سخنرانی

سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم و پرسنل شهربانی (جلوگیری از تفرقه)

سخنرانی

‏زمان: صبح 4 اسفند 1359 / 17 ربیع الثانی 1401 ‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: تشریح نقش و وظایف نیروهای نظامی ـ انتظامی ـ محکومیت چماق داری به هر شکلی ـ‏‎ ‎‏کمال بزرگ انسانی؛ حق خواهی برای حق‏

‏حضار: اقشار مختلف مردم ـ نمایندگان و مسئولان سیاسی عقیدتی شهربانیهای سراسر کشور ـ‏‎ ‎‏نمایندگان کلانتریهای تهران و پرسنل شهربانی و پلیس تهران‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

سخنی با نیروهای انتظامی

‏     ‏‏من امروز یک کلمه با شما آقایان و عزیزان که از قرار مذکور از اطراف کشور‏‎ ‎‏آمده اید و رؤسای کلانتری و رئیس شهربانی، یک کلمه عرض می کنم. و بعد برای‏‎ ‎‏مسائلی که باید همه در آن شرکت داشته باشند بعض مطالب عرض می کنم.‏

‏     شما می دانید که وضع شما و تمام عزیزانی که در سرتاسر کشور برای نظم شهرها‏‎ ‎‏مشغول فعالیت هستند با زمان طاغوت فرق دارد. آن روز ملت به شهربانی نظر دیگر‏‎ ‎‏داشت؛ و امروز ملت نظر مساعد، نظر برادری، نظر دوستی و پشتیبانی از شما می کند. شما‏‎ ‎‏امروز قوای انتظامیِ مملکت اسلامی هستید؛ و رهبر همۀ شما و همۀ ما وجود مبارک‏‎ ‎‏بقیة الله است. باید ماها و شماها طوری رفتار کنیم که رضایت آن بزرگوار را ـ که رضایت‏‎ ‎‏خداست ـ به دست بیاوریم. شما در سرتاسر کشور با تعهد باید از داخل، شهرها را حفظ‏‎ ‎‏کنید. امروز با شما ملت هم موافق هستند و پشتیبان شما هستند. و شما با پشتیبانی ملت‏‎ ‎‏می توانید که این شرارت هایی که گاهی در سطح شهرها می شود جلویش را بگیرید با‏‎ ‎‏نصیحت، و الاّ با قدرت. کسانی که بخواهند اخلال کنند در هر امری از امور ـ چه در‏‎ ‎‏سخنرانیهایی که از طرف شخصیتها می شود و چه در اجتماعات مطابق قانونی که با اجازۀ‏‎ ‎‏وزیر کشور اجتماعات حاصل می شود ـ باید شماها مواظب باشید، و سپاه پاسداران هم‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 140
‏که در شهرها هستند با شما هماهنگ باشند برای جلوگیری از اینکه در این اجتماعات‏‎ ‎‏یک دسته اشرار وارد نشوند و بخواهند درگیری ایجاد کنند؛ و همین طور در خیابانها یک‏‎ ‎‏دسته ای از اشرار بخواهند درگیری ایجاد کنند و ناراحتی برای مردم. به حسب قاعده و‏‎ ‎‏قانون، شما وظیفه دارید و سپاه پاسدارها هم که در شهرها هستند وظیفه دارند که با شما‏‎ ‎‏کمک کنند، و مردم هم از شما پشتیبانی کنند که این طور شرارتها و این طور درگیریهایی‏‎ ‎‏که موجب تشتت قوا می شود، موجب ضعف قوا می شود، و با یک برنامه ای مشغول‏‎ ‎‏هستند برای شرارت، انجام نگیرد. با قدرت، قوه و با پشتیبانی همۀ مردم از این طور امور‏‎ ‎‏باید جلوگیری بشود تا در یک سطح آرامی مردم مشغول به کارهایشان باشند. و بعضی از‏‎ ‎‏این اشرار که مشغول ترور هستند یا مشغول انفجار بعضی جاها هستند باید اطلاعات‏‎ ‎‏حاصل بشود و پیگیری بشود، و اینها معرفی بشوند به دادگاهها، و دادگاهها آنها را‏‎ ‎‏مجازات کند به آن مجازاتی که اسلام برای آنها تعیین کرده است. و آن مجازات سختی‏‎ ‎‏است.‏

