سخنرانی

سخنرانی در جمع مسئولین قضایی کشور (اهمیت قضاوت ـ لزوم نظم در امور)

سخنرانی

‏زمان: ساعت 30:9 صبح 25 مرداد 1359 / 5 شوال 1400‏

‏مکان: تهران، حسینیۀ جماران‏

‏موضوع: اهمیت امر قضاوت و لزوم نظم و انظباط در امور‏

‏حضار: حسینی بهشتی، سید محمد (رئیس دیوانعالی کشور) ـ موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم‏‎ ‎‏(دادستان کل کشور) ـ قدوسی، علی ـ قاضیان شرع و دادستانهای انقلاب اسلامی سراسر‏‎ ‎‏کشور‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

مقایسه بین قوای سه گانه فعلی و گذشته

‏     من باید به ملت ایران تبریک عرض کنم که بحمدالله ، این قوای ثلاثه، که اساس یک‏‎ ‎‏کشور است، از خودشان است و از متن جامعه است و از اشخاص طاغوتی و منحرفین‏‎ ‎‏نیستند. و از خدای تبارک و تعالی توفیق همه را می خواهم در اینکه همه خدمتگزار به‏‎ ‎‏اسلام باشیم و با جدّیت و کوشش همه، این نهضت اسلامی به پیش برود و حکومت‏‎ ‎‏عدل الهی مستقر بشود به جای حکومت طاغوتی.‏

‏     شما همه می دانید و ملت هم می داند که این سه قوّه ای که در زمان طاغوت بود،‏‎ ‎‏نمی شود گفت کدام خبیث تر از کدام بودند. قوّۀ مقنّنۀ ما به دست اشخاصی افتاده بود که‏‎ ‎‏به اعتراف شاه مخلوع، از طرف سفارتخانه ها تعیین می شدند و ملزم بودند اینها همانها را‏‎ ‎‏به کار وا دارند و از این راه، ماهیت قوّۀ مقنّنه بر ملت ما روشن می شود که لیستی که امریکا‏‎ ‎‏بدهد و نوکر او اجرا کند. بهتر از این مجلسی که ما داشتیم و بهتر از سنایی که ما داشتیم؛‏‎ ‎‏یعنی، آنها داشتند، نخواهد بود! آنها در طول مدتی که متصدی بودند، هیچ گاه قدمی‏‎ ‎‏برای خدا برنمی داشتند. اگر اینها برای خدا می خواستند قدم بردارند، حتماً نه امریکا آنها‏‎ ‎‏را پیشنهاد می کرد و نه شاه مخلوع آنها را تعیین می کرد. ما از همان حرف شاه ـ شاه‏‎ ‎‏مخلوع ـ سند اتخاذ می کنیم که این قوّۀ مقنّنه چه جور اشخاصی بودند. و قوّۀ مجریه هم‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 110
‏که همه می دانند که چه جنایتهایی در این کشور مرتکب شدند و خود آن مردِکه‏‎[1]‎‏ یک‏‎ ‎‏مقام غیر مسئول ـ به حسب اصطلاح آنها ـ داشت، در رأس همۀ جنایتکارها بود.‏‎ ‎‏جنایتکارها همه الهام از او و او الهام از اجانب می گرفت.‏

‏     قوّۀ قضاییه، که در اسلام آنقدر در آن اهتمام شده است و حکم را یا نبی یا وصی نبی‏‎ ‎‏باید متصدی بشود و اگر غیر نبی و وصی نبی ـ سفارش شده از طرف نبی اکرم ـ باشد، آن‏‎ ‎‏ثالث می شود شقی، قوّۀ قضاییۀ ما هم به دست یک اشخاصی افتاد که من گمان نمی کنم‏‎ ‎‏در تمام افرادی که متصدّی قضا بودند، یک نفرشان صالح باشد. اگر گفته می شود که در‏‎ ‎‏بین اینها یک اشخاصی بودند که ـ مثلاً ـ یک قدری متدیّن بودند، لکن صالحیّت برای‏‎ ‎‏قضا غیر از تدیّن است؛ امر مهمی است که شاید در اسلام کمتر چیزی مورد توجه بوده‏‎ ‎‏است مثل قوّۀ قضاییه. نکته اش هم معلوم است؛ برای اینکه در دست قوّۀ قضاییه، همه‏‎ ‎‏چیز ملت است؛ جان مردم است، مال مردم است، نوامیس مردم است، همه در تحت‏‎ ‎‏سیطرۀ قوّۀ قضاییه است و قاضی چنانچه ـ خدای نخواسته ـ نالایق باشد، ناصحیح باشد،‏‎ ‎‏این در اعراض و نفوس مردم سلطه پیدا بکند، معلوم است چه خواهد شد.‏

