سخنرانی

سخنرانی در جمع کارکنان وزارت امور خارجه و پرسنل هوانیروز (جهل دشمن)

سخنرانی

‏زمان: صبح 24 اسفند 1360 / 19 جمادی الاول 1402‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: عدم شناخت مخالفین ایران از قدرت ایمان و اسلام ـ تبلیغات مسموم دشمنان علیه ایران‏

‏حضار: خانواده شهدای حادثه آمل ـ پرسنل هوانیروز و وزارت دفاع ـ کارکنان وزارت امور خارجه‏‎ ‎‏و سفرا و کارداران جدید جمهوری اسلامی ایران‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

ناشناخته بودن حکومت اسلامی برای دشمنان

‏     ‏‏من از شما جوانهای برومند از هر طبقه که هستید، از نظامیان و کارمندان وزارت‏‎ ‎‏خارجه و بازماندگان شهدای آمل تشکر می کنم و سلامت و سعادت همه را از خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی مسئلت می نمایم. اشتباهی که همۀ این گروههای مخالف با ایران و اسلام‏‎ ‎‏دارند این است که چون یک حکومت اسلامی و یک رژیمی که تمام اجزای او منسجم‏‎ ‎‏باشد و یک دولتی که از مردم و ارتشی که از مردم باشد نبوده است یا اگر بوده است همان‏‎ ‎‏در صدر اسلام یک مدت کوتاهی بوده و بعدش نبوده است، لهذا، اینها آشنایی ندارند با‏‎ ‎‏یک همچو طرز حکومت. اینها همیشه در ذهنشان از حکومتها مثل حکومت هیتلر و‏‎ ‎‏رضاخان و دیگر اشخاص غیر انسانی و غیر اسلامی و غیر مکتبی در ذهنشان هست و‏‎ ‎‏مقایسه می کنند مابین حکومتهایی که در تمام دنیا هستند با حکومتی که در ایران هست و‏‎ ‎‏نفهمیدند که این طرز حکومت غیر آن طرزهاست و لهذا، به فکر ناقص خودشان در این‏‎ ‎‏کشور کودتا امکان دارد و به فکر ناقص خودشان خرابکاریها در این کشور برای تضعیف‏‎ ‎‏روحیۀ ملت تأثیر دارد یا حملۀ نظامی در مقابل این کشور و این ملت فایده دارد. اینها،‏‎ ‎‏حتی آنهایی که از خود ایران بودند و در ایران هم در زمان انقلاب بودند نشناختند ایران‏‎ ‎‏را و نشناختند قدرت ایمان را و نشناختند اسلام را. اینها اعتقاد داشتند که کشور ایران به‏‎ ‎‏واسطۀ انقلابی که شده است، ارتشش در هم ریخته و مردمش متفرق، و سروسامان ندارد‏‎ ‎‏این کشور و اگر یک قدرتی در مقابل او بایستد در ظرف چند روز می تواند که ایران را‏