وحدت نیروهای مُسلّح در حفظ جمهوری اسلامی

‏     ‏‏برادران من! شما امروز برادر هستید با اهالی مملکت. و کشور شما در معرض این‏‎ ‎‏است که کفار و اشرار بخواهند که این جمهوری اسلامی را به هم بزنند با اینکه ـ ان شاء الله ‏‎ ‎‏ـ نمی توانند. لکن باید شماها در داخل شهرها و ژاندارمری، در بین شهرها و ارتش، در‏‎ ‎‏سراسر مرزها با کمال توجه مراقب باشند؛ مراقب اشرار داخلی، و مراقب اشرار خارجی.‏‎ ‎‏کشور مال همۀ شماها هست. امروز روزی نیست که هر طایفه ای مثلاً شهربانی، برای‏‎ ‎‏خودش مستقلاً در مقابل ژاندارمری بایستد؛ ژاندارمری در مقابل شهربانی؛ ارتش در‏‎ ‎‏مقابل هر دو؛ و هر دو در مقابل اینها؛ و پاسداران و سایر قشرهای مسلح در برابر اینها.‏‎ ‎‏امروز روزی است که یک مقصد در کار است. و این مقصد همۀ شماست. یک مطلوب‏‎ ‎‏در کار است. و آن مطلوب همۀ شماها هست. و او حفظ جمهوری اسلامی که حفظ‏‎ ‎‏اسلام است و حفظ کشور اسلامی. در یک همچو موقعیتی مقابلۀ بعض گروهها، با بعض‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 141
‏گروهها خصوصاً گروههای مسلّح ـ نظامی و انتظامی ـ موجب فساد بزرگ می شود، و‏‎ ‎‏موجب این می شود که خدای نخواسته انسجام از بین رود، و با رفتن انسجام حتماً آسیب‏‎ ‎‏خواهد واقع شد. شما همه موظفید که با هم و با سایر قوای مسلّح همدم باشید، هم نفس‏‎ ‎‏باشید. خصوصاً در این موقع استثنایی که همۀ ماها و همۀ شماها و همۀ افراد کشور‏‎ ‎‏موظف اند که با هماهنگی جلو اجانب را و آنهایی که می خواهند باز آن مسائل سابق را‏‎ ‎‏پیش بیاورند و کشور ما را برسانند و به آن حال اول خدای نخواسته و همه چیز ما را از بین‏‎ ‎‏ببرند.‏

بیمۀ کشور در سایۀ اتّحاد همۀ قوا

‏     ‏‏و شما باید بدانید که اگر خدای نخواسته این جمهوری اسلامی شکست خورد،‏‎ ‎‏شکست برای همۀ مسلمین در همۀ اعصار است. اگر امروز جمهوری اسلامی مقاصد‏‎ ‎‏خودش را پیش برد و دست قدرتهای بزرگ را از کشور خودش تا ابد قطع کرد و این‏‎ ‎‏تفاله هایی که مانده است از رژیم سابق آنها را به قبرستان فرستاد و جمهوری اسلامی را‏‎ ‎‏آن طوری که خدای تبارک و تعالی امر و مقرر فرموده است مستقر کرد، این معنا موجب‏‎ ‎‏این می شود که کشورهای اسلامی و خصوصاً کشور شما بیمه بشود و هیچ کسی نتواند‏‎ ‎‏آسیب برساند. و این امر در سایۀ اتحاد همۀ قواست. همۀ قوای مسلّح باید باهم متحد‏‎ ‎‏باشند. نباید هر قوه ای گمان کند که من خودم علی حدّه هستم امروز همۀ ما در این موقع‏‎ ‎‏استثنایی باید یک گروه را به حسب واقع تشکیل بدهیم. و آن گروه ضربت ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ در‏‎ ‎‏مقابل ابرقدرتها.‏

