سخنرانی

سخنرانی در جمع وزیر و مسئولان وزارت بهداری و بهزیستی (استقلال فرهنگی)

سخنرانی

‏زمان: 16 آذر 1358 / 17 محرّم 1400 ‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: استقلال فکری و فرهنگی ـ نقش اسلام در حرکت های رهایی بخش ‏

‏حضار: آقای موسی زرگر (وزیر بهداری و بهزیستی)، معاونان و مسئولان وزارتخانه‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

غرب زدگی و خودباختگی 

‏     مملکتی که باید گفت دو هزار و پانصد سال و لااقل پنجاه سال که ما شاهدش بودیم و‏‎ ‎‏دیدیم که چه کردند با مردم و چه کردند با کشور و چه کردند با خزانه های کشور و چه‏‎ ‎‏کردند با انسانها ـ که اینها ـ خزائنِ اول «انسان» است. و در طول این مدت نگذاشتند که‏‎ ‎‏یک رشد صحیحی جوانهای ما بکنند، آنها را عقب نگه داشتند. برنامه های تحصیلیشان‏‎ ‎‏برنامه هایی است که به ثمر نمی رسد، حتی آنهایی که در خارج هم می روند و تحصیل‏‎ ‎‏می کنند، باز تحصیلی که برای این ممالک طرح می شود غیر از تحصیلی است که برای‏‎ ‎‏خودشان هست و لهذا اجازه نمی دهند که در آنجا فعالیتی بکنند، می گویند باید بروید‏‎ ‎‏در مملکت خودتان و مع الأسف دارو هم داروهایی که می خواهند آزمایش کنند‏‎ ‎‏می فرستند پیش ما. همانطوری که این جا اگر بخواهند آزمایش کنند، با خرگوش یا با‏‎ ‎‏موش آزمایش می کنند، آنها ما را این طور حساب کردند و ما را همچه تربیت کردند.‏‎ ‎‏در این مدتهای طولانی که اعتقادمان این شده است که غیر از غرب چیزی در کار‏‎ ‎‏نیست به نظر ما. ما متحول شدیم به یک موجود غربزده، یک موجود غربی! یعنی‏‎ ‎‏مغزها یک مغزهای غربی تقریباً شده است و لهذا حالا که مملکت مامی خواهداستقلالی‏‎ ‎‏پیدا کند، مبدأ همۀ استقلالها این است که اول فکرش را مستقل کند یعنی آن وابستگی‏‎ ‎‏فکری که الآن هست که خودشان را هیچ حساب می کنند و آنهارا همه چیز، همچه که‏‎ ‎‏یک جنسی اسم انگلیسی رویش باشد هجوم می کنند به خریدن، دوایی اگر از خارج بیاید‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 179
‏مشابه آن را همین جا درست بکنند یا بهترش را، لکن از خارج که بیاید توجه می کنند به‏‎ ‎‏اینکه آن را بخرند. دواهایی که خودشان درست می کنند اسم فرنگی رویش می گذارند،‏‎ ‎‏برای اینکه بازار این جور شده؛ یعنی بازار غربزده است. اجناسی که خودِ کارخانه های ما‏‎ ‎‏درست می کنند در حاشیه اش به زبان لاتین می نویسند که این فاستونی انگلیسی است!‏‎ ‎‏بازار ما هم یک بازار غربزده شده است یعنی توجه به این شده است که هر چه از غرب‏‎ ‎‏می آید خوب است، ما خودمان چیزی نداریم! فرهنگمان هم که همینطور شده است و‏‎ ‎‏فرهنگی که برای ما درست کردند یک فرهنگ غربی بوده است. و ما در فرهنگ هم‏‎ ‎‏غربزده هستیم. ‏