‏     از این جهت، من به ملت ایران تبریک می گویم که در این زمان، نه قوّۀ مقنّنه یک‏‎ ‎‏قوّه ای است که لیستش را داده باشند و تعیین کرده باشد کسی آنها را، خود آنها منتخب از‏‎ ‎‏طرف ملت هستند و ملت بدون اینکه کسی تحمیل به آنها بکند، اینها را تعیین کرده است‏‎ ‎‏و هر کدام هم که ناصالح بودند، خود مجلس کنار گذاشته است. بنابراین، قوّۀ مقنّنۀ ما‏‎ ‎‏قوّه ای است که صالح است و اکثر افرادش، افراد متعهد هستند و همه شان از همین‏‎ ‎‏جمعیت ملت هستند و از آن کاخ نشین ها نیستند. قوّۀ قضاییه هم معلوم است که یک نفر از‏‎ ‎‏آن اشخاصی که طاغوتی باشند در اینها نیست و همه اهل علمی هستند که با زندگی‏‎ ‎‏طلبگی امرار معاش کرده اند و در متن جامعه بوده اند و از گرفتاریهای جامعه اطلاع دارند‏‎ ‎‏و گرفتار بوده اند خودشان هم. اینها می توانند که به درد مستضعفین برسند.‏


صحیفه امامجلد 13صفحه 111
‏     قوّۀ مجریه هم که عبارت ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ از رئیس جمهور و نخست وزیر و بعداً ان شاءالله ،‏‎ ‎‏وزرایی که تعیین خواهند شد، اشخاصی هستند که خود ملت تعیین کردند، کسی تحمیل‏‎ ‎‏به آنها نکرده است. مجلس هم که از خود ملت است، بعد کابینه را رأی به آن می دهد و‏‎ ‎‏بلااشکال، به کسی که برخلاف موازین اسلامی رفتار کند و غیر متعهد باشد و از حال‏‎ ‎‏مستضعفین بی اطلاع باشد، رأی تمایل نخواهند داد.‏

