سخنرانی

سخنرانی در جمع دانشجویان پیرو خط امام (توطئه امریکا، ایجاد آسیب درونی)

سخنرانی

‏زمان: 20 دی 1358 / 21 صفر 1400‏‎[1]‎

‏مکان: قم‏

‏موضوع: توطئۀ امریکا، ایجاد آسیب از درون انقلاب ـ تبیین وظیفه ملت‏

‏حضار: دانشجویان پیرو خط امام مستقر در لانۀ جاسوسی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

نفع دشمنان در آسیب پذیری انقلاب 

‏     خداوند شما جوانها را که متعهد به اسلام و در خدمت اسلام هستید، حفظ کند و‏‎ ‎‏توفیق شما را هر چه بیشتر برای رسیدن به هدفهای اسلامی ‏‏[‏‏افزون کند‏‏]‏‏. آنچه که من‏‎ ‎‏می فهمم و احتمال زیاد می دهم این است که امریکا نه دخالت نظامی در ایران می خواهد‏‎ ‎‏بکند و نه حصر اقتصادی. اگر هم حصر اقتصادی بکند، ناجح‏‎[2]‎‏ نمی شود. خودش هم‏‎ ‎‏می داند. لکن از راه اساسیتر پیش آمده، و آن راه این است که ما را از باطن خودمان‏‎ ‎‏آسیب پذیر کند و ما را بگنداند از باطن خودمان. از اول هم اینها بناشان بر همین معناست.‏‎ ‎‏شاید در انقلابهایی که واقع می شود آنهایی که می خواهند نفع ببرند یا ضرری کشیدند که‏‎ ‎‏می خواهند جبران کنند، نقشه هایشان این باشد که خود انقلاب را در باطن خودش آسیب‏‎ ‎‏برسانند.‏

