پیام رادیو - تلویزیونی

پیام رادیو ـ تلویزیونی به ملت و ارتش ایران و عراق (تفاوت انگیزه دو کشور در جنگ)

پیام رادیو ـ تلویزیونی

‏زمان: 4 مهر 1359 / 16 ذی القعده 1400‏‎[1]‎

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: تجلیل از جوانمردیهای نیروهای مسلح ـ توصیه به ارتش و ملت عراق ‏

‏مخاطب: ملت و ارتش ایران ـ ملت و ارتش عراق‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

جوانمردیهای ارتش و نیروهای مسلح 

‏     من یک کلمه با ارتش خودمان صحبت دارم، و یک کلمه با ملت و یک کلمه با ارتش‏‎ ‎‏عراق و یک کلمه با ملت عراق. جوانمردی ارتش و سایر قوای مسلحه ـ مثل سپاه‏‎ ‎‏پاسداران و دیگران ـ ما را به یاد جوانمردیهای صدر اسلام انداخت. در صدر اسلام با‏‎ ‎‏اینکه قوای دشمن با قوای اسلام قابل مقایسه نبودند، در جنگ روم، هفتصد یا هشتصد‏‎ ‎‏هزار آنها بودند و سی هزار هم لشکر اسلام، و آن طلیعۀ لشکر ـ که پیشروها هستند ـ‏‎ ‎‏شصت هزار نفر بودند، دو مقابل تمام لشکر اسلام، خالدبن ولید ـ که یکی از سردارهای‏‎ ‎‏اسلام بود گفت: ما باید یک ضربه ای به اینها بزنیم تا اینکه روحیه شان را از دست بدهند‏‎ ‎‏ـ حالا به این تعبیر که من می گویم ـ و ما سی نفر می رویم با این طلیعه که شصت هزار‏‎ ‎‏نفرند، سی نفرمان می رویم با آنها جنگ می کنیم. بالاخره عده ای قبول نمی کردند.‏‎ ‎‏بالاخره بنا شد شصت نفرشان بروند و جنگ کنند، شبیخون بزنند. شصت نفر رفتند و‏‎ ‎‏شب شبیخون زدند، و آن شصت هزار نفر را تار و مار کردند، از بین بردند. ‏

