سخنرانی

سخنرانی در جمع فرماندهان نیروی زمینی ارتش (عمق پیشرفت های نظامی)

سخنرانی

زمان : ‏صبح 22 خرداد 1361 / 19 شعبان 1402‏‎[1]‎

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: بازتاب و عمق پیشرفتهای نظامی ـ ادعاهای دروغین صدام در صلح طلبی‏

‏حضار: صیاد شیرازی، علی (فرمانده نیروی زمینی) ـ فرماندهان لشکرهای نیروی زمینی و‏‎ ‎‏یگانهای مستقل و معاونتها و مدیریتهای ارتش‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

پیروزی رزمندگان عامل مخالفت ابرقدرتها

‏     ‏‏قبلاً من تشکر می کنم از اینکه در یک همچو روزی که ان شاءالله مفتاح تمام‏‎ ‎‏پیروزیهاست، خدمت شما جوانان عزیز و رزمنده رسیده ام.‏

‏     آنچه که از خارج همیشه به ما خبر می رسد و آنهایی که می روند اطلاع به ما می دهند‏‎ ‎‏و گاهی بعض شخصیتها به ما پیام می فرستند که شما عمق این کاری که کردید، خودتان‏‎ ‎‏هم نمی دانید. تمام این بررسیها، بررسیهای ظاهری و پیشرفتهای ظاهری این نیروهای‏‎ ‎‏اسلامی است. عمق این پیشرفتهای ظاهری هم همان طوری که به ما گفته می شود، پیام‏‎ ‎‏می فرستند، برای خودمان هم باز خیلی واضح نیست که جمهوری اسلامی و این نهضتی‏‎ ‎‏که در ایران پیدا شده است، در همان عمق طبیعی و مادی اش چه دگرگونی ای در همۀ‏‎ ‎‏ارزشها ایجاد کرده است. و شما باید بدانید که ملتها، حتی آن ملتهایی که الهی هم نیستند،‏‎ ‎‏اینها همه شان ـ که جزء مستضعفان جهان هستند، و همیشه در تحت سلطۀ مستکبران‏‎ ‎‏بوده اند ـ امید دوخته اند به این نهضتی که در ایران حاصل شده است. ‏

‏     و این یک مسئله بزرگی است که در همین بُعد طبیعی برای رزمندگان ما و برای ملت‏‎ ‎‏ما حاصل شده است که عمقش آنقدر زیاد است که همۀ قدرتهای خارجی و همۀ‏‎ ‎‏رسانه های خارجی به ضد این قیام کرده اند. اگر این یک امر عادی بود، نباید اینهمه‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 16صفحه 311
‏هیاهو در دنیا راه بیفتد. اینهمه سر و صدا بلند بشود، اینهمه مخالفت بشود. هر چه عمق‏‎ ‎‏مخالفت رسانه های گروهی و قدرتهای بزرگ زیادتر باشد، کشف می کند که عمق‏‎ ‎‏پیشرفتهای نظامی و طبیعی شما بیشتر است. اگر یک امر عادی بود نباید اینقدر امریکا‏‎ ‎‏دنبالش باشد که این را با هر حیله ای که باشد در همین جا خفه کند. این یک امر غیر عادی‏‎ ‎‏است حاصل شده است. و ما در عمق ظاهری این قضیه هم که ملاحظه کنیم، با همین‏‎ ‎‏ارزشهای ظاهری که مورد بررسیهای رسانه های گروهی است، مورد بررسی مقامات‏‎ ‎‏نظامی دنیاست، این یک عمق زیادی دارد که کم کم دارد برای دنیا ظاهر می شود، و تا‏‎ ‎‏کنون آن عمق معنوی که در این نهضت و در این ملت حاصل شده است، در خارج کمتر‏‎ ‎‏به این توجه شده است. تمام نظرها رفته است روی مسائل نظامی و پیشرفتهای نظامی که‏‎ ‎‏تصدیق دارند که این یورشهایی که از طرف این رزمندگان ایرانی حاصل می شود، اینها‏‎ ‎‏سابقه ندارد، وضعش یک وضع دیگری است غیر اوضاع جنگهای دنیا. اینها همه توجه‏‎ ‎‏به همین پیشرفتها و شکستها و امثال این دارند. نظر دارند به اینکه ایران با اینکه یک‏‎ ‎‏جمعیت محدودی است ـ به چهل میلیون بیشتر نمی رسد این جمعیت ـ و تمام قدرتها هم‏‎ ‎‏با آن مخالفت کرده اند و بعد از انقلاب هم هست ـ که انقلاب خودش یک چیزی است‏‎ ‎‏که هر جا که حاصل می شود اوضاع را به هم می زند ـ نظام را به هم می زند. لکن وقتی‏‎ ‎‏ملاحظه کردند که امروز ما در سال چهارم انقلاب واقع هستیم و همه چیزمان بهتر از اول‏‎ ‎‏است، یعنی اگر اول یک نقصی در نظام ما داشتیم، نقصی در نیروهای نظامی و انتظامی‏‎ ‎‏داشتیم، نقصی در انسجام گروههایی که همه مسلح اند داشتیم ـ امروز آن نقص رفع شده‏‎ ‎‏است. اینها همه روی حسابهای مادی حساب شده است. ما عمق مسئله را از جهت‏‎ ‎‏معنوی واقعاً نمی توانیم ادراک کنیم. یک جمعیتی که در طول تاریخ و خصوصاً این رژیم‏‎ ‎‏سابق کوشش کردند که این جمعیت را از همه چیز بی خبر نگه دارند؛ از همۀ اوضاع دنیا،‏‎ ‎‏کوشش کردند که این جوانهای ما که باید خدمت بکنند به این کشور، ابتلا پیدا کنند به‏‎ ‎‏مواد مخدره، به جاهایی که شهوانی هست. آنهمه مراکز شهوت و آنهمه مراکز فحشا‏‎ ‎‏درست کردند و عرضه کردند بر این ملت در طول این دهها سال اخیر که شدت پیدا کرد،‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 16صفحه 312
‏و در زمان محمدرضا از همه وقت بیشتر شدت داشت. ‏

