سخنرانی

سخنرانی در جمع طلاب و دانشجویان (روز وحدت حوزه و دانشگاه)

سخنرانی

‏زمان: قبل از ظهر 27 آذر 1359 / 10 صفر 1401 ‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: اهمیت نقش حوزه و دانشگاه و بیان وظایف این دو نهاد علمی‏

‏مناسبت: روز وحدت حوزه و دانشگاه‏

‏حضار: مدرسان و طلاب حوزۀ علمیه قم، دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

وحدت حوزه و دانشگاه

‏     چه مجلس شورانگیزی است و چه اجتماع مبارکی! یک روز بود که دانشگاه و‏‎ ‎‏حوزه های علمیه نه آنکه از هم جدا بودند، جَوّی به وجود آورده بودند که با هم شاید‏‎ ‎‏دشمن بودند. نه دانشگاهی تحمل روحانی را داشت و نه روحانی تحمل دانشگاهی.‏‎ ‎‏اساس هم این بود که دو قشری را که با اتحادشان تمام ملت متحد می شوند از هم جدا نگه‏‎ ‎‏دارند، و با هم مخالفشان کنند تا ملت اتحاد پیدا نکند. بحمدالله در این نهضت اسلامی،‏‎ ‎‏این انقلاب اسلامی، این تحول بزرگ حاصل شد که هیچ یک از این دو طایفه خودشان‏‎ ‎‏را از دیگری ان شاءالله جدا نمی دانند. آن وحشتی که دانشگاهیها از معمَّم داشتند و آن‏‎ ‎‏وحشتی که معمَّمین از دانشگاهیها داشته اند، به اذن خدای تبارک و تعالی مرتفع شد. و‏‎ ‎‏حالا شما برادران دانشگاهی و برادران روحانی در کنار هم برای رفع مشکلات و برای به‏‎ ‎‏پیروزی رساندن انقلاب مجتمع هستید.‏

بی فایده بودن علم بدون تهذیب و تعهّد

‏     دانشگاه و حوزه های علمیه و روحانیون می توانند دو مرکز باشند برای تمام ترقیات و‏‎ ‎‏تمام پیشرفتهای کشور. و می توانند دو مرکز باشند برای تمام انحرافات و تمام انحطاطات.‏‎ ‎‏از دانشگاه هست که اشخاص متفکر متعهد بیرون می آید. اگر دانشگاه، دانشگاه باشد،‏‎ ‎‏اگر دانشگاه واقعاً دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامی باشد؛ یعنی در کنار تحصیلات متحقَّق‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 412
‏در آنجا، تهذیب هم باشد، تعهد هم باشد، یک کشوری را اینها می توانند به سعادت‏‎ ‎‏برسانند. و اگر حوزه های علمیه مُهذَّب باشند و متعهد باشند، یک کشور را می توانند‏‎ ‎‏نجات بدهند. علمِ تنها اگر ضرر نداشته باشد، فایده ندارد. تمام این، وقتی ما به یک نظر‏‎ ‎‏وسیعی به همۀ دنیا و به همۀ دانشگاههایی که در دنیا هست بیندازیم، تمام این مصیبتها که‏‎ ‎‏برای بشر پیش آمده است ریشه اش از دانشگاه بوده. ریشه اش از این تخصصهای‏‎ ‎‏دانشگاهی بوده. این همه ابزار فنای انسان و این همه پیشرفتهایی که به خیال خودشان در‏‎ ‎‏ابزار جنگی دارند، اساسش از دانشمندانی بوده است که از دانشگاه بیرون آمده اند.‏‎ ‎‏دانشگاهی که در کنار او اخلاق نبوده است، در کنار او تهذیب نبوده است. و تمام‏‎ ‎‏فسادهایی که در یک ملتی یا ملت ها پیدا شده است از حوزه های علمیه ای بوده است که‏‎ ‎‏متعهد به دستورات اسلامی نبوده اند. تمام این ادیانی که ساخته شده است از دانشمندان و‏‎ ‎‏علما سرچشمه گرفته است. علمی که پَهْلویِ او اخلاق و تعهد اسلامی نبوده است،‏‎ ‎‏تهذیب نبوده است، دنیا را دانشگاه به فساد کشانده است. و دنیا را دانشگاه می تواند به‏‎ ‎‏صلاح بکشد. دانشگاههای سرتاسر جهان اگر موازین انسانی را، اخلاق انسانی را، آنچه‏‎ ‎‏که در فطرت انسان است، در کنار تعلیم و تعلّم قرار بدهند، یک عالَم، عالَم نور می شود.‏‎ ‎‏و اگر تخصصها و علمها منفصل باشد از اخلاق، منفصل باشد از تهذیب، منفصل باشد از‏‎ ‎‏انسان آگاه، انسان متعهد، این همه مصیبتهایی که در دنیا پیدا شده است از همان متفکرین‏‎ ‎‏و متخصصین دانشگاهها بوده. این دو مرکز ـ که مرکز علم است ـ هم می تواند مرکز تمام‏‎ ‎‏گرفتاریهای بشر باشد و هم می تواند مرکز تمام ترقیات معنوی و مادی بشر باشد. علم و‏‎ ‎‏عمل، علم و تعهد به منزلۀ دو بال هستند که با هم می توانند به مراتب ترقی و تعالی برسند.‏

