سخنرانی

سخنرانی در جمع دانشجویان شیراز و اصفهان (مقدم بودن امر تربیت بر تعلیم)

سخنرانی

‏زمان: قبل از ظهر 18 دی 1359 / 1 ربیع الاول 1401 ‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: اهمیت تعلیم و تربیت و مقدّم بودن امر تربیت بر تعلیم‏

‏حضار: گروهی از دانشجویان مراکز تربیت معلم شیراز، اصفهان، اراک و یزد‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

معلم بودن انبیاء و مدرسه بودن عالم

‏     آقایانی که از بلاد مختلفه آمده اند و دانشجویان تربیت معلّم هستند، لازم است که‏‎ ‎‏راجع به معلّم و تربیت معلّم، یک چند جمله عرض کنم. عالَم، مدرسه است و معلّمین این‏‎ ‎‏مدرسه، انبیا و اولیا هستند. و مربی این معلّمین، خدای تبارک و تعالی است. خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی، تعلیم و تربیت کرده است انبیا را. و ارسال کرده آنها را برای تربیت و‏‎ ‎‏تعلیم کافۀ ناس. انبیای بزرگ اولوالعزم مبعوث اند بر تمام بشر و سمت معلّمی و مربی‏‎ ‎‏دارند نسبت به تمام بشر، و معلّم آنها و مربی آنها حق تعالی است. و آنها هم بعد از اینکه‏‎ ‎‏به تعلیمات الهی تعلیم شدند و تربیت پیدا کردند مأمورند که بشر را تربیت کنند و تعلیم. ‏

‏راجع به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ در قرآن کریم است که: ‏هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی‎ ‎الاُْمِیّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیْاتِهِ وَ یُزَکّیهمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة‎[1]‎‏ انگیزۀ بعث را در این آیه‏‎ ‎‏شریفه ذکر می فرماید که: خدای تبارک و تعالی است که در بین این امیین و بیسوادها و‏‎ ‎‏کسانی که تربیت و تعلیم الهی نداشته اند رسول فرستاده است، تا اینکه آیات خدا را بر‏‎ ‎‏آنها قرائت کند، و آنها را با قرائت آیات قرآن و تربیتهایی که خود او شده است در‏‎ ‎‏تعلیمات الهی، آنها را به مردم عرضه کند و تزکیه کند آنها را و تعلیم کند بر آنها کتاب و‏‎ ‎‏حکمت را. در این آیه نکات زیادی هست راجع به اهمیت تربیت معلم و اهمیت تعلیم و‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 503
‏تعلم. با تعبیر ‏هُوَ الَّذی‏، اوست که این کار را کرده است. کانّه یک مطلب بااهمیتی است که‏‎ ‎‏می فرماید: ‏هُوَ الَّذی بَعَثَ‏ این است که فرستاده است بین مردم. و همۀ عالم امی هستند. حتی‏‎ ‎‏آنهایی که به حسب ظاهر درسهایی خوانده اند. و به حسب ظاهر صنایعی را می دانند. و‏‎ ‎‏مسائلی را اطلاع بر آن دارند. لکن همۀ آنها نسبت به آن تربیتی که از جانب خدا به وسیلۀ‏‎ ‎‏انبیا به آنها می شود همه امی هستند. همه در ضلال مبین هستند.‏

