سخنرانی

سخنرانی در جمع قهرمانان کشتی (شکست ابر قدرت ها ـ محاصره اقتصادی)

سخنرانی

‏زمان: صبح 28 آذر 1358 / 29 محرّم 1400‏

‏مکان: قم ‏

‏موضوع: شکست قدرت افسانه ای ابرقدرتها ـ دخالت نظامی و محاصره اقتصادی راه بن بست ‏

‏حضار: قهرمانان کشتی آزاد در مسابقات آسیایی، پهلوانان کشتی باستانی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

ایستادگی تا آخرین نفر

‏     من از آقایان ورزشکارها و سایر آقایان تشکر می کنم که گاهی تشریف می آورند و ما‏‎ ‎‏را از کارهای خودشان، از موفقیّات خودشان و از کارهایی که در سطح بین المللی انجام‏‎ ‎‏داده اند و موفقیتهایی که تحصیل کرده اند برای جمهوری اسلامی ‏‏[‏‏مطلع می کنند‏‎ ‎‏]‏‏تشکر‏‎ ‎‏می کنم و دعا می کنم که ان شاءالله همیشه موفق باشند، و به دشمنهای ما بفهمانند که‏‎ ‎‏مردانی که در ایران هستند، مرد مبارزه اند و مرد میدانند، مرد جهادند. و امیدوارم که‏‎ ‎‏خداوند شما را تأیید کند در این وقتی که مملکت ایران مبتلاست به این طور مصیبتها. که‏‎ ‎‏البته از یک طرف مصیبت است و از یک طرف هم سرفرازی برای یک ملت، که در راه‏‎ ‎‏هدف تا پای جان ایستاده است. و همۀ جوانهای ما در این راه مشترک هستند، و بسیاری‏‎ ‎‏از آنها برای شهادت از من دعا می خواهند و من دعای پیروزی می کنم برای آنها که‏‎ ‎‏خداوند همۀ آنها را حفظ کند و همۀ شما جوانها را برای کشور ما حفظ کند. امیدوارم که‏‎ ‎‏از اینجا به بعد هم که مشکلات برای کشورتان زیاد است، و این ریشه های فاسد الآن در‏‎ ‎‏ایران هستند، و چون مأیوس شده اند دست به یک همچو جنایاتی مثل ترور شخصیتهای‏‎ ‎‏محترم می زنند.‏

‏     و البته آنها خیال این را دارند که ما را و شما را سست کنند در این جهاد اسلامی. و اینها‏‎ ‎‏غافل از این هستند که وقتی که جهاد برای خدا شد، برای اسلام شد، جهادی است که‏‎ ‎‏جهاد معنوی است، نه جهاد صوری و مادی. وقتی بنا شد که جهاد معنوی باشد تا آن فرد‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 333
‏آخر هم برای جهاد حاضر است. ‏

ترور شخصیتهای دینی و بازتاب آن 

‏     و من از حماقت اینها هم تعجب می کنم. اینها نمی خواهند که یک فردی مثل آقای‏‎ ‎‏مطهری و مثل آقای مفتح را از بین ببرند. اینها وسیله است برای اینکه نهضت را سست‏‎ ‎‏کنند و حماقتشان این است که دیده اند اینها که هر فردی را که اینها ترور می کنند مردم‏‎ ‎‏ایران برای نهضت بیشتر وارد میدان می شوند. اگر این طور بود که مثلاً، آن وقتی که‏‎ ‎‏مرحوم آقای مطهری را ترور کرده بودند، یک نیمی از مردم عقب نشینی کرده بودند، آن‏‎ ‎‏وقت برای نیم دیگرش هم مرحوم آقای قاضی‏‎[1]‎‏ را مثلاً ترور می کردند و مرحوم آقای‏‎ ‎‏مفتح را و دیگران را. اما وقتی دیدند که هر شخصی را که اینها ترور کردند بازار نهضت‏‎ ‎‏گرمتر شد و مردم بیشتر به این نهضت اقبال کردند. این چه انگیزه ای دارد که اینها به این‏‎ ‎‏جنایت دست می زنند؟ اینها همه برای این است که خدای تبارک و تعالی اینها را کر و‏‎ ‎‏کور کرده است. اینها را از آن ادراک راه صحیح محروم کرده است. یعنی خودشان‏‎ ‎‏اسباب محرومیت را فراهم کردند. خودشان اسباب این شدند که عنایت خدا، که باید همه‏‎ ‎‏قشرها را هدایت کند، اینها خودشان را محروم کردند، و بعد از اینکه خودشان را محروم‏‎ ‎‏کردند کارهایی انجام می دهند که برخلاف مصلحت خودشان است.‏