استقلال فرهنگی نخستین گام در استقلال کشور 

‏     ما اگر بخواهیم مستقل باشیم باید اول افکارمان را مستقل کنیم، یعنی از آزادی فکری‏‎ ‎‏[‏‏آغاز کنیم‏‏]‏‏ یک آزادی خارجی هست که کسی به آن تعرضی نکند، حالا یک همچه‏‎ ‎‏آزادیی هست، اگر بگذارند. اما آزادی فکری این است که انسان در فکرش آزاد و بدون‏‎ ‎‏اینکه متمایل به یک طرف باشد فکر کند، در مسائل علمی هم همینطور است. مسائل‏‎ ‎‏علمی را اگر چنانچه انسان آزاد فکر کند یک طور برداشت می کند، اگر چنانچه ذهنش‏‎ ‎‏متوجه باشد، انگل باشد نسبت به این قضیه، یک جور دیگر فکر می کند، یک جور دیگر‏‎ ‎‏برداشت می کند. برداشتهای علمی ما هم الآن آزاد نیست، ما باید افکارمان را آزاد کنیم تا‏‎ ‎‏برداشتهای علمیمان آزاد باشد. ما باید بفهمیم این را که ما خودمان فرهنگ داریم، یک‏‎ ‎‏فرهنگ غنی داریم، و فرهنگمان از خارج بهتر است و ما باید کوشش کنیم به اینکه بنای‏‎ ‎‏بر این الآن بگذاریم، همه بنای بر این بگذاریم که خودمان را از غیر منفصل کنیم، مستقل‏‎ ‎‏کنیم. اگر این بنا را الآن نگذاریم و باز در نظر ما این باشد که هر چه از اروپا آمد او درست‏‎ ‎‏است، هر فکری که از اروپا آمد آن درست است ‏‏[‏‏استقلال به دست نمی آید‏‏]‏‏ افکاری که‏‎ ‎‏الآن در اروپاست شکست خورده، حالا که آمده اینجا و صادرش کردند به اینجا، اینجا‏‎ ‎‏بهش توجه کردند. یک افکاری هست که در اروپا شکست خورده است، از بین رفته‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 180
‏است یک وقتی ‏‏[‏‏رواج پیدا‏‏]‏‏ کرد و بعد فهمیدند بیخود است. آنهایی که مدعی همان‏‎ ‎‏مسائل بودند، مدعی بودند به اینکه مثلاً باید با مردم برادر بود، با مردم ‏‏[‏‏مساوی‏‏]‏‏ بود،‏‎ ‎‏خودشان برخلاف می کردند، خودشان خلاف آن چیزی که می گفتند می کردند و‏‎ ‎‏مکتبهایی که عرضه داشتند به مردم، این مکتبها در مکتبهای فکری و عقلی که اصلاً از‏‎ ‎‏اول ‏‏[‏‏ارزشی‏‏]‏‏ نداشتند، در مکتبهای اقتصادی هم معلوم شد که درست نبوده است، الآن‏‎ ‎‏درست نبودنش با اینکه ثابت شده، حالا نوبت رسیده به جوانهای ما و به شرق، از آنجا‏‎ ‎‏آمده به شرق، در شرق حالا اول این است که خیال کنند حالا مکتبی است، یک چیزی‏‎ ‎‏است ‏‏[‏‏دایماً‏‏]‏‏ دنبال این می روند.‏

گرایش کورکورانه به مکتب های وارداتی 

‏     این یک وابستگی فکری است که انسان از مکتب خودش دست بردارد برود سراغ‏‎ ‎‏مکتب دیگران. از اقتصاد خودش دست بردارد برود سراغ اقتصاد دیگران، اقتصاد‏‎ ‎‏خودش را اصلاً نظر نکند، نفهمد که چیست، مثلاً اقتصاد اسلامی چیست اینها اصلاً‏‎ ‎‏نمی دانند، ازشان بپرسید که اقتصاد در اسلام چیست اصلاً نمی دانند. در عین حالی که این‏‎ ‎‏را نمی دانند رفتند سراغ اقتصاد مارکسیست! در صورتی که آن در خارج شکست خورده‏‎ ‎‏است. و هکذا ما الآن جمعیتی هستیم که از حبس بیرون آمدیم؛ از آن حبسهای طول‏‎ ‎‏پنجاه سال. حالا ما بیرون آمدیم. دَرِ حبس باز شده است و ما آمدیم بیرون. لکن از این‏‎ ‎‏حبس که بیرون آمدیم، باز یک گرفتاریهای زیاد دیگری داریم که در رأس همۀ‏‎ ‎‏گرفتاریها همین گرفتاری فکری است. این را باید اساتید دانشگاه، معلمین، آموزگارها‏‎ ‎‏بچه های ما را از این انگل بودن و از این افکار بیرون بیاورند، آنها که خودشان مبتلا به آن‏‎ ‎‏افکار نیستند، آنها که هستند که نمی توانند. همۀ بساطی که الآن در ایران هست بساطی‏‎ ‎‏است که ‏‏[‏‏هنوز‏‏]‏‏ اسلامی نیست. ‏