معیار مؤمن و غیر مؤمن

‏     تنها راه تربیت و تعلیم راهی است که از ناحیۀ وحی و مربی همۀ عالم رب العالمین،‏‎ ‎‏تنها راه آن راهی است که از ناحیۀ حق تعالی ارائه می شود. و آن تهذیبی است که با تربیت‏‎ ‎‏الهی به وسیلۀ انبیا مردم آن تربیت را می شوند. و آن علمی است که به وسیلۀ انبیا بر بشر‏‎ ‎‏عرضه می شود. و آن علمی است که انسان را به کمال مطلوب خودش می رساند. همان که‏‎ ‎‏در آیۀ دیگر می فرماید که: ‏اَلله ُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ وَ الَّذینِ کَفَرُوا اَوْلِیاؤُهُمُ‎ ‎الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلَی الظُّلُماتِ.‎[2]‎‏ دو گروه اند. مردم: یک گروه مؤمن هستند که‏‎ ‎‏تحت تربیت انبیا واقع شده اند. به واسطۀ تربیت انبیا از همۀ ظلمتها و از همۀ گرفتاریها و از‏‎ ‎‏همۀ تاریکیها خارج شدند آنها. به واسطۀ تعلیمات انبیا وارد شدند در نور، در کمال‏‎ ‎‏مطلق. این آیه؛ میزان مؤمن را و معیار ایمان را بیان می فرماید، و مدّعیان ایمان را از‏‎ ‎‏مؤمنین جدا می فرماید. مؤمنین آنها هستند که به واسطۀ تربیت حق تعالی و به واسطۀ‏‎ ‎‏تربیت انبیایی که مرّبا‏‎[3]‎‏ هستند به تربیت الهی، از همۀ ظلمتها، از همۀ نقیصه ها، از همه‏‎ ‎‏چیزی که انسان را از راه باز می دارد، اینها را خارج می کنند از همۀ ظلمتها به نور. میزان‏‎ ‎‏مؤمن این میزان است. هر کس از همۀ ظلمتها به واسطۀ تعلیم انبیا خارج شده است و به‏‎ ‎‏نور مطلق رسیده است این مؤمن است. مدّعیان ایمان زیادند، لکن مؤمنین اَندک اند.‏‎ ‎‏آنهایی که در مقابل مؤمنین هستند ‏وَالَّذینَ کَفَروا‏ آنهایی که کافر هستند، آنها اولیایشان خدا‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 504
‏نیست و طاغوت است و طاغوت، کفار را از نور خارج می کند و به همۀ ظلمتها واصل‏‎ ‎‏می کند. معیار مؤمن و غیر مؤمن به حسب این آیۀ شریفه این است. مؤمن حقیقی آن طور‏‎ ‎‏تبعیت از انبیا کرده است، و آن طور در تحت تربیت انبیا واقع شده است که از همۀ ظلمتها‏‎ ‎‏و از همۀ نقصها بیرون آمده است و به نور رسیده است. و مربّیِ او و ولیِّ او هم خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی است، و مربیانِ به واسطه هم انبیا هستند؛ یعنی اینها تربیت شده های خدا‏‎ ‎‏هستند و آمده اند که ماها را، همۀ بشر را تربیت کنند. و اگر ما در تحت تربیت آنها واقع‏‎ ‎‏بشویم، از آن علومی که آنها برای بشر آورده اند ما استفاده کنیم و از آن تعلیماتی که‏‎ ‎‏کرده اند ما بهره برداریم؛ ما در صراط مستقیم واقع می شویم و هدایت به نور می شویم،‏‎ ‎‏هدایت به خدای تبارک و تعالی می شویم که آن نور مطلق است.‏