اهمیت قضاوت و نظم

‏     لکن باید عرض کنم که این قضاوت در اسلام بسیار اهمیت دارد و بسیار خطرناک‏‎ ‎‏است. اهمیت دارد که تمشیت امور مردم و رفع ظلمها و مخالفتها و اینها با دست اینها باید‏‎ ‎‏بررسی بشود و مظلوم از ظالم ممتاز بشود و حق اجرا پیدا بکند و خطرناک است؛ برای‏‎ ‎‏اینکه چنانچه ـ خدای نخواسته ـ حکم برخلاف ‏ما اَنزَلَ الله ‎[2]‎‏ باشد، ولو در دو درهم، ‏عَلی‎ ‎حَدِّ الکُفْر‎[3]‎‏ و قاضی ‏عَلی شَفیرِ جَهَنَّم.‎[4]‎‏ بسیار خطرناک است، لکن امری است که واجب‏‎ ‎‏کفایی است و باید تکفل کرد. هر یک از اشخاصی که متصدی هستند اگر مجتهد عادل‏‎ ‎‏باشند، مستقلاً می توانند و چنانچه مجتهد نباشند، آنها به تعیین مجتهد ـ در یک زمانی که‏‎ ‎‏ما فاقد هستیم، افرادی که تمام جهات را مستجمع باشند، با تعیین مجتهد ـ تصدّی‏‎ ‎‏می کنند. نباید از کاری که اهمیت دارد شانه خالی کرد. کار، آنکه اهمیت دارد در نظر‏‎ ‎‏شارع مقدس، این را نمی توانیم ما از آن شانه خالی کنیم؛ واجب کفایی است. اگر شانه از‏‎ ‎‏زیرش خالی کردند، مورد مؤاخذه خواهند بود. باید تصدّی کرد. حتی در زمان بعضی از‏‎ ‎‏امرای سابق مثل خلفای بنی عباس و بنی امیّه و اینها، بعضی از اشخاص در خدمت آنها به‏‎ ‎‏حسب ظاهر می رفتند ـ و اشخاص بسیار صحیحی بودند ـ برای جلوگیری از بعضی‏‎ ‎‏مظالم. اینطور نیست که اگر یک حکومتی هم ظالم شد، کسی بداند که می تواند رفع‏‎ ‎‏ظلمی از مردم بکند، می تواند یک راه صحیحی را پیش بگیرد، بتواند از آن شانه خالی‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 112
‏کند. حالا که بحمدالله ، یک کشور اسلامی داریم و همۀ ارکانش اسلامی است؛ نمی شود‏‎ ‎‏امروز گفت که دولت هست و ما زیر بار دولت نمی رویم و دولت هست و ما مستخدم‏‎ ‎‏دولت نمی شویم. این حرفها مال زمان طاغوت بود. زمان رسول الله هم دولت بود، زمان‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین هم دولت بود. می شد بگویی که دولت هست و ما استخدام در این دولت‏‎ ‎‏نمی شویم؟! دولت از اموری است که باید در مملکت باشد. از واجبات حسبیّه ای است‏‎ ‎‏که واجب است برای حفظ نظم، دولت باشد. اگر دولت باطل باشد، استخدام در او جایز‏‎ ‎‏نیست، مگر اینکه برای یک احقاق حقی باشد، چنانچه در صدر اسلام هم این مسائل‏‎ ‎‏بوده است و اگر دولت صحیح حقی بود، نباید اشخاص بگویند که ما در این دولتی که‏‎ ‎‏صحیح و حق است نمی رویم؛ برای اینکه اسمش «دولت» است.‏

‏     حکومتهای اسلامی، همه دولتهای اسلامی بودند، همه متولّی امور مردم بودند.‏‎ ‎‏عمده این است که دولت چه دولتی باشد. اگر دولتی مثل دولت فعلی باشد، که ارکانش‏‎ ‎‏همه اسلامی هستند و همه در راه اسلام می خواهند خدمت بکنند، نباید کسی تحاشی‏‎[5]‎‎ ‎‏کند از اینکه من نمی خواهم وارد بشوم در این دولت و استخدام بشوم. استخدام دولت‏‎ ‎‏حق است. زمان حضرت امیر هم اشخاصی بودند که شُرطه‏‎[6]‎‏ بودند، اشخاصی بودند‏‎ ‎‏حکومت بودند. استاندار بودند، اشخاص مؤمنی بودند که کارفرما بودند در جاهایی.‏‎ ‎‏اینطور کلی اش را که آدم بگوید آن وقتی که زمان طاغوت بود، بگویند که ما در خدمت‏‎ ‎‏طاغوت واقع نمی شویم، حالا هم که زمان الله است، بگویند که ما در خدمت واقع‏‎ ‎‏نمی شویم، این کج فهمی است. اگر قاضی ـ مثلاً ـ در قوّۀ قضاییه کمبود بود و به هر کس‏‎ ‎‏اظهار کردند، وقتی به مقدار کفایت نباشد، واجب است بر اینکه تصدّی بکند و قضاوت‏‎ ‎‏بکند؛ نباید بگویند که حالا که قضاوت است، ما در خدمت دولت واقع نمی شویم.‏‎ ‎‏خدمت دولت، یک خدمت خداست. الآن دولت، دولت الهی است و خدمت به الله ‏‎ ‎‏است، نه خدمت به طاغوت است. بنابراین، نباید بعضی از آقایان تحاشی کنند از اینکه ما‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 113
‏در استخدام دولت واقع نمی شویم. این استخدام اسلام است، دولت خودش اسلامی‏‎ ‎‏است. نه این است که خودش مستقل است، آن هم خدمتگزار اسلام است. همه‏‎ ‎‏خدمتگزار اسلام هستیم.‏

