سخنرانی

سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی پزشکان اصفهان (خیانت های امریکا)

سخنرانی

‏زمان: 25 آذر 1358 / 26 محرّم 1400‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: خیانتهای امریکا به ایران ـ کارشکنی و غوغاسالاریهای عمال امریکا ‏

‏حضار: اعضای انجمن اسلامی پزشکان اصفهان‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

عناصر علیل و مفلوک بر اریکه قدرت

‏     من از آقایان تشکر می کنم که زحمت کشیده اند آمده اند، خواهرها، برادرها، تا از‏‎ ‎‏نزدیک یک مطالبی که باید گفته بشود، لااقل بعضی از آن گفته بشود. شما لابد امروز از‏‎ ‎‏رادیو شنیدید که شاه از امریکا رفت به جای دیگر. این اثر جرم و این مجرم که باید بیاید‏‎ ‎‏و در اینجا محاکمه بشود تا ما پرده از روی جنایات امریکا، یعنی رؤسای جمهور امریکا‏‎ ‎‏که در طول این مدت که این جانی در اینجا جنایت کرده، ریشۀ اصلی اش امریکا بوده، و‏‎ ‎‏این یک شاخه ای از آن ریشه بوده است، اینجا فاش کنیم. اینها گمان می کنند که شاه را از‏‎ ‎‏امریکا که خارج کردند تمام شد قضیه. مثل اینکه وزیر خارجۀ امریکا هم گفت که حالا‏‎ ‎‏ببینیم عکس العمل ایران چه خواهد بود. اگر ایران تمام حرفش این بود که شاه چرا در‏‎ ‎‏امریکاست دیگر حالا تمام شده بود. برای اینکه شاه در امریکا نیست. اما قضیه این است‏‎ ‎‏که شاه؛ شاه مخلوع که الآن یک موجود مفلوکی است، و به نظر من آن وقت که در اریکۀ‏‎ ‎‏قدرت بود مفلوکتر بود؛ مفلوک از جهت ادراکات که نمی توانست بفهمد وظیفۀ او با‏‎ ‎‏ملت چیست و ملت چه مقامی دارد. در هر کشوری این معنا را ادراک نکرده بود. از این‏‎ ‎‏جهت مفلوک بود و حالا هم مفلوک است. چنانکه آقای کارتر هم مفلوک است. آنهایی‏‎ ‎‏که خودشان در اریکۀ قدرت نشستند و این نخوت قدرتمندی در مغزهایی که‏‎ ‎‏کوچک اند، این اسباب این می شود که هر کاری که می توانند انجام بدهند. به هر چه‏‎ ‎‏دستشان می رسد آن ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ انجام بدهند. هر ظلمی که می توانند بکنند. هر ملتی را که‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 267
‏می توانند زیر پای خودشان له کنند. اینها جزء مفلوکهای عالم هستند. برای اینکه قدرت‏‎ ‎‏روحی ندارند که هر چه وارد در مغزشان می شود بتوانند کنترلش کنند. همان طوری که‏‎ ‎‏آدم مفلوک نمی تواند یک راه صحیحی را پیش بگیرد. آدم علیل نمی تواند یک راه‏‎ ‎‏صحیحی برود. آنها که برای خاطر قدرتمندی، کوچک بودن مغز و قدرت زیاد، در آن‏‎ ‎‏وارد شدند نمی توانند کنترل کنند خودشان را، و حفظ کنند مغزشان را، اینها جز‏ء ‏مفلوکها‏‎ ‎‏هستند.‏

زمامداران شایسته از دید اسلام 

‏     انبیا و اولیا که هر چه ‏‏[‏‏بر آنها‏‏]‏‏ وارد می شد، هر چه قدرت در عالم وارد می شد بر آنها،‏‎ ‎‏هیچ در آنها تأثیری نمی کرد. آن کسی که زمام یک مملکتی که از حجاز گرفته تا مصر و‏‎ ‎‏همۀ اینجاها را؛ ایران و سایر جاها تحت سلطۀ او بود، و قدرت جسمی و روحی خودش‏‎ ‎‏آنطور بود، می بینیم که از یکی از افراد پایین و متوسط متواضعتر است. و این قدرتها ابداً‏‎ ‎‏در روح او تأثیر نکرده. برای اینکه، روح این قدر بزرگ است که همۀ عالم را می گیرد.‏‎ ‎‏یک روح مجردی که از این آلایشها تجرد پیدا کرده است، اینقدر وسیع است که همۀ‏‎ ‎‏عالم مثل یک نقطه می ماند در آن. آنها لایق زمامداری اند. اسلام آنها را زمامدار کرده‏‎ ‎‏است. وقتی هم که دست به دامن آنها نمی رسد باید آن اشخاصی که نزدیکتر به آنها‏‎ ‎‏هستند از سایر افراد، آن اشخاصی که بهتر می توانند هضم کنند قدرتها را، کمتر قدرت‏‎ ‎‏مآبی در آنها تأثیر بکند، آنها باید زمامدار باشند. مع الأسف دستمان کوتاه است. امثال‏‎ ‎‏اینهایی که تا یک قدرت پیدا می کنند، مثل حیوانهای چموش شروع می کنند به شرارت.‏‎ ‎‏اینها مفلوک اند. همان طوری که اینها الآن اسم محمدرضا را می گویند یک مریض‏‎ ‎‏مفلوکی، من می گویم در آن زمان که قدرتمند به نظر شما بود مفلوکتر بود از حالا. حالا‏‎ ‎‏شما هم مفلوکید. و همه قدرتمندهایی که به واسطۀ یک قدرت نمی توانند خودشان را‏‎ ‎‏کنترل کنند و نمی توانند هضم کنند آن قدرتی که برایشان وارد می شود، اینها جزء همان‏‎ ‎‏مفلوکها هستند. و لهذا این مفلوکها هستند که دور هم می نشینند و به تبع آن مفلوک اصلی‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 268
‏یک ملتی را محکوم می کنند. لابد این را هم شنیدید که لاهه، ایران را محکوم کرد. حالا‏‎ ‎‏دیگر خواب به چشم ایرانیها نمی رود! لاهه محکوم کرد! این لاهه مدتهاست؛ این‏‎ ‎‏سازمانها مدتهاست که اسرائیل را در این شرارتهایش محکوم کردند و هیچ اعتنا به آنها‏‎ ‎‏نکرد. هیچ غلطی هم آنها نکردند. ما که مسئله مان یک مسئلۀ حق است که می گوییم که‏‎ ‎‏بیایید ببینید که اینجا اصلاً سفارتخانه نیست. ‏

لانه جاسوسی یا سفارتخانه؟!

