأمور بودم برای وطنم. ما می خواهیم‏‎ ‎‏آن آمر را پیدا بکنیم که آن که امر کرده است که ایشان در وطنش اینهمه جنایت بکند این‏‎ ‎‏کیست و چه اشخاصی هستند؟ از این جهت ملت ما اصرار دارد به اینکه این آدم بیاید، و‏‎ ‎‏این دو مطلب ثابت بشود و در محاکمه، محکمه هر جور حکم کرد عمل بشود.‏

‏     و اما اینکه کارتر اصرار دارد به اینکه ایشان نیاید، باید ما ببینیم که این از باب این است‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 74
‏که آقای کارتر بشردوست است و حس انساندوستی این آقا، این آقای کارتر او را وادار‏‎ ‎‏کرده است که این قدر اصرار بکند و در مقابل ملتهای اسلامی بایستد و ارعاب بکند و آن‏‎ ‎‏همه مطالب پیش بیاید و منطقه را به خطر بیندازد. این برای این است که یک آدمی است‏‎ ‎‏انسان دوست و برای انسان دوستی این نحو می کند؟ ما در آقای کارتر این انساندوستی را‏‎ ‎‏سراغ نداریم. برای اینکه از اعمال ایشان معلوم است که ایشان این حس را ندارند. کسی‏‎ ‎‏که یک جانی را در حفظ خودش و حمایت خودش به عنوان انساندوستی نگه می دارد‏‎ ‎‏نباید در ممالک بسیار، این قدر جنایتها و این قدر آدمکشیها را علت باشد. این آدم‏‎ ‎‏انساندوست نیست. و حس انساندوستی این چیز را نکرده است. اگر در ایشان حس‏‎ ‎‏انساندوستی بود، سی و پنج میلیون انسانهایی که در ایران بودند که یکیشان هم محمدرضا‏‎ ‎‏بود و همه از یک ملت و از یک کشور هستند، چه شد که در ظرف سی و هفت سال آن‏‎ ‎‏همه جنایات بر ما شد.‏

‏     و اخیراً با دست این شخص آن همه کشتار شد. و در حکومت آقای کارتر بود و ایشان‏‎ ‎‏ابداً حس انساندوستیشان اسباب این نشد که یک تقاضایی لااقل از این شخص بکنند که‏‎ ‎‏نکن این کار را. بلکه آن طور که ما می دانیم ایشان علاوه بر اینکه تقاضا نکرده اند تهییج‏‎ ‎‏هم کرده اند. و اما اینکه اصرار دارند و از جهت انساندوستی معلوم شد نیست. معلوم‏‎ ‎‏می شود برای این است که اسرار او فاش نشود. اسرار رؤسای امریکا فاش نشود. ما با بودن‏‎ ‎‏شاه در اینجا اسرار شخص کارتر و اسرار اسلاف او را فاش خواهیم کرد و به ملت امریکا‏‎ ‎‏ارائه خواهیم کرد. و ملت امریکا می فهمند که گرفتار چه رؤسای جمهوری هستند که‏‎ ‎‏ملتشان را به تباهی کشیده است و آبروی ملتشان را در بین مسلمین از بین برده است. ما‏‎ ‎‏برای این می خواهیم که بیاید، و ایشان برای این جهت می خواهد که نیاید. این اصرار او‏‎ ‎‏به نیامدن برای اینکه خوف این را دارد که اسرار فاش بشود و ایشان دیگر نتوانند در‏‎ ‎‏مملکت خودشان یک زندگی صحیح داشته باشند و دیگر ریاست جمهوری ایشان هم‏‎ ‎‏فاتحه اش خوانده بشود. و مملکت امریکا هم اگر مطلع بشود از مسائل و مطلع بشود از‏‎ ‎‏مصایب ما و مطلع بشود و رسانه های گروهی به آنها بفهمانند که در این مملکت چه‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 75
‏گذشته است و اینها از دست رؤسای جمهور امریکا و دیگر رؤسای ابرقدرت، بر ما‏‎ ‎‏گذشته است، اگر یک همچه احساسی را بکنند این طرفداری از کارتر را نمی کنند. و من‏‎ ‎‏هم احتمال این را می دهم که طرفداری از کارتر یک قشر از اشخاصی است که تحت نظر‏‎ ‎‏خود آنها هستند. نظیر آن طرفدارهایی که در اینجا از شاه می شد. از شاه مخلوع می شد که‏‎ ‎‏وقتی که مثلاً رئیس جمهور امریکا می آمد به ایران، عدۀ کثیری را می بردند به استقبال به‏‎ ‎‏اسم ملت. در صورتی که ملت هرگز از این امور اطلاع صحیح نداشت و هرگز حاضر نبود‏‎ ‎‏که استقبال بکند از شاه یا از مهمانهای شاه. لکن آنها عدد زیادی داشتند که این کارها را‏‎ ‎‏انجام می دادند. من احتمال می دهم که آقای کارتر هم عدد زیادی از قبیل سازمان امنیت‏‎ ‎‏و اشخاصی که مربوط به خودش است داشته باشد. و آنها به دانشجوهای ما در خارج این‏‎ ‎‏اهانتها را می کنند و این سختیها را می گیرند. و خود آقای کارتر هم که آقای انساندوستی‏‎ ‎‏است دانشجوهای ما که برای تحصیل علم آنجا رفتند، در آنجا آن طور با آنها رفتار‏‎ ‎‏می کند و وادار می کند که آنها را اذیت کنند. وادار می کند که سگ به جان آنها بیندازند. و‏‎ ‎‏آن طور جنایات را بکنند.‏

