سخنرانی

سخنرانی در جمع گروهی از خطبا و وعاظ در آستانه ماه محرم (بقای تشیع)

سخنرانی

‏زمان: شامگاه 29 آبان 1358 / 29 ذی الحجه 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: روابط ایران با امریکا و سایر قدرتهای مستکبر ـ رمز بقای مکتب تشیع ‏

‏حضار: جمعی از وعاظ و خطبا‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

از محرّم تا محرّم

‏     این ماه محرّم با ماه محرّم سابق فرقها دارد. از جمله فرقها این است که ما در ماه محرّم‏‎ ‎‏سابق مواجه بودیم با دستگاه ستمکار پهلوی، که آن دستگاه شاخه ای از فساد ام الفساد‏‎ ‎‏بود. و در این ماه، در این ماه محرّم مواجه هستیم با ام الفساد‏‎[1]‎‏ با آنهایی که همۀ ملتهای‏‎ ‎‏ضعیف را تحت سیطرۀ خودشان قرار داده اند و در هر جا یک مأموری گذاشتند سر ملتها‏‎ ‎‏برای چپاولگری. بحمدالله در آن مبارزه با آن شاخۀ کثیف به همت ملت عزیز ما و همت‏‎ ‎‏شما آقایان اهل منبر و خطبای سراسر کشور و خصوصاً قم، که مبدأ خیرات همیشه بوده‏‎ ‎‏است، بحمدالله ملت ما با اتکال به خدای تبارک و تعالی و وحدت کلمه پیروز شد.‏

جهان کارتر

‏     آقای کارتر در یک کلامی گفته است که چنانچه این اشخاص دیپلمات را که در این‏‎ ‎‏لانه جاسوسی هستند بخواهند بازداشت داشته باشند و آنها را محاکمه کنند خشم جهانیان‏‎ ‎‏برانگیخته می شود. جهان در نظر این مستکبرین غیر جهان است. مستکبرین، جهان را از‏‎ ‎‏آن دید خاص استکباری خود و آن بیماری روحی که در آنها هست نگاه می کنند. و این‏‎ ‎‏بیماری موجب این شده است که توده های بزرگ ملتها را اینها از جهان حساب نمی کنند.‏‎ ‎‏آقای کارتر خودش و عده ای که شاید تمام جمعیتشان را ما حساب بکنیم در تمام‏‎ ‎‏مملکتها، از این قریب سه میلیارد جمعیت دنیا پنجاه هزار نیستند. آنهایی که سران‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 88
‏دولتهایی هستند که دیگران را وادار به جور و تعدی می کنند. این دید امثال ایشان این‏‎ ‎‏است که همۀ ملتها چیزی نیستند. آنی که جزء جهان است عبارت است از یک عدۀ‏‎ ‎‏معدودی امثال کارتر و دارودستۀ او. و آنهایی که در سایر جاها هم مع الأسف جزء‏‎ ‎‏دارودستۀ او شده اند، همۀ جهان را عبارت از این می دانند.‏

بیماری خود بزرگ بینی شاه و کارتر

‏     این دید مستکبرین است که سایر قشرهای بزرگ ملتها را، آنهایی که دریایی هستند‏‎ ‎‏که کارتر و امثالش قطره است در مقابل آن دریاها، آنها را اینها نمی بینند. یعنی این‏‎ ‎‏بیماری اسباب این شده است که آنها را نبینند. از این جهت وقتی که در اریکۀ ریاست‏‎ ‎‏جمهور نشسته و با آن دید بیمارگونه نگاه می کند و می بیند که چند تا وزیر در فلان جا و‏‎ ‎‏چند تا مثلاً اشخاصی که راجع به مجالس خودشان هست و اینها، یا در جاهای دیگر،‏‎ ‎‏عددی از این وابسته ها ممکن است که اینها خشمشان ‏‏[‏‏افزوده‏‏]‏‏ بشود. ایشان اینها را جهان‏‎ ‎‏حساب می کند و می گوید که چنانچه این دیپلماتها را ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏. اینها را دیپلمات حساب‏‎ ‎‏می کند اینهایی که جاسوسیشان به حسب شواهد ثابت شده است، اینها را دیپلمات‏‎ ‎‏حساب می کند، و جهان را هم عبارت از همان که خودش می بیند حساب می کند. این‏‎ ‎‏بیماری تا یک اندازه ای هم در محمدرضا بود. و همین بیماری اسباب این شد که از بین‏‎ ‎‏رفت او. این بیماری که ‏‏[‏‏شخص‏‏]‏‏ خودش را ببیند و چند تا از این تملق گوهایی که‏‎ ‎‏اطرافش هستند. و این دلقکهایی که دور و برش هستند. همینها را ببیند و ملت را اصلاً به‏‎ ‎‏حساب نیاورد ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ نفهمد که هر مملکتی ملتش اساس هستند. دولتها اقلیتی هستند که باید‏‎ ‎‏برای خدمت این ملت باشند. و اینها نمی فهمند که دولت خدمتگزار ملت باید باشد، نه‏‎ ‎‏حاکم بر ملت. این بیماری در آن آدم هم بود که خودش را همه چیز می دانست، و‏‎ ‎‏خودش را فرمانفرما و خودش را همۀ ملت می دانست. دیگر برای دیگران اصلاً‏‎ ‎‏[‏‏ارزشی‏‏]‏‏ قائل نبود. و همین اسباب این شد که ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ این ملت آن خیانتها را کرد. همۀ آن‏‎ ‎‏خیانتها هم روی همین خیال بود که نمی دید کسی را که بازخواست کند از ایشان. به‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 89
‏نظرش نمی آمد که یک قدرت دیگری هم هست در مقابل سرنیزه و در مقابل مسلسل.‏‎ ‎‏یک قدرت دیگری هم هست. و این بیماری اسباب این شد که آن مشغول شد به آن‏‎ ‎‏جنایات. روی همان زمینه که قدرتی غیر از خودش نمی دید، و منتهی شد به اینکه دیدید‏‎ ‎‏و دیدیم. ایشان هم‏‎[2]‎‏ همان بیماری را یک قدر بیشتر دارد. برای اینکه هر چه قدرت‏‎ ‎‏زیادتر باشد این بیماری در آن زیادتر است.‏

