سخنرانی

سخنرانی در جمع اعضای ستاد جهاد سازندگی (مبارزه و جهاد در مکتب اسلام)

سخنرانی

‏زمان: صبح 8 تیر 1360 / 26 شعبان 1401‏

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: تجلیل از شخصیت شهید بهشتی ـ مبارزه و جهاد در مکتب اسلام ـ اعمال رذیلانۀ‏‎ ‎‏منافقین ‏

‏حضار: اقشار مختلف مردم، اعضای ستاد مرکزی جهاد سازندگی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

مظلومیت شهید بهشتی

‏     ‏‏آقایان جهاد سازندگی تشریف دارند و من امیدوارم که در این جهاد سازندگی، در‏‎ ‎‏سایر جهادات همه موفق و مؤید باشند. البته این پیشامد منتظره،‏‎[1]‎‏ البته این پیشامد برای‏‎ ‎‏همۀ ملت ما ناگوار بود و یک اشخاصی که برای خدمت خودشان را حاضر کرده بودند و‏‎ ‎‏خدمتگزار این کشور بودند، اشخاصی بودند که آن قدری که من از آنها می شناسم از‏‎ ‎‏ابرار‏‎[2]‎‏ بوده اند، از اشخاص متعهد بوده اند که در رأس آنها مرحوم شهید بهشتی است.‏‎ ‎‏ایشان را من بیست سال بیشتر می شناختم. مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و‏‎ ‎‏مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود. و آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت‏‎ ‎‏ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب،‏‎ ‎‏افرادی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که بیشتر متعهدند، مؤثرتر در انقلاب اند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار‏‎ ‎‏داده اند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمتها؛‏‎ ‎‏تهمتهای ناگوار به ایشان می زدند! از آقای بهشتی اینها می خواستند موجود ستمکار‏‎ ‎‏دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را می شناختم و بر‏‎ ‎‏خلاف آنچه این بی انصافها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و «مرگ بر بهشتی» گفتند، من‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 518
‏او را یک فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدین، علاقه مند به ملت، علاقه مندبه اسلام و به‏‎ ‎‏درد بخور برای جامعۀ خودمان می دانستم. و شما گمان نکنید که این آقایان که وارد شدند‏‎ ‎‏در این شغلهای دولتی، اینها یک اشخاصی بودند یا هستند که راهی برای استفاده جز این‏‎ ‎‏مقام ندارند؛ اینها هر کدام اشخاص متعهدی بودند که در پیش مردم مقام داشتند، در‏‎ ‎‏پیش روحانیت مقام بزرگ داشتند، و این طور نبود که وا خورده باشند که بخواهند بیایند‏‎ ‎‏اینجا انحصار طلب باشند. خدا انصاف بدهد به آنهایی که انحصارطلب بودند و‏‎ ‎‏می خواستند بهشتی و خامنه ای و رفسنجانی و امثال اینها را از صحنه خارج کنند. اینها‏‎ ‎‏رفتند به آقای بهشتی و این جمعی که در این واقعه‏‏[‏‏...‏‏]‏‏؛ در این واقعۀ فجیع ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ به دست‏‎ ‎‏عمّال امریکا و به دست اشخاصی که کسی ‏‏[‏‏که‏‎ ‎‏]‏‏«شناخت»‏‎[3]‎‏ آنها را خوانده باشد،‏‎ ‎‏می داند که به هیچ یک از اصول اسلامی اعتقاد نداشتند، ‏‏[‏‏درست شده بود،‏‏]‏‏ به دست‏‎ ‎‏اینها شهید شدند و به درگاه خدا شتافتند ‏وَنَحْنُ اِنْ شاءَ الله ُ بِهِمْ لاحِقُون.‎[4]‎

