سخنرانی

سخنرانی در جمع خطیبان مذهبی در آستانه ماه محرم (سیاسی بودن احکام اسلام)

سخنرانی

‏زمان: صبح 14 آبان 1359 / 26 ذی الحجه 1400‏

‏مکان: تهران، حسینیۀ جماران‏

‏موضوع: مأموریت رضاخان در دین زدایی ـ سیاسی بودن احکام اسلام ـ بیان آثار و برکات جنگ و‏‎ ‎‏فرمان شکست حصر آبادان ‏

‏مناسبت: در آستانۀ ماه محرّم‏

‏حضار: واعظان و خطیبان مذهبی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

اهداف شوم کارشناسان خارجی از شناسایی ذخایر کشور

‏     از آقایان که تشریف آورده اند در این هوای سرد و در این محل حقیر تشکر می کنم.‏‎ ‎‏سلامت و سعادت همه را از خدای تبارک و تعالی خواستارم. من یک نکته ای باید عرض‏‎ ‎‏کنم: ما باید از این کارشناس های قدرتهای بزرگ بعض مطالب را یاد بگیریم. اینها از‏‎ ‎‏طول مدتی که شاید قریب بیش از سیصد سال است در این ممالک راه پیدا کردند، همه‏‎ ‎‏چیز این ممالک را، خصوصاً آنهایی که مورد اهمیت است خیلی برای آنها، مثل ایران،‏‎ ‎‏مطالعه کرده اند. هر چه ما داریم از داراییهای زیرزمینی و از داراییهای روی زمینی و از‏‎ ‎‏چیزهایی که در رِقای‏‎[1]‎‏ یک کشور دخالت دارد مثل فرهنگ، اقتصاد، امثال ذلک، اینها‏‎ ‎‏مطالعه کرده اند و مطالعاتشان بیشتر از ماست. اینها در آن وقتی که این وسایل نقلیۀ فعلی‏‎ ‎‏نبوده است، می آمدند در ایران و با کاروانها راه می افتادند، سوار شتر می شدند و گردش‏‎ ‎‏می کردند اطراف ایران و تمام بیابانهایی که در ایران بود مطالعه می کردند و جاهایی که‏‎ ‎‏احتمال ذخایر بود عکسبرداری می کردند؛ کشف می کردند. همۀ این چیزهایی که ما در‏‎ ‎‏زیرزمین داریم، آنها از ما بهتر مطلعند. در مسائل فرهنگی و سیاسی هم آنها مطالعات‏‎ ‎‏فراوان دارند. از ایلات عشایر اطراف ایران؛ همه جا. آنقدری که آنها مطالعه کرده اند در‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 317
‏روحیات عشایر و مسائلی به دست آورده اند، ماها آنقدر مطالعه نکرده ایم. مطالعاتی که‏‎ ‎‏اینها از شهرهای ما و دهات ما و فرهنگ ما و عقاید ما و گرایشهای ما، آنها مطالعه‏‎ ‎‏کرده اند، بسیار است. ما باید ببینیم که اینها بعد از مطالعات زیادی که کردند که می خواهند‏‎ ‎‏برای خودشان، می خواستند و می خواهند بهره برداری کنند، آنها چه چیز را موافق با‏‎ ‎‏مصلحت خودشان و بهره برداری خودشان می دانستند و چه چیز را و چه گروه را مخالف‏‎ ‎‏می دانستند. آنها کدام دسته جات را مخالف سلطۀ خودشان بر شرق و خصوصاً ایران، که‏‎ ‎‏یک ویژگی خاصی دارد، کدام گروه را مخالف با این سلطه می دانستند و کدام گروه یا‏‎ ‎‏گروهها را مخالف نمی دانستند یا موافق می دانستند.‏

نحوه شکل گیری سلطنت پهلوی

‏     ما از وقتی که رضاخان کودتا کرد و آمد ایران ـ که من یادم است ـ مطالعه کنیم آن‏‎ ‎‏مسائلی که در ایران واقع شد و انگلیسها اول او را آوردند و به قدرت رساندند تا وقتی که‏‎ ‎‏محمدرضا به جای او آمد ـ و نمی توانیم بگوییم کدام خبیثتر بودند، لکن خباثت دومی‏‎ ‎‏اثراتش برای ما زیادتر بود، که دومی را متّفقین تحمیل کردند و خود محمدرضا هم در‏‎ ‎‏کتابش نوشت. حالا شاید نباشد در آن کتاب. اگر کسی آن چاپ اولش را داشته باشد،‏‎ ‎‏نوشت که اینها صلاحِ هم دیدند که ما باشیم. من باشم در اینجا حکومت کنم ـ ما مطالعه‏‎ ‎‏کنیم از آن وقت تا زمانی که این آدم رفت، ببینیم که اینها با چه گروههایی مبارزه کرده اند‏‎ ‎‏و با چه گروههایی مصالحه و سازش. رضاخان اول که آمد، ما شک نداریم که یک آدم‏‎ ‎‏عامی بود و آنها فهمیده بودند که یک آدم قدرتمندی است و جسوری است و کار از او‏‎ ‎‏می آید. آنها این را آوردند، این هم در رادیو دهلی ـ شماها که یادتان نیست، شاید‏‎ ‎‏آنهایی که سنّشان بالا باشد یادشان هست، که در رادیوی دهلی ـ گفتند که ـ رادیو دهلی‏‎ ‎‏از انگلیسها بود آن وقت که ـ رضاخان را ما آوردیم روی کار و بعد از اینکه مخالفت کرد‏‎ ‎‏و با آلمانها ـ مثلاً ـ یک رفت و آمدی داشت، ما او را بیرون بردیم.‏

‏     این یک آدمی بود، که با مطالعات، آنها ادراک کردند که یک آدم قلدری است و‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 318
‏شعور سیاسی هم ندارد آنقدرها؛ این را خوب می شود آلت دست قرار داد. آوردند و‏‎ ‎‏کودتا کردند و آن وقت اشخاص زیادی را از همۀ طوایف گرفتند و ابتدای امر وجب به‏‎ ‎‏وجب، به نظر می رسد که روی یک نقشه ای که آنها برایش می دادند، عمل می کرد.‏‎ ‎‏ابتدائاً شروع کرد به ریاکاری و مجالس روضه می رفت و خودشان مجلس روضه بپا‏‎ ‎‏می کردند و از قراری که آن وقت می گفتند، در همۀ تکیه های تهران هم آن وقت می گفتند‏‎ ‎‏پابرهنه می رود. همه جا می رفت و با مردم خوش و بش می کرد و این کارها را می کرد تا‏‎ ‎‏آن وقتی که قدرت دستش آمد و محکم شد پایش. ببینیم که در آن وقتی که قدرت‏‎ ‎‏دستش آمد با کی و با چه گروهی مخالفتش زیاد بود و با چه طرحهایی مخالفتش زیاد.‏

تلاش رضاخان برای دین زدائی و نابودی روحانیت

‏     این را بسیاری البته یادشان است که شروع کرد؛ مخالفت با روحانیون با اسم اینکه‏‎ ‎‏می خواهیم اصلاح بکنیم، چه بکنیم. مجلسی در شاید جاهای دیگر و در مدرسۀ فیضیه،‏‎ ‎‏که ما شاهدش بودیم، مجلس امتحان درست کردند و اشخاصی که مال خودشان بود،‏‎ ‎‏می آمد آنجا برای امتحان و اینها به خیال اینکه، تبلیغاتشان این بود که ما می خواهیم این‏‎ ‎‏اشخاصی که صحیحند و اهل علم صحیح هستند، از آنهایی که نه، لیاقت این لباس را‏‎ ‎‏ندارند، می خواهیم تمیز بدهیم. حتی بعضی از آقایان محترم قم هم این معنا را باور کرده‏‎ ‎‏بودند. خدا رحمت کند مرحوم آقای فیض‏‎[2]‎‏ را، به من فرمودند که ـ در مدرسۀ فیضیه،‏‎ ‎‏که ـ خوب، اینکه بدکاری نیست که اینها بیایند خوبها را از بدها جدا کنند. من به ایشان‏‎ ‎‏عرض کردم که بله، اینها می خواهند خوبها را از بدها جدا کنند که خوبها را از بین ببرند، نه‏‎ ‎‏بدها را. و همین طور هم شد. ابتدا برای این معنا آمدند و چه تلخیها بر ماها گذشت از این‏‎ ‎‏امتحان و از این بساط. بعد هم با یک بهانۀ دیگر شروع کردند به اینکه باید ملت لباس‏‎ ‎‏واحد داشته باشد و عمامه ها را از سرها برداشتند و آنقدر خرابکاری کردند که روی‏‎ ‎‏تاریخ را سیاه کردند. البته اینها یک مسائل طولانی است که شاید تاریخ، حالا که‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 319
‏می توانند، بنویسند اشخاصی که اطلاع دارند.‏

