سخنرانی

سخنرانی در جمع مدیران صندوق های قرض الحسنه (مبعث ـ اهمیت قرض الحسنه)

سخنرانی

‏زمان: صبح 21 خرداد 1359 / 27 رجب 1400‏‎[1]‎

‏مکان: تهران، حسینیۀ جماران‏

‏موضوع: مبعث رسول اکرم (ص) و عظمت آن ـ اهمیت و ارزش والای قرض الحسنه‏

‏حضار: مدیران صندوقهای قرض الحسنه‏

‏ [‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏]‏

بعثت رسول اکرم بزرگترین حادثه تاریخ بشریت

‏     این عید سعید بزرگ را به همۀ ملت ایران و تمام مسلمین و شما آقایان حاضر تبریک‏‎ ‎‏عرض می کنم.‏

‏     زمانها خودشان هیچ مزیتی ندارند بعضی بر بعض؛ زمان یک موجود ساری متحرک‏‎ ‎‏است، متعیّن و هیچ فرق ما بین قطعه ای با قطعه ای دیگر نیست. شرافت زمانها یا نحوست‏‎ ‎‏زمانها به واسطۀ قضایایی است که در آنها واقع می شود. اگر شرافت زمان به واسطۀ‏‎ ‎‏حادثه ای است که در آن زمان واقع می شود، باید عرض کنم که روز بعثت رسول اکرم در‏‎ ‎‏سرتاسر دهر؛ «مِنَ الازَلِ اِلَی الاَبَد»، روزی شریفتر از آن نیست؛ برای اینکه حادثه ای‏‎ ‎‏بزرگتر از این حادثه اتفاق نیفتاده. حوادث بسیار بزرگ در دنیا اتفاق افتاده است؛ بعثت‏‎ ‎‏انبیای بزرگ، انبیای اولوالعزم و بسیاری از حوادث بسیار بزرگ، لکن حادثه ای بزرگتر از‏‎ ‎‏بعثت رسول اکرم نشده است و تصور هم ندارد که بشود؛ زیرا که، بزرگتر از رسول اکرم‏‎ ‎‏در عالمِ وجود نیست غیر از ذات مقدس حق تعالی و حادثه ای بزرگتر از بعثت او هم‏‎ ‎‏نیست؛ بعثتی که بعثت «رسول ختمی» است و بزرگترین شخصیتهای عالم امکان و‏‎ ‎‏بزرگترین قوانین الهی. و این حادثه در یک همچو روزی اتفاق افتاده است و این روز را‏‎ ‎‏بزرگ کرده است و شریف. و همچو روزی ما دیگر در ازل و ابد نداریم و نخواهیم‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 419
‏داشت. لهذا، این روز را بر همۀ مسلمین و بر همۀ مستضعفین جهان تبریک عرض‏‎ ‎‏می کنم.‏

فهم صحیح اسلام توسط انسان کامل

‏     از اسلام و بعثت رسول اکرم برداشتهای مختلفی است به حسب آن چیزهایی که در‏‎ ‎‏برداشت کننده موجود است. انسانها مختلفند در دید خودشان و به واسطۀ اختلاف در‏‎ ‎‏دید، اختلاف در برداشتها هم می شود. برداشت از رسول اکرم به حسب دیدهای‏‎ ‎‏مختلفی که در جهان بوده و هست و خواهد بود مختلف است و برداشت از انسان هم به‏‎ ‎‏حسب اختلاف نظرها و اختلاف دیدها مختلف است و برداشت از قرآن هم به حسب‏‎ ‎‏همین اختلاف مختلف است و برداشت از احکام اسلام هم و اسلام هم مختلف. هر‏‎ ‎‏دیدی محدود به حدود آن کسی است که آن دید را دارد. انسان یک موجودی است‏‎ ‎‏محدود؛ لکن قابل حرکت الی غیرمتناهی ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏. و دید انسانِ موجود محدود است،‏‎ ‎‏مگر آنکه دید انسان غیرمتناهی باشد. انسان غیرمتناهی در کمال، غیرمتناهی در جلال و‏‎ ‎‏جمال، دید غیرمتناهی دارد و آن می تواند از اسلام و از انسان و از بعثت و از رسول اکرم و‏‎ ‎‏از عالم، برداشت صحیح بکند. از انسان بزرگ که گذشت، از انسان کامل که گذشت، تمام‏‎ ‎‏دیدهایی که در بشر هست، در انسانها هست، همه محدود است و برداشت صحیح نه از‏‎ ‎‏اسلام و نه از قرآن و نه از بعثت و نه از رسول اکرم و نه از انسان به طوری که هست‏‎ ‎‏می توانند برداشت کنند. محدود نمی تواند غیر محدود را در حیطه بیاورد، مگر خودش‏‎ ‎‏هم غیر محدود ‏‏[‏‏بشود‏‏]‏‏. انسانِ کامل غیر محدود، انسان کاملی که در همۀ صفات غیر‏‎ ‎‏محدود است و ظل ذات اقدس الهی است، این می تواند از اسلام آنطور که هست‏‎ ‎‏برداشت کند و از انسان آنطور که هست و از بعثت آنطور که هست و از قرآن آنطور که‏‎ ‎‏هست و از عالَم آنطور که هست. دیگران به حسب مراتب وجودشان، به حسب مراتب‏‎ ‎‏کمالشان برداشتهایی دارند، لکن محدود است. باید خودشان سِیر بکنند و مراتب کمال را‏‎ ‎‏یکی پس از دیگری به آن برسند و به اندازۀ کمالی که پیدا می کنند از این حقایق و مِن‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 420
‏جمله بعثت برداشت ـ به حسب آن مقدار از کمال که دارند ـ بکنند. رسول خدا ـ صلّی الله ‏‎ ‎‏علیه و آله و سلم ـ انسان کاملی است که در رأس مخروطۀ این عالَم واقع است. ذات‏‎ ‎‏مقدس حق تعالی که غیب است و در عین حال ظاهر است، مستجمع همۀ کمال به طور‏‎ ‎‏غیر متناهی است، در رسول اکرم متجلی است به تمام اسما و صفات و در قرآن متجلی‏‎ ‎‏است به تمام اسما و صفات.‏