‏     شما می گویید که سفارتخانه باید جزء احکامی که کردند آقایان، سفارتخانه باید به‏‎ ‎‏تصرف امریکا داده بشود. ما مدعی هستیم که اینجا سفارتخانه نیست. اصلش قضیۀ‏‎ ‎‏سفارت در کار نبوده. و ما مدعی هستیم که این آدمهایی که در اینجا بودند، اینها اجزای‏‎ ‎‏سفارتخانه نبودند.‏

‏     به اسم سفارتخانه شما یک چیزی درست کردید که لانۀ جاسوسی است. و بیایند‏‎ ‎‏ببینند که آیا این چیزهایی که در این سفارتخانه هست، اینها اسباب دست جاسوسهاست‏‎ ‎‏یا وسائلی است که سفارتخانه لازم دارد؟ بیایند سفارتخانه های دیگر را ببینند. سفارتخانه‏‎ ‎‏ایران را در خارج ببینند، که آیا این سفارتخانه ایران وضعش اینطور است که اینجا هست.‏‎ ‎‏و همین طور سفرای ایران در خارج. یا فرض کنید اجزای سفارتخانه ها را ببینید که آنها‏‎ ‎‏در آنجا یک همچو مسائلی دارند. و اگر یک وقتی مثلاً ایران، یا جای دیگر در امریکا‏‎ ‎‏یک جایی را به اسم سفارتخانه، مرکز توطئه و جاسوسی قرار بدهد، آقایان می گویند که‏‎ ‎‏خوب، شما چون که یک اشخاصی بودید دیپلمات، بیایید؛ تشریف ببرید. دیگر راه را‏‎ ‎‏باز کنند. و یا نه مسئله این نیست. شما با این حرفها می خواهید کلاه سر عالم بگذارید. و‏‎ ‎‏وقت دیر شده است و دیگر از شماها قبول نمی کنند این مسائل را. شما شاه را دک کردید‏‎ ‎‏برای اینکه مشتتان باز نشود. ما محاکمه تان می کنیم. در همین جا محاکمۀ رژیم پهلوی را.‏‎ ‎‏و محاکمه رژیم جمهوری امریکا را. در این مدتی که به ما، اینطور جرمها را نسبت به ما‏‎ ‎‏روا داشتند، و اینطور توطئه ها را کردند.‏


صحیفه امامجلد 11صفحه 269
مأموران سیاسی یا جاسوسی؟!

‏     آنها گفتند که، محکوم کردند ما را به اینکه سفارتخانه ها و سفارتخانۀ امریکا باید‏‎ ‎‏تحویل داده بشود. و این دیپلماتها و سفرا و اجزای سفارتخانه باید راه بیندازند اینها را‏‎ ‎‏بیایند به امریکا. ما می گوییم که سفارتخانه نیست. اینجا شما می گویید سفارتخانه. ما‏‎ ‎‏می گوییم امریکا اصلاً سفارتخانه ندارد اینجا. ما می گوییم که مأمور سیاسی ندارد اینجا.‏‎ ‎‏اینها مأمورهای امنیتی هستند نه مأمور سیاسی. اینها از اجزای امن امریکا‏‎[1]‎‏ هستند که در‏‎ ‎‏اینجا بودند. اینها نیامدند برای اینکه بین ایران و امریکا را روابط سیاسی ایجاد کنند. اینها‏‎ ‎‏آمدند اینجا و این مرکز هم برای همین است که در ایران توطئه کنند. و حالا که شکست‏‎ ‎‏خوردند بیشتر توطئه کنند. حالا که آن شخص رفته است و دست آنها هم از مملکت تا‏‎ ‎‏حدودی بریده شده است زیادتر می خواهند توطئه کنند. ما این معنا را می گوییم. ما‏‎ ‎‏اشخاصی را که می خواهیم دعوت کنیم در اینجا؛ از دانشمندهای دنیا، و از سیاسیون دنیا،‏‎ ‎‏و از کارشناسهای دنیا، برای این است که بیایند تشخیص بدهند که این وضعی که در اینجا‏‎ ‎‏بوده است، و این اشخاصی که در اینجا مشغول کار بودند، این وضع سفارتخانه است؟‏‎ ‎‏این وضعش وضع سفارتخانه است؟ این یک مکانی است که باید اسمش را سفارتخانه‏‎ ‎‏گذاشت یا نه؟ و بیایند و ببینند این اشخاص را. و بررسی کنند از پرونده هایی که اینها‏‎ ‎‏دارند. و از کارهایی که آنجا انجام می دادند. ببینند این کارهای سفارتخانه است یا‏‎ ‎‏کارهای سفارتخانه نیست. پس شما یک موضوع غلطی را، لاهه یک موضوع غلطی را‏‎ ‎‏حکم کرده، یک موضوعی را حکم کرده که در اینجا نیست همچو موضوعی. آن گفته‏‎ ‎‏است باید سفارتخانه را تحویل بدهند. ما سفارتخانۀ امریکا اینجا نداریم. کجاست این‏‎ ‎‏سفارتخانه؟ می گویند که باید این دیپلماتها را رها کنند. ما نمی شناسیم دیپلماتی در اینجا.‏‎ ‎‏آنها که نگفتند که باید مرکز جاسوسی را ‏‏[‏‏تحویل بدهند‏‏]‏‏. باید یک مجلس دیگر‏‎ ‎‏بگیرند،‏‎[2]‎‏ آنجا هم باز به اتفاق آرا بگویند که مرکز جاسوسی را باید به امریکا تحویل‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 11صفحه 270
‏بدهند و جاسوسها را باید رها کنند. اگر این را گفتند یک حکمی بر ضد ما هست. اما‏‎ ‎‏اینهایی که گفتید، حکمی بر ضد ما نیست. برای اینکه ما که مرکز جاسوسی را گرفتیم نه‏‎ ‎‏سفارتخانه را. اصلاً ما هیچ سفارتخانه ای را نگرفتیم. امریکا سفارتخانه ندارد اینجا. پس‏‎ ‎‏آقایان می گویند که سفارتخانه را باید تحویل امریکا داد. نه، سفارتخانه ندارد تا ما‏‎ ‎‏تحویل بدهیم. امریکا مأمورین سیاسی ندارد اینجا. اینکه می گویند باید مأمورین سیاسی‏‎ ‎‏را تحویل بدهید. مأمورین سیاسی کی است. پیدا کنند تا ما تحویل بدهیم. ما مدعی‏‎ ‎‏هستیم که اینها هیچ کدام مأمور سیاسی نیستند. و می گوییم بفرستید و ببینید. قضیه را‏‎ ‎‏بررسی کنید.‏