‏     و شما از جهت اخلاقی و فرهنگی ایران باید این معنا را اعتقاد ‏‏[‏‏پیدا‏‏]‏‏ کنید که اگر، این‏‎ ‎‏انقلاب به داد ایران نرسیده بود، ایران در سراشیبی محو و فنا واقع شده بود که اصلاً‏‎ ‎‏اسمش از تاریخ باید محو بشود. به طوری تبلیغات شده بود که همه چیز ما را می خواستند‏‎ ‎‏وابسته کنند به غیر، و به ما حالی کنند که شما هیچ کاری ازتان نمی آید، اصلاً جنگ معنا‏‎ ‎‏هیچ ندارد، شما نمی توانید اصلاً جنگ بکنید با هیچ جا اصلاً. ما در این سه سال، نزدیک‏‎ ‎‏به چهار سال ـ یعنی، وارد در چهارسال که شدیم ـ این عمق پیشرفت ظاهری را به دنیا‏‎ ‎‏حالی کردیم به حکومتهای بزرگ دنیا، به قدرتهای بزرگ دنیا. این کاری که شما برادرها‏‎ ‎‏و دوستان شما و همقطارهای شما انجام دادند، حالی کردند به آنها که ما در عین حالی که‏‎ ‎‏یک جمعیت کمی هستیم، لکن توانایی این را داریم که با هر قدرتی مقابله کنیم.‏

تحول الهی ملت ایران

‏     ‏‏لکن آن عمق دومی که اساس مطلب است که عمق معنوی این قضیه ‏‏[‏‏باید‏‏]‏‏ باشد. آقا،‏‎ ‎‏یک کشوری که سالهای طولانی زحمت کشیده اند، یک قشر از روشنفکر با قلم، با تبلیغ،‏‎ ‎‏با تعلیم، زحمت کشیده اند، یک قشر مطبوعاتی و رسانه های گروهی با همۀ قدرت‏‎ ‎‏زحمت کشیده اند که این کشور را از خودش تهی کنند؛ یعنی، اعتقادش را اینطور کنند،‏‎ ‎‏مغزشان را شستشو کنند و اینها را معتقد کنند به اینکه شما هیچ نیستید، باید تحت لوای یا‏‎ ‎‏شرق یا غرب ‏‏[‏‏زندگی کنید‏‏]‏‏ غرب می گفت تحت لوای غرب، شرق می گفت تحت لوای‏‎ ‎‏شرق باید زندگی کنید، و الاّ هیچ کاری از شماها ساخته نیست ـ و وارد شد این انقلاب بر‏‎ ‎‏یک همچو جمعیتی که لااقل، در این پنجاه سال، بیشتر از همیشه تحت اینطور تربیتها‏‎ ‎‏بودند؛ دانشگاهش اینطور تربیت می کرد و ارتشش را اینطور تربیت می کردند، و همین‏‎ ‎‏طور همه چیزش را، عمق معنوی این، این است که در مدت کمتر از یک سال ـ باید‏‎ ‎‏بگوییم ـ آنچنان تحول در این جمعیت حاصل شد و آنچنان منقلب شد این جمعیت به‏‎ ‎‏یک موجود دیگر؛ آن جمعیت رفاه طلب به یک جمعیت سلحشور و جنگجو، آن‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 16صفحه 313
‏جمعیت میان تهی از کارهایی که باید خودش انجام بدهد به یک جمعیت متفکر در امور‏‎ ‎‏خودش و زحمتکش برای کشور خودش و رفتن رو به کفا برای زندگی خودش!‏

