سخنرانی

سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده افسری ارتش (ادعای صلح طلبی صدام)

سخنرانی

‏زمان: صبح 11 مهر 1361 / 15 ذی الحجه 1402‏

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: ماهیت ناشناختۀ جمهوری اسلامی برای دنیا ـ ادعای دروغین صلح طلبی صدام‏

‏حضار: مسئولان و دانشجویان دانشکدۀ افسری ارتش، افسران، درجه داران و سربازان یگانهای‏‎ ‎‏مختلف خطوط مقدم جبهه های جنگ، بانوان و مددکاران دایرۀ شهدای ارتش‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

ترکیب و ماهیت ناشناخته جمهوری اسلامی برای دنیا

‏     ‏‏من از حضور این عزیزانی که با چهره های نورانی در اینجا آمده اند تشکر می کنم و‏‎ ‎‏همیشه دعای به همۀ قشرها، خصوصاً سربازان اسلام، از یاد نخواهد رفت. شما باید توجه‏‎ ‎‏به این معنا داشته باشید که این جمهوری اسلامی مخلوط به یک قوایی است که برای دنیا‏‎ ‎‏نمی تواند شناخت داشته باشد. اصلاً این ترکیب در دنیا سابقه نداشته است؛ ترکیبی از‏‎ ‎‏ارتش و روحانی، ترکیبی از ملاّ و سپاهی، ترکیبی از رئیس جمهور این طور و رئیس‏‎ ‎‏مجلس آن طور و نخست وزیر آن طور. این ترکیب سابقه ندارد و ترکیب ناشناخته ای‏‎ ‎‏است. ولهذا، طرحهایی که در دنیا به ضد این انقلاب ریخته شده است و می شود، از باب‏‎ ‎‏اینکه شناخت روی این ترکیب ندارند و سابقه به این نحو اجتماع ندارند، خنثی می شود.‏‎ ‎‏امروز این ترکیبی که در دولت مردان است و این ترکیبی که در آنها و مردم است، این‏‎ ‎‏مجموعه ناشناخته است. شناخت اشخاص دانشمند در دنیا از یک ارتش طاغوتی بوده‏‎ ‎‏است و از یک دولت طاغوتی و از یک مردم تحت ستم که باید همیشه ظلم بکشند.‏‎ ‎‏امروز نه رهبران شما و فرماندهان شما از سنخ فرماندهان زمان رژیم طاغوتی است و نه‏‎ ‎‏دولت شما از سنخ آن دولتهاست و نه ارتش شما و سپاه شما و بسیج شما و شهربانی شما و‏‎ ‎‏دیگر قوای نظامی و انتظامی شما از سنخ و بافت آن سابق است و از سنخ و بافت‏‎ ‎‏کشورهای دنیا، سرتاسر. اصلاً این یک مولود جدیدی است که در این عهد و در این‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 22
‏عصر متولد شده است که کارشناسان و دانشمندانی که با آن امور مأنوسۀ خودشان‏‎ ‎‏سروکار داشته اند، این مولود جدید را نمی توانند بشناسند، ایدۀ این مولود را هم‏‎ ‎‏نمی توانند بفهمند، انگیزۀ حرکتهای اینها را هم نمی توانند بفهمند و آن ایمانی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که در‏‎ ‎‏قلب اینهاست، آنها نمی توانند ادراک کنند. آنها سروکارشان با یک موجودات دیگری‏‎ ‎‏بوده است ورای این مولودی که در این عصر پیدا شده است.‏

‏     و شما ملاحظه می کنید که نه نظر شما امروز به فرمانداران و فرماندهانتان مثل نظر آن‏‎ ‎‏اشخاصی ‏‏[‏‏است که‏‏]‏‏ در سابق بودند در ارتش و نه فرماندهان شما آن نظر را به شما دارند‏‎ ‎‏که سابق فرماندهان داشتند. فرماندهان سابق، زیردستان خودشان را مثل اسیران‏‎ ‎‏می انگاشتند، مثل عبید توهم می کردند و هرگز حاضر نبودند که با آنها در یک جمع‏‎ ‎‏خصوصی بنشینند و درد دل این عزیزان را گوش کنند تا بفهمند. فرماندهان شما حالا از‏‎ ‎‏سنخ خود شما هستند، در آغوش خود شما هستند، چنانچه شما هم نور چشم‏‎ ‎‏فرماندهانتان هستید و در آغوش آنها هستید.‏