شکست های پیاپی امریکا

‏     در شکست شاه، امریکا ـ یعنی دولت امریکا، ما هر وقت از امریکا صحبت بکنیم یا از‏‎ ‎‏جای دیگری، مگر اینکه اسم ببریم، ملتشان مراد نیست. ما با ملتها هیچ مقابله ای نداریم.‏‎ ‎‏ملتها هم با ما مقابله ای ندارند ـ در شکست محمدرضا ‏‏[‏‏امریکا‏‏]‏‏ یک شکست اقتصادی‏‎ ‎‏خورد و یک قدری هم شکست سیاسی. و هر چه هم کوشش کرد آقای کارتر برای اینکه‏‎ ‎‏محمدرضا را نگه دارد، و اخیراً هم کراراً پیش ما می فرستاد که مثلاً ایشان باشد و فلان، و‏‎ ‎‏بعد هم بختیار را می خواست نگه دارد، ولی نتوانست و شکست خورد. آن یک شکست‏‎ ‎‏بود. گر چه بزرگ بود لکن در مقابل این شکست دوم که خواهد خورد کوچک است.‏‎ ‎‏پناه دادن یک نفری که مجرم است و قریب سی و چند سال مجرم بوده است و سی و پنج‏‎ ‎‏میلیون جمعیت ما به مجرمیت او شهادت می دهند. ـ یک عده ای ممکن است که بدانند و‏‎ ‎‏شهادت ندهند ـ لکن سی و پنج میلیون جمعیت می دانند، و صدها میلیون جمعیت سایر‏‎ ‎‏ممالک دنیا می دانند که این ‏‏[‏‏شاه‏‏]‏‏ آدمی مجرم بود. آدمی ستمکار بود، جنایتکار بود. و‏‎ ‎‏این ملت را آن قدر در جنایت کشید و این ملت را آن قدر محروم کرد و آن قدر حبس و‏‎ ‎‏تبعید و کشتار کرد. پناه دادن این ‏‏[‏‏شاه‏‏]‏‏ خودش یک شکست سیاسی است در دنیا. لکن‏‎ ‎‏بیماری که آقای کارتر به آن مبتلا هست این را بفهمد و باقی گذاشتن این اشخاصی که‏‎ ‎‏جاسوس هستند و در این لانه جاسوسی هستند و این مجرم ملت ما را به ملت ما‏‎ ‎‏برنگرداندن، این هم شکستی است که از این شکست دومی بالاتر است. برای اینکه اگر‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 90
‏ایشان ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ نفرستند، ممکن است که اینها محاکمه بشوند. و اگر محاکمه بشوند، کارتر‏‎ ‎‏می فهمد ... چه خواهد شد.‏

طبل تو خالی

‏     کارتر گاهی ما را از نظامی، گاهی ما را از جهات اقتصادی می ترساند. و خودش هم‏‎ ‎‏می داند که این طبل میان تهی است که دارد می زند. و نه همچو عرضۀ نظامی دارد و نه از‏‎ ‎‏او گوش می کنند. باز این اشتباه روی همان بیماری که این ابرقدرتها دارند، این باز یک‏‎ ‎‏اشتباه است که گمان می کند که تمام کشورها مثل یک انگشتر در دست اوست که اگر یک‏‎ ‎‏وقت گفت که مثلاً گندم نفروشید به ایران، تمام کشورها دستشان را به سینه می گذارند و‏‎ ‎‏تعظیم می کنند و می گویند چشم! و ایشان فهمید این را که حتی در کشور خودش هم از او‏‎ ‎‏اطاعت نکردند. وزیر کشاورزی خودش هم گفت که امری است غیر صحیح. و ما چه‏‎ ‎‏احتیاجی داریم به گندم امریکا. ما نفت داریم. ما آن را داریم که آن سیاستمدار بزرگ‏‎ ‎‏انگلستان در زمان جنگ ـ چرچیل ـ وقتی که مواجه بودند با آلمان، و تقریباً از ترس اینکه‏‎ ‎‏حالا دیگر باید شکست بخورند، وقتی که آمد در مجلس انگلستان ظاهراً صحبت کرد و‏‎ ‎‏مصیبتهای خودش را که ما چه شدیم، چه شدیم، کجا شکست خوردیم ‏‏[‏‏تشریح کرد‏‏]‏‎ ‎‏آخرش گفت که اما پیروزی مال آن است که روی موجهای نفت نشسته است!.‏