صحیفه امامجلد 16صفحه 103
‏قبضه کند. این اشتباهات برای همین است که ادعا می کنند ما اسلام را می شناسیم و‏‎ ‎‏نشناختند، ادعا می کنند که ما جامعه ها را می شناسیم و نشناختند و نکته اش هم همین بود‏‎ ‎‏که عرض کردم که یک جامعه مثل جامعۀ امروز ایران سابقه نداشته یا سابقه ای که آنها‏‎ ‎‏مطلع بر آن شده باشند نداشته. و لهذا، هر یک از اینها که با آن جهالتی که دارند و عدم‏‎ ‎‏دید سیاسی و شناخت از اسلام و جامعۀ ما دارند، در یک گوشه ای با هم جمع می شوند و‏‎ ‎‏می خواهند توطئه کنند. به خیال خودشان می خواهند که یا ایران را برگردانند به حال‏‎ ‎‏سلطنتی، که یک طایفه زیادشان این خیال را دارند یا ایران را از جمهوری اسلامی اش‏‎ ‎‏برگردانند به جمهوری دمکراتیک، که آنها هم یک دسته هستند و روی هم رفته اینها‏‎ ‎‏اسلام را نمی خواهند، حتی آنهایی که ادعای اسلام می کنند هم حکومت اسلامی را به‏‎ ‎‏این وضعی که در ایران هست نمی خواهند. آنها نمی خواهند که دولتشان یک دولتی‏‎ ‎‏باشد که با مردم آمیخته است و ارتششان یک ارتشی باشد که در دامن ملت است و ملت‏‎ ‎‏در دامن او. آنها می خواهند که یک رژیمی باشد که یکی در آن بالا باشد و حکومت کند‏‎ ‎‏با یک اقلیت و همۀ مردم هم خاضع باشند، آن هم خاضعی که با سرنیزه خاضع باشند.‏‎ ‎‏شما اگر خیال کنید که در سرتاسر دنیا حکومتی باشد که سرنیزه را بردارد و بتواند به جای‏‎ ‎‏خودش بنشیند، نداریم همچو حکومتی؛ یعنی، خود ملتها و خود مردم، توده های‏‎ ‎‏میلیونی با حکومتها موافق نیستند و یا تا کنون ندیدند یک حکومتی که وقتی که جنگ‏‎ ‎‏بشود همۀ مردم جنگجو هستند. وقتی که محاصرۀ اقتصادی بشود افکار همۀ مردم توجه‏‎ ‎‏به این پیدا می کند که ما باید خودکفا باشیم و متخصصین ما مشغول می شوند و افکار‏‎ ‎‏خودشان را به راه می اندازند و قدرت خودشان را به راه می اندازند و ایران را مستغنی‏‎ ‎‏می کنند از خارج. و من به شما اطمینان می دهم که اگر تا یک مدتی ما در این فشارها‏‎ ‎‏باشیم، ایران بیشتر ثبات پیدا می کند و مغزهای متفکر مکتبی ایران بیشتر به کار می افتد و‏‎ ‎‏ایران را خودکفا می کند. آنها حتی کارمندان دولت را، کارکنان در کشور، آنهایی که در‏‎ ‎‏کارخانه ها کار می کنند و کارگرانی که در مزارع مشغول زراعت هستند، در یک رژیم‏‎ ‎‏اسلامی نشناختند. آنها مقایسه کردند اینجا را یا به بعض کشورهای غربی یا به بعض‏
صحیفه امامجلد 16صفحه 104
‏کشورهای شرقی، و روی آن دید است که تا اینجا وارد می شوند. آن حربه ای که در‏‎ ‎‏دست ایران است، پیش آنها نیست و آنها نمی شناسند آن حربه را؛ آن حربۀ ایمان است‏‎ ‎‏حربۀ توحید است، حربۀ اسلام است، حربۀ قرآن مجید است که در تحت بیرق یک‏‎ ‎‏همچو اسلام و قرآن و توحید همه مجتمع هستند و آنها تأییدات غیبی الهی را منکر‏‎ ‎‏هستند، نمی توانند بفهمند، اینها نمی توانند چشمشان را باز کنند و ببینند که در هر گوشه از‏‎ ‎‏ایران یک امور خارق العاده واقع می شود که با دست عادی بشر نمی تواند واقع بشود. آنها‏‎ ‎‏در طبس آمدند و گمان کردند که می توانند نیرو پیاده کنند و می توانند بیایند و به بهانۀ‏‎ ‎‏خارج کردن گروگانها ایران را قبضه کنند و خدای تبارک و تعالی شنها و بادها را فرستاد و‏‎ ‎‏آنها را شکست داد.‏