‏     و من امیدوارم که شماها موفق باشید به اینکه هر مقداریتان که در داخل شهرها هست،‏‎ ‎‏در داخل شهرها نظام را و انتظام را به طور کامل ایجاد کنید. با قدرت کامل جلوگیری کنید‏‎ ‎‏از نابسامانیها و از شرارتها. و هر کدام شما که در جبهه ها هستند، که در این موقع استثنایی‏‎ ‎‏باید هم، همۀ قوا در جبهه ها باشد، آن مقداری که می شود باشند، آنها هم در آن جا‏‎ ‎‏هماهنگ باشند تا اینکه ـ ان شاء الله ـ به پیروزی برسیم؛ به پیروزی نهایی که سعادت همۀ‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 142
‏ملت است در دنیا و در آخرت. و آن چیزی که من برای همۀ قوای مسلّحه باید عرض کنم‏‎ ‎‏همین معناست، منتها نسبت به همه است. ما نباید در مرزها که مشغول هستیم و دوستان ما،‏‎ ‎‏عزیزان ما در آنجا دارند فداکاری می کنند این مسئله اصلش طرح بشود که من سپاهی‏‎ ‎‏هستم، و آن ژاندارمری هست، و آن ارتشی هست، و آن پاسبان هست. طرح این مسئله‏‎ ‎‏اصلاً در یک همچو موقع استثنایی یک طرح باطل است. و از قراری که من شنیده ام، از‏‎ ‎‏همین ستون پنجم اشخاصی هستند که وارد می شوند در مرزها و در بین افرادی که در‏‎ ‎‏آنجا هستند، گروههایی که در آنجا هستند، هر طایفه ای را از طایفه دیگر می خواهند جدا‏‎ ‎‏کنند. سپاه پاسداران را می خواهند از سایر قوا جدا کنند، در بین آنها می روند یک‏‎ ‎‏حرفهایی می زنند از ارتش. و ارتش را می خواهند از اینها جدا کنند، در بین ارتش‏‎ ‎‏می روند یک صحبتهایی می کنند به ضد سپاه پاسداران. در صورتی که سپاه پاسداران و‏‎ ‎‏ارتش و ژاندارمری و شهربانی همه باهم هستند. و باید اعتنا نکنند به این دسیسه هایی که‏‎ ‎‏مشغول هستند برای به هم زدن اوضاع. اگر امروز در مرزهایی که عزیزان ما مشغول‏‎ ‎‏فداکاری ‏‏[‏‏هستند‏‏]‏‏ یک همچو مسائلی در آنجا طرح بشود، که مثلاً پاسدارها چه می کنند‏‎ ‎‏و این مخالف با نظم ارتش است و به اینها بگویند ارتش چه خیالی دارد، و اینها را‏‎ ‎‏بخواهند مقابل هم قرار بدهند، بدانید که این ضربه ای است که اجانب به ما می خواهند‏‎ ‎‏بزنند با دستهایی که در داخل دارند و دستهایی که در خارج دارند.‏

‏     جوانهای عزیز ما که مشغول فداکاری هستید و همه متعهد و فداکار برای اسلام‏‎ ‎‏هستید، بدانید که کلمۀ افتراق بین شماها، بین قوای مسلّحه و مقابل قرار دادن این قوّه با آن‏‎ ‎‏قوّه، این همان طرح شیطانی قدرتهای بزرگ است که در داخل به دست اشخاص فاسد ـ‏‎ ‎‏که مع الأسف نفوذ دارند در بسیاری از جاها ـ دارد انجام می گیرد. و این طرح اگر انجام‏‎ ‎‏بگیرد، نه شما خدای نخواسته باقی خواهید ماند و نه پاسدار و نه کشور. توجه بکنید به‏‎ ‎‏اینکه اعتنا نکنید به این مسائل.‏