کور دلیهای سران کاخ سفید

‏     شما ملاحظه کنید این آقای کارتر برای رسیدن به مقام ریاست جمهور دست و پا‏‎ ‎‏می کند لکن خدا او را کر و کور کرده است که راهها را اشتباهی دارد می رود. این اگر‏‎ ‎‏ـ چنانچه ـ همان وقتی که ما اشتغال داشتیم به مخالفت با این مرد‏‎[2]‎‏ آن وقت که دید این‏‎ ‎‏دیگر در حال سقوط است، و دید نمی تواند این را نگهش دارد، اگر کمک کرده بود به‏‎ ‎‏ایران و اقبال کرده بود به ایران و تصدیق کرده بود حرفهای ایران را، برایش بهتر بود، یا‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 334
‏آن پافشاری که آن وقت کرد برای حفظ او، و آن پافشاریهایی که کرد برای حفظ یادگار‏‎ ‎‏او بختیار، و آن پافشاریهایی که بعد کرد؟ آن بهتر بود برای رسیدن به آن مقام یا این؟‏‎ ‎‏حالا رفت. آنها از بین رفتند. بعد بردن یک نفر آدم جانی را به امریکا و پناه دادن به‏‎ ‎‏اصطلاح خودش آنجا و پرستاری از یک مفلوک باصطلاح آنها، این بهتر بود برای او یا‏‎ ‎‏اینکه او را نبرند؟ جای دیگری برود زندگی کند ـ خوب، بود جای دیگر.‏

‏     اینها از باب این است که کر و کور شده اند. یک کاری کرده حالا، مثل این بچه ها که‏‎ ‎‏لج می کنند. سر آن کار لجبازی می کند. حالا نتوانست او را نگه دارد. این قدم دومی بود‏‎ ‎‏که نتوانست نگه دارد این مرد را در امریکا، و فرستاده اش به یک جای دیگر. خوب این‏‎ ‎‏بهتر بود برای او که باز سر و صدا در دنیا راه بیندازد، و در پاناما آن قدر تظاهر بر ضد این‏‎ ‎‏مرد بکنند که بر ضد امریکاست، یا اینکه او را می فرستاد اینجا و به عالم ثابت می کرد که‏‎ ‎‏من هم طرفدار مظلومها هستم، طرفدار آنها هستم که غارت شده اند، نه طرفدار‏‎ ‎‏غارتگرها؟ خودش هم غارتگر است. اما قاعده این بود که اگر عقلش سر جایش بود،‏‎ ‎‏قاعده این بود که اگر کسی بخواهد راه خودش را، آنی که خیالش هست پیش ببرد، اینها‏‎ ‎‏را پیش نیاورد تا اینکه یک مملکتهایی بر ضد او تظاهرات در آن واقع بشود.‏

حربه های زنگ زده

‏     امروز روزی نیست که کسی اتکا به سرنیزه بکند. دنیا عوض شده. حالا اگر سابق بود،‏‎ ‎‏پنجاه سال پیش از این بود، سی سال پیش از این بود، اتکا به سرنیزه یک مسئله ای بود. اما‏‎ ‎‏وقتی که دنیا عوض شده است، ملتها یکی بعد از دیگری دارند بیدار می شوند، دارند از‏‎ ‎‏تحت سلطۀ استعمار بیرون می روند. در یک همچو موقعی دیگر جای صحبت اینکه ما‏‎ ‎‏مداخلۀ نظامی می کنیم ‏‏[‏‏نیست‏‏]‏‏، یک وقت بگوید مداخله نظامی می کنیم، یک وقت‏‎ ‎‏بگوید نه ما مداخلۀ نظامی نمی کنیم، همین طور مشوش هی صحبت کردن، برای همان‏‎ ‎‏است که چشمشان باز است و کورند، نمی بینند. اینها همانی است که خدا به چشمها و‏‎ ‎‏گوشها و عقلهای آنها غل انداخته. نه از باب اینکه او ابتدا ‏‏[‏‏غل انداخته‏‏]‏‏ خود اینها وسیله‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 335
‏فراهم کرده اند تا غشاوت‏‎[3]‎‏ واقع شده است بر عقلهایشان و بر چشمهایشان و بر‏‎ ‎‏گوشهایشان، و این یک کمکی است برای مستضعفین. این طور راه را گم کردن یک‏‎ ‎‏کمکی است به مستضعفین. اگر قبل از این قضایا یعنی قبل از اینکه این مرد‏‎[4]‎‏ را ببرد به‏‎ ‎‏امریکا و باصطلاح خودش بخواهد پرستاری از یک مفلوکی بکند، بعض از ممالک با ما‏‎ ‎‏متحد بودند، یعنی از ملتها ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏. ‏

صدور انقلاب و بیداری ملتها

‏     حالا بسیاری از ملتها با ما همراه اند. نهضت ما دارد توسعه پیدا می کند، و می رود توی‏‎ ‎‏ملتها. ملتهایی که ببینند که ملت ایران در مقابل یک قدرت بزرگ ایستاده و پیش برده،‏‎ ‎‏یک قدرت شیطانی را که همه قدرتها دنبالش بودند یک ملتی ایستاده و ایستادگی کرده و‏‎ ‎‏پیش برده، سایر ملتها هم گرفتارند دیگر. آنها هم همین گرفتاریهایی که ما داریم آنها‏‎ ‎‏دارند. مصر به دست سادات‏‎[5]‎‏ و جاهای دیگر هم به دست دیگران. همه ملتها مبتلای به‏‎ ‎‏دولتهایشان هستند. آنها هم می خواهند از زیر این بار بیرون بیایند، وقتی دیدند که ایران‏‎ ‎‏قیام کرد و پیش برد، ولو کشته داد اما پیش برد، دیگران هم همین فکر در مغزشان پیدا‏‎ ‎‏می شود. ملتهای دیگر هم همین معنا را می خواهند. آنها هم همین کار را خواهند کرد. ‏

‏     شما بدانید که این نهضت شما ملت ایران، این عظمت قدرتهای بزرگ که با تبلیغات‏‎ ‎‏تحمیل کرده بودند بر دماغها که اصلاً نمی شود با انگلستان درافتاد، حالا هم دیگر اصلاً با‏‎ ‎‏امریکا نمی شود دیگر درافتاد، این عظمت را شکست. یعنی شما ملت عزیز ایران، زن و‏‎ ‎‏مردتان ریختید در خیابانها و با فریاد الله اکبر، این عظمتی که در قلوب اشخاص پیدا شده‏‎ ‎‏بود و ملتها را وادار می کرد که ساکت باشند مبادا یک وقتی بربخورد به آنها، این را‏‎ ‎‏شکست. ما در آن قضیۀ سابق هم کوشش می کردیم که این معنا که نمی شود با دولت‏‎ ‎‏درافتاد، این را بشکنیمش. نمی شود در مقابل قدرتها نفس کشید و باور آورده بودند به‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 336
‏ملت ما، به طوری که به خودشان حق نمی دادند، اگر یک پاسبانی می آمد می خواست‏‎ ‎‏یک چیزی تحمیل کند، به خودشان حق نمی دادند که در مقابلش یک کلمه ای بگویند.‏‎ ‎‏سکوت پرده انداخته بود، سایه انداخته بود به سر ملت ما. این معنا کم کم شکسته شد.‏‎ ‎‏صداها درآمد. نهضت شما آن را شکست. و نهضت شما الآن این معنا را هم شکست در‏‎ ‎‏دنیا که نمی شود در مقابل امریکا ‏‏[‏‏ایستاد‏‏]‏‏ اول قدم این است که انسان «می شود» و‏‎ ‎‏«نمی شود» را ارزیابی کند. ‏