مأموریت انبیاء در تربیت و تکامل انسان

‏     و روز بعثت روزی است که خدای تبارک و تعالی، موجود کاملی که از او کاملتر‏‎ ‎‏نیست و نمی شود باشد مأمور کرد که تکمیل کند موجودات را، انسانها را که ابتدائاً یک‏‎ ‎‏موجود ضعیف ناقص هست، لکن قابل این است که ترقی کند، انسان را مترقی کند. ابعاد‏‎ ‎‏انسان، ابعاد همۀ عالم است و اسلام برای تربیت انسان در همۀ ابعاد است. برداشتهای‏‎ ‎‏مختلفی که از اسلام شده است به حسب نظرهای مختلفی که صاحب نظرها داشتند و‏‎ ‎‏بینشی که داشتند، بسیار اختلاف هست و هیچ کدامش نرسیده است به حدی که اسلام را‏‎ ‎‏بشناسد یا انسان را بشناسد یا رسول اکرم را بشناسد یا عالَم را بشناسد، همه شان در یک‏‎ ‎‏سطح محدود هستند. چه بسا اشخاصی که خیال می کنند که پیغمبر اکرم که آمده است، یا‏‎ ‎‏سایر انبیایی که خدای تبارک و تعالی فرستاده است، برای این است که مردم را از این‏‎ ‎‏ظلمها و بی عدالتیها و امثال این نجات بدهد و مأموریت همین است که عدالت ایجاد کند‏‎ ‎‏در اجتماع و در افراد و مأموریت به همین قدر بیشتر نیست. چه بسا اشخاصی که اقتصاد را‏‎ ‎‏یک مسئلۀ با اهمیتی تلقی می کنند، مأموریت انبیا را محدود به این بکند، که اینها آمده اند‏‎ ‎‏مردم را به یک شکم سیر و یک زندگی رفاه برسانند و همین است مأموریت انبیا. و چه‏‎ ‎‏بسا اشخاصی که به حسب دید عرفانی که دارند، بعثت انبیا را محدود می کنند به اینکه‏‎ ‎‏برای بسط معارف الهی است و غیر از این بعثت چیزی نیست. و همین طور فلاسفه یک‏‎ ‎‏طور فکر می کنند. فقهای اسلام، ... ملتها یک طور فکر می کنند، روشنفکرها یک طور‏‎ ‎‏فکر می کنند و مؤمنین هم هر کدام به یک نحو فکری دارند و همه قاصرند از رسیدن به‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 421
‏آنچه که هست. این روایتی که وارد شده است: ‏مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ‎[2]‎‏، این به ما‏‎ ‎‏می فهماند که انسان آنطور موجودی است که اگر شناخته بشود، شناسایی خدا با این‏‎ ‎‏است؛ نسبت به هیچ موجودی این مطلب صادق نیست. ربّ انسان را کسی نمی تواند‏‎ ‎‏بشناسد الاّ اینکه خودش را بشناسد و خودشناسایی که دنبالش خداشناسی است حاصل‏‎ ‎‏نمی شود مگر برای کُلّ اولیای خدا. و گمان نباید بشود که اسلام آمده است برای اینکه،‏‎ ‎‏این دنیا را اداره بکند، یا آمده است فقط برای اینکه مردم را متوجه به آخرت بکند، یا‏‎ ‎‏آمده است که مردم را آشنای به معارف الهیه بکند. محدود کردن، هر چه باشد خلاف‏‎ ‎‏واقعیت است. انسان غیرمحدود است و مربی انسان غیرمحدود است و نسخۀ تربیت‏‎ ‎‏انسان که قرآن است غیرمحدود است؛ نه محدود به عالَم طبیعت و ماده است، نه محدود‏‎ ‎‏به عالَم غیب است، نه محدود به عالَم تجرد است، همه چیز است.‏