محاکمه غیابی رؤسای جمهور امریکا

‏     و ما می آوریم بررسی می کنیم این مطلب را. ما محاکمه می کنیم اینها را. و محاکمه‏‎ ‎‏می کنیم رؤسای جمهور را؛ منتها محاکمۀ غیابی. دستمان به آنها نمی رسد. محاکمۀ غیابی‏‎ ‎‏آن مقداری از پرونده هایشان که در اینجا هست. و آن مقداری از جنایاتشان که بر ما در‏‎ ‎‏اینجا ثابت است. که این مقدار، من مکرر این را گفتم. اینها یک کارهای زیر پرده ای‏‎ ‎‏داشتند، که شاید غیر از رئیس جمهور و شاه کسی نمی دانسته آنها را. ما نمی توانیم پیدا‏‎ ‎‏کنیم آن مقداری که منعکس است در خارج. آن مقداری که در وزارتخانه های ما‏‎ ‎‏منعکس است، آن مقداری را ما می خواهیم حالا بررسی بکنیم، و پرونده هایشان را‏‎ ‎‏مشغول جمع آوری هستند گروههایی تا اینکه جمع بشود، و ما دعوت کنیم از اشخاص‏‎ ‎‏بیایند بررسی بکنند. ما یک حرف غیرحقی نداریم. ما یک حرف ساده ای که همۀ عالم‏‎ ‎‏این حرف را اگر بفهمند، باید بپذیرند. البته آقای کارتر نمی پذیرد. برای اینکه آقای‏‎ ‎‏کارتر اصلاً از آن مفلوکهایی هست که حق را نمی تواند بپذیرد. مغز او دیگر حق را‏‎ ‎‏نمی تواند بپذیرد. آن دارد شاه را از این دست به آن دست می گرداند. و در یک‏‎ ‎‏جزیره ای در آنجاها بردند و نگهداری اش می کنند که مبادا گرفتار بشود و به ایران بیاید،‏‎ ‎‏و مقداری که بین خودش و او هست هم کشف بشود. آن اسراری که مابین شاه و کارتر‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 11صفحه 271
‏هست، و سایر چیزهای امریکا هست‏‎[3]‎‏، باید کشف بشود. محمدرضا گفته بود که چنانچه‏‎ ‎‏بناست من را محاکمه کنند، باید رؤسای جمهوری امریکا هم؛ چند نفر که در زمان من‏‎ ‎‏بودند، محاکمه کنند. بله، باید محاکمه کنند آنها را. منتها ما دستمان به آنها نمی رسد. ما‏‎ ‎‏همچو قدرتی نداریم که احضار کنیم رئیس جمهور امریکا را. لکن این قدرت را داریم‏‎ ‎‏که در محل خودمان پرونده هایشان را رسیدگی کنیم، و اشخاص را دعوت کنیم از خارج‏‎ ‎‏و بیایند و رسیدگی کنند و ببینند چیست قصه. ما آنها را هم می خواهیم محاکمه کنیم.‏‎ ‎‏بنابراین، این فایده ندارد که ایشان بردارد این را ببرد از یک مملکتی به مملکت دیگر. و‏‎ ‎‏خیال کند حل شد قضایا. از اول هم همۀ حرفها این بود که اگر او را تحویل ما ندهید، ما‏‎ ‎‏اینهایی که اینجا هست محاکمه می کنیم. و حالا هم می گوییم که ما یک محاکمه ای از‏‎ ‎‏رژیم پهلوی می کنیم. و یک محاکمه هم از ... رؤسای جمهوری امریکا، از آن زمانی که‏‎ ‎‏این آدم در رأس امور بود تا حالا. و تا آن وقتی که اینها در اینجا هستند و بساطشان اینجا‏‎ ‎‏هست. بنابراین، مسائل حل نشده است. ‏

برانگیختن مستضعفان جهان بر ضد مستکبران

‏     آنها خیال می کنند که چنانکه این را فرستادند از آنجا، دیگر مسائل حل است. خوب،‏‎ ‎‏ما یک مطلب دیگری هم غیر از اینکه اساس مطلب است که می خواهیم جرم آنها را به‏‎ ‎‏دنیا ثابت بکنیم. ‏‏[‏‏می خواهیم‏‏]‏‏ مستضعفین وظیفه شان را با مستکبرین بفهمند. این‏‎ ‎‏مستضعفین اکثراً نمی دانند. ما هم نمی دانیم. ما هم جزء مستضعفین هستیم. نمی دانیم که‏‎ ‎‏اینها به سر ما چه آوردند. بعضی از ورقه های کوچکش دست ماست و می دانیم. بعضی‏‎ ‎‏مشاهدات ما هست و چیزهایی که به چشم دیدیم. اما مسائل زیاد زیر پرده را ما‏‎ ‎‏نمی توانیم بفهمیم. ما می خواهیم آن مقداری که فهمیدیم و آن مقداری که امکان دارد‏‎ ‎‏بفهمیم این را. درست عرضه کنیم به مستضعفین دنیا. به ممالک دنیا. تا بفهمند‏‎ ‎‏مستضعفین که این مستکبرین با آنها چه می کنند. این ابرقدرتها با اینها چه می کنند. ما‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 272
‏می خواهیم بفهمانیم به خود ملت امریکا که نسبت به ملت امریکا اینها چه کردند تا حالا.‏‎ ‎‏اینها چه جنایاتی کردند که ملت امریکا را هم در نظر مردم دارند از بین می برند. اینها‏‎ ‎‏چقدر به خود امریکا لطمه وارد کردند. لطمۀ حیثیتی. لطمۀ انسانی. و چقدر به سایر‏‎ ‎‏کشورها و ملتها و اینها. بنابراین، مسائل به اینجا ختم نمی شود. ما یک ملت ضعیفی‏‎ ‎‏هستیم. ما یک ملتی هستیم که اتکالمان به خداست. و ما جمعیتمان کم است. شما‏‎ ‎‏جمعیتتان زیاد؛ جمعیتشان زیاد. یعنی، اینکه ملت امریکا با آنها نیست تا جمعیتشان زیاد‏‎ ‎‏باشد. شمایید و سرنیزه ها و فانتومها و آن بساطی که دارید، و ماییم و مشت و صدا و فریاد‏‎ ‎‏مظلومیت، تا ببینیم آیا چه خواهد شد. آیا غلبه با مظلومها خواهد شد، یا غلبه باز با‏‎ ‎‏ظالمهاست. این راجع به مسائل امروزی که به ما متوجه است. ‏