‏     اینها نمی توانند بفهمند و نخواهند توانست فهمید که سربازهای ایران از نظامی و‏‎ ‎‏پاسدار و سایر قوای مسلح با ایمان است که دارند پیش می روند. تمام قدرتها یک طرف‏‎ ‎‏ایستادند و یک قدرت ایمان هم در مقابل آنها یک طرف و قدرت ایمان بر آنها غلبه کرد‏‎ ‎‏و غلبه می کند. اینها جامعه ای که اسلام در او وجود پیدا کرده است و پیاده شده است، این‏‎ ‎‏جامعه را ندیدند تا بفهمند. در کتابها هم همچو جامعه ای را نخوانده اند تا بفهمند. افکار‏‎ ‎‏کوتاه آنها هم نمی رسد به این امر که بتوانند بفهمند جامعۀ اسلامی یعنی چه. در تاریخ،‏‎ ‎‏در عین حالی که خوانده اند که عده های بسیار کم و ارتش بسیار کم اسلام بر دولتهای‏‎ ‎‏طاغوت بسیار قدرتمند مثل ایران سابق و مثل روم غلبه کردند و این غلبه، غلبۀ ایمان بود،‏‎ ‎‏آنها را آنطور غربیها غربزده کردند و تبلیغات بر ضد اسلام و بر ضد ایمان و بر ضد انبیا‏‎ ‎‏کردند که غفلت کردند از ایمان و اسلام و روی آن غفلت مشغول اینطور خرابکاریها‏‎ ‎‏هستند. اگر این عده ای که در جنگل بودند اسلام را فهمیده بودند، حمله به آمل‏‎ ‎‏نمی کردند. این حمله در عین حالی که برای ما تأسف انگیز بود و عده ای از برادرهای ما‏‎ ‎‏را از دست ما گرفت، لکن فهماند به این دسته های غیر انسانی که اینطور نیست که شما‏‎ ‎‏خیال می کنید که اگر یک صدایی بلند کنید مردم با شما هستند. چطور یک مردم مسلمانی‏‎ ‎‏که دل بسته اند به اسلام و دل بسته اند به قرآن، و شهادت را برای خودشان افتخار می دانند‏

صحیفه امامجلد 16صفحه 105
‏و هر کس شهیدی دارد برای خانمان خودش یک افتخاری می داند و هست، چطور‏‎ ‎‏امکان دارد که چند تا دزد سر گردنه و چند تا اشخاصی که هیچ  از قرآن و اسلام اطلاع‏‎ ‎‏ندارند و هیچ ایمان ندارند، بیایند و یک شهر مؤمن را بخواهند به هم بزنند؟ این معنا‏‎ ‎‏واضح شد که مسئله آنطور نیست که اینها فکر کردند. صدام یا آنهایی که صدام را وادار‏‎ ‎‏کرده بودند به اینکه به ایران حمله کند، نشناخته بودند ایران را، نشناخته بودند قدرت‏‎ ‎‏اسلام را، نشناخته بودند قدرت ایمان را و حمله کردند و به این دام افتادند و حالا دارند‏‎ ‎‏دست و پا می زنند که از این دام بیرون بروند و نمی توانند بیرون بروند.‏

حکم قرآن در مورد متجاوز

‏     ‏‏تبلیغات زیادی که شما می دانید در همۀ بوقهای تبلیغاتی هست، اخیراً دیگر به اینجا‏‎ ‎‏رسیده اند که از این راه تبلیغ کنند که صدام صلح طلب است و ایران قبول نمی کند. ایران‏‎ ‎‏که می گوید ما از آن راهی که داریم عقب می نشینیم، ببینید چه راهی را او می گوید، ایران‏‎ ‎‏چه می گوید. در عین حالی که می دانند باز هم نخست وزیر ما، رئیس جمهور ما، رئیس‏‎ ‎‏مجلس ما، وزیر خارجۀ ما، همۀ اینها تکرار می کنند که بیایند اشخاص ببینند که ما چه‏‎ ‎‏می گوییم، آیا ما صلح طلب نیستیم؟ صدام صلح طلب است؟! اگر یک دزدی آمد در‏‎ ‎‏خانۀ یک انسانی و اثاث او را یک مقداری غارت کرد و خانۀ او را گرفت و به آتش زد‏‎ ‎‏بعض اثاث او را، بعد بگوید که مردم بیایید ما را صلح بدهید. صلح بدهند که توی دزد‏‎ ‎‏یک قدری از خانه را داشته باشی و صاحبخانه هم یک قدری؟ توی دزد این ضررهایی‏‎ ‎‏که زدی، نادیده بگیرند؟ توی دزد این شرارتهایی را که کردی، نادیده بگیرند؟ اگر‏‎ ‎‏نادیده نگیرند، صلح طلب نیستند؟ اگر صلح به این معنا می گویند که ما کشوری که به آن‏‎ ‎‏حمله شده است، تجاوز شده است، دزدها آمده اند و مقداری از منزل ما را، مقداری از‏‎ ‎‏خانه های ما را غارت کردند، آتش زدند، خراب کردند و جوانهای ما را کشته اند، حالا‏‎ ‎‏می گویند ما سر جای خودمان هستیم، بیایید ای دنیا ببینید که ما صلح طلبیم، بیایید صلح‏‎ ‎‏بکنیم. خوب، ما هستیم در اینجا، اینجایی که با تجاوز آمدیم و گرفتیم، اینجا هستیم،‏