شکسته شدن قدرت افسانه ای ابرقدرتها

‏     اول قدم هر مبارزه ای ارزیابی این است که در این مبارزه می شود یا نمی شود، و شما‏‎ ‎‏ثابت کردید که نه «می شود». می شود با امریکا هم طرف شد. می شود که لانۀ جاسوسی‏‎ ‎‏امریکا را هم تصرف کرد. می شود جاسوسهای امریکایی را هم گرفت و نگه داشت، و‏‎ ‎‏حفظ کرد. شما این را ثابت کردید به دنیا. آن عظمتی که از آنها به واسطۀ تبلیغات زیادی‏‎ ‎‏که داشتند، در دنیا سایه افکنده بود که ابرقدرت است، و کسی حق حرف زدن ندارد آن‏‎ ‎‏شکست. معلوم شد نه، ملتها می توانند فریاد بزنند. می توانند مرگ بر کارتر بگویند. فریاد‏‎ ‎‏هم الآن دارند می زنند. نه اینجا جاهای دیگر هم. هندوستان هم همین است. پاکستان هم‏‎ ‎‏همین است. عراق هم همین است. کویت هم همین است. ممالک خودشان هم. ممالک‏‎ ‎‏غربی هم همین است. امریکا هم همین است. امریکایی که ‏‏[‏‏مرتب‏‏]‏‏ می گفت ما با قدرت‏‎ ‎‏نظامی ایم. ‏‏[‏‏دایماً‏‏]‏‏ ما را می ترساند، اینها دنبال همان بودند که سابق انجام می دادند. سابق‏‎ ‎‏چنانچه یک کلمه ای فرض کنید که در یک روزنامه ای از ایران واقع می شد بر ضد‏‎ ‎‏انگلستان یا بر ضد امریکا، با یک کلمه ای که آنها به محمدرضا می گفتند که فضولی‏‎ ‎‏موقوف، جلویش را اینجا می گرفت. اگر یک کاری می خواستند انجام بدهند، مثلاً‏‎ ‎‏مجلس شورای استعماری غلط، همچو که کشتی انگلستان می آمد طرف ایران مسئله‏‎ ‎‏ختم بود با همان حرکتش. همچو که اطلاع می رسید که کشتی انگلستان راه افتاده از آنجا‏‎ ‎‏به کجا، اینجا دیگر باید حتماً تسلیم شد. قراردادی اگر می خواستند ببندند و اینها یک‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 337
‏وقتی، در آن وقتی که فرض کنید، یک سرسختی می خواستند نشان بدهند، یک چیزی‏‎ ‎‏که در سرحدات و قبل از سرحدات واقع می شد، این کافی بود برای اینکه در مرکز اینها‏‎ ‎‏دیگر دست بردارند از مخالفت و موافقت کنند و تسلیم بشوند. اینها چیزهایی بود که اینها‏‎ ‎‏با بوق و کرنا، با رادیوها، با تبلیغات، تبلیغاتی که بسیاریش هم در خود کشورها بود، یعنی،‏‎ ‎‏عمال آنها، در خود این کشورها تبلیغات می کردند بر ضد خود کشور.‏

بزرگ نماییها و افسانه سراییها

‏     اینها به مردم همچو بزرگ نشان داده بودند مسائل را که مردم خیال می کردند که اگر‏‎ ‎‏الآن یک حرفی بزنیم، یکدفعه چتربازهای امریکا می آیند می ریزند و ایران را خراب‏‎ ‎‏می کنند. در همین قضیه، این را کراراً برای ما آمدند گفتند که؛ می نوشتند، از خارج هم‏‎ ‎‏می نوشتند که چتربازها بناست که از آن بالا بیایند بالای سر سفارت. از آن بالا یک دوایی‏‎ ‎‏بریزند و بیهوش کنند همه را و بیایند پایین و همه را ببرند، و در قم هم می خواهند بیایند و‏‎ ‎‏شما را بربایند. حتی بعضیها آمده بودند به من می گفتند که شما نمانید اینجا شب. خوب،‏‎ ‎‏آقا این شعر است که اینها می گویند. این حرفهایی است که در کتاب «حسین کرد»‏‎[6]‎‎ ‎‏می نوشتند. این حرف است که می زنند. و الاّ «چتربازها می آیند و همه را بیهوش می کنند»‏‎ ‎‏این همان حرفهایی بود که «یک دوا می زدند، همه چیزها بیهوش می شدند» حرفهایی که‏‎ ‎‏در «الف لیل»‏‎[7]‎‏ می گویند. می خواستند این طوری ما را مثل سابق که از این حرفها ترس‏‎ ‎‏داشتند، این طوری ملت ما را بترسانند. غافل از اینکه مسائل این نیست. اصلاً مداخلۀ‏‎ ‎‏نظامی دیگر حالا در دنیا اصلاً شکست خورده است. صحبتش هم شکست خورده. اینها‏‎ ‎‏به اعتبار اینکه ما را در افکار باز عقبمانده می دانستند این حرفها را می زدند. ‏