عدم دخالت قوای مسلّح در امور سیاسی

‏     ‏‏از اموری که من برای همۀ قوای مسلّح لازم می دانم؛ عدم دخالت در امور سیاسی‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 143
‏است. شماها یک مردم صحیح، یک مردم صادق و صافدل هستید؛ و بعضی از سیاسیّونی‏‎ ‎‏که نفوذ پیدا کردند از طرف اجانب در بعضی از جاها یک مردم شیطانی هستند و‏‎ ‎‏می خواهند با همان مسائل شما را وارد کنند و در سیاستهای شیطانی، و افتراق بین شما‏‎ ‎‏بیندازند. شما خودتان را از این امور کنار بکشید، و ابداً گروه گرایی نکنید. شما همه لشکر‏‎ ‎‏امام زمان هستید و همه گروه واحد، و این گروه واحد جُنْد خدا ‏‏[‏‏است و‏‎ ‎‏]‏‏لشکر امام‏‎ ‎‏زمان. ابداً اعتنا به مسائلی که طرح می شود در آنجا نکنید. چنانچه شماها همه باهم متحد‏‎ ‎‏بشوید و هماهنگ، و همۀ قوا باهم هماهنگ بشود و همین طور اسلحه ها در اختیار همۀ‏‎ ‎‏قواها قرار داده بشود و همه ‏‏[‏‏کنار‏‏]‏‏ هم جنگ بکنید، در ارتش و سایر قوا اختلاف نباشد،‏‎ ‎‏پیروزی شما نزدیک است.‏

محکومیت چماق داری به هر شکلی

‏     ‏‏و یک کلمه هم با کسانی که قلم دستشان است و بیان در اختیارشان. و آن این است که‏‎ ‎‏شما همه و همۀ ملت می دانندکه همۀ ما باید کوشش کنیم در اینکه وحدت ایجاد کنیم؛ در‏‎ ‎‏اینکه هماهنگی بین جناحها و گروهها ایجاد کنیم. من باید عرض کنم که بعض از زبانها از‏‎ ‎‏چماق بدتر است! چماق کشی و چماق بازی از بدترین چیزهایی است که درآخر‏‎ ‎‏سلطنت محمدرضا درست شد. از باب اینکه ضعیف شده بود، می خواست با چماق‏‎ ‎‏خودش را تقویت کند. و بعد از انقلاب و در بین انقلاب باز همین چماقها، حتی در حوزه‏‎ ‎‏علمیۀ قم هم به کار رفت و ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ خیابانها ‏‏[‏‏ریختند‏‏]‏‏ شیشه هارا شکستند، و خیال کردند با‏‎ ‎‏چماق می شود یک چیزی پیدا کرد.‏

‏     و حالا هم همین مسئله هست: لکن آن چماق زبان و چماق قلم بالاترین چماقهاست‏‎ ‎‏که فسادش صدها برابر چماقهای دیگر است. آنهایی که می خواهند صحبت بکنند، و‏‎ ‎‏خصوصاً در این چند روز زیاد هم هستند، باید توجه بکنند به اینکه قبل از اینکه‏‎ ‎‏می خواهند صحبت بکنند، بنشینند و با خودشان فکر بکنند ببینند که این زبان چماق است‏‎ ‎‏و می خواهد به سر یک دسته دیگر کوبیده بشود، یا اینکه این زبان زبان رحمت است و‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 144
‏برای وحدت؟ چنانچه مالک نفس خودشان هستند ـ این امر مهم که مالکیت شخص بر‏‎ ‎‏نفس خودش است، حضرت موسی ـ سلام الله علیه ـ یک همچو ادعایی کرد، و او بحق‏‎ ‎‏بود، که به خدای تبارک و تعالی عرض کرد که من مالک هیچ کس نیستم الاّ مالک خودم‏‎ ‎‏و برادرم‏‎[1]‎‏ ـ این یک ادعای بزرگی است که شایستۀ پیغمبران است. ماها مالک خودمان‏‎ ‎‏نیستیم. مالک برادرهایمان هم نیستیم. مالک فرزندانمان هم نیستیم. مالک دوستانمان‏‎ ‎‏هم نیستیم. عمده مالکیتِ خودش است بر خودش. انسان وقتی می خواهد صحبت بکند‏‎ ‎‏[‏‏باید‏‏]‏‏ زبان مملوک او باشد و او سلطنت بر زبان خودش داشته باشد؛ نه اینکه شیطان بر‏‎ ‎‏نفس او و بر زبان او تسلط پیدا کند، و حرفها و چماقها و اسلحه هایی باشد که از اسلحۀ‏‎ ‎‏صدام برنده تر است.‏