خط جهاد و خط سازش دو رشته همیشگی تاریخ

‏     ‏‏از صدر اسلام تاکنون دو طریقه، دو خط بوده است: یک خط، خط اشخاص‏‎ ‎‏راحت طلب که تمام همّشان به این است که یک طعمه ای پیدا بکنند و بخورند و بخوابند‏‎ ‎‏و عبادت خدا هم آنهایی که مسلمان بودند، می کردند، اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها‏‎ ‎‏راحت طلبی بود. در صدر اسلام، از این اشخاص بودند. وقتی که حضرت سیدالشهدا‏‎ ‎‏ـ سلام الله علیه ـ می خواستند مسافرت کنند به این سفر عظیم، بعضی از اینها نصیحت‏‎ ‎‏می کردند که برای چه، شما اینجا هستید، مأمونید و حاصل، بنشینید و بخورید و بخوابید.‏‎ ‎‏و از همانها بعضی قماشها بودند که اشکال هم می کردند که یک قدرت بزرگی را در‏‎ ‎‏مقابلش چرا یک عدۀ کمی قیام می کنند. این در طول تاریخ تا حالا بوده است. از اول‏‎ ‎‏نهضت اسلامی، ما شاهد اشخاصی که به این وضع بوده اند، راحت را بر هر چیزی مقدم‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 519
‏می داشته اند، تکلیف را این می دانستند که نمازی بخوانند و روزه ای بگیرند و بنشینند در‏‎ ‎‏منزلشان ذکری بگویند و فکری بکنند و چنانچه یک اشخاص انحرافی هم باشند غیبت‏‎ ‎‏بکنند، بروند عبادتشان را بکنند و بنشینند و در مجالسشان غیبت بکنند، تهمت بزنند،‏‎ ‎‏[‏‏بوده ایم.‏‏]‏‏ این یک راهی بود که یک دسته ای از مردم داشتند که تمام آمال آنها این بود‏‎ ‎‏که آدم اینجا این چند روزی که هست، خوب استراحت بکند و بنشیند در خانه اش‏‎ ‎‏عبادت بکند. اسلام را خلاصه کرده بودند در عبادات؛ مثلاً، نماز و روزه و امثال اینها.‏‎ ‎‏برای اسلام هم غیر از این، خیلی، نه اطلاعات صحیح داشتند و نه ارزشی قائل بودند.‏‎ ‎‏همان باید در منزلها بنشینند و نگاه کنند و به دیگران اشکال کنند.‏

‏     در آن وقتی که اول نهضت بود، یک شخص سرشناس از این اشخاص گفته بود که‏‎ ‎‏ایرانیها دیوانه شده اند! قیام در مقابل محمدرضا را و ایستادگی در مقابل ظلم را، با تعبیر‏‎ ‎‏دیوانگی، یکی از اشخاص سرشناس معرفی کردند. آن کاسب یا تاجری که در منزل او‏‎ ‎‏بود و از او شنید این را، گفته بود که آقا، بعضی از اینها مردم کذا و کذا هستند و اینها‏‎ ‎‏بعضیشان هم شهید شده اند. آن آقای سرشناس گفته بود: این از خریّتشان بوده است! آدم‏‎ ‎‏که نمی رود در توی خیابان مقابل مسلسل بایستد! و همان آقای سرشناس پرونده اش از‏‎ ‎‏ساواک بیرون آمده و آن وقتی که جوانهای ما در خیابانها کشته می شدند، انگشتر برای‏‎ ‎‏سلامت محمدرضا فرستاده بود. یک دسته این طورند که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ از‏‎ ‎‏اینها تعبیر می کند که اینها همّشان علفشان است‏‎[5]‎‏؛ مثل حیواناتی که همّشان این است که‏‎ ‎‏شکمشان سیر بشود، شهواتشان را بر همه چیز مقدم می دارند؛ نماز هم می خوانند و روزه‏‎ ‎‏هم می گیرند و عبادات شرعی را هم بجا می آورند، لکن این طور است وضع تفکر که‏‎ ‎‏انسان نباید خودش را در معرض یک خطری، در معرض یک چیزی قرار بدهد و این‏‎ ‎‏کاری که این ملت شریف اسلام کردند، این کار یک کار جنون آمیز بوده است!‏