تلاش برای تحقق حاکمیت اسلام 

‏     البته جمهوری اسلامی تصویب شده است. قانون این جمهوری هم تصویب شد. این‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 181
‏هر دوشان با آرای کم نظیر این ‏‏[‏‏ملت‏‏]‏‏ تصویب شده. اما مقصد که این نبوده است که ما‏‎ ‎‏یک پرچم جمهوری پیدا بکنیم و یک تمبر جمهوری و یک ‏‏[‏‏عنوان جمهوری اسلامی‏‏]‏‎ ‎‏مقصد که این نبوده. مقصد این بوده است که جمهوری اسلامی، یعنی سرتاسر مملکت‏‎ ‎‏اسلامی باشد. مردم رأی دادند به جمهوری اسلامی، سرتاسر باید اسلام باشد و‏‎ ‎‏کارشناسهای اسلامی باید اسلام را معرفی کنند. ادارات باید ادارات اسلامی بشود. هر جا‏‎ ‎‏که هست من جمله همین بهداری. بهداری که یکی از مؤسسات بزرگی است که خدمت‏‎ ‎‏باید بکند و زیاد می تواند خدمت بکند و خدمت بسیار شریفی است. خوب، این خدمت‏‎ ‎‏بسیار شریف باید با ترتیب اسلامی باشد و باید هم اداراتش و هم بیمارستانهایش و هم‏‎ ‎‏همه مؤسساتش براساس اسلام باشد. یعنی نمی شود انسان بگوید که ما مسلم هستیم وقتی‏‎ ‎‏که برویم در مؤسساتشان ببینیم که بویی از اسلام نیست. ما بگوییم ما به جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏رأی دادیم و مملکت ما جمهوری اسلامی است، لکن برویم تو بازارش، ببینیم ‏‏[‏‏هنوز‏‏]‏‎ ‎‏ربا هست. و برویم توی اداراتش ببینیم ‏‏[‏‏هنوز‏‏]‏‏ رشوه است. برویم در فلان جا ببینیم‏‎ ‎‏کم کاری و بیکاری و ـ عرض می کنم ـ هرزه روی و این طور چیزها. این نمی شود. این‏‎ ‎‏تناقض است مابین جمهوری اسلامی و عمل. ما باید کوشش کنیم که این مملکت را‏‎ ‎‏مملکت اسلامی کنیم و اسلام است که می تواند ما را نجات بدهد از این بساطی که سر ما‏‎ ‎‏درآوردند و اسلام بود که ما را نجات داد از این سلسلۀ کثیف و از این دستهای پلیدی که‏‎ ‎‏دنبال آن بودند. ‏

اسلام، عامل تحرک و جانفشانی 

‏     اگر بنا بود اسلام را ما برمی داشتیم یک چیز دیگر می آوردیم، یک حزب‏‎ ‎‏می خواستیم درست کنیم نمی توانستیم‏‏[‏‏پیروز شویم‏‏]‏‏. چقدر حزبها از سر اول مشروطه تا‏‎ ‎‏آخر آمدند، لکن چون اسلام دنبالش نبود ‏‏[‏‏پی درپی‏‏]‏‏ شکست بعد از شکست ‏‏[‏‏خوردند‏‏]‏‎ ‎‏اصلاً کامیابی از اول نبود، برای اینکه ملت مسلم است. البته معلوم است ملت مسلم است‏‎ ‎‏دنبال این است که کی صدای اسلام را بلند کند. هر کس صدای اسلام را بلند کند مردم با‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 182
‏او موافق اند.‏