‏     بعد هم یا در همان وقتها هم، مجالس روضه را با کمال جدّیت منع کردند که شاید در‏‎ ‎‏شهرها، یک مجالس علنی که مثل مجالس متعارف، آن وقتها بپا نبود. من در قم یادم‏‎ ‎‏است که یکی از آقایان، بین الطلوعین ـ قبل از طلوع فجر ـ یک مجلس چند نفری داشت‏‎ ‎‏و قبل از طلوع آفتاب هم متفرّق می شدند و گمانم این است که همین مجلس را هم آمدند‏‎ ‎‏جلویش را گرفتند. این دو جناح ـ که هر دوش از جناح روحانی است ـ جناح روحانیت و‏‎ ‎‏جناح خطبا ـ این دو راه، دو جهت وجهۀ نظر آنها بود و به هر دو حمله کردند، عمامه ها را‏‎ ‎‏از سر آنها برداشتند. یکی از کسانی که در قم مشغول این خرابکاری بود، یک روز گفت‏‎ ‎‏که در تمام ایران، شش نفر باید عمامه ای باشد، و حال آنکه آن هم دروغ می گفت. اگر‏‎ ‎‏می توانستند، یک نفر هم نمی گذاشتند باشد. این حمله ای که اینها کردند به روحانیت و‏‎ ‎‏حمله ای که کردند به مجالس تعزیه، ما از آن می فهمیم که این دو جناح در نظر آنها،‏‎ ‎‏مخالفتشان با ابرقدرتها و این معنا که اینها مانع از آن مقاصدی که آنها دارند، بیشتر. این‏‎ ‎‏دو جناح بیشتر بوده و لهذا، بیشتر مورد آزار واقع شده اند.‏

رضاخان مجری طرح استعماری کشف حجاب

‏     بعد هم که قضیۀ کشف حجاب به آن فضاحت و به آن رسوایی را درست کردند. آن‏‎ ‎‏هم روی همین بود که اینهایی که علاقه به اسلام داشتند و علاقه به دیانت و احکام دیانت‏‎ ‎‏داشتند، اینها را سرکوب کنند و خدا می داند که درکشف حجاب، چه جنایتهایی اینها‏‎ ‎‏کردند، حتی به علمای بزرگ هم پیشنهاد می کردند که شما مجلس بگیرید با خانمهایتان؛‏‎ ‎‏با زنهایتان بیایید در مجلس برای اینکه فرموده اند. نقل کردند که یکی شان رفته بود پیش‏‎ ‎‏مرحوم آقای کاشانی گفته بود که فرموده اند که شما باید در آن مجلسی که مختلط است‏‎ ‎‏شرکت کنید. ایشان فرموده بودند: فلان خوردند. او گفته بود که آن بالاییها گفته اند. گفته‏‎ ‎‏بود: من هم همان بالاییها را می گویم. بله، اینها می خواستند با ارعاب و هو و جنجال، کار‏‎ ‎‏را انجام بدهند. لهذا، به ایشان هیچ تعرّضی نکردند. هر کدام ضعیف بودند و ضعیف‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 320
‏القلب بودند، شرکت می کردند و هر کدام قوی بودند، نمی کردند. ما باید از اینها عبرت‏‎ ‎‏بگیریم، از این مسائل. با تبلیغات مختلف، نه همان با زور، با تبلیغات مختلف، این مسائلی‏‎ ‎‏که داشتند و آن مطالبی را که خودشان مطالعه کرده بودند و موانع را پیدا کرده بودند با‏‎ ‎‏تبلیغات دامنه دار از هر نحو، قلمها و نطقها و روزنامه ها و همه چیز به کار می افتاد؛ برای‏‎ ‎‏اینکه، این مسائل را به ثمر برسانند و موفق هم ابتدا شدند، به طوری که این را من کراراً‏‎ ‎‏گفته ام: مرحوم آقای آشیخ عباس تهرانی‏‎[3]‎‏ ـ رحمه الله ـ گفتند که من اراک بودم و‏‎ ‎‏می خواستم بیایم به قم یا به تهران می خواستم بروم، از اراک می خواستم بیایم. خواستم‏‎ ‎‏اتومبیل بگیرم، آن شوفر اتومبیل گفت که ما عهد کردیم، قرار دادیم با خودمان که دو‏‎ ‎‏طایفه را سوار اتومبیل نکنیم: یکی فواحش را، یکی هم آخوندها را. در اثر تبلیغاتی که‏‎ ‎‏کرده بودند، شعرهای شاعرشان را که لابد بعضی شنیده اند که «تا آخوند و قجر در این‏‎ ‎‏مملکت است، این ننگ را کشور دارا به کجا ببرد»! این را آن خبیث خدانشناس‏‎[4]‎‏ در‏‎ ‎‏شعرش گفت.‏

‏     شعرا شعر گفتند، مجالس درست کردند، محافل درست کردند، تبلیغات کردند؛ هر‏‎ ‎‏طور توانستند با هر شیوه ای، این روحانیون را و این متدیّنین را کوبیدند و مقصود اصلی‏‎ ‎‏این بود که اسلام را از بین ببرند. آنها می فهمیدند که تا اسلام قدرت دارد در یک‏‎ ‎‏کشوری، نمی توانند آنها آنطور که می خواهند سلطه پیدا کنند. باید اسلام را و مظاهر‏‎ ‎‏اسلام را و احکام اسلام را اینها از بین ببرند تا موفق بشوند به آن مقاصدی که دارند. لهذا،‏‎ ‎‏مطالعه می کردند چه چیز برای اسلام بیشتر می تواند خدمت بکند، قدرت اسلام را بهتر‏‎ ‎‏می تواند حفظ بکند، آن را بیشتر می کوبیدند و کدام احکام اسلام بیشتر پیش مردم ـ مثلاً‏‎ ‎‏ـ رایج است و بیشتر علاقه به آن دارند، آن را بیشتر می خواستند از بین ببرند.‏

هوشیاری در مقابله با نقشه های اجانب

‏     ما باید توجه به این معنا داشته باشیم. ما باید گمان نکنیم که مسائل ایران ختم شده‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 321
‏است، تمام شده است. هم مسائل فرهنگی اش تمام نشده است و هم سایر مسائل. شما‏‎ ‎‏هیچ وقت خوف از این نداشته باشید که مثلاً، دولت غاصب عراق حمله کرده است و‏‎ ‎‏دارد مثلاً، کارهای خلاف می کند. از اینها هیچ وقت خوف نداشته باشید. اینها نمی توانند‏‎ ‎‏کاری انجام بدهند. شما از این خوف داشته باشید که همان نقشه هایی که قبل از انقلاب‏‎ ‎‏اینها داشتند، در زمان رضاخان و محمدرضا خان داشتند، حالا بیشتر داشته باشند. آنها‏‎ ‎‏قبلاً از باب اینکه به طور ذهنی و علمی، یافته بودند که اسلام اگر رواج داشته باشد و‏‎ ‎‏مظاهر اسلام رواج داشته باشد، نمی گذارد که ما استفاده هایمان را بکنیم، حالا که عیناً‏‎ ‎‏سیلی را خوردند و مشاهده کردند قدرت اسلام را در یک ملت سی و چند میلیونی و‏‎ ‎‏اسلام، که دارای یک میلیارد جمعیت است، اینها ملاحظه می کنند که بعد از آنکه سی و‏‎ ‎‏چند میلیونشان به ما اینطور کردند، پس وقتی که یک میلیارد جمعیت دنیا، که قریب به‏‎ ‎‏یک میلیارد مسلم دارد، اگر اینها همه مثل ایران بشوند، ما چه خواهیم کرد؟‏