بن بست مداخله نظامی و محاصره اقتصادی در ایران

‏     بعد هم حالا می گویند که وقتی که در امریکا رأی گیری کردند ـ حالا به آن اندازه ای‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 338
‏که خودشان می دانند ـ امروز یا دیشب بود که، پنجاه و پنج ‏‏[‏‏درصد‏‏]‏‏ از جمعیت امریکا با‏‎ ‎‏مداخلۀ نظامی مخالف اند. یک غلطی از اول می کنند، بعد می خواهند عذرش را‏‎ ‎‏بخواهند. حالا می گویند ملت ما مخالف است. خوب ملت آنها موافق باشد بسم الله . مگر‏‎ ‎‏می شود حالا در دنیا یک همچو کارهایی را کرد. این حرفها مال سابق بود، نه مال حالا.‏‎ ‎‏حالا دنیا یک چیز دیگر شده. حالا اگر صدای اینها درآید در آنجا، شرق منفجر می شود.‏‎ ‎‏نه شرق تنها، غرب هم منفجر می شود. مگر می شود حالا از این کارها کرد. بعد حالا از‏‎ ‎‏آنجا دست بردارند. نه مداخلۀ نظامی نه از باب اینکه، مثلاً فرض کنید، خوب ملت هم با‏‎ ‎‏آن موافق نیست. حتی گفته بودند که اینها می گویند که اگر اینها را هم بکشند، مداخلۀ‏‎ ‎‏نظامی نباید بشود. اگر این جاسوسها را بکشند هم، مداخله نظامی نباشد. خوب، اگر یک‏‎ ‎‏همچو حرفی راست باشد معلوم می شود که آنها به عقل آمده اند که پنجاه نفر آدم‏‎ ‎‏جاسوس را فرضاً کشته ـ که بنا ندارند حالا اینها را بکشند ـ پنجاه نفر را بکشند اسهل است‏‎ ‎‏از اینکه یک مملکتی، چند تا مملکت، خود امریکا به خاک و خون کشیده بشود. این‏‎ ‎‏معلوم می شود یک خرده ای به عقل آمده اند. از اول هم معلوم نبود که این خیالها باشد.‏‎ ‎‏حالا دیگر چسبیده اند به اینکه «ما خیر، محاصرۀ اقتصادی می کنیم» بسم الله ، محاصرۀ‏‎ ‎‏اقتصادی بکنید ببینیم چه می کنید. اینها حرف است. محاصره! مگر دنیا تابع آقای کارتر‏‎ ‎‏[‏‏است؟‏‏]‏‏ مگر همۀ دنیا می خواهند زحمت بکشند که آقای کارتر بشود رئیس جمهور!‏‎ ‎‏سران که می شناسند هم ‏‏[‏‏دیگر‏‏]‏‏ را. سران ممالک هم ‏‏[‏‏دیگر‏‏]‏‏ را می شناسند که از چه‏‎ ‎‏قماشی هستند. می دانند که قضیه، قضیۀ ملت نیست. قضیه، قضیه این است که من‏‎ ‎‏می خواهم چه بشوم. او می خواهد رئیس جمهور کجا بشود. او می خواهد رئیس جمهور‏‎ ‎‏کجا بشود. اینها که هم را می شناسند. می دانند که مسئله، مسئلۀ این نیست که برای پنجاه تا،‏‎ ‎‏مثلاً جاسوس، خیلی دلشان سوخته. یا برای فرض کنید، چه. ‏

انحطاط ارزش انسانیت 

‏     این را من کراراً گفته ام، ما در فرانسه که بودیم یک نفر از اشخاصی که می گفتند که‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 339
‏این از طبقۀ بالاست ـ چه بود، من نمی دانم ـ از آنها می آمدند زیاد. راجع به همین‏‎ ‎‏مردیکه‏‎[8]‎‏ هم می آمدند. گاهی هم از امریکا پیغام می آوردند. از رئیس جمهور امریکا‏‎ ‎‏پیغام می آوردند که ما را سست کنند. این در یک قضیه ای که آمده بود و حرفش را نقل‏‎ ‎‏کردند، گفته بود که یک قصه ای در چین واقع شد که سفارتخانه ما در خطر بود. ما راجع‏‎ ‎‏به افرادش هیچ ابداً نگرانی نداشتیم. افراد چیزی نیستند. راجع به مبلش ما نظر داشتیم.‏‎ ‎‏مبلهایش زیاد قیمت داشت.‏