‏     و اگر به داد این جمعیت خدای تبارک و تعالی نرسیده بود، خدا می داند که مسئله‏‎ ‎‏فحشا را به کجا رسانده بودند. شما شاید خیلی هایتان مطلع باشید از آن قصه ای که در‏‎ ‎‏شیراز اتفاق افتاد و آن بساطی که درست کردند‏‎[2]‎‏ و آن عقدی که واقع شد مابین یک پسر‏‎ ‎‏و یک مرد. اینها دنبال یک همچو چیزی بودند؛ می خواستند این کشور را به اینجا‏‎ ‎‏برسانند. خدا به فریاد این ملت رسید؛ ملت مظلوم و متحول کرد این جمعیت را به یک‏‎ ‎‏جمعیت حزب اللهی، یک جمعیتی که همه چیزش را دارد برای خدا می دهد. این مسئله‏‎ ‎‏مهم است؛ این مسئله ای که آن اشخاصی که در صدد تهذیب هستند، در صدد تزکیۀ نفس‏‎ ‎‏هستند، پنجاه سال زحمت می کشند؛ بعد از زحمتهای فراوان پنجاه ساله به یک مقامی‏‎ ‎‏می رسند. و این جوانها را خدای تبارک و تعالی آنطور در ظرف یک مدت بسیار کم‏‎ ‎‏متحول کرد به یک مقامی که آنهایی که پنجاه سال زحمت کشیده اند، نرسیده اند به این‏‎ ‎‏مقام، نرسیده اند به آنجا که غیر از خدا اصلاً هیچی نخواهند، شهادت را اینطور طالب‏‎ ‎‏باشند. اینطور شهادت را در بر بگیرند. این یک مسئله مهمی است. ما همیشه باید در نظر‏‎ ‎‏داشته باشیم که این مسئله، مسئلۀ عادی نیست که یک نفر آدم، صد نفر آدم، هزار نفر آدم‏‎ ‎‏یا همه بتوانند انجامش بدهند. یک کشور چهل میلیونی که با بی بند و باری می خواستند‏‎ ‎‏اینها را بار بیاورند و همۀ قدرتها دنبال این معنا بودند و همۀ تبلیغات و همۀ گفتار و همۀ‏‎ ‎‏نوشته ها دنبال این بود، یکدفعه متحول بشود به یک کشوری که همه حزب الله هستند و‏‎ ‎‏همۀ آن چیزهایی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که شهوی بود و آن چیزهایی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که مربوط به شهوات نفسانیه‏‎ ‎‏بود، دور ریختند و ایستادند در مقابل قدرتهای بزرگ و شکست دادند آنها را. این‏‎ ‎‏تحول، تحولی است که شرق و غرب نمی توانند بفهمند. آنها هر چیزی می توانند بفهمند،‏‎ ‎‏همین در سطح مادیت اشیا را ارزیابی می کنند که کدام پیروز شد، کدام پیروز نشد. در‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 16صفحه 314
‏سطح معنویت اینها نمی توانند اصلاً تصور کنند که یک کشور چهل میلیونی چطور‏‎ ‎‏متحول شده است به یک چیزی که جوانهایشان را می دهند و گریه می کنند که کاش یکی‏‎ ‎‏دیگر هم داشتند. دست و پایشان را از دست داده اند و تأثرشان به این است که من ندارم‏‎ ‎‏که باز ‏‏[‏‏به جبهه‏‏]‏‏ بروم! و این صحنه های بسیار نورانی که در جبهه ها ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ شما که‏‎ ‎‏هستید، بهتر از ما می دانید که چه صحنه هایی است. وقتی که آقایان می آیند اینجا با من‏‎ ‎‏صحبت می کنند، واقعاً انسان تعجب می کند از اینکه این چه شد، چه قضیه ای واقع شده‏‎ ‎‏است که اینطور تحول حاصل شد. البته چون قدرت خداست، تعجبی ندارد، با قدرت‏‎ ‎‏خداواقع شده است و ما امروز و آخر، اول همه جا نصر را باید از خدا بدانیم. نصرت مال‏‎ ‎‏اوست. ما چیزی نیستیم. نصرت، نصرتی است که او به ما داده است. ‏

حضور باشکوه روحانی و ارتشی و پاسدار در جبهه های جنگ

‏     ‏‏این قدرتی که الآن در ایران هست که همه رویش حساب دارند می کنند، همۀ کشورها‏‎ ‎‏رویش حساب می کنند و بدون جهت، بسیاری از کشورها هم ترسیده اند، این یک‏‎ ‎‏قدرتی است که خدا داده است این یک چیزی نیست که ما بتوانیم تحصیلش بکنیم، این‏‎ ‎‏چیزی است که خدا به ما عنایت فرموده است. بنابراین، ما باید روی همین مسئله همیشه‏‎ ‎‏تکیه بکنیم، روی این مسئله که ما خودمان چیزی نیستیم و هر چه هست مبدأ غیبی دارد و‏‎ ‎‏آن مبدأ غیبی است که ما را کمک می کند. آقا، شوخی نیست که یک جمعیت کثیری با‏‎ ‎‏زحمتهایی یک دژی برای خودشان ـ به آن دژهای محکم ـ درست بکنند و در پناه آن‏‎ ‎‏دژ باشند و یک جمعیت کمی از بیابان به آنها حمله بکنند و تسلیم بشوند آنها. تسلیم برای‏‎ ‎‏این است که می ترسند. ترس را که در آنها ایجاد کرده است؟ ما که جمعیتمان به اندازۀ‏‎ ‎‏آنها نبود. ما که در بیابان بودیم و در معرض اینکه آسیب ببینیم، و آنها در پناهگاهها‏‎ ‎‏بودند و در دژهایی که درست کرده بودند و این خوف را هم نداشتند. این یک خوفی‏‎ ‎‏بود که خدای تبارک و تعالی در قرآن هم از آن اطلاع داده است‏‎[3]‎‏ که در صدر اسلام‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 16صفحه 315
‏خدا یک قسم از چیزهایی که پیروز می کرد کشور اسلامی را همین بود که رعب در دل‏‎ ‎‏مقابلین آنها القا می فرمود. ما مرهون این رحمتهای بزرگ الهی هستیم و در عین حال،‏‎ ‎‏مرهون این ملت هستیم که اینطور همه با هم کمک می کنند. سابقه اصلاً ندارد، از اول‏‎ ‎‏تاریخ تا حالا سابقه ندارد که روحانی و ارتشی و پاسبان و پاسدار و امثال اینها در کنار هم‏‎ ‎‏باشند و در کنار هم جنگ بکنند. اصلاً این سابقه ای ندارد. هیچ جا، نه حالا سابقه دارد،‏‎ ‎‏بعدها هم معلوم نیست که، مگر به برکت اسلام جای دیگر پیدا کند یک همچو چیزی که‏‎ ‎‏همه شان با هم باشند. و این صحنه هایی که در سنگرها، که اینها همه با هم هستند ـ برای‏‎ ‎‏من نقل می کنند ـ واقعاً صحنه هایی است که اعجازآمیز است. و قدر این صحنه ها را‏‎ ‎‏بدانید.‏