‏     امروز نقشه دقیقتر از آن وقت است. امروز طرحهایی که اینها می خواهند پیاده کنند از‏‎ ‎‏آن وقت شدیدتر است و ما باید بیشتر چشم و گوشمان را باز کنیم. شما امروز هم می بینید‏‎ ‎‏که چهار نفر، ده نفر روحانی که با کمال صداقت دارند خدمت به این انقلاب می کنند، از‏‎ ‎‏هرگوشه صدا می شود که حکومت آخوندی! این زمزمه ها تازه کم کم همان نقشه های‏‎ ‎‏سابق است. آن وقت هم یکدفعه نشد. ابتدا کم کم، یکی یکی، دوتا دوتا اهل علم بلاد را،‏‎ ‎‏اهل منبر بلاد را انتقاد کردند؛ گفتند، گفتند، روزنامه ها بعد شروع کردند و نطقها و‏‎ ‎‏مجالس و اینها درست کردند و بعد هم کار خودشان را انجام دادند. حالا هم این نقشه‏‎ ‎‏هست در کار.‏

فلسفه عزاداری برای سیدالشهدا (ع)

‏     در آن وقت، یکی از حرفها که هی رایج بود، می گفتند: «ملتِ گریه»؛ برای اینکه‏‎ ‎‏مجالس روضه را از دستشان بگیرند. اینکه همۀ مجالس روضه را آن وقت تعطیل کردند،‏‎ ‎‏آن هم به دست کسی که خودش در مجالس روضه می رفت و آن بازیها را در می آورد،‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 322
‏قضیۀ مجلس روضه بود یا از مجلس روضه آنها یک چیز دیگر می فهمیدند و آن را‏‎ ‎‏می خواستند از بین ببرند؟ قضیۀ عمامه و کلاه بود یا از عمامه یک چیز دیگری آنها‏‎ ‎‏می فهمیدند و روی آن میزان عمامه را با آن مخالفت می کردند؟ آنها فهمیده بودند که از‏‎ ‎‏این عمامه یک کاری می آید که نمی گذارد اینها این را که می خواهند، عمل کنند و از این‏‎ ‎‏مجالس عزاداری یک کاری می آید که نمی گذارد اینها کارشان را انجام بدهند.‏

‏     وقتی یک ملت در ماه محرم، سرتاسر یک مملکت، یک مطلب را می گویند، شما‏‎ ‎‏انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما‏‎ ‎‏گریه کنیم برای سیدالشهدا. نه سیدالشهدا احتیاج به این گریه ها دارد و نه این گریه ها‏‎ ‎‏خودش ـ فی نفسه ـ کاری از آن می آید، لکن این مجلسها مردم را همچو مجتمع می کنند‏‎ ‎‏و یک وجهه می دهند، سی میلیون، سی و پنج میلیون جمعیت در دو ماه محرّم و خصوصاً‏‎ ‎‏دهۀ عاشورا، یک وجهه، طرف یک راه می روند. اینها را در این ماه محرّم، خطبا و علما‏‎ ‎‏در سرتاسر کشور می توانند بسیج کنند برای یک مسئله. این جنبۀ سیاسی این مجالس‏‎ ‎‏بالاتر از همۀ جنبه های دیگری که هست. بی خود بعضی از ائمۀ ما نمی فرمایند که برای‏‎ ‎‏من در منابر روضه بخوانند. بی خود نمی گویند ائمۀ ما به اینکه هر کس که بگرید، بگریاند‏‎ ‎‏یا صورت گریه، گریه کردن به خودش ‏‏[‏‏بگیرد‏‏]‏‏ اجرش فلان فلان است. مسئله، مسئلۀ‏‎ ‎‏گریه نیست. مسئله، مسئلۀ تباکی نیست. مسئله، مسئلۀ سیاسی است که ائمۀ ما با همان دید‏‎ ‎‏الهی که داشتند، می خواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راههای‏‎ ‎‏مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیب پذیر نباشند.‏

سیاسی بودن غالب مسائل اسلام

‏     مسائل اسلام، مسائل سیاسی است و سیاستش غلبه دارد بر چیزهای دیگرش.‏‎ ‎‏اجتماعاتی که اسلام بعضی اش را فرض کرده است، واجب کرده است و بعضی اش را‏‎ ‎‏به طور استحباب و مبالغه در استحبابش کرده است اینها یک مسائل سیاسی است، قضیۀ‏‎ ‎‏مکّه یک مسئلۀ ‏‏[‏‏سیاسی است.‏‏]‏‏ اجتماع در مکّه در این محافل مختلف با آن یکپارچگی‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 323
‏مردم، که از همۀ بلاد مسلمین واجب شده است که بیایند در آنجا، بروند چه بکنند، چه‏‎ ‎‏بکنند ‏‏[‏‏سیاسی است.‏‏]‏‏ خدا که احتیاج به عبادت من و تو ندارد. خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏می خواهد که مردم را مجتمع کند، واجب کرده است اینها را که جمع بشوند در آنجا و‏‎ ‎‏مسائل اسلام را طرح کنند و حل کنند.‏

‏     مع الأسف، در اثر بی اطلاعی ماها، در مکّه مجتمع می شوند، لکن به مسائل خودشان‏‎ ‎‏درست نمی رسند. حالا اخیراً یک قدری بهتر شده است، لکن اگر مسلمین در یک‏‎ ‎‏همچو مجلس بزرگی ـ که از تمام دنیا مجتمع شده است و هیچ قدرتی نمی تواند اینطور‏‎ ‎‏مجلس را درست بکند، دولتها هر چه زحمت بکشند یک عده ای از مملکت خودشان را‏‎ ‎‏می توانند یک جایی جمع کنند یا از چند تا مملکت ـ خدای تبارک و تعالی مردم را،‏‎ ‎‏مؤثرها را برایشان فرض کرده است که مجتمع بشوند در آن مجالسی که در مکّه هست و‏‎ ‎‏همه با هم آنجا جمع بشوند.‏

‏     نکتۀ سیاسی این اجتماع این است که اولاً، خودشان مطلع بشوند از حالات هم، تفاهم‏‎ ‎‏کنند با هم، برادر باشند با هم، برادری کنند با هم و مسائل بلاد خودشان، ممالک‏‎ ‎‏خودشان را طرح کنند در آنجا و چاره جویی کنند برای مسائل خودشان. ما اگر، همین‏‎ ‎‏حج را به آن معنایی که روح حج اقتضا می کند، عمل می کردیم، این گرفتاریهای زیادی‏‎ ‎‏که برای مسلمانها پیش آمده است، پیش نمی آمد.‏