صحیفه امامجلد 16صفحه 106
‏لکن بیایید ما را صلح بدهید! این صلح را کدام انسان می تواند بپذیرد؟ این اسمش صلح‏‎ ‎‏هست اصلش؟ ایران که می گوید تا از خانۀ ما بیرون نروید، و تا جرمهایی که کردید،‏‎ ‎‏معلوم نشود که شما مجرم هستید و تا ضررهایی که به ایران زدید جبران نشود و حکم به‏‎ ‎‏جبران نشود، صلح معنا ندارد، برای اینکه صلح بدون اینها یعنی یک مقدار از خاک ما‏‎ ‎‏دست آنها باشد و بعد بگویند گرفتیم این را و مال خودمان. این ضررهایی که به ایران‏‎ ‎‏وارد شده است که ضررهای انسانی اش بسیار با اهمیت و ضررهای مادی اش هم‏‎ ‎‏همین طور، این ضررها را زدیم، حالا بیایید صلح کنیم. یک مقداری از خاک ایران مال ما‏‎ ‎‏باشد و حدش را بیاوریم این ور آبادان مثلاً، حدش را قرار بدهیم خونین شهر، این صلح‏‎ ‎‏است؟! ما می گوییم به همۀ کشورهای اسلامی و تمام کشورهای عرب و غیر عرب، ما‏‎ ‎‏می گوییم که ما حَکَم را قرآن قرار می دهیم. قرآن کتاب آسمانی مسلمین است، طایفه یا‏‎ ‎‏طایفۀ دیگری ندارد، ما حکم را قرآن قرار می دهیم، ما یک آیه ای از قرآن کریم را‏‎ ‎‏حکم قرار می دهیم و عقلای عالم، اشخاصی که می خواهند صلح بدهند ما را، با همین‏‎ ‎‏یک آیه عمل بکنند و ما قبول داریم. صدام هم که می گویید و خودش اقرار می کند که‏‎ ‎‏من مسلمان هستم، در عین حالی که ما بعید می دانیم، این قرآن است. سایر کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی هم که می گویند که ما، ملتها قرآن را قبول دارند، حتماً دولتها هم می گویند ما به‏‎ ‎‏قرآن اعتقاد داریم، بیایند بنشینند، نماینده بفرستند، ما قرآن کریم را باز می کنیم، سورۀ‏‎ ‎‏حجرات را باز می کنیم و یک آیه از آیات سورۀ حجرات را برایشان می خوانیم،‏‎ ‎‏می گوییم بیایید با این عمل کنید. در آن آیه این است که «اگر دو طایفه ای از مؤمنین با هم‏‎ ‎‏جنگ کردند، شما صلحشان بدهید و اگر یک طایفه ای از اینها تجاوز به طایفۀ دیگر کرد،‏‎ ‎‏همه تان مکلفید که با او قتال کنید، جنگ کنید تا اینکه به اطاعت خدا برگردد. وقتی به‏‎ ‎‏اطاعت خدا برگشت، صلح کنید به عدالت، به قسط».‏‎[1]‎‏ ما می گوییم به دنیا که بیایید ببینید‏‎ ‎‏که ما در خاک عراقیم یا عراق در خاک ماست؟ اگر ما در خاک عراقیم، شما با ما جنگ‏
صحیفه امامجلد 16صفحه 107
‏کنید، و اگر عراق در خاک ماست، به حسب قرآن کریم تجاوز کرده، فئۀ باغیه است و فئۀ‏‎ ‎‏باغیه را باید با او قتال کنید. ما از قتال شما هم گذشتیم و امیدی به این نداریم، لااقل‏‎ ‎‏محکوم کنید. اگر به قرآن عمل نمی کنید که قتال کنید و او را با سرنیزه بیرون کنید از کشور‏‎ ‎‏اسلامی، لااقل محکوم کنید او را، و اگر محکوم هم نمی کنید لااقل بیصدا باشید، بیطرف‏‎ ‎‏باشید. چه شده اینها را که نه به قرآن اعتنا دارند و نه به حکم عقل اعتنا دارند و نه به مسائل‏‎ ‎‏بین المللی، به هیچی اعتنا ندارند.‏