کمال بزرگ؛ حق خواهی برای حق

‏     ‏‏باید اشخاصی که می خواهند صحبت کنند ببینند که آیا حق را می خواهند برای حق؟‏‎ ‎‏بزرگتر چیزی که انسان اگر آن را داشته باشد کمال بزرگ دارد این است که حق را برای‏‎ ‎‏حق بخواهد. از حق خوشش بیاید برای اینکه حق است. و از باطل متنفر باشد برای اینکه‏‎ ‎‏باطل است. اگر حق به دست دشمنش هم اجرا شد، این مالکیت را داشته باشد بر نفس‏‎ ‎‏خودش که آن حق را تعریف کند. و اگر باطل از فرزندش یا دوستانش وجود پیدا کرد،‏‎ ‎‏این مالکیت را داشته باشد که از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر کند. کسانی که حق را‏‎ ‎‏برای حق خواهند اندک اند، بسیار اندک. کسانی که باطل را برای باطل بودنش بُغض بر‏‎ ‎‏آن دارند و تنفر از آن دارند اندک اند، و بسیار اندک. انسان خودش هم نمی تواند بفهمد‏‎ ‎‏که چه کاره است. انسان باید یک کسی که دشمن او هست پیش او برود ببیند قضاوت او‏‎ ‎‏نسبت به این چه هست، تا عیبهای خودش را بتواند بفهمد. انسان نمی تواند از دوستان‏‎ ‎‏خودش تعلیم بگیرد. انسان باید از دشمنان خودش تعلیم بگیرد. وقتی که یک صحبتی‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 145
‏می کند ببیند دشمنها چه می گویند؛ و تفکر کند که عیبها را دشمنها می فهمند. دوستها هر‏‎ ‎‏چه هم شما عیب داشته باشید و ما عیب داشته باشیم، برای اینکه حق را برای حق‏‎ ‎‏نمی خواهند و باطل را برای اینکه باطل است دشمن ندارند، به ما می آیند و به شما‏‎ ‎‏می آیند و می گویند که چه قدر خوب صحبت کردی و چه مقالۀ خوبی نوشتی؛ چه مقالۀ‏‎ ‎‏کوبنده ای بود این؛ چه طور حریف خودت را منزوی کردی؛ چه طور حرفهای حریف‏‎ ‎‏خودت را ولو هم صحیح بود، باطل کردی! دوستان انسان، دشمنان واقعی انسان اند. و‏‎ ‎‏دشمنان انسان، دوستان واقعی انسان اند. انسان باید از کسانی که بر او خرده می گیرند از‏‎ ‎‏آنها یاد بگیرد. کسانی که از او تعریف می کنند بداند که این زبان؛ زبان تعریف؛ خصوصاً‏‎ ‎‏در یک اموری که جای انتقاد است تعریف می کنند، این همان زبان شیطانی است و آن‏‎ ‎‏هم تأییدش تأیید شیطانی است. گویندگان ما، نویسندگان ما، کسانی که در این موقع‏‎ ‎‏می خواهند صحبت بکنند، توجه داشته باشند که آیا مالک خودشان هستند؟ می توانند‏‎ ‎‏ادعایی را که حضرت موسی، پیغمبر بزرگ کرد، آنها هم بکنند، که ‏إنّی لا أَمْلِکُ الاّ نَفسِی وَ‎ ‎أَخی.‎[2]‎‏ برادر او هم یک برادری بود که پیغمبر بود. و چون پیغمبر بود، کلام حضرت‏‎ ‎‏موسی برای او کلامی بود که اجرا می شد. اما کسی که به این مقام نرسیده است باید‏‎ ‎‏بگوید: إنّی لا أملک نفسی و لا أخی.‏‎[3]‎‏ نه بگوید: ‏إنّی لا أملک إلاّ نفسی و أخی.

‏    ‏‏برادرهای ما توجه داشته باشید، در گفتار شما، در نوشته های شما، اگر خدای نخواسته‏‎ ‎‏یک تفرقه ای ایجاد بشود، یک سرکوبی بخواهید از دشمنان، به خیال خودتان، از‏‎ ‎‏رقیبهای خودتان بکنید، و این موجب بشود که دلسردی برای ارتش حاصل بشود،‏‎ ‎‏دلسردی برای سپاه پاسداران، دلسردی برای پاسبانان و شهربانی حاصل بشود، و یک‏‎ ‎‏قتلهایی واقع بشود به واسطۀ همین دلسردی، شماها شریک هستید در آن قتل، راضی‏‎ ‎‏هستید به آن قتل. در روایات هست که اگر کسی در مشرق کشته بشود و مظلوم کشته بشود‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 146
‏و یکی در مغرب به او راضی باشد، این هم شریک قتل اوست.‏‎[4]‎‏ توجه کنید که قلمهای‏‎ ‎‏شما شریک خنجرهایی که از پشت به ما می زنند نباشد.‏