مطالعات کارشناسان استعمار در مشرق زمین 

‏     الآن همۀ دستها در کار این معنا هست. شاید این صحبتهایی که در خارج می کنند به‏‎ ‎‏اینکه ما دخالت نظامی می کنیم، یا حصر اقتصادی می کنیم، شاید برای این معنا باشد که‏‎ ‎‏اذهان ما را منصرف کنند به آن طرف، و از آن چیزی که در کشور خودمان دارد می گذرد‏‎ ‎‏غافل کنند. شما غافل از این شیاطین نباشید که اینها مطالعه کرده هستند. ماها تازه وارد این‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 93
‏میدانها شدیم. شماها تازه وارد این میدانها شدید. و به حسب آن حس انسانی هم که‏‎ ‎‏دارید آن شیطنتهایی که اینها در آن هستند کمتر وارد هستید. اینها مطالعه کردند، نه ده‏‎ ‎‏سال و نه صد سال، در طول تاریخی که راه پیدا کردند به شرق، مطالعه کردند. نه مطالعه‏‎ ‎‏فقط کشورها را، یعنی مخازن اینجاها را، این هم یک مطالعۀ طولانی بر آن شده است.‏‎ ‎‏قبل از اینکه این اتومبیل و طیاره و اینطور مسائل پیدا بشود، اینها کارشناسهاشان را‏‎ ‎‏می فرستادند در شرق و وجب به وجب مثلاً این مملکتها را گردش می کردند. با شتر‏‎ ‎‏می رفتند این بیابانها را؛ با قافله ها می رفتند این بیابانها را گردش می کردند و هر جایی که‏‎ ‎‏یک چیزی پیدا می شد یادداشت می کردند. نقشه برمی داشتند. این یک سری کارشان‏‎ ‎‏بود که بفهمند در کشور شما چه دارد. مخازن شما چی هست. این مالِ حالا نیست. این‏‎ ‎‏مالِ از سابق که راه باز کردند دنبال این قضیه هستند. و یک مطلب دیگری که شاید به آن‏‎ ‎‏بسیار اهمیت می دادند این بود که مطالعه در حال مردم ایران بکنند یا مردم شرق بکنند.‏‎ ‎‏حالا ما ایران مورد بحثمان است. این عشایر ایران، عشایر بختیاری، عشایر خوزستان ـ‏‎ ‎‏خیلی عشایر دارد ایران ـ توی این عشایر، اشخاصی می فرستادند برای مطالعه که اینها چه‏‎ ‎‏جور وضعی دارند. چطور می شود اینها را تحریک کرد. چطور می شود اینها را از تحرک‏‎ ‎‏بازداشت. این ‏‏[‏‏ها‏‏]‏‏ مطالعات طولانی کردند در این باب و در افراد دیگر، غیرعشایر.‏‎ ‎‏مطالعات دارند، احزاب را چه جوری باید درستش کرد و چه جوری به جان هم انداخت.‏‎ ‎‏مطالعات اینها زیاد است. و ما باید الآن تمام توجهمان را به این مطلب ‏‏[‏‏بکنیم‏‏]‏‏ که اینها‏‎ ‎‏الآن نقشۀ این معنا را دارند طرح می کنند و مشغول این معنا هستند که در خود ایران افراد‏‎ ‎‏را، جمعیتها را به جان هم بریزند و بعد منعکس کنند به اینکه این ایران، یک جمعیتی‏‎ ‎‏هستند که نظمی تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ آنها نیست، حکومتی ندارند. الآن اگر ملاحظه کرده باشید این‏‎ ‎‏روزنامه های خارج را ـ که ماحصلش پیش من می آید هم خود آنها، و‏‎ ‎‏روزنامه نویسهاشان، هم اینهایی که مربوط به آن دستگاه سابق بودند، این مسائل را هی‏‎ ‎‏می گویند، الآن معلوم نیست که مرکز قدرت کجا هست. الآن معلوم نیست که ایران چه،‏‎ ‎‏کی ایران را دارد تنظیم می کند امورش را. کی دارد این قافله را می برد؟ هی اول به طور‏
صحیفه امامجلد 12صفحه 94
‏تردید، معلوم نیست قضیه چیست. بعد هم اینکه، یک مملکتی هست که این همین چند‏‎ ‎‏روز، همین چند وقت نفسهای آخرش را دارد می کشد. بختیار در یکی از نوشته هایی که،‏‎ ‎‏شاید دیشب من دیدم یا صبح دیدم، که دارد که «خمینی دارد آن نفسهای آخر را می کشد‏‎ ‎‏و این کشور چه می شود». اینها بنای این دارند که در باطن خود ما، با دست خود مردم،‏‎ ‎‏خود اینجا یک صورتی را پیش بیاورند. یک حالی را پیش بیاورند، و آن حال اینکه‏‎ ‎‏منعکس کنند در خارج که هیچ نظامی در ایران حکمفرما نیست. هیچی نیست در هیچ‏‎ ‎‏جای ایران. در ارتش ایران نظام نیست. در پاسبانهای ایران نظام نیست. در ژاندارمری‏‎ ‎‏نظام نیست. در هیچ جا یک نظمی تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ کار نیست، که روی این زمینه اگر یکوقتی‏‎ ‎‏بخواهند که دخالت نظامی بکنند، موجه باشد. یعنی به این معنا که بگویند که یک‏‎ ‎‏مملکتی است که آزادی برایشان زود است. حالا اینها رشد اینکه آزادی را قبول کنند،‏‎ ‎‏ندارند. استقلال هم برایشان زود است. به مردم خارج با قلمهای مسموم هم که دارند هی‏‎ ‎‏اضافه اش می کنند که ببینند، آزادی داده شده است به این مملکت و هرج و مرج در‏‎ ‎‏مملکت هست، الآن همه چیزش به هم ریخته است، و بعد موجه بشود این. برای اینکه‏‎ ‎‏اگر یکوقتی یک دخالتی بخواهند بکنند، در خارج بگویند که خوب، یک ملتی بوده‏‎ ‎‏است که باید حفظش کرد، و این ملت که باید حفظش کرد، نظم ندارد. با بی نظمی دارد‏‎ ‎‏تباه می شود. ما سرپرستی می خواهیم بکنیم از این ملت. رشد ندارد، محتاج به قَیم است.‏