‏     اینها یک همچو قماش مردمی هستند که مبلها را اهمیت می دهند، نه آدم ها را. رئیس‏‎ ‎‏جمهور شدن پیش آقای کارتر ارزش دارد، نه پنجاه نفر. اینها یک چیزهایی درست‏‎ ‎‏می کنند برای اینکه آنجا برای خودشان یک راهی پیدا کنند و پیش ملت خودشان یک‏‎ ‎‏وجاهتی پیدا کنند. و همان طور که گفتم خدا کر و کورشان کرده که هر راهی را می روند،‏‎ ‎‏برخلاف مصلحتشان است. هر طریقی که بروند خلاف. بردند او را آنجا به خیال اینکه‏‎ ‎‏یک کاری بکنند. شکست خوردند. یعنی افکار مردم عوض شد. بعد لجاجت کردند در‏‎ ‎‏اینکه این را تحویل بدهند. باز هم به ضرر خودشان است. نتوانستند نگه دارند. فرستادند‏‎ ‎‏او را به پاناما. این هم به ضرر خودشان است. حالا اهالی پاناما دارند فریاد می زنند در‏‎ ‎‏خیابانها. ‏‏[‏‏تظاهرات‏‏]‏‏ می کنند که این مردیکه را آورده اند اینجا چه کنند. خوب این یک‏‎ ‎‏بنجلی است که باید بیخ ریش ما باشد. اینها اشتباه دارند. باید بیاید در همین مملکت.‏‎ ‎‏بنجل از ماست. برای چه به پاناما برود؟ مردم پاناما را چرا اذیت می کنند؟ خوب بفرستند‏‎ ‎‏او را محل خودمان. ما خودمان می دانیم چه بکنیم.‏

محاکمه شاه، محاکمۀ رؤسای جمهور امریکا

‏     و عمده این است که خوف آنها نه برای این آدم است، نه برای آن پنجاه تاست. اینها‏‎ ‎‏نیست. اینکه اصرار دارند که این مردیکه نباید ‏‏[‏‏به ایران بیاید‏‏]‏‏، برای این است که اگر این‏‎ ‎‏بیاید و اینجا محاکمه بشود و محاکمه اش هم یک محاکمۀ همچو پنهانی و زیر جلی‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 340
‏نیست. محاکمه ای است که با حضور اشخاص برجستۀ دنیا می شود. برای اینکه محاکمۀ‏‎ ‎‏یک آدم مفلوک نیست. محاکمۀ رؤسای جمهور است. همان طوری که این مرد گفته بود‏‎ ‎‏که اگر من را محاکمه بخواهند بکنند، رئیس جمهور چند سال هم باید محاکمه بکنند.‏‎ ‎‏چند نفر از اینها هم. صحیح است.‏

‏     این محاکمۀ یک شخص نیست. یک آدم نیست. یک مفلوک نیست. ما هم او را‏‎ ‎‏نمی خواهیم. برای اینکه یک آدم مفلوکی را چه بکنیم. ما می خواهیم این را بیاوریم‏‎ ‎‏اینجا و در مقابل این مستکبرین، مستضعفین تکلیفشان را بدانند. مستضعفین دنیا یعنی،‏‎ ‎‏مملکت امریکا هم، ملت امریکا هم تکلیفش را با رؤسای جمهورش بفهمد که اینها چه‏‎ ‎‏سنخ آدمهایی بودند که به ما حکومت می کردند. همان طور که ما اینجا فهمیدیم که اینها‏‎ ‎‏چه سنخ آدمهایی بودند به ما حکومت می کردند. فهمیدیم و خدا خواست که قیام کرد‏‎ ‎‏ملت، و خدا خواست که این را بیرونش کرد. ‏

