سخنرانی

سخنرانی در جمع درجه داران نیروی دریایی (حکومت در ادیان توحیدی و غیرتوحیدی)

سخنرانی

‏زمان: ساعت 10 صبح 15 تیر 1359 / 23 شعبان 1400‏

‏مکان: تهران، حسینیۀ جماران‏

‏موضوع: حکومت در اسلام و ادیان توحیدی و تفاوتهای آن با مکاتب غیر توحیدی‏

‏حضار: افسران و درجه داران نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

تربیت انسان، مقصد عالی اسلام و مکاتب توحیدی

‏     اولاً از آقایانی که زحمت کشیدند و تشریف آوردند در این محل تنگ و زحمتزا،‏‎ ‎‏تشکر می کنم و توفیق و سعادت همه را از خدای تبارک و تعالی مسئلت دارم. وضع‏‎ ‎‏اسلام در همۀ ابعادی که دارد با وضع حکومتهای دیگر بلکه با وضع ادیان دیگر، آنچه‏‎ ‎‏که الآن در دست است مغایرت دارد. در تمام دوران بشریّت آنقدر که تاریخ به ما اطلاع‏‎ ‎‏می دهد، هیچ حکومتی و هیچ دیانتی مثل دیانت اسلام و حکومت اسلام نبوده است و‏‎ ‎‏بعدها هم نخواهد بود.‏

‏     اسلام یک حقیقتی است که انسان را در تمام ابعادی که دارد، چه از بعدهای مادی و‏‎ ‎‏چه بعدهای معنوی تا برسد به آنجایی که «آنچه در وهم تو ناید آن شود» در همۀ این‏‎ ‎‏ابعاد نظر دارد و طرح تربیتی. شما به حکومتهای دنیا ـ غیر ادیان ـ وقتی که نظر بکنید، چه‏‎ ‎‏حکومتهای شرق و غرب و چه حکومتهایی که در بین شرق و غرب هستند، هیچ‏‎ ‎‏حکومتی را نمی بینید که با کیفیت بارداری زنها کار داشته باشد، با بچه های شیرخوار کار‏‎ ‎‏داشته باشد، با کیفیت ازدواج که چه وقت باشد، چه وقت نباشد کار داشته باشد، با‏‎ ‎‏بچه های کوچکی که در دامن مادرشان هست و تکلیف پدر و مادر، با آنها کار داشته‏‎ ‎‏باشد؛ بلکه هیچ حکومتی با اخلاق افراد هم کار ندارد، الاّ آن چیزی که به حکومت ضرر‏‎ ‎‏بزند. نظر حکومتهای دنیایی این است که یک کسی مخالفت با نظم نکند، مخالفت با‏‎ ‎‏حکومت آنها نکند، بیرون نیاید و عربده بکشد و بخواهد نظم رابه هم بزند. تا این حدود‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 503
‏کار دارند آنها. اما در باطن منزلها چه می گذرد غیر از توطئه ها، که این هم مربوط به نظام‏‎ ‎‏است، این آدم در خانۀ خودش چه می کند، ابداً کاری به این ندارد. هر کاری می خواهد‏‎ ‎‏بکند. آزادی که حکومتهای مادی به مردم می دهند غیر از آن آزادی است که‏‎ ‎‏حکومتهای معنوی و خصوصاً اسلام به جامعه می دهد. طرز حکومت اسلام با سایر‏‎ ‎‏حکومتها در تشکیلات، طرز نیروهای مسلح اسلامی با سایر نیروهایی که غیر اسلامی‏‎ ‎‏هستند، همۀ اینها فرق دارند. اسلام از قبل از اینکه شما ازدواج بکنید، با ازدواج شما‏‎ ‎‏سروکار دارد. می خواهد نتیجۀ این ازدواج یک انسان سالم باشد. مثل حیوانات نباشد که‏‎ ‎‏به طور هرج ومرج هر کاری می خواهند می کنند. از قبل از ازدواج قوانین اسلام هست که‏‎ ‎‏چه شخصی را زن قبول کند به ازدواج و چه زنی را مرد قبول کند برای ازدواج. اوصاف‏‎ ‎‏مرد، اوصاف زن، اینها مطرح هست در اسلام. در هیچ حکومتی این مطرح نیست که مرد‏‎ ‎‏اوصافش چه باشد، زن اوصافش چه باشد. در اسلام این مطرح است، وقت ازدواج چه‏‎ ‎‏وقت باشد، بعد از ازدواج چه روابطی بین زن و مرد باشد. وضع زندگی زن و مرد با هم‏‎ ‎‏چه جور باشد. وقتی که زن و مرد با هم خلوت می کنند وقت این خلوت چه وقت باشد.‏‎ ‎‏همۀ اینها برای این است که می خواهد مقصد عالی اسلام و همۀ مکتبهای توحیدی این‏‎ ‎‏است که انسان درست بشود. این انسان اگر سرخود باشد و مهار نداشته باشد، از همۀ‏‎ ‎‏حیوانات درنده تر و موذیتر است.‏