سیلی دشمنان از اسلام

‏     ملت ما امروز باید فکر این مطلب باشند و قویاً فکر این مطلب باشند. از خارج نترسید‏‎ ‎‏تا داخل یک آسیبی نبیند، از خارج نباید ترسید. از داخل بترسید.‏

‏     شما ببینید در هر قدمی که برداشتیم و ملت برداشت برای تحکیم حکومت، در آن‏‎ ‎‏قدم شروع شد به مخالفت. می خواستند مردم رأی بدهند برای جمهوری اسلامی، برای‏‎ ‎‏مردم بود، مردم می خواستند ‏‏[‏‏رأی‏‏]‏‏ بدهند، یک دسته ای که می خواستند نشود این‏‎ ‎‏مطلب، افتادند به این طرف و آن طرف، برای اینکه جلوگیری کنند از جمهوری اسلامی.‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 95
‏حتی بعضی از صندوقها را شکستند. بعضی جاها را آتش زدند با قوای خودشان. با اسلحه‏‎ ‎‏جلوگیری کردند از رأی دادن. آن قدم را ملت پیش برد و آنها مفتضح شدند، ولی دست‏‎ ‎‏برنداشتند.‏

‏     بعد که بنا بود که قانون اساسی تدوین بشود، آنهایی که ارباب قلم بودند با قلم شروع‏‎ ‎‏کردند اشکال تراشی که نه حالا، چی هست. بعضیها می گفتند همان قانون سابق باشد.‏‎ ‎‏بعضی می گفتند خوب، آن قانون باشد، بعضی از موادش را تغییر بدهیم. و برای تعیین‏‎ ‎‏خبرگان کارشکنی شروع کردند. بعد که مجلس درست شد، باز این قدم هم ملت پیش‏‎ ‎‏رفت و خبرگان خودش را تعیین کرد. در طول مدتی که آنها مشغول بودند به بررسی‏‎ ‎‏قانون اساسی، اینها هم مشغول بودند به اینکه اشکال کنند این ملی نیست. یک چیزی که‏‎ ‎‏خود ملت تعیین کرده، این را می گفتند ملی نیست. باید حتماً موافق میل یک اقلیتی باشد‏‎ ‎‏تا ملی بشود. همین طور تا آن وقتی که بنا بود رأی بدهند مردم به خود قانون اساسی،‏‎ ‎‏شروع کردند باز کارشکنی. کارشکنیها از اطراف. حالا که می خواهد ملت رأی بدهد به‏‎ ‎‏قانون، به رئیس جمهور، حالا می بینند این قدم هم اگر پیش برود، یک قدم دیگر هم‏‎ ‎‏پیش برود، استقرار حکومت زیادتر می شود، شروع کردند به کارشکنی. غائله ای در‏‎ ‎‏تبریز، یک غائله در قم، در تهران، در همه جا. می خواهند نگذارند که این جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی تحقق پیدا بکند. منتها از اول شروع کردند، و اینها همین طور قدم‏‏[‏‏به‏‎ ‎‏]‏‏قدم. هر‏‎ ‎‏قدمی ملت پیش برد آنها قدم بعد را شروع کردند. مأیوس نشدند.‏