اهمیت نقش دانشگاه در جامعه

‏     شما پنجاه سال دیدید که در این حکومت جائر، دانشگاه بود، اساتید دانشگاه بودند و‏‎ ‎‏کشور ما را همان اساتید دانشگاه و همان دانشگاهها کشاندند به دامن اَبرقدرتها. این‏‎ ‎‏فاجعه بوده است برای این ملت که ابزار عملش، دست کسانی باشد که متعهد نیستند و به‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 413
‏فکر خودشان نیستند. این فاجعه است که ابزار علم در دست اشخاصی باشد که متعهد‏‎ ‎‏نیستند و اخلاق اسلامی ندارند. فرق بین دانشگاه و حوزه های علمیه نیست در اینکه اگر‏‎ ‎‏همراه با علم، تعهد باشد، تزکیه باشد، با این دو بال علم و اخلاق و عمل، مملکت‏‎ ‎‏خودشان را، کشور خودشان را نجات می دهند. و از حلقوم آنهایی که می خواهند همه‏‎ ‎‏چیز ما را ببرند نجات می دهند. و اگر علم تنها باشد، فقط در دانشگاهها تحصیل علم‏‎ ‎‏باشد، در مدارس تحصیل علم باشد، این علم، انسان را به فنا می کشد. منشأ همۀ‏‎ ‎‏گرفتاریهای یک کشور از دانشگاه هست و حوزه های علمی. و منشأ همۀ سعادتها، مادی‏‎ ‎‏و معنوی، از دانشگاه است و حوزه های علمی. اینکه نقشه های بزرگ برای نفوذ کردن در‏‎ ‎‏دانشگاهها و تربیت کردن جوانهای ما را به یک تربیتهایی که برخلاف مصالح کشورشان‏‎ ‎‏است، این برای این است، که اگر دانشگاه فاسد بشود، یک کشور فاسد می شود. اگر‏‎ ‎‏دانشگاه فقط نظرش به این باشد که تحصیل علم بکند، ما فرض این را می گیریم که خیر،‏‎ ‎‏خوب هم تحصیل می کرد ـ در صورتی که این طور نبود ـ، اگر ما فرض بکنیم که در‏‎ ‎‏دانشگاه، تمام علوم و فنون به وجه اعلا پیاده می شود، و به جوانهای ما تعلیم می شود،‏‎ ‎‏لکن در پهلوی او تبلیغاتی است که همین علم را آلت قرار می دهند از برای انحطاط یک‏‎ ‎‏کشور. اینهایی که از دانشگاهها بیرون آمده بودند و به مقامهای وزارت و کذا رسیده‏‎ ‎‏بودند و به مقامات دیگر، همینها بودند که ما را به دامن شرق و غرب کشاندند، و ما را‏‎ ‎‏وابسته کردند به آنها. ما که می گوییم که باید دانشگاه و فرهنگ اصلاح بشود، ما‏‎ ‎‏نمی خواهیم که دانشگاه نباشد. ما می خواهیم دانشگاهی باشد که برای ملت باشد، برای‏‎ ‎‏خودمان باشد. دانشگاهی که در خدمت امریکا باشد، نبودش بهتر است. این قدر‏‎ ‎‏اشخاص از تعطیل دانشگاه ناراحت اند، دانشگاهی که به حسب آنچه که به من یکی از‏‎ ‎‏مطّلعین گفت همین چند روز پیش از این، دانشگاهی که اتاق جنگ بوده برای کردستان؛‏‎ ‎‏یعنی در دانشگاه اتاقی بوده است که جنگ کردستان را، جنگ دمکرات را و سایر اشرار‏‎ ‎‏را اینها اداره می کرده اند، شماها یک همچو دانشگاهی می خواهید؟!‏