کرنش در برابر نفت

‏     ما روی موجهای نفت نشسته ایم. شما غارت کردید ما را. نفتهای ما را بردید. در ازای‏‎ ‎‏آن به ما تفنگ و توپ دادید. آن توپ و تفنگی که و آن اسلحه هایی که برای خودتان‏‎ ‎‏بود، نه برای ما. ما نفت داریم. دنیا نفت می خواهد. امریکا را نمی خواهد دنیا. دنیا کارتر را‏‎ ‎‏نمی خواهد. دنیا نفت می خواهد. ما که نفت داریم، مملکتهای دیگر به ما خضوع خواهند‏‎ ‎‏کرد. نه تو که می خواهی ریاست جمهوری پیدا بکنی راهش را نمی دانی. تمام دست و‏‎ ‎‏پاهای این برای این است که در بعد از اینکه این دوره گذشت باز او را رئیس جمهور‏‎ ‎‏کنند. لکن سوراخ دعا را گم کرد. او خیال می کرد که اگر ارعاب کند مملکت ایران را و اگر‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 91
‏بگوید ما حصار اقتصادی دور ایران می کشیم به اقتصاد ایران ضرر می زنیم، ملت او برای‏‎ ‎‏او دست می زنند. و بعد هم چنین می شود که رئیس جمهور بشود. لکن فهمید این معنا را‏‎ ‎‏که الآن یک قشر بزرگی از ملت که سیاهپوستها بودند از او جدا شدند. پانصد نفر از ملاها،‏‎ ‎‏روحانیون مسیحی سیاهپوست برخلاف او ‏‏[‏‏تظاهرات‏‏]‏‏ کردند. و برای ایران تظاهر کردند‏‎ ‎‏و بعد هم دیگران خواهند کرد. جز آنی که آنها را ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ جهان می داند؛ بله آن عده. اگر‏‎ ‎‏جهان عبارت از آن عده ای است که رفیق و دوست آقای کارتر هستند، تمام جهان با‏‎ ‎‏اوست ... .‏

جهان بر ضد امریکا

‏     و اما اگر جهان آنی است که هست و به دوش مستضعفین است، جهان عبارت از‏‎ ‎‏مستضعفین هستند. اگر جهان عبارت از آن واقعیتی است که هست، که مستضعفین هستند‏‎ ‎‏که جهان را اداره می کنند، و این مستکبرین جز فساد ایجاد نمی کنند چیز دیگر. جهان اگر‏‎ ‎‏آن هست آن جهان با شما موافق نیست. آن جهان موافق نیست که یک رئیس جمهور که‏‎ ‎‏ادعا می کند که من طرفدار حقوق بشر هستم، آن قدر بشر را به تباهی بکشد و آن قدر‏‎ ‎‏بکشد. یک کسی که دعوی این را می کند که من حقوق بشر را حفظ می کنم از او‏‎ ‎‏نمی پذیرند. تویی که می گویی من حقوق بشر را حفظ می کنم، ایران بشر هستند. ایرانیها‏‎ ‎‏بشر هستند. چه شد که در حکومت شما این چند سال و در حکومت اسلاف شما پنجاه‏‎ ‎‏سال، این ملت این همه زجر دیدند و نه شما و نه اسلاف شما که مدعی این هستید که ما‏‎ ‎‏طرفدار حقوق بشر هستیم، و نه مجلسهایی که تأسیس کردید ‏‏[‏‏صدا به اعتراض بلند‏‎ ‎‏نکردید‏‏]‏‏ شما ‏‏[‏‏حتی‏‏]‏‏ برای اینکه ما را بازی بدهید هیچیک کلمه ای نگفتید که چرا‏‎ ‎‏محمدرضا این کارها را می کند، بلکه طرفداری کردید از او. بلکه کوشش کردید که باقی‏‎ ‎‏بماند او. مضحک این بود که در آن وقتی که شدت خفقان در ایران بود، کارتر می گفت‏‎ ‎‏که آزادی زیاد به ایران دادند، از این جهت این صداها درآمده! مردم فریاد که می زنند،‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 92
‏می گویند آزادی می خواهیم، چون آزادیشان زیاد است! اینها تُخَمه‏‎[3]‎‏ کردند از آزادی!‏‎ ‎‏این روی همان بیماری است که اینها دارند.‏

جاسوس یا دیپلمات؟

‏     ایشان گمان نکند که ما یک قدم عقب برویم راجع به این مسئله ای که داریم، و این‏‎ ‎‏چیزی ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که حق ماست در دنیا. همۀ دنیا می دانند، در همۀ قوانین بین المللی است که‏‎ ‎‏مجرم باید برگردد در همان محلی که جرم کرده است و در آنجا محاکمه بشود. ما این‏‎ ‎‏مجرم را از او می خواهیم که در اینجا محاکمه بشود. بله، اگر مجرم ما را برگرداندند، این‏‎ ‎‏خانه را هم که ما می بندیم، خانۀ جاسوسی اینجا دیگر قابل این نیست که یک‏‎ ‎‏سفارتخانه ای بشود، مگر این بساط جاسوسی به هم بخورد و بخواهند یک سفارتخانه‏‎ ‎‏باشد، نه یک محل جاسوسی. ممکن است، آن هم نه مسلم. ممکن است اگر او را‏‎ ‎‏برگرداندند و این لانۀ جاسوسی را به هم زدند، روابطی که برای ما نفع دارد محفوظ‏‎ ‎‏باشد. و مادامی که آن شخص در آنجا هست ما روابطمان را قطع نمی کنیم، از باب اینکه‏‎ ‎‏باید اینها را حفظشان کنیم. اینهایی که الآن پیش ما هستند، اینها جاسوس هستند، نه‏‎ ‎‏دیپلمات. معلوم شد که ایشان باز با آن دیدی که دارند، روی آن بیماری روانی که دارند و‏‎ ‎‏امثال اینها دارند، جاسوسها را هم جزو دیپلماتها می دانند.‏