اخلال در روند انتخابات ریاست جمهوری

‏     الآن هم مأیوس نیستند، آنها که نگذارند این رئیس جمهور که، مردم خودشان باید‏‎ ‎‏تعیین کنند، نگذارند تعیین بشود. 124 نفر بیایند و داوطلب بشوند برای رئیس جمهور،‏‎ ‎‏معلوم است معنایش چیست. 124 نفری که مردم اکثرشان را نمی شناسند. شاید ده تاشان‏‎ ‎‏را بیشتر مردم نشناسند. تویشان اشخاصی که بی عقل هم هست، می گویند هست. من‏‎ ‎‏نمی دانم، اما می گویند اشخاص منحرف هم هست. این برای چی. صد و بیست و چند‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 96
‏نفر کاندیدا، واقعاً اینها اعتقادشان است؟ احتمال این را می دهند که پیش ببرند؟ احتمال‏‎ ‎‏می دهند که یک جمعیت زیادی به آنها رأی بدهد نه ، می خواهند اخلال کنند. اخلال‏‎ ‎‏است. این خود اخلال است. یک مملکتی، صدو چند نفری رئیس جمهور می خواهند‏‎ ‎‏بشوند. صدو چند نفر آدمی که بعضیهاشان مثل اینکه مثلاً، بار فروشند. یک همچو‏‎ ‎‏مسائلی تو آن هست. من نمی دانم. درست نمی شناسم من. این خودش یک نحوه‏‎ ‎‏اخلالی است که در یک کشوری، صد و بیست و چند نفر، اینها داوطلب بشوند، برای‏‎ ‎‏اینکه می خواهم رئیس جمهور بشوم و بعد هم خواهید دید که در این مثلاً تبلیغاتی که‏‎ ‎‏باید بکنند، خواهید دید که چه گروههایی تبلیغات می کنند. نه از باب اینکه برسند به‏‎ ‎‏رئیس جمهور. از باب اینکه نگذارند رئیس جمهوری پیدا بشود، و لااقل اخلال کنند به‏‎ ‎‏اندازه ای که منعکس کنند در خارج که اینها یک همچو جمعیتی، ایران یک همچو‏‎ ‎‏کشوری هست.‏

‏     صد و بیست و چند نفر می خواهند رئیس جمهور بشوند و همه هم به جان هم ریختند.‏‎ ‎‏و بعد هم خواهید دید که اینها چه بساطی سر هم درمی آورند. اینها همه اخلالگری‏‎ ‎‏هست، و ما از این مسائل، شاید اکثر جوانهای ما از این مسائل غافل باشند. و بعد خدا‏‎ ‎‏می داند که در قضیۀ مجلس شورا چه خواهد شد. و مانده آنکه بدتر از همه است برای‏‎ ‎‏اینکه، حدود مثلاً فرض کنید، دویست نفر می خواهد وکیل بشود. این شاید چندین هزار‏‎ ‎‏نفر خودشان را منتخب کنند. رئیس ‏‏[‏‏جمهور بشوند‏‏]‏‏، می خواهند نگذارند یک مطلبی‏‎ ‎‏بشود. یکوقت این بود که ـ یک اشخاصی ـ ما مواجه با یک اشخاصی بودیم که اینها واقعاً‏‎ ‎‏راه را، راه ما را راه صحیح نمی دانستند. خودشان یک راه صحیحی داشتند. خوب، یک‏‎ ‎‏چیزی بود. می نشستند صحبت می کردند که این راه درست است یا آن درست. یکوقت‏‎ ‎‏این است که قضیه این نیست. قضیه این است که اینها از یک نقطه می ترسند و آن اسلام‏‎ ‎‏است و از یک جمعیت می ترسند. آنهایی که به اسلام اعتقاد دارند، آنهایی که در راه‏‎ ‎‏اسلام فعالیت می کنند. این سیلی که این ابرقدرتها از ایران خوردند، از اول عمرشان تا‏‎ ‎‏حالا نخورده بودند این سیلی را.‏