‏     یک دستۀ دیگر هم انبیا بوده اند و اولیای بزرگ. آن هم یک مکتبی بود و یک خطی‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 520
‏بود؛ تمام عمرشان را صرف می کردند در اینکه با ظلمها و با چیزهایی که در ممالک دنیا‏‎ ‎‏واقع می شود، همّشان را اینها صرف می کردند درمقابله با اینها. کسی که تاریخ انبیا را‏‎ ‎‏دیده باشد و تاریخ اسلام را دیده باشد و تاریخ زندگی حضرت رسول ـ سلام الله علیه ـ را‏‎ ‎‏و ائمۀ اطهار و اصحاب رسول الله را دیده باشد،می بیند که اینها از اوّلی که وارد شدند در‏‎ ‎‏میدان و به حد بلوغ رسیدند و رسول اکرم از اوّلی که این رسالت به او محول شد تا آن‏‎ ‎‏وقتی که در بستر مرگ خوابیده بود یا شهادت، بین این بستر و آن بعثت، تمام فعالیت بوده‏‎ ‎‏است، جنگ بوده، دفاع بوده. و کسی که زندگی امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ را مشاهده‏‎ ‎‏کند نیز ‏‏[‏‏می بیند‏‏]‏‏ همین طور بوده؛ جهاددر راه خدا و جهاد در راه احکام خدا بوده است.‏‎ ‎‏و سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ البته آن که از همه بارزتر و معروفتر است سیدالشهدا ـ سلام‏‎ ‎‏الله علیه ـ است. اگر وضع تفکر سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ مثل بعض مقدسین زمان‏‎ ‎‏خودش بود، آنها طرحشان این بود که بماند همان در جوار حضرت رسول ـ سلام الله ‏‎ ‎‏علیه ـ و عبادت کند. اگر وضع تفکر مولا هم این طور بود، کربلایی پیش نمی آمد؛ یک‏‎ ‎‏راحت طلبی بود و کناره گیری از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع تفکر جور دیگری‏‎ ‎‏بود. چنانچه ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ سازش می کردند با اهل ظلم و ستم، احتراماتشان‏‎ ‎‏بسیار زیاد بود، خلفا حاضر بودند که آنها را هر جور احترام می خواهند بکنند که آنها‏‎ ‎‏دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسی بن جعفر همین طور من باب اتفاق نبود که‏‎ ‎‏چندین سال در حبس به سر برد و تبعید بعض ائمه و احضار از مدینه، بردنشان به محل‏‎ ‎‏خلیفه،‏‎[6]‎‏ همچو نبود که اینها یک مردم عادی باشند که همین بنشینند و درسی بخوانند و‏‎ ‎‏درسی بگویند و مطالعه ای بکنند و عبادت خدا را بکنند و در جوار رسول خدا عبادت‏‎ ‎‏کنند. اگر طرز افکار آنها هم این بود، این مذهب یک مذهبی که در مقابل ظلم در طول‏‎ ‎‏تاریخ واقع شده است، نبود. این دو رشته از اول خلقت تا حالا بوده است؛ رشتۀ تعهد به‏‎ ‎‏اسلام و ایستادگی در مقابل ظلم و ستم و دیکتاتوری و قدرتهای شیطانی و سازش.‏


صحیفه امامجلد 14صفحه 521
‏     من در طول این نهضت، اشخاصی را ‏‏[‏‏دیدم،‏‏]‏‏ بسیار هم مردم نماز خوان و ملا و معتبر‏‎ ‎‏و اینها ‏‏[‏‏بودند،‏‏]‏‏ لکن در همان یورش اول که سازمان امنیت برد و یک دسته ای را اذیت‏‎ ‎‏کرد و زد، راحت طلبی را برداشتند و انتخاب کردند و کنار نشستند؛ حالا یا ساکت کنار‏‎ ‎‏نشستند یا بعضی هم ساکت نشدند و کنار نشستند؛ یعنی، موافقت کردند با دستگاه. این‏‎ ‎‏دسته ای که خودشان را از اول مهیا کردند برای مقابله؛ مقابله با ظلم، این دسته از اول‏‎ ‎‏توجه به این معنا داشتند که این مقابله زحمت دارد، این مقابله شهادت دارد، این مقابله‏‎ ‎‏حبس دارد. اینها در حبس هم بعضیشان می رفتند و آن زجرها را می کشیدند، قدمشان که‏‎ ‎‏ازحبس بیرون می آمد، می رفتند سراغ باز مقابله؛ برای اینکه این یک مکتبی بود و یک‏‎ ‎‏خطی بود؛ خطی که ترسیمش را انبیا از صدر عالم کرده اند؛ آن انبیایی که در آتش‏‎ ‎‏سوزاندند آنها را و ارّه کردند آنها را و آنها اگر می خواستند که آن خط خودشان را‏‎ ‎‏منحرف کنند، خیلی هم محترم بودند. این آقایانی که در این مسائل وارد بودند، متوجه‏‎ ‎‏این معنا بودند که در زمان محمد رضا معلوم بود که هر کس هر عملی بکند، هر حرفی‏‎ ‎‏بزند، این درحبس است و در شکنجه است و در کذا، لکن اینها حبس را می رفتند،‏‎ ‎‏شکنجه را می دیدند، بیرون می آمدند و باز همان پست را اداره می کردند.‏