‏     شما که فریادتان بلند شده است که چرا دانشگاه تعطیل است، می خواهید یک همچو‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 414
‏دانشگاهی باز بشود؟ اتاق جنگ باز بشود برای هدایت دمکرات و امثال این که ایران را‏‎ ‎‏به باد فنا بدهند؟ این دانشگاه را شما می خواهید؟ تأسفتان برای این دانشگاه است؟ آیا‏‎ ‎‏این دانشگاه اگر بسته باشد بهتر نیست که باز باشد؟‏

لزوم انقلاب فرهنگی در دانشگاهها

‏     البته باید این اشخاصی که مأمورند که انقلاب فرهنگی دانشگاه را درست بکنند‏‎ ‎‏تعجیل بکنند که در اوّل مرتبه، فرصت عمل حاصل شده باشد. و دانشگاه، دانشگاه‏‎ ‎‏اسلامی و دانشگاه برای خود ملت باشد، و الاّ همین ما درِ دانشگاه را باز کنیم و هر که‏‎ ‎‏می رود برود. شما مگر ندیده اید که آن وقت که دانشگاه باز بود چه فسادهایی بود؟‏‎ ‎‏دانشگاه سنگر بود از برای کمونیستها و اتاق جنگ بود برای کمونیستها. وشما تأسف‏‎ ‎‏می خورید که این دانشگاه نیست. می فهمید چه می گویید؟ از روی فهم می گویید؟ اگر از‏‎ ‎‏روی فهم می گویید، باید تکلیفتان معیّن بشود. و اگر از روی نادانی می گویید، چطور شما‏‎ ‎‏این دانشگاهی را که در چندمین ماه پیش، در یک سال، چقدر پیش، مرکز همۀ فسادها‏‎ ‎‏قرارش داده بودند، و در چنگال کمونیستها و چریکها و سایر ارگانهای منافق بود حالا‏‎ ‎‏می خواهید باز بشود؟ می خواهید باز آنها بیایند؟ أسفِ شما بر این است که چرا منافقین‏‎ ‎‏نباشند در دانشگاه؟ تأسف شما بر این است که چرا اسلام باید باشد در دانشگاه؟‏‎ ‎‏دانشگاهی که مرکز یک همچو کارهایی باشد، این دانش هم حتی ندارد، برای اینکه‏‎ ‎‏تحصیل و دانش وقت می خواهد، وقت آرام می خواهد، محیط آرام می خواهد، محیطی‏‎ ‎‏که هر روز به جان هم بیفتند و به هم بکوبند هم را، این محیط نمی تواند محیط حتی علم‏‎ ‎‏باشد. شمایی که دانشگاه را می خواهید با همان وضعش باز بشود، شما می خواهید ما را به‏‎ ‎‏همان وابستگیهایی که داشتیم ما را برسانید، و ما را برگردانید به حال وابستگی. نه‏‎ ‎‏دانشگاهی دیگر حاضر است به این کار و نه ملت حاضر است. شماها که این قدر‏‎ ‎‏دلسوزی برای دانشگاه می کنید و تعطیل، خوب بیایید وارد بشوید در کار. دانشگاه را‏‎ ‎‏یک دانشگاه اسلامی اش کنید، کمک کنید، نه اینکه بنشینید بنویسید که چرا دانشگاه‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 415