صحیفه امامجلد 12صفحه 97
هراس دشمنان از پیروزی انقلاب 

‏     جنگ جهانی، جنگ بود بین دو تا قدرت بزرگ. یک قدرت این طرف بود، یک‏‎ ‎‏عده ای از دولتها این طرف بودند. یک قدرت آنطور آن طرف بود و یک عده ای از‏‎ ‎‏قدرتمندها آنجا با توپ و تفنگ و چیزهایی که آن وقت بود به جان هم ریختند. هم در‏‎ ‎‏جنگ اول، من هر دویش را یادم است، و شماها نبودید. آن وقتها هم در جنگ اینطور‏‎ ‎‏بود که دو تا قدرت بودند که مقابل هم ایستاده بودند، و زدند تو سر هم تا یکی غلبه کرد.‏‎ ‎‏هم در جنگ دوم که باز دو تا قدرت با هم، یعنی دو گروه از قدرت با هم اختلاف کردند‏‎ ‎‏و زدند هم را و از بین بردند. ایران قضیه این نبود که دو گروه قدرتمند مقابل هم ایستاده‏‎ ‎‏باشند. یک گروه بودند. یعنی یک جمعیتی بودند، یک دولتهایی بودند، همۀ قدرتها‏‎ ‎‏دست آن بود. شاه مخلوع بود با تمام قدرت. امریکا دنبالش، شوروی دنبالش و سایر‏‎ ‎‏کشورها و مع الأسف کشورهای اسلامی.‏

‏     من در پاریس که بودم مواجه بودم با این مسائل. از همه بیشتر امریکا دنبالۀ مطلب بود‏‎ ‎‏که آن وقتی که آن مردک‏‎[3]‎‏ بود، آن مخلوع بود. آن وقت اصرار داشتند، بعدش که‏‎ ‎‏جانشین بدتر از خودش‏‎[4]‎‏ تقریباً بود، آن وقت دنبال می کردند که اخیراً می گفتند نروید‏‎ ‎‏شما ایران. ایران الآن زود است بروید. دشمنهای ما برای ما صلاحدید می کردند که شما‏‎ ‎‏صلاحتان نیست حالا بروید ایران. اینها از این قدرت ملت که، ملتی که ابزار جنگی‏‎ ‎‏نداشت و تعلیمات نظامی هم نداشت. این طرف تعلیمات نظامی نداشتند. یک دسته‏‎ ‎‏بازاری بودند. یک گروه زیاد بانوان بودند. یک گروه زیاد جوانها بودند. دانشگاهی بود.‏‎ ‎‏بازاری بود. چه بود که اینها هیچ کدامشان تعلیمات نظامی ندیده بودند. طرف ما تعلیمات‏‎ ‎‏نظامی داشتند. ماها این طرف هیچ ابزار جنگی نداشتیم. حالا چهار تا تفنگ، جزء‏‎ ‎‏غنایمی است که شما از آنها گرفتید، و الاّ دست شما نبود. چیزی که با آتش زدن مثلاً‏‎ ‎‏لاستیک، خوب این در مقابل مسلسل و توپ چیزی می شد. البته مسئله این است که خدا‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 98
‏خواست. آن نصرتهای الهی را ما از آن غافلیم. در همین قضایا، چون یک ملتی بود‏‎ ‎‏مظلوم، و یک ملتی بود که قیام کرده بود برای خدا، فریاد می زد ما جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏می خواهیم، فریاد می زد که ما ظلم نمی خواهیم، خدا تأیید کرد این ملت را. یعنی یک‏‎ ‎‏نصرتهایی به این ملت عنایت کرد که در تاریخ، مگر در صدر اسلام، دیگر نبود. یک‏‎ ‎‏[‏‏همچو‏‏]‏‏ ملتی. همۀ قدرتها دست او، دست طرف مقابل، لکن یا بترسد استعمال کند، یا‏‎ ‎‏وقتی فرمان بدهد، از او فرمان نبرند. خدا یک ترسی در دل اینها انداخت که همان ترس‏‎ ‎‏اسباب این شد که برای ما یک نصرتی حاصل شد، یک نصرتی بود خودش.‏