‏     البته باید همۀ امور بر نظام و نظم باشد. وقتی که پایۀ امور بر نظم بنا شده باشد ـ و حفظ‏‎ ‎‏نظم از واجبات الهی است ـ باید در قوّۀ قضایی هم این نظم محفوظ باشد؛ یعنی، اینطور‏‎ ‎‏نباشد که قاضی یک روز بخواهد بیاید، یک روز هم دلش بخواهد نیاید. این یک؛ یا‏‎ ‎‏باید در استخدام، استخدام الله برآید و وظیفۀ شرعی ـ الهی خودش بداند که باید روی‏‎ ‎‏موازینی که هست، ساعاتی که تعیین شده است برای کار، کار بکند و اگر نخواهد هم این‏‎ ‎‏کلمۀ «استخدام» را قبول بکند، یا اصلش تصدّی نکند، یا ملزم بداند خودش را به الزام‏‎ ‎‏شرعی که اگر آمد نظام را حفظ کند. اگر بخواهد وارد بشود و بی نظم باشد ـ من یک هفته‏‎ ‎‏دلم نمی خواهد بیایم،الزامی که من ندارم. نمی خواهم ـ یک همچو آدمی؛ اصلاً از اول‏‎ ‎‏وارد نشود. اگر می تواند که روی موازینی که تعیین می شود و شورای قضایی تعیین‏‎ ‎‏می کند، عمل بکند؛ ملتزم به این باشد که این عمل تا آخر روی موازین باشد، و هر روز‏‎ ‎‏هم خودش را عاجز از این داشت، خوب برود پیش شورا و استعفا بدهد. اما متصدی‏‎ ‎‏باشد و بی نظم متصدی باشد، این صحیح نیست. باید یک مملکتی همه چیزش نظام‏‎ ‎‏داشته باشد. همان طوری که اگر در شهربانی بخواهند اینهایی که پاسبان هستند بگویند که‏‎ ‎‏ما امروز می خواهیم نیاییم، امروز میلمان کشیده است که منزل باشیم، این نمی شود. این‏‎ ‎‏پاسبان نمی شود و این شهربانی هم نمی شود. در سایر ادارات هم یک اداره ای بگوید که‏‎ ‎‏من امروز نمی خواهم بیایم، این خواستنی نیست. کسی که یک امری را تصدّی کرد، باید‏‎ ‎‏نظامش را حفظ بکند.‏

‏     آقایان هم، که از همۀ قشرها از حیث کار اهمیتشان بیشتر است، باید این نظام را حفظ‏‎ ‎‏بکنند و همین طوری که در سایر جاها یک نظامی هست، و بدون نظم یک امری تحقق‏‎ ‎‏پیدا نمی کند ـ یعنی، فاسد می شود ـ باید نظام را حفظ بکنند و هر چیزی را که تقبّل‏‎ ‎‏کردند، با نظم و با ترتیب، آن را اجرا بکنند و عمل بکنند.‏


صحیفه امامجلد 13صفحه 114
لزوم بی طرفی کامل در قضاوت

‏     از مهماتی که باید عرض کنم، دقت در امر قضاست. وقتی که نوامیس مردم، جانهای‏‎ ‎‏مردم، مالهای مردم تحت نظر شماست، نباید که مسامحه بشود ـ خدای نخواسته ـ یک‏‎ ‎‏غیر مجرمی مجرم شناخته بشود یا یک مجرمی که باید حد الهی برایش جاری بشود، این‏‎ ‎‏غیر مجرم شناخته بشود. باید در امر قضا، کمال دقت را کرد و با دقت اجرا کرد. مبادا‏‎ ‎‏ـ خدای نخواسته ـ به دست یکی، یک ظلمی واقع بشود. هر دو طرفش ظلم است: اگر‏‎ ‎‏یک غیر مجرمی، مجرم شناخته بشود، ظلم به آن شخص است و اگر یک مجرمی، غیر‏‎ ‎‏مجرم شناخته بشود،ظلم به آنهایی است که این جرم مرتکب شده است برای آنها. باید‏‎ ‎‏تمامش را با کمال دقت، با کمال مواظبت و احتیاط، عمل کنید که مبادا یکوقت ـ خدای‏‎ ‎‏نخواسته ـ یک کسی به قتل برسد، در صورتی که جرمش به مقدار قتل نیست. کسی یک‏‎ ‎‏حبس طولانی بشود، در صورتی که جرمش به مقدار این حبس نیست یا قاتلی فرار کند از‏‎ ‎‏زیر بار قصاص به توهّم اینکه خوب، یک ترحّمی باید به آن کرد.‏