مذهب تشیع، مذهب خون و شمشیر

‏     ‏‏ما نباید تصور این را بکنیم که این ابر قدرتها از ما دست برداشته اند. ملتی که‏‎ ‎‏می خواهد زنده باشد و می خواهد مستقل باشد و نوکر نباشد، وابسته نباشد و می خواهد‏‎ ‎‏آزاد باشد و تحت سلطه نباشد، این ملت باید مهیا باشد برای همه چیز. اگر راحت طلبی را‏‎ ‎‏می خواهد ملت، از زمان محمدرضا بهتر از همه این بود که ظهر بیایند نماز بخوانند با امام‏‎ ‎‏جماعتشان و امام جماعت برود سراغ کارش و شما بروید سراغ کسبتان. راحت طلبی این‏‎ ‎‏را اقتضا می کرد، حالا هم باز همان رژیم بود و همان بساط بود و شما هم نانتان را‏‎ ‎‏می خوردید و آبتان را می خوردید و شمیرانتان را هم می رفتید و کارهای عادیتان را انجام‏‎ ‎‏می دادید، لکن تکلیف هم این است؟ در مقابل خدا هم می شود انسان عذر بی خودی‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 522
‏بتراشد؟ فرضاً که حالا کسی عذر تراشید به اینکه خوب، ما دیدیم که وقتی وارد بودیم در‏‎ ‎‏این امور، از همۀ اطراف کشورهای وابسته به امریکا و شوروی و افراد وابسته به اینها از‏‎ ‎‏داخل و خارج مزاحمت ایجاد می کنند، می کشند افراد را، بمب می گذارند و چه می کنند،‏‎ ‎‏هجوم می کنند و وارد کشور می شوند، خوب، تکلیف چیست؟ تکلیف این است که حالا‏‎ ‎‏ما رها کنیم آن طریقۀ اسلام را و آن طریقۀ انبیا را و راحت طلبی را انتخاب کنیم و چند‏‎ ‎‏روز ادامۀ زندگی حیوانی بدهیم؟! با حیوانات فرق نداشته باشیم؟! حیوانات هم ‏اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ‎ ‎اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِه؛‎[7]‎‏ آنها هم ذکر و تسبیح دارند، لکن همّشان علفشان است. انسان هم باید‏‎ ‎‏این طوری باشد که همّش علفش باشد و هر چه ذلت و خواری است تن به آن بدهد؛‏‎ ‎‏برای اینکه چند روز زندگی مرفه بکند؟!‏

‏     این زندگی ای است که بعضی انتخاب کرده اند برای خودشان و آن وقت این‏‎ ‎‏جوانهای ما، که در جبهه و پشت جبهه، مشغول به فعالیت هستند و این جهاد سازندگی که‏‎ ‎‏شما آقایان از اجزای آن هستید، روز و شب خودتان را برای این ملت صرف می کنید،‏‎ ‎‏آنها کنار بنشینند و بگویند که اینها مجنون شده اند! کنار بنشینند و اعلامیه بدهند،‏‎ ‎‏روشنفکرشان اعلامیه بدهد، روشنفکرشان صحبت کند و محکوم کند! خوب، در مقابل‏‎ ‎‏رفقای خودشان البته می نشینند و حرفهایی می زنند، برای خودشان هم تکلیف شرعی‏‎ ‎‏معین می کنند، اما در مقابل خدا هم می شود انسان تکلیف شرعی درست کند؟! خدا را‏‎ ‎‏هم می شود اغفال کرد ـ نعوذبالله ؟! فرضاً ما و شما را اغفال کنند، این جنایاتی که الآن،‏‎ ‎‏امروز در کشور ما واقع می شود، این جنایات را صحه بر آن می گذارند یا مخالف هستند؛‏‎ ‎‏اگر صحه می گذارند و امثال اینهایی که شهید شدند، آنها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ مستحق می دانند از برای‏‎ ‎‏قتل و از برای شهادت، پیش ما ـ فرضاً ـ گفتند که فلان آدم، آدم فاسدی بود و باید از بین‏‎ ‎‏برود، اما پیش خدا هم می شود این طور صحبت کرد؟ اینهایی که خدا را قبول دارند و‏‎ ‎‏اینها را محکوم نمی کنند، جواب خدا را چه می دهند؟ و آنهایی که نشسته اند در کمین و‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 523
‏این جوانها و کودکهای ما را بازی می دهند و می فرستند در خیابانها به خرابکاری یا بازی‏‎ ‎‏می دهند و یک بمب دستشان می دهند، یک دختر، یک پسر بمب را دستش می دهند:‏‎ ‎‏برو بگذار کجا، اینهایی که در آن کنارها نشسته اند، انسانند اینها؟ یا سبعهایی هستند که‏‎ ‎‏خودشان جرأت بیرون آمدن نمی کنند و اطفال مردم را می فرستند و خرابکاری می کنند؟‏‎ ‎‏اینها گمان می کنند که ملت ما برای خاطر فلان شخص و فلان شخص قیام کرده است؟‏