ربّ رسول، مربّی کامل تربیت

‏     می گویند: اول سوره ای هم که به پیغمبر وارد شده است: ‏اقرأ بِاسْمِ رَبِّکَ‎[3]‎‏ نگفته است‏‎ ‎‏«اقرأ باسم الله »، نگفته است «اقرأ باسم الناس»، فرموده‏ اِقْرأ بِاسْمِ رَبِّکَ‏؛ یعنی، ربّ رسول؛‏‎ ‎‏یعنی، آنکه تربیت کرده است رسول اکرم را؛ یعنی، خدای تبارک و تعالی به تمام اسما و‏‎ ‎‏صفات، با تمام اسما و صفات. اینکه ربّ رسول اکرم است، انسان کامل است. ذات‏‎ ‎‏مقدس حق تعالی با تمام اسما و صفات است و اسما و صفات حق تعالی احاطه بر تمام‏‎ ‎‏موجودات دارد و با یک تعبیر دیگر همۀ موجودات ظهور اسما و صفات الهی هستند. و‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی که امر می فرماید که: ‏اِقْرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ؛ ‏یعنی، به این اسمی که تمام اسما و‏‎ ‎‏صفات در آن است و مربی به تمام معنای تربیت در عالم طبیعت، تربیت در عالَم ماورای‏‎ ‎‏طبیعت، تربیتهای مناسب با عالَم مجردات، با عالَم جبروت، با تمام عوالم، این ربّ‏‎ ‎‏رسول است. و پیغمبر هم مأمور است که قرائت بکند و اول چیزی که به او حسب این‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 422
‏روایت امر شده است، امر به قرائت است و تعلیم ‏‏[‏‏و‏‎ ‎‏]‏‏تربیت. کانّه می خواهد بفرماید که‏‎ ‎‏آن ربّی که ربّ تو است و احاطه به همۀ موجودات دارد، تو باید قرائت کنی و تربیت کنی‏‎ ‎‏مردم را به آن راه، همان ربّ رسول آن هم ربّ رسول خاتم؛ پیغمبر مأمورند که مردم را‏‎ ‎‏دعوت کنند به ربّ رسول، به ربّ رسول اکرم و ربّ رسول خاتم. و قرآن برای همین‏‎ ‎‏آمده است و اسلام برای همین آمده است که تربیت کند انسانها را که اگر تربیت برایشان‏‎ ‎‏نباشد، از همۀ حیوانات درنده تر ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ موذیتر است. انسان یک همچه موجودی است که‏‎ ‎‏اگر در تحت تربیت واقع نشود، هیچ حیوانی در عالَم، هیچ موجودی در عالَم به خطرناکی‏‎ ‎‏این موجود نیست و به موذیگری این موجود نیست. همۀ انبیا که آمدند، برای تربیت این‏‎ ‎‏موجودند که اگر سرخود باشد عالَم را به هم می زند، و مع الأسف انبیا هم موفق نشدند به‏‎ ‎‏اینکه مأموریت خودشان را تحقق بدهند.‏

‏     ‏وَالْعَصْرِ، اِنَّ الاِْنْسانَ لَفی خُسْرٍ؛‎[4]‎‏ عصر هم محتمل است که در این زمان حضرت مهدی‏‎ ‎‏ـ سلام الله علیه ـ باشد، یا انسان کامل باشد که مصداق بزرگش رسول اکرم و ائمه هدی، و‏‎ ‎‏در عصر ما حضرت مهدی ـ سلام الله علیه ـ است. قسم به عصارۀ موجودات عصر؛ فشردۀ‏‎ ‎‏موجودات، اینکه فشردۀ همه عوالم است، یک نسخه ای است، نسخۀ تمام عالَم. همۀ‏‎ ‎‏عالَم در این موجود، در این انسان کامل، عصاره است و خدا به این عصاره قسم می خورد‏‎ ‎‏و می فرماید که: ‏اِنَّ الاِْنْسانَ لَفی خُسْرٍ‏؛ انسان در خسارت است، انسان شقی است. ‏اِلاَّ الَّذینَ‎ ‎امَنُوا؛‎[5]‎‏ یعنی، الاّ آن اشخاصی که تحت تربیت واقع شده اند، نه اسلموا، آمنوا؛ مؤمنها،‏‎ ‎‏غیر اشخاصی که در تحت تربیت انبیای عظام واقع شدند و در این زمان در تحت تربیت‏‎ ‎‏رسول اکرم واقع شده اند، همه شان خسارت دارند، در زیان و خُسر هستند. مستثنی فقط‏‎ ‎‏مؤمنین اند. که مؤمنین البته دارای این صفات هم هستند: ‏وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ‎ ‎تَواصَوْا بِالصَّبْرِ‎[6]‎‏ این استثناست، مابقی همۀ ما دیگر در خسران هستیم. و اسلام آمده است‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 12صفحه 423
‏که همۀ این خسارتمندها را، همۀ این ناقصها را بیاورد در این جمعیت مؤمنین. اسلام‏‎ ‎‏نیامده است که جنگ بکند. اسلام نیامده است که کشورگیری بکند. نیامده است که فتح‏‎ ‎‏بکند. اسلام و سایر ادیان حَقه آمده اند که مردم را از این خسران بیرون کنند و وارد کنند‏‎ ‎‏در این حصار ایمان و مع الأسف موفق نشدند. کوشش خودشان را کردند و موفق نشدند‏‎ ‎‏الاّ مقداری.‏