هشدار به زورمداران حاکم

‏     اینها باید خودشان را عوض کنند. این سران کشورهایی که با ملتهایشان آن طور رفتار‏‎ ‎‏می کنند، با مستضعفین جهان آن طور رفتار می کنند، اینها باید افکارشان را عوض بکنند.‏‎ ‎‏این افکار دیگر در دنیا خریدار ندارد. این مال یک زمانی بود که آن وقت باز مردم بیدار‏‎ ‎‏نشده بودند. مردم در همه جا الآن چشم و گوششان را باز کرده اند. ما می بینیم که در ظرف‏‎ ‎‏این چند سال، و خصوصاً این دو سال آخر، کشور ما تحول در آن پیدا شده، یعنی افراد‏‎ ‎‏یک افراد دیگر شدند. افراد همان هستند، لکن افکارشان یک افکار دیگر شده، عوض‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 11صفحه 93
‏شده است این افکار. همانطوری که ملتها تغییر و تحول پیدا کردند و این ملتها، آن ملتهای‏‎ ‎‏خواب نیستند که، شما حکومت کنید برشان، و آنها تسلیم محض باشند. شما هم ‏‏[‏‏در‏‎ ‎‏رفتارتان تجدید نظر کنید‏‏]‏‏ این سران کشورها، اعم از امریکا و غیر امریکا، باید خودشان‏‎ ‎‏را عوض بکنند. اگر خودشان را عوض نکنند، برای خودشان صلاح نیست و به تباهی‏‎ ‎‏کشیده می شوند.‏

‏     این را من گاهی با اشخاصی که از خارج آمدند گفتم که مشکل دولتها یکی مشکلۀ‏‎ ‎‏بین خودشان و ملتهایشان است. یک اشکال، اشکالی است که بین ملتها و دولتهاست که‏‎ ‎‏دولتها خودشان را فرمانفرما و ولی امر و همه چیز می دانند، و برای ملت هیچ ‏‏[‏‏اعتباری‏‏]‏‎ ‎‏قائل نیستند. از این جهت از پشتیبانی ملت محرومند. ما آن چیزی را که مشهودمان بود‏‎ ‎‏همین خود ایران بود که در ایران مادامی که حکومت خودش را مسلط بر مردم،‏‎ ‎‏فرمانفرمای مردم می دانست، و «شاهنشاه» می دانست و «آریامهر» می دانست، ملت‏‎ ‎‏همراه او نبود. اگر ملت همراه او بود ممکن نبود که از اینجا به جای دیگر برود. این تحول‏‎ ‎‏پیدا کرد به یک حکومت دیگری که این حکومت دیگر البته محتوایش تا حالا باز‏‎ ‎‏اسلامی نیست، اما یک نسیمی از اسلام آمده، یک نسیمی آمده است. همین مقدار که‏‎ ‎‏یک نسیمی آمده است دولتها خودشان را فرمانفرما دیگر نمی دانند. همچو نیست که‏‎ ‎‏بفرستند و بگیرند و بزنند و حبس کنند. هیچ همچو چیزی نیست. وقتی که آنها فرمانفرما‏‎ ‎‏نداشتند، ملت پشتیبانشان است. شما می بینید که الآن هر اشکالی که برای دولت پیدا بشود‏‎ ‎‏ملت خودش پیشقدم است برای رفع آن.‏

جدایی دولتها از مردم، مشکل اصلی

‏     اگر این دولتها از آن بیماری که عرض کردم بیرون بیایند و حل این مشکله را بکنند‏‎ ‎‏ـ حالا من راجع به این دولتهای اسلامی می گویم این را، آن دولتهای خارجی سر جای‏‎ ‎‏خودشان، من برای این دولتهای اسلامی می گویم ـ که این دولتهای اسلامی این مشکله را‏‎ ‎‏رفع بکنند. این مشکل کلیدش دست خودشان است. عبرت بگیرند از ایران، و وضع این‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 94
‏دو حال که زمان محمدرضا و این زمان. آن روز اگر مشکلی برای دولت پیدا می شد ملت‏‎ ‎‏اگر این مشکل را اضافه نمی کرد رفع هم نمی کرد. اگر می توانست اضافه اش هم می کرد.‏‎ ‎‏امروز همین ملت اگر برای دولت پیشامدی بکند خودش پیشقدم است. می بینیم و دیدیم‏‎ ‎‏این مشکله را اینها‏‎[4]‎‏ رفع نمی کنند. الآن هم در بسیاری از همین ممالک اسلامی می بینیم‏‎ ‎‏که همان بیماری که محمدرضا به آن مبتلا بود ـ و به طور زیادتر کارتر بر آن مبتلاست ـ‏‎ ‎‏آنها هم مبتلا هستند. آنها هم خودشان را می بینند و یک دسته که اقلیتی هستند و به آنها‏‎ ‎‏چسبیده اند برای منافعشان. ملت خودشان را نمی بینند. اصلاً توجه ندارند که ملت هم‏‎ ‎‏یک چیزی است. و لهذا برخلاف موازین اسلامی، برخلاف موازین عدل و انصاف، هر‏‎ ‎‏چه ظلم می توانند به این مستضعفین می کنند. جمع می کنند و می دهند به آن عده ای که‏‎ ‎‏دور و برشان جمع است. اگر مشکلی برایشان پیدا بشود، ابداً ملت با آنها همراه نیستند.‏‎ ‎‏پشت می کنند ملت به آنها. اگر این مشکله را حکومتها رفع بکنند، حالشان خوب می شود.‏‎ ‎‏و اگر مشکلۀ بین خودشان هم رفع بکنند که با هم این قدر اختلافات نداشته باشند، از‏‎ ‎‏تحت یوغ این ابرقدرتها درمی آیند. مادامی که ما با هم اختلاف داریم، این قدرتهای‏‎ ‎‏بزرگ استفاده از ما می کنند. مسلمین اگر با هم مجتمع بشوند، حکومتها با هم تفاهم کنند،‏‎ ‎‏ملتها تفاهم خواهند کرد. ملتها مخالف نیستند با هم. حکومتها نمی گذارند که ملتها با هم‏‎ ‎‏تفاهم کنند. اگر این مشکلۀ حکومت ‏‏[‏‏ها‏‏]‏‏ برداشته بشود از ممالک اسلامی، هیچ قدرتی‏‎ ‎‏بالاتر از قدرت اسلام و مسلمین نیست. برای اینکه، بیش از یک میلیارد جمعیت دارند با‏‎ ‎‏خزاین فراوان.‏