اشتباه انسان در رسیدن به کمال مطلق

‏     شما می بینید که این جنایاتی که الآن بر بشر واقع می شود از طرف این قدرتهای‏‎ ‎‏بزرگ، که به خیال خودشان اینها تربیت شده هم هستند، ‏‏[‏‏می باشد‏‏]‏‏. این جنایاتی که از‏‎ ‎‏طرف این دولتها بر بشر و بر همجنس خودشان وارد می شود در طول تاریخ از هیچ‏‎ ‎‏حیوانی، درنده ای واقع نشده است. حیوان درنده هم طعمه می خواهد، آن طعمه که‏‎ ‎‏دستش آمد و شکمش سیر شد دیگر نمی خواهد یک عده از حیوانات را استثمار کند و‏‎ ‎‏تحت سلطه در آورد.‏

‏     این انسان است که سیر نمی شود؛ این انسانی است که هواهای نفسانیه اش آخر ندارد،‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 504
‏چنانچه یک مملکت را به او بدهند، دنبال یک مملکت دیگر است، آن مملکت را هم‏‎ ‎‏که گرفت دنبال یکی دیگر است. اینطور نیست که حدود داشته باشد آمال انسان. هرچه‏‎ ‎‏که یافت دنبال اینی است که آنی که نیافته او را هم بیابد. انسان اگر به حال خودش باشد در‏‎ ‎‏شهوت غیرمتناهی است آمالش و در غضب هم غیرمتناهی است و در حس سلطه جویی‏‎ ‎‏هم غیرمتناهی است. شما گمان نکنید که اگر منظومۀ شمسی را تمامش را یک انسانی به‏‎ ‎‏دست بیاورد باز بنشیند که خوب بس است، می گوید یک منظومۀ دیگری برویم ببینیم‏‎ ‎‏چه خبر است. شما می بینید که الآن دنبال این هستند که به مناطق دیگری که غیر زمین‏‎ ‎‏است؛ به سیارات دیگر هم دست بیابند. اینطور نیست که اگر دست یافتند به یک‏‎ ‎‏سیاره ای، دنبال سیارۀ دیگر نباشند. اینطوری انسان خلق شده است؛ غیرمتناهی در‏‎ ‎‏غضب، غیرمتناهی در شهوت، غیرمتناهی در خودخواهی.‏

‏     هیچ چیز انسان را سیر نمی کند مگر اینکه تربیت بشود که با این تربیت به منتها سیری‏‎ ‎‏که در این سِیر آن منتها تمام چیزهایی است که انسان می خواهد، و آن رسیدن به کمال‏‎ ‎‏مطلق‏‏[‏‏است‏‏]‏‏. به کمال مطلق اگر رسید این طمأنینه برایش حاصل می شود.‏

همه در پی کمال مطلقند

‏     اطمینان قلوب به رسیدن به خداست، به غیر او هیچ آرام نیست قلوب. خودشان هم‏‎ ‎‏ملتفت نیستند که این نفس توجه به کمال مطلق دارد، منتها کمال را گم می کنند. نفس‏‎ ‎‏انسان متوجه به این است که برسد به کمال مطلق. تشخیص اینکه این کمال است، آن‏‎ ‎‏کمال است، آن کمال است، این اشتباه در اینجاهاست. یک کسی علم را کمال می داند،‏‎ ‎‏دنبال علم می رود.‏