انبیاء منشأ کمال موجود انسانیت

‏     این مقدار از کمال هم که در انسانها در عالَم هست به تبع انبیاست. اگر انبیا نیامده‏‎ ‎‏بودند، شاید همۀ مردم، الاّ نادری، همه شان مثل حیوانات جنگل و بدتر از او به جان هم‏‎ ‎‏می افتادند. حالا هم می بینید که آنهایی که به این حصار ایمان نزدیکترند از این جنایات‏‎ ‎‏دورترند. حالا هم که شما در دادگستریهای عالم و در محکمه های قضایی همه جا‏‎ ‎‏مراجعه کنید، مؤمنها پرونده ای اینجا ندارند. پرونده مال آنهایی است که ایمان ندارند.‏‎ ‎‏پرونده های قتل و پرونده های دزدی و فحشا و امثال ذلک مال آنهایی است که ایمان به‏‎ ‎‏اسلام یا ایمان به خدا ندارند. این مقدار هم توفیق زیادی است که گروههای زیادی از‏‎ ‎‏انسان را تربیت کردند ولو همین مقدار از تربیت و اگر این تربیت نبود، همه کارتر بودند و‏‎ ‎‏همه هیتلر بودند. تربیتهای انبیا ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که نجات داده این مردم را از حد حیوانیت و آن‏‎ ‎‏جنونی که انسان دارد در قدرت طلبی و شهوترانی. باز یک مقدار، مقدار زیادی توفیق‏‎ ‎‏حاصل شده، لکن باز توفیقی که آنها می خواستند نشده، اینکه انبیا می خواستند باز نشده.‏‎ ‎‏پیغمبر غصه می خورد برای اینکه، دعوت می کند و اجابت کم می شود؛ ‏فَلَعَلَّکَ باخِعٌ‎ ‎نَّفْسَکَ.‎[7]‎‏ و یکی از غصه های انبیا هم همین است که تعلیماتشان را نتوانستند به ثمر برسانند‏‎ ‎‏به آنطوری که تعلیم اقتضا می کند. پیغمبر می خواست همۀ مردم را علی بن ابیطالب کند‏‎ ‎‏ولی نمی شد. و اگر بعثت پیغمبر هیچ ثمره ای نداشت الاّ وجود علی بن ابیطالب و وجود‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 12صفحه 424
‏امام زمان ـ سلام الله علیه ـ این هم توفیق بسیار بزرگی بود. اگر خدای تبارک و تعالی،‏‎ ‎‏پیغمبر را بعث می کرد برای ساختن یک همچه انسانهای کامل، سزاوار بود؛ لکن آنها‏‎ ‎‏می خواستند که همه آنطور بشوند، آن توفیق حاصل نشد. اسلام یک قوانینی است که‏‎ ‎‏انسان می خواهد درست کند. قرآن هم کتاب انسان سازی است، می خواهد انسان درست‏‎ ‎‏کند. پیغمبر هم از اوّلی که مبعوث شد تا آخر، وقتی که از دنیا تشریف بردند در صدد این‏‎ ‎‏بود که آدم درست کند. در فکر این بود. تمام جنگهایی که در اسلام واقع شده برای این‏‎ ‎‏بوده است که این جنگلیها و وحشیها را وارد کنند در حصار ایمان، قدرت طلبی تو کار‏‎ ‎‏نبوده و لهذا، در سیرۀ نبی اکرم و سایر انبیا و اولیای