مسئلۀ «ظل الله »

‏     ما حالا بیاییم سراغ تکلیفمان در این زمان که مواجه هستیم با این قدرت بزرگ، و با‏‎ ‎‏آن توهّماتی که در ذهن این آقا هست. ما باید همانطوری که در این یک سال، از محرم‏‎ ‎‏سال قبل و یک قدری جلوترش تا آن وقتی که سقوط کرد محمدرضا عمل کردیم، حالا‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 95
‏هم همانطور باید باشیم. حالا باید بیشتر قشرهای مختلف ملت به هم پیوند کنند. آن روز‏‎ ‎‏ممکن بود که یک دسته ای باشند که مثلاً به خیالشان که خوب، شاه مملکت است ـ از این‏‎ ‎‏حرفها داشتند ـ شاه مملکت است خوب، از خودمان است! ظل الله است! از این‏‎ ‎‏مزخرفات. در صورتی که ظل الله مسئله ای است، که اگر این صادر باشد از ائمه‏‎ ‎‏علیهم السلام برای حکومتها، کار را خیلی مشکل می کند. برای اینکه ظل ـ سایه ـ آن‏‎ ‎‏چیزی است که از خودش هیچ ندارد. هر حرکتی هست از ذی ظل‏‎[5]‎‏ است. ظل الله پیغمبر‏‎ ‎‏اعظم است که از خودش هیچ نیست. هر چه هست وحی است. هر چه هست از خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی است. اگر این مطلب را که وارد شده باشد که السلطان ظل الله ، فاتحۀ همه‏‎ ‎‏سلاطین عالم را می خواند. برای اینکه اینها «ظل الله » نیستند. اینها ظل شیطان اند. منتها این‏‎ ‎‏منطقها با اشتباهاتش هم بود در کار. حتی از یک معمم فاضل هم هست. کسی نقل کرد که‏‎ ‎‏من در مکه بودم. در همین گیرودارهایی، که شاید همان سال قبل بود. در همان‏‎ ‎‏گیرودارهای ما ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ شما با این شخص‏‎[6]‎‏ در مسجدالحرام نشسته بودم رو به کعبه. گفتم که‏‎ ‎‏خوب، اینجا الآن خوب است دعایی بکنیم. گفت نه ما تکلیفمان این است که دعا کنیم‏‎ ‎‏برای حفظ او... خوب این منطقها گاهی بود. اما این منطقها نسبت به قدرتهای خارجی‏‎ ‎‏اگر هم باشد خیلی کمتر است.‏

رمز بقای مکتب تشیع

‏     دیگر خیلی اشتباه باید باشد یا انسان باید خیلی خیانتکار باشد که ملتش اگر با خارج‏‎ ‎‏هم، آن هم خارجی که غیر خودمان هست، خارجی که معلوم نیست که حالا او هم خیلی‏‎ ‎‏به مبانی مذهبش هم عمل که حتماً نمی کند، خوب معلوم نیست اقتدایش هم خیلی باشد‏‎ ‎‏و با ملت ما مخالف است، در ملت ما باز قشری باشد که خلاف ملت باشد و موافق او، این‏‎ ‎‏باید خیلی کم باشد. و لهذا در این زمان باید این وحدت قویتر باشد. اگر آن وقت هم یک‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 96
‏نق و نقی بود، حالا دیگر نباید باشد. باید همه دستجمعی با هم باشیم، و این راه را برویم.‏‎ ‎‏و مطمئن باشید که پیروز خواهید شد. حق پیروز است. حق پیروز است. منتها ما رمز‏‎ ‎‏پیروزی را باید پیدا بکنیم که رمز پیروزی ما چه بوده است. و رمز بقای شیعه در این طول‏‎ ‎‏زمان ـ از زمان امیرالمؤمنین، سلام الله علیه، تا حالا ـ در زمانهایی که شیعه جمعیتش کم‏‎ ‎‏بوده است، ناچیز بوده است. حالا ـ الحمدلله ـ زیاد است. اما آن وقت کم بوده. نه اینکه‏‎ ‎‏زیاد در مقابل دیگران. باید ببینیم رمز بقای این مذهب و بقای ممالک اسلامی، ممالک‏‎ ‎‏شیعی چه بوده است. ما باید آن رمز را حفظش بکنیم. یکی از رمزهای بزرگی که‏‎ ‎‏بالاترین رمز است، قضیۀ سیدالشهداست. سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ مذهب را بیمه کرد.‏‎ ‎‏با عمل خودش اسلام را بیمه کرد. نگه داشت. و آن نهضتی که آن بزرگوار کرد و شکست‏‎ ‎‏داد، ـ به ولو کشته شد. لکن شکست داد ـ بر اموی و بر دیگران، آن نهضت باید حفظ‏‎ ‎‏بشود.‏