لزوم بهره گیری دولتهای اسلامی از اجتماع مسلمانان در حج

‏     اگر دولتهای اسلامی واقعاً به خود می آمدند، توجه می کردند که یک همچو محفل‏‎ ‎‏بزرگی، که خدای تبارک و تعالی بر ما لازم کرده است، بر عددی از ما الزام کرده است و‏‎ ‎‏بر همه مستحب کرده است که آنجا برویم، این دولتها وسایلش را فراهم می کردند و‏‎ ‎‏ملتهایی که می رفتند آنجا با دست باز با هم ملاقات می کردند، با هم دردهای بلاد‏‎ ‎‏خودشان را ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ میان می گذاشتند، گرفتاریهایی که از قدرتهای بزرگ برای آنها پیش‏‎ ‎‏می آمد و پیش می آید، طرح می کردند، گفتگو می کردند و برمی گشتند به محالّ خودشان‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 324
‏و تبلیغ می کردند مسائل را اگر دولتها، دولتهایی بودند که توجه داشتند به این مسائل و‏‎ ‎‏نمی خواستند که زیر بار قدرتهای بزرگ باشند و می فهمیدند لذت اینکه یک حکومت‏‎ ‎‏بر یک جامعۀ بیدار از یک حکومت بر یک جامعه ای که هیچ خبر از هیچ چیز ندارد بهتر‏‎ ‎‏است، از زیر بار بیرون آمدن از ابرقدرتها، ولو هر جور مصیبت هم برای ملتهای ما داشته‏‎ ‎‏باشد، بهتر است از اینکه ما در کاخهای بزرگ و در خانه های چه و کذا و اتومبیلهای کذا‏‎ ‎‏باشیم و نوکر باشیم اگر اینها این را می فهمیدند، دست از این کارها برمی داشتند و با ملتها‏‎ ‎‏هم صدا می شدند و وسایل را فراهم می کردند و این محفل بزرگ حج را نه اینطوری که‏‎ ‎‏حالا هست، درست به جا می آوردند و خودشان هم می آمدند در آن محافل و‏‎ ‎‏می نشستند و مسائلشان را حل می کردند، آن وقت اسلام یک قدرتی می شد که هیچ‏‎ ‎‏قدرتی مقابل او نبود. این یک راه هست که مردم را، همۀ مردم را سالی یک دفعه همۀ‏‎ ‎‏بلاد را دعوت کردند و ‏لله ِ عَلَی النّاسِ حِجُّ البَیْتِ‎[5]‎‏ هر کس بتواند باید برود.‏

‏    ‏‏یک راه دیگر این نماز عید و اجتماعات در عید است، در سالی دو مرتبه. این هم‏‎ ‎‏یک مسئله ای است که در بلاد باید مجتمع می شدند، می شوند و باز مسائل، مسائل‏‎ ‎‏سیاسی است. نماز جمعه در هر هفته یک دفعه، آن اجتماعات بزرگ بشود و بررسی‏‎ ‎‏بشود در هر جا راجع به مسائل روز که بحمدالله ، این مسئله در این سالها شده است و امید‏‎ ‎‏است که بیشتر بشود و آقایان هم باید تبلیغ کنند که این مجالس بهتر بشود و مجالس‏‎ ‎‏جماعت است که مردم در هر روز مجتمع بشوند در مساجد، نه همان مجتمع بشوند،‏‎ ‎‏بگذارند این پیرمردها و از کار افتاده ها بروند. نه، مساجد باید مجتمع بشود از جوانها.‏

‏     اگر ما بفهمیم که این اجتماعات چه فوایدی دارد و اگر بفهمیم که اجتماعاتی که اسلام‏‎ ‎‏برای ما دستور داده و فراهم کرده است، چه مسائل سیاسی را حل می کند، چه گرفتاریها‏‎ ‎‏را حل می کند، اینطور بی حال نبودیم که مساجدمان مرکز بشود برای چند نفر پیرزن و‏‎ ‎‏پیرمرد. وقتی جماعت برود و اشخاص مؤثر بروند، مردم بروند، همه بروند آنجا مجتمع‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 325
‏بشوندو در آنجا خطیب برایشان مسائل روز را بگوید و مسائلی که، مشکلاتی که دارند‏‎ ‎‏بگوید، این حل می کند مطالب را. همین ماه محرم و ماه رمضان ، محرم و صفر و ماه‏‎ ‎‏رمضان آنقدر برکاتی که بر این سه ماه مرتب است، نمی شود انسان احصا کند. این‏‎ ‎‏اجتماع عاشورا و این برگزاری عزای شهید، بزرگتر شهید عالَم، این آنقدر برکات دارد.‏‎ ‎‏همان وقتی هم که این مسائل سیاسی در آن طرح نمی شد، آنقدر برکات داشت برای‏‎ ‎‏ملتها که قابل احصا نبود.‏

تبلیغات در جهت تضعیف شعائر و مظاهر اسلامی

‏     الآن بیشتر ما احتیاج داریم به این مجالس. تو گوش شما نخوانند به اینکه این مجلسها‏‎ ‎‏[‏‏را‏‏]‏‏ بگذاریم حالا و مجالس روضه را؛ خرجهایی که می کنیم حالا نکنیم وخرج ـ مثلاً ـ‏‎ ‎‏این جنگزده ها بکنیم؛ نه، مسئله اینطور نیست. خرج جنگزده ها را باید بکنیم. ملت ما باید‏‎ ‎‏کسانی که در جنگ آنطور لطمه ها را دیدند، جوانهایی که در جنگ آنطور فداکاری‏‎ ‎‏می کنند، قدردانی کنند، و کسانی که از منزلهای خودشان دور شدند، باید پذیرایی از آنها‏‎ ‎‏بکنیم. یک وظیفۀ انسانی، وظیفۀ الهی است، نه به معنای اینکه ما حالا کارهای دیگرمان‏‎ ‎‏را رها کنیم، به این کار فقط بچسبیم. همه را باید ما بگیریم.‏

‏     امروز ما به مجالس تعزیه و روضه بیشتر احتیاج داریم از سابق. این اجتماع سرتاسری‏‎ ‎‏کشور، این دسته جات سرتاسری کشور، امروز دیگر یک رنگ سیاسی پیدا کرده است و‏‎ ‎‏حق هم همین است. اگر ما سی و چند میلیون جمعیت در این دهۀ محرّم، که وسیله شان را‏‎ ‎‏خدا برای ما فراهم کرده است و آنقدر ائمۀ اطهار راجع به اینطور امور سفارش فرموده اند‏‎ ‎‏و آنطور ثوابها را خدای تبارک و تعالی برایش مرتب فرموده است، اگر 35 میلیون‏‎ ‎‏جمعیت در این ماه محرّم، در این دهۀ محرّم، اجتماعات داشته باشند، خطبا هم بروند‏‎ ‎‏مسائل روز را برایشان بگویند و تعزیه بگویند و گریه بکنند برای سیدالشهدا، این یک‏‎ ‎‏شعاری است؛ یک شعار الهی است.‏

‏     «امروز دیگر ما انقلاب کرده ایم، روضه دیگر لازم نیست» از غلطهایی است که تو‏

صحیفه امامجلد 13صفحه 326
‏دهنها انداخته اند؛ مثل این است که بگوییم امروز ما انقلاب کرده ایم، دیگر لازم نیست‏‎ ‎‏که نماز بخوانیم. انقلاب برای این است. انقلاب کردیم که شعائر اسلام را زنده کنیم، نه‏‎ ‎‏انقلاب کردیم که شعایر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یک مسئلۀ بسیار مهم‏‎ ‎‏سیاسی ـ عبادی است. عزاداری کردن برای شهیدی که همه چیز را در راه اسلام داد‏‏[‏‏ه‏‏]‏‏،‏‎ ‎‏یک مسئلۀ سیاسی است؛ یک مسئله ای است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد.‏

‏     ما از این اجتماعات استفاده می کنیم. ما از آن «الله اکبر»ها، ملت ما از آن «الله اکبر»ها‏‎ ‎‏استفاده کرد. آن «الله اکبر»ها را باید حفظ بکنیم . این مظاهر و شعائر و اموری که در اسلام‏‎ ‎‏در آن سفارش شده باید فکر کنید که اینها یک مسئله سطحی نبوده است که می خواستند‏‎ ‎‏جمع بشوند و گریه کنند، خیر.‏

‏     ما ملت گریه سیاسی هستیم، ما ملتی هستیم که با همین اشکها سیل جریان می دهیم و‏‎ ‎‏خرد می کنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است.‏