تقدّم تربیت بر تعلیم

‏     مسئله تربیت بالاتر از تعلیم است. در آن آیۀ شریفه هم تلاوت آیات قرآن را؛ یعنی‏‎ ‎‏رساندن آن تعلیماتی که در راه تربیت و تعلیم است، بعد از اینکه این را می فرماید، بعد‏‎ ‎وَیُزَکّیهِمْ‏ را می فرماید. از این ممکن است استفاده بشود که مسئلۀ تزکیه و مسئلۀ تزکیۀ نفس‏‎ ‎‏اهمیتش بیشتر از مسئله تعلیم کتاب و حکمت است، مقدمه از برای این است که کتاب و‏‎ ‎‏حکمت در نفس انسان واقع بشود. اگر تزکیه بشود انسان، تربیت بشود و به تربیتهایی که‏‎ ‎‏انبیا ـ علیهم السلام ـ برای بشر هدیه آوردند، بعد از تزکیه کتاب و حکمت هم در او به‏‎ ‎‏معنای حقیقی خودش، در نفس انسان نقش می بندد و انسان به کمال مطلوب می رسد. و‏‎ ‎‏لهذا بعد از یک آیۀ دیگر می فرماید که: ‏مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْریةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ‎ ‎اَسْفاراً‎[4]‎‏ می خواهد بفرماید که علم تنها فایده ندارد. علمی که تربیت در او نباشد، تزکیه در‏‎ ‎‏او نباشد، این علم فایده ندارد. همان طوری که اگر الاغ و حمار، چنانچه الاغ به بار او‏‎ ‎‏کتاب باشد، هر کتابی باشد، کتاب توحید باشد، کتاب فقه باشد، کتاب انسانشناسی باشد،‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 505
‏هر چه باشد، در بار او باشد و به دوش او باشد، چطور فایده ندارد و آن حمار از او‏‎ ‎‏استفاده نمی کند؛ آنهایی هم که انبار علم در باطنشان هست و باطنشان تمام علوم را فرض‏‎ ‎‏کنید، تمام صناعات را، تمام تخصصات را داشته باشند، لکن تربیت و تزکیه نشده باشند،‏‎ ‎‏آنها هم آن علومشان برای آنها فایده ندارد، بلکه بسیاری از اوقات مضرّ است. بسیاری از‏‎ ‎‏اوقات هست که آن کسی که عالم است، آن کسی که همه چیز را می داند لکن تزکیه نشده‏‎ ‎‏است، تصفیه نشده است، تربیت الهی نشده است، آن علمش وسیله است از برای اینکه‏‎ ‎‏بشر را به تباهی بکشد. چه بسا عالمانی که برای بشر تباهی هدیه می آوردند. آنها از جهال‏‎ ‎‏بدتر هستند و چه بسا متخصصانی که برای بشر هلاکت ایجاد می کنند، تباهی ایجاد‏‎ ‎‏می کنند. آنها از مردم عامی بدتر هستند. ضررشان بیشتر است. همان است که قرآن فرمود‏‎ ‎‏که: ‏کَمَثَلِ الْحِمارِ‎[5]‎‏ و از آن هم بالاتر اینکه موجب صدمه به دیگران می شود. شما که برای‏‎ ‎‏تربیت معلم قیام کردید، و هر کس که برای تربیت معلم قیام کرده است باید بداند که اولاً‏‎ ‎‏شغل، شغلی الهی است. خدای تبارک و تعالی مربّی معلّمین است که انبیا باشند. اولاً‏‎ ‎‏شغل، شغلی الهی است و ثانیاً تربیت و تزکیه، مقدّم بر تعلیم است. مدرسه های ما،‏‎ ‎‏دانشسراهای ما، دانشگاههای ما و همۀ مدارس علوم ـ چه علوم اسلامی یا غیر اسلامی‏‎ ‎‏باشد ـ اینها اگر در آنها تربیت باشد، تزکیه باشد، آنها می توانند خدمتها بکنند و برای بشر‏‎ ‎‏سعادت را به هدیه بیاورند. و همۀ سعادتهای بشر از علم و ایمان و تزکیه است: ‏اِنَّ الاِنْسانَ‎ ‎لَفی خُسْرْ‎[6]‎‏ انسان، اصلش این حیوانی که به اسم انسان خوانده می شود، در خسارت و زیان‏‎ ‎‏است مگر یک طایفه. آنهایی که ایمان آوردند به خدای تبارک و تعالی و آنچه که او‏‎ ‎‏فرموده است، و اعمال صالحه بجا آوردند، و از آثارش هم این است که ‏تَواصَوْا بِالْحَقِّ‎[7]‎‎ ‎‏توصیه به حق و توصیه به صبر می کنند. والاّ اگر از این استثنای ‏اِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا ‏خارج شد، ‏لَفی‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 506
خُسْر‏ است، در خسران است، در زیان است. کوشش کنید که تربیت بشوید و تزکیه بشوید‏‎ ‎‏قبل از اینکه تعلیم و تعلم باشد. کوشش کنید که همدوش با درس خواندن و تعلیم، تربیت‏‎ ‎‏باشد که او مقدّم است به حسب رتبه بر تعلیم و بر تلاوت آیات و بر تعلیم کتاب و‏‎ ‎‏حکمت. تربیت معلّم باید بکنید؛ یعنی معلّمینی تربیت بشوند که این معلمین علاوه بر‏‎ ‎‏اینکه آگاهی بر همۀ علومی که مورد احتیاج انسان است و مورد احتیاج بشر، چه در دنیا و‏‎ ‎‏چه در آخرت هست، علاوه بر این و مقدم بر این، تزکیه در کار باشد، تصفیۀ نفس در کار‏‎ ‎‏باشد، والاّ تربیتهای شما و تعلیمهای شما بدون تزکیه و بدون اینکه تصفیه نفس بشود،‏‎ ‎‏برای بشر اگر ضرر نیاورد، نفع نخواهد آورد بلکه ضرر دارد. تمام این ضررهایی که بشر‏‎ ‎‏می بیند، تمام این خسرانهایی که بشر در این سیّاره می بیند، از دست همین عالِمهایی‏‎ ‎‏هستند که تخصص را دارند، لکن تربیت را ندارند ما اگر تزکیه داشتیم و تربیت اسلامی‏‎ ‎‏شده بودیم و خدای تبارک و تعالی ولیّ ما بود، و ولیّ ما طاغوت نبود، این نقصهایی که‏‎ ‎‏در اطراف کشورمان و همین طور در اطراف جهان هست، این نقصها نبود، این اختلافات‏‎ ‎‏نبود، همۀ اختلافاتی که پیدا می شود الاّ فقط یکی که آن اختلاف مابین حق و باطل است،‏‎ ‎‏تمام اختلافاتی که پیدا می شود برای این است که ما تربیت نشدیم و ما تزکیه نشدیم.‏‎ ‎‏بزرگترین دشمنی که ما داریم عبارت از خودمان است اَعْدی عَدُّوِکَ‏‎[8]‎‏ آن نفسی است‏‎ ‎‏که در بین جنبۀ‏‎[9]‎‏ خودِ شما هست. خود انسان، دشمن بزرگ خود انسان است. اگر تربیت‏‎ ‎‏نشود، اگر تزکیه نشود، انسان را هم خود انسان به تباهی می کشد و به ظلمتها وارد می کند و‏‎ ‎‏آخرش ظلمت بزرگ است که آن جهنم است. ما اگر خودمان را تربیت بکنیم‏‎ ‎‏مشکلاتمان همه رفع می شود. همۀ مشکلات از این است که ما تربیت نشده ایم. یک‏‎ ‎‏تربیت الهی و تحت بیرق اسلام در نیامدیم. به حسب واقع، همۀ این کشمکشهایی که شما‏‎ ‎‏ملاحظه می کنید، همۀ این کارشکنیهایی که برای ملت ما هست، همۀ اینها برای این است‏‎ ‎‏که تربیت نیست در کار، تزکیه نیست در کار، فقط یا جهالت است و یا علمی که از جهالت‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 507
‏برای انسان مضرتر است. میزان علم را خدای تبارک و تعالی به وسیلۀ انبیا ذکر فرموده‏‎ ‎‏است. و واقع مطلب همین است که ‏اَلْعِلمُ نُورٌ‎[10]‎‏ علم نوری است که خدا در قلوب مردم او‏‎ ‎‏را وارد می کند اگر نورانیت آورد برای انسان، این علم است. و اگر حجاب شد برای‏‎ ‎‏انسان، آن علم نیست، آن حجاب است «اَلْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الاَْکْبَرُ».‏‎[11]‎