اهمیت مراسم عزاداری

‏     اگر ما بخواهیم مملکتمان یک مملکت مستقلی باشد، یک مملکت آزادی باشد،‏‎ ‎‏باید این رمز را حفظ بکنیم. این مجالسی که در طول تاریخ برپا بوده است و با دستور‏‎ ‎‏ائمه ـ علیهم السلام ـ این مجالس بوده است، خیال نکنند بعضی از این جوانهای ما که این‏‎ ‎‏مجالس، مجالسی بوده است که گریه در آن بوده است؛ حالا ما باید گریه دیگر نکنیم. این‏‎ ‎‏یک اشتباه است که می کنند. حضرت باقر ـ سلام الله علیه، ـ شما بهتر می دانید ـ حضرت‏‎ ‎‏باقر، سلام الله علیه ـ وقتی که می خواستند فوت کنند وصیت کردند که ده سال ـ ظاهراً ـ که‏‎ ‎‏در منی اجیر کنند کسی را، کسانی را که برای من گریه کنند. این چه مبارزه ای است؟‏‎ ‎‏حضرت باقر احتیاج به گریه داشت؟ حضرت باقر می خواست چه کند گریه را؟ آن وقت‏‎ ‎‏هم در منی چرا؟ ایام حج و منی. این همین نقطۀ اساسی، سیاسی، روانی، انسانی است که‏‎ ‎‏ده سال در آنجا گریه کنند. خوب مردم می آیند می گویند چه خبر است، چیست؟‏‎ ‎‏می گویند ‏‏[‏‏جریان‏‏]‏‏ اینطور بوده. این توجه می دهد نفوس مردم را به این مکتب. و ظالم را‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 97
‏منهدم می کند و مظلوم را قوی می کند.‏

تأثیر گریه و روضه در مکتب تشیع

‏     ما جوانها دادیم. کربلا جوانها داده. ما این را باید حفظش کنیم. این نمی شود این طور‏‎ ‎‏باشد. شما خیال بکنید که گریه است، خیر گریه نیست. یک مسئله سیاسی، روانی،‏‎ ‎‏اجتماعی است. اگر قضیه گریه است تباکیش‏‎[7]‎‏ دیگر چیست؟ تباکی می خواهد؟ تباکی‏‎ ‎‏هم یک چیزی شد؟ اصلاً حضرت سیدالشهدا چه احتیاج به گریه دارد؟ ائمه این قدر‏‎ ‎‏اصرار کردند، به اینکه مجمع داشته باشید. گریه بکنید. ‏‏[‏‏ندبه‏‏]‏‏ بکنید. برای اینکه این‏‎ ‎‏حفظ می کند کیان مذهب ما را. این دستجاتی که در ایام عاشورا راه می افتند خیال نکنند‏‎ ‎‏که ما این را تبدیل کنیم به راهپیمایی. راهپیمایی است خودش. اما راهپیمایی با یک‏‎ ‎‏محتوای سیاسی. همانطوری که سابق بود بلکه بالاتر. همان سینه زنی، همان نوحه خوانی،‏‎ ‎‏همانها رمز پیروزی ماست. در سرتاسر کشور مجلس روضه باشد. همه روضه بخوانند. و‏‎ ‎‏همه گریه بکنند. از این هماهنگ تر چی؟ شما در کجا سراغ دارید که ملتی این طور‏‎ ‎‏هماهنگ بشود؟ کی اینها را هماهنگ کرده؟ اینها را سیدالشهدا هماهنگ کرده است. در‏‎ ‎‏تمام کشورهای اسلامی، ملتهای اسلامی در روز عاشورا و تاسوعا و مثلاً بیست و هشتم‏‎ ‎‏و ... این دستجات با آن عظمت ـ البته جهات غیرشرعی اش باید حساب بشود، باید‏‎ ‎‏جهات شرعی محفوظ بماند ـ این دستجات با آن عظمت، با آن محتوا همه جا‏‎ ‎‏[‏‏راه می افتند‏‏]‏‏ کی می تواند یک چنین اجتماعی درست کند؟ در کجای عالم شما سراغ‏‎ ‎‏دارید که این مردم این طور هماهنگ باشند. بری هندوستان همین بساط. بری پاکستان‏‎ ‎‏همین بساط. بری اندونزی همین بساط. بری عراق همین بساط. بری افغانستان. هر جا‏‎ ‎‏بری همین بساط. کی اینها را هماهنگ کرده؟ این هماهنگی را از دست ندهید. این‏‎ ‎‏جوانها را اغفال می کنند. این جوانهای صاف دل ما، عزیز ما، توجه به شیطنت اینهایی که‏‎ ‎‏تزریق می کنند، ندارند. آنها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ دیگران تزریقشان می کنند. اینها هم تزریق به اینها‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 98
‏می کنند.‏

دستهای اجنبی، در راه تفرقه افکنی

‏     یک وقت بود که این دست ناپاک اجنبی آمد و روحانیون و قشرهای جوان را جدا‏‎ ‎‏کرد از هم. این اساس داشت. این طور نبود که همینطور بیخود بیخودی باشد. ‏‏[‏‏پیوسته‏‏]‏‎ ‎‏تزریق کردند به ما. به قشر ما تزریق کردند که این فکلیها چه، این ریش تراشها چه، این‏‎ ‎‏فکلیها چه. ‏‏[‏‏به آنها‏‏]‏‏ تزریق کردند به اینکه این آخوندها را انگلیسها آورده اند. ما را از هم‏‎ ‎‏جدا کردند. کی نفعش را برد؟ آنهایی که می خواستند نفتهای ما را ببرند، آنهایی که‏‎ ‎‏می خواهند نفت ما را ببرند، اینطور ما را از هم جدا می کنند، کنارمان می گذارند.‏‎ ‎‏هماهنگی که ما باید داشته باشیم از بین می رود. وقتی که از بین رفت این هماهنگی، هر‏‎ ‎‏چه دلشان ‏‏[‏‏خواست‏‏]‏‏ می کنند، و ما هم هیچ کاری نمی کنیم. امروز هم که نزدیک محرم‏‎ ‎‏است می بینیم که گفته می شود، ـ حالا امیدوارم که صحیح نباشد ـ گفته می شود که بعضی‏‎ ‎‏از این جوانهای پاکدل ما بازی خورده اند، اگر یک آقایی بخواهد مثلاً روضه بخواند‏‎ ‎‏می گویند که نه، دیگر روضه لازم نیست.‏