‏     توجه کنید که زبانهای شما، قلمهای شما چماق نباشد، و با همان قلم بنویسید که چماق‏‎ ‎‏بد است! توجه کنید که قلمهای شما و زبانهای شما مسلسل نباشد و به سینه این جوانهای ما‏‎ ‎‏وارد بشود، و آن وقت بگویید که به ما حمله شده است! شما هم حمله کردید. فقط صدام‏‎ ‎‏نیست، شما هم شریک خواهید بود. قبل از اینکه به نطقها بروید و قبل از اینکه مقاله ها‏‎ ‎‏بخواهید بنویسید و قبل از اینکه تیترها را بخواهید درشت بنویسید، با خودتان خلوت‏‎ ‎‏کنید و ببینید که برای چه این کار را می کنید؟ مقصد شما چه است؟ شما حق را برای حق‏‎ ‎‏می خواهید، یا حق را از رقبای خودتان نمی پذیرید؟ باطل را برای باطل از آن متنفر‏‎ ‎‏هستید؟ یا باطل را از دوستان خودتان می پذیرید؟ شما خودتان را امتحان کنید. انسان‏‎ ‎‏یک موجود عجیب و غریبی است که تا آخر عمر خودش نمی تواند خودش را بشناسد.‏‎ ‎‏انسان آن آخر عمر هم اگر بخواهد کشته بشود، به یک طور طاغوتی دلش می خواهد‏‎ ‎‏کشته بشود! بعضی از این کفار که در صدر اسلام بودند وقتی می خواسته اند سرش را‏‎ ‎‏ببرند، می گفته است به او، از قراری که تاریخ می گوید؟ که گردن من را بلند ببر که جزء سر‏‎ ‎‏باشد، برای اینکه می خواهم سر من بالای نیزه که می رود از سایر سرها بلندتر باشد! این‏‎ ‎‏مرض را انسان تا آخر عمرش دارد. شما گمان نکنید که تصفیه شدن و انسان شدن یک‏‎ ‎‏امری است آسان. اگر آن طوری که شیخ‏‎[5]‎‏ ما می فرمود که محال است، محال است، و اگر‏‎ ‎‏به آن شدت هم نباشد؟ مشکل است؛ و از بزرگترین مشکلهاست برای انسان.‏