پیروزی انقلاب با قدرت معنوی

‏     اما مسائل داخلی خودمان. شما ملاحظه کردید که ما در آن وقتی که ملت ما با این‏‎ ‎‏رژیم درافتاد، یک مقابلۀ آدمی که هیچ نداشت با یک آدمی که همه چیز داشت. شما‏‎ ‎‏یک وقت مقابله کردید با یک رژیمی که قدرتمند بود. و مجهز به همۀ جهازات جنگی و‏‎ ‎‏دارای قدرت زیاد، که دنبال آن و پشتیبان آن هم قدرتهای عالم بود. یعنی شما یک‏‎ ‎‏طرف ایستاده بودید با دست خالی، آن طرف ایستاده بود با تمام تجهیزات، و پشت سر‏‎ ‎‏او، پشتوانۀ او همۀ عالم بود. شما خیال نکنید که از این همه عالم که می گویم ـ ملتها را‏‎ ‎‏نمی گویم ـ همیشه مقصودم دولتهاست. این دولتها ـ الاّ کمی شان ـ پشتیبانی از او‏‎ ‎‏می کردند. این قدرتهای بزرگ پشتیبانشان بودند. و خصوصاً امریکا و انگلستان. در یک‏‎ ‎‏همچو موقعی آن که شما را پیروز کرد، و اینها در عین حال که همه چسبیده بودند که این‏‎ ‎‏آدم را نگهش دارند در اینجا، و بعد هم بختیار را نگه دارند در اینجا که در آن هم خیلی‏‎ ‎‏جدیت کردند. اینکه موفق نشدند آنها، و شما موفق شدید چه بود؟ شما قدرت نظامی‏‎ ‎‏داشتید؟ شما اصلاً تعلیمات نظامی دیده بودید؟ ما یک دسته طلبه بودیم که نمی دانیم‏‎ ‎‏نظام چه می کند. شما هم یک دسته پزشک هستید که باز هم از نظام اطلاع ندارید.‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 273
‏تعلیمات نظامی ما ندیده بودیم. ملت ما تعلیمات نظامی ندیده بودند. آنها تعلیمات‏‎ ‎‏نظامی داشتند، اما ما نداشتیم. هیچ هم نداشتیم. حالا هم که می بینید چهار تا تفنگ دست‏‎ ‎‏جوانهای ما هست، اینها غنیمتی است که از آنها گرفتند والاّ قبلاً که نداشتند. این را قبلاً با‏‎ ‎‏زحمت، نمی دانم، یک چیز درست می کردند، پرت می کردند، که در مقابل آنها چیزی‏‎ ‎‏نبود اینها. آنی که این ملت را پیش برد، آن یک قدرت غیبی بود. یک قدرت الهی بود.‏‎ ‎‏پای هیچ کس حساب نکنید شما. در عین حالی که تشکر می کنم از شما که این مقاله ها را‏‎ ‎‏خواندید. لکن تذکر می دهم این قدر تعریف نکنید از یک شخصی، برای اینکه چیزی‏‎ ‎‏نیست. هر چه هست، اوست. ما چیزی نیستیم. ما جز یک بندۀ ضعیف چیزی نیستیم. با‏‎ ‎‏یک فوت می توانستند اینها، ما را بیرون کنند. آنکه این قدرت را به این ملت داد، و‏‎ ‎‏آنطور وارد شد به میدان و بیرون کرد حریف خودش را، آن یک قدرت روحی بود که‏‎ ‎‏خدا داد به اینها. یک قدرت الهی و غیبی بود که این ملت را متحول کرد به یک چیز‏‎ ‎‏دیگری. این مردمی که وقتی اسم «سازمان امنیت» می آمد به خودشان می لرزیدند،‏‎ ‎‏ریختند و گفتند ما اصلاً نه شاه می خواهیم و نه سازمان امنیت و نه اصل رژیم شاهنشاهی‏‎ ‎‏را می خواهیم. و به واسطۀ این امری که خدای تبارک و تعالی انجام داد به ارادۀ مبارک‏‎ ‎‏خودش. ‏

بیم و هراس در دل دشمنان 

‏     و یک نکتۀ بزرگی که شاید اکثراً از آنها غافل باشند، آن ایجاد رعبی بود که در اینها‏‎ ‎‏کرد. در قرآن هم هست که «نصر» گاهی به «رعب» است. گاهی جمعیت اینها را جوری‏‎ ‎‏می کند که به نظرشان زیاد می آید‏‎[4]‎‏. گاهی قدرت نمایی اینها، ولو چیزی نیست، در نظر‏‎ ‎‏آنها بزرگ می آید. اینها همه چیز داشتند. و مطمئن باشید که اگر این رعبی که خدا در‏‎ ‎‏قلب اینها انداخته بود، نبود، اینها می توانستند یک شب تمام تهران را خراب کنند. همه‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 274
‏چیز داشتند. قبلاً هم که ایشان گفته بود که اگر من بروم ایران را خرابش می کنم. خراب هم‏‎ ‎‏کرده. آن وقتی که اینجا بود خراب کرده. حالا که رفته. ما بتوانیم آیا آباد کنیم این خرابی‏‎ ‎‏را یا نه، نمی دانم. این معنا که توی دل آنها را خدا خالی کرد، و از آن طرف سربازها و‏‎ ‎‏درجه دارهای پایین از آنها دیگر اطاعت نکردند. اینها کارهایی بود که خدا کرد. من و‏‎ ‎‏شما نمی توانستیم بکنیم. اینها کارهایی بود که جز آن ردۀ اول که آنها دیگر منقلب شده‏‎ ‎‏بودند به یک آدم فاسد؛ به یک حیوان، رده های بعد از آن، هم افسرهایشان، و هم‏‎ ‎‏درجه دارهایشان، و هم سربازهایشان، اینها از آنها برگشته بودند. اگر امر هم می کردند،‏‎ ‎‏اطاعت نمی کردند. حتی من، آنطور که شنیدم بختیار وقتی که می خواسته برود، در همین‏‎ ‎‏راهی که داشته می رفته که برود، امر کرده است که به عنوان اینکه خوب، نخست وزیر‏‎ ‎‏هستم، امر کرده است که آن را بمباران کنید، گوش به او ندادند. این تخلف این جمعیت‏‎ ‎‏از آنها یک چیزی بود که خدا درست کرد برای آنها. اگر این جمعیت، این سرباز مجهز و‏‎ ‎‏کذا تبعیت کرده بودند از این درجۀ اولی ها، از شاه و از بختیار، و از آن بالاترها و بالاها،‏‎ ‎‏اگر اطاعت کرده بودند، حالا نه من اینجا نشسته بودم و نه آقا و نه جمع شما. نبودیم، یا در‏‎ ‎‏بیغوله ها بودیم و در حبسها بودیم یا قتل عام. ما را هم کشته بودند. ‏