شرایط عقلایی برای صلح

‏     ‏‏و اما بعض مسائلی که ما الآن در پیش داریم: شما می دانید که ما از اولی که این جنگ‏‎ ‎‏شروع شد تا حالا، چه آن روزی که صدام کوس قادسیه برای خودش می زد و چه امروز‏‎ ‎‏که دیگر اسمی از او نیست و رفته است آنجایی که خدا می داند، ما مسائلمان مسائلی بوده‏‎ ‎‏است که یکی بوده؛ آن هم برای این است که یک مسائلی که ما گفتیم، یک چیزی نبوده‏‎ ‎‏که می خواستیم تحمیل کنیم، یک چیزی بوده است که وقتی عرضه کنیم به همۀ عقلای‏‎ ‎‏دنیا و همۀ جنگنده های دنیا، عرضه کنیم به آنها، از ما می پذیرند. ما از اول می گفتیم که‏‎ ‎‏شما ریختید در منزل ما، در شهرهای ما، در کشور ما، حمله کردید و غافلگیرانه وارد‏‎ ‎‏شدید در کشور ما و آنهمه خرابی کردید و آنهمه جرم کردید و آنهمه کشتار کردید، باید‏‎ ‎‏بروید بیرون. یکی از شرایط ما این است که بروید بیرون. این را چه انسانی می تواند‏‎ ‎‏بگوید که این شرط، یک شرط تحمیلی است؟ خوب، دزد آمده تو خانۀ ما، تو اثاث ما را‏‎ ‎‏برداشته و جمع کرده، می گوید: حالا بیا صلح کنیم، اینها مال من! خوب همین است‏‎ ‎‏دیگر؛ اینها دزدهایی بودند که ریختند به این کشور و هر چه هم بود در این شهرها‏‎ ‎‏برده اند. هر چه مردم مال داشتند، اگر یک مقدارش را توانستند خود اینها حمل کنند از‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 16صفحه 316
‏محلشان، کرده اند، اگر نه، آنها برده اند و از بین برده اند و آنهمه خرابی کرده اند و‏‎ ‎‏خرابیهایی که در هیچ جامتعارف نیست. مغول هم که به ایران حمله کرده، اینطور نبوده‏‎ ‎‏است که وقتی یک شهری را می گیرد تا آخر خرابش کند. شهرهای ما را اینطور کرده اند‏‎ ‎‏اینها. خوب ما می گوییم که شما وارد شدید به ‏‏[‏‏کشور‏‏]‏‏ ما و اینهمه جرم کردید، حالا‏‎ ‎‏می گویید که بیایید با هم صلح کنیم. صلح کنیم؛ یعنی، خوزستان مال شما؛ یعنی، آنقدری‏‎ ‎‏که شما گرفتید مال شما. نه، هیچ وقت، هیچ کس نمی پذیرد. ما می گوییم شما بدون قید و‏‎ ‎‏شرط، باید بیرون بروید. اگر هم بیرون نروید، بیرونتان می کنیم. بهتر هم برای خودتان‏‎ ‎‏همین است که بی خود این جوانهای بیچاره را به زور نیاورید و به کشتن بدهید. خودتان‏‎ ‎‏بروید بیرون. این یک مسئله ای است که همۀ عقلای دنیا می پسندند از ما که کسی آمده‏‎ ‎‏است منزل شما و خرابکاری کرده، حالا به او می گویید: بروید بیرون، اگر می خواهید‏‎ ‎‏یک تفاهمی بشود، باید بروید بیرون.‏