‏     شما کاری بکنید که پیغمبر اسلام را از صحنه خارج کنید! شما کاری بکنید که خدا را‏‎ ‎‏از صحنه خارج کنید! شما کاری بکنید که اولیای عظام خدا را از صحنه خارج کنید! شما‏‎ ‎‏کاری بکنید که مذهب تشیع را از صحنه خارج کنید! و الاّ مذهب تشیع و مذاهب اسلامی‏‎ ‎‏این مسائل را دیده اند. مذهب خون و شمشیر است مذهب تشیع، و این تا آخر هست.‏‎ ‎‏منتها یک وقت وسایل فراهم نبوده برای بعضیها، لکن درصدد بودند که بشود و یک‏‎ ‎‏وقت هم وسایل فراهم شد و شد. حالایی که همچو قیام مردانۀ بزرگی رخ داده است. و‏‎ ‎‏این طور ملت ما برای همه چیز ایستاده است، حالا شما می توانید با یک بمب و با کشتن‏‎ ‎‏یک شخصیت ـ ولو هر چه شخصیت بزرگی باشد ـ می توانید ملت را هم از صحنه خارج‏‎ ‎‏کنید؟ یا اینکه ملت فریادش بیشتر می شود و مشتش گره بیشتر پیدا می کند و عزمش‏‎ ‎‏جزمتر می شود؟ شما باید این «الله اکبر»ها را از مردم بگیرید!‏

‏     چند نفر عزیز که بسیار خاطرشان عزیز است، گرفتن از ملت، ملت را عقب نمی نشاند،‏‎ ‎‏صفها فشرده تر می شود، فریادها بیشتر می شود و مشتها گرهش محکمتر می شود. شما‏‎ ‎‏نمی توانید با ترور بعضی شخصیتها، با بمب گذاشتن در بعضی جاها ـ هر جا باشد ـ‏‎ ‎‏نمی توانید این ملت را از صحنه خارج کنید. این ملت سرتاسر کشور الآن در ‏‏[‏‏صحنه اند.‏‏]‏‎ ‎‏الآن در تمام کشور در صحنه، مردم موجودند و با مشتهای گره کرده ایستاده اند در مقابل‏‎ ‎‏شما. ملتی که جوانش هر دو پایش را از دست داده و او را خواباندند و آوردند پیش من،‏‎ ‎‏مع ذلک، می گوید که دعا کنید که من شهید بشوم، ملتی که مادر شهید می آید و می گوید‏‎ ‎‏من اولاد دیگری هم دارم و برای شهادت حاضرم بدهم، ملتی که جوانهای او در جبهه ها‏‎ ‎‏نماز شب می خواند و جهاد فی سبیل الله می کند و این جهاد را برای خودش فخر می داند‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 524
‏و زندگی ننگین فرصت طلبی و راحت طلبی را به کنار زده است و شب و روز خودش را‏‎ ‎‏در سنگر با آن هوای گرم و با آن بی آبی و با آن شدت می گذراند و پیشروی می کند، با‏‎ ‎‏کشتن من و امثال من کنار می رود این ملت؟! اشتباه دارید شماها؛ شمایی که دعوت‏‎ ‎‏می کنید به ایستادن در مقابل مردم. در مقابل این ملت، می خواهد کسی بایستد؟‏