بزرگ، حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ‏‎ ‎‏اولیای بزرگ، در سیرۀ آنها می بینیم که اصل قضیه قدرت طلبی در کار نبوده و اگر برای‏‎ ‎‏ادای وظیفه نبود و برای ساختن این انسانها نبود، حتی این خلافت ظاهری را هم قبول‏‎ ‎‏نمی کردند، می رفتند کنار؛ اما تکلیف بود. تکلیف خداست باید قبول کند تا بتواند آن‏‎ ‎‏مقداری که می تواند انسان درست کند، مع الأسف، نتوانست معاویه را آدم کند، چنانکه‏‎ ‎‏پیغمبر نتوانست ابوجهل و ابولهب‏‎[8]‎‏ و این صنف جمعیت را آدم کند، امیرالمؤمنین هم‏‎ ‎‏نتوانست معاویه و اتباع معاویه را آدم کند، اما آمدند برای این کار. گمان نشود که اسلام‏‎ ‎‏شمشیر کشیده است برای اینکه قدرت پیدا کند مثل سایر حکومتها، حکومت اسلامی‏‎ ‎‏این جوری نیست. اگر کسی برای قدرت اقدام بکند، و برای تحصیل قدرت شمشیر‏‎ ‎‏بکشد، این از اسلام دور است، این وارد در اسلام نشده است، ظاهراً مسلم است اما آن‏‎ ‎‏ایمانی که باید داشته باشد ندارد. انبیا آمده اند برای اینکه این قدرتها را بشکنند، این‏‎ ‎‏قدرتهای شیطانی را سرکوب کنند و نبی اکرم هم آمده بودند و آمدند برای اینکه این‏‎ ‎‏قدرتها را بشکنند. این یکی از کارهایی است که انبیا دارند، نه اینکه فقط این است. کار‏‎ ‎‏مهم انبیا این است که مردم را برسانند به آن نقطۀ کمال و سایر کارها وسیله است. غایت،‏‎ ‎‏کمال مطلق است. انبیا می خواهند که همۀ مردم بشوند مثل امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ‏
صحیفه امامجلد 12صفحه 425
‏لکن نمی شود، توفیق پیدا نمی کنند. اینطور نیست که انبیا برای دنیا آمده باشند. دنیا یک‏‎ ‎‏وسیله ای است برای کمال؛ چنانکه اهل دنیا هم این وسیله را به ضد کمال استعمال‏‎ ‎‏می کنند. جنگ علی بن ابیطالب با جنگ معاویه ماهیتاً فرق دارد، ذاتاً فرق دارد؛ یکی‏‎ ‎‏شمشیر می کشد و ظل الله است؛ ظل خداست. یکی شمشیر می کشد و ظل شیطان است،‏‎ ‎‏ماهیتاً این دو تا با هم فرق دارند. آنکه برای قدرت طلبی و شیطنت فعالیت می کند با آنکه‏‎ ‎‏برای خدا فعالیت می کند، ذاتاً این دو تا با هم فرق دارند و کارهایشان ذاتاً فرق دارد. انبیا‏‎ ‎‏برای ثروت و قدرت و دنیا و رسیدن به دنیا و رسیدن به حکومت ابداً یک قدم‏‎ ‎‏برنداشتند. و اگر کسی گمان کند که انبیا یا اولیای بزرگ قدمی برای مَسند برداشتند، این‏‎ ‎‏نمی شناسد آنها را؛ این انبیا را نشناخته. مَسندها همه در نظر انبیا پوچ است و قدرتها همه‏‎ ‎‏پوچ.‏