تشویق جانی در صلح با متجاوز

‏     ‏‏مسئلۀ دوم، مسئله خسارتهایی است که وارد کردند. قضیۀ جبران خسارت یک جهت‏‎ ‎‏مادی دارد، یک جهت سیاسی و معنوی. جهت مادی اش گرچه زیاد است برای ما،‏‎ ‎‏اینطوری که همۀ شهرها را خراب کرده اند و هر چه ما داشتیم به هم زده اند و البته‏‎ ‎‏جوانهای ما هر دانه ایش ارزش همۀ لشکر آنها را داشت و از دست ما گرفته شدند اینها؛‏‎ ‎‏ارزش مادی قضیه خیلی زیاد نیست، عمده ارزش معنوی است و ارزش سیاسی مسئله.‏‎ ‎‏اگر بنا باشد که یک کسی بیاید، هر چه جرم دارد بکند و هر چه دستش می رسد جنایت‏‎ ‎‏وارد کند و بعد بگوید که خوب، حالا دیگر صلح می کنیم، من می روم بیرون؛ بسیار‏‎ ‎‏خوب، صلح می کنیم! خوب، این جنایتی که کردی چرا؟ اگر ما این مطلب را اغماض‏‎ ‎‏کنیم، نه از باب این است که یک مسئله ـ مثلاً ـ مادی را اغماض کرده ایم، یک مسئله‏‎ ‎‏معنوی را ما اغماض کرده ایم؛ یعنی، یک ستمگر و یک گروه ظالم را ما تشویق کرده ایم‏‎ ‎‏به اینکه باز ‏‏[‏‏ظلم‏‏]‏‏ بکنید. فردا هم باز دوباره برگردند و همین بساط را در آورند، بعد هم‏‎ ‎‏بگویند که آقا، بسیار خوب، باز صلح می کنیم! هی خلاف کنند و هی بگویند صلح‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 16صفحه 317
‏می کنیم! این باید جلویش گرفته بشود. در دنیا باید اینطور تعدیاتی که واقع می شود‏‎ ‎‏جلویش گرفته بشود. یکی از مواردی که باید، جهتی که باید به او جلوگیری بشود این‏‎ ‎‏است که همۀ خسارتهایی که وارد شده باید بدهید. الآن می گویید که ما ـ دروغی هم‏‎ ‎‏می گویند البته ـ که ما بیرون می رویم و قبول می کنیم فلان، خوب، بسیار خوب، الآن‏‎ ‎‏بروند بیرون، و همین حالا کارشناسها هم بیایند و جریمه های اینها را ارزیابی کنند که‏‎ ‎‏چقدر بوده. یک گروه دیگر هم بیایند و ارزیابی کنند که کی مجرم است. ما اگر مجرم را‏‎ ‎‏امروز رهایش کنیم؛ امروزی که ما قدرت داریم، ‏‏[‏‏جسور می شود.‏‏]‏‏ ما آن روزی هم که‏‎ ‎‏صدام آن کوس کذا را می زد، مسائلمان همین بود، امروز هم که قدرت دست ماست و‏‎ ‎‏صدامی تو کار نیست، امروز هم همان حرفها را ما می زنیم و آن حرف این است که مجرم‏‎ ‎‏باید معلوم بشود کی است. اگر ما مجرم هستیم، دنیا به ما هر چه می خواهد، بگوید و اگر‏‎ ‎‏آنها مجرم هستند، باید همانطور حکومت بشود، بطور عدالت حکومت بشود. ما عدالت‏‎ ‎‏را می خواهیم. ما هیچ وقت طالب جنگ از اول نبودیم. اگر چنانچه عراق به ما حمله‏‎ ‎‏نکرده بود، ما دفاع نمی کردیم. اما دفاع ما کردیم، ما جنگ نکردیم تا حالا. در عین حالی‏‎ ‎‏که رزمندگان ما و فرماندهان ارتش و سپاه به ما گفتند اجازه بدهید ما وارد بشویم در آنجا‏‎ ‎‏و با آنها چه بکنیم ‏‏[‏‏ما گفتیم: فقط دفاع کنید‏‏]‏‏ خوب، ما هم، ما می خواهیم دفاع بکنیم؛‏‎ ‎‏دفاع که یک مسئله عقلی است. یک مسئله ای است که حتی حیوانات هم اصلاً وقتی‏‎ ‎‏بخواهند حمله کنند، دفاع می کنند. دفاع یک مسئله طبیعی است. ما همیشه دفاع کرده ایم‏‎ ‎‏تا حالا، هیچ وقت جنگ نکرده ایم.‏

صلح طلبی صدام نظیر صلح طلبی اسرائیل

‏     ‏‏ما که می گوییم که ما جنگجو نیستیم مثل شماها؟! ما صحیح می گوییم و شاهد داریم و‏‎ ‎‏آن است که از ما دفاع است. شمایی که می گویید ما صلح طلبیم، صلح طلبی شما مثل‏‎ ‎‏صلح طلبی اسرائیل است تا حالا. اسرائیل هم حالا می گوید: بیایید صلح کنیم. یعنی، چه؟‏‎ ‎‏یعنی وارد شده است و شهرهای لبنان را گرفته است و حالا می گوید که ما، بیایید حالا‏‎ ‎‏دیگر آتش بس کنیم. آن روز آتش بس است که با مشت بزنند اسرائیل را بیرونش کنند از‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 16صفحه 318
‏شهرهای خودشان و آن وقت بگویند که بسیار خوب، حالا آتش بس! بنشینید مجرم را‏‎ ‎‏بفهمیم کی است. آن وقت هم صلح همین طوری نباید بشود. مجرم باید معلوم شود کی‏‎ ‎‏است. اسرائیل بیاید هر چه جرم دارد بکند، بعد بگوید که خوب، ما دیگر کاری نداریم،‏‎ ‎‏شما بروید سراغ کارتان، اینجا هم که ما گرفتیم مال خودمان! معنای آتش بس این است؟‏‎ ‎‏همان آتش بس صدامی است. این آتش بسی است که اسرائیل هم دارد مطرح می کند؛‏‎ ‎‏یعنی، همه چیزمان را دادیم، حالا بس؛ بسم الله ، تشریف بیاورید حالا دیگر با هم‏‎ ‎‏چون، صورت هم را ببوسیم و اینهایی را هم که بردید؛ مال شما باشد! آتش بسی هم که‏‎ ‎‏اینها الآن دارند اظهار می کنند، همان وقت هم که آتش بس کنند، سه ساعت بعدش‏‎ ‎‏آبادان را تیرباران می کنند و آدم می کشند در صورتی که آبادان جنگجو نیست، آبادان‏‎ ‎‏یک جمعیتی دارند مشغول کسب خودشان هستند. اینها می گویند که اینها کردند و ما‏‎ ‎‏کردیم کی؟ کدام وقت اینها به این شهرهای شما کاری کردند؟ اینها هم با شما جنگ‏‎ ‎‏دارند، شما هم با اینها جنگ دارید. شمایی که می گویید آتش بس بسیار خوب،‏‎ ‎‏می گویید که چون اینها به ما حمله کردند، ما هم کردیم. اینها به شهر شما ‏‏[‏‏حمله‏‏]‏‏ کردند یا‏‎ ‎‏به شما؟ شما باید به تلافی، ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ خود اینها ‏‏[‏‏حمله‏‏]‏‏ بکنید، شما تلافی به آبادان می کنید؟‏‎ ‎‏همان کارهایی که از اول به آبادان می کردید، حالا هم همان کارها را دارید می کنید و این‏‎ ‎‏آتش بس نیست.‏