وحدت کلمه و اتکال به خداوند رمز پیروزی 

‏     ما در تمام طول مدتی که در این قضایای ایران بودیم، همیشه به حسب قوا و به حسب‏‎ ‎‏آن چیزهایی که در جنگ مثلاً باید به کاربرد، ما در مقابل ارتشی که آن وقت شاه مخلوع‏‎ ‎‏داشت یک چیز ناچیزی بودیم، و دنبالش بگذارید که او قوای بزرگ دنیا؛ ابرقدرتها را‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 233
‏همراه داشت، و ما از این اسباب طبیعی کسی را نداشتیم که همراه باشد. آخر هم که سی‏‎ ‎‏میلیون جمعیت ایران بود باز در مقابل چند صدمیلیون جمعیتی که با ما مخالف بودند. آن‏‎ ‎‏چیزی که مطرح است در جنگ، عدد نیست. آن چیزی که مطرح هست آن قدرت‏‎ ‎‏فکری انسان هست. همان قدرتی که با اتکال به خدا در صدر اسلام، یک عدۀ کمِشان‏‎ ‎‏لشکرهای زیاد را به هم می زد، و اوضاعشان را به هم می زد. بحمدالله در مملکت ما هم با‏‎ ‎‏اینکه عدد کم است، و آنها ـ دشمنهای ابرقدرت ـ زیاد، لکن امتحان داد ملت ما به اینکه‏‎ ‎‏با این وحدت کلمه، و با این اتکال به ذات مقدس حق تعالی، می تواند که آن لشکرهای‏‎ ‎‏زیاد را و آن جمعیتهای زیاد را شکست بدهد. پس آنکه مطرح هست، آن قدرتی است‏‎ ‎‏که برای اشخاص از غیب پیدا می شود، و آن قدرت بحمدالله الآن هست، و آنطوری که‏‎ ‎‏برای ما ذکر می کنند الآن در ارتش و در سپاه پاسداران و در سایر قوای انتظامی و نظامی‏‎ ‎‏ما آن قدرت هست. همچنین هست که اگر چنانچه، دَم مرگ هم باشند، مع ذلک‏‎ ‎‏فریادشان به الله اکبر بلند است و حمله می کنند. چند نفر معدود در یک پایگاهی هستند و‏‎ ‎‏بودند آن وقت، و از آن طرف آن جمعیت زیادی که در کردستان بود و حمله می کرد.‏‎ ‎‏اینها با جمعیت کمی جواب آنها را می دادند. برای اینکه، اینها اتکال به خدا داشتند و آنها‏‎ ‎‏اتکال بر خدا نداشتند. پس ارتش ما نباید بگوییم که یک ارتشی است که مثل ارتشهای‏‎ ‎‏دیگر است. ژاندارمری ما هم مثل ژاندارمری دیگر است. سپاه پاسداران ما هم مثل قوای‏‎ ‎‏مسلح دیگران است. این صحیح نیست. برای اینکه سپاه دیگران، ارتش دیگری برای کی‏‎ ‎‏جنگ می کند؟ ارتش عراق برای صدام حسین. کدام عاقل است که برای صدام حسین‏‎ ‎‏جان خودش را بدهد؟ که چه بشود؟ ارتش ما حجت دارد. می گویند که ما اگر بمیریم‏‎ ‎‏پیش خدا می رویم. این روحیه است که مقدّم می دارد. این روحیه ای که عقیدۀ ایمانی اش‏‎ ‎‏این است که من اگر کشته بشوم، یک توفیقی است برای من، و من می روم در جوار‏‎ ‎‏رحمت الهی. این روحیه است که ما را پیروز کرده، و ارتش ما هم این روحیه را بحمدالله ‏‎ ‎‏دارند. و سایر قوای مسلحه ما هم از قبیل پاسدارها و ژاندارمری و شهربانی و همینهایی‏‎ ‎‏که در حال نظم و انتظام هستند. پیام من به ارتش این است که اولاً تقدیر می کنم از شماها.‏
صحیفه امامجلد 13صفحه 234
‏از همۀ قوای مسلحه تقدیر می کنم به اینکه شماها مردانه و مثل سربازهای صدر اسلام‏‎ ‎‏الآن دارید عمل می کنید. و به آنها بشارت می دهم که شما اگر بکشید آنها را، شما به‏‎ ‎‏بهشت می روید، و اگر آنها هم شما را بکشند، شما به بهشت می روید. این هم بشارتی‏‎ ‎‏است. پس این قدرت، یک قدرت الهی است، و قوای انتظامی، نظامی و سپاه پاسداران‏‎ ‎‏ما مجهز به قوۀ الهی هستند. سلاحشان الله اکبر است و هیچ سلاحی در عالم مقابل همچو‏‎ ‎‏سلاحی نیست. ملت ما هم همین طور است.‏