‏     یک کسی قدرت را کمال می داند، دنبال قدرت می رود. همۀ اینهایی که دست و پا‏‎ ‎‏می زنند در دنیا، دنبال اینند که کمال مطلق را پیدا کنند؛ یعنی، همه دنبال اینند که خدا را‏‎ ‎‏پیدا کنند، متوجه نیستند خودشان.‏

اسلام هدایتگر انسان به سوی کمال مطلق

‏     اسلام آمده است راه را نشان می دهد، سرگردانیها را از بین می برد و راه را نشان‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 505
‏می دهد که این راه باید رفت. اسلام نیامده است که سلطه پیدا کند بر این مملکت و آن‏‎ ‎‏مملکت و آن مملکت. اصلاً مطرح نیست پیش اسلام سلطه جویی. مطرح نیست پیش‏‎ ‎‏اسلام غلبه به یک قومی و زیر بار قرار دادن و به استعمار کشیدن آنها، هیچ مطرح نیست‏‎ ‎‏پیش اسلام.‏

‏     اسلام اگر ارتش دارد برای این دارد که این ارتش مردم رابیاورد برای هدایت، نه‏‎ ‎‏ارتش برود یک جایی رابگیرد. ارتش می خواهد قلوب را جلب کند. اسلام آمده است‏‎ ‎‏که قلوب یک انسان را، قلبهای انسانها را که سرگردان هستند و کمال مطلق ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ دنبالش‏‎ ‎‏هستند و نمی دانند کجاست، این سرگردانها را می خواهد هدایت کند؛ راهنمایی کند به‏‎ ‎‏آن راهی که به آنجا می رسند. در قرآن و در نماز می خوانید: ‏اِهْدِنَا الصِّراطَ المُسْتَقیم.‎[1]‎‏ یک‏‎ ‎‏راه مستقیمی هست که این راهی است که انسان را به کمال مطلق می رساند و آن‏‎ ‎‏سرگردانی که از برای انسان است از بین می رود و بشر این راه مستقیم را اگر خودش‏‎ ‎‏بخواهد طی کند نمی تواند، اطلاع بر آن ندارد؛ خداست که اطلاع دارد بر این راه‏‎ ‎‏مستقیم؛ یعنی، آن راهی که انسان را از این آشفتگیها و از این حیرتها بیرون می آورد و‏‎ ‎‏می فرستش طرف یک راهی که منتهی الیهش خداست.‏

‏     ما از خدا در نمازهایمان می خواهیم که خدا هدایت کند ما را به راه مستقیم، نه راه کج‏‎ ‎‏و نه راه از این طرف کج، راست و چپ؛ ‏غَیْرِالمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاالضّالّین.‎[2]‎‏ اینها راههایشان‏‎ ‎‏علی حده است و هرچه جلو بروند دور می شوند از آن مقصد. ارتش اسلام، ارتش‏‎ ‎‏هدایت است. سردارهای صدر اسلام اساتید اخلاق بودند، کسانی بودند که مردم را در‏‎ ‎‏همان حالی هم که جنگ می کردند، هدایت می کردند، با اسم خدا شروع می کردند،‏‎ ‎‏دستور بود که تا آنها، تا آن مقابلهای ما شروع نکنند، شما بایستید؛ شروع هم اینطور نبود‏‎ ‎‏که همان طور که آنها می خواستند اینها را مغلوب کنند و یک غنیمتی به دست بیاورند و‏‎ ‎‏یک کشوری را بگیرند اینها هم آنطور باشند. خیر، اینها می خواستند قلوب را به دست‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 506
‏بیاورند. ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهای اسلام هر جا پا گذاشتند، همان جایی‏‎ ‎‏که پا گذاشتند اول مسجد درست کردند. وقتی به قاهره رسیدند اول خط کشیدند برای‏‎ ‎‏مسجد و همه جا اینطور بود؛ مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام برای آباد‏‎ ‎‏کردن مساجد و محرابها کوشش می کردند.‏