محاکمه شاه، برای آگاهانیدن مستضعفان جهان

‏     مستضعفین دنیا بفهمند، اینجا وقتی ما یک محاکمه ای راه انداختیم که دنیا را شریک‏‎ ‎‏کردیم در این محاکمه، از همه جا دعوت کردیم، و در اینجا متفکرین دنیا، نویسندگان‏‎ ‎‏دنیا، سیاسیون دنیا، شخصیات معتبر دنیا را از همه جا، حتی از امریکا، از هر جا ما دعوت‏‎ ‎‏می کنیم اینجا، و این آدم را اینجا محاکمه می کنیم. یک محاکمه جاروجنجالدار. تا معلوم‏‎ ‎‏بشود به همۀ دنیا. به همۀ مستضعفینی که اینها خودشان را جا زدند آنجا، و با یک حرفهای‏‎ ‎‏نامربوطی می خواهند خودشان را تحمیل کنند به ملتها. ما به ملتها بفهمانیم که اینها لایق‏‎ ‎‏نیستند برای شما حکومت کنند، خودتان فکر کنید. خودتان فکر کنید بین خودتان. یک‏‎ ‎‏حکومتی که دست خودتان باشد، نه اینکه یک کسی ارباب شما باشد. ما مقصدمان یک‏‎ ‎‏همچو مطلبی است. مقصدمان این نیست که یک نفر آدم بیاید اینجا و مثلاً چه بکند، نه. و‏‎ ‎‏همۀ خوف آقای کارتر این است که مبادا یک همچو قصه ای پیش بیاید. پیش بینی یک‏‎ ‎‏چنین مسائلی می کند. دست و پا می کند. او را می رود نگه می دارد، و بعد هم حالا جای‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 341
‏دیگر، و بعدش حالا چه خواهد شد نمی دانم. ‏

خیانت گروهکها، منشأ رسوایی آنها

‏     و ملت ایران باید توجه داشته باشد که یک ملتی است که الآن همۀ دنیا توجهشان به‏‎ ‎‏اینجاست. شما رادیوهای دنیا را، مطبوعات دنیا را ببینید، در رأس حرفهایشان همین‏‎ ‎‏مسائل ایران است الآن. وقتی یک ملتی تحت توجه همۀ دنیا شد، باید خودش را درست‏‎ ‎‏بفهمد. بفهمد که پا را غلط نگذارد. این خیانتهایی که الآن در ایران می شود، در‏‎ ‎‏آذربایجان پیش آوردند، در بعضی جاهای دیگر پیش آوردند. این خیانتها هم در نظر‏‎ ‎‏ملتها منعکس می شود که چیست. ملتی که پاشده می خواهد خودش خودش را اداره کند.‏‎ ‎‏از دست ابرقدرتها می خواهد خارج کند خودش را. چپاولگریها را می خواهد قطع کند از‏‎ ‎‏مملکتش، باز از اهل خود مملکت بیایند و مخالفت کنند! همه ملتها توجه دارند که‏‎ ‎‏چیست این، خودش را در دنیا رسوا می کند. همان طوری که کارتر خودش را در دنیا‏‎ ‎‏رسوا کرد. اینهایی هم که می گویند ما اهل ایران هستیم؛ و به ایران علاقه داریم، و به ملت‏‎ ‎‏علاقه داریم و اینها، در یک وقتی که ملت قیام کرده و قدرتها را شکسته حالا می خواهد‏‎ ‎‏یک حکومت ملی به دست خود ملت در اینجا تأسیس کند یک قانون اساسی، خود ملت‏‎ ‎‏به دست خودشان، با دست خبرگان خودشان در اینجا تصویب بشود و چه بکند.‏‎ ‎‏همینهایی که می گویند ما از ملت هستیم و ما علاقه به ملت داریم، همینها مخالفت‏‎ ‎‏می کنند. دنیا می فهمد که این قشر مخالف چی اند. آن طوری که شما فهمیدید و ما‏‎ ‎‏می فهمیم، دنیا هم می فهمد. کاری نیست که فقط در آذربایجان ایجاد بشود، و خدای‏‎ ‎‏نخواسته ملت آذربایجان را خدشه دار بکند. ملت آذربایجان خدشه دار نمی شوند. همان‏‎ ‎‏طور که ملت ایران، همۀ ملتهای ما ـ یعنی ملتها نیست که یک ملت است ـ همان طوری که‏‎ ‎‏آذربایجان خدشه دار نمی شود و تهران خدشه دار نمی شود و کردستان خدشه دار‏‎ ‎‏نمی شود و بلوچستان خدشه دار نمی شود همۀ اینها خدشه دار نمی شوند، همان طور هم‏‎ ‎‏که انظار دنیا متوجه است، که این یک عده خائن اقلیت می گویند. این یک عدۀ اقلیتی که‏