اهمیت و ارزش والای قرض الحسنه

‏     در اعمالی که ما انجام می دهیم و شما آقایان هم یک مصداق خوبش را دارید انجام‏‎ ‎‏می دهید و آن تکفل صندوقهای قرض الحسنه ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏، گاهی عمل، خوب عملی است؛‏‎ ‎‏نماز، دیگر از اعمال بسیار بزرگ است، لکن نمازگزار بد است، نماز خوب است،‏‎ ‎‏نمازگزار این را به ریا انجام می دهد، جهنم می رود، با نمازش جهنم می رود. صندوق‏‎ ‎‏قرض الحسنه خوب است، صندوقدار خیلی کارش مشکل است، جدیت کنید که‏‎ ‎‏صندوقدار امینی باشید و صندوقداری باشید که برای ملت خودتان، برای مستمندان‏‎ ‎‏خودتان بافایده باشید و قصد اینکه به آنها یک مثلاً چیزی هم بفروشید نداشته باشید.‏‎ ‎‏برای خدا کار کنید و امانت را حفظ. این پولهایی که مردم به صندوق قرض الحسنه‏‎ ‎‏می دهند، اینها یک امانتهایی است دست صندوقدارها. من هیچیک از آقایان را هم‏‎ ‎‏نمی شناسم، بله، بعضی آقایان را می شناسم، نمی دانم که این بعضی آقایان واردند در این‏‎ ‎‏زمینه، یا مِن باب اتفاق آمدند؛ لکن به عنوان صندوقدار کسی را نمی شناسم. شما همه‏‎ ‎‏خودتان می شناسید خودتان را، هر آدمی خودش را خوب می شناسد؛ یعنی، نه به آن‏‎ ‎‏خوبی که مراتب کمال را بشناسد، راجع به اعمالش خودش می داند دارد چه می کند.‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 426
‏شماها هم می دانید که در این امانت آیا چه می کنید؛ آیا به آنطوری که رضای خداست‏‎ ‎‏عمل می کنید؟ و ان شاءالله امیدوارم عمل بکنید. و اگر خدای نخواسته قصوری در این امر‏‎ ‎‏دارید، جبران کنید. کار، بسیار کار خوبی است، مسئولیتش هم بسیار زیاد است. کار هر‏‎ ‎‏چه بزرگتر باشد مسئولیت هم به حجم آن بزرگ است. قرض الحسنه از اعمال بسیار‏‎ ‎‏خوب است و بهتر از همین طور پول دادن است و نکته اش هم، شاید یکی از نکته هایش‏‎ ‎‏هم این باشد که در قرض الحسنه، فعالیت دنبالش هست، در مجانی، شاید گدا درست‏‎ ‎‏کردن باشد، از این جهت، این یک فعالیتی ایجاد می کند. آن کسی که قرض می کند و‏‎ ‎‏موظف است که بدهد این به فعالیت می افتد که در وقت خودش بتواند قرضش را ادا کند‏‎ ‎‏و بعد هم مازادی که پیدا کرده است ادامه بدهد به کار خودش؛ لکن آن کسی که نشسته‏‎ ‎‏کنار کوچه و از مردم ‏‏[‏‏گدایی‏‏]‏‏ می خواهد، آن هیچ وقت در فکر این نیست که یک کاری‏‎ ‎‏بکند؛ برای اینکه دیگر مطالبی ندارد، کسی نمی آید از او مطالبه کند که این که گرفتی‏‎ ‎‏بده. قرض بسیار اهمیت دارد و قرض الحسنه بسیار اهمیت دارد و در کمتر گناهانی است‏‎ ‎‏که به اندازۀ ربا در قرآن و سنت به او اهمیت داده شده باشد و او را مطرود کرده باشد، و‏‎ ‎‏نکته اش هم این است که اگر ربا رواج بگیرد، فعالیت کم می شود. یکی از نکاتش ‏‏[‏‏این‏‎ ‎‏است که‏‏]‏‏ در مقابل کار نیست این سودی که می برد، آن توی خانه اش نشسته یا عیاشی‏‎ ‎‏می کند و پولش دارد می زاید. یک همچو چیزی را که بخواهد ربا بگیرد آدم و تحمیل‏‎ ‎‏بکند به مسلمین، این از یک طرف یک ظلمی است به حسب آیۀ شریفه که تعبیر به ظلم‏‎ ‎‏کرده است، و از یک طرف دیگر بیکاری درست می کند. این پول باید راه بیفتد وکار‏‎ ‎‏انجام بگیرد از آن و رزق پیدا بکند. اینها پول را همین طور می گذارندش آنجا دست‏‎ ‎‏یک کسی و می خواهند این پول بزاید برای خودشان بدون کار و این در جامعه فساد‏‎ ‎‏بزرگی است و این را ظلم گفته است قرآن شریف: ‏لاتَظْلِمُونَ ولاتُظْلَمونَ‏؛ آنطور تشبیه کرده‏‎ ‎‏است ‏فَأذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ الله ،‎[9]‎‏ این اهمیت زیاد دارد. و به همان اندازه ای که قرض به ربا‏‎ ‎
صحیفه امامجلد 12صفحه 427
‏محکوم است به همان اندازه قرض به حسنه و بدون ربا و همین طور قرض دادن به همان‏‎ ‎‏اندازه مطلوب است.‏