‏     و پیغمبرها برای همین آمده بودند که مردم را هدایت کنند به آن راهی که می رسند، به‏‎ ‎‏آن کمال مطلق و ازاین حیرتها و از این سرگشتگیها نجات پیدا می کنند، برای نجات انسان‏‎ ‎‏است از این ظلمت طبیعت به نور، بلکه از حجابهای نور و ظلمت برای ماورای اینها. در‏‎ ‎‏دعای شعبانیه می خوانید: ‏اِلهِی هَبْ لی کَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْکَ حَتّی‎ ‎تَخْرِقَ اَبصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّور؛‎[3]‎‏ ما را هدایت کن به آنجایی که دیدگان قلوب ما، چشمهای‏‎ ‎‏قلب ما، حجابهای نورانی ‏‏[‏‏را‏‎ ‎‏]‏‏هم از بین بردارد، به تو برسد. اسلام آمده است که انسان‏‎ ‎‏را از این ضلالتی که دارد، از این حجابهایی که دارد، حجابهایی که بالاتر از همه حجاب‏‎ ‎‏خودبینی است، خودگنده بینی، ‏‏[‏‏خارج کند‏‏]‏‏. تا انسان یک چیزی دستش می آید یک‏‎ ‎‏غروری در او پیدا می شود، خودش را بزرگ می بیند، اسلام آمده است که سرکوب کند‏‎ ‎‏این غرور را. مادامی که انسان خودش را می بیند نمی تواند به آن راهی که راه هدایت‏‎ ‎‏است دست پیدا بکند، باید پا بگذارد روی این؛ اول امر این است که پا بگذارد روی این‏‎ ‎‏شهواتی که دارد، هواهای نفسانیه ای که دارد.‏

اسلام مصلحت خواه ملتها

‏     و ارتش اسلام برای این آمده است که مردم را صید کند و قلوب آنها را به دست‏‎ ‎‏بگیرد، نه مردم را بخواهد ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ جهات مادی به دست بیاورد. هیچ جنگی در دنیا که بین‏‎ ‎‏انبیا بوده و غیرشان، نبوده است الاّ اینکه می خواستند این سرکشها را آرام کنند، اِنانیّتها را‏‎ ‎‏بکوبند. خدای تبارک و تعالی وقتی به حضرت موسی و هارون امر می فرمایند،‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 507
‏می فرمایند: بروید این فرعون را نصیحت کنید شاید به راه بیاید. مطرح این است که‏‎ ‎‏فرعونها، آنهایی که همه شان نفس فرعونی دارند، خیال نکنید که هم یک شخصی یا‏‎ ‎‏یک اشخاصی بودند، فرعون بودند. انسان تا تربیت اسلامی یا تربیت مکاتب توحیدی‏‎ ‎‏پیدا نکند، این فرعونیت در باطنش است، شیطنت هم در باطنش هست، خودخواه است‏‎ ‎‏و اسلام برای این آمده بود که این خودخواهیهایی که مانع از وصولند، مانع از رسیدن به‏‎ ‎‏آن هدایت مطلقند، از پیش پای مردم بردارند. در نقل است که پیغمبر اسلام دید یک‏‎ ‎‏عده ای را گرفته اند، اسیر کرده اند دارند می آورند، فرمود: که ما باید با زنجیر اینها رابه‏‎ ‎‏بهشت ببریم. آنقدر پیغمبر غصه می خورد به اینکه این مردم هدایت نمی شوند، که خدا‏‎ ‎‏به او تسلیت می فرماید که ‏فَلَعلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلی آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ اَسَفاً.‎[4]‎‏ قضیه،‏‎ ‎‏قضیۀ ایمان است نه قضیۀ گرفتن یک جایی و سلطه پیدا کردن به یک کشور است، قضیه‏‎ ‎‏این است که ایمان بیاورند.‏