‏تعطیل است. آن دانشگاه را شما می خواهید؟ دانشگاه زمان رضاخان و زمان محمدرضا‏‎ ‎‏را می خواهید شما؟ می خواهید از دانشگاه امثال «شریف امامی‏‎[1]‎‏ بیرون بیاید؟ اصلاح‏‎ ‎‏کنید خودتان را آقا! توجه شما ندارید به مسائل. خدا نکند که توجه داشته باشید». لکن‏‎ ‎‏حمل به صحت این است که شما توجه ندارید به مسائل. شم سیاسی، شماها ندارید.‏‎ ‎‏دانشگاهها در سرتاسر دنیا در خدمت ابرقدرتها هستند و بوده اند، و ما می خواهیم نباشد‏‎ ‎‏این. در دانشگاههای ما هم اصلاً عملش هم این قدرها نبود. یک عده ای، البته هم متعهد‏‎ ‎‏بودند و هم چه، اما در اقلیت واقع شده بودند که مشت محکم کمونیستها نمی گذاشت‏‎ ‎‏اینها کاری انجام بدهند. حالا هم اگر دانشگاه باز بشود، اساتید متعهد داشته باشیم،‏‎ ‎‏نمی گذارند اینها که دانشگاه، دانشگاه باشد. حتی دانشگاه، دانشش هم در آن نبود. اگر‏‎ ‎‏دانش در آن بود، چرا الآن بعد از این همه سال و میلیاردها خرج و بودجه این ملت صرف‏‎ ‎‏شد، و حالا وقتی که می خواهند یک مریضی را که یک قدری مرض آن مشکل است‏‎ ‎‏معالجه کنیم، می گویید باید برود به خارج؟ این وابستگی نیست؟ شما یک همچو‏‎ ‎‏دانشگاهی می خواهید که بعد از پنجاه سال مریضش باید برود درانگلستان خودش را‏‎ ‎‏معالجه کند؟ اگر دانشگاه به همان حال باشد، هر روزی که بر دانشگاه بگذرد بر فساد این‏‎ ‎‏مملکت اضافه می شود. ما را خواهی نخواهی دانشگاه می کشد به دامن امریکا یا‏‎ ‎‏شوروی؛ این نمی شود، غیر از این، برای اینکه اساس از دانشگاه شروع می شود. مردم‏‎ ‎‏بازار نمی توانند ما را بِکِشند به دامن شوروی یا امریکا. مردمی که دهقان هستند‏‎ ‎‏نمی توانند ما را بکشند به دامن این و آن. مردمی که در کارخانه ها هستند نمی توانند این‏‎ ‎‏کار را بکنند. معمّمین هم نمی توانند این کار را بکنند ولو اینکه در آنها آدم فاسد باشد.‏‎ ‎‏آن که می تواند ما را وابسته و در دامن امریکا یا شوروی بِکِشد، دانشگاه است، برای‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 416
‏اینکه همه چیز ما در دانشگاه است. همت کنید با هم دانشگاه را اصلاح کنید. هی ننویسید‏‎ ‎‏که چرا دانشگاه باز نمی شود. آن دانشگاه نباید باز بشود. دانشگاهی که امثال «شریف‏‎ ‎‏امامی» را تربیت می کند نباید هم باز بشود. دانشگاه باید علم و تخصص را به آن مرتبۀ‏‎ ‎‏عالی برساند، و تعهد و اخلاق و اسلامیت را هم به آن مرتبۀ عالی. باید مهذّب بشود، هم‏‎ ‎‏دانشگاه هم حوزه های علمیه.‏