‏     چطور شد که اینها در زمان رضاخان یک محفلی جمع شدند برای شکست ایران از‏‎ ‎‏اسلام گریه کردند؟ اگر گریه اشکال داشت، چطور اینها گریه کردند؟ اینها می خواستند که‏‎ ‎‏مجوس را و آن ملت و ملیتی که خودشان در نظر است، احیا کنند. لهذا در آن محفل‏‎ ‎‏حرفها زده شد و گریه ها شد برای اینکه چرا مجوس از اسلام شکست خورده است. آن‏‎ ‎‏افکار پوسیده الآن هم در مغزهای بعضیها هست. اینها نمی خواهند که شما برای یک‏‎ ‎‏شهید اسلام گریه کنید. اگر چنانچه برای شکست اسلام گریه کنید آنها می گویند: نه،گریه‏‎ ‎‏چیز خوبی است. اینها نمی خواهند که شما برای کسی که همه چیزش را برای اسلام داد،‏‎ ‎‏اینها نمی خواهند شما زنده نگهدارید یک واقعه ای را که قدرتهای بزرگ را آن واقعه‏‎ ‎‏کوبید و در اثر او، شما هم اگر بشوید، می کوبید. اینها نمی خواهند این مسائل واقع بشود.‏‎ ‎‏مع الأسف، تبلیغ می کنند این منحرفین؛ اینهایی که مأمورند که این جور تبلیغات را بکنند‏‎ ‎‏و جوانهای ما بعضی شان باورشان می آید. باید جوانهای ما بدانند که هر نحو تبلیغی که بر‏‎ ‎‏ضد یکی از مظاهر اسلامی واقع شد، این تبلیغی است که از جانب بزرگترها و چپاولگرها‏‎ ‎‏به دست عمّالشان واقع می شود؛ برای اینکه اسلام را بکوبند.‏


صحیفه امامجلد 13صفحه 327
‏     این جوانهای ما که بحمدالله ، مسلمند و فعّال، باید توجه بکنند به اینکه هر یک از این‏‎ ‎‏شعائر اسلامی چه چیزی دارد که اینها با آن مخالفند. چی زیر سر عمامه است که اینها‏‎ ‎‏مخالفند و چی زیر سر مجالس عزاست که اینها با آن مخالفند. از این، چه چیزی می آید‏‎ ‎‏از مجالس عزا، هماهنگ کردن همۀ ملت. همۀ ملت در یک روزی از منزلها بیرون‏‎ ‎‏می ریزند و فریاد می زنند. اگر یک وقتی اینها فکر این را کرده اند، اگر یک وقتی خطبایی‏‎ ‎‏که در بین اینها هستند و علمایی که در بین اینها هستند، با هم قرار دادند که در این روز،‏‎ ‎‏اینها را منسجم بر ضد یک قدرتی بکنند، چه خواهد شد؟ اینها از این می ترسند. با گریه،‏‎ ‎‏شما هی بنشینید گریه کنید، اما نفت را به ما بدهید، ما اشکال نداریم! هی مجلس بگیرید،‏‎ ‎‏با ما مخالفت نکنید، اشکال ندارد!‏

‏     اینها از این مجالس، از آن جنبۀ سیاسی اش می ترسند. امروز هم مجالس ما تحوّل‏‎ ‎‏درش پیدا شده است؛ مثل سابق نیست، متحول شده است. همۀ افراد ملت ما، مجالس ما‏‎ ‎‏متحول شده است. لکن گمان نکنند آنهایی که جنبه های سیاسی به نظرشان دارند و مثلاً‏‎ ‎‏روشنفکر هستند، به نظرشان که مجالس گریه دیگر چیزی نیست. همین گریه هاست که‏‎ ‎‏کارها را پیش برده، همین اجتماعات است که مردم را بیدار می کند. ما از این مخالفتهایی‏‎ ‎‏که شد در زمان رضاخان و شک نداریم که به دستور بوده ـ خود او خیلی معلوم نبود که‏‎ ‎‏اگر دستور ندهند، این حرفها را بزند ـ از این مخالفتهایی که شد، باید عبرت بگیریم؛‏‎ ‎‏ببینیم با مجالس روضه مخالف بودند، معلوم می شود که مجالس روضه با آنها مخالف‏‎ ‎‏است؛ با روحانیت مخالف بودند، ببینیم که روحانیت برای آنها مضر است؛ با دانشگاه‏‎ ‎‏مخالف بودند، ببینیم که دانشگاه با آنها مخالف است. بودن یک دانشگاه صحیح با آنها‏‎ ‎‏مخالف است. بله، آنها دانشگاهی که به دست خودشان درست بشود و همه چیزش را هم‏‎ ‎‏خودشان درست بکنند و جوانهایی که از دانشگاه بیرون بیایند همه برای خودشان عمل‏‎ ‎‏بکنند، با آن مخالف نیستند. اما امروز با دانشگاه مخالفند. در انقلاب اسلامی، با‏‎ ‎‏دانشگاهش مخالفند، با مجالس روضه اش مخالفند، با روحانی اش مخالفند، با جوان‏‎ ‎‏متدیّن بازاری اش مخالفند، با همه مخالفند.‏


صحیفه امامجلد 13صفحه 328
‏     امروز مخالفت همه جانبۀ ابرقدرتهاست با این ملت در همۀ مظاهر اسلامی اش و ما‏‎ ‎‏باید بیدار باشیم و توجه داشته باشیم. تبلیغات اینها برای ما ضررش بیشتر از جنگهاست.‏‎ ‎‏ساده نباید برخورد کرد با این تبلیغات. ما از جنگ چه ترسی داریم؟ یک ملتی که حاضر‏‎ ‎‏است برای شهادت و شهادت را فوز عظیم می داند، چه باکی از این مسائل دارد؟ از این،‏‎ ‎‏از اینکه باکی نیست. تازه وقتی که یک جنگی شروع می شود، ملت ما بیدار می شود.‏‎ ‎‏بیشتر متحرک می شود.‏

‏     شما ببینید که در این جنگی که به ایران تحمیل کردند و اشخاص خائن به اسلام،‏‎ ‎‏مخالف سرسخت با اسلام، این جنگ را بپا کردند، ایران چه جور باز زنده شد، یکپارچه‏‎ ‎‏ایران دوباره انقلاب کرد و توجه کرد به یک مقصد؛ سرتاسر ایران. کدام کار ممکن بود‏‎ ‎‏که اینطور مردم را بسیج کند؟ این جنگ بود که بسیج کرد. پس ‏‏[‏‏در‏‎ ‎‏]‏‏جنگ چیزهایی‏‎ ‎‏است که ما خیال می کنیم بد است، بعد خوب از کار درمی آید. البته جوانهایی ما از دست‏‎ ‎‏دادیم. این اسلام از این جوانها خیلی از دست داده، و ما در این جنگ بیشتر از جنگ‏‎ ‎‏صفین تا حالا از دست ندادیم؛ خیلی هم کمتر از اوست، لکن برای اسلام است. وقتی‏‎ ‎‏برای اسلام است، ما چه باکی داریم. جنگ برای ما، ما را بیدار کرد. آن رخوت و سستی‏‎ ‎‏اگر پیدا می شد، دوباره برگشت به یک قرصی و محکمی.‏

‏     آن که انسان ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ می ترساند این تبلیغاتی است که بیخ گوش اینها، یکی، یکی گفته‏‎ ‎‏می شود و بعد یک جمعیتی می شوند و بعد زیادتر. از این شیطنتها باید یک قدری ترسید‏‎ ‎‏و توجه به آن کرد. از اینکه مجالس اسلامی را، مجالس عزا را در نظر شما سست می کنند‏‎ ‎‏و می روند تو دهات، این ور آن ور می افتند که فلانی گفته است که مجالس عزا لازم نیست‏‎ ‎‏و شما خدمت کنید به اینها، فلانی چطور همچو حرفی می زند؛ کسی که می داند که‏‎ ‎‏مجالس عزا چه جهت سیاسی دارد، چه جهت اسلامی دارد؟ البته باید آنها را هم بررسی‏‎ ‎‏کرد و تکلیف است برای دولت و برای ملت؛ برای همه، از خود ما هستند آنها، برادرهای‏‎ ‎‏ما هستند. آنها را خانه هایشان را خراب کردند و عده شان، زیادی را کشتند و از بین بردند‏‎ ‎‏و اینها هم بی خانمان شدند، آمدند. هر جا آمدند، باید مهمانداری کرد از آنها.‏