‏     جمهوری اسلامی باید مشی اش این باشد که هدایت کند مردم را. خدا ان شاءالله این‏‎ ‎‏منحرفینی که الآن در کشور ما و سایر کشورهای اسلامی هستند هدایت کند که اینها به راه‏‎ ‎‏بیایند. اسلام می خواهد که مردم بیایند در تحت لوای او و آنها را از این گرفتاریهایی که‏‎ ‎‏دارند و سرگشته اند و حیرانند و این ور و آن ور می زند برای پیدا کردن کمال و خودشان‏‎ ‎‏هم ملتفت نیستند کمال مطلق چی هست، آمده است اینها را از این سرگردانیها بیرون‏‎ ‎‏بیاورد؛ همه را به یک راه مستقیم هدایت کند و تاآخر برساند. چرا از این اسلام فرار‏‎ ‎‏می کنند؟ در اسلام هر چه هست برای صلاح حال ملتهاست، برای صلاح حال بشر است.‏‎ ‎‏اسلام می خواهد اینهایی که منحرف هستند اینهارا برگرداند به یک راه راستی، به یک‏‎ ‎‏راه سلامتی، همه با هم برادر باشند، همه با هم دوست باشند، محبت داشته باشند، مثل‏‎ ‎‏اهل بهشت باشند که ‏اِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلینَ؛‎[5]‎‏ برادرند همه، هیچ حقد و حسدی آنجا دیگر‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 12صفحه 508
‏نیست، شستشو شده اند؛ اگر ـ خدای نخواسته ـ هم جهنمی باشیم در جهنم شستشو‏‎ ‎‏می شود، جهنم راه بهشت است. اسلام آمده است که همۀ این گرفتاریهایی که در بشر‏‎ ‎‏هست زایل کند و همه را به راه راست و با برادری، با برابری، با خوشی اینها را ببرد، راه‏‎ ‎‏ببرد همان طوری که چوپان گوسفندهای خودش را راه می برد، همان طور که چوپان‏‎ ‎‏علاقه دارد که این گوسفند در یک جای خوبی چَرا بکند. می گویند پیغمبرها غالباً یا همه‏‎ ‎‏چوپانی هم کرده اند.‏

‏     چرا این گروههای منحرف از آغوش اسلام کنار می روند؟ بیایند ببینند که اسلام چه‏‎ ‎‏می گوید. و از اوّلی که بشر می خواهد ازدواج کند همراهش هست که این بچه ای که‏‎ ‎‏می خواهد از این بشر تولید بشود، یک بچۀ خوبی باشد، بعد هم در دامن مادرش اینطور،‏‎ ‎‏بعد هم در دبستانش اینطور، بالا و پایین تا آخر. اسلام می خواهد شما را هدایت کند به‏‎ ‎‏یک راه راستی. اسلام اینطور نیست که بخواهد به شما یک سلطه ای پیدا کند و یک‏‎ ‎‏آقایی بفروشد، خیر. پیغمبراکرم که شخص اول بود و بنیانگذار اسلام و بنیانگذار هدایت‏‎ ‎‏مردم، سیره اش را بروید ببینید چه جور بوده. آیا هیچ وقت سلطه جو بوده؟ وقتی با همین‏‎ ‎‏اشخاصی که رفقایش بودند، دوستانش بودند، دیگر سیاه و سفید و اینها مطرح نبود،‏‎ ‎‏نشسته بودند همه با هم، دور هم می نشستند؛ یکی آنجا بنشیند یکی پهلویش، بالا و پایین‏‎ ‎‏باشد، این هم نبوده. از اول بنا بوده است که یک اخلاق صحیح انسانی، آنکه برای انسان‏‎ ‎‏صالح است، آن را تربیت کنند به آن اخلاق، و تربیت کنند به آن عقاید و تمام اعمالی که‏‎ ‎‏دستور داده اند همه اش برای این است که، این را تربیت کنند که به آن مقصدی که به‏‎ ‎‏حسب فطرت دارد؛ ‏فِطْرَتَ الله ِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها.‎[6]‎‏ این فطرت توحید است، فطرت‏‎ ‎‏خداجویی است که در همه هست؛ کافر هم که دارد می رود دنبال اینکه یک چیزی پیدا‏‎ ‎‏بکند، خودش ملتفت نیست، این دنبال کمال مطلق است، این را کمال خیال کرده است.‏‎ ‎‏هر کس هر عملی انجام می دهد برای این ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که آن را یک چیز خوبی می داند، یک‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 12صفحه 509
‏کمالی می داند. این دزدهای سرِگردنه هم این را یک کمالی می دانند که بروند دزدی‏‎ ‎‏بکنند، به هم فخر می کنند. همه دنبال کمالند، همه دنبال خدایند، ملتفت نیستند. بشر‏‎ ‎‏خداخواه هست، لکن اعوجاجات نمی گذارد، فطرتها را خاموش می کند.‏