توصیه به برخورد مناسب و خوب با قرض گیرنده

‏     و شما تکفل به یک امر بسیار بزرگی کردید و ان شاءالله با اعمال شما و امثال شما ربا از‏‎ ‎‏مملکت اسلامی کوچ می کند. لکن توجه به خودتان باید داشته باشید. هر شخصی باید‏‎ ‎‏خودش را محاسبه کند. یکی از منازل سِیر، محاسبۀ آدم است که انسان مراقبت از خودش‏‎ ‎‏بکند در روز که مشغول عمل است که خلاف نکند، شب هم که، آخر شب هم که می رود‏‎ ‎‏منزل از خودش محاسبه کند، مثل یک کسی که از او استنطاق می خواهد بکند، بازرسی‏‎ ‎‏می کند. خودش بازرسی کند، ببیند که امروز چه کرده است. شما از خودتان هر شب‏‎ ‎‏بازرسی کنید و ببینید با این صندوق چه عمل کردید. آیا این بیچاره ای که آمده قرض‏‎ ‎‏بگیرد با تلخی با او روبه رو شدید؟ خیلی این اهمیت دارد. ممکن است که یک نفر آدم‏‎ ‎‏هم قرض بدهد، مجانی هم بدهد، قرض الحسنه بدهد، لکن ترشرویی کند؛ یعنی، قلب‏‎ ‎‏این قرض گیرنده را آزرده کند و این قلب محل تجلی خداست. قرض که می دهید با‏‎ ‎‏خوشرویی، زود عملش را انجام بدهید، مثل ادارات دولتی نباشد. زود کار را انجام‏‎ ‎‏بدهید با خوشرویی، با بشاشت، با احترام. آنکه آمده است قرض می کند خوب یک‏‎ ‎‏نقیصه ای در خودش می بیند. به واسطۀ این نقیصه شاید یک خجالتی برای خودش خیال‏‎ ‎‏بکند و حال آنکه نه فقر خجالت دارد و نه قرض خجالت دارد؛ لکن خوب، یک‏‎ ‎‏احساس حقارتی ممکن است بکند. شما با اعمالتان رفع کنید این را. شمایی که متکفل‏‎ ‎‏قرض الحسنه دادن هستید، با خوشرویی و عمل خوب این نقیصه ای که آن آدم در‏‎ ‎‏خودش مثلاً می بیند و حقارتی که شاید در خودش می بیند، شما او را رفع کنید، آن از‏‎ ‎‏قرض الحسنه دادن بالاتر است، حسنۀ او از قرض الحسنه دادن بالاتر ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏. دلجویی از‏‎ ‎‏مستمندان و از ضعفا و از مستضعفان از اعمال دیگر محتمل است بسیار بزرگتر باشد. و‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 428
‏شما در حالی که آن عبادت را انجام می دهید که متکفل شدید برای یک عبادتی که قرض‏‎ ‎‏الحسنه بدهید و صندوق راباز کنید به روی اشخاص احتیاجدار، این مطلب، این عبادت‏‎ ‎‏بزرگ را هم انجام بدهید. این عبادت بزرگ که دلجویی از یک نفر انسان، از یک نفری‏‎ ‎‏که ممکن است از خود شما شریفتر باشد و شما نمی دانید. ممکن است از خود شما‏‎ ‎‏ایمانش به خدا بالاتر باشد و شما مطلع نیستید، دلجویی از این، از آن کارِ دیگرتان، بالاتر‏‎ ‎‏است و اگر کسی صدقه بدهد و منت بگذارد، مطرود است، پیش خدا مطرود است این‏‎ ‎‏صدقه، اصلاً مطرود است. باید انسان در فکر این باشد که خودش را مهذب کند، تهذیب‏‎ ‎‏کند خودش را. و من ازخدای تبارک و تعالی می خواهم که همۀ ما، همۀ ملت ما متوجه به‏‎ ‎‏اسلام باشند و همه منزه باشند از صفات بد.‏