احمقانه بودن اعمال منافقین

‏     ‏‏اینهایی که دم از خلق می زنند و دم از شجاعت می زنند و دم از جنگجویی می زنند،‏‎ ‎‏چطور در کنار خانه ها خزیده اند و بچه ها را وادار می کنند که بروند بمب بگذارند؟ این‏‎ ‎‏کار ابلهانه برای چیست؟ برای این است که شما خیال می کنید که حالا که این کار را‏‎ ‎‏کردید، دیگر ملت ما همه کنار می روند و صحنه را می گذارند برای شما؟ این اشتباه است.‏

‏     دو روز پیش از این که سران ارتش اینجا بودند، با کمال جدیت از من می خواستند که‏‎ ‎‏به این اشخاصی که برای صلح رفت و آمد می کنند، بگویید نیایند اینجا، ما رها نخواهیم‏‎ ‎‏کرد، ما مثل حسین در جنگ وارد شدیم و مثل حسین باید به شهادت برسیم. من کراراً به‏‎ ‎‏این مادرها و پدرها و به این جوانهای گولخورده نصیحت کردم که اولاد خودتان را‏‎ ‎‏نصیحت کنید، اولاد خودتان را بازدارید از اینکه آلت دست جنایت جنایتکاران بشوند.‏‎ ‎‏و به این جوانهای گولخورده مکرر گفتم که شما طرز فکر این بزرگترها را ـ به اصطلاح ـ‏‎ ‎‏واین سران را مشاهده کنید! این سران فاسد هیچ کدام در صحنه نیستند، همه در زیر، در‏‎ ‎‏کنج خانه ها و در زیر زمینها هستند و شما را آلت قرار دادند که شما بروید و خون مردم را‏‎ ‎‏بریزید و خون خودتان ریخته بشود، صحنه برای آنها درست بشود که آن ها بیایند بیرون‏‎ ‎‏صحنه را برای امریکا درست کنند. بیدار بشوید یک قدری! این تلاشهای احمقانه ای که‏‎ ‎‏اینها می کنند، خیال می کنند که به مجرد اینکه این افراد لایق را بردند از بین، ملت ما دیگر‏‎ ‎‏می رود کنار، در ملت ما افراد لایق هست و می آید جای آنها. آنها برای همین شهادت‏‎ ‎‏وارد شده بودند در جبهه، در این صحنه ها و ملت ما هم برای شهادت وارد شده است در‏‎ ‎‏صحنه. ‏


صحیفه امامجلد 14صفحه 525
‏     اگر بنا بود که به مجرد اینکه یک امری واقع می شد ناگوار، ما کنار می رفتیم و ملت‏‎ ‎‏کنار می رفت، این از اول نمی آمد در صحنه. ملتی که بچۀ چند ساله اش با موتور سیکلت‏‎ ‎‏می زند به تانک و زیر تانک می رود، این به کشته شدن یک نفر یا دو نفر یا صد نفر یا‏‎ ‎‏هزار نفر کنار می نشیند؟! اینها باید به عدد افراد این ملت، به عدد افراد جوان و رزمندۀ‏‎ ‎‏این ملت بمب تهیه کنند، و الاّ یک بمبی دزدکی زیر یک منزل گذاشتن و یک نفر، چند‏‎ ‎‏نفر ابرار را، چند نفر اشخاص متعهد به اسلام را، فداکار را از بین بردن، که ملت را از بین‏‎ ‎‏نمی برد. ملت یک دریای بزرگی است و این دریای بزرگ هست و به جای اشخاصی که‏‎ ‎‏از صحنۀ آنها با شهادت بیرون می روند و جنایتکاران آنها را از صحنه بیرون می کنند، به‏‎ ‎‏جای آنها باز افراد می آیند و این سیل خروشان هست تا اینکه امریکا را و سایر‏‎ ‎‏کشورهایی که می خواهند ما را طعمه کنند، قطع طمع همۀ آنها را بکنند.‏