‏     گاهی لشکر اسلام را با همین رعب، رعب می انداختند در دل آنها. منتشر می شد توی‏‎ ‎‏لشکر که این عربها آدم می خورند. این رعبی در دل اینها می افتاد که نتوانند مقابله کنند.‏‎ ‎‏این در این قضیه ای که برای ملت ما اتفاق افتاد، این مسئله بود که خدا تأیید کرد این ملت‏‎ ‎‏را، و هیچکس غیر خدا نبود که کاری انجام بتواند بدهد. آن بود این اجتماع در یک‏‎ ‎‏مطلب، سی و چند میلیون جمعیت همه یک مطلب بگویند، همه یک راه بروند، مگر این‏‎ ‎‏می شود، کسی بتواند یک همچو کاری بکند. مگر با تبلیغات می شود این کار را کرد.‏‎ ‎‏انسان بیست سال تبلیغ می کند، یک بازار تهران را نمی تواند قبضه کند. در چند وقت،‏‎ ‎‏چند وقت کم تقریباً یکدفعه ما دیدیم که سرتاسر ایران حرفهاشان یک چیز است.‏

تلاش دشمن در ایجاد آسیب از درون 

‏     من پاریس که بودم یک کسی آمد از ایران پیش من. ـ حالا هم یادم نیست کی است ـ‏‎ ‎‏گفت که من رفتم به اطراف، در ایران که بودم، دهات آن جاپلق و کمره‏‎[5]‎‏ و آنجاها که من‏‎ ‎‏اطلاع ازشان دارم، حتی یک جایی را گفت که من آنجا را خودم رفته ام، یک دِه، یک دِه‏‎ ‎‏نه، یک قلعه ای بود، یک قلعۀ توی کوهی است، گفت که همه جای آنجاها که ما رفتیم‏‎ ‎‏صبح که می شد، آخوندش ‏‏[‏‏توی‏‎[6]‎‏] ده جلو می افتاد و مردم ده هم دنبالش تظاهر‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 12صفحه 99
‏می کردند. و به من گفت من رفتم در آن قلعۀ حسن فلک،‏‎[7]‎‏ که یک قلعۀ کوچکی است.‏‎ ‎‏رفتم آنجا دیدم آنها همان را می گویند که تهران می گویند. من در پاریس امیدوار شدم به‏‎ ‎‏اینکه ما ان شاءالله پیروز هستیم. وقتی بنا شد یک ملت اینطوری قیام بکند، این یک دست‏‎ ‎‏غیبی تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ کار است. این نمی شود که با تبلیغ و با صحبت، و آخوند منبر برود یک‏‎ ‎‏چیزی بگوید، نمی شود. این یک قضیه ای بود که خدا خواست و ما پیروز شدیم‏‎ ‎‏بحمدالله . و امیدوارم که پیروز هم بشویم تا آخر. لکن این توجه باید برای ملت ما باشد که‏‎ ‎‏اینها مهمشان این است که در همین داخل ما را آسیب بزنند،‏‎[8]‎‏ آسیب بردار کنند. این‏‎ ‎‏یک نقشه بود که قم و تبریز با هم شروع کردند. نقشه است این، که به همان وضعی که قم‏‎ ‎‏شروع کرد ، به همان وضع تبریز شروع کرد، و در همان ساعت قبل از ظهر روز جمعه در‏‎ ‎‏اینجا به یک وضع خاصی شروع شد به اخلالگری، و در