صحیفه امامجلد 13صفحه 329
طرح مسائل سیاسی ـ اجتماعی در مجالس عزاداری

‏     لکن این به آن معنا نیست که ما در آن مسئله ای که همه با هم باید مجتمع بشویم برای‏‎ ‎‏کوبیدن ابرقدرتها، از آن مسئله دست برداریم و برویم این کار را بکنیم. نخیر، هر دو را‏‎ ‎‏باید بکنیم. مجالس سرجای خودش باید باشد و مجالس عزا باید باشد و اهل منبر باید‏‎ ‎‏این شهادت امام حسین ـ سلام الله علیه ـ را زنده نگه دارند و ملت باید با همۀ قدرت این‏‎ ‎‏شعائر اسلامی را، خصوصاً این را، زنده نگه دارند. با زنده نگه داشتن او، اسلام زنده‏‎ ‎‏می شود: ‏اَنا مِنْ حُسَیْن‎[6]‎‏ که روایت شده است که پیغمبر فرموده است، این معنایش، معنا این‏‎ ‎‏است که حسین مال من است و من هم از او زنده می شوم. از او ‏‏[‏‏نقل‏‎ ‎‏]‏‏شده است. اینهمه‏‎ ‎‏برکات از شهادت ایشان است، با اینکه دشمن می خواست آثار را از بین ببرد؛ آنها‏‎ ‎‏درصدد بودند که اصل بنی هاشمی در کار نباشد. «لَعِبَت هاشمُ بالکذا»‏‎[7]‎‏ این حرف بود.‏‎ ‎‏آنها می خواستند اصل اسلام را ببرند و یک مملکت عربی درست کنند و این کارشان‏‎ ‎‏اسباب این شد که عرب و عجم و همه، همۀ مسلمین توجه پیدا کردند که نه، قضیه، قضیۀ‏‎ ‎‏عربیّت و عجمیّت و فارسیّت و اینها نیست، قضیۀ خدا و اسلام است.‏

‏     این مجالس را حفظ کنید. همۀ مجالسی که اجتماعات دینی است، اجتماعات اسلامی‏‎ ‎‏است، اینها اسلام را در قلوب ما زنده نگه می دارد. جماعات را حفظ کنید. جمعه را حفظ‏‎ ‎‏کنید. اعیاد اسلامی را، شعایری که در آن هست، حفظ کنید و مجالس عزا را با همان‏‎ ‎‏شکوهی که پیشتر انجام می گرفت و بیشتر از او، حفظ کنید و اهل منبر ـ ایّدهم الله تعالی ـ‏‎ ‎‏کوشش کنند در اینکه مردم را سوق بدهند به مسائل اسلامی و مسائل سیاسی ـ اسلامی.‏‎ ‎‏مسائل اجتماعی ـ اسلامی و روضه را دست از آن برندارید که ما با روضه زنده هستیم.‏


صحیفه امامجلد 13صفحه 330
بیان آثار و برکات جنگ تحمیلی

‏     بعضی از امور هست که باید به وسیلۀ آقایان، آقایانی که خطبا هستند و اهل منبر‏‎ ‎‏هستند، در سرتاسر کشور تذکر داده بشود به مردم:‏

‏     یکی همین که گفتم که ان شاءالله ، تذکر داده می شود و ان شاءالله ، مسلمین هم توجه‏‎ ‎‏می کنند به آن. یکی اینکه از جنگ خسته نشوند مردم. جنگ یک چیز خوبی است. البته‏‎ ‎‏ما پیشقدم نیستیم. برای جنگ ما پیشقدم نیستیم، لکن حالا که به ما تحمیل شده است، این‏‎ ‎‏یک آثار بزرگی دارد برای نهضت ما. یکی از آثارش این است که دشمنِ ما را رو سیاه‏‎ ‎‏کرد در دنیا. این می خواست که برای خودش یک حیثیتی پیدا بکند و اینکه دشمن اسلام‏‎ ‎‏بود و قبل از این هم که هجوم کند به ایران، با عراق آنطور معامله کرد و با علمای عراق‏‎ ‎‏آنطور معاملات کرد و با ملت عراق آنطور و با دسته جات برای عاشورا آنطور و برای‏‎ ‎‏زائرین کربلا، که برای اربعین می رفتند، آنطور جنایتکارانه عمل کرد. این در دنیا رسوا‏‎ ‎‏شد. و حالا هم هر چه می خواهد سالوسی کند و نماز بخواند و اظهار اسلامیت بکند و‏‎ ‎‏امثال ذلک، دیگر فایده ندارد. این دیگر نمی تواند با سالوسی، خودش را جا بیندازد.‏‎ ‎‏نمی توانست، لکن شاید بعضیها ـ آنهایی که خارج بودند از عراق ـ باورشان می آمد که‏‎ ‎‏این یک آدمی است که می خواهد خدمتی بکند و کذا و این حرفها. حالا معلوم شد که نه،‏‎ ‎‏همه فهمیدند که این آدم اینطوری است، وضعش اینطوری است. معلوم شد یک آدمی‏‎ ‎‏است که عرب نمی خواهد کار بکند. این خوزستان عربها را غالباً کشتند. اگر ایشان با‏‎ ‎‏عرب موافق است، چطور عرب کشی می کند؟ برای این هم نبوده است که چند کیلومتر از‏‎ ‎‏مملکت ایران را او ادعا دارد. چقدر ضرر کرده در این ملت عراق بیچاره چقدر ضرر کرد‏‎ ‎‏در این جنگ! و ملت اسلام چقدر ضرر برد؛ ضرر جانی، ضرر مالی، ضرر حیثیتی او برد!‏

‏     یکی از مسائلی که باز مرتب شد بر این، اینکه شیاطین فهمیدند قدرت اسلام در ایران‏‎ ‎‏چیست و قدرت ارتش ما و پاسدارهای ما ـ که خداوند همه را حفظ کند ـ آنطور نیست که‏‎ ‎‏آنها خیال می کردند. خلیجی ها هم فهمیدند که نه، مسائل آنطورها نیست و اگر ـ خدای‏‎ ‎‏نخواسته ـ یک وقت شیطنت کنند، ممکن است عکس العمل داشته باشد. دیگران هم‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 331
‏فهمیدند که نه، قدرت اسلام بیش از این مسائل است که اینها خیال می کنند. قدرت اسلام‏‎ ‎‏است که یک مملکت را یکپارچه بر ضد آنها به راه می اندازد؛ بسیج می کند. این قدرت‏‎ ‎‏اسلام است. این هم یکی از برکاتی بود که از این جنگ تحمیلی برای آنها ننگ بار آورد‏‎ ‎‏و برای ملت ما سلحشوری و قدرتمندی و بیداری.‏