تهمت همکاری با اسرائیل

‏     ‏‏هر روز یک شایعه درست می کنند؛ هر روز می گویند بحرین را بنا بود ایران،‏‎ ‎‏می خواست بحرین را چه بکند. یک طیاره از یک جا عبور می کند، یک جایی دیگر‏‎ ‎‏ساقط می شود، شایعه درست می کنند که اسرائیل داشت همراهی می کرد و اسنادش‏‎ ‎‏موجود است. این کدام اسناد؟! یک کشوری که بیست و چند سال است با اسرائیل‏‎ ‎‏مخالفت کرده، دست اسرائیل را از نفتش کوتاه کرده، روابط بکلی قطع است و او را‏‎ ‎‏غاصب می داند و مسلمین را دعوت به اتحاد می کند که این را باید بیرون بکنید و او به‏‎ ‎‏ریش مسلمین دارد می خندد و امریکای فاسد هم همین طور، باز این مسلمین از اسرائیل‏‎ ‎‏دست برداشتند و می خواهند با او مصالحه کنند بعضی از آنها به تبع امر امریکا، و همۀ‏‎ ‎‏تبلیغات خودشان را متمرکز کردند به ضد ایران. یک دفعه از خودشان نمی پرسند که آخر‏‎ ‎‏قضیه چیست؛ اینقدر سرسپردگی به امریکا، اینقدر سرسپردگی و ترس. ذخایر خودتان را‏‎ ‎‏تقدیم امریکا می کنید و با او هم روابط دارید و از او هم عذر می خواهید و خوش خدمتی‏‎ ‎‏و خوش رقصی هم می کنید. ما با اینکه یک ملت ضعیف هستیم و به حسب افراد، افراد ما‏‎ ‎‏حدود سی و پنج میلیون یا چهل میلیون است و ابزار جنگی ما یک ابزار محدودی است،‏‎ ‎‏بسیاریش هم غارتگرها در وقتی که انقلاب بود، غارت کردند و قایم کردند، حالا به‏‎ ‎‏روی خود همین ملت می کشند، ما با همۀ این گرفتاریها که داریم، در مقابل همۀ‏‎ ‎‏کشورهایی که می خواهند تعدی بکنند ایستاده ایم. در مقابل همۀ قدرتهایی که با ما‏‎ ‎‏می خواهند مخالفت کنند و با اسلام می خواهند مخالفت کنند، ما ایستاده ایم. و‏