‏     اگر ما این کلمۀ «جمهوری اسلامی» را برداشته بودیم و می گفتیم «جمهوری»‏‎ ‎‏نمی توانستیم مردم را در میدان بیاوریم. مردم برای «جمهوری» هیچ وقت جانشان را‏‎ ‎‏نمی دهند، مردم برای شکم جانشان را نمی دهند، مردم برای آزادی نمی خواهند‏‎ ‎‏خودشان بمیرند که من آزاد بشوم. اینها حرف است. آنی که می تواند مردم را بسیج کند‏‎ ‎‏آن اعتقاد به این است که غیر از این عالم یک جای دیگر هست بهتر از اینجا. همانطوری‏‎ ‎‏که از صدر اسلام این عقیده مردم را یک جمعیت کمی را برد و تا امپراتوری آن روز که‏‎ ‎‏از همه امپراتوریهای عالم ‏‏[‏‏بزرگتر بود‏‏]‏‏ این دو امپراتوری روم و ایران را یک عدۀ معدود‏‎ ‎‏عرب با نداشتن هیچ ساز و برگ جنگی هر چندتایشان یک شتر، یک شمشیر، در بعضی‏‎ ‎‏جنگها نداشتند چیزی بخورند، روزه می گرفتند، بعضی وقتها یک دانۀ خرما در یک‏‎ ‎‏شبانه روز، در بعضی جاها یک خرما را این دهنش می گذاشت و بعد درمی آورد دهن او‏‎ ‎‏می گذاشت و بعد درمی آورد دهن او می گذاشت. یک همچه جمعیتی بر دو امپراتوری‏‎ ‎‏به آن بزرگی غلبه کردند. این غلبه برای چی بود؛ این غلبۀ ایمان بود، و الاّ شمشیر آنها در‏‎ ‎‏مقابل آن تجهیزاتی که آنها داشتند که چیزی نبود. آن وقت تجهیزات ایران و روم خیلی‏‎ ‎‏زیاد بوده، هیچ ربطی به حالا نداشته، تجهیزات عجیب بوده آن وقت. لکن در مقابل آنها‏‎ ‎‏این عده با ایمان رفتند جلو، یعنی این عده می گفتند ما اگر بکشیم آنها را بهشت می رویم،‏‎ ‎‏اگر کشته هم بشویم بهشت می رویم. این منطق اینها را پیروز کرد. این منطق در ایران پیدا‏‎ ‎‏شد. این منطق در این چند سالی که ‏‏[‏‏دایماً‏‏]‏‏ صحبت شد و ‏‏[‏‏روشنگری‏‏]‏‏ شد، و همۀ قشرها‏‎ ‎‏زحمت کشیدند متحول شدند مردم از آن. حالات نفسانی که داشتند به یک حالت‏‎ ‎‏اسلامی فکر می کردند مثل صدر اسلام. الآن هم ‏‏[‏‏هنوز‏‎ ‎‏]‏‏هر چند روز یک دفعه یکی دو‏‎ ‎‏نفر می آیند به من می گویند شما دعا کنید ما شهید بشویم. من دعا می کنم که خدا‏‎ ‎‏پیروزتان کند.‏

‏     این روحیه وقتی پیدا شد در یک جمعیت آنوقت می تواند با مشتش برود طرف‏‎ ‎‏تانک. برای اینکه از مردن دیگر نمی ترسد. ترس نیست پیش آن. این روحیه پیدا شد و‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 183
‏هستش ان شاءالله . الحمدلله هستش به همان قوت، الآن هستش. ‏