حفظ نظام اسلامی با تلاش برای سازندگی و پیشرفت

‏     واخیراً، عرض می کنم که سستی در این نهضت نکنید. شما بین راه هستید و این راه را‏‎ ‎‏باقدرت، با تصمیم، با ارادت، با مشت محکم به پیش ببرید این نهضت را ومادامی که‏‎ ‎‏مشت شما گره کرده است آسیبی به شما نخواهد رسید. مشت خودتان را باز نکنید. رفتن‏‎ ‎‏دنبال اینکه فلان کار را کی انجام خوب می دهد، کی انجام بد می دهد و من چه‏‎ ‎‏می خواستم به من نرسیده، من خانه می خواستم به من نرسیده، این مشت گره کرده را‏‎ ‎‏بازکردن است. مشت خودتان را پیش خدای تبارک و تعالی باز نکنید؛ به همان طوری‏‎ ‎‏[‏‏باشد‏‏]‏‏ که در اول نهضت گره کرده بودید مشت را و هیچ اعتنا نداشتید به اینکه به یک‏‎ ‎‏منصبی برسید. و جوانها را زنها ‏‏[‏‏در راه خدا‏‏]‏‏ دادند و هیچ نظری نداشتند که برایشان یک‏‎ ‎‏چیزی پیدا بشود، برای خدا  بـود و شما هم  همه برای خدا عمل می کردید، این را‏‎ ‎‏حفظش کنید. این مشت گره کرده را همان طور گره کرده نگه دارید. و در مقابل‏‎ ‎‏قدرتهایی که هستش از این قدرتها نترسید. اینها قدرتهایی هستند که پیش آن قدرتی که‏‎ ‎‏شما اتکال به آن دارید هیچ نیست، هیچ نیست. این همه کوشش هم که دارند می کنند و از‏‎ ‎‏همۀ اطراف دارند کوششها می کنند برای اینکه این جمهوری اسلامی را نگذارند به‏‎ ‎‏محتوای حقیقی خودش برسد، موفق نمی شوند. ملت ما تصمیم خودش را گرفتـه است.‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 429
‏اگر چهار نفر هم پیدا بشوند که برخلاف مسیر ملت هستند اینها چیزی نیستند، اینها قابل‏‎ ‎‏ذکر اصلاً نیستند. و با این همتی که ملت ما کرده است و الآن هم بحمدالله محفوظ است‏‎ ‎‏آن اراده و عزمشان، ما پیروزی را ان شاءالله با تمام حدودش، با تمام وجودش ادراک‏‎ ‎‏می کنیم. شما بنای براین داشته باشید که این نهضت را پیش ببرید. پیش بردن نهضت برای‏‎ ‎‏آن اشخاصی که در کارخانه ها کار می کنند این است که کار کنند، از کارشان ندزدند،‏‎ ‎‏آنهایی هم که در صحراها و درمحل زراعت کار می کنند کار کنند وملت ما هم به این‏‎ ‎‏کشاورزها که زحمت کشیدند، و ازقراری که می گویند بسیار زیاد امسال کار کردند، لکن‏‎ ‎‏ممکن است نتوانند خودشان ‏‏[‏‏محصولشان را‏‏]‏‏ جمع بکنند، یا شیاطین نگذارند که اینها‏‎ ‎‏جمع بکنند، باید کمک بکنند. این نهضت باید اینطور پیش برود. اگر شما توانستید که‏‎ ‎‏زراعت خودتان را و صنعت خودتان را و فرهنگ خودتان را و اینها را درست بکنید، این‏‎ ‎‏نهضت را تا یک حدودی پیش بردید. و من امیدوارم که این نهضت، یک نهضت‏‎ ‎‏نفسانی هم باشد، روحانی هم باشد. و همان طوری که کارهای زراعی و دیگر کارها‏‎ ‎‏انجام می گیرد مجاهده با نفس هم انجام بگیرد. و همان طوری که در اول نهضت تحول‏‎ ‎‏بزرگی برای ملت ما حاصل شد، این تحول محفوظ باشد و رو به کمال برود. از هیچ بوقی‏‎ ‎‏نترسید؛ اینها همه، این حرفهایی را که آقای کارتر می فرمایند، اینها یک بوقی است، یک‏‎ ‎‏طبلِ میان تهی است. دنیا اینها را محکوم کرده است. دنیا الآن دنیای آزاد و بیدار دنبال‏‎ ‎‏شماست. نهضت شما پیش دنیا یک معجزه است، این نهضت را با همین بُعد اعجازی اش‏‎ ‎‏حفظ کنید و با اتکال به خدا و وحدت کلمه پیش بروید. و من امیدوارم که ما به مطلوب‏‎ ‎‏حقیقی برسیم و متصل بشود این نهضت به نهضت بزرگ اسلامی و آن نهضت ولی عصر‏‎ ‎‏ـ سلام الله علیه ـ هست. خداوند همۀ شما را موفق و مؤید کند وملت ما را به پیش ببرد و‏‎ ‎‏کسانی که با ما مخالف هستند تأدیب کند.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 12صفحه 430

  • - در صحیفۀ نور در ذیل تاریخ 20 / 3 / 59 درج گردیده است. اما به استناد و گزارش مطبوعات سخنرانی امام در روز عید مبعث سال 1400 مطابق با 21 / 3 / 59 ایراد شده است.
  • - تصنیف غرر الحکم، ص232: « پس به تحقیق هر کس خود را شناخت، خدای خویش را نیز شناخت».
  • - سوره علق، آیه 1.
  • - سورۀ عصر، آیۀ 1 و 2: «قسم به عصر، که انسان در خسارت و زیان است».
  • - بخشی از آیۀ 3 سورۀ عصر: «مگر آنان که به خدا ایمان آوردند».
  • - ادامۀ آیۀ 3 سورۀ عصر: «... و نیکوکار شدند و به درستی و راستی یکدیگر را سفارش کردند، و به پایداری یکدیگر را ترغیب و تشویق کردند».
  • - بخشی از آیۀ 6 سورۀ کهف: « ای رسول نزدیک است که (اگر امت تو، به قرآن ایمان نیاورند) جان عزیزت را ازشدت حزن و تأسف بر آنان هلاک سازی».
  • - دو تن ازمخالفین سرسخت رسول اکرمص.
  • - سورۀ بقره، آیۀ 279: «فَاِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحْربٍ مِنَ اللّه ِ وَ رَسُولِهِ وَاِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُوسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَلا تُظْلَمُونَ. پس اگر ترک ربا نکردید آگاه باشید که به جنگ خدا و رسول او برخاسته اید، و اگر از این پشیمان شدید اصل مال برای شماست نه زیاده. پس شما به کسی ستمی نکرده اید و ستمی از کسی نکشیده اید».