صحیفه امامجلد 16صفحه 108
‏مع الأسف، این دولتهای اسلامی بسیاریشان به جای اینکه با اسرائیل جنگ کنند، به جای‏‎ ‎‏اینکه دست اتحاد به ایران بدهند که اسرائیل را دفن کنند، اسرائیلی که به همه چیز مسلمین‏‎ ‎‏طمع دوخته است، اسرائیلی که برنامه اش این است که از نیل تا فرات مال اوست، این‏‎ ‎‏اسرائیلی که مکه و مدینۀ مکرمه را از خودش می داند و می خواهد دست درازی کند،‏‎ ‎‏مع الأسف، این حکومتها به او کار ندارند، بلکه می خواهند ‏‏[‏‏به رسمیت‏‏]‏‏ بشناسند او را و‏‎ ‎‏همه تبلیغات خودشان را و همۀ همّ و غم خودشان را به اسلام و به حکومت اسلامی ایران‏‎ ‎‏متمرکز کرده اند. تا گفته می شود که ما از این حدودی که داریم و چیزی که از اول گفته ایم‏‎ ‎‏هیچ قدمی کنار نمی گذاریم، فوراً می بینید که یک جا می گوید که دیگر صلح امکان‏‎ ‎‏ندارد، برای اینکه ایران سر صلح ندارد. مگر آن حدودی که ما گفتیم چیست؟ جز این‏‎ ‎‏است که باید بیرون برود تا ما بنشینیم با او صلح کنیم؟ ما قرآن می گوییم، ما حکم قرآن را‏‎ ‎‏می گوییم که همۀ مسلمین باید با این جنگ کنند تا این بیرون برود. اگر بعد از جنگ سر‏‎ ‎‏فرود آورد به احکام اسلام، آن وقت بنشینند صلح کنند، آن هم صلح به قسط و عدل.‏‎ ‎‏مسلمین بیایند ببینند؛ بابا بیخود صرف وقت در تبلیغات نکنند و حُسن قضیه این است که‏‎ ‎‏تبلیغات اینقدر اختلاف دارد و اینقدر اعوجاج دارد و اینقدر خلاف ضروری است که‏‎ ‎‏دیگر هر که بشنود هم، اگر راست هم اینها بگویند، می گویند دروغ است. این بوقهای‏‎ ‎‏تبلیغاتی که هر روز یک چیز می گویند و هر روز یک مطلب واضح الفساد را می گویند،‏‎ ‎‏طوری اینها حیثیت خودشان را از دست داده اند که هر که بشنود که رادیوی کذایی چه‏‎ ‎‏گفت، می گوید رادیو دروغ می گوید. رادیویی که می گوید که زن و مرد ایران دیگر‏‎ ‎‏برگشته اند از حکومت اسلام، از این حکومت پشت کرده اند یا نقل می کند از بعض‏‎ ‎‏اشخاص فاسدی که به واسطۀ فسادش نتوانسته است در ایران بماند و فرار کرده، نقل‏‎ ‎‏می کنند که اینها جوانها و زنهای آبستن، بچه ها و اینها را در خیابانها هر روز می کشند، در‏‎ ‎‏عین حالی که خود این تروریستها دارند این کارها را می کنند، این کارها را انجام می دهند‏‎ ‎‏و بعد می گویند ایرانیها این کار را می کنند. بله ایرانی است، اما کدام ایرانی؟ آن ایرانی که‏‎ ‎‏به اسم «مجاهد خلق» بر ضد خلق، با اسم «فدایی خلق» بر ضد خلق قیام کرده است، آن‏
صحیفه امامجلد 16صفحه 109
‏هم ایرانی است لکن انسان نیست.‏