‏    ‏‏شمایی که می خواهید تربیت بشوید، تربیت معلم یا تربیت بکنید، تربیت معلم، در‏‎ ‎‏رأس هر امری این است که با این تعلیمها تربیت را مقدم بدارید. این جوانها نفوسشان‏‎ ‎‏مستعد است از برای گرفتن هر چیزی که وارد بشود در نفوس. نفوس جوانها یک آینۀ‏‎ ‎‏صیقلی است که باز از آن فطرت خودش جدا نشده است. و این آینه همه چیز در آن‏‎ ‎‏نقش می شود ببندد. چنانچه معلّم، یک معلّمی باشد که دعوت به نور بکند، دعوت به‏‎ ‎‏صلاح بکند، دعوت به اسلام بکند، دعوت به اخلاق صالحه بکند، دعوت به ارزشهای‏‎ ‎‏انسانی بکند، آن ارزشهایی که عندالله ارزش است، اگر معلّم این کار را بکند، همان‏‎ ‎‏طوری که انبیا مردم را از ظلمات به نور می کشانند، این معلّم هم این بچه ها را از ظلمات به‏‎ ‎‏نور وارد می کند. و همین شغلی است که شغل انبیاست. و اگر خدای نخواسته، معلّمی یا‏‎ ‎‏معلّمهایی بر خلاف مسیر حق باشند، تربیت نشده باشند، تزکیه نشده باشند، برخلاف‏‎ ‎‏صراط مستقیم الهی باشند، این آینه های صیقلی که نفوس جوانهای ماست، در آن همان‏‎ ‎‏تعلیمات اعوجاجی که در این خود معلم هست نقش می بندد، و او را رو به انحراف‏‎ ‎‏می برد یا به طرف شرق و یا به طرف غرب.‏