‏     این آقای انساندوست وضعش این است. و ما که یک ملت مظلومی هستیم ما‏‎ ‎‏می خواهیم که آن کسی که به ما خیانت کرده است خودش و اساس کارها معلوم بشود. ‏

‏[‏ولی این جواب این نیستش که آیا به اصطلاح اسرا آزاد خواهند شد یا نه؟ و ایشان آن جواب را‎ ‎می خواهند.‏]‏‏ ‏

‏     جواب شد. برای اینکه ملت نمی گذارد. ملت ما می خواهد و نمی شود غیر از این. ما‏‎ ‎‏برخلاف ملت نمی توانیم عمل بکنیم.‏

‏[‏آیا این اسرا بنابراین همین جا خواهند ماند برای همیشه؟‏]‏

‎     ‎‏خواهند بود تا شاه بیاید. اختیار این اسرا در دست کارتر است. این اسرا را می تواند‏‎ ‎‏کارتر آزاد کند. مادامی که بفرستد مجرم ما را به ما تحویل بدهد و ما هم اسرا را.‏

‏[‏و تنها در آن صورت است که شاه برگردانده بشود. در غیر این صورت ولاغیر؟‏]‏

‎     ‎‏این قدر بخواهد سؤال کند بیشتر از یک سؤال را جواب نمی دهم بگویید من وقت‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 76
‏ندارم. وقت ندارم. سؤال کنید جوابتان را بدهم.‏

‏[‏البته من نظرم این است که فقط مشخص بشود جواب. هیچ قصد جسارت خاصی ندارم.‏]‏

‎     ‎‏مشخص است دیگر. صحبتی نیست. مشخص است دیگر نه وقت نیست. طولانی‏‎ ‎‏نمی شود. من این طور که بخواهم طولانی صحبت کنم حالم مقتضی نیست. و آن وقت‏‎ ‎‏جوابهای دیگرش می ماند. اگر میل دارند همین یک جواب را بحث کنند.‏

‏[‏حضرت آیت الله ، آقای کارتر می گوید که، دولت ایران را متهم به عملیات تروریستی می کند و مصرّاً‎ ‎می گوید که اگر خدای ناخواسته چنانچه صدمه ای به این اسرا وارد بشود رژیم شما مسئول این مسئله‎ ‎خواهد بود.‏]‏