‏     ما همان شرایطی که از اول گفتیم، حالا هم همان شرایط را می گوییم، که یکی بیرون‏‎ ‎‏رفتن تمام این ارتشیهای عراق و این جنگنده های عراق از کشور ما بدون قید و شرط‏‎ ‎‏[‏‏است؛‏‏]‏‏ هیچ قید و شرطی در کار نیست، حالا که می گویند ما بیرون می رویم. اینها‏‎ ‎‏می گویند: بیایند، ما بیرون می رویم که شما بیایید رد بشوید، لکن به شرط اینکه صلح‏‎ ‎‏باشد، تمام بشود مسئله؛ یعنی، به شرط اینکه ما هر چه ضرر به شما زدیم، هر چه جنایت‏‎ ‎‏کردیم هیچ! این مضحک است واقعاً. یک جمعیتی می خواهند بیایند کمک کنند شما را،‏‎ ‎‏شما می گویید: حالا که می خواهید کمک بکنید، پس دست بردارید از این ادعاهایی که‏‎ ‎‏دارید، شما مجرم را دیگر لازم نیست بشناسید، بیایید صلح بکنیم با هم، لازم نیست که‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 16صفحه 319
‏این همه جریمه ها که وارد شده است به شما، تلافی بشود! این معنای آتش بس نیست،‏‎ ‎‏این معنای صلح نیست. ما همان مطلبی که از اول گفتیم، همۀ دولتمردان ما همان مطلب را‏‎ ‎‏می گویند. باید بی قید و شرط، اینها بیرون بروند، نروند، بیرونشان می کنیم بی قید و شرط.‏‎ ‎‏و اگر زیادتر بمانند برای خودشان ضرر زیادتر دارد. هر چه بمانند ضررش برای آنها زیاد‏‎ ‎‏است و باید تمام ‏‏[‏‏ضرر‏‏]‏‏هایی که به ما وارد کرده اند، ما حالا مقدارش را نمی دانیم،‏‎ ‎‏کارشناس باید بیاید بگردد مقدارش را معلوم کند که چقدر مقدارش است آن هم باید‏‎ ‎‏تحقق پیدا کند و باید مجرم هم معلوم بشود که کی است. ‏

‏     و ما بُعد معنوی این کار را داریم. ما اگر عراق، دست بردارد این حزب بعث از عراق و‏‎ ‎‏برود گم شود سراغ کارش و مردم عراق خودشان، این مردم مظلوم خودشان برای‏‎ ‎‏خودشان حکومت تعیین کنند، یک شاهی از آنها نمی خواهیم، برای اینکه آن بُعد‏‎ ‎‏معنوی دیگر نیست در کار؛ برای آنکه آن مجرم رفت و تمام شد، آن بُعد معنوی نیست‏‎ ‎‏در کار دیگر. ما بُعد معنوی قضیه را باید ‏‏[‏‏حل‏‏]‏‏ بکنیم. ما مسئول این جوانها هستیم. ما‏‎ ‎‏مسئول این ارتش هستیم. ما مسئول این زنها و مردهایی که بچه هایشان و جوانشان را از‏‎ ‎‏دست داده اند، هستیم. مگر ما می توانیم که بی قید و شرط بگوییم که بیایید صلح بکنیم،‏‎ ‎‏چون ما می خواهیم برویم کمک شما بکنیم؟ این مسلک اسلام نیست که ما بخواهیم‏‎ ‎‏کمک آنها بکنیم؟ و یک رشوه هم بدهیم. بله، بعضی حکومتها اینطوری هستند.‏‎ ‎‏نفتهایشان را می دهند و التماسشان هم می کنند. این حکومت اسلامی نیست اینطور. ‏