کمال جمهوری اسلامی؛ برقراری حکومت و عدل الهی

‏     جمهوری اسلامی محتاج به تربیت و تزکیه است. تمام قشرهای ملت ما و همۀ ملتها‏‎ ‎‏احتیاج به تربیت و تزکیه دارند، احتیاج به تعلیماتی که از ناحیۀ انبیا آمده است دارند.‏‎ ‎‏مجرد اینکه ما ادعا بکنیم که جمهوری ما اسلامی است این ادعا پذیرفته نیست. آن وقت‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 508
‏جمهوری ما اسلامی می شود و به کمال خودش می رسد که خدای تبارک و تعالی در این‏‎ ‎‏ملت و در این کشور حاکم باشد؛ یعنی از آن نقطه اولی تا آن آخر حکومت، حکومت‏‎ ‎‏الهی باشد. سردمداران، همه الهی باشند. کسانی که در رأس حکومت هستند، کسانی که‏‎ ‎‏در رأس امور هستند الهی باشند، از نفسانیت خارج شده باشند، خود را نبینند، شخصیت‏‎ ‎‏خود را نبینند، چون نه خودی دارند و نه شخصیتی، هرچه هست از خداست. اگر انسان‏‎ ‎‏الهی بشود و ادراک بکند که این بندگان راه خدا، اینها بندگان خدا هستند و باید با آنها آن‏‎ ‎‏کرد که خدا راضی است، اگر ما بیدار بشویم و بفهمیم که ما از خدا هستیم و به او رجوع‏‎ ‎‏می کنیم ـ ‏اِنّا لله وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ‎[12]‎‏ ـ اگر این دو کلمه را ما در زندگی بفهمیم که ما از او هستیم‏‎ ‎‏و همه از اوست و ما هیچ هستیم و هیچ نداریم و هرچه داریم از اوست و ما به سوی او‏‎ ‎‏برگشت می کنیم و از ما حساب می برند، ما را در حساب واقع می کنند، این دو کلمه را اگر‏‎ ‎‏ما بفهمیم، با بندگان خدا آن طور که خدا راضی است و آن طور که امر خداست عمل‏‎ ‎‏می کنیم. در همۀ ارگانهای دولتی، در همۀ بازارهای اسلامی، در همۀ کوچه و خیابانهای‏‎ ‎‏ممالک اسلامی و در همه جا اگر این کلمه الهی وارد بشود، در کارخانه ها وارد بشود، در‏‎ ‎‏مزارع وارد بشود، در مدارس وارد بشود، در وزارتخانه ها وارد بشود، در مجالس شورا و‏‎ ‎‏شوراها این دو کلمه اگر وارد شد و ایمان به او آمد، و انسان ادراک کرد این را و ایمان به‏‎ ‎‏او آورد؛ یعنی در قلبش واقع شد که ما و همه از خدا هستیم و به او رجوع می کنیم، همۀ‏‎ ‎‏موجودات از خداست و باید با عدل الهی با آنها رفتار کرد و همۀ ما برمی گردیم به خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی، و اگر با عدل الهی رفتار کردیم خدای تبارک و تعالی به ما رحمت بزرگ‏‎ ‎‏را وارد می کند، و اگر با عدل الهی رفتار نکردیم، آنجا خدا با ما با عدل رفتار می کند که‏‎ ‎‏هیچ کس نمی تواند از زیر آن بار بیرون برود.‏