‎     ‎‏ملت سی و پنج میلیونی تروریست هستند؟! از آقای کارتر باید پرسید که تشخیص‏‎ ‎‏شما در مسائل سیاسی هم همینطور است که یک ملت سی و پنج میلیونی که همه پشتیبانی‏‎ ‎‏از اینها کردند باز شما می گویید تروریست هستند! من دیدم کلامی که از ایشان صادر شده‏‎ ‎‏است، مع الأسف کلام عاقلانه ای نبوده است که اینها‏‎[1]‎‏ دانشجو نیستند. اینها لات هستند.‏‎ ‎‏اینها تروریست اند. شما دانشجوها با «لات» در منطق شما یکی هستند؟! لاتها و اراذل با‏‎ ‎‏دانشجوها را شما در منطقتان یکی می دانید؟! توهین به دانشجوها در سراسر کشورهای‏‎ ‎‏عالم نیست این مطلب؟ ملت ما را شما تروریست می دانید؟ تشخیص شما در مسائل‏‎ ‎‏سیاسی هم همینطور است که ملت ما را تروریست بدانید؟! شما مطمئن باشید که ملت ما‏‎ ‎‏مسلم است و مسلم تروریست نیست و با اینها‏‎[2]‎‏ با کمال رأفت عمل می کند. بهتر است از‏‎ ‎‏معاملۀ شما با دانشجوهای ما در خارج کشور که آن طور شما دارید عمل می کنید. آیا‏‎ ‎‏عمل شما تروریستی است که دانشجوهای ما را آن طور اذیت می کنند و سگها را به جان‏‎ ‎‏آنها می ریزند. یا نگهداری اینها در یک محفظه ای که محل خودشان بوده است و همه‏‎ ‎‏جور آسایش برایشان فراهم است. و آمدند دیدند و ما اجازه دادیم که هر روز بروند آنها‏‎ ‎‏را ببینند؟ این عمل تروریستی است یا این عمل انسانی است؟ و اعمالی که امثال شماها‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 77
‏انجام می دهید یک اعمالی است که شبیه به اعمال تروریستی است. ‏

‏[‏حضرت امام، آقای سادات رئیس جمهوری مصر که یک مرد بسیار مذهبی و مسلمان هست گفتند که ـ‎ ‎با عرض معذرت از جسارت که گفتۀ ایشان نیست ـ اینکه شما آبروی اسلام را می برید. در واقع ایشان‎ ‎جسارتش را به حدی رسانده که حضرت امام را یک مرد دیوانه توصیف کرده. ممکن است استدعا‎ ‎بکنم که حضرت عالی نظرتان را در مورد این اظهارات آقای سادات بفرمایید؟‏]‏

‎     ‎‏اسلامی که پیش انورسادات هست غیر از اسلامی است که پیش مسلمین هست. اسلام‏‎ ‎‏انورسادات با مخالفت نصّ قرآن می سازد. قرآن کریم نصّش هست که با دشمنهای اسلام‏‎ ‎‏دوستی نکنید. و ایشان با کارتر و بگین‏‎[3]‎‏ دوستی کردند برخلاف مسلمین.‏

‏    ‏‏معلوم می شود که الفاظ در نظر شما هم یک معانی دیگری پیدا کرده است که او را‏‎ ‎‏مذهبی متعهد به اسلام می دانید و او را یک مسلم صحیح می دانید. در قرآن کریم هست‏‎ ‎‏کسانی که با دشمنهای اسلام دوستی می کنند اینها مسلم نیستند. آقای سادات ادعای‏‎ ‎‏اسلام می کند. لکن با دشمنهای اسلام به مسلمین حمله می کند. آقای سادات می داند که‏‎ ‎‏در جنوب لبنان از دست اسرائیل چه می گذرد. و بر فلسطین از دست این جانی چه‏‎ ‎‏می گذرد، و او با او دوستی می کند، و باز خودش را مسلم می داند. کارهای ایشان را باید با‏‎ ‎‏معیارهای اسلامی سنجید تا ببینیم که آیا آبروی اسلام را ایشان حفظ کردند و کارهای‏‎ ‎‏ملت ما را باید با معیارهای اسلامی سنجید تا ببینیم به اسلام خیانت کردند، آبروی اسلام‏‎ ‎‏را بردند. کارهای آقای سادات همینهاست که گفتم و امثال اینها. حتی ملت خودش هم با‏‎ ‎‏او موافق نیستند و مسلمین هم او را محکوم کردند. و اما کارهای ما از این قبیل است که ما‏‎ ‎‏یک ملتی بودیم در تحت فشار امریکا و دیگر ابرقدرتها استقلال ما از دست رفته بود.‏‎ ‎‏آزادی ما از دست رفته بود. ذخایر ما به باد رفته بود. و ما قیام کردیم برای اینکه آزادی‏‎ ‎‏خودمان را به دست بیاوریم.‏