‏چه بسا انسان خیال می کند که دارد کار خوب می کند، و کار بد می کند، برای اینکه آن‏‎ ‎‏خصیصه ای که در او هست حجاب است از اینکه بتواند تشخیص بدهد خوب را از بد.‏‎ ‎‏یک قضیه واقع می شود؛ این یک قضیه را وقتی که انسان در گفتارها و نوشته ها و‏‎ ‎‏روزنامه ها ملاحظه می کند، همین یک امر را یک دسته ای می کوبند، و یک دسته ای‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 14صفحه 147
‏ترویج می کنند! یک مسئله در کشور واقع می شود؛ این یک مسئله را یک جمعیتی تأیید‏‎ ‎‏می کنند و توصیف می کنند و قلمها به کار می افتد که این کار خوبی است؛ و یک دستۀ‏‎ ‎‏دیگر مقابل آنها می ایستد و این امر را محکوم می کنند و قلمها و گفتارها به کار می افتد‏‎ ‎‏برای محکوم کردن او، چرا؟ برای اینکه این کار به نفع فلان دسته بوده است و به ضرر‏‎ ‎‏فلان دسته؛ از دوستان حاصل شده است، یا از رقیبان. اگر از دوستان حاصل شده است،‏‎ ‎‏خوب است هر چه می خواهد باشد. خوبی را برای دوستی می خواهیم؛ نه خوبی را برای‏‎ ‎‏خوبی. عدالت را برای عدالت نمی خواهیم؛ عدالت را برای دوستان می خواهیم.‏‎ ‎‏دیگرانی که در مقابل ما ایستاده اند و ما آنها را رقیب حساب می کنیم. هر چه کار خوب از‏‎ ‎‏آنها صادر بشود بد نمایش می دهیم. قلمها به کار می افتد و انتقادها پیش می آید. وقتی‏‎ ‎‏همین کار از دوستان ما پیدا می شود، هر چه می خواهد باشد، قلمهایتان به کار می افتد و از‏‎ ‎‏او تأیید می کنید. پس عدل را برای عدل نمی خواهید. حق را برای حق نمی خواهید. حق‏‎ ‎‏را اگر کسی برای حق بخواهد، چنانچه حق بر ضد خودش هم هست آن را باید بخواهد و‏‎ ‎‏دوست داشته باشد و اظهار کند. و باطل را اگر از خودش هم صادر شده باشد باید‏‎ ‎‏مبغوض او باشد و اقرار کند. آیا اینهایی که بنا دارند صحبت بکنند، حق را برای حق‏‎ ‎‏می خواهند و باطل را برای باطل نمی خواهند؟ یا حق را برای خودشان می خواهند؛ و‏‎ ‎‏باطل هم اگر از خودشان یا دوستان خودشان صادر بشود حق جلوه می دهند؟ و حق‏‎ ‎‏چنانچه از رقبای خیالی خودشان حاصل بشود، باطل جلوه می دهند. انسان نمی تواند به‏‎ ‎‏این زودی از شرّ خودش ـ که از شرّ شیطان بالاتر است ـ فارغ بشود. لکن می تواند قلم‏‎ ‎‏خودش را کنار بگذارد؛ می تواند زبان خودش را کنار بگذارد؛ می تواند قبل از اینکه‏‎ ‎‏می خواهد صحبت بکند، ببیند که روی چه مبادی صحبت می کند، چه مبادی او را وادار‏‎ ‎‏کرده است به اینکه صحبت بکند. این مسئله ای است که عمومی است، در همه جاست؛‏‎ ‎‏هر کاری صادر بشود از خودم این خوب است! میزان من هستم هر کاری از من صادر‏‎ ‎‏بشود، چون میزان من هستم خوب است! و هر کاری از رقیب من حاصل بشود بد است،‏‎ ‎‏برای اینکه رقیب من است! هر چه هم خوب باشد کار خوبِ رقیب، بد است؛ و کار بد من‏
صحیفه امامجلد 14صفحه 148
‏خوب! این یک مسئله و یک بیماری است در انسان که معالجۀ او را با زحمت می شود‏‎ ‎‏کرد. و باید انسان پیش اشخاصی که می توانند معالجه کنند خودش را معالجه کند. پیش‏‎ ‎‏اطبای روح برود و خودش را معالجه کند. قبل از اینکه دست به قلم بزند و قبل از اینکه‏‎ ‎‏زبان باز کند، توجه به حال خودش بکند، و توجه به مسائل سیاسی، اجتماعی، اموری که‏‎ ‎‏الآن ما مبتلا به آن هستیم، ببیند که آیا این صحبت در سطح کشور یک تشنجی ایجاد‏‎ ‎‏می کند؟ چماق ایجاد می کند، یا آرامش ایجاد می کند؟ ببیند که این روزنامه و این قلم،‏‎ ‎‏آرامش در این کشور که الآن لازم است ایجاد می کند، یا تشنج ایجاد می کند؟ چنانچه‏‎ ‎‏تشنج ایجاد کرد، این روزنامه چماق است و آن گفتار چماق است. و اگر آرامش در مردم‏‎ ‎‏ایجاد کرد، این رحمت است و این مشکور است پیش خدای تبارک و تعالی.‏

ایجاد اختلاف و نفاق در کشور؛ بزرگترین معصیت

‏     ‏‏خدا را در نظر بگیرید ای  گویندگان، ای نویسندگان، ای کارکنان مملکت، ای‏‎ ‎‏کارمندان اداری و غیر اداری، و کشاورز و همه! خدا را در نظر بگیرید، خدا حاضر است‏‎ ‎‏همه جا. زبان شما در محضر خداست. چشم شما در محضر خداست. همۀ قوای شما در‏‎ ‎‏محضر خداست. در محضر خدا خدا را معصیت نکنید. امروز در کشور ما؛ بزرگتر‏‎ ‎‏معصیت؛ ایجاد اختلاف است؛ ایجاد نفاق است. بزرگترین رحمت برای ما و تکلیف‏‎ ‎‏برای ما ایجاد آرامش است و ایجاد وفاق است.‏