‏     اینکه همۀ توطئه ها خنثی می شود و همۀ چیزهایی که در دنیا برای ضد ما خرج‏‎ ‎‏می شود به باد فنا می رود، روی همین معناست که ما یک موجود ناشناخته هستیم. این‏‎ ‎‏مولود یک مولود تازه است. دنیا تازه یک همچو مولودی را به وجود آورده و تا آمدند‏‎ ‎‏این را بشناسند، طولانی است وقت و اگر شناختند، همه متوجه به آن می شوند. آنهایی که‏‎ ‎‏امروز با شما مخالفت دارند، با یک موجود ناشناخته مخالفت دارند؛ نمی دانند شما چی‏‎ ‎‏هستید. آن تحولی که در همۀ افراد این ملت پیدا شده است و مِن جمله ارتش و سپاه و‏‎ ‎‏همه قوای نظامی و انتظامی، این تحول الهی است که چشم و گوش دنیا نسبت به آن کور و‏‎ ‎‏کراست، نمی توانند بفهمند که شما چی می خواهید، نمی توانند بفهمند که ارتش اسلامی‏‎ ‎‏یعنی چه آن اسلامی که پیش بسیاری از این دولتها هست، آن اسلام، غیر از این اسلامی‏‎ ‎‏است که شما ادراک کرده اید و آن ارتشی که در دنیا هست، غیر از این ارتش است، اصلاً‏‎ ‎‏سنخش مخالف است. فرماندهان ارتش که به هر جا ملاحظه بکنید، ارتشیها را عبید‏‎ ‎‏خودشان می دانند و ارتشیها ملزم اند به اینکه آنها را هم بالا دست و بالا دست بدانند.‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 23
‏ارتش امروز ایران این طور نیست؛ نه پرسنلشان آن پرسنل است و نه فرماندهانشان آن‏‎ ‎‏فرماندهان، نه نظر فرماندهان به پایینترها ـ به اصطلاح ـ نظر بالا و پایین است و نه نظر‏‎ ‎‏پرسنل به آنها این است که اینها یک مقامی دارند که ما نباید با آنها اصلاً صحبت کنیم.‏

وضعیت نیروهای مسلح در زمان سابق و حال

‏     ‏‏در آن رژیم و رژیمهای سابق بر آن، در طول تاریخ شاهنشاهی، اگر ارتشی بود،‏‎ ‎‏ارتش متجاوز بود. و اگر ژاندارمری بود، برای تجاوز به مردم در بین بلاد گماشته شده‏‎ ‎‏بودند. و اگر شهربانی بود، شهربانی برای تعدی به مظلومان گماشته شده بود. شما همه یاد‏‎ ‎‏دارید در چند سال پیش از این، که رژیم محمدرضا به طور غصب این مملکت را گرفته‏‎ ‎‏بودند، در نظر دارید که خود شما ـ یعنی ، نه شمای شخصی ـ خود آنهایی که در ارتش‏‎ ‎‏بودند چه وضعی داشتند، نسبت به پایینها چه جور بودند و نسبت به بالاها چطور. آن‏‎ ‎‏سپهبدها و سرلشکرها و ـ نمی دانم ـ امثال آنها وقتی که به پای مظلومان و زیر دستان‏‎ ‎‏می رسیدند، آن طور غبغب را پر می کردند و به آنها اربابی می فروختند و در مقابل یک‏‎ ‎‏نفر اجنبی، که از خود آنها در ارتششان بسیار کمتر بوده است درجه اش، به طور خاضعانه‏‎ ‎‏رفتار می کردند؛ برای اینکه آنها مکتبی نبودند؛ یعنی، مکتب اسلام را ندیده بودند، از‏‎ ‎‏اسلام بی اطلاع بودند.‏