وظیفۀ حوزه ها و دانشگاهها در تربیت انسان

‏     باید از حوزه های علمیه یک عالِمی به تمام معنا متعهد بیرون بیاید، و مرکز ساخت‏‎ ‎‏انسان باشد؛ و دانشگاه هم مرکز ساخت انسان. ما انسان دانشگاهی می خواهیم، نه معلم و‏‎ ‎‏دانشجو. دانشگاه باید انسان ایجاد کند و انسان بیرون بدهد از خودش. اگر انسان بیرون‏‎ ‎‏داد از خودش، انسان حاضر نمی شود که کشور خودش را تسلیم کند به غیر. انسان حاضر‏‎ ‎‏نمی شود که تحت ذلّت برود و اسارت. آنها هم از انسان می ترسند.‏

‏     سابق رضاخان از مدرّس می ترسید برای اینکه انسان بود. آن وقت هم مدرّس از‏‎ ‎‏قراری که از او نقل کرده اند گفته بود که: «در مجلس ما یک مسلمان هست، آن هم ارباب‏‎ ‎‏کیخسرو»‏‎[2]‎‏ رضاخان رقیب خودش را مدرّس می دانست، به دیگران اعتنایی نداشت.‏‎ ‎‏رقیب خودش را مدرّس می دانست که وقتی که می ایستاد و صحبت می کرد، متزلزل‏‎ ‎‏می کرد همه را. یک انسان بود، وضع زندگی اش آن بود که شما شنیدید و من دیدم. وقتی‏‎ ‎‏که وکیل شد یعنی؛ از اول به عنوان فقیهی که باید در مجلس باشد تعیین شد. آن طور که‏‎ ‎‏نقل کرده اند، یک گاری با یک اسبی ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ اصفهان خریده بود و سوار شده بود و خودش‏‎ ‎‏آورده بود تا تهران. آنجا آن را هم فروخته بود. و منزلش یک منزل مُحقَّر از حیث‏‎ ‎‏ساختمان. یک قدری بزرگ بود ولی محقَّر از حیث ساختمان. و زندگی یک زندگی‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 417
‏مادون‏‎[3]‎‏ عادی که در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود. کرباسی که باید از خود‏‎ ‎‏ایران باشد می پوشید. این وطنخواهها کدام لباسشان مال ایران است؟‏

‏     باید همۀ اشخاصی که علاقه دارند به این کشور، علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به‏‎ ‎‏این ملت، توانشان را روی هم بگذارند برای اصلاح دانشگاه. خطر دانشگاه از خطر بمب‏‎ ‎‏خوشه ای بالاتر است. چنانچه خطر حوزه های علمیه هم از خطر دانشگاه بالاتر است.‏‎ ‎‏باید تهذیب بشوند اینها. باید اشخاص متعهد ـ چه در حوزه های علمیه و چه در دانشگاه ـ‏‎ ‎‏کمر خودشان را محکم ببندند برای اصلاح. حالا شما آقایان یک قدم برداشتید و این‏‎ ‎‏قدم پُر برکتی است و او اینکه آن دیوار بزرگی که بین شما کشیده بودند، آن سدّ عظیمی را‏‎ ‎‏که مابین به اصطلاح فیضیه و دانشگاه کشیده بودند، آن سد را شما شکستید. این قدم اول‏‎ ‎‏است که شما برداشتید، و قدمهای بعد، کوشش در اینکه از همه جهات مستقل باشید و‏‎ ‎‏وابسته نباشید. من این عرضی را که می کنم، خوب دیگر نمی توانم بعد ببینم شما را که به‏‎ ‎‏آن مرتبه رسیده اید. دیگر اواخر کار است برای من. امّا من می گویم که دیگران و نسلهای‏‎ ‎‏آتیه ای که ـ ان شاءالله ـ می آیند متوجه باشند که این دو مرکز باید با هم باشند. و این دو‏‎ ‎‏مرکز باید علم و عمل، و علم و تهذیب را به منزلۀ دو بالی بدانند که با یکی از آنها‏‎ ‎‏نمی شود پَرید، قدمهای بعد؛ تهذیب است.‏