ارتش، نیروی اسلامی هدایتگر

‏     شما برادران ارتشی، نیروهای دریایی که امروز اینجا تشریف آوردید، بعضیهایتان‏‎ ‎‏توجه داشته باشید که شما امروز لشکر پیغمبراسلام هستید. لشکر امام زمان ـ ارواحنا فداه‏‎ ‎‏ـ هستید. الآن نظر دارد او به شماها، نامۀ اعمال شما به او عرضه می شود به حسب روایات،‏‎ ‎‏طوری باشد که نامه ها وقتی عرضه می شود ایشان را متأثر نکند. نیروهای ما نیروهایی‏‎ ‎‏باشند که مردم را بخواهند هدایت کنند به انسانیت. فرق مابین نیروی توحیدی و نیروی‏‎ ‎‏طاغوتی همین است؛ نیروی طاغوتی می خواست تو سر مردم بزند، از مردم فاصله‏‎ ‎‏می گرفت. توجه داشته باشید که هر چه قدرت پیدا کنید شما، به اندازۀ محمدرضا پیدا‏‎ ‎‏نمی کنید و حالا او در یک بستری خوابیده است که مرگ برای او عروسی است. دنیا این‏‎ ‎‏است! و آنهایی که اهل معرفت خدا هستند هر چه نزدیکتر به آن عالَم بشوند ابتهاجشان‏‎ ‎‏زیادتر می شود، کمالشان زیادتر می شود. کوشش کنید که ارتش اسلامی باشید، نیروی‏‎ ‎‏اسلامی باشید، نیرویی باشید که بخواهید با این نیروی خودتان اشخاصی هم که خلاف‏‎ ‎‏می کنند اینها را تربیت کنید، ضربه، ضربه تربیتی باشد؛ ‏ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ‎ ‎الثَّقَلَیْن،‎[7]‎‏ این روایتی است از رسول اکرم. ضربه، یک ضربه بود، یک دست بالا بردن و‏‎ ‎‏فرود آوردن و یک نفر آدم را در «یوم الخندق» کشتن. البته از جهت سیاسی این ضربه،‏‎ ‎‏ضربه ای بود که اسلام را از شرّ کفار نجات داد. ولی ‏‏[‏‏مهمتر‏‏]‏‏ از آن جهت، جهت‏‎ ‎‏معنوی اش است. این دست بالا می رود و پایین می آید. یکوقت آدم خیال می کند منم که‏‎ ‎‏این کار را می کنم، من بودم که این کردم، من بودم که این جور کردم، این شیطان است.‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 510
‏یکوقت این را قدرت خدا می داند، خودش را هیچ می داند، برای خودش چیزی قائل‏‎ ‎‏نیست، این دست را از خدا می داند، شمشیر را هم از خدا می داند.‏