جوسازی و کارشکنی عوامل امریکا

‏     آن چند وقت که قضیۀ انتخابات شهرداری و شورای شهرها آمد در کار، و آن‏‎ ‎‏شوراهای شهر حالا چه شد نمی دانم. سستی کردند. آنهایی که مخالف اسلام بودند،‏‎ ‎‏گفتند شکست خوردند، تمام شد مسائل. شروع کردند به صحبتها کردن و شادمانیها کردن‏‎ ‎‏که اسلام شکست خورد. وقتی قضیۀ امریکا آمد دیدند که نه باز زنده است. باز مردم‏‎ ‎‏زنده اند. و در مقابل یک همچه قدرتی ایستادند و فریاد دارند می زنند. بعد که این‏‎ ‎‏رفراندم آمد آنها عقیده شان این بود که در رفراندم، اینجا دیگر چیزی نخواهد شد. برای‏‎ ‎‏اینکه سابقش هم آن مال شوراهای شهر نشد. خیال کردند این هم آن است. وقتی این را‏‎ ‎‏دیدند که تقریباً صد در صد، نود در صد پیروز شده حالا به دست و پا افتادند. حالا‏‎ ‎‏فهمیدند آنهایی که با امریکاییها موافق اند و سر و سری دارند، حالا فهمیدند که اینکه‏‎ ‎‏پیروز شد، باید چه بکنیم. حالا دیگر دنبال یک نقشه های دیگرند، تا ببینیم چه بشود. و‏‎ ‎‏هر قدمی که ما پیش می رویم باز هستند. ما الآن منتظر این هم هستیم که باز بعدها در تعیین‏‎ ‎‏رئیس جمهور باز همین مسائل پیش بیاید، در تعیین وکلای مردم باز همین مسائل پیش‏‎ ‎‏بیاید، باز مبتلای به این مسائل هستیم ما. ‏

به امید حکومت جهانی اسلام 

‏     لکن ما متکی به خدا هستیم و می خواهیم برای خدا کار بکنیم می خواهیم اسلام را در‏‎ ‎‏ایران متحققش کنیم. نه در ایران در همه جا، در هر جا انسان هست. باید مسلم باشد.‏‎ ‎‏ان شاءالله . آرزوی ما این است. مثل اینکه آرزوی انبیا هم این بوده که همۀ بشر مسلمان‏‎ ‎‏باشند، یعنی توحیدی باشند، و به انبیایشان معتقد باشند. راه بهشت را پیدا بکنند. پیغمبر‏‎ ‎‏اکرم در نقل است که دیدند که در جنگی یک دسته را گرفتند و بستند دارند می آورند،‏‎ ‎‏اسیر کردند. فرمود که من دارم با غل و زنجیر مردم را به بهشت می برم. می خواهم‏‎ ‎‏ببرمشان به بهشت، حاضر نیستند. مسئله این است که خیال نشود که اسلام می خواسته‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 184
‏کشورگشایی بکند، مثل مثلاً آقای کارتر که می خواهند کشورگشایی بکنند، اسلام هم این‏‎ ‎‏است، خیر اصلاً مطرح نیست پیش اسلام کشورگشایی. اسلام می خواهد انسان درست‏‎ ‎‏کند. می بیند که انسانها هدر دارند می روند ممالک دیگر دارند انسانها را هدر می دهند. و‏‎ ‎‏این مکتب است که انسان درست می کند. انسان را به صراط مستقیم می برد. ‏