دانشگاه مرکز علم و تهذیب

‏     مهم این است که دانشگاه یک کسی که از آن بیرون بیاید بفهمد که من با بودجۀ این‏‎ ‎‏مملکت تحصیل کرده ام، متخصص شده ام، به مقامات عالیه علم رسیده ام، و باید برای‏‎ ‎‏این مملکت خدمت بکنم. و برای استقلال این کشور باید خدمتگزار باشم. باید این‏‎ ‎‏اساتید دانشگاه آن چیزهایی که در سالهای طولانی و خصوصاً در این تقریباً پنجاه سال‏‎ ‎‏آخر در مغز این جوانها انباشته کرده اند؛ و به آنها همچو باورانده بودند که ما خودمان‏‎ ‎‏چیزی نیستیم و باید همه چیزمان از آنجا باشد، که این موجب این شد که مغزهای اینها به‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 418
‏کار نیفتاد برای این که، خودشان یک چیزی را ایجاد کنند. باید آنهایی که به این کشور‏‎ ‎‏علاقه دارند، آنهایی که به این ملت علاقه دارند، آنهایی که خودشان وابسته نیستند و‏‎ ‎‏خدمتگزار ابرقدرتها نیستند، آنها همت کنند به اینکه دانشگاه را یک مرکزی درست‏‎ ‎‏کنند که مرکز علم وتهذیب باشد، که همۀ تخصصها در خدمت خود کشور باشد نه اینکه‏‎ ‎‏متخصص بشود و با آن تخصصش ما را به دامن امریکا بکشد. متخصص بشود و با آن‏‎ ‎‏تخصصش به کشور ما ضربه وارد کند. هر چه متخصصتر؛ بدتر.‏

‏     آن کسی که مهذَّب نشده است، و آن کسی که برای کشور خودش احساس نکرده که‏‎ ‎‏من برای این کشور هستم و از این کشور، من استفاده کرده ام و استفادۀ علمی ام را باید به‏‎ ‎‏این کشور تحویل بدهم، اگر این احساس نباشد و این باور نباشد، دانشگاه بدترین مرکزی‏‎ ‎‏است برای اینکه ما را به تباهی بکشد. و اگر این احساس پیدا شد و این اساتید دانشگاه،‏‎ ‎‏آنهایی که متعهدند، آنهایی که توجه دارند، آنهایی که در زمان سابق برای این مملکت‏‎ ‎‏غصه می خوردند، باید خودشان را مجهز کنند که این فرزندان ایران، متعهد و در خدمت‏‎ ‎‏خود ایران باشند. اگر اینطور بشود، دانشگاه بالاترین مقامی است که کشور ما را به‏‎ ‎‏سعادت می رساند.‏

‏     دانشگاه دو راه دارد: راه جهنم و راه سعادت. راه ذلّت و مسکنت و نوکرمآبی و امثال‏‎ ‎‏اینها، و راه عظمت و عزّت و بزرگمنشی. دانشگاه همین دانشگاه را تا ما داریم فایده‏‎ ‎‏ندارد. ما دانشگاه پنجاه سال است داریم. و از دانشگاه هر چه فساد توی این مملکت پیدا‏‎ ‎‏شد از این اشخاصی بود که در دانشگاه تحصیل کرده بودند، تخصص هم شاید داشتند.‏‎ ‎‏آن «احمدی»‏‎[4]‎‏ زمان رضاخان که بسیاری از رجال این مملکت را او با آمپولش کشت،‏‎ ‎‏آن هم از دانشگاهها، تخصص هم داشت، ولی تخصص را به این راه که آنهایی را که امر‏‎ ‎‏می شد به او که باید کشته بشوند، با یک آمپول آنها را می کشت. شما یک همچو‏‎ ‎‏دانشگاهی می خواهید و یک همچو اساتیدی و یک همچو تخصصی؟ از آن طرف هم‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 419
‏دانشگاه، از آن، اشخاصِ شریف بیرون می آید، و ما می خواهیم همه شان شریف باشند.‏