‏     قیام کردیم برای اینکه استقلال خودمان را به دست بیاوریم. آیا آقای سادات قیام‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 78
‏برای حفظ استقلال، قیام برای حفظ اسلام، قیام برای تحقق جمهوری اسلامی را‏‎ ‎‏برخلاف اسلام می دانند؟! و آبروی اسلام را در خطر می دانند که یک ملتی جباران را از‏‎ ‎‏بین ببرد و رژیم شاهنشاهی را از بین ببرد و رژیم جمهوری اسلامی برقرار کند؟! آیا این‏‎ ‎‏آبروی اسلام را از بین می برد؟! آیا ما که یک جانی را می گوییم باید بیاید و محاکمه‏‎ ‎‏بشود، جانی که به اسلام خیانت کرده است، به قرآن کریم خیانت کرده است، به ملت‏‎ ‎‏مسلم خیانت کرده است، آیا ما که او را برای محاکمه می خواهیم آبروی اسلام را بردیم‏‎ ‎‏یا کسی که می گوید که طیاره من حاضر است برای پذیرفتن او‏‎[4]‎‏. و یک کسی که خیانتکار‏‎ ‎‏به اسلام و مسلمین است شما پذیرایی می کنید. آیا شما خیانت به اسلام کردید و آبروی‏‎ ‎‏اسلام را بردید یا ملت ما که می خواهند این جانی را بیاورند و محاکمه کنند و آن جنایاتی‏‎ ‎‏که کرده است و آن خیانتهایی که کرده است فاش کنند؟ این معلوم می شود که الفاظ اسلام‏‎ ‎‏و الفاظ خیانت، آن محتوای خودش را طور دیگری پیش آقای سادات هست. بنابراین،‏‎ ‎‏اینها باید تصحیح بشود. محتوای هر کلمه ای باید به همان معنای خودش باشد. ‏

‏[‏بنابراین آیا سادات خائن به اسلام است؟‏]‏

‎     ‎‏خیانت به اسلام و مسلمین کرده است. اینکه با کارتر و بگین در کمپ دیوید آن‏‎ ‎‏قرارداد را کرده است برخلاف مصالح مسلمین، این خیانت به اسلام است‏‎[5]‎‏. اینکه‏‎ ‎‏حمایت از خائن بر مسلمین می کند خیانت به اسلام است. اینها همه خیانت به اسلام است‏‎ ‎‏و سادات خائن به اسلام است. و من از ملت مصر می خواهم که این خائن را برکنار کنند.‏‎ ‎‏چنانکه ما آن خائن را برکنار کردیم. ‏

‏[‏حضرت آیت الله ، در ازای آزادی اسرای زن و سیاهانی که دستور فرمودید، شما چه انتظاری از دولت‎ ‎امریکا دارید؟‏]‏

‎     ‎‏ما آزادی زنها را و آزادی سیاهها را برای این قائل شدیم که زنها در اسلام یک‏‎ ‎‏احترام ویژه دارند و سیاهپوستان هم تحت فشار امریکا بودند و ظلم بر آنها شده است. و‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 79
‏آنها را ما آن طور مقصر نمی دانیم. بلکه آنها شاید تحت فشار بودند که اینجا آمدند.‏‎ ‎‏ولهذا ما برای امتثال امر اسلام و خدا این عمل را کردیم. و انتظاری از آقای کارتر نداریم‏‎ ‎‏و پاداشی نمی خواهیم.‏

‏     تمام مطلب ما این است که کارتر، این خیانتکار‏‎[6]‎‏ را به ما پس بدهد. و شخص‏‎ ‎‏مجرمی که بر یک مملکتی به یک ملتی جرم کرده است، در تمام قوانین دنیا این است که‏‎ ‎‏باید پس داده بشود به خود آن مملکت. و ایشان برخلاف تمام موازین عقلی و عقلایی‏‎ ‎‏عمل می کند. ‏