جایز نبودن ورود قوای مسلحه در احزاب

‏     ‏‏برادرها، ما باید خودمان، خودمان را حفظ کنیم. نباید ما منتظر این باشیم که قدرتهای‏‎ ‎‏خارجی به ما کمک کنند، ما از کمک آنها گذشتیم. «مرا به خیر تو امید نیست، شرّ‏‎ ‎‏مرسان»؛ شرّ هم بخواهند برسانند ما با آنها مقابله می کنیم. ما باید کلاه خودمان را‏‎ ‎‏خودمان حفظ کنیم و حفظ این به این است که ارتشی و سایر قوای نظامی و انتظامی،‏‎ ‎‏پاسدار، اینهایی که عشایری هستند، اینهایی که قدرتهای نظامی و انتظامی هستند، با هم‏‎ ‎‏یکصدا باشند، اختلاف در بین نباشد. و من عرض می کنم به همۀ این قوا و به فرماندهان‏‎ ‎‏این قوا که این افراد در هیچ یک از احزاب سیاسی، در هیچ یک از گروهها وارد نشوند.‏‎ ‎‏اگر ارتش یا سپاه پاسدار یا سایر قوای مسلحه در حزب وارد بشود، آن روز باید فاتحۀ آن‏‎ ‎‏ارتش را خواند. در حزب وارد نشوید، در گروهها وارد نشوید. اصلاً، تکلیف الهی ـ‏‎ ‎‏شرعی همۀ شما این است که یا بروید حزب یا بیایید ارتش باشید؛ مختارید از ارتش‏‎ ‎‏کناره گیری کنید بروید در حزب، میل خودتان، اما هم ارتشی و هم حزب، معنایش این‏‎ ‎‏است که ارتشی باید از ارتشی اش دست بردارد، بازیهای سیاسی باید توی ارتش هم‏‎ ‎‏وارد بشود. در هر گروهی که وارد هستید باید از آن گروه جدا بشوید، ولو یک گروهی‏‎ ‎‏است که بسیار مردم خوبی هم هستند، ولو یک حزبی است که بسیار حزب خوبی هست،‏‎ ‎‏لکن اصل وارد شدن در حزب برای ارتش، برای سپاه پاسداران، برای قوای نظامی و‏‎ ‎‏انتظامی وارد شدنش جایز نیست، به فساد می کشد اینها را. و من عرض می کنم که کسانی‏‎ ‎‏که در رأس ارتش هستند و کسانی که در رأس سپاه پاسداران هستند موظف هستند که‏‎ ‎‏ارتش را و سپاه را و سایر قوای مسلح را از احزاب کنار بزنند و اگر کسی در حزب هست،‏‎ ‎‏باید او را از ارتش بگویند یا در آنجا یا در اینجا و همین طور سپاه پاسداران و همین طور‏‎ ‎‏سایر قوای مسلح باید وارد در جهات سیاسی نشوند تا انسجام پیدا بشود. اگر وارد بشوید،‏‎ ‎‏بالاخره به هم خواهید زد خودتان را و بالاخره در مقابل هم خواهید ایستاد و نظام را به‏‎ ‎‏هم خواهید زد و اسلام را تضعیف خواهید کرد. تکلیف همۀ شما این است که با هم باشید‏

صحیفه امامجلد 16صفحه 110
‏بدون اینکه در یک حزب یا در گروهی وارد شده باشید، هر گروهی می خواهد باشد.‏‎ ‎‏گروه فاسد که ان شاءالله ، وارد نمی شوید، گروههای بسیار خوب هم وارد نشوید. باید شما‏‎ ‎‏مستقل، بدون اینکه پیوند به یک گروهی داشته باشید مستقل باشید و از حزب الله تعالی‏‎ ‎‏شأنه. همۀ افراد ایران موظفند که با هم باشند. اگر احزاب هستند، خودشان را با سایر افراد‏‎ ‎‏کشور هماهنگ کنند. افراد کشور هم خودشان را با آنها برادر بدانند. گروههای مختلفی‏‎ ‎‏که اسلامی هستند، این گروههای اسلامی هم نباید دخالت در امور ارتش بکنند و نباید‏‎ ‎‏در آنجا افراد داشته باشد، تا بتوانید یک عضو صالح و یک ارتش و سپاه پاسداران‏‎ ‎‏منسجم و صالح و قدرتمند باشید. ورود سیاست در ارتش شکست ارتش است، این را‏‎ ‎‏باید بدانید و شرعاً جایز نیست. و من امر می کنم به شما که یا در ارتش یا در حزب، دوم‏‎ ‎‏ندارد که بخواهید هم ارتشی باشید، هم حزبی، نمی شود، یا مثل سایر مردم هر طوری‏‎ ‎‏هستند.‏