هدف انبیا، آزادی انسان ها

‏     نه ‏‏[‏‏تنها‏‏]‏‏ اسلام، هر نبی ای در عالم که آمده برای این آمده است که انسانها را نجات‏‎ ‎‏بدهد از شرّ این طاغوتها. حضرت موسی یک نفر شبان بود و ـ عرض می کنم ـ از این‏‎ ‎‏طبقۀ مستضعفین بود از همین طبقه بود و قیام کرد و همین طبقۀ مستضعفین را شوراند بر‏‎ ‎‏فرعون و فرعون را از بین بردش. پیغمبر هم از همین مستضعفین، ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ اشخاصی بود که‏‎ ‎‏اینها را کوچک می شمردند. از همین جمعیت بود. ایشان هم قیام کرد و همین مستضعفین‏‎ ‎‏را، همین درجۀ سه به اصطلاح، اینها را که درجه اول هستند، اینها را دور خودش جمع‏‎ ‎‏کرد و به آنها تعلیم کرد و فهماند که قضیه چیست. همینها قیام کردند و اول جزیرة العرب‏‎ ‎‏را از این طاغیها پاک کردند و بعد هم آمدند سراغ رم و سراغ ایران و آنها را هم شکست‏‎ ‎‏دادند. نمی خواستند که ایران بگیرند. می خواستند افراد را نجات بدهند از شیاطین انسی و‏‎ ‎‏از شیاطین جنی. اصلاً بنابراین بود. پیغمبر غصه می خورد برای اینکه مسلمان نمی شوند‏‎ ‎‏اینها. در قرآن هست که تو مثل اینکه مثلاً جانت را می خواهی ـ قریب به این مضمون ـ از‏‎ ‎‏دست بدهی که اینها مسلمان نمی شوند. غصه می خورد برای مردم‏‎[1]‎‏. علاقه داشت به‏‎ ‎‏مردم. علاقه به بشر داشت. می خواست بشر را نجات بدهد. نمی خواست که بشر راهی‏‎ ‎‏برود که فاسد بشود و فاسد کند همه را. ‏

انسان دوستی کارتر!

‏     ملت ما هم الآن که ایستاده می خواهد خودش را نجات بدهد. بعد هم قدم قدم‏‎ ‎‏دیگران را ان شاءالله نجات بدهد. و باورشان نمی آید اینها که ممکن است جمعیتی هم‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 185
‏اعتقاد به خدا داشته باشد و خیلی اهمیت ندهند به این مسائل مادی و به این مکتبهای‏‎ ‎‏مادی، باورشان اصلش نمی آید. آقای کارتر باورش نمی آید که یک کسی برای بشر‏‎ ‎‏دلش بسوزد. خودش می گوید که من محمدرضا را برای «بشردوستی» نگه داشتم آنجا،‏‎ ‎‏بشردوستی را ببینید! یک آدم برای بشردوستی محمدرضای جانی پنجاه ساله را نگه‏‎ ‎‏داشته و همین بشردوستی اقتضا کرده است ـ امروز خواندم در روزنامه، در دیروز بود،‏‎ ‎‏کی بود ـ که محاصرۀ اقتصادی ایران، حصر اقتصادی در دست طرح است. ایشان‏‎ ‎‏می خواهد که مملکتی را، ملتی را از گرسنگی بکشد از باب انسان دوستی اش! از بس‏‎ ‎‏انسان دوست است! آن جانی که این قدر انسانها را کشته و آن قدر انسانها را از همه چیز‏‎ ‎‏ساقط کرده، برده نگه داشته. حالا یک مملکت را یک روز می گوید ما محاصره‏‎ ‎‏اقتصادی می کنیم. معناش این است که ما همچه محاصره می کنیم که شما از گرسنگی‏‎ ‎‏بمیرید. از بشردوستی اش! یک روز هم می گوید که ما می آییم دخالت نظامی می کنیم که‏‎ ‎‏بکشیم و بزنیم و ‏‏[‏‏از بین ببریم‏‏]‏‏ و از بس که انساندوست است! ویتنام هم همین بود.‏‎ ‎‏انساندوستی ایشان بود، و سایر جاها هم همین مسائل است. اینها باورشان نمی آید که‏‎ ‎‏انسان را باید دوست داشت. باورشان نمی آید. هر چی می خواهند برای خودشان. الآن‏‎ ‎‏این آدم دارد دست و پا می کند برای چند سال دیگر که می خواهد رئیس جمهور بشود.‏‎ ‎‏یک چند سالۀ دیگر دلش می خواهد که رئیس جمهور بشود، این الآن تمام نظرش به آن‏‎ ‎‏است. فوج فوج آدم کشته بشود ابداً به فکرش نمی آید که این یک ‏‏[‏‏مسئله غیر انسانی‏‏]‏‎ ‎‏هست. همۀ مملکت هم به باد فنا برود آن به ریاست جمهورش برسد، هر چی می خواهد‏‎ ‎‏بشود. ‏