ضرورت کوشش حوزه ها در تربیت اشخاصی مهذَّب

‏     فیضیه، اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمی خورد. «اَلْعِلْمُ هُوَ‏‎ ‎‏الْحِجابُ الاَْکْبَرْ»‏‎[5]‎‏ هرچه انباشته تر بشود علم، حتی توحید که بالاترین علم است، انباشته‏‎ ‎‏بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مُهذَّب نباشد، از خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏دورتر می کند. باید کوشش بشود در این حوزه های علمیه، چه حال و چه بعدها کوشش‏‎ ‎‏بشود که اینها را مهذَّب کنند. در کنار علم فقه و فلسفه و امثال اینها، حوزه های اخلاقی،‏‎ ‎‏حوزه های تهذیب باشد، و حوزه های سلوک «الی الله تعالی». شما می دانید که مرحوم‏‎ ‎‏شیخ فضل الله نوری را کی محاکمه کرد؟ یک معمّم زنجانی؛‏‎[6]‎‏ یک ملاّی زنجانی‏‎ ‎‏محاکمه کرد و حکم قتل را او صادر کرد؛ وقتی معمّم، ملاّ؛ مهذّب نباشد، فسادش از همه‏‎ ‎‏کس بیشتر است. در بعض روایات هست که در جهنم، بعضیها ـ اهل جهنم ـ از تَعفُّن بعض‏‎ ‎‏روحانیین در عذاب هستند، و دنیا هم از تعفُّن بعضی از اینها در عذاب است.‏

‏     تا اصلاح نکنید نفوس خودتان را، از خودتان شروع نکنید و خودتان را تهذیب‏‎ ‎‏نکنید، شما نمی توانید دیگران را تهذیب کنید. آدمی که خودش آدم صحیحی نیست‏‎ ‎‏نمی تواند دیگران را تصحیح کند؛ هرچه هم بگوید فایده ندارد. کوشش کنند علمایی که‏‎ ‎‏الآن در حوزه ها هستند؛ در هر حوزه ای از حوزه های اسلامی که این جوانها که با یک‏‎ ‎‏فطرت سالم می آیند، بعد از ده، بیست سال با یک فطرت فاسد بیرون نروند. تهذیب‏‎ ‎‏لازم است؛ هم در شما و هم در شما. البته همه، همۀ ملت و همۀ انسانها باید مهذَّب‏‎ ‎‏بشوند. لکن تاجر اگر مهذَّب نشد، کارش یک کار گرانفروشی و نمی دانم اینهاست که‏‎ ‎‏وقتی همه اش را روی هم بگذارند فسادش زیاد است، اما یک نفر این قدرها فساد ندارد.‏‎ ‎‏اما عالِم اگر فاسد بشود، یک شهر را، یک مملکت را به فساد می کشد، چه عالِم دانشگاه‏‎ ‎‏باشد و چه عالِم فیضیه، فرقی نمی کند. ان شاءالله خداوند تبارک و تعالی، این قدمی را که‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 420
‏شما عزیزان برداشتید و آن وحدت بین شما و دانشگاه و شما و روحانیون، این قدم را‏‎ ‎‏مبارک کند و توجه به این داشته باشید که حالا که شما نزدیک به هم دارید می شوید،‏‎ ‎‏نقشه هایی که برای جدا کردن شما از هم است، بیشتر به کار می افتد.‏