صلح تحمیلی یعنی تشویق جانی به جنایت

‏     ‏‏ما آن چیزهایی که از اول گفته ایم تا حالا سرش هستیم. یک قدم اینطرف و آنطرف‏‎ ‎‏نیست در کار. نمی خواهیم که تحمیل کنیم. یک چیز غیر عقلی و غیرعقلایی بگوییم و‏‎ ‎‏نمی خواهیم از آن چیزی که هر عقلی می پذیرد عقب بنشینیم؛ آن هم به واسطۀ آن بُعد‏‎ ‎‏معنوی که دارد، به واسطۀ اینکه آدم جانی را نباید در جنایتش تشویق کرد. ما اگر صلح‏‎ ‎‏بکنیم، معنایش تشویق کردن این جانی است به جنایتش. ما صلح می خواهیم، خیلی هم‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 16صفحه 320
‏می خواهیم، اما صلح بی قید و شرط. معنایش این است که شما همین جا که هستید باشید یا‏‎ ‎‏خیر، بروید بیرون، لکن دیگر باقی اش هر چه هست، شده است دیگر؛ هر چی‏‎ ‎‏می خواهد بشود شده است؟ نخیر، این به حیثیت اسلام ضرر می زند اینطور اغماض و‏‎ ‎‏حق ندارد کسی اینطور اغماض کند. البته راه دادن برای رفتن به سوریه برای برطرف‏‎ ‎‏شدن ‏‏[‏‏سوء تفاهم ها‏‏]‏‏ با آنها یک مسئله ای نیست که شما به ما منت داشته باشید؛ ما به شما‏‎ ‎‏منت داریم اگر روی قواعد عادی باشد. البته چون یک تکلیف الهی است. به هیچ کس‏‎ ‎‏هم منت نداریم. اما نباید شما از ما یک چیزی بگیرید که می خواهیم بیاییم کمکتان؛‏‎ ‎‏شمایی که می گویید که ما با اسرائیل مخالف هستیم و می دانم که شما دروغ می گویید که‏‎ ‎‏شرط اینکه شما بیایید از اینجا رد بشوید این است که صلح بشود و هر چی که ما کردیم‏‎ ‎‏دیگر هیچ. این معنای صلح است؟ این معنای راه دادن است؟ شما معلق می کنید راه دادن‏‎ ‎‏را به چیزی که نشود. ‏

‏     دنیا باید این را بداند که ما حاضریم صلح کنیم، حاضریم پیش برویم در آنجا، لکن در‏‎ ‎‏عرض اینکه اینها دارند کنار می روند و یکی از شرایط را می گویند. ما خودمان‏‎ ‎‏می پذیریم در عرض این دو گروه بیایند. در همین پانزده روزی که اینها بنا دارند، فرض‏‎ ‎‏کنید که دروغ نمی گویند، می خواهند بروند، در عرض این، بیاید یک گروه مورد توجه‏‎ ‎‏همه، بین المللی، بیاید رسیدگی کند به این جرمهایی که اینها کرده اند، به این خسارتهایی‏‎ ‎‏که به شهرهای ما وارد شده، به روستاهای ما وارد شده. البته یک خسارتهایی به ما وارد‏‎ ‎‏شده است که قابل جبران نیست و آن جوانهای ماست. این دیگر قابل جبران نیست. اینها‏‎ ‎‏آن طرف باید در آن پیشگاه خدا باید اینها رسیدگی بشود. در عرض اینکه شما می گویید‏‎ ‎‏ما کنار می رویم و بیایید ما دیگر راه می دهیم به شما، در عرض اینکه شما کنار می روید،‏‎ ‎‏یک گروه بیایند رسیدگی کنند به اینکه جنایات را چقدر بوده، چقدر ضرر زده اید شما به‏‎ ‎‏ایران. و یک گروه توافق کنید بیاید که رسیدگی کند به اینکه مجرم کی است. اینها وقتی‏‎ ‎‏حاصل شد، ‏‏[‏‏ما صلح می کنیم‏‏]‏‏ اما راه دادن شما به ما برای رفتن آنجا شما باید یک چیزی‏‎ ‎‏هم دستی بدهید که ما می خواهیم برویم با دشمنهای شما جنگ بکنیم. اگر شما راست‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 16صفحه 321
‏می گویید که با اسرائیل مخالف هستید و نمی خواهید با این بهانه یک کلاهی سر ما‏‎ ‎‏بگذارید و خیال می کنید که ایران توجه به این مسائل ندارد و کسانی که در رأس امور‏‎ ‎‏هستند توجه به این مسائل ندارند، شما اگر نمی خواهید که یک توطئه ای داشته باشید و‏‎ ‎‏یک کار خلافی بکنید، خوب، راه بدهید ما برویم.‏