‏[‏آزاد شده اند الآن؟‏]‏

‎     ‎‏اطلاع ندارم. ‏

‏[‏حضرت آیت الله ، به نظر ما یک مرد بسیار بسیار مهربان می آیید. یک مرد مقدسی. چهرۀ مقدسی‎ ‎دارید. خیلی قیافۀ حضرت آیت الله مردمی هست و من هم به عنوان یک انسان فقط آرزو می کنم، دعا‎ ‎می کنم که خدای ناخواسته هیچ گونه آسیبی باصطلاح وارد نشود به روابط بین دو تا مملکت. چیز‎ ‎خارق العاده ای پیش نیاید.‏]‏

‎     ‎‏من هم از خدا می خواهم که آقای کارتر توجه به مصالح کشور خودش و کشور ما‏‎ ‎‏داشته باشد و این جانی که به حسب همۀ قواعد باید برگردد به مملکت ما، به مملکت ما‏‎ ‎‏برگرداند. وقتی که برگرداند دیگر مسائلی پیش نخواهد آمد.‏

‏[‏من نوۀ حضرتعالی را زیارت کردم اینجا، من هم به نوبۀ خودم بچه دارم، نوه دارم و واقعاً از ته قلب‎ ‎آرزو می کنم که ناراحتی پیش نیاید.‏]‏

‎     ‎‏نه، ان شاءالله ناراحتی پیش نمی آید. بگویید که ما برای اسلام همه چیزمان را‏‎ ‎‏می دهیم، هم نوه مان را می دهیم، هم پسرمان را می دهیم و هم ملت ما حاضر است همه‏‎ ‎‏چیزش را بدهد. شما از این جهت نگران ما نباشید!‏

‏[‏نه ایشان نگران ما نیست، می گوید نگران هر دو ملت است.‏]‏


صحیفه امامجلد 11صفحه 80
‎     ‎‏نگرانی ملت، دست کارتر است که رفع کند!‏

‏[‏حضرت امام آیا جنابعالی یا به طور کلی ایران در حال حاضر با امریکا در حال جنگ هستید؟‏]‏

‎     ‎‏«جنگ» مقصود چیست؟ اگر مقصود این است که نظامیهای ما با نظامیهای امریکا در‏‎ ‎‏حال جنگند، همچو چیزی نیست. و اگر جنگ اعصاب است، آقای کارتر جنگ اعصاب‏‎ ‎‏دارد پیش می آورد. و ما از همۀ جنگها همیشه گریزان هستیم. و ما ملتی هستیم که مسلم‏‎ ‎‏هستیم و سِلم را برای همۀ ملتها آرزو داریم. لکن آقای کارتر نمی گذارند این سِلم باقی‏‎ ‎‏باشد بقای این سِلم برای ما و برای ملت امریکا و برای ملتهای منطقه به این است که آقای‏‎ ‎‏کارتر این انساندوستیشان را یک قدری کنار بگذارند و شاه را که تمام جنایتها را مرتکب‏‎ ‎‏شده است به ما بدهند، تا اینکه مسائل ما حل شود. و این جاسوسی که لانۀ جاسوسی که‏‎ ‎‏در اینجا درست کردند مبدلش کنند به دستگاه انسانی نه دستگاه حکومت بر یک ملت.‏‎ ‎‏نه دستگاه جاسوسی از برای یک ملت. این دو مشکله ای است که ما داریم.‏

‏     و این دو مشکله اگر حل بشود. نزاعی در کار نیست. و ما با ملت امریکا ابداً خلافی‏‎ ‎‏نداریم. نزاعی نداریم. ملت امریکا هم مثل سایر ملتها پیش ما هستند. و ما در سِلم هستیم‏‎ ‎‏با همۀ ملتها. لکن چنانچه یک وقت آقای کارتر بخواهد یک عملی انجام بشود که برسد‏‎ ‎‏به آن مسائل، ما از آن هم استقبال می کنیم. ‏

‏[‏اگر حضرت آیت الله این قدر اطمینان داشتید که سفارت امریکا یک لانۀ جاسوسی هست، چرا‎ ‎سفارت را تعطیل نفرمودید؟ چرا با امریکا قطع رابطه نفرمودید؟ چرا صبر کردید تا یک گروه جوانهای‎ ‎ایرانی بروند و این کار را انجام بدهند، سفارت را تصرف بکنند؟‏]‏