قیام جهانی مستضعفان 

‏     لکن ما به او‏‎[2]‎‏ اعلام می کنیم که اصلاً دنیا یک جور دیگر شده. غیر آن وقت است‏‎ ‎‏دنیا. تحولی پیدا کرده. مستضعفین قیام کردند. در مقابل سیل مستضعفین نمی شود کسی‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 186
‏نمی تواند قیام بکند.‏

‏     مردم قیام کردند، نه ملت ما، ملتها، ملتهای دیگر بیدار شدند. مشغول اند. کم کم شروع‏‎ ‎‏می کنند. کم کم درست می شود مسائل. نمی شود دیگر آن طوری که سابق فکر می کردند،‏‎ ‎‏حالا فکر بکنند. الآن ما می بینیم که از کی این مسائل مطرح بود که مردم مخالفت بکنند با‏‎ ‎‏رئیس جمهور امریکا. این مسائل اصلاً طرح نبود در اینجا. الآن می بینید در اینجا مردم‏‎ ‎‏عادی فریاد می زنند: «مرگ بر کارتر». و ان شاءالله «مرگ بر کارتر».‏

‏     ما امیدواریم که همه چیزمان متحول بشود. در زیر سایۀ اسلام و پرچم اسلام همه چیز‏‎ ‎‏می توانیم پیدا بکنیم. همۀ آزادیها، همه نحوه استقلال، هر طوری بخواهید بکنید در‏‎ ‎‏اسلام هست. استقلال فکری، استقلال فرهنگی، استقلال اقتصادی، همه چیزش در‏‎ ‎‏اسلام هست. و من امیدوارم که بتوانند همه قشرها که این مسائل را هر کس در محل‏‎ ‎‏خودش پیاده بکند. و همه باید خدمت بکنیم. امروز یک وظیفه است برای همۀ ما که به‏‎ ‎‏این مملکت خدمت بکنیم. مملکتی که دست ما نبود حالا رسیده دست ما. باید طوری‏‎ ‎‏عمل بکنیم که خیال نکنند ما نمی توانیم مملکتمان را اداره بکنیم. الحمدلله می توانیم‏‎ ‎‏اداره بکنیم. ‏

انقلابی بدون خونریزی 

‏     و این انقلابی که ما کردیم از همه انقلابهایی که در عالم شده بهتر است. من دیروز‏‎ ‎‏می خواندم یک ورقه ای آورده بودند. فلان جا قتلهایش یک میلیون و پانصد هزار، فلان‏‎ ‎‏جا یک میلیون و چند صد، فلان جا دو میلیون حبسی اش، چند میلیون، ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏ یک ورقه ای‏‎ ‎‏چاپ کرده بودند، شاید دیده باشید که این ممالکی که اسم برده بود اینها را نوشته بود که‏‎ ‎‏چقدر کشته شدند. چقدر در حبس رفتند. اینجا الحمدلله بعد از ‏‏[‏‏انقلاب‏‎ ‎‏]‏‏یک نفر کشته‏‎ ‎‏نشد، به این معنا که این ملت ما یک کسی را گرفته باشد کشته باشد بیخودی نیست. دنبال‏‎ ‎‏این انقلاب همۀ دروازه ها باز بود. همۀ اشخاص آزاد بودند. و یک دسته از اشخاصی که‏‎ ‎‏خیانت کرده بودند به این مملکت، کشته بودند مردم را، آزار کرده بودند، اینها را گرفتند‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 187
‏و محاکمه کردند و بعد از محاکمه هم ‏‏[‏‏اعدام‏‏]‏‏ کردند.‏