مدد غیبی در تحول روحی ملت 

‏     این تحولی که پیدا شد در ملت، یک تحولی بود که الهی بود. امکان نداشت کسی‏‎ ‎‏تصور این را بکند که سی میلیون جمعیت یا بیشتر، که اکثراً کار نداشتند به این کارها، زمان‏‎ ‎‏طاغوت مردم کارشکنی می کردند یا اکثرشان کاری هم نداشتند، هر کاری می کردند،‏‎ ‎‏کرده بودند، و همچو خوف در آنها پیدا شده بود که یک پاسبان اگر می رفت در بازار و‏‎ ‎‏هر حکمی می کرد، تخلف نمی کردند. یک وقت یک دست غیبی پیدا شد، که این دست‏‎ ‎‏غیبی متحول کرد این مردمی که ضعیف بودند، به یک اشخاص پولادین. و با عده ای که‏‎ ‎‏البته زیاد بودند لکن مجهز نبودند. همۀ سلاحها دست آنها بود. بدون خوف از اینکه این‏‎ ‎‏چیزی که دارد می آید تانک است. این چیزی که دارد می آید مسلسل است. بدون خوف‏‎ ‎‏این وارد می شدند. بعضی شان می رفتند روی آن چیزهایی که می آوردند، آن آلاتی را‏‎ ‎‏که می آوردند، روی آن سوار می شدند و می رفتند. این یک قدرت الهی بود که ملت ما‏‎ ‎‏داشت، و الآن هم بحمدالله دارد. و این توهّم است که انسان خیال کند که حالا دیگر کاری‏‎ ‎‏ندارند. حالا دیگر چه. اینها دلخوشی است که بعضی طایفه ها و بعضی گروهها به‏‎ ‎‏خودشان می دهند، که حالا دیگر مثلاً آنطور نیست. ولی ما می بینیم که در مشکلات‏‎ ‎‏یکدفعه همۀ اینها می آیند قیام می کنند. الآن در خرمشهر و در جاهای دیگری که هست،‏‎ ‎‏آبادان و اهواز و اینها سنگربندی کردند و آقای رئیس جمهور الآن اینجا بودند. گفتند ما‏‎ ‎‏رفتیم دیدیم سنگربندی کردند و مجهز هستند. و آن مطالبی که برای ما و برای ملت ما از‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 235
‏خارج نقل می شود اینها شایعات است. شایعه کردند که خرمشهر را آنها گرفتند. اصلاً از‏‎ ‎‏نزدیک، خود آقای بنی صدر رفته در خرمشهر، در آبادان، در جاهای دیگر رفته،‏‎ ‎‏خودش رفته. این شایعات را درست می کنند برای دلخوشی خودشان. شنیدم که امروز‏‎ ‎‏هم یک شایعۀ مرگ فلانی شده است،‏‎[2]‎‏، و دلخوش کرده خودش را به اینکه فلانی مُرد.‏‎ ‎‏من بمیرم که شما باید دعا کنید خدا بمیرد! خدا هست، من کی هستم. ملت ما خدا دارد.‏‎ ‎‏ملت ما از اول تا حالا، همیشه ملت پشتیبانش خدای تبارک و تعالی بوده، منتها گاهی‏‎ ‎‏ملموس بوده است و گاهی غیرملموس. حالا الآن ملموس است که کارها برخلاف آن‏‎ ‎‏چیزی که آنها خیال می کنند انجام می گیرد. پس ملت ما یک ملتی است که از ضعف به‏‎ ‎‏قدرت متحول شده است، و آرزوی شهادت می کند. یک همچو ملتی که آرزوی‏‎ ‎‏شهادت می کند، این ملت دیگر خوف ندارد، خوب پیروز است ان شاءالله .‏