نقش روضه در احیای مکتب عاشورا

‏     اینها ملتفت نیستند آنهایی که با روضه مخالف اند همانهایی بودند که با روحانیت‏‎ ‎‏مخالف بودند. و همانهایی بودند که با دانشگاه مخالف اند. و همانها هستند که با کارگر‏‎ ‎‏مخالف اند. و همانهایی هستند که با کشاورز مخالف اند. و همانها هستند که می خواهند ما‏‎ ‎‏را بدوشند، و ما را ذلیل نگه دارند. این هماهنگی که در تمام ملت ما در قصۀ کربلا هست،‏‎ ‎‏این بزرگترین امر سیاسی است در دنیا. و بزرگترین امر روانی است در دنیا. تمام قلوب با‏‎ ‎‏هم متحد می شوند. اگر خوب راهش ببریم، ما برای این هماهنگی پیروز هستیم. و قدر‏‎ ‎‏این را باید بدانیم. و جوانهای ما توجه به این مسائل داشته باشند. جوان های ما ملتفت این‏‎ ‎‏معنا باشند، که دستهایی الآن در کار است که می خواهند یکی یکی اشخاص مؤثر را از‏‎ ‎‏بین ببرند. یکی یکی مجالس را از بین ببرند. مساجد را، محتوایش را از بین ببرند. ...‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 99
‏همین مساجد و همین روضه ها و همین روضه های هفتگی، همینها توجه مردم را و همان‏‎ ‎‏هماهنگی را ایجاد می کند. اگر دولتهای دیگر بخواهند هماهنگی بین تمام قشرها پیدا‏‎ ‎‏کنند میسور نیست برایشان. با صدها میلیارد تومان هم برایشان میسور نیست.‏

‏     ما را سیدالشهدا این طور هماهنگ کرده. ما برای سیدالشهدایی که این طور هماهنگ‏‎ ‎‏کرده اظهار تأسف نکنیم، ما گریه نکنیم؟ همین گریه ها نگه داشته ما را. گول این شیاطینی‏‎ ‎‏که می خواهند این حربه را از دست شما بگیرند گول اینها را نخورند جوانهای ما. همینها‏‎ ‎‏هست که ما را حفظ کرده. همینها هست که مملکت ما را حفظ کرده.‏

لزوم برپایی مراسم روضه خوانی و سینه زنی

‏     تکلیف آقایان است روضه بخوانند. تکلیف مردم است دسته های شکوهمند بیرون‏‎ ‎‏بیاورند. دسته های سینه زن شکوهمند. البته از چیزهایی که برخلاف ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ مثلاً چه‏‎ ‎‏هست، از آنها پرهیز کنند. اما دسته ها بیرون بیایند، سینه بزنند. هر کاری که می کردند‏‎ ‎‏بکنند. اجتماعاتشان را حفظ بکنند. این اجتماعات است که ما را نگه داشته. این‏‎ ‎‏هماهنگیها هست که ما را نگه داشته. گولشان می زنند این جوانهای عزیز صافدل را.‏‎ ‎‏می آیند توی گوشش می خوانند، خوب دیگر گریه می خواهیم چه کنیم؟ گریه‏‎ ‎‏می خواهیم چه کنیم یعنی چه؟ ما تا ابد هم اگر برای سیدالشهدا گریه بکنیم، برای‏‎ ‎‏سیدالشهدا نفعی ندارد، برای ما نفع دارد، همین نفع دنیایی اش را شما حساب بکنید،‏‎ ‎‏آخرتی اش جای خودش، همین نفع دنیایی اش را حساب کنید و همین جهت روانی‏‎ ‎‏مطلب را که قلوب را چطور به هم متصل می کند. ما این سنگر را نباید از دست بدهیم و‏‎ ‎‏کسانی که کوشش دارند که این سنگر را از ما بگیرند، آنهایی که از ما هستند و مردم‏‎ ‎‏صالحی هستند بازی خورده اند، پشت اینها یک دست مرموز فاسد مفسدی هست که‏‎ ‎‏می خواهد ملت ما را به تباهی بکشد و ما باید بیدار باشیم. ملت ما باید بیدار باشند. ‏