انتحار بهترین راه برای صدام

‏     ‏‏و من به همۀ کسانی که با این جمهوری اسلامی مخالفت می کنند، نصیحت می کنم که‏‎ ‎‏بس است دیگر. قدرتهای خودتان را سنجیدید، فهمیدید نمی شود با یک قدرت‏‎ ‎‏اسلامی درافتاد، خودتان را سنجیدید، فهمیدید نمی شود، حالا که فهمیدید نمی شود‏‎ ‎‏چرا لجاجت می کنید؟ دست بردارید بروید مشغول یک کار دیگری بشوید و به صدام‏‎ ‎‏هم می گویم که من یک راه برای تو سراغ دارم و آن راه انتحار است. همان طوری که‏‎ ‎‏هیتلر بعد از آنکه به شکست رسید خودش را کشت، تو هم اگر مردی و مثل هیتلری‏‎ ‎‏خودت را بکش.‏

کاستن از تشریفات در ایام نوروز

‏     ‏‏برادرها، خواهرها، عرض کردم که ما باید خودمان، خودمان را نگه داریم. باید طمع‏‎ ‎‏را از همه جا برید، به خدا متوجه شد. تاکنون هم هر چه شما پیروزی داشتید برای این‏‎ ‎‏است که اتکال به قدرت الهی و قدرت خودتان که از قدرت الهی است این اتکال را‏‎ ‎‏دارید. و یکی از نصیحتهایی که چون نزدیک سال نو است می خواهم به همۀ ملت این‏

صحیفه امامجلد 16صفحه 111
‏نصیحت را بکنم این است که ما در حالی که جنگزده هستیم، در حالی که این همه آواره‏‎ ‎‏داریم، این همه بیمار داریم، این همه معلول در بیمارستانها داریم و شما هر یکی تان‏‎ ‎‏بعض همسایه هاتان شهید دادند، شما باید یک قدری راجع به مراسم عید کوتاه بیایید.‏‎ ‎‏شما همۀ این قشرهایی که برای اسلام الآن دارند زحمت می کشند و شهید دادند و‏‎ ‎‏بازماندگان شهید هستند یا در بیمارستان هستند، اینها را عائله خودتان حساب کنید.‏‎ ‎‏مقداری که می خواهید تشریفات زاید را عمل بکنید، نکنید و بروید از اینها دلجویی‏‎ ‎‏کنید. ایام نوروز، ایام عید نوروز بروید در این مریضخانه ها، بروید احوال اینها را،‏‎ ‎‏اینهایی که آواره شدند، اینهایی که در جنگ آواره شدند، اینهایی که از خارج بیرونشان‏‎ ‎‏کردند و گرفتار هستند، به اینها سرکشی کنید و آن تشریفات زمان سابق را تخفیف بدهید.‏‎ ‎‏اگر بخواهید یک ملت قوی آزاد باشید، از تشریفات یک قدری بکاهید. عید را در بین‏‎ ‎‏دوستان خودتان، ملت خودتان، مجروحان خودتان، معلولان خودتان و جنگزدگان‏‎ ‎‏خودتان و آوارگان خودتان ـ از هر جا هست، اینها همه از شما هست ـ این عید را در بین‏‎ ‎‏آنها با هم عیدی کنید. یک قدری از خودتان بکاهید و بیفزایید بر اینکه به آنها سرکشی‏‎ ‎‏کنید و آنها را احترام کنید. اینها بزرگند، اینها عالیرتبه اند، اینها شهید داده اند، اینها معلول‏‎ ‎‏داده اند، معلول هستند و اینها امتحان داده اند و مادرهای اینها امتحان داده اند که شهید‏‎ ‎‏می دهد و افتخار می کند و می گوید باز هم دارم، بیایید ببرید. ما در مقابل اینها سرافکنده‏‎ ‎‏هستیم، ما در مقابل اینها شرمسار هستیم و ما باید با اینها یک جوری رفتار کنیم که عید‏‎ ‎‏برای آنها هم باشد. و شما وقتی عید دارید که اخلاق عیدی داشته باشید، اخلاق تازه. و‏‎ ‎‏من امیدوارم که به این امر ملت ما سرتاسر همه جا عمل کنند و رضای خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی را در این امر به دست بیاورند.‏

‏     از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت و پیروزی این امت را مستدعی هستیم و‏‎ ‎‏همه سعادتمند و پیروز باشید.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 16صفحه 112

  • ـ سوره حجرات، آیه9.