بهانه بودن درخواست صلح

‏     ‏‏راجع به مسائلی که از اول گفتیم، همان مسائل هست. حالا ما قبول می کنیم از شما که‏‎ ‎‏بیایید بروید بیرون، قبول، بسم الله ، تشریف ببرند. اما نه اینکه ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ رفتن بیرون، تمام شد‏‎ ‎‏قضیه. این یکی از چیزهایی است که ما می خواستیم. دو تای دیگرش مانده است که بُعد‏‎ ‎‏معنوی آن در نظر ماست، بُعد سیاسی آن در نظر ماست، نه بُعد مادی آن تا اینکه بگویید‏‎ ‎‏که غمض عین کنید، طلبی دارید از ما نگیرید. مگر ما می توانیم که صرف نظر کنیم از یک‏‎ ‎‏چیزی که جانی را به جنایت خودش تشویق می کند؟ ما باید جانی را در دنیا رسوا کنیم و‏‎ ‎‏جرمی که کرده است از او بگیریم تا این امور لااقل، محدود بشود؛ اگر از بین نمی رود؛‏‎ ‎‏لااقل، محدود بشود. اینطور نشود که هر کسی افسار گسیخته بریزد شهرهای دیگران را از‏‎ ‎‏بین ببرد و اموال مردم را غارت کند و آتش بزند و بعد هم بگوید خوب، بسیار خوب،‏‎ ‎‏حالا دیگر صلح می کنیم! این صلح نیست. این معنایش این است که نخیر، شما باید باج به‏‎ ‎‏ما بدهید تا ما با شما صلح کنیم و این امروز آن روزی نیست که شما این حرفها را می زنید.‏‎ ‎‏شما دیگر این حرفها را باید کنار بگذارید. شما دیگر قدرتی ندارید که بتوانید یک‏‎ ‎‏همچو مسائلی را بگویید و شما خیال کنید که دیگران به شما تقویت می کنند. آن دیگران‏‎ ‎‏هم مثل شما می مانند. شما که مال خودتان بود، اینطور از کار درآمد؛ یک جمعیت کمی‏‎ ‎‏اینطور خرمشهر را گرفت، آنها که از خارج اجیر شما می خواهند بشوند، آنها برای شما‏‎ ‎‏نمی خواهند کار بکنند، برای خودشان می خواهند کار بکنند. آنها با یک فوت از بین‏‎ ‎‏می روند. بنابراین، مسئله این است که ما امروز که در اینجا مبتلا هستیم به یک همچو‏‎ ‎‏حزبی و در آنجا مبتلا هستیم به یک همچو رژیم فاسد؛ رژیم اسرائیل، ما در هر جبهه‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 16صفحه 322
‏حاضریم به اینکه جنگ بکنیم. اینجا که از خودمان است و جنگ می کنیم، آنجا هم از‏‎ ‎‏خود ما است. ما حاضریم، لکن راه دادن به ما برای رفتن، باید یک چیزی ما به شما‏‎ ‎‏بدهیم که شما راه بدهید! باید ما مجرم را دیگر کار نداشته باشیم! باید بنشینیم صلح کنیم‏‎ ‎‏دیگر با هم، دست به گردن هم بیندازیم که اینهمه آمدی جرم کردی! برای اینکه حالا‏‎ ‎‏می خواهی به من همراهی کنی، بیا یک چیزی هم به ما بده تا همراهی کنیم! نه، این مسئله‏‎ ‎‏غیرعقلایی است و هرگز نخواهد شد. مسئله راه دادن یک چیزی است که شما باید‏‎ ‎‏التماس کنید که ما بیاییم برویم سراغ آن کار را بکنیم. ما داوطلب هستیم، شما باید از ما‏‎ ‎‏خواهش کنید که آقا بیایید با ما کمک کنید تا ما برویم جلوی این را بگیریم، اگر راست‏‎ ‎‏می گویید که با اسرائیل مخالفید و اگر مسئله این نیست و با اسرائیل مخالف نیستید و‏‎ ‎‏می خواهید ما نرویم آنجا، شرط را اینطور قرار می دهید که حالا بدون همه قیدی‏‎ ‎‏مصالحه کنیم، آن وقت شما تشریف بیاورید ببرید. آن هم «تشریف بیاورید» حرفی‏‎ ‎‏است، تا به صورت واقعی. ‏

‏     من امیدوارم که ان شاءالله ، همان طوری که شما در جبهه های جنگ پیروز شدید و‏‎ ‎‏پیروز هستید و امیدوارم که همیشه پیروز باشید، همین طور در معنویات هم، که مهم است‏‎ ‎‏ـ که این مادیات تابع آن معنویات است ـ این معنویات هر چه قوی بشود، شما قویتر‏‎ ‎‏خواهید شد. یک نفر آدم با ایمان می تواند با هزاران نفر بی ایمان مقابله کند، و شما در‏‎ ‎‏این ـ عرض ـ مدتی که جنگ کرده اید، دیده اید که مسئله این طوری است که ایمان وقتی‏‎ ‎‏که در میدان می آید، همۀ چیز را از بین می برد. مقابلش هر چه هست از بین می برد.‏

‏     ان شاءالله ، خداوند ایمان همۀ ما را زیاد کند. و شما را در این دو قطب معنویت و‏‎ ‎‏مادیت تقویت کند. و اسلام را ان شاءالله ، از شرّ همۀ قدرتمندان نجات بدهد. و این‏‎ ‎‏تحولی که در ایران هست ان شاءالله ، باقی باشد. و تا ظهور امام زمان، این ملت بتواند این‏‎ ‎‏کشور را به طور شایسته تحویل ایشان بدهد، ان شاءالله .‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 16صفحه 323

  • ـ در صحیفۀ نور، ذیل تاریخ 23 / 3 / 61 درج شده است.
  • ـ اشاره به نمایش مستهجن و غیراخلاقی یک گروه از هنرپیشگان خارجی در پیاده روهای شهر شیراز، هنگام برگزاری «جشن فرهنگ و هنر شیراز».
  • ـ اشاره است به آیۀ 26، سورۀ احزاب.