جریان رویارویی با حکومت نظامی بختیار

‏     اما غفلت نباید بشود از این نصری که خدای تبارک و تعالی، نصرتی که خدای تبارک‏‎ ‎‏و تعالی نصیب ما کرد. از اینکه آنی که باید مقابل ما بایستد، به ما ملحق شد. آن شبی که‏‎ ‎‏می خواستند اینها کودتا بکنند، ما تهران بودیم. و یک شب بنا بود کودتا بکنند. به ما هم‏‎ ‎‏اطلاع دادند. حتی آمدند اصرار هم بعضی کردند که شما از این خانه بیایید بیرون. گفتم‏‎ ‎‏نه، من همین جا هستم. آن شبی که اینها می خواستند کودتا بکنند ... بعدها ما فهمیدیم که‏‎ ‎‏بنای آنها بر این بوده است که هر کس احتمال بدهند که ‏‏[‏‏مؤثر‏‏]‏‏ باشد بکشند او را. از بین‏‎ ‎‏ببرند. و اعلام کردند حکومت نظامی روز را؛ که روز هم نباید بیرون بیایید. خدا خواست‏‎ ‎‏که شکسته شد این. من هیچ فکر نمی کردم که این روی چیست. بعد به من گفتند‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 275
‏کودتاست. فکر نمی کردم که این حکومت نظامی را برای چه دارند تأسیس می کنند. ما‏‎ ‎‏برای اینکه یک مقابله ای با آنها کرده باشیم گفتیم به این اعتنا نکنید. ... بعد معلوم شد که‏‎ ‎‏این را خدا خود پیش آورده که این نقشه ای که اینها کشیده بودند که حکومت نظامی روز‏‎ ‎‏درست بکنند و تمام خیابانها را بگیرند و تمام قدرتهایشان را در اینجاها مجهز کنند، و با‏‎ ‎‏هر چیزی که دارند در خیابانها نصب کنند، کودتا کنند و بساط را تمام کنند، مردم آمدند‏‎ ‎‏خنثی شد. مردم ریختند بیرون و خنثی کردند. اینها یک چیزهایی بود که خدا ایجاد کرد.‏‎ ‎‏نباید یک کسی نسبت به من یا نسبت به شما یا نسبت به کسی دیگر بدهد. همه از اوست.‏‎ ‎‏همه چیز از اوست. تا روحیۀ شما توجه به آن مبدأ قدرت دارد پیروزید. از آن منفصل‏‎ ‎‏نشوید. از این مبدأ قدرت منفصل نشوید. اتصالتان را زیاد بکنید به مبدأ قدرت. ‏

شکست سهمگین امریکا در ایران

‏     اینها الآن دست بردار نیستند. اینها یک چیز کمی از جیبشان نرفته. هم از حیث مال کم‏‎ ‎‏از دستشان نرفته، که نفتهای ما را همین طوری می خوردند. و مهمترش آن جهت سیاسی‏‎ ‎‏است که یک قدرتی که تحمیل کرده بود بر دنیا که دیگر مقابل این کسی نمی تواند‏‎ ‎‏بایستد. یک جمعیت کمی در مقابل آنها ایستاد. و حرفش را زد و بیرون کرد آنی که آنها‏‎ ‎‏می خواستند باشد. این شکست در این معنا یک شکست کمی و آسانی برای آنها نبود،‏‎ ‎‏که آن وضع که آنها پیش آورده بودند، که به همۀ مغزها تحمیل کرده بودند که شما هیچ‏‎ ‎‏کاری نمی توانید بکنید. تا ما حرکتی بکنیم چه خواهد شد. سابق اینطور بود. اگر یک‏‎ ‎‏کاری می خواستند بکنند، یک قراردادی، یک کاری و ایران یک اهمالی می کرد، یک‏‎ ‎‏کشتی از انگلستان می آمد طرفهای خرمشهر و آنجاها خودش را نشان می داد تمام‏‎ ‎‏می شد. آن قرارداد بسته می شد به هر طوری که آنها می خواستند. اگر یک کشتی از‏‎ ‎‏امریکا می آمد در نزدیکیهای خلیج، مطلب تمام بود. دیگر همه دستشان را روی دست‏‎ ‎‏هم می گذاشتند. اما حالا می بینند اینطور شده است که یک جمعیتی در این طرف دنیا قیام‏‎ ‎‏کرده است، و کشتیهای اینها همه اش می آید اینجا و سرگردان دارد می گردد. اینها هیچ‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 276
‏اعتنا نمی کنند. نشستند همین طور نگاه می کنند. اعتنا به آن نمی کنند. تشر می زند، به‏‎ ‎‏تشرش اعتنا نمی کنند. تا ملزم بشود به اینکه شاه را از آنجا ببرد. خوب، این یک شکستی‏‎ ‎‏بود. ایشان می خواست نگه دارد. مهمان عزیزش! را می خواست نگه دارد آنجا. دنبال‏‎ ‎‏این بود که او را نگه دارند. معالجه کنند. یک مفلوکی را معالجه بکنند. این یک قدم را که‏‎ ‎‏عقب رفت که از آنجا شرّ این را از سر خودش کند.‏

راه حل اختلافات ایران و امریکا

‏     اگر عقل حسابی، سرش بیاید و آن نخوت قدرت را کنار بگذارد، با قدرتمندی‏‎ ‎‏نخواهد پیش برود، به طور سیاسی پیش برود نه سیاست باصطلاح آنها، با سیاست سالم‏‎ ‎‏پیش برود ممکن است مسائل را بشود تا یک حدودی حل کرد. و آن این است که به آن‏‎ ‎‏که گفته است آن را ببر آنجا. به او بگوید که ببرش بده به ایران دیگر. برایش هم خیلی‏‎ ‎‏خیلی ننگ نیست. برای اینکه آن وقت می گفتند ننگ است و سر لج ایستاده بود که از‏‎ ‎‏امریکا راست بیاید اینجا. این را به شما عرض بکنم که یک نفر آدم پیش من گفت که‏‎ ‎‏اینها حاضرند. الآن یادم نیست که از کجا آمده ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏. یکی از خارج آمد اینجا به من‏‎ ‎‏گفت ـ شاید بیست روز پیش از این ـ که اینها حاضرند که این شاه را بنشانند توی طیاره ای‏‎ ‎‏به اسم یک جایی ببرند و بعد چند نفر از اینهایی که طیاره ها را می ربایند، اینها بربایند و‏‎ ‎‏بیاورند اینجا. حاضرند این کار را بکنند برای حل مسئله. من خیلی زودباور نیستم. گفتم‏‎ ‎‏نه. ما این کار را نمی کنیم. ما می خواهیم تحویلش بدهند. اگر اینها درست توجه بکنند به‏‎ ‎‏مصالح و مفاسد ملت خودشان. نه اینکه فقط فکر این باشد که من قدرتمندم، هر کاری‏‎ ‎‏دلم می خواهد می کنم. و بفهمند که این معنا در این زمان دیگر اینطور نیست که قدرتمند‏‎ ‎‏هر کاری دلش می خواهد بکند. قدرتمند خیلی زیاد هست در دنیا که مقابلتان می ایستند،‏‎ ‎‏نمی گذارند بکنید. همچو نیست که اگر تو از آن طرف صدایت درآید رفیقت از آن‏‎ ‎‏طرف صدایش درآید. آن رقیبت از آن طرف صدایش دربیاید. آنها هم صداشان‏‎ ‎‏درمی آید. بنابراین مطرح نیست این معنا که تو بتوانی با قدرت نظامی پیش ببری. حالا اگر‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 277
‏درست سر عقل بیاید و آنها هم که آن وقت هی می ترساند ما را، خیال می کرد که مثل‏‎ ‎‏سابق است که تا کشتی بیاید آنجا ما بگوییم آقا، بفرمایید هر کاری می خواهید بکنید، و تا‏‎ ‎‏یک کلمۀ نظامی پیش بیاید ما از آن بترسیم، حالا آن وقت گذشته، و ملت ما حاضر به‏‎ ‎‏شهادت است. کفنپوش شده است. ‏‏[‏‏اگر کارتر‏‏]‏‏ سر عقل بیاید، مسائل را می تواند حل‏‎ ‎‏بکند. اموال این را الآن هر چه آنجا دارد بدهند. اموال خود ملت است. ‏