نهراسیدن از دشمن با تمسک به خداوند

‏     هیچی ما نداشتیم، ما قبل از چند سال پیش از این هیچ بودیم. آنی که ما را هست کرد و‏‎ ‎‏همه چیز به ما داد و همۀ قدرتها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ داد و زمین را به این وسعت در اختیار ما گذاشت و‏‎ ‎‏آسمان و زمین را در اختیار ما و برای منافع ما گذاشت خدا بود. ما خودمان که چیزی‏‎ ‎‏نبودیم، چیزی نداشتیم، حالا هم هیچ هستیم. بفهمیم این را که ما چیزی نیستیم، هرچه‏‎ ‎‏هست اوست. هی نگویید که فلان این کار را کرد، خیر، اینها حرف است، مبدأ مطلب را‏‎ ‎‏پیدا بکنید. آنکه انجام داده کارها را، آنکه شما ملت ضعیف را غلبه داد بر یک همچو‏‎ ‎‏قدرتهای بزرگی، آن او بود. تا تمسک به او دارید از هیچ چیز، از هیچ آسیبی نترسید.‏‎ ‎‏کسی که به خدا متمسک است از هیچ چیز نمی ترسد؛ برای اینکه، آخرش این است که‏‎ ‎‏انسان را بکشند، آخرش شهادت است، از این ترسی ندارد.‏

‏     جوانهای ما از باب اینکه از شهادت دیگر ترسی نداشتند، بلکه اقبال می کردند،‏‎ ‎‏استقبال می کردند از شهادت، این قدرت را پیدا کردند که همه به هم دست دادند و این‏‎ ‎‏مملکت را نجات دادند. می خواهیم مملکت نجات پیدا بکند از شرک، نجات پیدا کند از‏‎ ‎‏این الحادها، همه بیایند، همه با هم وارد بشوند در این مکتبی که برای خداست و شما را‏‎ ‎‏هدایت به روی خدا، به طرف خدا می کند. نروید این طرف و آن طرف، هیچ جا بهتر از‏‎ ‎‏قرآن نیست.‏

‏     هیچ مکتبی بالاتر از قرآن نیست. این قرآن است که هدایت می کند ما را به مقاصد‏‎ ‎‏عالیه ای که در باطن ذاتمان توجه به او هست و خودمان نمی دانیم. شما ارتش عزیز ایران،‏‎ ‎‏شما نیروهای انتظامی ایران، از هر طبقه ای که هستید شما امروز، تمام نیروهای شما امروز‏‎ ‎‏نیروی امام زمان ـ سلام الله علیه ـ است. کوشش کنید که رضای او را به دست بیاورید.‏‎ ‎‏توجه کنید به اینکه شما الآن مستخدم او هستید و همه هستیم. کوشش کنیم همه که رضای‏

صحیفه امامجلد 12صفحه 511
‏او به دست بیاید که رضای او رضای خداست و اگر آن به دست آمد ما آسیب دیگر‏‎ ‎‏نمی بینیم و خوفی از چیزی نداریم.‏

‏     ان شاءالله خداوند به همۀ شما سلامت، عزت، قدرت عنایت کند و شماها را غلبه‏‎ ‎‏بدهد بر شیاطینی که در باطن خودتان و خودمان هست. غلبه بدهد بر همۀ اشخاصی که بر‏‎ ‎‏ضد اسلام، برضد این هدایت که هدایت خودشان هم هست بر همه غلبه بدهد.‏

‏و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 12صفحه 512

  • - سورۀ فاتحة الکتاب، آیۀ 5.
  • - سورۀ فاتحة الکتاب، آیۀ 7.
  • - مناجات شعبانیه: «خداوندا به من نهایت گسستن از خویش را برای پیوستن به خودت عطا فرما؛ و چشمان قلبهای ما را برای نگریستن به سوی خود به نور خودت روشن فرما، تا چشمهای قلوب ما، حجابهای نورانی را هم از میان بردارد».
  • - سورۀ کهف، آیۀ 6: «ای رسول! نزدیک است که اگر امت تو، به قرآن ایمان نیاورند جان عزیزت را از شدت حزن و تأسف بر آنان هلاک سازی».
  • - بخشی از آیۀ 47 سورۀ حجر: «باهم برادر و دوستدار هم؛ و روبه روی یکدیگر بر تخت عزت بنشینند».
  • - بخشی از آیۀ 30 سورۀ روم: «فطرت خداوند، همانکه انسانها را بر آن ذات آفرید».
  • - حدیث نبوی، بحارالانوار، ج39، ص1 : «یک ضربت شمشیر علی ع در روز خندق (جنگ خندق) از عبادت جن و انس برتر است».