‏     شمایی که امروز در اینجا هستید و خداوند تبارک و تعالی به شما توفیق داده است که‏‎ ‎‏در دانشکدۀ افسری یک همچو رژیمی زندگی می کنید و تحصیل، بدانید که شما‏‎ ‎‏وضعتان با سابق فرق دارد؛ شما لشکر خدا هستید شما ارتش امام زمان ـ سلام الله علیه ـ‏‎ ‎‏هستید و شما باید وضعتان را بدانید که با سابق فرق دارد. شما در عین حالی که در‏‎ ‎‏دانشکدۀ افسری مشغول تحصیل هستید، در جبهه ها می روید و همراه تحصیلتان عملاً‏‎ ‎‏هم تحصیل می کنید. علوم عملی، خود علومش مهم نیست، عمل بر آنش مهم است.‏‎ ‎‏ارتش سابق اگر چه فرماندهانشان یا افسرانشان دوره های نظامی را دیده بودند، لکن عمل‏‎ ‎‏نداشتند. یک ارتش توسری خوردۀ تحت ستم خارجیها و مستشاران خارجی، وقتی که‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 24
‏از جوانی همان طور تحت ستم و تحت سلطۀ آنها بار بیایند تا برسند به بالا، معلوم است‏‎ ‎‏که وضعشان وضع یک مردمی است که باید توسری بخورند؛ خودشان را برای ساختن با‏‎ ‎‏اجانب و متابعت از اجانب مهیا می کردند. امروز شما در مقابل تمام قدرتهای دنیا‏‎ ‎‏ایستاده اید و در دانشکده تان وقتی که تحصیل می کنید و به جبهه ها می روید، با شوق به‏‎ ‎‏جبهه ها می روید و آنجا تعلیم عملی می بینید، این طور نیست که فقط خواندن و نوشتن‏‎ ‎‏باشد؛ عمل کردن است. و یکی از برکات این جنگ تحمیلی برای ملت ما همین معناست‏‎ ‎‏که ما سربازانمان و جوانان و دانشجویان افسری ما در دانشکدۀ افسری، علاوه بر تحصیل‏‎ ‎‏دوره های دانشکده، عملاً در جبهه ها حاضر می شوند و تعلیمات عملی می بینند و در‏‎ ‎‏علوم عملی، این میزان است، نه خواندن. خواندن مقدمۀ عمل است و شما امروز در‏‎ ‎‏میدانها عمل را هم یاد می گیرید.‏

‏     امروز شما نور چشم همۀ ما هستید و ما به وجود امثال شما باید افتخار بکنیم و شما‏‎ ‎‏باید برای اسلام یک ارتش قوی و یک ارتش مستقل باشید ارتش یکی از ارکان یک‏‎ ‎‏کشور است و در این زمان، پاسداران اسلام هم یکی از ارکان این کشور است. و اگر در‏‎ ‎‏ذهنش ، ارتش یا پاسدار، حقارت ادراک بکند، این نمی تواند برای یک ملتی مفید باشد.‏‎ ‎‏سابق تحقیر می کردند قوای نظامی و انتظامی ما را؛ فرماندهانشان و بالاتر از او مستشاری‏‎ ‎‏که می آمد، مستشاران ظالمی که می آمدند، تحقیر می کردند اینها را. با روح حقارت،‏‎ ‎‏اینها بزرگ می شدند. امروز ملت از شما تعظیم می کند و شما یک کسی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که بالای‏‎ ‎‏سرتان باشد و شما را تحقیر بخواهد بکند، سراغ ندارید. نه آنهایی که فرماندۀ شما هستند‏‎ ‎‏اهل این هستند که تحقیر بکنند پرسنل خودشان را و نه شما آن هستید که تحقیر را قبول‏‎ ‎‏بکنید. این مجموعه را ‏‏[‏‏دشمن ما‏‏]‏‏ نمی توانند بفهمند چی هست ولهذا، نقشه هایی که‏‎ ‎‏می کشند، خودشان هم می گویند که ما این را نشناخته ایم؛ ما می توانیم جاهای دیگر را‏‎ ‎‏بشناسیم، لکن ایران را نشناخته ایم.‏