‎     ‎‏ما هرگز احتمال نمی دادیم که یک سفارت مرکز جاسوسی باشد. و جوانهای ما اگر‏‎ ‎‏این احتمال را دادند و رفتند آن غیر از آنی است که من احتمال بدهم. من احتمال این‏‎ ‎‏مطلب را هرگز نمی دادم.‏

‏     من احتمال نمی دادم که آقای کارتر برخلاف همه موازین بین المللی عمل بکند و‏‎ ‎‏اینجا را مرکز جاسوسی و مرکز توطئه و مرکز حکومت بر ملت قرار بدهد. ما حالا بعد از‏‎ ‎‏اینکه جوانهای ما رفتند و شاید آنها روی این احتمالات رفته باشند که من نمی دانم که‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 81
‏آنها روی چه احتمال رفتند و مورد تأیید همه ملت ما شده است. الآن ما فهمیدیم این‏‎ ‎‏مسئله را و ما این مرکز جاسوسی را خواهیم بست. و مادامی که کارتر در رأس امور است‏‎ ‎‏معلوم نیست که بتوانیم با دولت امریکا همکاری داشته باشیم. ‏

‏[‏ولی کارتر تا حداقل یک سال دیگر رئیس جمهور خواهد بود.‏]‏

‎     ‎‏خوب، قضیه روابط مربوط به دولت است. و ما هر وقت توانستیم که صلاح دیدیم که‏‎ ‎‏روابط را بکلی قطع کنیم و دولت صلاح دانست این کار خواهد شد. ‏

‏[‏آیا این چیزی است که مورد بررسی هست در حال حاضر. آیا این قطع روابط یک چیزی است که الآن‎ ‎دارد روی آن فکر می شود.‏]‏

‎     ‎‏بررسی می شود. ‏

‏[‏اجازه می فرمایید دو تا از سئوالاتی که قبول فرمودید سؤال کنند؟

‏در سال هزار و نهصد و هفتاد و شش ایشان با شاه مصاحبه ای کردند در کاخ نیاوران. و در آن مصاحبه‏‎ ‎‏برای شاه قسمتهایی از نظریۀ روانشناسانی که مال سازمان سیا بودند برایش خواندند. آنها این مرد را‏‎ ‎‏خیلی زیرک ولی قدرت طلب و خطرناک بررسی کرده بودند. هفتۀ گذشته روزنامه نیویورک تایمز با‏‎ ‎‏جسارت بسیار در این مورد راجع به حضرت آیت الله نظر داد. نظر عده ای از شخصیتهای مختلف را‏‎ ‎‏جویا شد. در واقع حضرت آیت الله ، یک روانشناسی گفت که، روحیۀ انتقام در وجود شما بسیار قوی‏‎ ‎‏است. ممکن است استدعا کنم در این مورد توضیح بفرمایید نظرتان را.‏‏]‏

‎     ‎‏این روانشناسها حفظی صحبت می کنند یا سیاسی. حفظی بدون بررسی یا از روی‏‎ ‎‏سیاست بحثها را می کنند. امّا شاه را گفتند که آدم با ذکاوتی است. اگر ذکاوت داشت مبتلا‏‎ ‎‏نمی شد به این ابتلایی که الآن مبتلا شده است و به نصیحت علمای اسلام گوش می کرد.‏‎ ‎‏اینکه مبتلای به این بلیات شد برای این است کُودَن بود، نه ذهنش صاف بود، و اما آن‏‎ ‎‏جهت دیگر که خودخواه و قدرت طلب و اینها بود، همین طور هست و شاید یک مقدار‏‎ ‎‏هم برای همین جهت بود که ابتلائات پیدا کرد.‏

‏     و اما راجع به اینکه، انتقامجو هستیم، این را باید شما خودتان ـ از این ملت و از این‏‎ ‎‏اجتماع ملت ـ بر یک مطلب توجه داشته باشید. آیا سی و پنج میلیون جمعیت ما همه‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 82
‏انتقامجو هستند. و از روی انتقامجویی همچو قیامی کردند؟ یا سی و پنج میلیون خودشان‏‎ ‎‏را خواستند از زیر بار ظلم و ستم و چپاولگری و اینها خارج بکنند؟ این ملتی که‏‎ ‎‏می خواهند آزاد باشند، به کسی که آزادی آنها را سلب کرده است با او مخالفت می کنند.‏‎ ‎‏این در لغت شما و در لغت این روانشناسان انتقامجویی است؟ یک ملتی که می خواهند‏‎ ‎‏استقلال خودشان را به دست بیاورند و در مقابل کسانی که استقلال آنها را از آنها گرفته‏‎ ‎‏است قیام کردند، و نهضت کردند این در لغت روانشناسان شما انتقامجویی است؟ ما چه‏‎ ‎‏انتقامجویی داریم.‏