صحیفه امامجلد 11صفحه 342
‏ایستاده اند در مقابل سی و پنج میلیون جمعیت و آرائشان را دیدید که در رفراندم اول‏‎ ‎‏همه قوا را روی هم گذاشتند، باز صدی هشتاد با ما بود. حالا با اینکه یک مقداری را‏‎ ‎‏بازی دادند و قهر کردند، حالا هم صدی نود باز رأی مثبت دادند. ‏

لزوم شناسایی دشمنان داخلی

‏     دنیا نظر می کند که این آدمها چه می گویند در مقابل یک ملت. این مردم چه می گویند‏‎ ‎‏در مقابل ملتی که همه ایستاده اند، و هر روز فریاد دارند می زنند که ـ بعد از تصویبش هم‏‎ ‎‏دارند فریاد می زنند ـ که ما همین قانون اساسی را می خواهیم؟ این چند نفر آدم چه چیزی‏‎ ‎‏می گویند در مقابل این ملت؟ چه حرف حسابی دارند؟ چرا باید اینها یک همچو فکر‏‎ ‎‏معوجی داشته باشند که یک عدۀ معدود اقلیتی که یاغی هستند قیام بر ضد حکومت‏‎ ‎‏اسلامی کردند، یاغیگری کرده اند، یک همچو عدۀ معدودی می خواهند بر همه ملت ما‏‎ ‎‏حکومت کنند. مگر حکومت محمدرضا غیر از این معنا بود که یک عده معدود‏‎ ‎‏می خواست دیگران را تحت سلطه قرار بدهد؟ حالا هم همینها نظیر او هستند. و از‏‎ ‎‏ریشه های او هستند. چه می گویند اینها در مقابل یک ملت که زن و مردش خون دادند، و‏‎ ‎‏بچه دادند، و جوان دادند، و یک حکومت اسلامی می خواهند درست کنند. آقایان چه‏‎ ‎‏می گویند در مقابل اسلام؟ چطور جواب اسلام را می دهند؟ ملت باید درست توجه کند.‏‎ ‎‏دشمنهای خودش را در این مسائل بشناسد که چه قشرهایی با ملت دارند مخالفت‏‎ ‎‏می کنند و دشمن اند با ملت ما. باید مردم بشناسند اینها را. و من امیدوارم که این تحولی که‏‎ ‎‏پیدا شده و اینکه هر قصه ای که به نظر آنها این است که ما در این قصه یک شکستی‏‎ ‎‏می خوریم. بیشتر صدا درمی آید. بیشتر مردم با هم منسجم می شوند. من امیدوارم که‏‎ ‎‏ان شاءالله این راه را تا آخر برویم. و آنی که آرزوی همۀ مسلمین است، آنی که آرزوی‏‎ ‎‏رسول اکرم است، آن که آرزوی ائمه ما هست، و آن ایجاد یک حکومت اسلامی ‏‏[‏‏که‏‏]‏‎ ‎‏همه چیزش اسلامی باشد. من امیدوارم که با دعای همۀ شما و با توجه همۀ شما به خدا و با‏‎ ‎‏وحدت کلمه این راه را به آخر برسانیم. ‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 11صفحه 343

  • ـ شهید قاضی طباطبایی امام جمعه تبریز که به دست گروه فرقان به شهادت رسید.
  • ـ شاه.
  • ـ پوشاندن، پوشش، پرده.
  • ـ شاه.
  • ـ محمد انور سادات، رئیس جمهوری سابق مصر.
  • ـ کتاب داستان، نویسندۀ آن در تشریح پهلوانی یک شخص تا آن حد تطویل کلام نموده و اغراق کرده که این اغراق و تطویل به صورت ضرب المثل درآمده است. و هر موضوع موهومی را با داستان این کتاب مقایسه می کنند.
  • ـ کتاب «الف لیله و لیله» یا «هزار و یک شب» که مشتمل بر هزار و یک داستان است.
  • ـ شاه.