‏     و انساندوستی آقای کارتر یا دیگران این بوده است که برای «نصیری» و برای «هویدا»‏‎ ‎‏هیاهو کردند. لکن بیست و چند سال که اینها مردم را آن قدر اذیت کردند، آنقدر کشتار‏‎ ‎‏کردند، یک کلمه در آنجا نبود. در این حقوق بشر، و در این سازمانهای کذا، و سازمان‏‎ ‎‏ملل، در این شورای امنیت، و اینها یک کلمه راجع به این کشتاری که اینها کردند نبوده‏‎ ‎‏است. اگر بعضی نویسنده های شرافتمند در خارج نوشتند خارج از این جمعیت بودند.‏‎ ‎‏این جمعیتها هیچ همچو چیزی نبوده. اما وقتی «هویدا» از بین رفته ببینید چه می کنند.‏‎ ‎‏حالایی که شاه در آنجاست ببینید چقدر طرفداری می کنند. ‏

طرح رسیدگی به خیانت رؤسای جمهور امریکا 

‏     حالا که چند تا جاسوس در اینجا هست ‏‏[‏‏می گویند‏‏]‏‏ این مخالف با قوانین بین المللی‏‎ ‎‏است! قوانین بین المللی قوانینی است که می گوید کسی که مأمور، یعنی که از بلاد دیگر‏‎ ‎‏مأمورین دیپلماتی باشند، و یک مرکزی باشد، سفارت باشد، اینها مأمورند. اما یک‏‎ ‎‏مرکزی که اصلاً از ‏‏[‏‏عرف دیپلماسی‏‏]‏‏ خبری نیست، اصلاً بساط اینجا آن طوری که اینها‏‎ ‎‏رفتند و دیدند و عکسبرداری کردند، بساط اینجا بساط جاسوسی بوده، و بساط توطئه‏‎ ‎‏بوده. افرادش هم افراد توطئه گر بودند و جاسوس بودند، مجرم بودند در مملکت ما. باید‏‎ ‎‏در همین مملکت اینها به مسائلشان رسیدگی بشود و ما رسیدگی می کنیم ان شاءالله به‏‎ ‎‏جرایم اینها. و به جرایم کارتر و به جرایم نیکسون، و به جرایم جانسون، و به جرایم‏‎ ‎‏روزولت‏‎[3]‎‏ و امثال اینها ما رسیدگی می کنیم.‏

‏    ‏‏ما یک ملت ضعیفی هستیم، اما منطقمان قوی هست. ما با منطق قوی داریم صحبت‏‎ ‎‏می کنیم. تفنگ می خواهند بکشند، ما هم تا آخر جانمان می زنیم. محاصرۀ اقتصادی‏‎ ‎‏می کنند، ما هم می توانیم مقاومت کنیم. علاوه ‏‏[‏‏دیگر کشورها‏‏]‏‏ گوش به حرفشان‏‎ ‎‏نمی دهند. خود مملکت امریکا هم گوش به این حرف نمی دهند. می گویند این صحیح‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 188
‏نیست که ما محاصرۀ اقتصادی بکنیم. ممالک دیگر هم که نوکر آقای کارتر نیستند. آقای‏‎ ‎‏کارتر همچه باد به دماغش افکنده که خیال می کند به مجرد اینکه یک کلمه گفت دیگر‏‎ ‎‏در عالم همه تابع هستند. خیر، اشتباه می فرمایند. و ایشان در ریاست جمهورشان راجع به‏‎ ‎‏این قضیۀ ایران شکست خواهند خورد و باید تجدیدنظر بکنند.‏

‏     ان شاءالله همه موفق باشید. خداوند همه تان را حفظ کند. خداوند همۀ شما را حفظ‏‎ ‎‏بکند و موفق باشید. ‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 11صفحه 189

  • ـ سورۀ کهف ـ آیۀ 6: «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلی آثارِهِمْ اِنْ لَمْ یُؤمِنوا بِهذَا الْحَدیثِ اَسَفًا».
  • ـ کارتر.
  • ـ ریچارد نیکسون، لیندون جانسون و فرانکلین روزولت، رؤسای جمهور گذشته ایالات متحده امریکا بودند.