قصۀ رضاخان

‏     ما مدعی هستیم که، یعنی تاریخ هست، کتاب هست، رضا خان که آمد در این اراک‏‎ ‎‏بوده است. یک وقتی، در شرح احوالش هست، در یک کتابی که پیش من آوردند، در‏‎ ‎‏این اراک بوده رضا خان و یک سربازی، یک همچو چیزی بوده. آنجا شرح حال‏‎ ‎‏خودش را برای اینها نقل کرده است. خودش نقل کرده است که من در اراک بودم و‏‎ ‎‏ماهی نمی دانم چقدر داشتیم و ما ‏‏[‏‏دائماً‏‏]‏‏ دنبال این بودیم که اول ماه بیایند این را دست ما‏‎ ‎‏بدهند ما زندگیمان را بکنیم. ماهی هفت تومان، چقدر، چیز کمی بوده. این در آن‏‎ ‎‏گفتگویش که در آن وقت با وزرای خودش صحبت می کرده این قصه را، گفته و این را‏‎ ‎‏گفته. پس رضا خان خودش گفته که ما هیچ نداشتیم. همه ما می دانیم که یک آدم‏‎ ‎‏مجهولی بود. و نه مالک بود و نه ـ عرض می کنم که ـ کاسب بود و نه تاجر بود. هیچ اینها‏‎ ‎‏نبود. این در این حال آمد اینجا. و بسیاری از شما شاید یادتان باشد. و اکثرتان یادتان‏‎ ‎‏نیست که وقتی رضا شاه آمد مازندران را می خواست، تمامش را برای خودش قباله کند.‏‎ ‎‏آن وقت به من گفتند که وقتی که بردند صورت مازندران را آنجایی که این طرف شمال‏‎ ‎‏را که این می خواست بگیرد، وقتی بردند آنجا نگاه کرد دید، بعضی جاهایش یک خطی‏‎ ‎‏مثلاً چطوری غیر از جاهای دیگرش. گفت اینها چیست؟ گفتند اینهاست که تا حالا نشده‏‎ ‎‏است. یعنی به ملک شما درنیامده. نه اینکه خریدیم از آنها. مردم را به قباله کردن الزام‏‎ ‎‏کردند. انداخته دور. گفت ببرید تمامش کنید. وقتی که آمد اینجا هیچ نداشت. مازندران‏‎ ‎‏را یا شمال را؛ هر جا که توانست این املاک را گرفت. خوب، البته بعدش دیگر نتوانستند‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 278
‏نگه دارند. آن بعدش ایشان نتوانست نگه دارد. ایشان هم وارث یک آدمی است که هیچ‏‎ ‎‏چیز نداشته. حقوق سلطنتی هم که به زور، بیخودی می برده است. برای اینکه سلطان‏‎ ‎‏قانونی نبوده است. من مکرراً این را اثباتش کردم. این قانونی نبوده است. آن حقوق‏‎ ‎‏سلطنتی هم ببینند چقدر بوده است. خرج ایشان چقدر بوده. حقوقش چقدر بوده.‏‎ ‎‏حساب کنند ببینند که این اموالی که الآن در خارج دارد. اینکه در بانکهای همه جا. تقریباً‏‎ ‎‏در بانکهای امریکا دارد. در سوئیس دارد. جاهای دیگر دارد. اگر طلب دارد واقعاً،‏‎ ‎‏خوب، به او بدهند برود. و اگر یک آدمی که هیچ نداشته و حالا اینها را دارد، خوب، ما از‏‎ ‎‏او می پرسیم از کجا آوردی. یک وقتی اینها می گفتند که قانون را «از کجا آورده ای»؟‏‎ ‎‏حالا به خودشان می گویم که شما، از کجا اینها را آورده اید؟ جز این است که از ملت‏‎ ‎‏است.‏

‏     ما حرفمان یک حرفی نیست که خیلی محتاج به تأمل باشد. محتاج به بررسی باشد.‏‎ ‎‏یک حرف روشنی است. این آقا، آن وقتی که پدرش آمده است وضعش آن بوده به‏‎ ‎‏اقرار خودشان. بعد هم که خودش آمده، نه تجارت و نه کسب و نه چیزی داشته، و شده‏‎ ‎‏است اینطوری. و این اموالی که از این ملت برده است، ما اینها را می خواهیم می گوییم‏‎ ‎‏بررسی کنند. ببینند اگر از ما طلب دارد به او می دهیم. اگر ما از او طلب داریم به ما بدهد. به‏‎ ‎‏فشار اقتصادی از بین ببرد برای یک مفلوکی حس انساندوستی این است که سی و پنج‏‎ ‎‏میلیون جمعیت بمیرند، یک مفلوک زنده بماند. آن خیال کرده که ما را محاصره‏‎ ‎‏اقتصادی بکند و ما دیگر از گرسنگی چه بشویم. او نمی داند اینها که نه نمی شود یک‏‎ ‎‏همچو چیزی.‏

کارشکنی امریکا به دست گروهکها

‏     در هر صورت الآن اینها به واسطۀ اینکه هم از جهت جنبۀ سیاسی شکست خوردند و‏‎ ‎‏هم از جهت جنبۀ مادی و مالی شکست خوردند، اینها دست بردار نیستند. اینها در خارج‏‎ ‎‏و داخل مشغول توطئه اند. یکی از توطئه های بزرگشان این است، که نگذارند یک‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 279
‏حکومت مستقری ما پیدا کنیم. برای اینکه اگر یک حکومت مستقر پابرجایی پیدا کنیم،‏‎ ‎‏دیگر گذشته است. حالایی که بین دعوا و این چیزها هست کارشکنی کنند. شما ملاحظه‏‎ ‎‏کردید که از آن اولی که صحبت جمهوری اسلامی شد، اینها شروع کردند به کارشکنی.‏‎ ‎‏یک دسته ای را تراشیدند به اینکه ما هم بگوییم جمهوری اسلامی اش چیست. و عجب‏‎ ‎‏این بود که ملت ما «جمهوری» می خواهد. «جمهوری اسلامی» یعنی چه. تا اینکه‏‎ ‎‏نگذارند اسلام پایش تو کار بیاید. اگر «جمهوری» باشد همه کاری می شود با آن کرد. اما‏‎ ‎‏اگر «جمهوری اسلامی» باشد اسلام نمی گذارد کسی کاری بکند. یک دستۀ دیگر‏‎ ‎‏تراشیدند بگویند که «جمهوری دمکراتیک». باز از اسلامش فرار می کردند. یک دستۀ‏‎ ‎‏سومی هم که یک خرده می خواستند نزدیکتر بشوند و بازی بدهند ماها را می گفتند‏‎ ‎‏«جمهوری اسلامی دمکراتیک». این هم غلط بود. ما همۀ اینها را گفتیم ما قبول نداریم.‏‎ ‎‏ما دمکراتیک سرمان نمی شود. برای اینکه دمکراتیک در عالم معانی مختلفه دارد در هر‏‎ ‎‏جا. یک معنی ندارد. در سابق یک معنا داشته، در حالا یک معنای دیگر دارد. ما یک‏‎ ‎‏مطلبی که پیشمان معلوم نیست قبولش نمی کنیم. ما آنکه پیشمان معلوم است اسلام را‏‎ ‎‏می شناسیم. یعنی می دانیم که احکامش چیست و چه وضعی دارد. و جمهوری هم‏‎ ‎‏اسمش را می دانیم. می دانیم چیست اینکه می دانیم ما به آن رأی می دهیم. آنکه‏‎ ‎‏نمی دانیم، نمی توانیم رأی بدهیم. ‏