تبریز همان وقت با همین وضع‏‎ ‎‏خاص، یعنی مثل اینکه همین یک گروه بودند دو تا شدند. یک دسته اش آنجا، یک‏‎ ‎‏دسته اش اینجا. به همین وضع آنجا شروع شد، که معلوم است یک توطئه ای بوده است‏‎ ‎‏که خوب دارند اینها و الآن هم در تبریز همین هستش. الآن هم به من اطلاع دادند که‏‎ ‎‏دارند باز مجهز می شوند اینها. می خواهند که نگذارند یک استقراری در این مملکت‏‎ ‎‏پیدا بشود تا منعکس بشود به خارج که اینها قابل این نیستند که آزادی داده بشود. و ما باید‏‎ ‎‏با تمام کوششمان، کوشش کنیم که این نقشه را خنثی کنیم. یعنی هر که در هر جا هست‏‎ ‎‏خوب کار کند. اسلامی کار کند. اتکایش به اسلام باشد. شما در همان محلی که‏‎ ‎‏هستید،اسلامی کار کنید. این خواهرها در هر جا که هستند، اسلامی کار کنند. کشاورزها‏‎ ‎‏در محل خودشان اسلامی کار کنند. وقتی بنا شد همه جا اسلامی کار کنند نظم پیدا‏‎ ‎‏می شود. انتظام پیدا می شود. اگر در ارتش به طور اسلامی عمل بشود، در ژاندارمری، در‏‎ ‎‏شهربانی، در پاسدارها، در همه جا به یک نظم کار بشود، به یکجور کار بشود، کار پیش‏
صحیفه امامجلد 12صفحه 100
‏می رود. الآن مملکت شما فعلاً احتیاج دارد که همان نهضتی که اول داشتید، و هیچ کدام‏‎ ‎‏فکر آن چیزهایی که خودتان می خواستید نبودید. آن وقتی که در خیابان می رفتید و فریاد‏‎ ‎‏می زدید «الله اکبر» و باید برود این رژیم، ابداً به فکر این نبودید که ناهارمان امروز چیه. یا‏‎ ‎‏منزل ما امروز چه جوری است. هیچ به فکر این نبودید. این معلوم است اگر بودید‏‎ ‎‏نمی شد اینطور. بعد که ـ دنبال هر انقلابی این هست ـ بعد که رسیدید به یک قدم،‏‎ ‎‏پیروزی به نظرتان آمد که ما حالا پیروزیم الحمدلله . حالا که پیروزیم برگشتید به وضع‏‎ ‎‏خودتان. ببینیم وضعمان چه جوری است. ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ وضع خودتان برگشتید دیدید که خوب،‏‎ ‎‏نابسامانی هست. اینها شروع کردند به ایجاد ناراحتی. در این موقع ایجاد ناراحتی کردن‏‎ ‎‏[‏‏د‏‏]‏‏. هی رفتند پیش کارخانه دارها که ببینید به شما حقوق چند می رسد. به آنها زیادتر‏‎ ‎‏می رسد. خانۀ شما چطور است. خانۀ آنها چطور است. رفتند تو کشاورزها همین طور.‏‎ ‎‏رفتند تو دبیرستان و در جاهای دیگر همین طور. هر جا توانستند رفتند. حالایی که دنبال‏‎ ‎‏انقلاب است و ناراضی شروع می شود ناراضی را دامن زدند. زیادش کنند و حالا هم‏‎ ‎‏مشغولند به همین امر.‏