‏     ما به این طور کارهای بچگانه؛ کارهایی که معلوم است از روی ضعف پیش آمده؛‏‎ ‎‏کارهایی که معلوم است که نفسهای آخر را دارند می کشند، از صحنه خارج نمی شویم ما.‏‎ ‎‏ما اگر آمده بودیم برای اینکه یک زندگی مرفهی بکنیم، بله، وقتی می دیدیم که یک‏‎ ‎‏کسی را یا چند کس را کشتند، ترور کردند، خوب، راحت طلبی این بود که دیگر نیاییم. و‏‎ ‎‏شما، صدها نفر شما را، چندین هزار افراد شما را محمدرضا در خیابانها کشت و شما از‏‎ ‎‏صحنه خارج نشدید. الآن هم در صحنه های جنگ، هر روز برادران ما، برادران متعهد‏‎ ‎‏ما، برادرانی که ما باید از آنها در این امور عبرت بگیریم، این برادران کشته می شوند و‏‎ ‎‏جای آنها را یک صف دیگر می گیرد.‏

‏     شما اشتباه دارید، احمقانه عمل می کنید. یک روز می گویید که «بحث آزاد» وقتی‏‎ ‎‏بحث آزاد پیش می آید نمی آیید، فرار می کنید. یک روز می گویید که اجازه بدهید که ما‏‎ ‎‏بیاییم در رادیو و تلویزیون چه بکنیم، اجازه هم بهتان بدهند، نمی آیید. یک روز هم‏‎ ‎‏می گویید که ما برای خلق می خواهیم زحمت بکشیم، خرمنهای مردم را آتش می زنید‏‎ ‎‏برای خلق، کارخانه ها را از بین می برید برای خلق، این خلق را می ریزید در خیابانها و سر‏‎ ‎‏می برید برای خلق! این خلقی که شما برای او این کار را می کنید؛ کیست؟ زندگی این‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 526
‏مردم را شما می خواهید به هم بزنید، اگر بتوانید. آن خلقی که برای او عمل می کنید،‏‎ ‎‏خوب، جز این جمعیت ایران است؟ شما این جمعیت ایران را در مقابلش ایستادید. شما‏‎ ‎‏دعوت می کنید در مقابل این جمعیت، مردم بایستند. مردم در مقابل خودشان بایستند؟ یا‏‎ ‎‏شما گنهکارها را دعوت می کنید و شما مفسدین را دعوت می کنید برای مقابله؟ وقتی‏‎ ‎‏مقابله نمی توانند بکنند می روند کنار و هی بمب می گذارند یک جایی. این دلیل بر این‏‎ ‎‏است که شما مرد جنگ نیستید و ادعا می کنید، مرد بحث آزاد نیستید و ادعایش را‏‎ ‎‏می کنید. در کتاب خودتان، از اسلام هیچ خبری نیست و همۀ اصول اسلام را تأویل‏‎ ‎‏می کنید به همین دنیا! همه چیز را بر می گردانید و ادعای اسلام می کنید! آن اسلامی که‏‎ ‎‏شما می گویید، چیست؟ مگر ملت ما از شماها دیگر می توانند بازی بخورند؟ اینهایی که‏‎ ‎‏هم حبسی شما بودند، آن قدر جنایات از شما سراغ دارند که اگر یک وقت فرصت پیدا‏‎ ‎‏کنند و بیایند در رادیو و تلویزیون بگویند، می فهمید شما که اینها چی بودند و چه‏‎ ‎‏جانورهایی هستند و بودند.‏

توصیه مردم به هوشیاری

‏     ‏‏ما باز از خوف اینکه یک دسته جوان بازیخورده در بین اینها باشد و هست، از خوف‏‎ ‎‏این نمی توانیم یک شدت عملی به خرج بدهیم، ولی ملت ما باید چشمهایش را باز کند و‏‎ ‎‏رفت و آمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرد. شما ننشینید حالا که برای شما فقط‏‎ ‎‏پاسدارها عمل کنند؛ شما همه پاسدار اسلامید. ملت ما همه پاسدار اسلام هستند. باید‏‎ ‎‏همه مراقب باشند؛ همسایه های خودشان را هر خانه ای تحت نظر بگیرد، رفت و آمدهای‏‎ ‎‏مشکوک را تحت نظر بگیرد. اگر دید یک مسئله ای در آنجا محتمل است باشد ـ ولو‏‎ ‎‏احتمال بدهد ـ باید اطلاع بدهد به مراکزی که در نزدیک آنجاست؛ کم توجه نباشد به‏‎ ‎‏این مسائل؛ سست نباشد در این مسائل. پیغمبر اسلام تا آن وقتی که در بستر مرگ خوابیده‏‎ ‎‏بود، جیشش را فرستاده بود و بیرون مدینه تجهیز کرده بود برای مقابله با کفار. آنهایی که‏‎ ‎‏اسلام را خلاصه می کنند در اینکه بخورند و بخوابند و یک نمازی بخوانند و یک‏