‏     نه، قاضی باید با تمام شدت، توجه بکند به مواضع قضا. قاضی باید ـ جسارتاً عرض‏‎ ‎‏می کنم ـ قسیّ القلب باشد، تحت تأثیر واقع نشود. قاضی که نفسش جوری است که اگر‏‎ ‎‏ـ مثلاً ـ این مجرم یک قدری گریه کرد، یک قدری ناله کرد، یک قدر التماس کرد،‏‎ ‎‏تحت تأثیر واقع بشود، این نمی تواند قاضی واقع بشود یا اگر حس ـ مثلاً ـ انتقامجویی در‏‎ ‎‏قاضی باشد، آن هم نمی تواند قاضی باشد. قاضی یک نفر آدمی است که بدون اینکه‏‎ ‎‏هیچ نظری داشته باشد ـ راجع به قضیه ـ اگر برادرش را آوردند پیشش که قضاوت کند،‏‎ ‎‏همان طور باشد که اگر دشمنش را آوردند؛ یعنی، در قضا آنطور باشد. حکمی که‏‎ ‎‏می خواهد بکند بین برادرش و بین دشمنش، در حکم فرق نگذارد. نمی گویم در‏‎ ‎‏عوارض نفسانی، نخیر، در حکم؛ یعنی، همان طوری که برای برادرش حکم بحق باید‏‎ ‎‏بکند، برای دشمنش هم همان طور، علی السّواء باشد پیشش همه.‏

‏     شما شنیده اید که حضرت امیر با آن ظاهراً یهودی بود که در محضر قاضی واقع‏‎ ‎‏شدند، در صورتی که حضرت امیر رئیس بود. وقتی که احضارش کرد، رفت پیش قاضی.‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 115
‏قاضی وقتی که اباالحسن به ایشان گفت، اشکال کرد به او که نه، به آن هم هر چه می گویی‏‎ ‎‏به من هم همین طور بگو.‏‎[7]‎‏ این دستوری است برای همۀ ماها که باید در مسند قضا، یکی‏‎ ‎‏که نشست، همۀ ملت پیشش با یک نظر باشد. تمام نظرش به اجرای عدالت باشد.‏‎ ‎‏عدالت، در دشمنش هم به طور عدالت، در دوستش هم به طور عدالت. نه اینجا مسامحه‏‎ ‎‏کند و نه آنجا سختگیری کند.‏

‏     و بالاخره، این امور مهم در دست شما آقایان است. از قراری که الآن آقایان که پیش‏‎ ‎‏من آمده اند، از شورای قضایی، خیلی امیدوار بودند به این چهره های نورانی. باید در هر‏‎ ‎‏جا که باشید و هر مطلبی که پیش شما بیاید، هر قضاوتی که پیش شما بیاید، به طور حق،به‏‎ ‎‏طور عدالت ‏‏[‏‏قضاوت کنید،‏‏]‏‏ بدون نظر به اینکه این آدم چی است و آن آدم چی. حتی‏‎ ‎‏یک مجرم درجۀ اول وقتی که آمد، روی حق نظر بکنید. این سابقه اش چه جوری است؛‏‎ ‎‏این را نظر نگیرید، روی حق و عدالت به آن نظر بکنید و حکمی که صادر می کنید یک‏‎ ‎‏حکم عادلانه باشد که در محضر حق تعالی که وارد می شوید، مورد اشکال نباشید و‏‎ ‎‏روسفید باشید.‏