‏     این جنگی که حالا به ما تحمیل شده است برای ما البته یک ضررهایی هم داشته است‏‎ ‎‏و برادرهای ما در آنجا و اشخاصی که در آنجا تلف شدند و در خرمشهر و در آبادان و در‏‎ ‎‏دزفول و اینها تلف شدند، خساراتی برایشان بار آمده و عده ای زن و بچه هایشان هم که‏‎ ‎‏سرپرستهای خودشان را از دست ـ مثلاً ـ داده اند. آنها هم کوچ کرده اند برای بلاد دیگر.‏‎ ‎‏باید آقایان به مردم سفارش کنند که اینها برادر ما هستند، اینها در راه اسلام و جنگ در‏‎ ‎‏اسلام اینطور آواره شده اند، اینها را باید مثل خودتان و مثل اولاد خودتان بدانید. اگر‏‎ ‎‏بچه های بی سرپرستی هستند و می تواند سرپرستی یکی از اینها را برای خودش نگه دارد‏‎ ‎‏و حفظ کند، حفظ کند. دولت باید اینها را با یک ترتیبی، مرتبی، منظمی، محترمانه برای‏‎ ‎‏اینها جا تهیه کند؛ برای اینها غذا تهیه کند. اینها آواره شده اند. نباید فکر این باشیم که ما‏‎ ‎‏خودمان هر چه می خواهیم داشته باشیم، دیگران هیچی. نخیر، باید کمک کنند به اینها،‏‎ ‎‏ثروتمندها کمک کنند به اینها، برادرهای مؤمن، خواهرها به اینها کمک کنند و اینهایی‏‎ ‎‏که در جنگ آسیب دیده اند اینقدر نگذارند مصیبت بیشتر برایشان بشود و آنها را مثل‏‎ ‎‏مهمان عزیز مهمانداری کنند و دولت هم باید جاهایی را برای اینها معیّن کند و آنها را‏‎ ‎‏حفاظت کند.‏

برخورد اسلامی در مواجهه با مسائل و مشکلات

‏     یکی هم اینکه باید دولت ما، ملت ما توجه به این معنا داشته باشد که در یک مملکتی‏‎ ‎‏که جنگ در آن هست، ممکن است که یک چیزهایی هم کمبود توی آن باشد. در ایران‏‎ ‎‏الحمدلله ، کم است این. اما اینطور نباشد که خودشان کمک کنند، مردمی کمک کنند بر‏‎ ‎‏اینکه کمبودی حاصل بشود، هجوم کنند ـ مثلاً ـ به خرید یک چیزی و نگهداری‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 332
‏بخواهند بکنند. گمان نکنند که با این جنگی که آنجا واقع شده است، ایران در مضیقه‏‎ ‎‏واقع می شود. نه،ایران در مضیقه واقع نمی شود. شما توجه کنید که مسائل را از راه‏‎ ‎‏اسلامی با آن برخورد کنید، از راه انسانی با آن برخورد کنید. اگر مسائل را از راه‏‎ ‎‏اسلامی اش ما با آن برخورد کنیم، نمی رسد به اینکه ما بخواهیم یک چیزی را احتکار‏‎ ‎‏کنیم یا مثلاً، گرانفروشی کنیم یا رفتار خلاف انسانی بکنیم. وقتی یک جنگی پیش آمد،‏‎ ‎‏باید مردم بیشتر به فکر این باشند که ایران را آرام نگه دارند. الحمدلله ، آرام هم‏‎ ‎‏هست.اینهایی که جمع می شوند در یک جایی برای خرید یک چیزی ـ که نمی دانم حالا‏‎ ‎‏هم هست یا نه، که می شدند قبلاً ـ اینها یک اشخاصی هستند مفسده جو و می خواهند‏‎ ‎‏تضعیف کنند روحیۀ شما را. ما هیچ واقعه ای برایمان واقع نشده؛ یک دسته ای آمدند در‏‎ ‎‏یک گوشه ای ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ مملکت ما خرابکاری می کنند. از این دزدها در ایران همیشه بوده. این‏‎ ‎‏دزدها خیلی بوده. زمانهای سابق زیاد بود که یک شهری را شلوغ می کردند، یک جایی‏‎ ‎‏را می بریدند، از بین می بردند. نباید با اینکه یک شلوغکاری در یک جایی شده است که‏‎ ‎‏الآن هم ان شاءالله از بین می رود. ‏‏[‏‏روحیۀ شما تضعیف شود‏‏]‏‏.‏

هشدار بر لزوم شکست حصر آبادان

‏     من منتظرم که این حصر آبادان از بین برود. و ‏‏[‏‏هشدار‏‏]‏‏ می دهم به پاسداران، قوای‏‎ ‎‏انتظامی و فرماندهان قوای انتظامی که باید این حصر شکسته بشود؛ مسامحه نشود در آن،‏‎ ‎‏حتماً باید شکسته بشود. فکر این نباشند که ما اگر اینها هم آمدند، بیرونشان می کنیم. اگر‏‎ ‎‏اینها آمدند، خسارات بر ما وارد می کنند. نگذارند اینها بیایند در آبادان وارد بشوند. از‏‎ ‎‏خرمشهر اینها را بیرون بکنند. حال تهاجمی بگیرند.‏

تقویت روحیه قوای مسلحه با تقدیر و پشتیبانی ملت

‏     باز توجه داشته باشند به اینکه اینهایی که از فرماندهان و از پاسداران و از سربازان و از‏‎ ‎‏ژاندارمری و همۀ اینها در آنجا مشغول هستند، اینها دارند جانفشانی و فداکاری می کنند.‏‎ ‎‏اینها همچو نیست که توی خانه ای نشسته باشند و راحت باشند؛ اینها هر کدام که رفتند در‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 333
‏این جبهه ها، فداکاری دارند می کنند. در هر حال، به نظرشان ممکن است که یک وقت ـ‏‎ ‎‏مثلاً ـ یک موشک فلان بیاید و اینها را از بین ببرد. باید از اینها قدردانی کنند، تقویت کنند‏‎ ‎‏روحیۀ اینها را، ملت باید تقویت کند روحیۀ اینها را. اینها مشغولند، مشغول بررسی‏‎ ‎‏هستند، مشغول برنامه ریزی هستند. از یک طرف مسامحه نباید بشود. از یک طرف هم‏‎ ‎‏مشغول به کار هستند اینها.‏

‏     کسانی که اطلاع نظامی ندارند، نباید دخالت کنند در کار نظامی. این مثل این است که‏‎ ‎‏ما بگوییم که فلان سرهنگ یک وقت بیاید به ما بخواهد بگوید که فقه اسلام اینطوری‏‎ ‎‏است. همین طوری که می بینید بعضیها از قرآن یک آیه ای را برمی دارند می خوانند و‏‎ ‎‏دنبال او یک مسائلی را می گویند، در صورتی که از قرآن هیچ اطلاعی ندارند و از اسلام‏‎ ‎‏هم هیچ اطلاعی ندارند. مایی که از نظام اطلاع نداریم و از جنگ اطلاع نداریم، نباید‏‎ ‎‏اظهار نظر بکنیم که خوب است این جوری بکنند. آخر شما چه می دانید که خوب است‏‎ ‎‏این جوری بکنند؟! من و شما اطلاع از این نداریم. هی برنامه ندهد کسی که ندارد یک‏‎ ‎‏اطلاعی را؛ نمی فهمد یک چیزی را، تضعیف نکند روحیۀ سربازهای ما را که با تمام‏‎ ‎‏قدرت، همۀ جناحهایشان دارند جانفشانی می کنند و ضربتهای زیاد به آنها زده اند. شما‏‎ ‎‏کنار نشسته اید و می گویید خوب است این جوری بکنند! آدمی که کنار گود نشسته، خیلی‏‎ ‎‏حرفها می تواند بزند. بگذارید که آنها روی نقشه هایی که دارند، طوری که می توانند،‏‎ ‎‏عمل بکنند و بحمدالله ، می توانند و ان شاءالله ، عمل می کنند. ‏