استمرار نهضت با شرکت در انتخابات 

‏     الآن وظیفۀ ملت ما، هر که در هر جا هست، این است که همان نهضتی که از اول بود،‏‎ ‎‏که متوجه به این نبود که من حالا چی دارم یا چی ندارم، همان را ادامه بدهد تا وقتی‏‎ ‎‏مستقر بشود حکومت. الآن بین راهی هستیم و متزلزل . ما که نرسیدیم به نقطۀ اعلی. ما‏‎ ‎‏الآن رسیدیم به جایی که بعضی از ابزار حکومتی درست شده. قانون اساسی اش رأی‏‎ ‎‏داده شده است. اصل جمهوری اسلامی رأی داده شده. اما، ما، نه رئیس جمهوری‏‎ ‎‏داریم، نه مجلسی داریم. مجلس باید همۀ کارها را انجام بدهد. استقرار ندارد الآن‏‎ ‎‏مملکتمان. باید ما کاری بکنیم که با همان نهضتی که تا حالا آمدیم، این را نگهش داریم‏‎ ‎‏تا بتوانیم ما این مراحل بعد را با سلامت طی بکنیم. اگر بنا باشد که از حالا شروع کنیم به‏‎ ‎‏اختلاف سر رئیس جمهور و سر ـ عرض بکنم که ـ آنهایی که باید در مجلس بروند و‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 101
‏منتخب بشوند وکلا، اگر ما شروع کنیم به اختلافات و یک اختلافات دامنه داری که در‏‎ ‎‏یک حکومتهای مثلاً که بوده است، هم بوده این اختلافات و حالا که یک حکومت‏‎ ‎‏مستقری نیست، چند صد مقابل آن وقت خواهد شد و زمینه هم معلوم است. از‏‎ ‎‏صد وبیست وچند نفر کاندیدای رئیس جمهور ـ عرض می کنم ـ زمینه معلوم است که‏‎ ‎‏می خواهند چه بکنند. اگر ما غفلت کنیم از مطلب و ندانیم، نفهمیم این معنا را که این‏‎ ‎‏توطئه هست، صدو بیست و چند نفر خودشان نرفتند سراغ این کار، صدوبیست و چند نفر‏‎ ‎‏را وادار کردند به اینکه بروند و خودشان را منتخب کنند. برای اینکه، شلوغی ایجاد کنند‏‎ ‎‏و بعد هم در وکلا خدا می داند چه خواهد شد. اگر ما چشم مان را باز نکنیم و هرکس در‏‎ ‎‏هرجا هست عملش را اسلامی نکند و نهضتش را هم باز نیمه رس بداند نه رسیدن به‏‎ ‎‏آخر، بداند که ما بین راهیم و بین راه باز هم راهزنها هستند. الآن هم همه مشغولند.‏

تلاش در قطع طمع دشمنان

‏     باید همۀ جوانها، همه جا در تبلیغاتشان، در گفتارشان، در صحبتهاشان تنبه بدهند‏‎ ‎‏مردم را، که آقا با هم بشوید. الحمدلله هستند. با هم خوب هم هستند. لکن باید زیادترش‏‎ ‎‏کرد. باید کاری کرد که آنها طمعشان را ببُرند از اینکه این مملکت را می توانند باز ببلعند.‏‎ ‎‏آنها الآن باز طمع دارند و از رو نمی روند. لکن ما باید کاری بکنیم، و همه مان موظفیم که‏‎ ‎‏کاری بکنیم که این اجتماعی که بود، و این وحدت کلمه ای که بود، و مهمتر، آن ایمانی‏‎ ‎‏بود که با آن ایمان پیش بردیم، و پیش بردید شما، آن محفوظ باشد تا ان شاءالله در همین‏‎ ‎‏گرمی و تنور گرم ما این دو تا نان را هم بپزیم. نان رئیس جمهور و نان قضیۀ انتخابات.‏‎ ‎‏وقتی این دو تا هم از این تنور درآمد آن وقت باقی اش دیگر آسان هست ان شاءالله .‏

‏     خداوند همۀ شما را تأیید کند. موفق باشید و سلامت باشید. من دعا به همه تان‏‎ ‎‏می کنم، و امیدوارم که شما هم غافل نباشید از اینکه توجه به خدا داشته باشید. همه چیز از‏‎ ‎‏آنجاست. هیچ چیز از ماها نیست. هر چه هست از اوست. به او متوسل بشوید و به پیش‏‎ ‎‏بروید ان شاءالله . ‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 12صفحه 102

  • ـ در روزنامۀ کیهان و جمهوری اسلامی مورخ 23 / 10 / 58 تاریخ ایراد سخنرانی 21 / 10 / 58 ذکر شده است.
  • ـ پیروز، رستگار.
  • ـ شاه.
  • ـ شاپور بختیار.
  • ـ از نواحی نزدیک خمین و خوانسار و گلپایگان.
  • ـ اصل: و.
  • ـ در نزدیکی خمین واقع شده و چند خانوار درآن سکونت دارند. امام خمینی بارها ازاین قلعه و مقایسۀ تظاهرات ساکنانش با مردم تهران یاد فرموده اند.
  • ـ اصل: ببینند.