اشکالتراشی و غوغا سالاری 

‏     اینها نه اینکه می خواستند واقعاً یک جمهوری پیش بیاید و یک جمهوری‏‎ ‎‏دمکراتیک. اینها می خواستند غائله ایجاد کنند. می خواستند وضع را طوری کنند که یک‏‎ ‎‏تشنجاتی پیدا بشود و یک دسته آن ور بیفتد و یک دسته از آن ور و نگذارند رأی به‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی داده بشود خوب، اینجا که شکست خوردند. یعنی، صدی نود و‏‎ ‎‏هشت، یک قدری بیشتر، مردم رأی دادند. یعنی، یک رفراندمی که نظیرش را در دنیا یا‏‎ ‎‏نمی یابید یا کم می یابید. اینجا که باختند. بعد رفتند در درجۀ دوم. برای اینکه مجلس‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 280
‏خبرگان را نگذارند وجود پیدا کند. مناقشه کردند. نگذاشتند، هی اشکال، هی اشکال.‏‎ ‎‏بالاخره مجلس خبرگان هم مردم رأی دادند. تعیین کردند. از آن وقتی که مجلس خبرگان‏‎ ‎‏تهیه شد و اینها رفتند سراغ بررسی تا حالا، همه اش اشکال می کنند. همینها یک‏‎ ‎‏ریشه هایی هستند از آنها که می خواهند با اشکالتراشی نگذارند این جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏پیدا بشود. هر کسی یک جور اشکال می کند. یک مطلبی که به اکثریتی که نود و نه درصد‏‎ ‎‏راجع به قانون اساسی ملت رأی داده، یک دسته فرض کنید پنجاه هزار نفری، فرض‏‎ ‎‏کنید، و الاّ کی هستند این قدر، یک دسته ای، اینطوری، به اسم اینکه ما می خواهیم که‏‎ ‎‏مملکت دمکراسی باشد. یک پنجاه هزار نفر بر یک سی و پنج میلیون نفر می گویند‏‎ ‎‏تحمیل کنید به زور، بزنند و بکشند و بروند، بگیرند. مثلاً فلان جا شلوغی بکنند برای‏‎ ‎‏اینکه نگذارند جمهوری اسلامی تحقق پیدا کند. نگذارند قانون اساسی، قانون اساسی‏‎ ‎‏گذشته را دیگر بیجاست که کسی صحبتش را بکند. هر که صحبت بکند معلوم می شود به‏‎ ‎‏دمکراسی اعتقاد ندارد. معلوم می شود دیکتاتور است. شما همه اش می گویید که «قانون‏‎ ‎‏اساسی! این قانون اساسی به دیکتاتوری می رسد». یک قانون اساسی که به وفق احکام‏‎ ‎‏اسلام، نمایندگان خود مردم، یک سرنیزه ای که طرف مردم نبوده است که اینها را تعیین‏‎ ‎‏کنید. یک دولتی که تحمیل بخواهد بکند که نبوده است. تحمیلی در کار نبوده. خود‏‎ ‎‏مردم با آزادی رفتند یک دسته ای را تعیین کردند. این مخالف با دمکراسی است که شما‏‎ ‎‏می گویید؟ بعد به این اکتفا نشد.‏

‏     بعضی از اینهایی که حالا اشکال می کنند، آن وقت می گفتند که لازم نیست که دیگر‏‎ ‎‏رفراندم بشود، همان مجلس خبرگان کافی است. بعد که مجلس خبرگان رأیش را داده و‏‎ ‎‏رفراندم هم شد، حالا اشکال می کنند. این جز اینکه یک مرضی تو کار هست، چیزی‏‎ ‎‏نیست. و آن مرض این است که مبادا یک وقت جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند، و‏‎ ‎‏دست این اربابها کوتاه بشود. این، برای خاطر این، الآن هی شلوغ می کنند این ور، آن ور.‏‎ ‎‏و من می دانم فردا هم که می خواهند رئیس جمهور تعیین کنند، همین بساط است. و پس‏‎ ‎‏فردا هم که می خواهند وکیل تعیین کنند، مصیبت آن وقت زیادتر است. ‏


صحیفه امامجلد 11صفحه 281
انقلاب برپایه اتکال و اتحاد

‏     ملت باید با تمام هوشیاری این مراحل را طی کند. از اینکه حالا فلان جا شلوغ است،‏‎ ‎‏فلان جا غیرشلوغ است، از اینها هیچ نترسید. یک انقلاب بزرگی شما ایجاد کردید که این‏‎ ‎‏نحو انقلاب که از خود ملت هیچ ندار انقلاب تحقق پیدا بکند. کودتا در کار نبوده. نظامی‏‎ ‎‏تو کار نبوده. ملت بوده است. این انقلابی که شما ایجاد کردید. و بعد از تمام انقلابهای‏‎ ‎‏دنیا این شلوغیها هست. وقتی که یک حکومت مرکزی قوی نباشد این شلوغیها هست.‏‎ ‎‏علاوه بر اینکه، شلوغیها بیشترش را همین ریشه های گندیده ای که از رژیم سابق در‏‎ ‎‏داخل و خارج هستند، و آنهایی که برای امریکا دارند خوشرقصی می کنند، از اینهاست.‏‎ ‎‏و از اینها هیچ خوفی نداشته باشید. یک ملت با یک قدرت الهی، اتکال به خدا تا اینجا‏‎ ‎‏آمده است. و این اتکال به خدا و قدرت الهی را حفظش کنید. و وحدت کلمه خودتان را‏‎ ‎‏حفظ کنید. یک عدۀ اقلیت، خیلی اقلیتی که هر چه هم نصیحتش بکنید برایشان فایده‏‎ ‎‏ندارد، اینها را به چیزی حساب نکنید. و من امیدوارم که همۀ قشرهای ملت، همه جاهای‏‎ ‎‏مملکت توجه بکنند به اینکه رژیم جمهوری اسلامی یعنی، احکام اسلام. احکام اسلام‏‎ ‎‏برای همه خوب است. احکام اسلام برای حتی اقلیتهای مذهبی به قدری رفاه ایجاد‏‎ ‎‏خواهد کرد که اینها خوابش را نمی بینند. ظلم حتی به یک نفر آدمی که منحرف است،‏‎ ‎‏اسلام جایز نمی داند. اصلاً ظلم پایه کن شده است در اسلام. و شما هم مطمئن باشید که‏‎ ‎‏چنانچه این اتکال به خدا را حفظ بکنید، و توجه به خدا را، و این وحدتتان را حفظ بکنید‏‎ ‎‏و این نهضت را همین طور گرم نگه دارید، ان شاءالله که امیدوارم که بزودی پیش ببرید. و‏‎ ‎‏اما راجع به شما، طولانی شد. ولی خوب حالا چند کلمه ای: ‏‏[‏یکی از حضار: آقا، ما هیچ‎ ‎خوفی نداریم و مطمئنیم.‏]‏