‏     ما هم صبر داریم. اینقدرها بی صبری نکنید. جنگ صفّین هجده ماه طول کشید با آن‏‎ ‎‏زحمات، هجده ماه طول کشید با آنهمه رنجهایی که بردند و با آنهمه تلفاتی که دادند. ما‏‎ ‎‏تازه دو ماه است، که کمتر از دو ماه است الآن که یک همچو چیزی هست. شمایی که به‏‎ ‎‏همۀ ابرقدرتها می گویید «ما ایستادیم و مقابله می کنیم» و مشتتان را گره می کنید که ما‏‎ ‎‏امریکا و شوروی و کذا را ‏‏[‏‏شکست می دهیم‏‏]‏‏، شما باید همچو قدرتمند باشید اگر پشت‏‎ ‎‏این خانه هایتان هم ـ خدای نخواسته ـ سرباز اجانب آمد، باز هم همان مشت گره کرده‏‎ ‎‏بروید و با هم در بیفتید و جنگ تن به تن بکنید.‏


صحیفه امامجلد 13صفحه 334
‏     شما که یک همچو کار بزرگی را کردید و حالا انگور را خوردید، نمی خواهید تبش‏‎ ‎‏را بکنید؟ یک همچو کار بزرگی که اعجاب دنیا را برای شما جلب کرده است، زحمت‏‎ ‎‏دارد. حفظ اسلام زحمت دارد. شما برای اسلام از اول قیام کردید و فریاد زدید: ما‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی می خواهیم. آنها هم همه شان مخالف با جمهوری اسلامی اند. همۀ‏‎ ‎‏قدرتها مخالف با جمهوری اسلامی اند. کسی که با همۀ قدرتها درافتاده و بحمدالله ، پیش‏‎ ‎‏برده تا حالا، حالا نباید به واسطۀ اینکه یک چیزی واقع می شود، یک شلوغی در یک‏‎ ‎‏جایی واقع می شود، این خیال کند که نه، به هم خورد وضع. شما در جنگی که، جنگ‏‎ ‎‏داخلی که با محمدرضا و ساواکش داشتید، چقدر شهید دادید! از 15 خرداد به این ور،‏‎ ‎‏شاید صدهزار شهید ما داده باشیم یا بیشتر. چقدر هم معلول داریم! حالا ما همۀ این‏‎ ‎‏بساطی که تا حالا واقع شده است اینقدرها نیست؛ خیلی چیز کمی است و آنقدری که به‏‎ ‎‏آنها ضایعه واقع کردیم، لشکر ما ضایعه واقع کردند، چندین برابر است. محکم باشید آقا!‏‎ ‎‏جوانهای ما محکم بایستند!‏

‏[‏‏یکی از حضار: ما همه سرباز توایم خمینی، گوش به فرمان توایم خمینی‏‎ ‎‏]‏‏ما همه سرباز خدا هستیم‏‎ ‎‏ان شاءالله . نه تو سرباز منی، نه من سرباز تو. همۀ ما با هم قیام کردیم که اسلام را در اینجا‏‎ ‎‏زنده کنیم و ان شاءالله ، به سایر جاها هم صادر کنیم. ما همه برادر با هم هستیم، دوست با‏‎ ‎‏هم هستیم و امیدوارم که همۀ ما دوش به دوش هم، هر کس هر مقداری که می تواند، من‏‎ ‎‏که یک پیرمرد ضعیف هستم، صحبت بکنم برای شما. آقای فلسفی که پیرمرد قوی‏‎ ‎‏ان شاءالله ، هستند، ایشان هم برای شما صحبت بکنند. آقایان اهل منبر هم برای مردم‏‎ ‎‏صحبت بکنند. این یک خدمتی است که از ماها برمی آید. ما ان شاءالله ، انجام بدهیم و‏‎ ‎‏امیدوارم که برای خدا باشد. شما هم هر کدام هر کاری ازتان برمی آید انجام بدهید.‏

تلاش برای خودکفایی کشاورزی و صنعتی

‏     جهاد کشاورزها این است که کشاورزی شان را تقویت کنند. امسال شنیدم بعضیها‏‎ ‎‏سستی می کنند و این برخلاف مسیر اسلام است. شما پارسال با آن گرفتاریها زیاد کردید‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 335
‏کشتتان را و امسال الحمدلله ، آن گرفتاریها کم است و به شما کمکهایی هم از طرف دولت‏‎ ‎‏می شود و باید خودتان به فکر باشید که اگر ابرقدرتها فردا منع کردند همۀ کشورها را که به‏‎ ‎‏ما گندم ندهند، خودمان داشته باشیم. خوب، کشاورزها باید به این فکر باشند و‏‎ ‎‏کشاورزی خودشان را تقویت کنند و بیشتر کنند و کارها را جوری کنند که ما دیگر محتاج‏‎ ‎‏نباشیم در خوردنمان هم به مردم.‏

‏     من امیدوارم که اشخاصی که تفکر دارند، مغز صنعتی دارند، اینها هم کارها را راه‏‎ ‎‏بیندازند و صنعت درست کنند خودشان. شما بدانید که اگر خودتان به فکر بیفتید،‏‎ ‎‏[‏‏می توانید‏‏]‏‏. نگذاشتند شماها به فکر بیفتید، هی آمدند به شما دادند، شما هم تنبل شدید.‏‎ ‎‏خودتان به فکر بیفتید که برای خودتان انجام بدهید. کارهای خودتان را می توانید انجام‏‎ ‎‏بدهید. گمان نکنید که ما حتماً باید همه چیزمان را از دیگران بگیریم. نه، شما به فکر این‏‎ ‎‏باشید که همه چیزتان را خودتان درست کنید. این ژاپن بود که در سالهای قبل محتاج بود‏‎ ‎‏و خودش به فکر افتاد و خودش کارهای خودش را درست کرد و الآن صادر می کند به‏‎ ‎‏امریکا هم. آن هندوستان بود که در آن زمان، آنقدر احتیاج داشت، حالا الآن دارد‏‎ ‎‏خودش احتیاجات خودش را رفع می کند. مغزهای شما کوچکتر از مغزهای دیگران‏‎ ‎‏نیست. شما خودتان به فکر باشید. توجه کنید که کار خودتان را خودتان انجام بدهید.‏

‏     الآن مهم این است که کشاورزی باید چندین برابر سابق باشد. دولت باید کمک بکند‏‎ ‎‏و مردم باید جدّیت بکنند. من امیدوارم که در این سالی که می آید، به کوشش شماها، به‏‎ ‎‏کوشش جوانهای ما، کشاورزیهای ما، کارهای کشاورزی ما همچو بشود که ما محتاج‏‎ ‎‏نباشیم به دیگران در خوراکمان. همین طور کارخانه ها کارها را انجام بدهند، خودشان راه‏‎ ‎‏بیندازند کارخانه را. شما خودتان باید انجام بدهید کار خودتان را. هی منتظر این نباشید‏‎ ‎‏که یکی دیگر بیاید شما را اداره کند. خودتان اداره کنید خودتان را. من امیدوارم که همۀ‏‎ ‎‏این کارها به دست خودتان بشود و هیچ به خودتان خوفی راه ندهید. ما آن قدرتهای‏‎ ‎‏بزرگ را هُل دادیم و بیرونشان کردیم و کسی نمی تواند شما را ان شاءالله ، دیگر هُل بدهد‏‎ ‎‏از مملکت خودتان.‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 13صفحه 336

  • - پیشرفت.
  • - میرزا محمد فیض قمی متوفای 1329 شمسی از علمای برجسته قم در بدو تأسیس حوزه علمیه.
  • - از مدرسین برجستۀ اخلاق در حوزه علمیه قم و تهران.
  • - عارف قزوینی.
  • - سورۀ آل عمران، آیۀ 97: «و برای خدا، حج آن خانه بر مردم واجب است».
  • - حضرت رسول اکرم ص فرمود: «حُسَیْنٌ مِنّی وَ اَنَا مِن حُسَیْن» حسین از من است و من از حسینم. بحار الانوار، ج43، ص261، ح1.
  • - اصل این بیت چنین است:لَعِبَت هاشِم بالمُلکِ فلا               خبرٌ جاءَ و لا وحیٌ نزَلیعنی آل هاشم با سلطنت و ملک بازی کردند و نه خبری از غیب آمد و نه وحی نازل شد. سیرۀ ابن هشام، ج3، ص143 و 144.