تفاوت انگیزۀ ارتش ایران و عراق برای جنگ

‏     و آنکه می خواهم به ارتش عراق بگویم. من متأسفم که ارتش عراق که مسْلم هستند ـ‏‎ ‎‏حالا آنهایی که از اسرائیل آوردند من اطلاعی ندارم من با آنها کار ندارم ارتش عراق که‏‎ ‎‏مسلمان هستند، کعبه قبلۀ آنهاست، و قرآن کتاب آنهاست، و پیغمبراکرم رسول آنهاست،‏‎ ‎‏اینها برای چه جنگ می کنند؟ با کی جنگ می کنند؟ روی چه انگیزه ای جنگ می کنند؟‏‎ ‎‏مقابل آنها مسلمانها هستند. البته صدام حسین منطقش در اسلام غیر ماهاست. او البته ما را‏‎ ‎‏می گوید مجوسند اینها، اهل مجوسی هستند. این چیزی که کهنه شده است، و سابقاً یک‏‎ ‎‏کسی می گفت یک چیزی. این ارتش عراق برای کی دارند خون خودشان را می دهند؟‏‎ ‎‏اینها نمی دانند که اگر به جنگ ایران بیایند اینطور کشته می شوند؟ الآن نفهمیدند که در‏‎ ‎‏جنگ ایران نمی توانند هیچ اِعمال قدرتی بکنند؟ اینها برای چی خون خودشان را‏‎ ‎‏می دهند؟ روی چه انگیزه ای خونشان را می دهند؟ اینها می توانند بگویند ما برای خدا‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 236
‏داریم کار می کنیم؟! صدام حسین به خدا چه کار دارد؟ میشل عَفْلَق به خدا چه کار دارد؟‏‎ ‎‏حزب بعث، حزبی است که به خدا کار ندارد، مأنوس به خدا نیست این. پس شما دارید‏‎ ‎‏در غیر راه خدا خون خودتان را می دهید. انگیزۀ شما چی است؟ انگیزۀ قدرتهایی که ما‏‎ ‎‏داریم، انگیزۀ این است که ما برای خدا جنگ می کنیم. خدا به ما همه چیز داده. ما از او‏‎ ‎‏هستیم و به او هم تحویل می دهیم. این انگیزۀ لشکر اسلام است. در صدر اسلام هم‏‎ ‎‏همین انگیزه بوده. الآن هم همین انگیزه است. شما انگیزه تان چیست؟ شما برای خدا با‏‎ ‎‏اسلام مخالفت می کنید؟! برای خدا با قرآن مخالفت می کنید یا برای صدام حسین؟ اگر‏‎ ‎‏برای خداست که راهی ندارید شما. راهی ندارید که بگویید برای خداست. پس برای‏‎ ‎‏صدام حسین است. انگیزه تان هم این است که اسلام قدرت پیدا بکند؟! خوب اینجا‏‎ ‎‏اسلام است، قدرت هم دارد. خود ملت عراق که با صدام حسین موافق نیست، مخالف‏‎ ‎‏است . تمام توده های اسلامی مخالفند. برای اینکه، صدام حسین، هم مسلکش الحادی‏‎ ‎‏است و هم خودش ملحد است. پس انگیزه، آن انگیزه ای که در ارتش و در قوای مسلحۀ‏‎ ‎‏ما و پاسدارها و همۀ نیروهایی که هست، نیروی دریایی، نیروی زمینی، نیروی هوایی و‏‎ ‎‏سایر نیروهایی که در ایران هستند، انگیزۀ آنها یکی است، و آنکه ما برای خدا داریم‏‎ ‎‏کار می کنیم. مملکت، مملکت اسلامی است. طاغوت را از بین بردند و اسلام به جای‏‎ ‎‏طاغوت نشسته ، و ما برای اینکه اسلام را پیاده کنیم، و طاغوت را هم همۀ ریشه هایش‏‎ ‎‏را بکَنیم، برای این انگیزه داریم جنگ می کنیم. اما شما، ارتش عراق برای چه‏‎ ‎‏انگیزه ای خون خودشان را می دهند؟ خون خودشان را که دادند چه تحویلشان می دهند‏‎ ‎‏آنها؟ آنها چه می دهند به شما وقتی خون خودتان را دادید؟ اینجا می گویند که ما‏‎ ‎‏وقتی خون خودمان را دادیم خدا در بهشت ما را مقامات عالیۀ از اینجا بهتر می دهد.‏‎ ‎‏شما برای چی؟‏