‏     گویندگان ما، نویسندگان ما هرچند هم بسیار خوب باشند و بسیار متعهد باشند، لکن‏‎ ‎‏گمان نکنند که از آن شرور باطنی پاک شدند؛ از آن شیطان باطن پاک شدند. توجه کنند‏‎ ‎‏که شیطان باطنی انسان تا آخر هم همراه انسان هست. گاهی این شیطان کاری می کند که‏‎ ‎‏انسان خودش را به هلاکت برساند که رفیقش را به هلاکت برساند. شما این قصه را‏‎ ‎‏شنیده اید که یک نفر بنده ای داشت و به او بسیار محبت کرد و بسیار تربیت کرد بعد گفت‏‎ ‎‏به او: من در مقابل این همه محبت که به تو دارم فقط یک خواهش از تو دارم، آن این‏‎ ‎‏است که بیا بالای پشت بام این همسایۀ من که رقیب من است سرِ من را بِبُر! انسان یک‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 149
‏همچو موجودی است که حاضر است سرش را بِبُرد که رقیبش از بین برود. اصطلاح‏‎ ‎‏دیرینۀ ما این است که «خرِدیزه»، که یک قسم از خرهای فضول است، خودش را به چاه‏‎ ‎‏می اندازد که به صاحبش ضرر بزند! انسان یک همچو موجودی است. انسان یک همچو‏‎ ‎‏موجود پیچیده ای است. یک همچو موجودی است که انبیا نتوانسته اند این انسان را انسان‏‎ ‎‏کنند، الاّ بعض اشخاص. در هر جایی که انبیا بودند، یک عدۀ معدودی، بسیار معدود، به‏‎ ‎‏تربیت انبیا آن تربیت والا را که باید حق انسان باشد قبول کردند و تربیت شدند، و الاّ‏‎ ‎‏نتوانستند آنکه می خواستند انجام بدهند. لکن می توانیم ما کمتر بکنیم این شیطنت ها را،‏‎ ‎‏می توانیم. این طور نیست که ما مجبور باشیم، و معاقب نباشیم از باب اینکه مجبور هستیم.‏‎ ‎‏نه، ما مختاریم. با اختیار خودمان فساد ایجاد می کنیم. با اختیار خودمان قلمهایمان را به‏‎ ‎‏کار می اندازیم برای اینکه دیگران را بی آبرو کنیم. قلمهای خودمان را و زبانهای‏‎ ‎‏خودمان را به کار می اندازیم برای اینکه حریفها را از میدان بیرون کنیم. اینها همه‏‎ ‎‏مکایدی‏‎[6]‎‏ است که در خود انسان هست. انسان خیال می کند کار خوب می کند؛ و حال‏‎ ‎‏آنکه کار بد دارد می کند. خیال می کند برای خداست؛ و حال آنکه برای شیطان است.‏

‏     ان شاء الله خداوند تبارک و تعالی به همۀ ملتهای اسلامی توفیق بدهد و آنها را تأیید‏‎ ‎‏کند برای اینکه از شرّ اجانب و از شرّ شیاطین و خصوصاً شیطان خودشان، نجات پیدا‏‎ ‎‏کنند. و خداوند تعالی کشورما را از شرّ شیاطین و اجانب و از شرّ قلمها و قدمها و زبانها‏‎ ‎‏نگه دارد.‏

‏و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 14صفحه 150

  • - سوره مائده، آیۀ 25: «قَالَ رَبِّ إِنِّی لاَ أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفـاسِقِینَ» موسی گفت: خدایا، من جز برخود و برادر خود، مالک نیستم، تو میان ما و این قوم فاسق جدایی انداز.
  • - «همانا من جز برخود و برادر خود مالک نیستم».
  • - همانا من نه برخود مالکم و نه بر برادرم.
  • - بحار الأنوار، ج68، ص239.
  • - آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزۀ علمیه قم.
  • - فریب ها، نیرنگ ها.