سعادت بشر در علم همراه با تربیت

‏     آنها که گمان می کنند که مدارس باید علم در آن باشد و دیگر کاری به این مسائل‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 509
‏نداریم، باید متخصصین باشند، ساده اندیشند آنها. ساده اندیشی است که انسان گمان کند‏‎ ‎‏که یک معلمی که انحراف دارد، معلّمی که یا طرف شرق است و یا طرف غرب، یا تربیت‏‎ ‎‏شرقی دارد یا تربیت غربی،آن را ما معلم قرار بدهیم از برای این فرزندانی که نفوسشان‏‎ ‎‏مثل آینه صیقلی است. و هرچه در او وارد بشود می پذیرد. ساده اندیشی است که ما‏‎ ‎‏جوانهای خودمان را به دست معلمی بدهیم که به طرف شرق می رود و بچه های ما را‏‎ ‎‏شرقی کند، یا به طرف غرب می رود و بچه های ما را غربی کند. ساده اندیشی است که ما‏‎ ‎‏گمان کنیم که فقط تخصص، میزان است و علم، میزان است. علم الهی هم میزان نیست.‏‎ ‎‏علم توحید هم میزان نیست. علم فقه و فلسفه هم میزان نیست. هیچ علمی میزان نیست.‏‎ ‎‏آن علمی میزان است و آن علمی برای بشر سعادت است که تربیت در او باشد، که او از‏‎ ‎‏مربّی القا شده باشد، از کسی که تربیت الهی شده است القا بشود به بشر. آن اگر در همۀ‏‎ ‎‏مدارس ما ـ چه مدارس علوم اسلامی و چه مدارس علوم دیگر ـ اگر در همۀ آنها این معنا‏‎ ‎‏باشد و انحراف در کار نباشد و استقامت باشد، چندی نمی گذرد که همۀ جوانهای ما که‏‎ ‎‏امید آتیه این مملکت هستند، همه اصلاح می شوند. و همه نه شرقی و نه غربی بار‏‎ ‎‏می آیند، و همه بر صراط مستقیم واقع می شوند. ساده اندیشی است که ما گمان بکنیم که‏‎ ‎‏کافی است برای ما اینکه یک اشخاصی باشند دارای علم، اشخاصی باشند که علم داشته‏‎ ‎‏باشند و تربیت، و لااقل علم داشته باشند و انحراف نداشته باشند. فرضاً که ما بخواهیم که‏‎ ‎‏علم را رواج بدهیم و از علم علما استفاده کنیم، باید علمی باشد و لااقل انحراف نباشد،‏‎ ‎‏کار نداشته باشد به شرق و غرب. این طور نباشد که معلّمین ما و مربّیهای جوانهای ما،‏‎ ‎‏تربیت مسکو شده باشند یا تربیت واشنگتن. ساده اندیشی است که ما گمان کنیم که باید‏‎ ‎‏همۀ اینها که تخصص دارند هر طوری می خواهند باشند. باید بیایند و ما از آنها استفاده‏‎ ‎‏کنیم. استفاده نمی توانیم بکنیم اگر مرض ظاهری ما را یک متخصص خوب بکند،‏‎ ‎‏امراض باطنی برای ما ایجاد می کند، از یک مرض کم به یک مرض بزرگ، از یک‏‎ ‎‏مرض کوچک به یک مرض بزرگ ما را می کشاند. باید توجه داشته باشیم ما به همۀ‏‎ ‎‏مسائل. همین حزب بعثی را که ملاحظه می کنید که الآن مبدأ این همه گرفتاری برای‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 510
‏کشور ما و برای کشور مُسْلمِ عراق ایجاد کرده است، و برای آنجا بیشتر از اینجا ایجاد‏‎ ‎‏کرده است. اینها همینها هستند که بسیاریشان متخصصند، و بسیاریشان دانشگاه رفته و از‏‎ ‎‏دانشگاه بیرون آمده اند، لکن تربیت نداشتند، تزکیه نداشتند. اگر علم باشد و تزکیه نباشد،‏‎ ‎‏هم آن رژیم سابق پیش می آید و هم این رژیم صدام. اگر ما تزکیه نکنیم خودمان را و‏‎ ‎‏چنانچه همراه با علم، تزکیه نباشد؛ کشور ما هم کشیده می شود به همان طرفها و ما هم‏‎ ‎‏صدام خواهیم شد. باید تربیت شما، تربیت معلم، یک تربیت اسلامی باشد، یک تربیت‏‎ ‎‏انسانی باشد، یک تربیت در صراط مستقیم باشد. والاّ تربیت مسکو را نمی توانیم بپذیریم‏‎ ‎‏و تربیت واشنگتن را هم نمی توانیم بپذیریم.‏