‏     برگردید به اسلام ای ارتش عراق! ای قوای مسلحۀ عراق برگردید به اسلام تا وقت‏‎ ‎‏نگذشته! آن روزی که وقت گذشت دیگر نمی توانید برگردید. الآن که وقت باقی است‏‎ ‎‏توبه کنید. همان طوری که از برادران شما بسیاری توبه کردند و آمدند اینجا و جزءلشکر‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 237
‏اسلام شدند. شما هم برگردید و ملحق بشوید به کشور اسلامی و به لشکر اسلامی. هم‏‎ ‎‏برای دنیا و هم برای آخرتتان، این صلاحتان هست. دنبال یک کافر، یک ملحد که هم‏‎ ‎‏مسلکش الحادی است و هم خودش ملحد است، دنبال این نروید. دنبال یک مسلکی‏‎ ‎‏بروید که می گوید من اسلام مسلکم است. دنبال رسول خدا شما باشید، نه دنبال صدام،‏‎ ‎‏رها کنید اینها را. اگر شما رها کنید اینها را، آنها دیگر چیزی نیستند. شما رها کنید اینها را.‏‎ ‎‏اگر می توانید بکُشید اینها را. سلاحها را در مقابلشان قرار بدهید و بکشید اینها را. و اگر‏‎ ‎‏دستتان هم نمی رسد به اینها رها کنید و اِعراض کنید از ایشان. بیایید در ایران، جای شما‏‎ ‎‏در ایران باز است، و کشور ایران خانۀ خود شماست. بیایید در اینجا ما از شما پذیرایی‏‎ ‎‏می کنیم، هم خدمت به شما می کنیم.‏