‏     این برای این است که شما یک ترکیب حاضری ‏‏[‏‏هستید‏‏]‏‏ که همه اش توجه به‏‎ ‎‏معنویات داشته باشد، سربازش در جبهه ها دعا بخواند و دعای کمیل بخواند و با دعای‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 25
‏کمیل و نماز شب و ذکر و فکر الهی خودش را مهیا کند برای جنگیدن با آن ارتشی که در‏‎ ‎‏محل خودش، با اموری که شما می دانید و کسانی که در قرارگاههای آنها بودند و دیدند‏‎ ‎‏چه چیزها بوده، آن طور بوده اند. اینها اصلاً دو سنخ است. شما سر تا سر عالم را بگردید،‏‎ ‎‏امروز ارتش و سپاه و بسیج و سایر قوایی که ما در اینجا، ملت ایران دارد و خود ملت ایران‏‎ ‎‏، شما در سر تا سر عالم یک همچو ترکیبی را نمی توانید پیدا بکنید. این یک ترکیب الهی‏‎ ‎‏است؛ یک ترکیب الهی مرکب از روحانیون، ارتش، ژاندارمری، شهربانی، سپاه، بسیج و‏‎ ‎‏ملت. همه یک موجودند اینها، یک مخلوط اند اینها. این موجود مخلوط، یک ترکیب‏‎ ‎‏خاص الهی است و این ترکیب خاص الهی ناشناخته است و لهذا، نمی توانند بفهمند شما‏‎ ‎‏چی می خواهید اصلش.‏

ادعای کذب صدام در صلح طلبی اش

‏     ‏‏آن صلحی که ما می خواهیم، امثال صدام یا حسین‏‎[1]‎‏ یا حسن‏‎[2]‎‏ کجایی نمی توانند‏‎ ‎‏بفهمند چی است. آنها صلحها را مثل صلحهایی می دانند که در زمانهای سابق، دولتها با‏‎ ‎‏هم صلح می کردند؛ در عین حالی که صلح می کردند، باطنشان در جنگ بود که چه وقت‏‎ ‎‏فرصت پیدا بکنند و بچاپند همه را. آنهایی که در نظرشان است، در جنگ عمومی دوم،‏‎ ‎‏بعد از آنکه یک دسته بر دستۀ دیگر با هم چیره شدند و شوروی و انگلستان هم با هم‏‎ ‎‏بودند در آن وقت، چرچیل‏‎[3]‎‏ اعتقادش این بود که حالایی که ما طرف را شکست‏‎ ‎‏دادیم، حمله کنیم به اینهایی که همراه ما بودند، به شوروی حمله کنیم. مجلس جلویش را‏‎ ‎‏گرفت؛ برای اینکه آنها هم نه اینکه نمی خواستند، آنها می دیدند که ممکن است شکست‏‎ ‎‏توی آن باشد. اینها وضع صلحشان این طوری است. صلح صدامی این سنخ صلح است،‏‎ ‎‏نه صلح شماست که اسلامی است و واقعاً صلح را می خواهید. ما از روز اوّلی که به ما‏‎ ‎‏هجوم شده است و ما به دفاع بر خاسته ایم، یک افرادی در مملکت ما زمامدار بودند که‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 26
‏اینها همه صلح را می خواستند، لکن نه صلح صدامی را صلح انسانی را، صلح الهی را.‏‎ ‎‏اینها می خواستند که وقتی که با یک کشوری صلح کنند، همان طوری که با اهالی آن‏‎ ‎‏کشور اینها برادر هستند با آن دولت و آن کشور هم برادر باشند. لکن با کی ما برادر‏‎ ‎‏باشیم؟ با کسی که آن هم در هجومش و آنهمه جنایاتش می گوید من صلح طلبم؟! در‏‎ ‎‏مصاحبه ای که اخیراً کرده است ـ حرفهای اخیر این خیلی تماشایی است ـ مصاحبه ای که‏‎ ‎‏همین اخیر، شاید امروز به من رسید، یکی از حرفهایش این است که ما از اسلام و دین و‏‎ ‎‏دنیای اسلامی دریافتی کردیم که دیگران نکردند؛ دریافت ما این است که باید تجاوز‏‎ ‎‏نکنیم به کشور دیگر! شما ببینید چه قدرتی لازم است و چه قلبی باید در باطن یک همچو‏‎ ‎‏آدم باشد که جرأت کند یک همچو حرفی را بزند پیش اشخاصی که همه می دانند دروغ‏‎ ‎‏می گوید؟! حالا اگر فرض کنید ارتش خودش هم نمی دانست، یک چیزی بود.‏