‏     ما می خواهیم که این شخص بیاید اینجا و ما جنایاتی که او کرده است اصولش و‏‎ ‎‏ریشه هایش را پیدا بکنیم. و ملتهای دنیا را خبردار بکنیم از اینکه دشمن بشریت چه‏‎ ‎‏اشخاصی هستند. این انتقامجویی نیست. بلکه این یک امر انسانی است که ملت قیام به او‏‎ ‎‏کرده و برای دفاع از خودشان قیام کردند. دفاع از مصالح یک مملکتی در لغت ما اسمش‏‎ ‎‏انتقامجویی نیست. ممکن است در لغت روانشناسان شما اسمش انتقامجویی باشد و لغتها‏‎ ‎‏جای خودش را عوض کرده باشند.‏

‏[‏حضرت امام، اجازه می فرمایید که ایشان بروند به سفارت امریکا و با گروگانها صحبت بکنند و از‎ ‎سلامتیشان باصطلاح و رفتار خوبی که با آنها می شود به دنیا بگویند.‏]‏

‎     ‎‏مانعی ندارد. خوب، بروند آنجا. جوانهای آنجا هستند. و آنها هم مانعی پیششان‏‎ ‎‏نیست که کسی برود ببیند. آنها ببینند آنها سالم اند و حالشان خوب است و در رفاه هستند.‏‎ ‎‏ابداً چیزی که موجب گرفتاری آنها باشد نیست. فقط در یک محلی هستند که حفاظت‏‎ ‎‏می شوند. و شما مطمئن باشید که آنها حفاظت می شوند و ابداً آسیبی به آنها نخواهد‏‎ ‎‏وارد شد. اسلام اصلش با این امور، با اسیر اسلام بسیار رفتار انسانی می کند و او را از همه‏‎ ‎‏جهات حفظ می کند. و ما هم تابع اسلام هستیم و جوانهای ما هم دانشجوهای اسلامی‏‎ ‎‏هستند. و به آنها ـ حتماً بدانید که ـ رفتار خوب می کند. حتی من پسرم‏‎[7]‎‏ را گفتم که باید‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 11صفحه 83
‏آن جهت را شما گوشزد کنید و خودتان مشاهده کنید. و ایشان گفتند که نه، آنها حالشان‏‎ ‎‏خوب است.‏

‏     و من امیدوارم که تا آخر هم حال اینها خوب باشد و ابداً آسیبی به آنها وارد نشود. و‏‎ ‎‏آنها از امریکا بخواهند و از کارتر بخواهند که وسائل آزادی آنها را او فراهم کند. ملت ما‏‎ ‎‏یک امر مشروعی دارد. یک حرف مشروعی دارد. این حرف را قبول کنند. اینها هم آزاد‏‎ ‎‏خواهند شد.‏

‏[‏اجازه می فرمایید، بگویم فقط خودشان بروند. می فرمایید که خودشان تنها بروند.‏]‏

‎     ‎‏این را باید با آنها تفاهم کنند.‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 11صفحه 84

  • ـ دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اشغال کنندگان سفارت امریکا در تهران.
  • ـ جاسوسان امریکایی.
  • ـ مناخیم بگین، نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس؛ و جیمی کارتر، رئیس جمهور امریکا.
  • ـ انورسادات، رئیس جمهوری مصر، قبل از فرار شاه از ایران، اعلام آمادگی برای پذیرایی از او کرده بود.
  • ـ بر اساس قرارداد کمپ دیوید، رژیم اشغالگر قدس از سوی رژیم مصر به رسمیت شناخته شد.
  • ـ محمدرضا پهلوی.
  • ـ آقای سید احمد خمینی.