نقشه دشمنان؛ جدایی میان حوزه و دانشگاه

‏     آن وقت جدا کرده بودند شما را از هم. یک دیواری کشیده بودند. شما آن طرف و‏‎ ‎‏آنها هم آن طرف. هر دو هم به هم بدبین و آنها هم استفاده اش را می کردند. حالا که‏‎ ‎‏می بینند که یک تحولی پیدا شده است؛ دانشگاهی متمایل شده است به روحانی،‏‎ ‎‏روحانی متمایل شده است به دانشگاهی، با هم هستند و می خواهند با هم کشور خودشان‏‎ ‎‏را به پیش ببرند، حالا شیاطین بیشتر در فکر هستند که روحانی را از یک طرف بکوبند و‏‎ ‎‏دانشگاهی را از یک طرف، و فساد کنند بین این دو تا. به آنها بگویند که اینها چطورند، به‏‎ ‎‏اینها بگویند آنها چطورند. چشمهایتان را باید خیلی باز کنید. در این زمان چشم و گوشها‏‎ ‎‏باید خیلی باز باشد که یک وقت می بینید از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فیضیه‏‎ ‎‏شما را به فساد می کشانند. شما را به تفرقه می کشانند، اینها نمی توانند ببینند. اینهایی که‏‎ ‎‏نمی خواهند این کشور یک کشور صحیح و سالم باشد، و اربابهای آنها که از اوّل هم‏‎ ‎‏نمی خواستند، نمی توانند ببینند که شما با هم مجتمع شده اید و می خواهید با هم کار کنید.‏‎ ‎‏آنها عواقب این امر را برای خودشان می دانند که اگر حقیقتاً دانشگاهی و حوزه های‏‎ ‎‏علمی و همۀ دانشگاهها در هر جا که هستند اینها با هم بشوند و با هم نقشه داشته باشند‏‎ ‎‏برای پیروز کردن انقلاب، این برای آنها چه عواقبی دارد. آنها این مطالب را مطالعه‏‎ ‎‏کرده اند، می فهمند و در صدد این هستند که نگذارند شماها با هم باشید. چشم و گوشتان‏‎ ‎‏را ـ چه دانشگاهیها و چه طلاب علوم روحانی ـ چشم و گوشتان را باز کنید. و هر که به شما‏‎ ‎‏یک مطلبی بود گفت که در آن مسیر باشد، توجه کنید که این یک غرضی در آن هست.‏‎ ‎‏هر وقت آمدند گفتند روحانی چه جوری است، و هر وقت آمدند گفتند دانشگاهی چه‏‎ ‎‏جوری است، بدانید که این کاری که شما کردید، برای آنها سنگین دارد تمام می شود.‏


صحیفه امامجلد 13صفحه 421
‏     و باید ـ ان شاءالله ـ به پیش بروید و اشخاصی هم که هر کس در هر جا هست و‏‎ ‎‏می تواند خدمت بکند به این اجتماع و خدمت بکند به این دانشگاه و خدمت بکند به این‏‎ ‎‏فیضیه، باید خدمت بکند که آنها را، هم مهذّب کند و هم عالِم، متخصّص و هم متحد.‏‎ ‎‏من امیدوارم به اینکه شماها این قدم را برداشتید، این قدمها یک قدمهای بلندتری در‏‎ ‎‏دنبال داشته باشد، و با فضل خدای تبارک و تعالی، شما این مملکت خودتان را نجات‏‎ ‎‏بدهید از این انگلهایی که حالا دارند فساد می کنند و از انگلهایی که بعدها هم خواهند‏‎ ‎‏آمد.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 13صفحه 422

  • - جعفر شریف امامی که چند دوره ریاست مجلس سنا را به عهده داشت و در اوج انقلاب پس از جمشید آموزگار به نخست وزیری رسید. او عامل اصلی کشتار مردم تهران در میدان ژاله شهدای فعلی بود. به دستور او در تهران و یازده شهر کشور حکومت نظامی اعلام شد و هزاران تن از مردم بیگناه و بیدفاع کشود به ضرب گلوله های دژخیمان شاه به شهادت رسیدند.
  • - ارباب کیخسرو، نماینده ارتشی ها در مجلس شورای ملی بود، مدرس در یکی از نطقهایش در مجلس گفت: «در مجلس یک مسلمان هست و آن ارباب کیخسرو است، و این بدان معنا بود که هیچیک از نمایندگان آن مجلس مسلمان واقعی نیستند.
  • - کمتر از، پایین تر از.
  • ـ پزشک احمدی پزشک شهربانی که عده زیادی از مبارزین عصر حکومت رضاخان را با آمپول هوا کشت و یا برای افرادی که زیر شکنجه کشته می شدند، گواهی مرگ طبیعی صادر می کرد.
  • ـ دانش بزرگترین حجاب است.
  • ـ شیخ ابراهیم زنجانی.