‏     اما ارتش خودش هم می داند چه کاره هستند و چه کاره بودند. می گوید: ما مثل‏‎ ‎‏دیگران نیستیم ، ما صلح طلب هستیم، ما از اسلام این طور فهمیده ایم که تجاوز نکنیم.‏‎ ‎‏امروزی که بیرونش کردند، این به یاد این حرف افتاده است در عین حالی که این پیروزی‏‎ ‎‏که در اخیر نصیب شما شده است و نقشه اش را آقایان آورده اند و گفتند و ما شنیدیم، و به‏‎ ‎‏حرف آنها و به قول آنها، از بزرگترین پیروزی در معنویت بوده است و در جهت اینکه‏‎ ‎‏الآن مشرف هستند بر عراق و بر بعضی از شهرهای عراق، این از دیگر پیروزیها بالاتر‏‎ ‎‏بوده. مع ذلک، صدام باز چند روز پیش از این گفت که اینها حمله کردند، لکن ما دفعشان‏‎ ‎‏کردیم و تا رومار شدند! اگر اینها تارومار شده بودند، چطور همچو بدون اینکه یک‏‎ ‎‏شکستی در کار باشد برای تو، یکدفعه سراسیمه به شورای امنیت رجوع کردی و به‏‎ ‎‏دولتهای عربی رجوع کردی و این ور و آن ور افراد را فرستادی و از شورای امنیت‏‎ ‎‏خواستی که نگذارند تجاوزی در کار باشد؟! خوب، اگر شما دفعشان کردی، ‏‏[‏‏به شورای‏‎ ‎‏امنیت‏‏]‏‏ محتاج نبود؛ سرنیزه دفعشان کرده، محتاج نیست که شورای امنیت پایش را در‏‎ ‎‏کار بگذارد. چطور همچو سراسیمه شدی و افراد را فرستادی دور شهرهای کشورهای‏‎ ‎‏دنیا می گردند برای اینکه یک راهی پیدا کنند برای نجاتت؟! تو که پیروز هستی، دیگر‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 27
‏این چیزها را نمی خواهد! و فرق ما بین یک دولت اسلامی و یک ارتش اسلامی، با یک‏‎ ‎‏دولت غیر اسلامی و ارتش غیر اسلامی این است که اینها اگر چنانچه ـ خدای نخواسته ـ‏‎ ‎‏شکست هم بخورند، دستشان را پیش دیگری دراز نمی کنند. اینها عار این را که به‏‎ ‎‏دیگران بگویند بیایید و به ما کمک کنید، تحمل نمی کنند. اینها مسلم اند. اینها پیش خدا و‏‎ ‎‏به درگاه خدا دست دراز می کنند و کسی که به پیشگاه خدا دست خودش را دراز کرد،‏‎ ‎‏همه را پشت سر می گذارد.‏