‏امام: الحمدلله .‏

درستکاری، مسئولیت فردی توده ها

‏     همه جای این مملکت را اینها خراب کردند و رفتند. یعنی هر جا دست بگذاری‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 282
‏خرابی است. چه کسی باید این را درستش کند؟ شما خیال کردید که یک قدرتی‏‎ ‎‏می تواند این را درست کند الاّ ملت؟ ملت یک قدرت بزرگی است. اگر بخواهد یک‏‎ ‎‏کاری بکند، چون یک سی و پنج میلیون ـ فرض کنید ـ قیام به یک امری بکند، آسان‏‎ ‎‏عمل می شود. اگر بخواهد هر قشری بگذارد گردن دیگری، شما بگویید خوب، دولت‏‎ ‎‏این کار را بکند، دولت بگوید ملت، نمی شود. باید همه دست به هم بدهیم، و هر کس در‏‎ ‎‏هر جا هست خوب کار بکند. هر کس هر چیزی را که مشغولش هست؛ همان پست‏‎ ‎‏خودش را خوب انجام بدهد، نگاه نکند که کی می کند یا نه، این لازم نیست که شما بروید‏‎ ‎‏مناقشه کنید که در عدلیه چه خواهد شد. در نظام، در فرض کنید، که در دادگستری چه‏‎ ‎‏خواهد شد. اینها به ما ربط ندارد ما پزشکیم. کار پزشکیمان را خوب می کنیم. کسان دیگر‏‎ ‎‏نمی کنند خلاف وظیفه می کنند. آنها هم که در دادگستری است باید کار خودش را خوب‏‎ ‎‏انجام بدهد. آن شبیه خوانهای سابق را یادتان است که شبیه می خواندند. حالا هم خیلی‏‎ ‎‏می پرسند. و ما هم می گوییم بهتر این است روضه بخوانند. شمر خوب آن بود که در‏‎ ‎‏شمری خوب باشد. و شبیه سیدالشهدای خوب این بود که شبیه او را خوب درآورد. در‏‎ ‎‏این امور آن کسی که کار خودش را، این تصرف در کار او نکند. آن هم تصرف در کار او‏‎ ‎‏نکند. هر کسی کار خودش را خوب انجام بدهد. اگر هر کسی خودش را موظف داشت به‏‎ ‎‏اینکه آن کاری که محول به اوست خوب انجام بدهد، خواهد خوب انجام گرفت. ‏

روح تعاون و برادری، زمینه بازسازی

‏     شما پزشکید، خداوند حفظتان کند، شما مثل یک پدری نسبت به مریضها باید باشید‏‎ ‎‏که علاقه مند به این باشید که این خوب بشود. همان طور که اگر خدای نخواسته فرزندتان‏‎ ‎‏مریض بشود، چطور علاقه مند و از روی محبت این کار را می کنید. اینها هم برادر شما‏‎ ‎‏هستند. خواهر شما هستند. خداوند عقد اخوت بین همه مؤمنین انداخته: ‏المؤمِنونَ اِخوَةٌ‎[5]‎‎ ‎‏برادر شما هست مریض شده. اینجا خواهر شماست مریض شده. این را باید با کمال‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 283
‏رأفت، محبت، انجام بدهید. پرستارها اینطوری. آنکه می خواهد اداره کند فرض کنید‏‎ ‎‏این بیمارستان را، آن هم باید با علاقه که می خواهد یک خانه خودش را اداره کند، به‏‎ ‎‏علاقه این کار را بکند. هر کسی باید آن کار که به او محول می شود خوب انجام بدهد.‏‎ ‎‏دیگری انجام می دهد یا نمی دهد، به من چه، من کار خودم را خوب انجام می دهم، او‏‎ ‎‏مسئول است، نباید اگر یکی دیگر کار را بد انجام داده، به من سرایت بکند، که من کار را‏‎ ‎‏بد انجام بدهم، باید کار خوب شما را دیگران سرمشق قرار بدهند. نه، کار بد دیگران را‏‎ ‎‏شما سرمشق قرار بدهید. اگر یک همچو روحیه ای در ملت پیدا شد و بحمدالله پیدا شده‏‎ ‎‏است، یک همچو مسائلی الآن پیدا شده، یک همچو حس تعاونی الآن در ملت ما هست،‏‎ ‎‏و باید تقویت کرد این حس را. خوب، ملاحظه می کنید که الآن اشخاصی که اهل مثلاً این‏‎ ‎‏کار نبودند که بروند در بیابانها درو بکنند، یا بروند خانه بسازند یا برای ... الآن اشخاصی‏‎ ‎‏که از مدارس می روند آنجا، فرض کنید که، پزشک است، دکتر است، چه هست، پا‏‎ ‎‏می شود می رود آنجا مشغول می شود به همان کارها. این حس تعاونی است که اگر‏‎ ‎‏تقویت بشود، این حس تعاون، به زودی این خرابیها، اینها مرمت ان شاءالله خواهد شد.‏‎ ‎‏خداوند ان شاءالله همۀ شما را حفظ کند و موفق و مؤید باشید.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 11صفحه 284

  • ـ سازمان جاسوسی امریکا «سیا».
  • ـ اصل: بکنند.
  • ـ اصل: هستند.
  • ـ در قرآن کریم در این مورد، آیاتی آمده است: سورۀ آل عمران، آیۀ 151؛ سورۀ انفال، آیۀ 12؛ سورۀ احزاب، آیۀ 26؛ سورۀ حشر، آیۀ 2.
  • ـ سورۀ حجرات، آیه 10.