پیروزی انقلاب، مرهون طبقه مستضعف

‏     و کلمۀ آخرم این است که من از همۀ ملت می خواهم، از همۀ قشرهای ملت که ما‏‎ ‎‏امروز مواجه با یک اجنبی هستیم. یک اجنبی که می خواهد این مملکت ما را به‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 100
‏غارت ‏‏[‏‏ببرد‏‏]‏‏ هر چه هست ببرد. ما که الآن مواجه با یک اجنبی هستیم، با کسی که‏‎ ‎‏جاسوسی ‏‏[‏‏او‏‏]‏‏ مرکز جاسوسی اش برای همۀ ملتهای مسلمینی یا زیادتر از آنها در اینجا‏‎ ‎‏هم بوده است. دیگر ما نباید بنشینیم و ‏‏[‏‏دائماً‏‏]‏‏ نق بزنیم. من به او و شما به او و آن به او.‏‎ ‎‏نویسنده های ما، گوینده های ما، کانون هایی که هستند، کانونهای نویسنده، کانونهای‏‎ ‎‏وکلای چه، همۀ مملکت مال خودتان است. آقا نگهش دارید این مملکت را. مملکت‏‎ ‎‏مال شماست. می خواهند ببرند. باید نگهش دارید. نگه داشتن به این است که هماهنگ‏‎ ‎‏بشوید. همینطوری که می بینید این درجه هایی که ‏‏[‏‏طبقاتی که‏‏]‏‏ شما اسمشان را می گذارید‏‎ ‎‏مثلاً طبقۀ کذا؛ طبقۀ پایین. و من آنها را بالا می دانم، ببینید چطور هماهنگ اند. اینها‏‎ ‎‏الله اکبر امشب که می گویند، می خواهند الله اکبر بگویند. شما بروید ببینید که کیها دارند‏‎ ‎‏الله اکبر می گویند. بروید بگردید. کاش فیلم از همه برمی داشتند بعد نشان می دادند. ببینید‏‎ ‎‏کیها الله اکبر می گویند. همین طایفه، همین طبقه اند. ما از اینها منت می کشیم، من دست‏‎ ‎‏اینها را می بوسم. ما مرهون همین طایفه هستیم که امشب می روند الله اکبر می گویند و فردا‏‎ ‎‏راهپیمایی می کنند. اینها را حفظ بکنید. ننشینید شما و بنویسید و بگویید و مناقشه‏‎ ‎‏بکنید و ....‏

انتخابات مجلس خبرگان و قانون اساسی

‏     این مجلس خبرگانی که همۀ ملت دسته ای را تعیین کردند، دیگر هر کس در محل‏‎ ‎‏خودش کسی را وکیل کرد. شمایی که می گویید دمکراسی، دمکراسی بهتر از این چه که‏‎ ‎‏شما پیدا کنید که در یک جا یک کسی به زور گفته باشد تو رأی بده. در تمام ایران پیدا‏‎ ‎‏بکنید یک جا که الزام کرده باشد یک کسی را که رأی بده. حتی تبلیغات هم کم شد. ولی‏‎ ‎‏مردم می شناختند اینها را. هر کسی اهل بلد خودش را می شناخت، و رأی به او می داد. با‏‎ ‎‏آن اکثریت قاطع که پیدا کردند اینها، چرا دیگر مناقشه می کنند؟ چرا بعدش ‏‏[‏‏دائماً‏‏]‏‎ ‎‏گفتند مجلس خوب؟ مجلس خوب این مجلسی است که مردم می خواهند. شما‏‎ ‎‏چکاره اید؟ این مجلسی که مردم خودشان اشخاصی را فرستادند، وکیل کردند. اینها‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 101
‏وکیل مردم بودند و وکیل مردم قوانینی را، ‏‏[‏‏تصویب‏‎ ‎‏]‏‏کردند. و من تا آن اندازه که نگاه‏‎ ‎‏کردم، بلکه شاید همه اش را نگاه کرده باشم، انحراف اسلامی هیچ ندارد، هیچ، ابداً. شما‏‎ ‎‏آقایان و همۀ آقایان اهل منبر، و همۀ خطبا و همۀ نویسنده ها و همۀ گوینده ها تایید کنید.‏‎ ‎‏عیب است که ما بنشینیم هی ‏‏[‏‏انتقاد‏‏]‏‏ بکنیم تا قانون اساسی مان را نتوانیم درست بکنیم.‏‎ ‎‏این قانون اساسی، قانون اساسی صحیحی است. رأی بدهند به آن دیگر، الزامی نیست،‏‎ ‎‏می خواهند رأی ندهند خودشان می دانند. در این جهت هم باید آقایان بگویند به مردم،‏‎ ‎‏بیدار کنند مردم را در همه جا. این آقایان طلابی که از قم می روند به جاهای دیگر برای‏‎ ‎‏ترویج. اینها هم باید بگویند این مطلب را و بمانند آنجا تا این کار انجام بگیرد. همچو‏‎ ‎‏یک روز، روز دوازدهم است، چیزی نیست دیگر. خوب ایام عاشورا که هستند دیگر‏‎ ‎‏نگذارند روز بعد از عاشورا برگردند، بمانند آنجا. مردم را بیدار کنند، هدایت کنند مردم‏‎ ‎‏را. نویسنده های ما همینطور، گوینده های ما همینطور. فرض کن حالا یک چیزی هم‏‎ ‎‏مخالف رأی فلان ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ فرض کنید که متجدد هست، خوب وقتی مردم رأی دادند آن‏‎ ‎‏هم باید بگذرد از آن. مردم رأی دادند، آنها وکیل شدند و گذشتند مطلب خود را. ثابت‏‎ ‎‏کردند این را. حالا ما باید بگذاریم به آرای خود مردم. و خود مردم هر چه رأی دادند.‏‎ ‎‏من امیدوارم که ان شاءالله همانطوری که آن محرّم برای ما هدیه آورد و مجرم فرعی‏‎[8]‎‏ ما‏‎ ‎‏را از بین برد، همینطور این محرّم هم برای ما هدیه بیاورد، و مجرم اصلی‏‎[9]‎‏ ما را به جای‏‎ ‎‏خودش بنشاند. خداوند همۀ شما را حفظ کند و موفق و مؤید باشید.‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 11صفحه 102

  • ـ امریکا.
  • ـ کارتر.
  • ـ بیماری گوارشی ناشی از پرخوری.
  • ـ دولتها.
  • ـ صاحب سایه.
  • ـ شاه.
  • ـ تظاهر به گریه کردن ـ حالت گریه.
  • - محمد رضا پهلوی.
  • ـ امریکا ـ کارتر.