توجه جوانان به دانشکده های افسری

‏     ‏‏و من امیدوارم که شما عزیزانی که در دانشکدۀ افسری هستید و امید آتیۀ ایران و‏‎ ‎‏اسلام هستید، با توجه به خدای تبارک و تعالی و تحکیم ایمان  خودتان، که دنبال آن‏‎ ‎‏استقلال فکری ، استقلال عملی هست، تحصیلتان را به آخر برسانید و ان شاء الله برای‏‎ ‎‏این ملت ـ که شما همه نور چشمان همۀ ما هستید ـ برای این ملت، پیروزیهای بالاتر را ان‏‎ ‎‏شاء الله به هدیه بیاورید.‏

‏     و از اموری که من باید عرض کنم این است که من به ملت عزیز عرض می کنم و‏‎ ‎‏جوانهایی که هستند، که توجه به این دانشکده های افسری و به دانشگاههای افسری‏‎ ‎‏داشته باشند و بروند در آنجا، که این یک مسئله ای است که برای ایران امروز مهم است.‏‎ ‎‏وما امیدواریم که با توجه خود ملت به این مراکز و آمدن و اسم نوشتن و این طور چیزها،‏‎ ‎‏یک ارتش قوی ای پیدا بکنیم و بحمد الله الآن هم هست، لکن قویتر از این که در مقابل‏‎ ‎‏هیچ قدرتی سر خضوع نیاوریم و شکسته نشویم.‏

استقبال از صلح شرافتمندانۀ اسلامی

‏     ‏‏ان شاءالله ، خداوند شماها را حفظ کند. و ما باز هم تکرار می کنیم این معنا را که ما یک‏‎ ‎‏مردمی هستیم که برای خاطر اسلام دفاع داریم می کنیم؛ هجوم به ما شده است و هجوم را‏‎ ‎‏دفاع می کنیم و از اول هم همین بود، لکن در عین حال از اول هم صلح طلب بودیم ـ و‏‎ ‎‏صلح یکی از اموری است که ما به تبع اسلام قبول کردیم، صلح اسلامی، صلحی که برادر‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 28
‏می شوند بعد از صلح ـ و ما طالب این صلح هستیم. اما صلحی که اصلاً اعتنا نکنند به اینکه‏‎ ‎‏جنایت کردند در اینجا و اعتنا نکنند به اینکه غراماتی وارد شده است و باید جبران بکنند،‏‎ ‎‏خساراتی وارد شده است و باید جبران بکنند، این اسمش «صلح» نیست، ا ین اسمش را‏‎ ‎‏باید بگذاریم «صلح صدامی»! این صلح نیست، صلحی که بخواهند یک مملکتی را‏‎ ‎‏بچاپند و یک مملکتی را خراب و ویران کنند. والآن هم نفت شهر را نفتهایش را آتش‏‎ ‎‏زدند؛ برای اینکه احتیاطاً آتش بگیرد که وقتی که بیرونشان کردند، نفتها کم شده باشد. ما‏‎ ‎‏با یک همچو موجوداتی طرف هستیم! ما چطور می توانیم همین طوری بی قید و شرط‏‎ ‎‏بنشینیم و صحبت کنیم و مصالحه کنیم؟ شورای امنیت هم اگر بگوید، ما نمی پذیریم همۀ‏‎ ‎‏عالم بگویند، ما این طور صلح را نمی توانیم بپذیریم. هیچ عاقلی این صلح را نمی پذیرد‏‎ ‎‏تمام هیأتهایی که اینجا آمدند از اول و بعدهم شاید بیایند، می بینند که ما یک صحبت‏‎ ‎‏فقط داریم: ما صلح را قبول داریم، ما صلح را استقبال می کنیم، لکن یک صلح‏‎ ‎‏شرافتمندانۀ اسلامی؛ صلحی که باید بفهمند که متجاوز چه کرده است، صلحی که باید‏‎ ‎‏خسارات این کشور جبران بشود، نه صلحی که از آن طرف بگوید: صلح، از آن طرف‏‎ ‎‏بفرستد و توپها را ببندد به مردم بی گناه بی چاره. صلح طلبی صدام عیناً مثل صلح طلبی‏‎ ‎‏امریکا می ماند، مثل صلح طلبی اسرائیل می ماند، مثل خلقی بودن این منافقین و منحرفین‏‎ ‎‏است؛ عیناً همین است. از آن طرف می گویند: ما برای خاطر خلق داریم چه می کنیم، از‏‎ ‎‏آن طرف این طور جنایات به همین بیچاره ها می کنند. تا حالا یک چیزی، کاری اینها‏‎ ‎‏نسبت به کسانی که دارای یک مقامی هستند ـ یعنی مقامهای به خیال آنها ـ یا از‏‎ ‎‏ثروتمندان هستند و ـ عرض می کنم که ـ سرمایه داران، تا حالا یکی از آنها را اینها ترور‏‎ ‎‏نکردند. هر چه ترور کردند، این زغالفروش، این سبزیفروش، این بقال، این چه بوده؛ و‏‎ ‎‏وقتی هم که می خواهند قدرت نمایی زیاد بکنند، یک همچو کاری می کنند که مجبور‏‎ ‎‏می شوند که کار را بکنند و بعدهم بگویند نکردیم.‏