‏     من امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی شما را موفق بکند. هم جهات شرعی، که‏‎ ‎‏عرض کردم ـ آن جهات دیگر هم شرعی است. این منتها در متن است راجع به حکم‏‎ ‎‏عدالت ـ ان شاءالله ، موفق بشوید و هم راجع به نظم و اینکه روی یک موازین باشد.‏‎ ‎‏شورای قضا اگر یک چیزی را گفت، شما نگویید که من خودم مستقلّم و می خواهم چه‏‎ ‎‏بکنم. این غیر نظم است، این نظم نیست. هر کس در خودش اینطور می بیند که اگر بیاید‏‎ ‎‏گوش نمی دهد به اینکه یک نظمی باشد، برایش جایز نیست تصدّی این امر؛ برود کنار،‏‎ ‎‏الزامی نیست هر کس که به خودش این را می بیند که وقتی آمد روی موازین عمل بکند و‏‎ ‎‏روی نظام عمل بکند و شورای قضایی اگر یک چیزی را گفتند بپذیرد، ان شاءالله مأجور‏‎ ‎‏باشد پیش خدای تبارک و تعالی. این را شما یکی از عبادات حساب بکنید که قوّۀ قضاییه‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 116
‏هستید و قضا می کنید و احقاق حق می خواهید بکنید، این یکی از عبادات الهی است.‏

‏     ان شاءالله موفق و مؤیّد باشید و همۀ ما موفق باشیم به اینکه خدمت بکنیم. مملکت ما‏‎ ‎‏احتیاج مبرم به خدمت دارد. احتیاج مبرم به نظام دارد. بعد از انقلاب است، انقلاب البته‏‎ ‎‏یک مسائلی در آن هست، لکن بعد از اینکه همۀ ارکان تمام شد با کمک هم، همه با‏‎ ‎‏کمک هم ان شاءالله ، این بار را به منزل برسانیم. اینطور نباشد که در خارج به ما بگویند که‏‎ ‎‏اینها هرج و مرج هست در ایران و در ایران دیگر نمی شود ‏‏[‏‏زندگی کرد‏‏]‏‏ و چه؛ این‏‎ ‎‏حرفهایی که می زنند. لااقل، بهانه ای ما دست آنها ندهیم.‏

‏     هر کس هر کاری را متصدی است، او را خوب انجام بدهد. شما کار نداشته باشید که‏‎ ‎‏یک قاضی در بلخ ـ مثلاً ـ فلان عمل را کرده است و یک قاضی در کجا. شما کارتان این‏‎ ‎‏باشد که این کاری که خود شما می کنید، این خوب باشد. اگر همۀ افراد یک مملکتی آن‏‎ ‎‏کاری که دستشان است بنا بگذارند خوب انجام بدهند، این مملکت یک مملکت الهی‏‎ ‎‏عالی می شود. ولی اگر بنا باشد که این که کار خودش را می خواهد بکند، به کار دیگری‏‎ ‎‏هم دخالت بکند ـ به یک کاری که مربوط به او هم نیست دخالت بکند، این قاضی است‏‎ ‎‏بخواهد قوّۀ مجریه هم خودش باشد، قوّۀ مجریه است، بخواهد قاضی هم خودش باشد ـ‏‎ ‎‏این هرج و مرج است. این قوا که هستند و اساس هستند، اینها علی_' حدّه و مستقل و متجزّا‏‎ ‎‏از هم هستند و هر کدام باید کار خودشان را انجام بدهند، اگر بنا شد که یک قاضی‏‎ ‎‏بخواهد اجرا هم بکند، این از حدّ خودش تجاوز کرده است و کارش فاسد خواهد شد و‏‎ ‎‏مملکت هم فاسد خواهد شد. اگر هر کسی کار خودش را همان طوری که هست، خوب‏‎ ‎‏انجام بدهد، ان شاءالله تعالی، موفق خواهد شد این مملکت به اینکه نظامش درست‏‎ ‎‏برقرار ‏‏[‏‏باشد‏‏]‏‏ و شما هم ان شاءالله ، مأجور پیش خدای تبارک و تعالی ‏‏[‏‏باشید‏‏]‏‏ و در نامۀ‏‎ ‎‏اعمال شما ثبت بشود که قاضی است که برای خدا قضاوت کرده است.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 13صفحه 117

  • - محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع ایران.
  • - آن حکمی که خدا نازل کرده است.
  • - وسائل الشیعه، ج 18،کتاب القضاء، باب 5، ح2.
  • - مجمع الزوائد، هیثمی، ج4،ص193.
  • - کناره گرفتن، اباء کردن.
  • - حافظین امنیت شهرنشینان.
  • - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج17، ص65.