ضرورت قیام ملت عراق و دفاع از حیثیت اسلام 

‏     ملت عراق هم ، با اینکه من سابقاً این معنا را به نظرم بود که این عشایری که در عراق‏‎ ‎‏هستند مسلح اند و ملت عراق هم یک ملت زنده ای است، حالا هم همین طور است، لکن‏‎ ‎‏نمی دانم چه شده است الآن که آنطوری که باید حرکت کنند و نهضت بکنند، آنطور‏‎ ‎‏نیست. من می دانم که همه دل خون دارند از این حکومت، و هیچ مسلمی نمی تواند‏‎ ‎‏موافق باشد با او. لکن حالا که سرگرم جنگ با ایران هستند، و قبل از اینکه ما آنها را اعدام‏‎ ‎‏کنیم، از بین ببریم، ملت قیام کند و نهضت کند، مثل قیامی که ملت ایران کرد. ملت ایران‏‎ ‎‏قیام کرد و یک قدرت صدچندانی قدرت صدام حسین را از بین برد. شماها هم قیام کنید.‏‎ ‎‏الآن این آدم مشغول است به ایران. شما از پشت خنجر به او بزنید. قیام کنید. اعتصاب‏‎ ‎‏کنید. راهپیمایی کنید برخلافش. مگر می تواند قتل عام بکند وقتی همۀ شهرهای عراق‏‎ ‎‏راهپیمایی کردند بر ضد او، و منطقشان هم این بود که تو داری با اسلام مخالفت می کنی.‏‎ ‎‏برای خدا، برای اسلام راهپیمایی کنید. اقتصادش را فلج کنید. ندهید مالیات به او. حرام‏‎ ‎‏است دادن مالیات به این. از گناهان کبیره است. برای اینکه، اعانت بر یک کسی است که‏‎ ‎‏برخلاف اسلام است. و پول آب و برق را ندهید. چیزهای دیگر را که می خواهند،‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 238
‏ندهید. زیر بار نروید و تظاهرات بکنید و راهپیمایی بکنید. محکوم کنید او را. نمی تواند با‏‎ ‎‏یک ملت طرف بشود او. حالا هی در رادیوشان می گویند که ملت عراق چطور، ملت‏‎ ‎‏عراق چطور. این را شما می دانید، ملت عراق می دانند که این با ملت عراق دارد چه‏‎ ‎‏می کند و چه کرده است تا حالا. و اگر این دستش برسد، اگر این خبیث دستش برسد، تمام‏‎ ‎‏آثار اسلام را در عراق از بین خواهد برد. تمام مساجدتان را از بین خواهد برد. الآن این‏‎ ‎‏فرصت نیست برایش. اگر فرصت پیدا بشود برایش تمام آثار اسلام را به آنطوری که رأی‏‎ ‎‏اینها اینطور است ، مسلک اینطور است، تمام آثار اسلام را اینها خواهند از بین برد. قبل‏‎ ‎‏از اینکه اینها فارغ بشوند از جنگ با ایران، شما از پشت مشغول بشوید. راهپیمایی کنید.‏‎ ‎‏منفجر کنید جاهایی را که مال دولت است. و آنطوری که در ایران عمل می کردند و حالا‏‎ ‎‏هم عمل می کنند. پس شما باید در مقابل جمعیتی که بر ضد اسلام است، قیام کرده است‏‎ ‎‏بر ضد اسلام باید دفاع از اسلام بکنید. دفاع از اسلام یک چیز واجبی است. چیز لازمی‏‎ ‎‏است. به علاوه این دفاع از حیثیت خودتان است. این آدم با تشبثات مختلف که همه اش‏‎ ‎‏دروغ است، تشبث به اینکه ما عربی هستیم، دروغ می گوید، خیر شما امریکایی هستید.‏‎ ‎‏شما عرب نیستید. عرب مسلم است. شما عرب نیستید. شما امریکایی هستید. آمدی حالا‏‎ ‎‏در اینجا ادعای اسلام می کنید. این مطلب را باید ملت عراق بدانند که امروز جنگ بین‏‎ ‎‏اسلام و کفر است، و بر همۀ مسلمین واجب است که دفاع کنند از اسلام. اگر این آدم به‏‎ ‎‏فرض محال غلبه پیدا کند بر ایران و جمهوری اسلامی را ازبین ببرد، این عکس العملش‏‎ ‎‏در همۀ کشورهای اسلامی می شود. اینها مایلند که اصل کشور اسلامی نباشد. اینها تابع‏‎ ‎‏میشل عَفْلَق هستند. میشل عَفْلَق به اسلام کار دارد؟! میشل عَفلَق اسلام را منافی با مقاصد‏‎ ‎‏خودش می داند. این حزب بعث، اسلام را منافی می دانند با مقاصدی که دارند. ملت‏‎ ‎‏عراق باید بیدار بشوند. باید قیام کنند. باید نهضت کنند. باید انقلاب کنند. انقلاب کنید تا‏‎ ‎‏این را از بین ببرید، و بدانید این را که اگر برای خدا انقلاب کنید، شما پیروز خواهید بود،‏‎ ‎‏چنانچه ما برای خدا، ملت ما برای خدا قیام کرد و پیروز شد. حالا هم پیروز خواهد شد و‏‎ ‎‏ان شاءالله این مرد را از بین ‏‏[‏‏برده‏‏]‏‏ هم شما و ما با هم دست به هم بدهیم و این حزب را‏
صحیفه امامجلد 13صفحه 239
‏منحلش کنیم، و اشخاص حزبی که برنگردند به اسلام اعدامشان بکنیم، تا اینکه این‏‎ ‎‏مملکت از شرّ اینها و از شرّ «میشل عَفْلَق»ها و «صدام حسین»ها و «سادات»ها، از شرّ اینها‏‎ ‎‏فارغ بشود، و دیانت خودشان را پیاده کنند، و بشود یک مملکت اسلامی. همه جا‏‎ ‎‏حکومت خودش سر جای خودش. حکومت اسلامی سر جای خودش. ایران حکومت‏‎ ‎‏خاص دارد. عراق حکومت خاص دارد. مصر حکومت خاص دارد. اینها سر جای‏‎ ‎‏خودشان ، لکن همه با هم در تحت لوای اسلام باشید. و ان شاءالله اینها را از بین ببریم.‏

‏ والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 13صفحه 240

  • ـ در صحیفۀ نور، تاریخ 5 / 7 / 59 درج شده است.
  • - یکی از شگردهای دشمن برای تضعیف روحیۀ مردم ـ به زعم خود ـ پراکنده کردن شایعۀ رحلت امام خمینی  بود، که معظمٌ له در اینجا به یکی از آنها اشاره کرده اند.