لزوم رفتار انسانی با اسیران جنگی

‏     اگر ما تربیت بشویم، و بحمدالله ملت ما تحولی حاصل کرده است و مقدمه این است‏‎ ‎‏که تربیت آخر هم بشود، با همۀ اشخاصی که با ما هم حتّی مخالف هستند به طور انسانیت‏‎ ‎‏عمل می کنیم. چنانچه الآن می بینید که ارتش ما و پاسدارهای ما با این اُسَرایی که آوردند،‏‎ ‎‏به طور انسانیت عمل می کنند و باید بیشتر عمل کنند. من سفارش می کنم تمام کسانی را که‏‎ ‎‏این اُسَرا در اسارت آنها هستند، به حسن سلوک و به رفتار انسانی، و مهمان اند اینها برای‏‎ ‎‏شما. و البته الآن در دست آنها اسلحه نیست. و من اعلام می کنم که هر کس از افراد ملت‏‎ ‎‏ما اسلحه را کنار بگذارد و بیاید در ملت ما وارد بشود مثل سایر افرادی که هستند، آنها در‏‎ ‎‏پناه اسلام محفوظ هستند. ولی ما این قدر ساده اندیش نیستیم که کسانی که اسلحه دارند و‏‎ ‎‏اتاق جنگ دارند آنها را هم وارد بکنیم در بین کشور خودمان و شغل به آنها بدهیم و یا‏‎ ‎‏معلمشان کنیم و یا در وزارتخانه ها ببریم. اسلحه داشتن دلیل بر خیانت است و توطئه.‏‎ ‎‏اسلام خیانتکار را تأدیب می کند. و کسانی که توطئه گرند از دنیا بیرون می کند. ما نه آن‏‎ ‎‏طور هستیم که اگر توبه کار بشوند و اسلحه را زمین بگذارند و بیایند، آنها را نپذیریم. اگر‏‎ ‎‏هر یک از جیش عراق که به روی ما اسلحه کشیده است اسلحه را کنار بگذارد و پناه‏‎ ‎‏بیاورد به مملکت اسلامی ما، آنها را مثل مهمانان عزیز می پذیریم. و هر کس از این‏‎ ‎‏جناحهای داخلی که تا حالا شرارت کردند و مشغول شرارت اند دست بردارند و اسلحه‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 13صفحه 511
‏را کنار بگذارند و در دامن ملت وارد بشوند آنها را می پذیریم. و هر کس اسلحه در دست‏‎ ‎‏اوست مثل جیش صدام حسابش می کنیم. الآن این اشخاصی که اسیر مملکت اسلامی‏‎ ‎‏هستند اینها اسلحه ندارند، و اینها باید به طور انسانی، به طور خوب با آنها رفتار بشود که‏‎ ‎‏می شود. لکن در عراق آن دستگاههای تبلیغاتی عراق که هر روز دروغ می گوید، راجع‏‎ ‎‏به این هم دروغپردازی می کند که نه، اشخاصی که اسیر می شوند با آنها چه می کنند و چه‏‎ ‎‏می کنند. در صورتی که این حرف دروغ است و مملکت ما این اسرا را به طور انسانی، به‏‎ ‎‏طور اسلامی، به طور خوب با آنها رفتار می کند و پذیرایی از آنها می کند. و هر کس که‏‎ ‎‏می خواهد بیاید، از دنیا بیایند ببینند که چه می کنند اینها. البته تبلیغات سوء زیاد است و ما‏‎ ‎‏باید احتراز کنیم از کارهایی که تبلیغات سوء در آن کارها بهانه پیدا می کند.‏