‏     اسرائیل هم می گوید ما اصلاً در این امر دخالت نداشتیم، در امر این فجایعی که در‏‎ ‎‏لبنان اتفاق افتاد، می گوید؛ همه می دانند که ما یک مردم انسان دوستی هستیم! ارزش‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 29
‏برای انسان قائل هستیم! هرگز ما این کار را نکردیم! اینها هم نظیر آنها می مانند. اینها هم‏‎ ‎‏اشخاصی هستند که ملت را می خواهند! اشخاصی هستند که طرفدار خلق اند! آن وقت‏‎ ‎‏چی را آتش می زنند، انفجار کجا واقع می شود، انفجار در پایین شهر واقع می شود.‏‎ ‎‏آنجایی که این کارگرها و اینها مهیایند برای اینکه بروند پیش زن و بچه هایشان یا‏‎ ‎‏مهمانخانه هایی که از اشخاص طبقۀ پایین ـ یعنی، از حیث ثروت، نه از حیث جهات دیگر‏‎ ‎‏ـ در اینجا زندگی می کنند. این طور اینها را ظلم برشان می کنند و واقعاً دنیا الآن یک‏‎ ‎‏مرضی دارد، مرض مزمنی دارد که خوب شدنش به این چیزها نمی تواند باشد. دنیا علیل‏‎ ‎‏است، سران همۀ کشورها، الاّ انگشت شمار. نمی توانم بگویم این یکی، دو تا، سه تا؛‏‎ ‎‏سران همۀ اینها مردم را مسموم کرده اند و افکار ملتهای خودشان را مسموم کرده اند و‏‎ ‎‏علیل کرده اند ملتهای خودشان را. آنقدر تحقیر کرده اند از این ملتها ، آن قدر اینها را در‏‎ ‎‏فشار اقتصادی قرار داده اند و آن قدر این بیچاره ها زحمت کشیدند و زحمت هایشان را‏‎ ‎‏دیگران به غارت بردند که علیل شدند، افکارشان از بین رفته است. یکی می خواهد که‏‎ ‎‏بیاید احیا کند این افکار را. ومن امیدوارم که ان شاءالله حضرت بقیة الله زودتر تشریف‏‎ ‎‏بیاورند و این طبیب واقعی بشر، با آن دم مسیحایی خود اصلاح کند اینها را.‏

‏     خداوند همۀ ما را موفق کند که خدمتگزار این ملت باشیم، خدمتگزار اسلام باشیم،‏‎ ‎‏خدمتگزار مستضعفان جهان باشیم.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 17صفحه 30

  • ـ ملک حسین، پادشاه اردن هاشمی.
  • ـ ملک حسن، پادشاه مراکش مغرب.
  • ـ وینستون چرچیل، نخست وزیر انگلستان در زمان جنگ جهانی دوم.