صحیفه امامجلد 14صفحه 527
‏روزه ای بگیرند و در گرفتاری این ملت، در گرفتاری این جامعه دخالت نکنند، به حسب‏‎ ‎‏روایت رسول اکرم، اینها مسلم نیستند؛ کسی که اهتمام به امور مسلمین ندارد، در صحنه‏‎ ‎‏خودشان نیستند، آنهایی که در صحنه هستند آنها راانتقاد می کنند. مراجعه کنند اشخاص،‏‎ ‎‏گروهها به قلب خودشان، ببینند که این کاری که در تازگی واقع شد و این همه جوان ما و‏‎ ‎‏اشخاص برومند ما به شهادت رسید، آیا اینها در قلبشان احساس خشنودی می کنند؟ و‏‎ ‎‏من می دانم یک عده ای این طورند.‏

‏     و من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که‏‎ ‎‏زندانبان هستند، می گویم و آن اینکه این طور نباشد که یک جنایتی وقتی واقع شد، اینها‏‎ ‎‏آرامش خودشان را از دست بدهند و ـ خدای نخواسته ـ با زندانیانی که الآن هستند ـ ولو‏‎ ‎‏این زندانیان از همین گروههای فاسد باشند ـ با خشونت غیر اسلامی عمل کنند. با آرامش‏‎ ‎‏و با احترام عمل کنند. لکن دادگاهها احکام را با دقت بررسی کنند و پرونده ها را بررسی‏‎ ‎‏کنند و آنها را بر محکمه ها بنشانند و از آنها استفسار کنند و با قاطعیت، هرچه باید بکنند،‏‎ ‎‏عمل کنند، لکن این طور نباشد که حالا از باب اینکه یک دسته ای از ما به وسیلۀ همین‏‎ ‎‏گروهها از بین رفته، حالا ما در حبس با اشخاصی که محبوس هستند ـ خدای نخواسته ـ به‏‎ ‎‏خلاف موازین اسلام عمل کنیم و من می دانم نمی کنند. گرچه آنهایی که باید به شما‏‎ ‎‏تهمت بزنند تهمت را می زنند، آنها کارهای اینها که در خیابانها کردند و مردم را آن طور،‏‎ ‎‏بیگناهها را آنطور کشتند، آنها را توجیه می کنند و محکوم نمی کنند، لکن این مصیبتهایی‏‎ ‎‏که بر جامعۀ ما وارد می شود، هیچ ابداً تفاوتی برایشان نمی کند، اگر نگویم که آنها در‏‎ ‎‏خلوت می گویند، خوب شد که اینها را کشتند.!‏

‏خداوند ان شاء الله ، همۀ ما را اصلاح کند؛ هواهای نفسانیۀ ما را سرکوب کند؛ ما را و ملت‏‎ ‎‏را مصممتر کند. همه در صحنه حاضر باشند؛ لکن آرامش را حفظ کنند؛ ‏

‏والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 14صفحه 528

  • - اشاره است به واقعۀ 7 تیر و شهادت شهید بهشتی و یارانش.
  • - نیکان، نیکو خصلتان.
  • - شناخت، یکی از کتابهای منتشرۀ سازمان «منافقین» برای تبیین خط مشی و جهان بینی آنها.
  • - و اگر خدا بخواهد ما به ایشان می پیوندیم.
  • - نهج البلاغه؛ نامۀ 45 نامه به عثمان بن حُنَیف.
  • - اشاره است به هجرت اجباری امام هشتم ع به محل خلافت مأمون عباسی، یعنی شهر مرو در خراسان بزرگ.
  • - سورۀ اسراء، آیۀ 44: موجودی نیست مگر آنکه به حمد و سپاس خداوند، تسبیح گوی است.