اعلام برائت از اعمال خلاف قانون

‏     ما در هر جا که هستیم، پاسبانها در هر جا که هستند، پاسدارها در هر جا که هستند،‏‎ ‎‏ارتشیها در هر جا که هستند، ژاندارمری در هر جا که هست، و ارگانهای دولتی هر جا که‏‎ ‎‏هستند، موظف اند که به مسائل اسلامی رجوع کنند، و مسائل را اسلامی ختم کنند. ما‏‎ ‎‏می خواهیم یک مملکت اسلامی باشد. و من اعلام می کنم که هر کس به من نسبت بدهد‏‎ ‎‏مطلبی را که بر خلاف دستورات اسلامی است، دروغ گفته است. و هر کس که به من‏‎ ‎‏نسبت بدهد که من راضی هستم به اینکه یک وجب از زمین مردم غصب بشود، برخلاف‏‎ ‎‏موازین اسلامی اخذ بشود، یا یک شاهی از مردم گرفته بشود و مصادره بشود و موازین‏‎ ‎‏اسلامی نداشته باشد، یا یک محاکمه بشود بر خلاف موازین اسلامی، یا یک تازیانه به‏‎ ‎‏کسی زده باشد برخلاف مصالح اسلامی، من از آنها بَری هستم. و خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏هم بَری است. من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همۀ انسانها را و سلامت و‏‎ ‎‏سعادت ملت خودمان و کشور خودمان را می خواهم و از خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏می خواهم که شما موفق بشوید در تربیت معلم. و معلمهای تربیت شدۀ صحیح را در‏‎ ‎‏کشور ما تربیت کنید که سعادت ملت ما حاصل بشود.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 13صفحه 512

  • ـ سورۀ جمعه، آیۀ 2: اوست خدایی که میان مردم امی، پیامبری از خودشان برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا را تلاوت کند و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمتشان بیاموزد.
  • ـ سورۀ بقره، آیۀ 257: «خدا یار اهل ایمان است، آنان را از تاریکیها بیرون آوَرد و به سوی روشنایی ببرد. و آنان که راه کفر گزیدند، یار ایشان شیطان و دیو راهزن است، آنها را از روشنایی به تاریکیهای گمراهی افکند...».
  • ـ تربیت شده اسم مفعول.
  • ـ سورۀ جمعه، آیۀ5: «وصف حال آنان که تحمل علم تورات کرده و خلاف آن عمل نمودند، در مَثَل به حماری ماند که بار کتابها برپشت کشد (و از آن هیچ نفهمد و بهره نبرد).
  • - «مانند الاغ».
  • - سورۀ عصر، آیۀ2: «که انسان همه در خسارت و زیان است».
  • ـ سورۀ عصر، آیۀ3: «إِلاَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّـالِحَـاتِ وَتَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ» مگر آنان که به خدا ایمان آورده و نیکو کار شوند و به راستی و درستی و پایداری در دین، یکدیگر را سفارش کردند و به حفظ دین و اطاعت حق ترغیب و تشویق کردند
  • - «دشمن ترین دشمنِ تو».
  • - سینه.
  • - دانش نور است.
  • - دانش، همان بزرگترین حجاب است.
  • - سورۀ بقره، آیۀ 156: ما از خداییم، وبه سوی او باز می گردیم.